مقدمه مؤلف
خیلیها میگفتن قرآن نور داره، قرآن گیرایی داره، اما من حسش نمیکردم.
تا این که چند سال پیش یه سری دلتنگیها و بعدش یه سری نشونهها اومدن سراغم، با خودشون تشنگی آوردن، تشنه اللّه شدم. دوست داشتم ذکر بگم اما میترسیدم از هر کسی ذکر بگیرم.
تو دلم افتاد تو قرآن بگردم دنبال ذکر.
من به قرآن رو آوردم؛ ذکرها هم به من،
«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»
(چهرههایی در آن روز خاشع و
ذلّتبار است) (2 غاشیه
) «وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ»
(و او را به خیر و شرّش هدایت نمودیم) (10 بلد) و خیلیهای دیگه. همشون برام نورانی بودن و شکر خدا هنوز هم هستن.
چطور شد تو دلم افتاد برم سراغ قرآن؟ واقعا نمیدونم. این کتاب رو نوشتم فقط به این امید که این نور به بقیه هم برسه و تو زندگیشون جاری بشه.
«وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَکْسِبُ غَدا»
(و هیچکس نمیداند فردا چه میکند (34 لقمان).
حسین زمانی
23/4/88
(صفحه 8)
خدایا شکرت
خیلیها غر میزنن، زیاد هم غر میزنن! همش از زندگی مینالن، هی میگن اینو کم دارم اونو کم دارم، اینجام ایراد داره، اونجام ایراد داره. همش نصفه خالی لیوان رو میبینن. یکی نیست بگه آخه با انصاف، اگه به خاطر چیزهایی که نداری غر میزنی، لااقل برای چیزهایی که داری هم شکر کن!
تازه یک مدت که بگذره متوجه میشی اگه چیزی هم نداشتی مقصر یا خودت یا اطرافیان بودن، یا اصلاً به صلاحت نبوده که داشته باشی. اون وقت دوست داری برای داشته و نداشتهات بگی:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
ستایش مخصوص خداست که خدای همه دنیاست
(2 فاتحه)
(صفحه 9)
راه راست
تازگیها چقدر راه باز شده! فقط این راهها کجا میرن خدا میدونه. حرف از خدا و ماوراء که میشه تا دلت بخواد آدرس بهت میدن، این راهها تا یه جاهایی جلو میرن ولی بعد یهو میرن تو خاکی. اگر خدای نکرده افتادیم تو یکی از این راهها، یا دیدیم دوستامون گیر افتادن، یا حتی قبل از این که گرفتار این بیراهه بشیم، همه با هم فریاد بزنیم:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ
ما را به راه راست هدایت کن
(6 فاتحه)
(صفحه 10)
آدم نورانی
آدم نورانی کمیابه! همیشه همین طوری بوده، آدمی که واقعا نورانی باشه خیلی کم بوده. ولی تو همین دنیای شلوغ امروز بعضی وقتها یه آدمهایی رو میبینی که میخکوبت میکنن!
وقتی نزدیکت هستن این قدر انرژی مثبت بهت میدن که فکر میکنی از بهشت اومدن.
آرومن، مؤدبن، استرس ندارن، اهل نمازن، اهل دعا و ذکرن. با خودت میگی حاضرم همه چیزمو بدم مثل اینا بشم، میپرسی اینا کی هستن؟ خدا جوابت
رو
میده:
اُولئِکَ عَلی هُدًی مِنْ رَبِّهِمْ
آنها از طرف خدایشان هدایت شدهاند
(بخشی از آیه 5 بقره)
(صفحه 11)
گوش نمیدن
هر چی به طرف میگی این کار به ضررته، این کار رو نکن، اصلاً فایده نداره و به حرفت گوش نمیده. هر چی سعی میکنی راهنماییش کنی، از خطرها آگاهش کنی فایده نداره و طرف کار خودشو میکنه. این جور وقتها قرآن خیلی جالب میگه:
سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ
چه هشدارشان بدهی چه ندهی فرقی برایشان ندارد
(بخشی از آیه 6 بقره)
(صفحه 12)
غرق گناه
اول که کار خلاف میکنه تنش میلرزه، بعد کمکم عادی میشه. یه روزی میبینی که تو گناه غرق شده ولی اصلاً متوجه نیست.
یکی میدونه داره کار خلاف میکنه و هنوز امیدی هست که پشیمون بشه و نجات پیدا کنه، اما یکی دیگه اصلاً متوجه نیست که غرق شده. قرآن این آدمها رو که غرق شدن این طوری معرفی کرده:
اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ
بدانید که آنها فاسد هستند اما متوجه نیستند
(12 بقره)
(صفحه 13)
پچ پچ
میگن آدمهای خلاف میگردن همدیگه رو پیدا میکنن و بعد هم یه جایی با هم خلوت میکنن و توطئه میکنن یا خلاصه برای یکی میزنن. حتما دیدید آدمهایی که تو کار خلاف هستن معمولاً یک گوشهای با هم پچپچ میکنن. خب حق دارن، چون اگه بلند حرف بزنن که لو میرن!!
قرآن برای این آدمها میگه:
خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ
با شیطانهای (همفکریهای) خود خلوت کنند
(بخشی از آیه 14 بقره)
(صفحه 14)
خرید تاریکی
بعضیها هر روز بیشتر از دیروز غرق زرق و برق دنیا میشن، طوری که دیگه فرصت فکر کردن هم ندارن. تا صحبت از خدا و معنویت میشه سرشونو میکنن تو وسایل دو رو برشون و اصلاً نمیخوان نور الهی بهشون بخوره. نور الهی همیشه بوده و هست ولی اهل دنیا ازش فرار میکنن، اهل دنیا دوست دارن بیراهه برن و تو گمراهی بمونن. قرآن خیلی وقت پیش این آیه رو در مورد این آدمها گفته:
أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی
آنها کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروختند
(بخشی از آیه 16 بقره)
(صفحه 15)
هدایت ناپذیر
یه وقتهایی دوست داری چیزهایی که بلدی، یا تجربههایی که داری رو به دیگران انتقال بدی. میخواهی بگی من این راهو رفتم، مثل کف دست میشناسمش، اینجاش راهه، اینجاش چاهه. ولی کسی گوشش بدهکار نیست، از این گوش میشنون از او گوش در میکنن. اصلاً مثل این که چاهو از راه دوست دارن. تازه میفهمی پیغمبرها چی کشیدن از دست مردم روزگارشون، تازه میفهمی حضرت محمد صلی الله علیه و آله چقدر غصه مردمو خورد. خدا هم تو قرآنش گفته که اینا هدایت شدنی نیستن:
ما کانُوا مُهْتَدینَ هدایتپذیر نبودند
(بخشی از آیه 16 بقره)
(صفحه 16)
انگشت به گوش!
ما آدمها از واقعیت فرار میکنیم. از مردن، از مریضی، از گرفتاری، از مشکلات. همش میگیم مرگ خوبه ولی برای همسایه! خیلی وقتها خودمونو میزنیم به اون راه تا واقعیت رو نشنویم، خیلی وقتها هم لج میکنیم و انگشت میکنیم تو گوشمون تا صدای حقیقت رو نشنویم.
قرآن میگه:
یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ
انگشتهایشان را در گوشهایشان میگذارند
(بخشی از آیه 19 بقره)
(صفحه 17)