شفاخانه معنوی شفا از قرآن و احادیث

شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث20%

شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث نویسنده:
گروه: کتابخانه قرآن کریم

شفاخانه معنوی شفا از قرآن و احادیث
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 65284 / دانلود: 6310
اندازه اندازه اندازه
شفاخانه معنوی شفا  از قرآن و احادیث

شفاخانه معنوی شفا از قرآن و احادیث

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۰۳ - سورة العصر

از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است : هرکه سوره والعصر را در نمازهای نافله بخواند ، خدا در روز قیامت او را با روی نورانی و دندان خندان و چشم روشن و خوشحال مبعوث گرداند تا او را داخل بهشت کند ( ۴۴۳ )

۱۰۴ - سورة الهمزة

از امام صادق علیه السلام منقول است : هر که سوره ویل لکل همزة را درنمازهای فریضه بخواند ، خدا فقر را از او دور کند ، و روزی او را فراخ گرداند ، و او را به مرگ بد نمیراند ( ۴۴۴ )

۱۰۵ - سورة الفیل

از حضرت صادق علیه السلام منقول است : هر که در نمازهای واجب سوره الم تر کیف را بخواند ، برای او شهادت دهند در قیامت هردشت و کوهی و کلوخی ، که او از جمله نمازگذاران بوده است و منادی ندا می دهد ، درباره بنده ام راست گفتید : شهادت شما را قبول کردم ، ای ملائکه او را بی حساب به بهشت برید که من او را و عمل او را دوست می دارم ( ۴۴۵ )

۱۰۶ - سورة قریش

از امام صادق علیه السلام منقول است : هرکه سوره لایلاف را بسیارتلاوت نماید ، چون مبعوث شود ، بر اسبی از اسبهای بهشت سوار شود تا بر مائده نور بنشیند ( ۴۴۶ )

بدان که مشهور میان علما آن است که یکی از این دو سوره فیل و قریش را به تنهائی در نماز واجب نمی توان خواند ، بلکه اگر خوانند باید با هم خوانده شود و همین است حکم والضحی و الم نشرح .

۱۰۷ - سورة الماعون

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است : هر که سوره ارءیت الذی یکذب بالدین را در نمازهای فریضه و نافله بخواند ، از جماعتی باشد که خدا نماز و روزه ایشان را قبول فرموده است ، و او را در قیامت به اعمال دنیا حساب نکند ( ۴۴۷ )

۱۰۸ - سورة الکوثر

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است : هرکه سوره انا اعطیناک الکوثر را درنمازهای فریضه و نافله بخواند ، خداوند درروزقیامت از حوض کوثربه او آب عطا می نماید و مجلس او با رسول خدا صلی الله علیه و آله درزیر درخت طوبی است ( ۴۴۸ )

۱۰۹ - سورة الجحد

از امام صادق علیه السلام منقول است : هر که سره قل یا ایها الکافرون و قل هو الله احد را در نماز فریضه بخواند ، خدا او راو پدر و مادرش و آن چه فرزند آید را بیامرزد ، و اگر بدبخت باشد نام او از دیوان اشقیا محو و در دیوان سعدا و سعادتمندان ثبت می شود و او را در دنیا سعادتمند بدارد ، و شهید بمیراند ، و شهید مبعوث کند ( ۴۴۹ )

و به سند صحیح از امام صادق علیه السلام منقول است : که پدرم می فرمود : ( قل هو الله احد ) یک سوم قرآن است ، و ( قل یا ایها الکافرون ) یک چهارم قرآن است ( ۴۵۰ )

و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است : هر کس وقتی که به بستر رود قل یا ایها الکافرون و قل هو الله احد بخواند ، خدا برات بیزاری از شرک ازبرای او بنویسد . ( ۴۵۱ )

و به سند معتبر از حضرت امیرالمومنین علیه السلام منقول است که : حضرت رسول صلی الله علیه و آله درسفری نماز کردند ، و ما به آن حضرت اقتدا کردیم ، دررکعت اول قل یا ایها الکافرون خواندند ، و در رکعت دوم قل هو الله احد ، و چون فارغ شدند فرمودند : از برای شما ثلث قرآن و ربع قرآن را خواندم ( ۴۵۲ )

و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است : که ترک مکن خواندن قل هو الله احد و قل یا ایها الکافرون را درچند نماز : در نافله صبح ، و دو رکعت اول نافله ظهر ، و دو رکعت اول نافله شب ، و نمازاحرام ، و نماز صبح اگر هوا بسیار روشن شده باشد و سوره طولانی نتوانی خواند ، و نماز طواف . ( ۴۵۳ )

۱۱۰ - سورة النصر

از حضرت صادق علیه السلام منقول است : هر که سوره اذا جاء نصر الله را درنماز فریضه یا نافله بخواند ، خدا او را برجمیع دشمنان نصرت دهد ، و چون از قبر بیرون آید با او نامه ای باشد گویا ، و در آن نامه امان از صراط و از آتش جهنم و صدای جهنم بوده باشد ، و بر هر چیز که بگذرد او را بشارت به نیکی دهند تا داخل بهشت شود ، و از برای او در دنیا از اسباب خیر آن قدر حق تعالی بگشاید که به خاطرش خطور نکرده و آرزوی آن نداشته باشد ( ۴۵۴ )

۱۱۱ - سورة تبت

از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : چون سورة تبت یدا ابی لهب را بخوانید ، لعن و نفرین برکنید بر ابولهب که او از جمله تکذیب کنندگان بود و تکذیب پیغمبر و آن چه را از جانب خداوند عز و جل بر او وحی شده بود می کرد ( ۴۵۵ )

۱۱۲ - سورة الاخلاص

از حضرت صادق علیه السلام منقول است : هر که سوره قل هو الله احد را یک مرتبه بخواند ، حق تعالی بر او برکت فرستد ، و هر که دو مرتبه بخواند حق تعالی به او و بر اهلش برکت فرستد ، و هرکه سه مرتبه بخواند حق تعالی به او و اهلش و به همسایگانش برکت دهد ، و هر که دوازده مرتبه بخواند خدا دربهشت دوازده قصر از برای او بنا کند ، و کاتبان اعمال به یکدیگر گویند ، بیائید برویم و به قصرهای برادر خود نظر کنیم ، و هر که صد مرتبه بخواند خداوند عالمیان گناهان بیست و پنج سال او را بیامرزد به غیر از خون ناحق و مال مردم ، و کسی که چهار صد مرتبه بخواند ، خدا او را اجر چهار صد شهید کرامت فرماید ، از شهیدانی که اسبانشان را پی کرده باشند و خونشان ریخته باشند ، و کسی که هزار مرتبه بخواند دریک شبانه روز ، نمیرد تا جای خود را در بهشت ببیند ، یا دیگری برای او ببیند . ( ۴۵۶ )

و ایضا به سند معتبر حضرت صادق علیه السلام فرمود : پیغمبر هفتاد هزار فرشته که در آن ها جبرئیل علیه السلام نیز بود آمدند و بر جنازه سعد نماز خواندند ، من به جبرئیل گفتم : ای جبرئیل به چه عمل سزاوار نماز شماها شد ؟ جبرئیل گفت : برای خواندنش قل هو الله احد را ( در همه احوال ) ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و هنگام رفتن و آمدنش ( ۴۵۷ )

و به سند معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است : هر که صد مرتبه قل هو الله احد را وقت خواب بخواند ، خدا گناه پنجاه ساله او را بیامرزد ( ۴۵۸ )

و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که فرمود : خود را حفظ نمائید از شرمردم به خواندن سوره قل هو الله احد ، رو به جانب راست خود کن و بخوان ، و به جانب چپ رو کن و بخوان ، و به جانب راه خود رو کن و بخوان ، و رو به پشت سر کن و بخوان ، و به جانب بالای سر کن و بخوان ، و به جانب پائین نظر کن و بخوان ، و اگر خواهی که نزد حاکمی بروی ، چون نظرت بر او افتد سه مرتبه بخوان ، و هر یک مرتبه که بخوانی یک انگشت را عقد کن از دست چپ ، و انگشتان را چنین نگاه دار تا از نزد او بیرون آئی ( ۴۵۹ )

وایضا ازحضرت صادق علیه السلام منقول است هرکس یک روز تمام بر او بگذرد و نمازهای پنج گانه را بخواند و در آن نمازها قل هو الله احد نخواند ، به او گفته می شود : ای بنده خدا تو از نمازگذاران نیستی ( ۴۶۰ )

و به سند دیگر از امام صادق علیه السلام منقول است : کسی که جمعه ای را سپری کند و در آن قل هو الله احد نخواند و سپس بمیرد ، بر دین ابی لهب مرده است ( ۴۶۱ )

و ایضا در حدیث دیگر فرمود : کسی که بیمار یا گرفتار شود و در بیماری یا گرفتاری خود قل هو الله احد نخواند و در آن بیماری یا گرفتاری بمیرد ، پس او اهل آتش می باشد ( ۴۶۲ )

و به سند معتبر از امام صادق علیه السلام منقول است : کسی که سه روز بگذرد و سوره قل هو الله احد را نخواند ، بدون یاور مانده و رشته ایمان از گردنش برداشته می شود ( بی ایمان می شود ) و اگر در این سه روز بمیرد ، کافر به خدای بزرگ است ( ۴۶۳ )

و در حدیث دیگر فرمود : هر که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد ، باید که بعد از نماز واجب ، خواندن قل هو الله احد را ترک نکند ، به درستی که هر که بعد از هر نماز فریضه قل هو الله احد بخواند ، خدا به او خیر دنیا و آخرت کرامت فرماید ، و گناه او و پدر و مادر او و فرزندان پدر و مادر او را بیامرزد ( ۴۶۴ )

و به سند معتبر از حضرت امیرالمومنین علیه السلام منقول است : هر که سوره قل هو الله احد را بعد از نماز صبح یازده مرتبه بخواند ، در آن روز گناهی بر او لازم نشود ، هرچند شیطان ( برای اجبار او به گناه ) خود را ذلیل و خوار کند ( ۴۶۵ )

و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : کسی که به رختخواب رود و یازده مرتبه سوره قل هو الله احد را بخواند ، خداوند او را در خانه اش و خانه های اطرافش حفظ می نماید ( ۴۶۶ )

و به سند معتبر از حضرت امیرالمومنین علیه السلام منقول است : هر که در وقت خواب قل هو الله احد بخواند ، حق تعالی پنجاه هزار ملک موکل گرداند که او را حراست نمایند در آن شب ( ۴۶۷ )

و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است : هر که یک مرتبه قل هو الله احد بخواند ، چنان باشد که ثلث قرآن و ثلث تورات و ثلث انجیل و ثلث زبور را خوانده باشد ( ۴۶۸ )

و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : حق تعالی به عوض فدک به حضرت فاطمه علیها السلام اطاعت تب را کرامت فرمود که تب مطیع آنحضرت باشد ، پس هر که حضرت فاطمه علیهاالسلام و فرزندان او را دوست دارد و تبی بهم رساند ، و هزار مرتبه سوره قل هو الله احد را بخواند ، و به حق فاطمه علیها السلام سوال نماید زوال تب را ، به امر الهی زایل می گردد ( ۴۶۹ )

۱۱۳ و ۱۱۴ - سورة المعوذتین ( ۴۷۰ )

به سند معتبر از امام صادق علیه السلام منقول است که : سبب نزول معوذتین آن بود که حضرت رسول صلی الله علیه وآله تب به هم رسانیدند ، جبرئیل این دو سوره را آورد و تعویذ آن حضرت کرد ( ۴۷۱ )

و از حضرت امام رضا علیه السلام به سند معتبر منقول است : هر که صداعی ( ۴۷۲ ) یا غیر آن عارض شود دستهای خود را بگشاید و سوره فاتحه و قل هو الله احد و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق بخواند و دست بر روی خود بکشد ، آن آزار برطرف شود ( ۴۷۳ )

و ایضا از حضرت امام رضا علیه السلام به سند معتبر منقول است : هیچ کس نیست که از دوران کودکی بعهده گیرد که در هر شب سوره قل اعوذ برب الفلق و سوره قل اعوذ برب الناس را هر کدام سه بار بخواند و سوره قل هو الله احد را صد بار و اگر نتواند پنجاه بار بخواند ، جز این که خدای عز وجل از او بگرداند هر نوع دیوانگی و جن زدگی و پیش آمدهائی که کودکان دچار شوند ، و نیز مرض تشنگی و فاسد شدن معده و جوشش خون را تا زمانی که بدان مداومت کند تا به پیری رسد ، و اگر خود را بخواندن آن پایبند کند یا دیگری برآن وادارش کند ( یعنی اگر خودش سواد ندارد یا خواندن نتواند بر او بخوانند ) تا روزی که خدای عز و جل جانش را بگیرد محفوظ ماند ( ۴۷۴ )

و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است : هر که در نماز ( وتر ) معوذتین و قل هو الله احد بخواند ، به او خطاب کنند که : ای بنده خدا بشارت باد تو را که خدا وتر تو را قبول کرد ( ۴۷۵ )

و به سند صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است : هر که بعد از نماز جمعه سوره حمد را یک مرتبه ، و هر یک از موذتین و قل هو الله احد را هفت مرتبه و آیة الکرسی ، و آیه سخره ، ( ۴۷۶ ) و آخر سوره توبه ( لقد جائکم رسول من انفسکم ) تا آخر سوره هر یک را یک مرتبه بخواند ، کفاره گناهان او باشد از جمعه تا جمعه ( ۴۷۷ )

و از معمر بن خلاد منقول است که : در خدمت حضرت امام رضا علیه السلام بودم در راه خراسان ، و وکیل خرج آن حضرت بودم ، مرا امر فرمود که غالیه ای ( ۴۷۸ ) درست کن ، چون درست کردم و در شیشه کردم ، حضرت را بسیار خوش آمد ، فرمود : ای معمر چشم حق است از برای رفع تاثیر چشم در کاغذی سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتین را بنویس ، و در غلاف شیشه غالیه بگذار ( ۴۷۹ )

و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که فرمود : تاثیر چشم زدن حق است ، و ایمن نیستی که چشم تو در خودت یا در دیگری تاثیر کند ، پس اگر از تاثیر چشم ترسی ، سه مرتبه بگو : ما شاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم و اگر یکی از شما زینتی کند خوش آیند باشد ، چون از منزل خود بیرون رود قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق بخواند که از چشم به او ضرر نرسد ( ۴۸۰ )

و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است : کسی که در خواب ترسد ، در وقت خواب معوذتین و آیة الکرسی بخواند ( ۴۸۱ )

قطب راوندی قدس سره روایت نموده : کسی که سوره قل یا ایها الکافرون را بخواند پس برای او شفا است از کفر و رحمت است به ثبات بر ایمان و کسی که سوره فلق را بخواند پس برای او شفا است از سحر و رحمت است به ثبات بر عافیت و کسی که سوره ناس را بخواند پس برای او شفا است از کید شیطان و رحمت است به ثبات بر الهام ( آن چه خداوند بر دل افکند ) ( ۴۸۲ )

فصل چهارم : شفا و درمان با صلوات

ثواب صلوات فرستادن و سلام کردن بر ( پیامبر صلی الله علیه و آله و دوستی او )

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وآله گناهان را از بین می برد ، بهتر از نابود کردن آب آتش را سلام کردن بر پیامبر صلی الله علیه و آله برتر از آزاد کردن چند برده است دوست داشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله برتراز فدا کردن جانهاست یا فرمودند : برتر از شمشیر زدن در راه خداست ( ۴۸۳ )

ثواب یک بار بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات فرستادن

امام صادق علیه السلام فرمودند : هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله را یاد کردند ، زیاد بر او صلوات بفرستید زیرا همانا کسی که یک بار بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستد ، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات می فرستد و آفریده ای از آفریدگان خدا باقی نماند ، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات می فرستند و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند ، کسی از این ثواب رو نمی گرداند ( ۴۸۴ )

از ثواب این صلوات غافل نباشید که یکی از اسرارآل محمد صلی الله علیه و آله است

اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمد و آل محمد فی الاخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملا الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسلین اللهم اعظ محمدا الوسیلة و الشرف و الفضیلة و الدرجة الکبیرة اللهم انی آمنت بمحمد و لم اره فلا تحرمنی یوم القیامة رویته و ارزقنی صحبته و توفنی علی ملته و اسقنی من حوضه مشربا رویا سائغا هنیئا لا اظما بعده ابدا انک علی کل شی ء قدیر اللهم کماآمنت بمحمد صلی الله علیه و آله و لم اره فعرفنی فی الجنان وجهه اللهم بلغ روح محمد عنی تحیة کثیرة و سلاما .

همانا کسی که سه بار در بامداد و سه بار در شب با این ذکر صلوات بفرستد ، گناهانش از بین رفته و خطاهایش محو می گردد ؛ سرورش دوام یافته و دعایش مستجاب می شود ؛ به آرزویش رسیده و رزقش زیاد می گردد؛ در مقابل دشمنش یاری گردیده ، اسباب همه خیرها برایش مهیا شده و از دوستان پیامبرش در بهشتهای اعلی قرار داده می شود ( ۴۸۵ )

برآورده شدن صد حاجت از دنیا و آخرت

امام صادق علیه السلام فرمودند : کسی که در یک روز صد بار بگوید ( رب صل علی محمد و اهل بیته ) ، خداوندصد حاجت او را بر می آورد که سی تای آن مربوط به دنیا و هفتاد تای آن مربوط به آخرت است ( ۴۸۶ )

آمرزش گناهان با این طریق صلوات

از امام صادق علیه السلام پرسیدند چگونه بر محمد و آل او صلوات بفرستیم فرمود شما می گوئید :

صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه علی محمد و آل محمد و السلام علیه و علیهم و رحمة الله و برکاته .

گفته شد ثواب کسی که به این طریق بگوید چه می باشد ، فرمود : بیرون شدن از گناهان است ، به خدا قسم مثل روزی که او را مادر زائیده ( ۴۸۷ )

ثواب صلوات در جمعه

ثواب صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله وآل او علیهم السلام در روز جمعه پس از نماز عصر

امام باقر علیه السلام فرمودند : هنگامی که در روز جمعه نماز عصر را خواندی ، بگو :

اللهم صل علی محمد و آل محمد الاوصیاء المرضیین بافضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک و السلام علیهم و علی ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و برکاته .

همانا کسی که پس از نماز عصر این صلوات را بفرستد ، خداوند صد هزار حسنه برای او نوشته ، صد هزار گناه او را پاک کرده ، به واسطه آن صد هزار حاجت او را برآورده نموده صد هزار درجه برای او می نویسد ( ۴۸۸ )

ثواب گفتن ( اللهم صل علی محمد و آل محمد ) هنگام رکوع ، سجده و قیام

امام باقر علیه السلام فرمود : کسی که در رکوع ، سجده و قیامش بگوید ( اللهم صل علی محمد و آل محمد ) خداوند برای او همانند ثواب رکوع ، سجده و قیام را می نویسد ( ۴۸۹ )

با ذکرصلوات بر محمد و آل محمد پرده وحائل برطرف می شود

حضرت صادق علیه السلام فرمود : پیوسته دعا محجوب است ( و میان آن با استجابتش حجاب و پرده ای حائل است ) تا بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود ( که آن گاه پرده و حائل برطرف شود ) ( ۴۹۰ )

بالا رفتن دعا برای اجابت با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد

حضرت صادق علیه السلام فرمود : هر که دعائی کند و نام پیغمبر صلی الله علیه و آله را نبرد ، آن دعا بالای سرش ( چون پرنده ای ) بچرخد ، و چون نام پیغمبر صلی الله علیه و آله را برد دعا بالا رود ( ۴۹۱ )

کفایت خرج و معونة دنیا و آخرت با ذکر صلوات

حضرت صادق علیه السلام فرمود : مردی نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد عرض کرد : ای رسول خدا من یک سوم صلواتم را برای شما قرار دهم ، نه بلکه نیمی از صلواتم را مخصوص شما گردانم ، نه بلکه تمامی آن را از آن شما گردانم ، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در این صورت خرج و معونة دنیا آخرت تو کفایت شود ، در این هنگام مردی عرضه داشت : خدا تو را نیکی دهد ، چگونه دعایش را به او اختصاص می دهد ؟ امام صادق علیه السلام فرمود : چیزی از خدا نمی خواهد ، مگر این که قبل از آن بر محمد و آل محمد صلوات می فرستد ( ۴۹۲ )

خدا و فرشتگان بر صلوات فرست صلوات می فرستد

حضرت صادق علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که بر من صلوات فرستد خدا و فرشتگان بر او صلوات فرستند ، هر که خواهد کم فرستد و هر که خواهد بیش ( ۴۹۳ )

صلوات بر محمد و آل محمد از بین برنده نفاق

حضرت صادق علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود : آوازهای خود را به صلوات بر من بلند کنید ، زیرا که آن نفاق را برطرف سازد ( ۴۹۴ )

ثواب کسی که از ده تا صد مرتبه صلوات بفرستد

اسحاق بن فروخ گوید : حضرت صادق علیه السلام فرمود : ای اسحاق بن فروخ هر که ده بار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد ، خداوند و فرشتگان او صد بار بر او صلوات فرستند ، و هر که صد بار بر محمد و آل محمد صلوات فرستد خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او صلوات فرستند ( صلوات از خدا آمرزش و رحمت است و صلوات فرشتگان درخواست فروفرستادن رحمت می باشد ) ( ۴۹۵ )

ثواب صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله

محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر و صادق علیه السلام حدیث کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : در روز قیامت من در کنار ترازوی اعمال هستم کسی که گناهانش سنگینتر از کارهای نیکش باشد ، صلواتهایی که بر من فرستاده است می آورم تا کارهای نیکش را سنگینتر نمایم ( ۴۹۶ )

فضیلت صلوات بر محمد و آل محمد در اول و آخر هر دعا

حضرت صادق علیه السلام فرمود : هر که به درگاه خدای عز و جل حاجتی دارد باید به صلوات بر محمد و آلش شروع کند ، و سپس حاجت خود را بخواهد ، و در آخر هم به صلوات بر محمد و آل محمد پایان دهد ، زیرا که خدای عز و جل کریم تر از آن است که دو طرف ( دعا ) را بپذیرد ، و وسط ( دعا ) را واگذارد ( و به اجابت نرساند ) زیرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نیست ( و بدون برخورد به حجابی بالا رود ) ( ۴۹۷ )

فضیلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد در خانه خدا

عبدالسلام بن نعیم گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : من وارد خانه خدا شدم و هیچ دعائی به خاطر نداشتم جز صلوات بر محمد و آل محمد ، فرمود : آگاه باش که هیچ کس مانند تو ( در فضیلت و ثواب ) از آن جا بیرون نیامده است ( ۴۹۸ )

صلوات بر محمد و آل محمد هنگام یاد کردن خدا

عبدالله بن عبدالله دهقان گوید : خدمت حضرت رضا علیه السلام شرفیاب شدم ، پس آن حضرت به من فرمود : معنای گفتار خداوندچیست ؟ ( که فرماید : ) ( و یاد کرد نام پروردگارش را پس صلوات به جا آورد ) ( سوره اعلی آیه ۱۵ ) ؟ من عرض کردم : یعنی هر زمان نام پروردگارش را به یاد آورد برخاست پس نماز خواند ( و صلوة به معنای نماز است ) فرمود : ( اگر این طور باشد ) پس خدا به حقیقت تکلیفی نابجا و بیرون از طاقت و توانائی کرده است ؟ عرض کردم : قربانت پس معنای آن چگونه است ؟ فرمود : هرگاه نام پروردگارش را یاد کند بر محمد و آل او صلوات فرستد ( ۴۹۹ )

مجازات نفرستادن صلوات بر محمد و آل محمد

حضرت صادق علیه السلام فرمود : هر گاه یکی از شماها نماز بخواند و در نماز خود نام پیغمبر صلی الله علیه و اله و ( آل او ) را نبرد ، با این نماز به جز راه بهشت می رود ( یعنی این نماز او را به بهشت نخواهد برد ) و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس که من نزد او نامم برده شود و بر من صلوات نفرستد به دوزخ رود ، پس خدایش ( از رحمت خود ) دور کند و فرمود : و هر کس که من نزدش نام برده شوم و صلوات ( فرستادن ) را بر من فراموش کند از راه بهشت به خطا رفته است ( ۵۰۰ )

درخواست نجات از آتش و آمرزش گناهان از خدا به حق حضرت محمد صلی الله علیه وآله و اهل بیت او علیهم السلام

امام باقر علیه السلام فرمودند : همانا بنده ای هفتاد پاییز در آتش می ماند ، که هر پاییزی هفتاد سال است ، آن گاه از خدا می خواهد که بحق محمد و اهل بیتش به او رحم کند خدای عزو جل نیز به جبرئیل وحی کند که فرود آی و بنده ام را از آتش خارج کن جبرئیل عرض می کند چگونه در آتش فرود آیم ؟ خداوند می فرمایند ، به آتش دستور داده ام که برای تو سرد شود و ضرری به تو نرساند عرض می کند : پروردگارا ! جایش را نشانم بده می فرماید در چاهی در سجیل است آن گاه جبرئیل در جای او فرود آمده و او را از آتش بیرون می کشد خداوند عزو جل ازاو می پرسد چند سال در آتش بودی ؟ عرض می کند : نمی دانم ، خداوند می فرماید : هان به عزتم سوگند اگر این چنین از من درخواست نمی کردی ، همچنان تو را با خواری در آتش نگاه می داشتم ولی بر خودم لازم نموده ام که هیچ بنده ای از من به حق محمد و اهل بیت او درخواست آمرزش نکند مگر این که گناهانی را که مربوط به من و اوست ببخشم و امروز نیز محققا گناهان تو را بخشیدم ( ۵۰۱ )

شرط رسیدن دعا به آسمان صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله وآل محمد است

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : هیچ دعائی به آسمان نمی رسد ، مگر این که دعا کننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد ( ۵۰۲ )

ثواب صد بار صلوات بر محمد و آل او پس از سپیده دم

راوی می گوید : امام صادق علیه السلام از من پرسیدند نمی خواهی چیزی یادت بدهم که خداوند با آنصورتت را از حرارت جهنم حفظ کند ؟ عرض کردم : چرا فرمودند : پس از سپیده دم ، صد بار بگو : ( اللهم صل علی محمد و آل محمد ) تا خداوند صورتت را از حرارت جهنم حفظ نماید ( ۵۰۳ )

ثواب صلوات بر حضرت محمد صلی الله علیه وآله واهل بیت او علیهم السلام

امام صادق علیه السلام فرمود : در کتابی خواندم که هر کسی که بگوید : ( اللهم صل علی محمد و آل محمد ) خداوند برای او صد حسنه می نویسد ، و کسی که بگوید ( اللهم صل علی محمد و اهل بیته ) خداوند برای او هزار حسنه می نویسد ( ۵۰۴ )

ثواب گفتن ( ان الله و ملائکته یصلون علی النبی . ) پس از نماز صبح و مغرب

راوی می گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : کسی که پس از نماز صبح و مغرب پیش از آن که برخیزد یا با کسی صحبت کند ، بگوید : ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما اللهم صل علی محمد النبی و ذریته خداوند صد حاجت او را برمی آورد ، هفتاد حاجت در دنیا و سی حاجت در آخرت ( ۵۰۵ )

ثواب صد بار صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله درروز جمعه

امام رضا علیه السلام نقل می نمایند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : کسی که در روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد ، خداوند شصت حاجت او را بر آورده می نماید : سی حاجت مربوط به دنیا و سی حاجت مربوط به آخرت ( ۵۰۶ )

فصل پنجم : ختومات و اذکار

توضیح

ختومات واذکار تجربه شده جهت رفع مشکلات

شرایط و اثرات ختم ، وقصه علامه سید بحرالعلوم قدس سره

ختم اول : ( ختم یا الله )

از سید بحرالعلوم قدس سره نقل شده که فرمود : بعد از ( تهذیب اخلاق ) به ختوم مشغول شدم و چهل شبانه روز به ختم ( یا الله ) مشغول شدم ( ۶۶ بار هر نوبت ) و شروط ختم را از ( تقوی ) مراعات می کردم شب چهل ، شب عرفه بود در حرم مطهر حضرت امام حسین علیه السلام ، نزدیک قبور شهدا شخصی آمد و سیبی به دست من داد و من آن سیب را بوئیدم ، بوی مشک و عنبر می داد نزدیک بود بیهوش شوم ، بعدها دانستم آن چه دانسته ام از برکت آن سیب است پس باید ختم گیرنده ( تقوا ) را رعایت کند ( ۵۰۷ )

ختم دوم : ( ختم سوره حمد )

هر که بین نماز صبح و نافله اش سوره حمد را ۴۱ مرتبه چهل روز بدون فاصله بخواند ، خداوند حاجت او را برآورده می کند هرچه که باشد ( البته حاجت شرعی ) حتی اگر به نیت اولاد باشد خدا اولاد روزی او می کند ( ۵۰۸ )

ختم سوم

روز چهارشنبه بعد از دورکعت نماز حاجت به نیت بی نیازی و غنی و عزت ، چهل مرتبه سوره مبارکه کوثر را بخواند ، مال بسیار روزی او شود ، انشاء الله ( ۵۰۹ )

ختم چهارم

برای وسعت روزی در سه شب هر شب چهل مرتبه سوره مبارک قدر را قرائت کنید ( ۵۱۰ )

ختم پنجم

ازامام صادق علیه السلام نقل شده است که : هرکس سوره حشر را جهت برآورده شدن حوائج و مهمات بزرگ و عظیم چهل روز ، روزی یک بار بخواند ، حاجت او برآورده می شود و اگر یک روز فوت شود ، باید از سر گیرد ؛ و نوشته اند که هر کس تا چهل روز مداومت کند مستجاب الدعوة گردد ( ۵۱۱ )

ختم ششم

از برای قضاء حوائج این دعا را هفتاد مرتبه با اعتقاد صادق بخوانید شیخ بهائی قدس سره می فرماید که اگر حاجت او روا نشد در قیامت با من مخاصمه کند و فرموده اگر که به نیت شفای بیمار هفتاد بار بخواند در حال سجده از جمله مجربات است مگر آن که اجل مریض حتمی باشد دعا این است :

لا اله الا الله بعزتک و قدرتک لا اله الا الله بحق حقک و حرمتک لا اله الا الله فرج برحمتک ( ۵۱۲ )

ختم هفتم

ختم ایام هفته جهت حوائج

امام سوم حضرت حسین علیه السلام فرمود : از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده جهت حوائج تا هفت روز هر روز این اذکار را هزار بار بخواند حاجت روا گردد : شنبه ( یا حی یا قیوم ) یکشنبه : ( ایاک نعبد و ایاک نستعین ) دوشنبه : سبحان الله و الحمد لله سه شنبه : یا الله یا رحمن چهارشنبه : حسبی الله و نعم الوکیل ) پنجشنبه : ( یا غفور یا رحیم ) جمعه : ( یا ذوالجلال و الاکرام ) ( ۵۱۳ )

ختم هشتم

دانشمند محترم آقای شیخ محمد رازی می نویسد : به نقل از حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید نورالدین آیة الله زاده میلانی ، از ایشان شنیدم که آقای یاسری فرمود در ورقه ای ختمی را با آداب آن دیدم که از قول شیخ بهایی قدس سره نوشته است : هر کس این عمل را در طول ده روز انجام دهد به این ترتیب که روز جمعه شروع و تا ده روز پایان آن روز یک شنبه می شود ، اگر مطلب و حاجتش برآورده نشود مرا لعنت کند ، روزی صد بار بگوید :

بسم الله الرحمن الرحیم یا مفتح الابواب یا مقلب القلوب و الابصار و یا دلیل المتحیرین و یا غیاث المستغیثین توکلت علیک یا رب فاقض حاجتی واکف مهمی و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و اله اجمعین ( ۵۱۴ ) ( مجربست )

ختم نهم

از خواجه نصیر طوسی و از علامه حلی قدس سره نقل شده است به جهت مطالب مهمه و دفع اعداء صد مرتبه گفتن یا قاهر العدو یا والی الولی یا مظهر العجائب یا مرتضی علی علیه السلام مجرب گفته اند ایضا صد و یازده مرتبه گفتن ( یا قاهر العدو ) فورا تاثیر می بخشد و گویا از میرداماد قدس سره نقل شده است ( ۵۱۵ )

ختم دهم

هر که به ورطه ای افتد که تدبیری از خلاص آن نباشد آن دعا را مکرر بخواند و اگر در یک مجلس رو به قبله و با وضو صد و بیست و نه مرتبه بخواند اصوب است و به تجربه رسیده است :

بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم یا لطیف ادرکنی بلطفک الخفی ( ۵۱۶ )


۱۲ - اءَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ

ترجمه:

او را فردا با ما بفرست تا (در صحرا) بگردد و بازى كند و قطعاً مانگهبانان (خوبى) براى او خواهيم بود.


نكته ها:

. انسان نيازمند تفريح و ورزش است و چنانچه در اين آيه مشاهده مى شود قويترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد.

در روايات آمده است: مؤ من بايد زمانى را براى تفريح و لذت اختصاص دهد تا به وسيله آن بر انجام ساير كارها موفق گردد.(۳۴)

 نه تنها ديروز بلكه امروز و حتّى در آينده نيز به نام ورزش و بازى، جوانان را سرگرم كرده و خواهند كرد و او را از هدف اصلى جدا و در غفلت نگه خواهند داشت. بازى ها را جدى مى گيرند تا جدّى ها بازى تلقى شود. استكبار و توطئه گران، نه تنها از ورزش سوءاستفاده مى كنند، بلكه با هر نام پسنديده و مقبول ديگرى نيز، اهداف شوم خود را تعقيب مى كند. به نام ديپلمات خطرناكترين جاسوس ها را به كشورها اعزام مى كند. به نام مستشار نظامى، توطئه گرى مى كند و به اسرار نظامى دست مى يابد. به نام حقوق بشر، از مزدوران خود حمايت مى كند. به نام دارو، براى مزدوران خود اسلحه مى فرستد. به نام كارشناس اقتصادى، كشورهاى ناتوان را ضعيف نگه مى دارد. به نام سم پاشى، باغها و مزارع را از بين مى برد و حتى به نام اسلام شناس، اسلام را وارونه جلوه مى دهد.


پيام ها:

 ۱- تفريح فرزند بايد با اجازه پدر باشد.اَرْسِلْه

۲- ورزش وتفريح يكى از دامهاى شيطان و وسيله اغفال بوده وهست.اَرْسله معنا غدا يرتع و يلعب

۳- برادران از وسيله اى مباح و منطقى براى فريب دادن سوءاستفاده كردند.اَرْسِله... يرتع و يلعب


۱۳ - قَالَ إِنِّى لَيَحْزُنُنِىَّ اءَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَاءَخَافُ اءَنْ يَاءْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ اءَنْتُمْ عَنْهُ غَفِلُونَ

ترجمه:

(يعقوب) گفت: همانا اينكه او را ببريد حتما مرا غمگين مى سازد واز اين مى ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد.


پيام ها:

 ۱- پرده درى نكنيد.اخاف ان ياكله الذئب

(پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل فرمود: خوابى را كه ديده اى به برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا سخن از حسادت آنان نمى گويد، بلكه گرگ و غفلت آنان را بهانه مى آورد).

۲- تعهد و سوز داشتن نسبت به فرزند، يكى از خصلت هاى پيامبران است.ليحزننى... اخاف

۳- به فرزند خود، استقلال بدهيد.

(عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كم كم از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمل مشكلات و اندوه باشد.)

۴- به دروغگو، تلقين نكنيد.

(در روايات آمده است كه موضوع گرگ به ذهن برادران يوسف نرسيده بود و پدر با القاى اين فكر، آنان را به اين ادّعا سوق داد.)(۳۵)


۱۴ - قَالُواْ لَئِنْ اءَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَّخَسِرُونَ

ترجمه:

(فرزندان يعقوب) گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنكه ما گروهى قوى هستيم، در آن صورت ما زيانكار (و بى كفايت) خواهيم بود.


نكته ها:

. عصبة. به گروه متحد و قوى مى گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون اعصاب. يك بدن از همديگر حمايت مى كنند.


پيام ها:

 ۱- گاهى بزرگترها از روى تجربه و آگاهى احساس خطر مى كنند، امّا جوان ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مى گيرند.ونحن عصبة (پدر نگران، ولى فرزندان مغرور قدرت خود بودند)

۲- اگر كسى مسئوليتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده وزيانكار خواهد بود.لخاسرون

۳- ظاهر فريبى و ابراز احساسات دروغين، از دسيسه هاى ديگر برادران يوسف بود. (در حضور پدر گفتند:)انا اذا لخاسرون


۱۵ - فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَاءَجْمَعُوَّاْ اءَن يَجْعَلُوهُ فِى غَيَبَتِ الْجُبِّ وَ اءَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِاءَمْرِهِمْ هَذا وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ

ترجمه:

پس چون او را با خود بردند وهمگى تصميم گرفتند كه او را در مخفى گاه چاه قرار دهند (تصميم خود را عملى كردند) وما به او (در همان چاه) وحى كرديم كه در آينده آنها را از اين كارشان خبر خواهى داد در حاليكه آنها (تو را) نشناسند.


پيام ها:

 ۱- بهترين وسيله ى آرامش براى يوسف در دل چاه، الهام خدا نسبت به آينده روشن و نجات است.اوحينا اليه

۲- اتفاق نظر و اجتماع مخالفان، همه جا كارساز و نشانه ى حقانيت نيست، بلكه قانون خداوند نشانه ى حق است.اجمعوا... اوحينا اليه

۳- امداد الهى، در لحظه هاى حساس به سراغ اولياى خدا مى آيد.فى غيابت الجُبّ و اوحينا اليه

۴- يوسف در نوجوانى، شايستگى دريافت وحى الهى را دارا بود.اوحينا اليه

۵- ميان طرح و نقشه تا عمل، فاصله است. (طرح برادران ؛ پرتاب در چاه بود،القوه ولى در عمل، قرار دادن در چاه شد.يجعلوه )


۱۶ - وَ جَآءُوَّ اءَبَاهُمْ عِشَآءً يَبْكُونَ

ترجمه:

و (بعد از انجام نقشه خود) شب هنگام گريه كنان نزد پدرشان آمدند.


پيام ها:

 ۱- گريه، هميشه نشانه ى صداقت نيست. به هر گريه اى اطمينان نكيند.يبكون (۳۶)

۲- توطئه گران از نقش احساسات و زمان، غفلت نمى كنند.عشاءً


۱۷ - قَالُواْ يََّاءَبَانَآ إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَ عِنَا فَاءَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَآ اءَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صاَدِقِينَ

ترجمه:

گفتند: اى پدر ما رفتيم كه مسابقه دهيم و يوسف را نزد وسايل خود (تنها) گذاشتيم، پس گرگ او را خورد و البته تو سخن ما را هر چند راستگو باشيم باور ندارى.


نكته ها:

. برادران براى توجيه خطاى خود، سه دروغ پى درپى گفتند: مسابقه رفته بوديم، يوسف را نزد وسايل گذاشتيم، گرگ او را خورد.


پيام ها:

 ۱- خائن ترسو است ودروغگو از افشا شدن مى ترسد.ما اءنت بمؤ من لنا و لو كنا صادقين

۲- مسابقه دادن، در ميان پيروان اديان سابق نيز بوده است.نستبق


۱۸ - وَ جَآءُو عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اءَنفُسُكُمْ اءَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ

ترجمه:

و پيراهن يوسف را آغشته به خونى دروغين (نزد پدر) آوردند. (پدر) گفت: چنين نيست بلكه نفسِتان كارى (بد) را براى شما آراسته است. پس (من را) صبرى جميل و نيكوست و خدا بر آنچه مى گوييد به كمك طلبيده مى شود.


نكته ها:

. سؤ ال: صبر بر مقدرات الهى زيباست ولى صبر بر ظلمى كه در حق كودكى مظلوم روا شده است، چه زيبايى دارد كه يعقوب مى گويد:فصبر جميل ؟.

جواب: اولاً يعقوب از طريق وحى مى دانست كه يوسف زنده است. ثانياً اگر يعقوب حركتى مى كرد كه ظن و گمان آنها را بيافزايد، برادران بر سر چاه رفته، يوسف را از بين مى بردند. ثالثاً نبايد كارى كرد كه راه توبه حتى بر ظالمان بكلى بسته شود.


پيام ها:

 ۱- فريب مظلوم نمايى ها را نخوريد. (يعقوب فريب پيراهن خون آلود و اشك ها را نخورد بلكه گفت: امان از نفس شما)بل سولت لكم انفسكم

۲- مراقب جوسازى ها باشيد.بدمٍ كذب

۳- بهترين نوع صبر آن است كه عليرغم آنكه دل مى سوزد و اشك جارى مى شود، خدا فراموش نشود.واللّه المستعان

۴- در حوادث بايد علاوه بر صبر وتوانايى درونى، از امدادهاى الهى استمداد نمود.فصبر جميل واللّه المستعان

۵- شيطان و نفس، گناه را نزد انسان زيبا جلوه مى دهند و انجام آن را توجيه مى كنند.سوّلت لكم انفسكم


۱۹ - وَ جَآءَتْ سَيَّارَةٌ فَاءَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَاءَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَبُشْرَى هَذا غُلَمٌ وَ اءَسَرُّوهُبِضَعَةً وَ اللّهُ عِلِيمُ بِمَا يَعْمَلُونَ

ترجمه:

و (يوسف در چاه بود تا) كاروانى فرا رسيد و ماءمور آب را فرستادند پس او دلو خود را به چاه افكند (يوسف به طناب و دلو آويزان شد و به بالاى چاه رسيد) ماءمور آب فرياد زد مژده كه اين پسرى است. او را چون كالائى پنهان داشتند (تاكسى ادّعاى مالكيت نكند) در حالى كه خداوند بر آنچه انجام مى دادند آگاه بود.


نكته ها:

. خداوند بندگان مخلص خود را تنها نمى گذارد و آنها را در شدايد و سختى ها نجات مى دهد. نوح را روى آب، يونس را زير آب و يوسف را كنار آب، نجات داد. همچنانكه ابراهيم را از آتش، موسى را در وسط دريا و محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را در داخل غار و علىعليه‌السلام را در ليلة المبيت كه به جاى پيامبر خوابيده بود، نجات داد.

خداوند هرجا اراده كند، بدون خواست انسان عملى مى شود. مثلا حضرت موسى رفت تا آتش بياورد، ولى با وحى و پيامبرى برگشت و اين كاروان رفتند تا آب بياورند، ولى يوسف را نجات داده و با او برگشتند.

 با اراده الهى ريسمان چاهى وسيله شد تا يوسف از قعر چاه به تخت و كاخ برسد، پس بنگريد با حبل اللّه چه مى توان انجام داد!؟


پيام ها:

 ۱- تقسيم كار، يكى از اصول مديريت و زندگى جمعى است.(۳۷)

واردهم به معناى مسئول آب آوردن است

۲- گروهى حتى انسان را، به ديد كالا مى نگرند.بضاعة

۳- كتمان حقيقت در برابر مردم است، با خدا چه مى كنيم كه به همه چيز آگاه است.اسرّوه.... واللّه عليم ۴- وقتى خودى ها حمايت نكنند، خداوند از طريق بيگانگان حمايت مى كند. (برادران يوسف رفتند، ولى قافله اى ناشناس آمد)جائت سيارة


۲۰ - وَشَروْهُ بِثَمَنِ بَخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّهِدِينَ

ترجمه:

و (كاروانيان) يوسف را به بهايى اندك چند درهمى فروختند ودرباره او بى رغبت بودند.


پيام ها:

 ۱- مالى كه آسان به دست آيد، آسان از دست مى رود.شروه

۲- هر كس ارزش چيزى را نداند، آنرا ارزان از دست مى دهد.بِثَمن بخس. (كاروانيان، ارزش يوسف را نمى شناختند.)

۳- انسان اول ساقط، بعد برده و سپس ارزان به فروش مى رسد.

۴- تاريخ پول، به صدها سال قبل از اسلام مى رسد.دراهم

۵- نظام برده دارى وبرده فروشى، سابقه اى دراز دارد.شروه بثمن بخس

۶- قانون عرضه وتقاضا، تعيين كننده ى نرخ است. (چون قافله تمايل و تقاضايى در خود نمى ديد، به ارزانى يوسف رابه ديگران عرضه كرد.)

۷- مردان بى شناخت، يوسف را به بهاى كم فروختند. ولى زنان با شناخت، او را به ملك كريم توصيف نمودند. در روايت آمده است: رب امرئة افقه من رجل. چه بسا زنى كه از مرد فهيم تر باشد.


۲۱- لاِمْرَاءَتِهِ اءَكْرِمِى مَثْوَيَهُ عَسَىَّ اءَن يَنْفَعَنآ اءَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَكَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الاَْرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَاءْوِيلِ الاَْحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَىَّ اءَمْرِهِ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

و كسى از مردم مصر كه يوسف را خريد به همسرش گفت: مقام او را گرامى دار (او را به ديد برده نگاه مكن) اميد است كه در آينده ما را سود برساند يا او را به فرزندى بگيريم. و اينگونه ما به يوسف در آن سرزمين جايگاه و مكنت داديم (تا اراده ما تحقق يابد) و تا او را از تعبير خواب ها بياموزيم و خداوند بر كار خويش تواناست ولى اكثر مردم نمى دانند.


پيام ها:

 ۱- بزرگوارى، در سيماى يوسف نمايان بود. تا آنجا كه سفارش او را به همسر مى كند.اكرمى مثواه

۲- دلها به دست خداست. مهر يوسف، در دل خريدار نشست.عسى ان ينفعنا او نتخذه ولداً

۳- با احترام به مردم، مى توان انتظار كمك ويارى از آنان داشت.اكرمى... ينفعنا

۴- فرزندخواندگى، سابقه تاريخى دارد.نتخذه ولداً

۵- علم وقدرت دو شرط ونعمت الهى، براى مسئوليت پذيرى است.مكّنّا... لنعلمه

۶- پايان تحمل تلخى ها، شيرينى هاست.ثمن بخسٍ - مكّنّا ليوسف

۷- اراده غالب خداوند، يوسف را از چاه به جاه كشاند.مكّنّا ليوسف

۸- آنچه را ما حادثه مى پنداريم، در حقيقت طراحى هاى الهى براى انجام يافتن اراده ى اوست.غالب على امره

۹- مردم ظاهر حوادث را مى بينند، ولى از اهداف و برنامه هاى الهى بى خبرند.لايعلمون


۲۲ - وَلَمَّا بَلَغَ اءَشُدَّهُ ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ

ترجمه:

و چون (يوسف) به رشد و قوت خود رسيد به او علم و حُكم (نبوت يا حكمت) داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش. مى دهيم.


نكته ها:

. كلمه ى اشدّ از شدّ به معناى گِره محكم، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن ؛ گاهى به معناى بلوغ. استعمال شده است، چنانچه در آيه ۳۴ سوره اسراء آمده:حتّى يبلغ اَشدّه يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سن بلوغ برسد. گاهى مراد از اشدّ سن چهل سالگى است. نظير آيه ۱۵ سوره ى احقاف كه مى فرمايد:بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنة و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مى شود، مانند آيه ى ۶۷ سوره غافر:ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخا


پيام ها:

 ۱- براى رهبرى جامعه، علم و حكمت كافى نيست، توانايى جسمى نيز ضرورت دارد.بلغ اشدّه

۲- علوم انبيا، اكتسابى نيست.اتيناه علماً

۳- الطاف الهى، بر اساس قانون ولياقت افراد است.كذلك نجزى المحسنين

۴- اوّل بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش الهى باشيم.نجزى المحسنين

۵- نيكوكاران در همين دنيا نيز كامياب مى شوند.كذلك نجزى

۶- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است.نجزى المحسنين


۲۳ - وَرَوَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الاَْبْوَبَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَاللّهِ إِنَّهُ رَبِّىَّ اءَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

ترجمه:

و زنى كه يوسف در خانه او بود از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كام گيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: بيا كه براى تو آماده ام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاًستمگران رستگار نمى شوند.


نكته ها:

. در تفسير انّه ربّى احسن مثواى دو احتمال داده اند: الف: خداوند پرودگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مى برم. ب: عزيز مصر ربّ من است و من سر سفره او هستم و درباره ى من به تو گفت: اكرمى مثواه. و من به او خيانت نمى كنم.

هر دو احتمال طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مى جويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقى بر من دارد، من به همسرش تعرض. و سوء قصد نمى كنم. چون ارزش اين كار كمتر از تقوى است. البته در چند جاى اين سوره، كلمه ى ربّك. كه اشاره به عزيز مصر است، به چشم مى خورد ولى كلمه ربّى. كه در اين سوره استعمال شده است، مراد خداوند است. و از طرفى دور از شاءن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر ربّى. بگويد.


پيام ها:

۱- پسران جوان را در خانه هايى كه زنان كم تقوى و نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا باب مراوده باز مى شود.و راودته... فى بيتها

۲- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مى شود.راودته

۳- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم و با اشاره از او ياد كنيم.التّى

۴- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند.و راودته

۵- حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مى كند.غلقت الابواب و قالت هيت لك

۶- گناه زنا، در طول تاريخ يك جرم ثابت شده است و به همين دليل، همه ى درها را محكم بست.غلّقت الابواب

۷- براى جلوگيرى از رسوايى، شخصا اقداماتى انجام داد.غلقت

۸- عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مى شود، نه به صورت دفعى و يكباره. وجود دائمى يوسف در خانه كم كم سبب عشق شد.فى بيتها

۹- قدرت شهوت، به اندازه اى است كه همسر پادشاه را نيز اسير برده خود مى كند.و راودته الّتى

۱۰- بهترين نوع تقوى آن است كه به خاطر لطف ومحبت وحق خداوندى گناه نكنيم، نه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت.معاذ اللّه انّه ربّى احسن مثواى

۱۱- همه ى درها بسته، امّا درِ پناهندگى به خدا باز است.غلّقت الابواب... معاذاللّه

۱۲- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است.انّه لايفلح الظالمون

۱۳- تقوى واراده ى انسان، مى تواند بر زمينه هاى انحراف وخطا غالب شود.معاذاللّه

۱۴- توجه به خداوند، عامل بازدارنده از گناه و لغزش است.معاذاللّه

۱۵- زنا يا توطئه نسبت به جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است.لايفلح الظالمون

۱۶- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم.هيت لك قال معاذ اللّه (لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.(۳۸) به خاطر اطاعت از مردم نبايد نافرمانى خدا نمود.)

۱۷- يك لحظه گناه، انسان را از رستگارى ابدى دور مى كند.لايفلح الظالمون

۱۸- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمت هاست.لايفلح الظالمون

۱۹- به جاى گفتن: اعوذباللّه. يك سره به سراغ پناه دادن خدا رفت وگفت: معاذاللّه. تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد.


۲۴ - وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ اءَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوَّءَ وَالْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ

ترجمه:

و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است.


نكته ها:

. امام صادقعليه‌السلام فرمود: برهان رب. همان نور علم و يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود:و اتيناه علماً و حكماً (۳۹ ) و آنچه در بعضى از روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد.


پيام ها:

 ۱- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى لغزد.همّ بها لولا ان رَا برهان ربّه

۲- خداوند بندگان مخلص را حفظ مى كند.لنصرف عنه... انّه من عبادناالمخلصين

۳- انبيا نيز در غرايز، مانند ساير انسان ها هستند ولى به دليل ايمان به حضور خداوند، گناه نمى كنند.(۴۰) همّ بها لولا ان رآ برهان ربّه


۲۵ - وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَاءَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَآءُمَنْ اءَرَادَ بِاءَهْلِكَ سُوَّءاً إِلاَّ اءَن يُسْجَنَ اءَوْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ

ترجمه:

و هر دو به سوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (با چهره حق به جانبى براى انتقام از يوسف يا تبرئه خويش) گفت: كيفر كسى كه به همسر تو قصد بد داشته جز زندان و يا شكنجه دردناك چيست؟


نكته ها:

. استباق. به معناى سبقت و پيشى گرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است. و قدّ به معناى پاره شدن از طرف طول است. و لفاء به يافتن ناگهانى گفته مى شود.


پيام ها:

 ۱- گفتن معاذاللّه. به تنهايى كفايت نمى كند، بايد از گناه فرار كرد.استبقا

۲- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدفها مختلف است. (يكى مى دود تا آلوده نشود، ديگرى مى دود تا آلوده بكند.)استبقا

۳- هجرت و فرار از منطقه ى گناه، لازم است.استبقا الباب

۴- بهانه ى بسته بودن درها كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود.استبقا الباب

۵- همسر عزيز از عواطف واحساس شوهر استمداد كرد.اهلك

۶- مجرم به دنبال توجيه يا تبرئه خود، به ديگران اتهام مى بندد.اراد باهلك سوء

۷- گاهى شاكى، خود مُجرم است.قالت ما جزاء...

۸- تجاوز به زن شوهردار، در طول تاريخ جُرم محسوب مى شده است.ما جزاء من اراد باهلك سوءً

۹- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد.ليسجن

۱۰- اعلام كيفر، نشانه ى قدرت همسر عزيز بود.ليسجن او عذاب اليم

۱۱- عشق هوس آلود، عاشق را در يك لحظه قاتل مى كند.ليسجن او عذاب اليم


۲۶ - قَالَ هِىَ رَوَدَتْنِى عَن نَّفْسِى وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ اءَهْلِهَآ إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِّنَ الْكَذِبِينَ

ترجمه:

(يوسف) گفت: او خواست از من (برخلاف ميلم) كام گيرد وشاهدى از خانواده زن شهادت داد كه اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد پس زن راست مى گويد واو از دروغگويان است (زيرا در اين صورت او وهمسر عزيز از روبرو درگير مى شدند و پيراهن از جلو چاك مى خورد)


نكته ها:

. در برخى از روايات، شاهد را كودكى معرفى كرده اند كه مثل عيسىعليه‌السلام در گهواره به سخن آمد، ولى چون سند محكمى ندارد، نمى توان به آن اعتنا كرد. و بهتر است شاهد را يكى از مشاوران عزيز بدانيم كه فاميل همسر وداراى هوش وذكاوت بود. وهمانند عزيز مصر، شاهد اين اتفاق گرديد. والاّ اگر خود شاهد اصل ماجرا بود، معنى نداشت كه به صورت جمله ى شرطيه، شهادت دهد و بگويد:ان كان...


پيام ها:

 ۱- يوسف، ابتدا به سخن نكرد و شايد اگر همسر عزيز حرفى و تهمتى نمى زد، يوسف حاضر نمى شد آبروى او را بريزد وبگويد:هى راودتنى

۲- متهم بايد از خود دفاع و مجرم اصلى را معرفى كند.هى راودتنى

۳- خداوند از راهى كه هيچ انتظارش نمى رود، افراد را حمايت مى كند.شهد شاهد من اهلها

۴- در جرم شناسى از آثار ظريف، مسايل كشف مى شود.ان كان قميصه...

۵- قاضى مى تواند بر اساس قراين، حكم كند.من قُبُل

۶- دفاع از بى گناه، واجب است و سكوت همه جا زيبا نيست.شهد شاهد

۷- آنجا كه خدا بخواهد، بستگان مجرم عليه او شهادت مى دهند.من اهلها

۸- در شهادت، مراعات حسب ونسب وموقعيت وخويشاوندى، مطرح نيست.شهد شاهد من اهلها


۲۷ - وَإِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّدِقِينَ

ترجمه:

و اگر پيراهن او (يوسف) از پشت پاره شده باشد پس زن دروغ گفته و يوسف از راستگويان است.


نكته ها:

. در داستان يوسف، پيراهن او نقش آفرين است ؛

در يك جا؛ پاره گى پيراهن يوسف از پشت، دليل بى گناهى او و كشف جرم همسر عزيز گرديد و در جاى ديگر؛ پاره نشدن پيراهن موجب كشف جرم براردان گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا پيراهن او پاره نشده است؟! ودر پايان داستان نيز، پيراهن وسيله ى بينا شدن چشم پدر شد.


پيام ها:

 ۱- بكارگيرى روشهاى جرم شناسى براى تشخيص جرم ومجرم، لازم است.ان كان قميصه قد من دبر...


۲۸ - فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ

ترجمه:

پس همينكه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بى شك اين از حيله شما زنان است. البته حيله شما شگرف است.


نكته ها:

. مراد از كَيْدكنّ، تهمت زدن به افراد پاك و دفع تهمت از خود، آن هم با سرعت و بدون دلهره است.

با اينكه قرآن كيد شيطان را ضعيف مى داندانّ كيد الشيطان كان ضعيفا (۴۱ ) ولى در اين آيه، كيد زنان بزرگ شمرده شده است. به گفته ى تفسير صافى اين به خاطر آن است كه وسوسه شيطان لحظه اى و غيابى و سارقانه است، ولى وسوسه زن با لطايف و محبت و حضورى و دايمى است.

 گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسيله هاى كوچك انجام مى دهد؛ مثلاً سرنگونى ابرهه را با پرندگان ابابيل، حفظ جان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را با تار عنكبوت، آموزش نسل بشر را با كلاغ، اثبات پاكى مريم عليهاالسلام را با سخن گفتن نوزاد، پاكى يوسف را با پاره شدن پيراهن، ايمان آوردن يك كشور را با خبر آوردن هُدهُد و كشف و مشخص شدن اصحاب كهف را با نمونه پول، تحقق بخشيده است.


پيام ها:

 ۱- حق، پشت پرده نمى ماند و مجرم رسوا مى شود.انّه من كيدكنّ

۲- از مكر زنان ناپاك، بترسيد كه حيله ى آنان بزرگ و خطرناك است.انّ كيدكنّعظيم


۲۹ - يُوسُفُ اءَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِى لِذَنبِكَ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ

ترجمه:

(عزيز مصر به يوسف گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن (و آن را بازگو نكن و به همسرش نيز خطاب كرد:) و تو براى گناهت استغفار كن چون قطعاً از خطاكاران بوده اى.


پيام ها:

 ۱- عزيز مصر مى خواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرن ها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود.يوسف اعرض عن هذا

۲- عزيز مصر نيز همچون ساير كاخ ‌نشينان، نسبت به مسئله ى ناموس وغيرت تساهل كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!.و استغفرى

۳- رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به همسر متخلف خودشان را ندارند.و استغفرى

۴- رابطه زناشويى زن با غير همسر خويش، رابطه اى ناروا و نامشروع است.واستغفرى لذنبك


۳۰ - وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِى الْمَدِينَةِ امْرَاءَتُ الْعَزِيزِ تُرَوِدُ فَتَهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاًإِنَّا لَنَرَيَهَا فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ

ترجمه:

زنانى در شهر (زبان به ملامت گشودند) و گفتند: همسر عزيز با غلامش مراوده داشته و از او كام خواسته است. همانا يوسف او را شيفته خود كرده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكار مى بينيم.


نكته ها:

. كلمه ى شغاف. به پيچيدگى بالاى قلب يا پوسته نازك روى قلب، كه همچون غلاف آنرا در برمى گيرد، گفته شده است. و جمله ى شَغَفها حُبّاً يعنى علاقه به قلب گره خورده و عشق شديد شده است.(۴۲)


پيام ها:

 ۱- اخبار مربوط به خانواده هاى مسئولان زودتر شايع مى گردد.قال نسوة... اِمراءت العزيز

۲- آنجا كه خدا بخواهد، بستن درها نيز مانع رسوايى نمى شود.قال نسوة... اِمراءت العزيز تراود


۳۱- إِلَيْهِنَّ وَاءَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَ اً وَءَاتَتْ كُلَّ وَحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَاءَيْنَهُ اءَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اءَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَشَلِلَّهِ مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَآ إِلا مَلَكٌ كَرِيمٌ

ترجمه:

پس چون (همسر عزيز) نيرنگ (وبدگويى) زنان (مصر) را شنيد، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكيه گاهى آماده كرد و به (دست) هر يك چاقويى داد (تا ميوه ميل كنند) و به يوسف گفت: بر زنان وارد شو. همينكه زنان او را ديدند (از زيبايى) بزرگش يافتند و دست هاى خود را (به جاى ميوه) عميقاً بريدند و گفتند منزه است خداوند، اين بشر نيست، اين نيست جز فرشته اى بزرگوار.


نكته ها:

. كلمه حاشا وتحاشى. به معنى كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مى خواستند شخصى را از عيبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزيه مى كردند بعد آن شخص را.(۴۳)

همسر عزيز مصر زن سياستمدارى بود، با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند. و آنان را غافلگير نمايد.


پيام ها:

 ۱- گاهى هدف از بازگو كردن مسايل ديگران، دلسوزى نيست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه عليه آنان است.مكرهن

۲- عشق كه آمد انسان بريدن دست را نمى فهمد.قطعن ايديهنّ

(اگر شنيده ايد كه حضرت علىعليه‌السلام به هنگام نماز، از پايش تير را كشيدند و متوجّه نشد، تعجب نكنيد. زيرا اگر عشق سطحى و زيبايى ظاهرى، تا بريدن دست پيش مى رود، عشق معنوى و عميق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.)

۳- زود انتقاد نكنيد، شايد شما هم اگر به جاى او بوديد مثل او مى شديد.قطعن ايديهنّ (انتقاد كنندگان وقتى براى يك لحظه يوسف را ديدند، همه مثل زن عزيز مصر گرفتار شدند.)

۴- پاسخ مكر را بايد با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزيز مصر، نقشه كشيدند و او با يك ميهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد).ارسلت اليهنّ

۵- انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مى كند.اكبرنه

۶- مردم مصر در آن زمان، ايمان به خداوند وفرشتگان داشتند.حاش للّه... ملك كريم


۱۲ - اءَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ

ترجمه:

او را فردا با ما بفرست تا (در صحرا) بگردد و بازى كند و قطعاً مانگهبانان (خوبى) براى او خواهيم بود.


نكته ها:

. انسان نيازمند تفريح و ورزش است و چنانچه در اين آيه مشاهده مى شود قويترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد.

در روايات آمده است: مؤ من بايد زمانى را براى تفريح و لذت اختصاص دهد تا به وسيله آن بر انجام ساير كارها موفق گردد.(۳۴)

 نه تنها ديروز بلكه امروز و حتّى در آينده نيز به نام ورزش و بازى، جوانان را سرگرم كرده و خواهند كرد و او را از هدف اصلى جدا و در غفلت نگه خواهند داشت. بازى ها را جدى مى گيرند تا جدّى ها بازى تلقى شود. استكبار و توطئه گران، نه تنها از ورزش سوءاستفاده مى كنند، بلكه با هر نام پسنديده و مقبول ديگرى نيز، اهداف شوم خود را تعقيب مى كند. به نام ديپلمات خطرناكترين جاسوس ها را به كشورها اعزام مى كند. به نام مستشار نظامى، توطئه گرى مى كند و به اسرار نظامى دست مى يابد. به نام حقوق بشر، از مزدوران خود حمايت مى كند. به نام دارو، براى مزدوران خود اسلحه مى فرستد. به نام كارشناس اقتصادى، كشورهاى ناتوان را ضعيف نگه مى دارد. به نام سم پاشى، باغها و مزارع را از بين مى برد و حتى به نام اسلام شناس، اسلام را وارونه جلوه مى دهد.


پيام ها:

 ۱- تفريح فرزند بايد با اجازه پدر باشد.اَرْسِلْه

۲- ورزش وتفريح يكى از دامهاى شيطان و وسيله اغفال بوده وهست.اَرْسله معنا غدا يرتع و يلعب

۳- برادران از وسيله اى مباح و منطقى براى فريب دادن سوءاستفاده كردند.اَرْسِله... يرتع و يلعب


۱۳ - قَالَ إِنِّى لَيَحْزُنُنِىَّ اءَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَاءَخَافُ اءَنْ يَاءْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ اءَنْتُمْ عَنْهُ غَفِلُونَ

ترجمه:

(يعقوب) گفت: همانا اينكه او را ببريد حتما مرا غمگين مى سازد واز اين مى ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد.


پيام ها:

 ۱- پرده درى نكنيد.اخاف ان ياكله الذئب

(پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل فرمود: خوابى را كه ديده اى به برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا سخن از حسادت آنان نمى گويد، بلكه گرگ و غفلت آنان را بهانه مى آورد).

۲- تعهد و سوز داشتن نسبت به فرزند، يكى از خصلت هاى پيامبران است.ليحزننى... اخاف

۳- به فرزند خود، استقلال بدهيد.

(عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كم كم از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمل مشكلات و اندوه باشد.)

۴- به دروغگو، تلقين نكنيد.

(در روايات آمده است كه موضوع گرگ به ذهن برادران يوسف نرسيده بود و پدر با القاى اين فكر، آنان را به اين ادّعا سوق داد.)(۳۵)


۱۴ - قَالُواْ لَئِنْ اءَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَّخَسِرُونَ

ترجمه:

(فرزندان يعقوب) گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنكه ما گروهى قوى هستيم، در آن صورت ما زيانكار (و بى كفايت) خواهيم بود.


نكته ها:

. عصبة. به گروه متحد و قوى مى گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون اعصاب. يك بدن از همديگر حمايت مى كنند.


پيام ها:

 ۱- گاهى بزرگترها از روى تجربه و آگاهى احساس خطر مى كنند، امّا جوان ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مى گيرند.ونحن عصبة (پدر نگران، ولى فرزندان مغرور قدرت خود بودند)

۲- اگر كسى مسئوليتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده وزيانكار خواهد بود.لخاسرون

۳- ظاهر فريبى و ابراز احساسات دروغين، از دسيسه هاى ديگر برادران يوسف بود. (در حضور پدر گفتند:)انا اذا لخاسرون


۱۵ - فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَاءَجْمَعُوَّاْ اءَن يَجْعَلُوهُ فِى غَيَبَتِ الْجُبِّ وَ اءَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِاءَمْرِهِمْ هَذا وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ

ترجمه:

پس چون او را با خود بردند وهمگى تصميم گرفتند كه او را در مخفى گاه چاه قرار دهند (تصميم خود را عملى كردند) وما به او (در همان چاه) وحى كرديم كه در آينده آنها را از اين كارشان خبر خواهى داد در حاليكه آنها (تو را) نشناسند.


پيام ها:

 ۱- بهترين وسيله ى آرامش براى يوسف در دل چاه، الهام خدا نسبت به آينده روشن و نجات است.اوحينا اليه

۲- اتفاق نظر و اجتماع مخالفان، همه جا كارساز و نشانه ى حقانيت نيست، بلكه قانون خداوند نشانه ى حق است.اجمعوا... اوحينا اليه

۳- امداد الهى، در لحظه هاى حساس به سراغ اولياى خدا مى آيد.فى غيابت الجُبّ و اوحينا اليه

۴- يوسف در نوجوانى، شايستگى دريافت وحى الهى را دارا بود.اوحينا اليه

۵- ميان طرح و نقشه تا عمل، فاصله است. (طرح برادران ؛ پرتاب در چاه بود،القوه ولى در عمل، قرار دادن در چاه شد.يجعلوه )


۱۶ - وَ جَآءُوَّ اءَبَاهُمْ عِشَآءً يَبْكُونَ

ترجمه:

و (بعد از انجام نقشه خود) شب هنگام گريه كنان نزد پدرشان آمدند.


پيام ها:

 ۱- گريه، هميشه نشانه ى صداقت نيست. به هر گريه اى اطمينان نكيند.يبكون (۳۶)

۲- توطئه گران از نقش احساسات و زمان، غفلت نمى كنند.عشاءً


۱۷ - قَالُواْ يََّاءَبَانَآ إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَ عِنَا فَاءَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَآ اءَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صاَدِقِينَ

ترجمه:

گفتند: اى پدر ما رفتيم كه مسابقه دهيم و يوسف را نزد وسايل خود (تنها) گذاشتيم، پس گرگ او را خورد و البته تو سخن ما را هر چند راستگو باشيم باور ندارى.


نكته ها:

. برادران براى توجيه خطاى خود، سه دروغ پى درپى گفتند: مسابقه رفته بوديم، يوسف را نزد وسايل گذاشتيم، گرگ او را خورد.


پيام ها:

 ۱- خائن ترسو است ودروغگو از افشا شدن مى ترسد.ما اءنت بمؤ من لنا و لو كنا صادقين

۲- مسابقه دادن، در ميان پيروان اديان سابق نيز بوده است.نستبق


۱۸ - وَ جَآءُو عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اءَنفُسُكُمْ اءَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ

ترجمه:

و پيراهن يوسف را آغشته به خونى دروغين (نزد پدر) آوردند. (پدر) گفت: چنين نيست بلكه نفسِتان كارى (بد) را براى شما آراسته است. پس (من را) صبرى جميل و نيكوست و خدا بر آنچه مى گوييد به كمك طلبيده مى شود.


نكته ها:

. سؤ ال: صبر بر مقدرات الهى زيباست ولى صبر بر ظلمى كه در حق كودكى مظلوم روا شده است، چه زيبايى دارد كه يعقوب مى گويد:فصبر جميل ؟.

جواب: اولاً يعقوب از طريق وحى مى دانست كه يوسف زنده است. ثانياً اگر يعقوب حركتى مى كرد كه ظن و گمان آنها را بيافزايد، برادران بر سر چاه رفته، يوسف را از بين مى بردند. ثالثاً نبايد كارى كرد كه راه توبه حتى بر ظالمان بكلى بسته شود.


پيام ها:

 ۱- فريب مظلوم نمايى ها را نخوريد. (يعقوب فريب پيراهن خون آلود و اشك ها را نخورد بلكه گفت: امان از نفس شما)بل سولت لكم انفسكم

۲- مراقب جوسازى ها باشيد.بدمٍ كذب

۳- بهترين نوع صبر آن است كه عليرغم آنكه دل مى سوزد و اشك جارى مى شود، خدا فراموش نشود.واللّه المستعان

۴- در حوادث بايد علاوه بر صبر وتوانايى درونى، از امدادهاى الهى استمداد نمود.فصبر جميل واللّه المستعان

۵- شيطان و نفس، گناه را نزد انسان زيبا جلوه مى دهند و انجام آن را توجيه مى كنند.سوّلت لكم انفسكم


۱۹ - وَ جَآءَتْ سَيَّارَةٌ فَاءَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَاءَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَبُشْرَى هَذا غُلَمٌ وَ اءَسَرُّوهُبِضَعَةً وَ اللّهُ عِلِيمُ بِمَا يَعْمَلُونَ

ترجمه:

و (يوسف در چاه بود تا) كاروانى فرا رسيد و ماءمور آب را فرستادند پس او دلو خود را به چاه افكند (يوسف به طناب و دلو آويزان شد و به بالاى چاه رسيد) ماءمور آب فرياد زد مژده كه اين پسرى است. او را چون كالائى پنهان داشتند (تاكسى ادّعاى مالكيت نكند) در حالى كه خداوند بر آنچه انجام مى دادند آگاه بود.


نكته ها:

. خداوند بندگان مخلص خود را تنها نمى گذارد و آنها را در شدايد و سختى ها نجات مى دهد. نوح را روى آب، يونس را زير آب و يوسف را كنار آب، نجات داد. همچنانكه ابراهيم را از آتش، موسى را در وسط دريا و محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را در داخل غار و علىعليه‌السلام را در ليلة المبيت كه به جاى پيامبر خوابيده بود، نجات داد.

خداوند هرجا اراده كند، بدون خواست انسان عملى مى شود. مثلا حضرت موسى رفت تا آتش بياورد، ولى با وحى و پيامبرى برگشت و اين كاروان رفتند تا آب بياورند، ولى يوسف را نجات داده و با او برگشتند.

 با اراده الهى ريسمان چاهى وسيله شد تا يوسف از قعر چاه به تخت و كاخ برسد، پس بنگريد با حبل اللّه چه مى توان انجام داد!؟


پيام ها:

 ۱- تقسيم كار، يكى از اصول مديريت و زندگى جمعى است.(۳۷)

واردهم به معناى مسئول آب آوردن است

۲- گروهى حتى انسان را، به ديد كالا مى نگرند.بضاعة

۳- كتمان حقيقت در برابر مردم است، با خدا چه مى كنيم كه به همه چيز آگاه است.اسرّوه.... واللّه عليم ۴- وقتى خودى ها حمايت نكنند، خداوند از طريق بيگانگان حمايت مى كند. (برادران يوسف رفتند، ولى قافله اى ناشناس آمد)جائت سيارة


۲۰ - وَشَروْهُ بِثَمَنِ بَخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّهِدِينَ

ترجمه:

و (كاروانيان) يوسف را به بهايى اندك چند درهمى فروختند ودرباره او بى رغبت بودند.


پيام ها:

 ۱- مالى كه آسان به دست آيد، آسان از دست مى رود.شروه

۲- هر كس ارزش چيزى را نداند، آنرا ارزان از دست مى دهد.بِثَمن بخس. (كاروانيان، ارزش يوسف را نمى شناختند.)

۳- انسان اول ساقط، بعد برده و سپس ارزان به فروش مى رسد.

۴- تاريخ پول، به صدها سال قبل از اسلام مى رسد.دراهم

۵- نظام برده دارى وبرده فروشى، سابقه اى دراز دارد.شروه بثمن بخس

۶- قانون عرضه وتقاضا، تعيين كننده ى نرخ است. (چون قافله تمايل و تقاضايى در خود نمى ديد، به ارزانى يوسف رابه ديگران عرضه كرد.)

۷- مردان بى شناخت، يوسف را به بهاى كم فروختند. ولى زنان با شناخت، او را به ملك كريم توصيف نمودند. در روايت آمده است: رب امرئة افقه من رجل. چه بسا زنى كه از مرد فهيم تر باشد.


۲۱- لاِمْرَاءَتِهِ اءَكْرِمِى مَثْوَيَهُ عَسَىَّ اءَن يَنْفَعَنآ اءَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَكَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الاَْرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَاءْوِيلِ الاَْحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَىَّ اءَمْرِهِ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

و كسى از مردم مصر كه يوسف را خريد به همسرش گفت: مقام او را گرامى دار (او را به ديد برده نگاه مكن) اميد است كه در آينده ما را سود برساند يا او را به فرزندى بگيريم. و اينگونه ما به يوسف در آن سرزمين جايگاه و مكنت داديم (تا اراده ما تحقق يابد) و تا او را از تعبير خواب ها بياموزيم و خداوند بر كار خويش تواناست ولى اكثر مردم نمى دانند.


پيام ها:

 ۱- بزرگوارى، در سيماى يوسف نمايان بود. تا آنجا كه سفارش او را به همسر مى كند.اكرمى مثواه

۲- دلها به دست خداست. مهر يوسف، در دل خريدار نشست.عسى ان ينفعنا او نتخذه ولداً

۳- با احترام به مردم، مى توان انتظار كمك ويارى از آنان داشت.اكرمى... ينفعنا

۴- فرزندخواندگى، سابقه تاريخى دارد.نتخذه ولداً

۵- علم وقدرت دو شرط ونعمت الهى، براى مسئوليت پذيرى است.مكّنّا... لنعلمه

۶- پايان تحمل تلخى ها، شيرينى هاست.ثمن بخسٍ - مكّنّا ليوسف

۷- اراده غالب خداوند، يوسف را از چاه به جاه كشاند.مكّنّا ليوسف

۸- آنچه را ما حادثه مى پنداريم، در حقيقت طراحى هاى الهى براى انجام يافتن اراده ى اوست.غالب على امره

۹- مردم ظاهر حوادث را مى بينند، ولى از اهداف و برنامه هاى الهى بى خبرند.لايعلمون


۲۲ - وَلَمَّا بَلَغَ اءَشُدَّهُ ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ

ترجمه:

و چون (يوسف) به رشد و قوت خود رسيد به او علم و حُكم (نبوت يا حكمت) داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش. مى دهيم.


نكته ها:

. كلمه ى اشدّ از شدّ به معناى گِره محكم، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن ؛ گاهى به معناى بلوغ. استعمال شده است، چنانچه در آيه ۳۴ سوره اسراء آمده:حتّى يبلغ اَشدّه يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سن بلوغ برسد. گاهى مراد از اشدّ سن چهل سالگى است. نظير آيه ۱۵ سوره ى احقاف كه مى فرمايد:بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنة و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مى شود، مانند آيه ى ۶۷ سوره غافر:ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخا


پيام ها:

 ۱- براى رهبرى جامعه، علم و حكمت كافى نيست، توانايى جسمى نيز ضرورت دارد.بلغ اشدّه

۲- علوم انبيا، اكتسابى نيست.اتيناه علماً

۳- الطاف الهى، بر اساس قانون ولياقت افراد است.كذلك نجزى المحسنين

۴- اوّل بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش الهى باشيم.نجزى المحسنين

۵- نيكوكاران در همين دنيا نيز كامياب مى شوند.كذلك نجزى

۶- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است.نجزى المحسنين


۲۳ - وَرَوَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الاَْبْوَبَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَاللّهِ إِنَّهُ رَبِّىَّ اءَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

ترجمه:

و زنى كه يوسف در خانه او بود از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كام گيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: بيا كه براى تو آماده ام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاًستمگران رستگار نمى شوند.


نكته ها:

. در تفسير انّه ربّى احسن مثواى دو احتمال داده اند: الف: خداوند پرودگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مى برم. ب: عزيز مصر ربّ من است و من سر سفره او هستم و درباره ى من به تو گفت: اكرمى مثواه. و من به او خيانت نمى كنم.

هر دو احتمال طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مى جويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقى بر من دارد، من به همسرش تعرض. و سوء قصد نمى كنم. چون ارزش اين كار كمتر از تقوى است. البته در چند جاى اين سوره، كلمه ى ربّك. كه اشاره به عزيز مصر است، به چشم مى خورد ولى كلمه ربّى. كه در اين سوره استعمال شده است، مراد خداوند است. و از طرفى دور از شاءن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر ربّى. بگويد.


پيام ها:

۱- پسران جوان را در خانه هايى كه زنان كم تقوى و نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا باب مراوده باز مى شود.و راودته... فى بيتها

۲- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مى شود.راودته

۳- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم و با اشاره از او ياد كنيم.التّى

۴- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند.و راودته

۵- حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مى كند.غلقت الابواب و قالت هيت لك

۶- گناه زنا، در طول تاريخ يك جرم ثابت شده است و به همين دليل، همه ى درها را محكم بست.غلّقت الابواب

۷- براى جلوگيرى از رسوايى، شخصا اقداماتى انجام داد.غلقت

۸- عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مى شود، نه به صورت دفعى و يكباره. وجود دائمى يوسف در خانه كم كم سبب عشق شد.فى بيتها

۹- قدرت شهوت، به اندازه اى است كه همسر پادشاه را نيز اسير برده خود مى كند.و راودته الّتى

۱۰- بهترين نوع تقوى آن است كه به خاطر لطف ومحبت وحق خداوندى گناه نكنيم، نه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت.معاذ اللّه انّه ربّى احسن مثواى

۱۱- همه ى درها بسته، امّا درِ پناهندگى به خدا باز است.غلّقت الابواب... معاذاللّه

۱۲- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است.انّه لايفلح الظالمون

۱۳- تقوى واراده ى انسان، مى تواند بر زمينه هاى انحراف وخطا غالب شود.معاذاللّه

۱۴- توجه به خداوند، عامل بازدارنده از گناه و لغزش است.معاذاللّه

۱۵- زنا يا توطئه نسبت به جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است.لايفلح الظالمون

۱۶- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم.هيت لك قال معاذ اللّه (لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.(۳۸) به خاطر اطاعت از مردم نبايد نافرمانى خدا نمود.)

۱۷- يك لحظه گناه، انسان را از رستگارى ابدى دور مى كند.لايفلح الظالمون

۱۸- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمت هاست.لايفلح الظالمون

۱۹- به جاى گفتن: اعوذباللّه. يك سره به سراغ پناه دادن خدا رفت وگفت: معاذاللّه. تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد.


۲۴ - وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ اءَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوَّءَ وَالْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ

ترجمه:

و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است.


نكته ها:

. امام صادقعليه‌السلام فرمود: برهان رب. همان نور علم و يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود:و اتيناه علماً و حكماً (۳۹ ) و آنچه در بعضى از روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد.


پيام ها:

 ۱- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى لغزد.همّ بها لولا ان رَا برهان ربّه

۲- خداوند بندگان مخلص را حفظ مى كند.لنصرف عنه... انّه من عبادناالمخلصين

۳- انبيا نيز در غرايز، مانند ساير انسان ها هستند ولى به دليل ايمان به حضور خداوند، گناه نمى كنند.(۴۰) همّ بها لولا ان رآ برهان ربّه


۲۵ - وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَاءَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَآءُمَنْ اءَرَادَ بِاءَهْلِكَ سُوَّءاً إِلاَّ اءَن يُسْجَنَ اءَوْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ

ترجمه:

و هر دو به سوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (با چهره حق به جانبى براى انتقام از يوسف يا تبرئه خويش) گفت: كيفر كسى كه به همسر تو قصد بد داشته جز زندان و يا شكنجه دردناك چيست؟


نكته ها:

. استباق. به معناى سبقت و پيشى گرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است. و قدّ به معناى پاره شدن از طرف طول است. و لفاء به يافتن ناگهانى گفته مى شود.


پيام ها:

 ۱- گفتن معاذاللّه. به تنهايى كفايت نمى كند، بايد از گناه فرار كرد.استبقا

۲- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدفها مختلف است. (يكى مى دود تا آلوده نشود، ديگرى مى دود تا آلوده بكند.)استبقا

۳- هجرت و فرار از منطقه ى گناه، لازم است.استبقا الباب

۴- بهانه ى بسته بودن درها كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود.استبقا الباب

۵- همسر عزيز از عواطف واحساس شوهر استمداد كرد.اهلك

۶- مجرم به دنبال توجيه يا تبرئه خود، به ديگران اتهام مى بندد.اراد باهلك سوء

۷- گاهى شاكى، خود مُجرم است.قالت ما جزاء...

۸- تجاوز به زن شوهردار، در طول تاريخ جُرم محسوب مى شده است.ما جزاء من اراد باهلك سوءً

۹- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد.ليسجن

۱۰- اعلام كيفر، نشانه ى قدرت همسر عزيز بود.ليسجن او عذاب اليم

۱۱- عشق هوس آلود، عاشق را در يك لحظه قاتل مى كند.ليسجن او عذاب اليم


۲۶ - قَالَ هِىَ رَوَدَتْنِى عَن نَّفْسِى وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ اءَهْلِهَآ إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِّنَ الْكَذِبِينَ

ترجمه:

(يوسف) گفت: او خواست از من (برخلاف ميلم) كام گيرد وشاهدى از خانواده زن شهادت داد كه اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد پس زن راست مى گويد واو از دروغگويان است (زيرا در اين صورت او وهمسر عزيز از روبرو درگير مى شدند و پيراهن از جلو چاك مى خورد)


نكته ها:

. در برخى از روايات، شاهد را كودكى معرفى كرده اند كه مثل عيسىعليه‌السلام در گهواره به سخن آمد، ولى چون سند محكمى ندارد، نمى توان به آن اعتنا كرد. و بهتر است شاهد را يكى از مشاوران عزيز بدانيم كه فاميل همسر وداراى هوش وذكاوت بود. وهمانند عزيز مصر، شاهد اين اتفاق گرديد. والاّ اگر خود شاهد اصل ماجرا بود، معنى نداشت كه به صورت جمله ى شرطيه، شهادت دهد و بگويد:ان كان...


پيام ها:

 ۱- يوسف، ابتدا به سخن نكرد و شايد اگر همسر عزيز حرفى و تهمتى نمى زد، يوسف حاضر نمى شد آبروى او را بريزد وبگويد:هى راودتنى

۲- متهم بايد از خود دفاع و مجرم اصلى را معرفى كند.هى راودتنى

۳- خداوند از راهى كه هيچ انتظارش نمى رود، افراد را حمايت مى كند.شهد شاهد من اهلها

۴- در جرم شناسى از آثار ظريف، مسايل كشف مى شود.ان كان قميصه...

۵- قاضى مى تواند بر اساس قراين، حكم كند.من قُبُل

۶- دفاع از بى گناه، واجب است و سكوت همه جا زيبا نيست.شهد شاهد

۷- آنجا كه خدا بخواهد، بستگان مجرم عليه او شهادت مى دهند.من اهلها

۸- در شهادت، مراعات حسب ونسب وموقعيت وخويشاوندى، مطرح نيست.شهد شاهد من اهلها


۲۷ - وَإِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّدِقِينَ

ترجمه:

و اگر پيراهن او (يوسف) از پشت پاره شده باشد پس زن دروغ گفته و يوسف از راستگويان است.


نكته ها:

. در داستان يوسف، پيراهن او نقش آفرين است ؛

در يك جا؛ پاره گى پيراهن يوسف از پشت، دليل بى گناهى او و كشف جرم همسر عزيز گرديد و در جاى ديگر؛ پاره نشدن پيراهن موجب كشف جرم براردان گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا پيراهن او پاره نشده است؟! ودر پايان داستان نيز، پيراهن وسيله ى بينا شدن چشم پدر شد.


پيام ها:

 ۱- بكارگيرى روشهاى جرم شناسى براى تشخيص جرم ومجرم، لازم است.ان كان قميصه قد من دبر...


۲۸ - فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ

ترجمه:

پس همينكه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بى شك اين از حيله شما زنان است. البته حيله شما شگرف است.


نكته ها:

. مراد از كَيْدكنّ، تهمت زدن به افراد پاك و دفع تهمت از خود، آن هم با سرعت و بدون دلهره است.

با اينكه قرآن كيد شيطان را ضعيف مى داندانّ كيد الشيطان كان ضعيفا (۴۱ ) ولى در اين آيه، كيد زنان بزرگ شمرده شده است. به گفته ى تفسير صافى اين به خاطر آن است كه وسوسه شيطان لحظه اى و غيابى و سارقانه است، ولى وسوسه زن با لطايف و محبت و حضورى و دايمى است.

 گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسيله هاى كوچك انجام مى دهد؛ مثلاً سرنگونى ابرهه را با پرندگان ابابيل، حفظ جان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را با تار عنكبوت، آموزش نسل بشر را با كلاغ، اثبات پاكى مريم عليهاالسلام را با سخن گفتن نوزاد، پاكى يوسف را با پاره شدن پيراهن، ايمان آوردن يك كشور را با خبر آوردن هُدهُد و كشف و مشخص شدن اصحاب كهف را با نمونه پول، تحقق بخشيده است.


پيام ها:

 ۱- حق، پشت پرده نمى ماند و مجرم رسوا مى شود.انّه من كيدكنّ

۲- از مكر زنان ناپاك، بترسيد كه حيله ى آنان بزرگ و خطرناك است.انّ كيدكنّعظيم


۲۹ - يُوسُفُ اءَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِى لِذَنبِكَ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ

ترجمه:

(عزيز مصر به يوسف گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن (و آن را بازگو نكن و به همسرش نيز خطاب كرد:) و تو براى گناهت استغفار كن چون قطعاً از خطاكاران بوده اى.


پيام ها:

 ۱- عزيز مصر مى خواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرن ها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود.يوسف اعرض عن هذا

۲- عزيز مصر نيز همچون ساير كاخ ‌نشينان، نسبت به مسئله ى ناموس وغيرت تساهل كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!.و استغفرى

۳- رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به همسر متخلف خودشان را ندارند.و استغفرى

۴- رابطه زناشويى زن با غير همسر خويش، رابطه اى ناروا و نامشروع است.واستغفرى لذنبك


۳۰ - وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِى الْمَدِينَةِ امْرَاءَتُ الْعَزِيزِ تُرَوِدُ فَتَهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاًإِنَّا لَنَرَيَهَا فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ

ترجمه:

زنانى در شهر (زبان به ملامت گشودند) و گفتند: همسر عزيز با غلامش مراوده داشته و از او كام خواسته است. همانا يوسف او را شيفته خود كرده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكار مى بينيم.


نكته ها:

. كلمه ى شغاف. به پيچيدگى بالاى قلب يا پوسته نازك روى قلب، كه همچون غلاف آنرا در برمى گيرد، گفته شده است. و جمله ى شَغَفها حُبّاً يعنى علاقه به قلب گره خورده و عشق شديد شده است.(۴۲)


پيام ها:

 ۱- اخبار مربوط به خانواده هاى مسئولان زودتر شايع مى گردد.قال نسوة... اِمراءت العزيز

۲- آنجا كه خدا بخواهد، بستن درها نيز مانع رسوايى نمى شود.قال نسوة... اِمراءت العزيز تراود


۳۱- إِلَيْهِنَّ وَاءَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَ اً وَءَاتَتْ كُلَّ وَحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَاءَيْنَهُ اءَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اءَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَشَلِلَّهِ مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَآ إِلا مَلَكٌ كَرِيمٌ

ترجمه:

پس چون (همسر عزيز) نيرنگ (وبدگويى) زنان (مصر) را شنيد، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكيه گاهى آماده كرد و به (دست) هر يك چاقويى داد (تا ميوه ميل كنند) و به يوسف گفت: بر زنان وارد شو. همينكه زنان او را ديدند (از زيبايى) بزرگش يافتند و دست هاى خود را (به جاى ميوه) عميقاً بريدند و گفتند منزه است خداوند، اين بشر نيست، اين نيست جز فرشته اى بزرگوار.


نكته ها:

. كلمه حاشا وتحاشى. به معنى كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مى خواستند شخصى را از عيبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزيه مى كردند بعد آن شخص را.(۴۳)

همسر عزيز مصر زن سياستمدارى بود، با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند. و آنان را غافلگير نمايد.


پيام ها:

 ۱- گاهى هدف از بازگو كردن مسايل ديگران، دلسوزى نيست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه عليه آنان است.مكرهن

۲- عشق كه آمد انسان بريدن دست را نمى فهمد.قطعن ايديهنّ

(اگر شنيده ايد كه حضرت علىعليه‌السلام به هنگام نماز، از پايش تير را كشيدند و متوجّه نشد، تعجب نكنيد. زيرا اگر عشق سطحى و زيبايى ظاهرى، تا بريدن دست پيش مى رود، عشق معنوى و عميق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.)

۳- زود انتقاد نكنيد، شايد شما هم اگر به جاى او بوديد مثل او مى شديد.قطعن ايديهنّ (انتقاد كنندگان وقتى براى يك لحظه يوسف را ديدند، همه مثل زن عزيز مصر گرفتار شدند.)

۴- پاسخ مكر را بايد با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزيز مصر، نقشه كشيدند و او با يك ميهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد).ارسلت اليهنّ

۵- انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مى كند.اكبرنه

۶- مردم مصر در آن زمان، ايمان به خداوند وفرشتگان داشتند.حاش للّه... ملك كريم


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15