شفاخانه معنوی شفا از قرآن و احادیث

شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث0%

شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث نویسنده:
گروه: کتابخانه قرآن کریم

شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سعيد موحديان عطار
گروه: مشاهدات: 64030
دانلود: 6052

توضیحات:

شفاخانه معنوی شفا از قرآن و احادیث
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 64030 / دانلود: 6052
اندازه اندازه اندازه
شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث

شفاخانه معنوی شفا از قرآن و احادیث

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ختم یازدهم

از برای حاجت ، خواندن لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین است در حال سجده چهل مرتبه ( 517 )

ختم دوازدهم

به جهت دفع دشمن از روز پنج شنبه تا یک هفته هر روز صد و چهل و شش مرتبه بگوید ( حسبی الله ) که البته امر آن دشمن کفایت می شود ( 518 )

ختم سیزدهم

ازجمله تجربیات است در شدائد و رفع تنگیها هفتاد مرتبه خواندن بسم الله الرحمن الرحیم یا محمد یا علی یا فاطمة یا صاحب الزمان ادرکونی و لا تهلکونی و در نسخه دیگر هفتاد و یک مرتبه است ( 519 )

ختم چهاردهم

به جهت عزت و وسعت و محبت هفتاد بار حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم قرائت شود ( 520 )

ختم پانزدهم

هر روز هفتاد بار خواندن ( ناد علی علیه السلام ) است به جهت حاجت و ضیق معاش و غیرذالک و ادعای تجربه شده است که در خواب ، یکی ازائمه علیهم السلام بر آن شخص مجرب ظاهر می شوند و مطلب آن را بر او بیان می فرمودند و ایضا صد و ده مرتبه دریک وقت نیزوارد شده است و صورتشان در بعضی از اقسام این است ناد علیا مظهر العجائب تجده عونا لک فی النوائب کل هم و غم سینجلی بولایتک یا علی یا علی یا علی علیه السلام بعد از اتمام سه مرتبه بگوید ( یا ابا الغوث اغثنی ادرکنی یا علی ادرکنی ) اگرسه روز این ختم خوانده شود مقصود حاصل گردد انشاء الله ( 521 )

ختم شانزدهم

خواندن العلی به نداء یا غیر یاء نداء صد و ده مرتبه هر روز به جهت غنی و درجه بلند یافتن ( 522 )

ختم هفدهم

صاحب کتاب گفته مجرب است مجرب است مجرب است که هیچ شکی و ریبی در آن نیست هزار باربگوید و در وسط حرف نزند حسبی الله و نعم الوکیل و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ( 523 )

ختم هیجدهم

هر روز سوره مبارکه و الذاریات و طلاق و مزمل و الم نشرح را به جهت امر معیشت و وسعت از مجربات یقینیه صاحب کتاب است از حضرت صادق علیه السلام مروی است که الم نشرح را در وقت بیع و شراء ( خرید و فروش ) سه مرتبه بخواند ، البته از آن بیع و شراء نفع به او خواهد رسید و اگر بنویسند و بشویند و به زنی بدهند تا بخورد وضع حمل بر او آسان گردد ، و سه بار بر درد دل بخوانند شفا یابد و به جهت آسانی کارها تا یک هفته بعد از نماز بخوانند که مجرب است سوره منافقون را به جهت هر حاجتی به خصوص درد چشم و فرج موجب قضا و شفاء است و مجرب است ( 524 )

ختم نوزدهم

امام صادق علیه السلام فرمود : هر کس هفتاد بار این را بخواند ، من برای او در دنیا آخرت ضامنم و این که خدا را با بشارت وقت مردن ملاقات کند و برای او بهر کلمه ای یک خانه در بهشت باشد یا اسمع السامعین و یا ابصر المبصرین و یا اسرع الحاسبین و یا احکم الحاکمین . ( 525 )

ختم بیستم

از برای توسعه رزق در امر معاش و غنی و توانگری درسحرگاه یعنی نزدیک صبح دو رکعت نماز کند در رکعت اولی بعد از حمد هفده مرتبه سوره ( قل یا ایها الکافرون ) و در رکعت دوم بعد از حمد هفده مرتبه ( قل هو الله احد ) و در رکوع هر یک از این دو رکعت هفده مرتبه ( سبحان ربی الاعلی و بحمده ) و در هر یک از سجدتین دو رکعت هفده مرتبه ( سبحان ربی الاعلی و بحمده ) بگوید و بعد از فراغ از نماز هفده مرتبه ( آیة الکرسی ) بخواند ، که مجرب است و گفته اند که این عمل از کنوز خفیه ( گنجای پنهان ) است ، به دست نااهل نباید داد و خواندن سوره ( طه ) نزد طلوع فجر اقل اثر او آن است که روزی تازه به او می رسد و نرمی دلها از برای او حاصل می شود ( 526 )

ختم بیست و یکم

از جمله مجربات صاحب کتاب آن است که به جهت وسعت ، خواندن سوره ( انا انزلناه ) است بعد از نماز صبح ده مرتبه ، تخلف ندارد صاحب کتاب گوید در نسخه ای به نظر حقیر رسید که تا چهل شب سوره ( واللیل ) را هر شب یک مرتبه بخواند ، روز چهلم چهل هزاردرهم خداوند عالم به او کرامت فرماید ( 527 )

ختم بیست و دوم

روز چهارشنبه هفتاد بار این ذکر را بخواند ، بر اهالی علم و قلم فائق آید و غنی و مکرم گردد : هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم . ( 528 )

ختم بیست و سوم

روز پنج شنبه از برای مال و ثروت دو رکعت نماز و بعد سوره یس بخواند و این عمل را تا سه روز به عمل آورد اکمل خواهد بود ( 529 )

ختم بیست و چهارم

ختم زیارت عاشورا است روز شنبه شروع کند تا یک هفته هر روز یک مرتبه بخواند و تا چهل روز نیز مشهور است ( 530 ) ( بسیار مجربست )

ختم بیست و پنجم

اگر خواهند از امر پنهانی آگاهی حاصل شود دو رکعت نماز بخواند و در سجده آخر صد و پنجاه مرتبه بگوید : ( یا فتاح ) آن امر ظاهر شود ( 531 )

ختم بیست و ششم

چون خلق نماز جمعه را خواندند ، بعد از آنی که غسل جمعه را کرده باشی یا لباس طیب در سجده به هر نیت دویست مرتبه بگو : ( یا الله المحمود فی کل فعاله ) با خشوع ، البته مراد حاصل شود انشاء الله ( 532 )

ختم بیست و هفتم

دو ثلث از شب جمعه گذشته ، پانزده مرتبه سوره قدر را بخواند از برای هر حاجتی ( 533 )

ختم بیست و هشتم

نود و دو مرتبه بگو : اللهم انی اسئلک بحق محمد صلی الله علیه و آله و آل محمد ان تنجینی من هذا الغم به جهت هم و غم و امر مهم . ( 534 )

فصل ششم : شفا و درمان با نامهای خدا

( بخش اول ) اسماء الحسنی و بیان مختصری از معانی آن ها

توضیح

شیخ صدوق قدس سره در کتاب توحید از حضرت صادق علیه السلام و آن حضرت از پدران خود چنین روایت می نمایند ، که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند : به درستی که از برای خدای تبارک و تعالی نود و نه اسم است ، و کسی که احصاء ( 535 ) کند آن ها را داخل بهشت می گردد ( 536 )

معنای احصاء نه فقط تعداد و به شماره نمودن اسماء الهی است بلکه احصاء ، احاطه و اطلاع بر معنای اسماء حقتعالی است نخستین چیزی که ما را به جاده هدایت رهبری می نماید ، و درب معرفت و شناسائی خدا را بر روی ما می گشاید ، و صفات او را به ما نشان میدهد همان اسماء الحسنی ای است که خداوند درسوره اعراف به آن اشاره فرموده اند : ( و لله الاسماء الحسین فادعوه بها ) ( خدا را نامهای نیکوست بدانها خدا را بخوانید ) و اگر همان طوری که امر فرموده او را به همین اسماء الحسنی بخوانیم ، و در اوقات شبانه روزی روی توجه و نیازمندی به در خانه فیض و احسانش بنمائیم البته به کرمش ما راقبول می فرماید و در جایگاه قرب خود منزل می دهد و در آخرت در آن ضیافت خانه بهشتی ، و محل کرامت ما را گرامی می دارد ( 537 )

ترجمه اسماء الحسنی قسمت اول

1 - الله

مشتق است از اله و له ، یعنی الهیت بدون معبودیت تحقق نپذیرد .

2 - الواحد ، 3 - الاحد

احد به معنای نفی اجزاء و اعضاء ، و واحد به معنای نفی شریک و نظیر و مثل و مانند .

4 - الصمد

قائم به نفس و غنی از غیر می باشد .

5 - الاول ، 6 - والاخر

الاول یعنی آن کسی که از برای وجود او ابتدائی نیست و قبل از او چیزی نیست .

و الاخر یعنی آن کسی که از برای وجود او انتهائی نیست و همیشه باقیست .

7 - السمیع

به معنای بسیار شنونده است ، یعنی بالذات خود تمام اقسام شنیدنیها را درک می نماید .

8 - البصیر

یعنی بینا است ، و بذات خود تمام دیدنیها از آن چه ظاهر و آن چه مخفی است ادارک می نماید .

9- القدیر

به معنای توانائی و قدرت داشتن بر ایجاد شی ء .

10 - القاهر

یعنی غالب بر هر چیزیست و تمام موجودات ذلیل و منقاد او می باشند .

11 - العلی ، 12 - الاعلی

( العلی ) یعنی عالی و فوق عالی است ، زیرا که العلی دلالت بر علو و رفعت مقام دارد ، و ( الاعلی ) دلالت بر فوق علو و رفعت می کند .

13 - الباقی

یعنی همیشه باقی است ، و منزه و مبراء از عوارض ممکنات است .

14 - البدیع

ابداع یعنی ایجاد نمودن شی ء ، ابتدائا بدون آن که مسبوق باشد به ماده و مدت ، و یا مسبوق باشد به عدم زمانی .

15 - الباری

خالق خلائق و موجود تمام مخلوقات ، و بعضی گفته اند ، الباری ماخوذ است از براء ، که به معنای خاکست یعنی خلق نموده آن را از خاک .

16 - الاکرام

یعنی ارجمند و گرامی ، به معنی کریم هم آمده .

17 - الظاهر

اگر ماخوذ از ظهور ضد خفاء باشد ، یعنی ظاهر به آثار قدرت و هویدا است به شواهد حکمت ، و پیدا است به دلائل و براهین .

18 - الباطن

یعنی باطن است به حقیقت ، و باطن هر چیزیست یعنی عالم و دانای به هر موجودی می باشد .

19 - الحی

یعنی همیشه بذات خود زنده و پاینده است ، و موصوف می باشد به حیات و علم و قدرت و ادراک .

20 - الحکیم

برای این اسم مبارک دو معنی گفته شده ، یکی آن که ( الحکیم ) یعنی العالم زیرا که حکمت در لغت به معنای علم است و بنابراین معنی ( الحکیم ) از صفات ذات می باشد و دیگر آن که ( الحکیم ) به معنای اتقان در فعل و عملست .

حقتعالی حکیم است یعنی افعال او متقن و محکم و مشتمل بر مصالح بسیار ، و هر چیزی را به جای خود قرار داده ، و بنابراین معنی ( الحکیم ) از صفات افعال می باشد ، نه از صفات ذات ، یعنی افعال او محکم و از روی حسن تدبیر به عمل آمده .

21 - العلیم

( العلیم ) مبالغه در علم و اشاره به سعه علم حق عز و جل ، و احاطه علمیه او به تمام ممکنات قبل از وجود آن ها و هنگام وجود آن ها می باشد ، و این که به هیچ نحو تغییر و تبدلی در علم ازلی او راه ندارد ، و ظاهر و باطن نزد او مساویست .

22 - الحلیم

یعنی صاحب حلم ، و حق تعالی را حلیم گویند که هر چیزی را در وقت خود انجام می دهد ، و در عقاب عاصی و در انتقام مظلوم با آن که دارای قدرت تامه است عجله نمی کند .

23 - الحفیظ

اشاره به کمال حفظ الهی جل شانه می باشد ، پس خداوند نگهدارنده هر چیزی است که در آسمان و زمین است ، و حافظ و نگهبان تمام موجودات می باشد و بلا را از آن ها می گرداند .

24 - الحق

یعنی ثابت و دائم به ذات خود و حق در مقابل باطل ، چون وجود در مقابل عدم است .

25 - الحسیب

برای ( الحسیب ) سه معنی گفته شده ، اول کفایت کننده ، دوم محاسب یعنی حساب کننده ، سوم محصی و عالم ، یعنی چیزی بر او مخفی و پوشیده نیست .

26 - الحمید

یعنی المحمود ، و حمد نقیض ذم است ، و سزاوار این است که عبد در همه حال شدت ، راحتی ، فقر ، غنا ، صحت و مرض مشغول حمد و ثناء پروردگار باشد زیرا که از مستحق ستایش است .

27 - الحفی

برای ( الحفی ) دو معنی گفته شده ، یکی عالم و دیگر لطیف ، یعنی عالم است به تمام امور و محیط است به تمام موجودات ، لطیف است به نیکوئی و لطف و مهربانی .

28 - الرب

رب به معنای مالک و تربیت کننده است .

29 - الرحمن

یعنی صاحب رحمت واسعه ، و رحمت او همه چیز را فرا گرفته ، و به همین رحمت واسعه الهی است که به هر جنبنده ای روزی می دهد .

30 - الرحیم

یعنی رحم کننده به مومنین ، و رحمتی که از رحیم استفاده می شود مخصوص به مومن است .

31 - الذاری

یعنی خالق

32 - الرازق

یعنی خداوند روزی دهنده تمام موجودات می باشد و همگی بر سر خوان احسانش روزی می خورند .

33 - الرقیب

یعنی صاحب اختیار و حافظ ، آن چنان که چیزی از او غائب و مخفی نمی گردد .

34 - الرائی

یعنی عالم به مبصرات و بیننده دیدنیها و خدای عز و جل بذات خود بینا و شنوا است ، نه بجارحه چشم و گوش .

35 - السلام

یعنی حقتعالی سالم از هر عیب و نقصی است و زوال و انتقال و فنا و موت در ساحت قدس او راه ندارد .

36 - المومن

یعنی مصدق و تصدیق کننده عبد را مومن گویند .

37 - المهیمن

یعنی خداوند شاهد است بر خلق و بر افعال و اقوال و کردار آن ها .

38 - العزیز

به معنای قوت و غلبه و شدت است ، و آن غالبی است که چیزی او را مغلوب و عاجز نمی کند ، و عزیز به معنای پادشاه هم آمده است .

39 - الجبار

برای ( الجبار ) سه معنی گفته شده ، اول قاهر ، یعنی برای حقتعالی بزرگی و عظمت و جبروتست ، دوم عالی ، یعنی فوق مخلوقات است ، سوم جبران و تلافی کننده پس خدا کس است که جبران و تلافی می نماید فقر و حاجت خلق را .

40 - المتکبر

متکبر ماخوذ از کبریاء است ، و حق تعالی متکبر است یعنی منزه و مبراء از صفات مخلوقین است .

41 - السید

یعنی پادشاهی است که واجب الطاعه باشد .

42 - السبوح

( السبوح ) تنزیه حق است از هر چیزی که سزاوار نیست او را توصیف نمود به آن ، و سبوح و قدوس هر دو به یک معنی می باشند .

43 - الشهید

یعنی کسی چیزی از او غائب و پنهان نیست .

44 - الصادق

یعنی حقتعالی راستگو است و به وعده خود وفا می کند .

45 - الصانع

یعنی خالق و مبدع .

46 - الطاهر

یعنی منزه و پاکیزه .

47 - العدل

عدل در اسماء الله قرار دادن هر چیزی به جای خود می باشد ، و معنای دیگر یعنی حکم او به حق و درستی و به جا است ، و ظلم و ستم در ساحت قدس او را ندارد .

48 - العفو

یعنی محو و گذشت نمودن است .

49 - الغفور

( الغفور ) مشتق از مغفرت و مغفرت به معنای پوشانیدن و پنهان کردن است یعنی به لطف و رحمت خود گناهان عبد را می پوشاند و لغزشهای وی را مخفی می نماید .

ترجمه اسماء الحسنی قسمت دوم

50 - الغنی

( الغنی ) ماخوذ از غناء ، به معنای توانگری و بی نیازی است .

51 - الغیاث

صدوق فرموده ، معنای الغیاث ، المغیث است و مغیث به معنای فریادرس است .

52 - الفاطر

( فاطر ) یعنی خالق ، چون حقتعالی ممکنات را از عدم و نیستی به هستی و وجود آورد ، کانه پرده ظلمت عدم را پاره نمود ، و بر هر ممکنی بقدر امکان لباس وجود و هستی پوشانید .

53 - الفرد

یعنی متفرد است به الوهیت و ربوبیت وحدت ، بلکه صفات کمال منحصر به او عز و جل می باشد .

54 - الفتاح

یعنی حکم کنند بین عباد ، معنای دیگر فتاح کسی است که ابواب رزق و رحمت خود را به سوی بندگان می گشاید ، و به عنایت و رحمت هر مشکلی را آسان می نماید و هر سختی را برطرف می کند .

55 - الفالق

( الفالق ) مشتق از فلق است و فلق به معنای شق است خداوند فالق است زیرا که به شکافتن هر چیزی چیز دیگری بیرون می آورد ، چنان چه زمین را می شکافد و گیاه را بیرون می آورد .

56 - القدیم

یعنی متقدم بر اشیاء ، خدای متعال قدیم است به نفسه ، و اول و آخری برای وجود او متصور نیست .

57 - الملک

( الملک ) دو معنی دارد ، اول پادشاه و صاحب اختیار ، دوم مالک ، و هو مالک الملک و الملوک حق عز و جل مالک جمیع عوالم است ، از عالم ملک یعنی اجسام و محسوسات و عالم معنی و مجردات ، یعنی عالمی که فوق عالم جسمانیت و محسوسات می باشد ، که اول را عالم ناسوت و عالم ملک گویند ، و دوم را عالم ملکوت ، و فوق آن را عالم جبروت ، و بالاتر آن را عالم لاهوت نامند ، یعنی عالم جبروت تحت لاهوت ، و ملکوت تحت جبروت می باشد .

58 - القدوس

( القدوس ) مبالغه در صفت قدس است و قدس به معنی پاکیزگی است .

59 - القوی

خدای متعال قوی است ، یعنی عاجز نیست و عارض نمی شود او را عجز و ضعف و ناتوانی ، و غالب و قاهر فوق عباد خود می باشد .

60 - القریب

یعنی نزدیک است به خلق بقرب معنوی از جهت معیت قیومیت ، و هر کس او را بخواند اجابت می نماید ، و معنای دیگر قریب یعنی عالم به ما فی الضمیر ، عالم است به وساوس دلها و آن چه در ذهن خطور می نماید .

61 - القیوم

یعنی قائم به نفس خود است و تمام موجودات قائم به وجود او می باشند .

62 - القابض

( القابض ) مشتق از قبض است ، قبض به چند معنی استعمال شده که تماما قریب یکدیگرند ، و جامع بین آن ها ، گرفتن و استیلاء بر شی ء است ، و خدای تعالی هم قابض است ، و هم باسط ، هم جمع می کند و هم پهن می کند .

63 - الباسط

بسط مقابل قبض است ، پهن کننده است بر بندگان خود فضل و احسان و نعمتهای بی اندازه ، بسا می شود که به مصلحت و حکمت روزی را تنگ می کند ، و وقت دیگر به فضل و کرم خداوندی خود آن را پهن می کند و وسیع می گرداند .

64 - القاضی

( القاضی ) ماخوذ از قضاء است ، قضاء نسبت به حقتعالی به سه وجه اطلاق شده ، اول به معنای حکم و الزام ، دوم خبر و اعلام سوم اتمام .

65 - المجید

( المجید ) مشتق از مجد است و به معنای کرم و عزت و شرافت و بزرگواری است ، و این امور نسبت به حقتعالی فوق آن است که در ذهن بشر بگنجد یا آن که بتواند به کنه و حقیقت ، مجد و بزرگی او را بشناسد .

66 - المولی

( مولی ) را چند معنی است ، یکی ناصر یعنی یاری کننده ، و به معنای اولی و صاحب اختیار هم آمده ، و به معنای متولی امر هم استعمال شده است .

67 - المنان

( المنان ) صیغه مبالغه است ، و من مشرک بین دو معنی می باشد ، و در هر دو معنی هم استعمال شده ، یکی بخشنده و انعام کننده و دیگر در منت و امتنان .

68 - المحیط

یعنی مستولی است و احاطه دارد بر هر چیزی و شیی ء یافت نمی شود که از حیطه وجود و علم و قدرت او خارج باشد .

69 - المبین

( المبین ) به معنای ظهور و وضوح است ونسبت به حق تعالی دو معنی دارد ، اول آن که وجودش ظاهر و واضح است به طوری که از شدت ظهور مخفی گشته ؛ دوم اظهار کننده است حکمت و کمال و حسن تدبیر خود را برای مخلوقات تا او را بشناسد و به این جهت لایق انعام و اکرامش گرداند .

70 - المقیت

برای این اسم مبارک چند معنی گفته اند ، اول حافظ و نگهبان ، دوم مقتدر و مستولی روزی دهنده به هر موجودی بر حسب استعداد و احتیاج او ، و تمام این معانی بر حقتعالی صادق آید .

71 - المصور

( المصور ) ماخوذ از تصویر است ، یعنی تصویر کننده صورت جنین در رحم مادر به هر شکلی که بخواهد ، پس حق تعالی خالق اجسام و مشکل اشکال و مصور صور موجودات می باشد .

72 - الکریم

برای این اسم مبارک هم سه معنی گفته اند ، و اول کثیر الخیر و دائم النفع ، یعنی خیر او بسیار و نفع رساندن او دائم و گرفتن نفع از او آسانست ، دوم به معنای جواد یعنی بسیار بخشش کننده و نعمت دهنده ، سوم به معنای عزیز یعنی ارجمند و عالی مقدار است .

73 - الکبیر

یعنی سید و بزرگ و صاحب کبریاء و عظمت و شان ، گفته اند کبیر کسی است که بزرگتر از آن است که شبیه به مخلوقات باشد ، و این که هر بزرگی در مقابل عظمت و بزرگی او کوچک می نماید .

74 - الکافی

( الکافی ) ماخوذ از کفایت است ، یعنی خدا کفایت می کند امور کسی که توکل بر او نماید .

75 - الکاشف

یعنی رفع کننده بلاء و آفات از خلق ، و اجابت کننده دعای مضطر در هنگام اضطرار .

76 - الوتر

یعنی الفرد و هر چیزی که یکی باشد وی را وتر گویند مقابل شفع که دو است ، و چون خداوند را شریکی نیست و در وجود و ربوبیت ، دومی ندارد او را وتر گویند .

77 - النور

نور آن است که بذات خود ظاهر و ظاهر کننده غیر باشد ، و چون ظهور و وجود او به ذات خود ، و ظهور و وجود ممکنات به طفیل وجود او است ، لذا اطلاق نور بر او صادق آید ، و بعضی گفته اند نور در اینجا به معنای منور است ، یعنی خدا نور بخشنده است .

78 - الوهاب

( الوهاب ) ماخوذ از هبه ، به معنای بخشش است ، و وهاب مبالغه در بخشش است ، یعنی خداوند کثیر الخیر و قدیم الاحسان و بسیار بخشنده است .

79 - الناصر

یعنی یاری کننده ، و خداوند یاری کننده و اعانت نماینده به مومنین است .

80 - الواسع

یعنی غنی ، آن چنان که به غناء و بی نیازی خود ، فقر و احتیاج بندگان خود را برطرف می نماید و روزی خلق را وسیع می گرداند .

81 - الودود

( الودود ) ماخوذ از ودو و داد است ، و آن به معنای محبت است ؛ و برای ( ودود ) سه معنی گفته اند : اول دوست داشته شده ، یعنی اولیاء و عرفاء او را دوست می دارند دوم دوست داشتن ، یعنی او اولیاء خود را دوست می دارد ، و این دو معنی ملازم یکدیگرند سوم محبوب خلق می کند بندگان صالح خود را .

82 - الهادی

هدایت و رهنمائی به مقصود است ، و بعضی مقید نموده اند به رهنمائی که موصل و رساننده به مقصود هم باشد .

83 - الروف

به معنای مهربان و رحیم است .

84 - الوفی

یعنی حقتعالی به عهد و میثاق خود وفا کننده است .

85 - الوکیل

( الوکیل ) دو معنی دارد ، اول متولی امر و قائم به حفظ آن ، و به همین معنی است کسی را که وکیل می گردانند برای تصرف در مالی به جهت آن که قائم مقام شخص موکل و صاحب مال است دوم معتمد و ملجا و پناهگاه .

86 - الوارث

یعنی بازگشت تمام املاک و اموال به او است در وقتی که مالکین مجازی بمیرند ، و حقتعالی باقی ماند و بس .

87 - البر

یعنی مشتق و مهربان بر تمام خلائق و به معنای صادق هم آمده است .

88 - الباعث

زنده و مبعوث می گرداند خلق را در قیامت برای مجازات اعمال و حیات همیشگی .

89 - التواب

یعنی قبول می کند توبه عبد را وقتی توبه نمود و از اعمال زشت خود پشیمان گشت ، و تواب مبالغه در قبول نمودن توبه است .

90 - الجلیل

یعنی سید و بزرگ ، بعضی گفته اند کسی که جامع صفات کمال ، مثل غناء و سلطنت و قدرت و قدس باشد .

91 - الجواد

یعنی بسیار انعام و احسان کننده ، و حقتعالی فیاض مطلق و متصف به صفت جود و احسان و رحمت غیر متناهی است ، و دائم الفضل و قدیم الاحسان است ، و بخل و منع در ساحت کبریائی او راه ندارد .

92 - الخبیر

یعنی عالم و دانا است به باطن و کمون اشیاء ، و دقایق موجودات نزد او حاضر و هویدا است و حقتعالی خبیر است یعنی کنه و حقیقت چیزها را می داند .

93 - الخالق

یعنی خلق کننده خلائق ، و خلق به دو معنی استعمال شده ، یکی به معنای تقدیر و دیگری به معنای تکوین و بوجود آوردن .

94 - خیرالناصرین

( خیرالناصرین ) یعنی بهترین یاری کننده گانست و نظیر آن ( خیر الراحمین ) یعنی بهترین رحم کنندگان است .

95 - الدیان

یعنی جزاء دهنده اعمال مردم .

96 - الشکور

یعنی جزاء دهنده بر اعمال خیربندگان و قبول کننده شکر آن ها است ، و شکور مبالغه در شکر است ، زیرا که انعام و اکرام او خیلی زیاد است ، و به کمی از طاعت و عبادت پاداش بی اندازه کرامت می فرماید .

97 - العظیم

یعنی صاحب عظمت و جلال ، و برای ( العظیم ) شش معنی گفته اند : اول سید دوم غالب بر اشیاء سوم حقتعالی را عظیم گویند به اعتبار آن که در مقابل عظمت او هر چیزی بزرگی کوچک نماید چهارم به معنای مجد و بزرگواری است پنجم این که عظمت و جلال و بزرگواری او به قدری است که ممکن نیست کسی بتواند به کنه ذات و به وجود و اوصاف او احاطه نماید ششم خداوند را عظیم نامند زیرا که خالق خلق عظیم وصاحب عرش عظیم است .

98 - اللطیف

یعنی عالم است به غموض اشیاء و رفق و نیکی کننده است به مخلوق از راههای مخفی که ملتفت نمی شوند و معنای دیگر آن که لطیف است در تدبیر و افعال خود گویند فلانی لطیف است در وقتی که حاذق و ماهر در کار خود باشد .

99 - الشافی

یعنی شفا دهنده امراض و جبران و رفع کننده آن ها به عظیم جزاء ( 538 )

( بخش دوم ) فوائد و خواص بعضی از اسماء الحسنی

توضیح

طریق دعا و طلب حاجت از حقتعالی این است که ، شخص پس از آن که حمد و ثناء حق را به جای آورد ، انتخاب نماید از اسماء الحسنی آن چه را که مناسب مطلوب و مقصود وی است .

مثلا اگر مقصود وسعت روزی باشد ، بایستی ذکر او از اسماء الحسنی ، الرزاق ، الوهاب ، الجواد ، المغنی ، المنعم ، المعطی ، الکریم ، الواسع ، مسبب الاسباب ، المنان باشد .

و اگر مقصودش آمرزش و توبه است ، باید ذکر او التواب ، الرحمن ، الرحیم ، الروف ، العطوف ، الصبور ، الشکور ، الغفور ، الستار ، الغفار ، النفاح ذی الجود و السماح ، المحسن ، المجمل ، المنعم ، المفضل باشد .

و اگر مقصود او انتقام از دشمن است باید ذکر او مثل العزیز ، الجبار ، القهار ، المنتقم ، البطاش ذی البطش الشدید ، الفعال لما یرید و امثال این ها باشد .

و اگر مطلوب او علم است ذکر او مثل العالم ، الفتاح ، الهادی المرشد ، المعز ، الرافع و مانند اینها باشد ( 539 )

خواص اسماء الحسنی

( الاحد )

کسی که در خلوت بعد از ریاضت 1000 مرتبه الاحد بگوید ، ملائکه را در اطراف خود مشاهده نماید و چنان مینماید که ملائکه با وی همراهند . ( 540 )

( الواحد )

الواحد را برای الفت و انس و عزت بین اقران و نزدیکان فائده عظیم دارد ، عدد مکتوبه اش 19 است ( 541 )

( الصمد )

گویند هر که مداومت نماید بر اسم ( الصمد ) آثار تجلی صمدانی ظاهر شده و وی را از مرض جوع و گرسنگی خلاص گرداند عدد مکتوبه اش 134 است ( 542 )

( الرحمن الرحیم )

خاصیت این دو اسم مبارک این است ، کسی که عقب هر فریضه 100 مرتبه بگوید ، لطف الهی شامل حال او گردد ( 543 )

گفته اند کسی که هر روز صد بار بگوید الرحیم ، بر خلق خدا مشفق و مهربان گردد ، و اگر به نیت کسی بخواند ، آن کس نسبت به وی مشفق و مهربان شود ، و اگر به عدد مکتوبه ( 544 ) یا مبسوطه ( 545 ) آن بگوید اثر وی قوی تر باشد ( 546 )

( القدوس )

گفته اند هر که بعد از زوال 170 مرتبه ( القدوس ) بگوید به عدد مکتوبه وی ، یا 349 مرتبه به عدد حروف مبسوطه آن ، دل وی پاک شود ، و اگر هر روز به این ذکر مداومت نماید صفاء تام حاصل شود ( 547 )

( السلام )

برای شفای هر علتی خواندن این اسم مبارک مجربست ، بر سر هر بیمار که 100 مرتبه بخوانند شفا یابد ( 548 )

و گفته اند خواندن ( السلام ) برای دوستی و سلامتی است و امانست از هر بلیه ای ، و چون به عدد حروف مکتوبه که 132 است یا مبسوطه که 574 است به نیت کسی هر روز بخواند ، اگر برای محبت و الفت باشد اثر قوی حاصل گردد ، و اگر به نیت سلامتی از آفات و امراض خواند ، زود اثر عافیت و صحت پیدا شود ( 549 )

( المهیمن )

کسی که 125 مرتبه ( المهیمن ) بگوید ، قلب او صفا یابد و بر اسرار و حقایق مطالب اطلاع پیدا نماید ( 550 )

( العزیز )

کسی که هر روز 94 مرتبه بعد از طلوع فجر بخواند ، کشف می شود بر وی علم کیمیا و سیمیا ، و کسی که چهل روز هر روز روزی 40 مرتبه بخواند دولت عظیم یابد و محتاج به احدی نگردد . ( 551 )

( الحی )

مداومت نمودن بر این اسم خصوصا در عقب هر نماز 18 مرتبه ، باعث طول عمر و رفع مرگ مفاجات و توسعه معاش می شود و اگر برای چشم درد 19 مرتبه بخواند شفا یابند . ( 552 )

 

( العلیم )

برای حصول علم و ظاهر و آشکار امور خفیفه ، گفتن العلیم نفی عظیم دارد ، و اگر بعد از هر نماز 10 بار بخواند بر مغیبات اطلاع پیدا نماید ( 553 )

و گفته اند هر که این اسم را بسیار در دل بگوید صاحب معرفت گردد ، و اگر بعد از هر فریضه 150 مرتبه به عدد مکتوبه او یا 302 بار به عدد مبسوطه آن تکرار نماید مقصود بر وجه اتم حاصل شود ( 554 )

( الباعث )

کسی که در وقت خواب دست بر سینه بمالد و 100 بار ( الباعث ) بگوید ، خداوند دل او را به نور معرفت خود زنده گرداند ، و برای درست شدن کارها مداومت نمودن بر آن مفید است ، عدد مکتوبه اش 573 است ( 555 )

( الفتاح )

کسی که بعد از نماز صبح دست بر سینه نهد و 70 مرتبه یا فتاح بگوید ، ظلمت از دل وی برطرف شود و خداوند حجاب را از دل او بر دارد ، و از برای انجام کارها مداومت بر آن مفید است ، عدد مکتوبه اش 489 و عدد مبسوطه اش 802 است ( 556 )

( الغفور )

کسی که زیاد بگوید الغفور ، وسواس از وی برطرف می گردد ( 557 ) و گفته اند هر که هر روز 1286 مرتبه به عدد مکتوبه آن یا 1355 مرتبه به عدد مبسوطه آن این اسم شریف را بگوید ظلمت و تاریکی از دل او زایل گردد و روشنی و صفا در باطن او پیدا شود ( 558 )

( الملک )

جهت توانگری و دوام ملک و بزرگی و تسلط و خدم و حشم و مالک شدن املاک و غیره مداومت نمایند بر اسم الملک ( 559 ) و گفته اند هر کس هر روز 262 بار به عدد مکتوبه آن بخواند ، دل او روشن شود و ضمیر او صاف گردد ( 560 )

( القریب )

کسی که زیاد بگوید القریب از بدی ایمن می گردد ، و به جهت رفع هر غمی بسیار بگوید : یا قریب و یا مجیب یا سمیع الدعاء یا لطیفا لما یشاء .

از صاحب در النظیم نقل می کنند که بعضی از اکابر دین گفته اند که اسم اعظم خداوند این اسم بزرگوار است و خواص وی عظیم است .

صاحب شمس المعارف گفته که مداومت بر این اسم شریف به عدد مکتوبه وی که 312 است یا به عدد مبسوطه وی که 396 است ، موجب فتح باب مکاشفه و اسرار است به شرطی که رعایت آداب و شرایط آن به خوبی کرده باشد ، و اگر بعد از هر فریضه بر عدد مبسوطه آن مواظبت نماید در حصول مقصود اتم باشد ( 561 )

( النور )

کسی که 1000 مرتبه بگوید خداوند به ظاهر و باطن او نوری افاضه می فرماید ( 562 )

به جهت صفاء باطن و اطلاع بر خفیات مداومت نماید ، عدد مکتوبه اش 256 است ( 563 )