امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم 0%

 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد دشتى
گروه: مشاهدات: 6548
دانلود: 3495

توضیحات:

امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6548 / دانلود: 3495
اندازه اندازه اندازه
 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حقیقت جاودانه

علی جان در این راه پر تاپ و پیچ

تو تنها دلیل من و جمله هیچ

تو رمز توانمندی عاشقان

بدون تو ما جمله هیچیم و هیچ

تو اندیشه و قیل و قال منی

جواب تمام سئوال منی

تو انگیزه و رمز و راز منی

دعا و نماز و تو حالِ منی

تو عشق و تو جانان و جان

منی تو الگوی زیبا جهان منی

تو ای مایه عزّت و افتخار

تو رمز بقاء و توان منی

علی جان توئی هستی جمله هَست

بگیر از فقیران خود جمله دست

که هر ناتوانی به نام تو جَست

که هر خسته جانی به یاد تو رَست

تو درماندگان را ظَهیری علی

تو ره ماندگان را دلیلی علی

تو این کاروان جدا مانده را

به هنگام حرکت رَحیلی علی

مگر هَست ما بی تو معنا دهد؟

مگر جَست ما بی تو صهبا دهد؟

مگر رهروان بی تو راهی روند؟

مگر رَفت ما بی تو همتا دهد؟

علی جان تو معیار هر کاملی

صفا بخش جان های هر قابلی

زبانه، ترازوی هر سنجشی

تو رسوا گر راه هر باطلی

خدا را خدا را، چه با لُطف بود

علی را به پهنای هستی نمود

علوم لَدُنّی به دلدار داد

دَرِ علم را با علی بر گشود

علی جان تو علم نبی را دَرِی

تو علم خدا را نکو مظهری

تو معنای علم و تو علمی، علی

تو هر پرده جهل را بر دَری

جهالت کجا راه بر تو گرفت؟

فصاحت کجا بی تو نیرو گرفت؟

بلاغت به یاد تو ابلاغ شد

بدیع، در رهت نام نیکو گرفت

تو علم و جواب و سئوال منی

تو تفسیر حال و مَقال منی

علی جان توئی رهنمای وجود

تو راه و تو پرها و بال منی

خدا را تو بر ما نشان داده ای

ملک را تو خط أمان داده ای

کلام خدا را تو جان داده ای

که دین خدا را توان داده ای

شجاعت به نیروی تو پا گرفت

سلحشوری و عشق، معنا گرفت

شجاعان عالم طُفیل رهند

که نیرو به نیروی تو جا گرفت

محبّت به حبّ تو تدبیر شد

رشادت به نام تو تفسیر شد

همه مهربانی به مهر تو شد

که بی عشق تو عشق، زنجیر شد

عدالت به عدل تو وابسته است

محبّت به مهر تو پیوسته است

همه پاکی پاکمردان ز تو است

که پاکی به نام تو وارسته است

علی جان تو یاد و حضور منی

تو شعر و شعار و شعور منی

تو روشنگر ظلمت قلب ها

تو شور و قیام و نُشور منی

بهشتی ز تو شأن و زیور گرفت

بهشت از تو معنا و مِحور گرفت

دَرِ بسته با یا علی، باز شد

ز تو جام از حوض کوثر گرفت

تو عشق و نشاط و سُرور منی

علی جان تو دریای نور منی

تو رمز بقا و وجود منی

تو عرفان و علم و حضور منی

تو دریای بی ساحلی یا علی

تو هر زنده ای را دلی یا علی

توئی رمز آغاز و پایان ما

تو عقل همه عاقلی یا علی

فدای تو و ناله هایت علی

فدای تو و گریه هایت علی

فدای سخن های با ارزشت

فدای تو و نغمه هایت علی

علی جان تو نام و پیام منی

تو تفسیر ذکر و قیام منی

تو جان و توان و نهان منی

تو رمز جواب و سلام منی

علی جان مرا یاد تو شاد کرد

روان خراب من، آباد کرد

غبار غم از چهره من زُدود

که یاد تو را روح من یاد کرد

علی جان به وصف تو درمانده ایم

ندانیم که ای؟ پاک شرمنده ایم

مگر می توان وصف مولی نمود؟

در این ره علی جان، سرافکنده ایم

مگر دست تو باز گیرد قَلَم

دوباره به حرکت در آرد عَلَم

کند وصف آن پاکی پاک را

دوباره زند زندگی را رَقَم

ضرورت ها نهج البلاغه و نیازمندی های انسان معاصر

می پرسند:

آیا نهج البلاغه برای انسان عصر ما پیام دارد؟

آیا با دگرگونی انسان و جامعه، می توان از منابع روائی چند صد سال قبل استفاده کرد؟

آیا راه حل های نهج البلاغه می تواند جاودانه باشد؟

چگونه مباحث مطرح شده در چهارده قرن گذشته، امروز پاسخگوی انسان عصر فضاست؟

و ضرورت برّرسی و شناسائی آن کدام است؟

پاسخ سئوالات یاد شده به ارزیابی دو طرز تفکّر، دو نوع جهان بینی، دو مکتب فلسفی ارتباط داد.

الف - تفکّر دیالیک تیکی «ماتریالیسم دیالیک تیک»

ب - تفکّر رئالیستی «در فلسفه اسلامی»

هر یک از دو مکتب یاد شده در طول زندگی انسان ها، و حیات علمی بشر، بارها و بارها به آموزش و نقد و تحقیق و برّرسی گذاشته شده و طرفداران فراوانی داشته و دارند،

که باور آن و اصالت دادن به هر کدام از دو نوع تفکّر فوق الذّکر ره آوردهای بینشی فراوانی را به همراه خواهد داشت.

نظریّه تغییر دائمی و عمومی

نظریّه رئالیسم و ثبوت واقعیّت ها

نظریّه تغییر دائمی و عمومی

گروهی باور دارند که:

همه چیز تغییر می کند،

چیزی ثابت و جاویدان نیست،

و دیالیک تیک یعنی «نفی در نفی» که هیچ ثابتی وجود ندارد، و به هیچ باور ثابتی نمی شود باور داشت.

در این طرز تفکّر، از تحوّلات علمی، صنعتی و دگرگونی های اجتماعی، شاهد و مثال فراوانی به رُخ می کشند.

حال این نظریّه چقدر اعتبار علمی و فلسفی دارد؟

و تا کجا می تواند دوام بیاورد؟

جای ارزیابی دقیق است.

آنچه که مهمّ است ره آورد نظریّه تغییر عمومی و دائمی است،

وقتی انسانی، حزبی و متفکّر انی به این باور رسیدند که:

همه چیز تغییر می کند و چیزی نمی تواند جاویدان باشد.

آنگاه، دین و دین باوری، ارزش های اخلاقی، و باورهای فلسفی و اعتقادی ثابت را انکار کردند،

و مبارزه با دین و باورهای ثابت را جزو الفبای حرکت الحادی خود قرار دادند،

و اگر به قدرت رسیدند، حکومت لائیک (بی دینی) را تقویت کردند.

پس از انقلاب اکتبر 1917، بلشکویک ها و لنینیسم ها، با تمام قدرت، با مذهب و باور مذهبی و هر چیزی که به گذشته تعلّق داشت، مبارزه کردند.

قتل عام ها صورت گرفت.

کشتارهای قومی تحقّق یافت.

و با پذیرش دیالیک تیک گفتند:

دین را باید برانداخت.

حزب نظامیات بی خدا،

فرهنگیان بی خدا،

درست کردند.

با تمام ظواهر دین مقابله نمودند،

تعالیم مذهبی را در مراکز آموزشی ممنوع کردند،

یک شب 750 نفر از علمای مسلمان را کشتند و جنازه های آنان را در کنار شهر «کئریم» در دریاچه سیاه ریختند. (1) .

و اعلام کردند که:

«دین را باید نابود کرد»

و «عصر دینداری سپری شده است».

در غرب نیز تحقّق و گسترش این طرز تفکّر، تحوّلات و حوادثی را پدید آورد،

نه می توانستند اصل تغییر عمومی و دائمی و تحوّلات نوین و ظهور و غروب تئوریها را نادیده بگیرند،

و نه می خواستند دین را بکلّی ریشه کن سازند،

از این رو به اصلاح و بازسازی مسیحیّت تن در دادند،

و گروهی «پروتستانیسم» را پدید آوردند تا میان دین و علم روز، دین و باورهای متغیّر زمان، آشتی ایجاد کنند.

در کشورهای اسلامی و ایران نیز، گروهی با نام دانشجویان از فرنگ برگشته یا فراماسونرها، یا منوّر الفکرها و روشنفکرها از سال 1320 تا کنون، در یک تلاش هماهنگ و مداوم بر آن شدند که:

دین اسلام بصورت موجود قابل عرضه به جهان امروز نیست.

باید دین را بازسازی نمائیم تا وجدان عصر ما آن را بپذیرد.

باید پروتستانیسم اسلامی پدید آورد. (2) .

گروهی فریاد می زدند، بیائید تا با تلاش فراوان دین را بازسازی و اصلاح کنیم و دچار تغییر نمائیم.

و برخی از روشنفکران معتقدند که تلاش و کوشش بیهوده است،

دین معرفت بشری است،

و خود بخود با تغییر افکار و آراء بشری تغییر خواهد کرد، (3) .

و در طول سالیان گذشته، ده ها اسلامِ نوین، علمی، غرب پسندانه را مونتاژ کرده و معرّفی نمودند.

چون اصل دیالیک تیک را پذیرفتند و بر خلاف اصل تغییر عمومی، آن را ثابت و جاویدان پنداشتند،

خواستند همه چیز را متحوّل و دگرگون کنند.

همه باورها را تغییر دهند،

دین و احکام را نیز دچار تغییر کنند،

که همواره در برابر دفاع همه جانبه حوزه های علمی شیعه و فقهاء همیشه بیدار، رنگ می باختند،

و سرافکنده و شرمنده دست از مبارزه بی امان می کشیدند، و موفّق نمی شدند پروتستانیسم اسلامی درست کنند.

حال اگر تغییر عمومی، درست باشد، نیازی به برّرسی نهج البلاغه و دیگر متون روائی نیست،

قرآن و وحی نیز پیامی نمی تواند داشته باشد،

و دین نیز بدرد انسان نخواهد خورد،

گرچه فراوان تلاش کردند تا دیالیک تیک را توحیدی بسازند،

و اصل توحید را دیالیک تیکی بشناسانند،

زیرا دیالیک تیک یعنی خودکفائی و اصالت مادّه،

پس هرگز با اصل توحید و نیازمندی مادّه به اللَّه، سازش نخواهد داشت.

به کتاب مسلمانان و روسیّه مراجعه شود.

معمولاً در نوشته های دکتر شریعتی مانند اسلام شناسی، با مخاطب های آشنا، این دیدگاهها مطرح شود.

قبض و بست تئوریک شریعت: سروش.

نظریّه رئالیسم و ثبوت واقعیّت ها

تفکّر باور داشتن حق و واقعیّت، و ثبوت واقعیّت ها، نظریّه أدیان الهی و دین اسلام است،

که در فلسفه اسلامی جایگاه ارزشمندی دارد.

در تفکّر رئالیستی:

همه چیز تغییر نمی کند.

حقّ و واقعیّت های ثابتی وجود دارد.

خدای واحد جاودانه، با ارزشهای جاویدان اثبات می شود.

ارزش های اخلاقی جاویدان وجود دارند و باید وجود داشته باشد.

دین کامل و جاویدان و همچنین احکام کامل و جاویدان الهی وجود دارد.

زیرا:

مقرّرات و احکام حاکم بر منظومه و کهکشان ثابت است.

مقرّرات و احکام حاکم بر زمین ثابت است.

خاصیّت ها و اندازه های عناصر طبیعت، ثابت است.

مقرّرات حاکم بر طبیعت و گل ها و میوه جات و موجودات گوناگون ثابت است.

مقرّرات و احکام بیولوژی انسان، ثابت است.

مقرّرات و احکام فیزیولوژی انسان، ثابت است.

مقرّرات و احکام پسیکولوژی انسان ثابت است و تغییر نمی کند.

غرائز انسان ذاتی و فطری است و تغییر پذیر نیست.

عواطف و احساسات انسان تغییر نمی کند.

اصول نیازها و نیازمندی انسان ثابت است.

وقتی با عقل و علم و فلسفه و تجربه ثابت کردیم که:

همه چیز تغییر نمی کند،

پس دین کامل الهی و مقرّرات جامع و کامل الهی را می توانیم باور داشته باشیم،

تا رهنمون بشر در گذشته و حال و آینده باشیم،

که پروردگار جهان فرمود:

اِنَّما الدِّینُ عِنْدَاللَّهِ الْاِسلام

(همانا دین جاوید در نزد خدا اسلام است.) (1).

پس از سیر تکاملی أدیان الهی، از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه وآله، و تحقّق اسلام، دین کامل الهی، توسّط خاتم پیامبران، دین خدا به مراحل نهائی تکامل رسیده و تا قیامت جاودانه خواهد بود.

نه دچار تغییر و دگرگونی می شود،

و نه می توان آن را قبض یا بسط نمود،

و پس از اعلام ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کمال دین و اتمام نعمت های الهی به همگان ابلاغ گردید که فرمود:

اَلْیِومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکمْ (2).

(امروز دین را برای شما کامل کردم).

پس قرآن همواره مورد نیاز و بزرگترین راهنمای انسان است،

و نهج البلاغه و منابع روائی نیز کامل ترین و بهترین دستورالعمل های زندگی انسان ها خواهد بود،

که از چشمه همیشه زلال وحی می جوشند و از زلال حقیقت جاری اند.

در تفکّر اصالت وجود و ثبوت حق و واقعیّتها، انسان در حق گرائی امیدوار است،

هدفدار است،

تلاش و کاوش او جهت دار و به نتیجه خواهد رسید،

چون واقعیّت ها وجود دارند و ثابتند و قابل شناخت می باشند.

چون اصول نیازهای انسان، و غرائز انسان ثابت است، احکام و مقرّرات کامل الهی برای پاسخگوئی به آن دسته از نیازهای ثابت مطرح گردید، جاویدان است،

و همواره قابل بهره برداری و از نظر کاربردی قابل عمل خواهد بود.

رنگ کهنگی نخواهد پذیرفت،

چون از حق نازل و بر حقّ تکیه دارد جاویدان است.

رهنمودهای نهج البلاغه چون بر حق و واقعیّت تکیه دارد،

و با رفع نیازها و مشکلات انسان ارتباط دارد، همواره قابل ارزیابی و شناخت و عمل خواهد بود، که درد و درمان و روش های معالجه انسان، اگر منطبق با حق باشد، رنگ تغییر و کهنگی نخواهد گرفت.

از این رو شاهد یم که پس از چهارده قرن، افق روشن علوم بشری با هزاران سال تجربه و آزمایش، آرام آرام به افق اندیشه نهج البلاغه و قرآن نزدیک می گردند.

چیزی را می گویند که هزاران سال قبل در منابع روائی ما مطرح شده است.

راه حلّی را به بشریّت معرّفی می کنند که در گذشته های دور از طرف امامان علیهم السلام ما شناسانده شده است.

درمانی را تجویز می کنند که قبلاً در قرآن و حدیث یاد شده بود.

و متأسّفانه برخورد روشنفکران، ناآگاهانه بود که بر أساس شعرِ؛

«آنچه خود داشت زبیگانه تمنّا می کرد»،

چشم به بیگانگان دوخته اند.

بنابر این در عصر فضا نیز باید به نهج البلاغه روی بیاوریم،

و از رهنمودهای آن بهره مند گردیم،

که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با توجّه به تداوم اصالت دین و تغییر ناپذیر بودن احکام الهی، خطاب به مدّعیان بازسازی دین می فرماید:

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ! أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا، وَعَلَیْهِ أَنْ یَرْضَی؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلی الله علیه وآله عَنْ تَبْلِیغِهِ وَأَدَائِهِ، وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ:

«مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ ءٍ»

وَفِیهِ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَی ءٍ، وَ ذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَأَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافاً کَثِیراً».

وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ، وَلَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ، وَلَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ.

«آیا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده که در تکمیل آن از آنان استمداد جسته است؟

و یا آنها شریک خدایند که حق دارند بگویند، و بر خدا لازم است رضایت دهد؟

و یا این که خداوند! دین را کامل نازل کرده، امّا پیامبر صلی الله علیه وآله در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟

با اینکه خداوند می فرماید:

ما فرَّطنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْی ءٍ

«ما در قرآن از چیزی را فرو گذار نکردیم». (3).

و نیز می فرماید:

تِبیانً لِکُلِّ شَیْی ءٍ «در قرآن بیان هر چیزی است». (4) .

و یادآور شده است که: آیات قرآن یکدیگر را تصدیق می کنند، و اختلافی در آن وجود ندارد.

چنانچه می فرماید: اگر قرآن از ناحیه غیر خدا نازل می شد، اختلافات زیادی در آن می یافتند. (5) .

قرآن دارای ظاهری زیبا و شگفت انگیز، و باطنی پرمایه و عمیق است، مطالب شگفت آور آن فانی نگردد، و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد، و هرگز تاریکی های جهل و نادانی، جز به قرآن رفع نخواهد شد.» (6).

و در فراز دیگری، درد آلود از اختلاف در افکار و آرای مدّعیان مذهب، شکوه می کند و می فرماید:

فَیَا عَجَباً! وَمَا لِیَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا! لَا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ، وَلَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ، وَلَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ، وَلَا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ، یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ، وَیَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ. الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا، وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضَلَاتِ إِلَی أَنْفُسِهِمْ، وَتَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَی آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِی ءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیَما یَرَی بِعُرًی ثِقَاتٍ، وَأَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.

در شگفتم، چرا در شگفت نباشم؟! از خطای گروه های پراکنده با دلایل مختلف که هر یک در مذهب خود دارند! نه گام به جای گام پیامبر صلی الله علیه وآله می نهند، و نه از رفتار جانشین پیغمبری پیروی می کنند، نه به غیب ایمان می آورند و نه خود را از عیب بر کنار می دارند، به شبهات عمل می کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند، نیکی در نظرشان همان است که می پندارند، و زشتی ها همان است که آنها منکرند.

در حلّ مشکلات به خود پناه می برند، و در مبهمات تنها به رأی خویش تکیه می کنند، گویا هر کدام امام و راهبر خویش می باشند که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند و چنگ می زنند». (7) .

آنها که ادّعای اصلاح و بازسازی و تکمیل دین را دارند، باید جواب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بدهند،

که می فرماید:

اسلام کامل است و قرآن به همه نیازمندی های بشر پاسخ می گوید.

چون همه چیز تغییر نمی کند و اصول نیازها و نیازمندی های جسمی و روحی انسان ثابت است.

آل عمران آیه 19.

مائده آیه 3.

انعام آیه 38.

نحل آیه 89.

نساء آیه 82.

خطبه 18 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

1- مطالب السؤول ج 1 ص 141: ابن طلحة شافعی (متوفای 652 ه)

2- احتجاج 139/ج1 ص620 و 621: طبرسی (متوفای 558 ه)

3- دعائم الاسلام ج 1 ص 93: قاضی نعمان (متوفای 363 ه)

4- بصائر الدرجات: صفار (متوفای 290 ه)

5- البصائر والذخائر ج 1 ص 7: ابوحیان توحیدی (متوفای 380 ه)

6- منهاج البراعة ج 1 ص 175: ابن راوندی (متوفای 573 ه).

خطبه 88 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

1- روضه کافی ج8 ص63 و 64 ح22: کلینی (متوفای 328 ه)

2- ارشاد ص155: شیخ مفید (متوفای 413 ه)

3- النهایة ج1 (در مادّه أزل): ابن اثیر شافعی (متوفای 606 ه)

4- منهاج البراعة ج 1 ص 365: ابن راوندی (متوفای 573 ه)

5- بحارالانوار ج 32 ص43 ح28 ب1: مجلسی (متوفای 1110 ه)

6- غرر الحکم ج 4 ص 445: آمدی (متوفای 588 ه).

نیازمندی های روانی انسان

اثبات اصالت روح

پیش از پیشرفت علوم و بخصوص علم روانشناسی و اکتشافات و تجربیات شگفت پیرامون روح و روان آدمی، بسیاری باور نداشتند که روح آدمی، به گونه ای مستقل وجود دارد،

و قابل کشف و شناسائی است،

و تنها به جسم و تن انسان ها نظر دوخته و نیارها و نیازمندی های انسان را با دیدگاه مادّی ارزیابی می کردند.

و باور نمی کردند که روح آدمی چونان جسم او، بیمار می شود،

زنگار می گیرد،

افسرده می شود،

و می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت انسان داشته باشد.

بسیاری باور نمی کردند که:

روح انسان اصالت دارد،

استقلال دارد،

و حالات گوناگون آن در تن آدمی تأثیر فراوان دارد.

نه روح و روان را باور داشتند،

و نه بیماری های روانی را می شناختند،

و نه راه های درمان روح را می پذیرفتند.

برخی دیگر گرچه در وجود روح تردید نمی کردند اما آن را بازتاب جسم، آثار طبیعی خون، و یکی از حالات تن آدمی به حساب می آوردند.

در صورتی که در تعالیم پیامبران الهی و رسول گرامی اسلام، و از منظر و نگاه امام علی علیه السلام تن آدمی مستقل و جدای از روح و روح انسان نیز دارای اصالت بوده و جدای از تن وجود مستقل دارد.

گرچه در یکدیگر تأثیر می گذارند،

و از هم تأثیر پذیرند،

امّا هر کدام دارای اصالت و استقلال می باشند،

این حقیقت چهارده قرن قبل در نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خوبی مطرح شده است،

که امام علی علیه السلام فرمود:

مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ.

«کسی چیزی را در دل پنهان نکند جز آن که در لغزشهای زبان، و رنگ رخسار، آشکار خواهد شد.» (1) .

پس روح آدمی به گونه ای مستقل وجود دارد.

دچار انواع بیماری ها می شود.

و شناخت بیماری های روانی و درمان آن یکی از ضرورت های زندگی انسان است.

و نمی شود روح و حالات آن را در زندگی انسان نادیده گرفت.

قرن ها گذشت؛

و علم روانشناسی و روا نکاری (پسی کانالیز) رونق گرفت.

و روانشناسی در تمام اقسام و جوانب زندگی انسان حضور پیدا کرد.

و کشفیّات و تجربیّات انسان ها در مراکز پژوهشی به بار نشست،

دانشمندان جهان آرام، آرام، به اُفُق نورانی علوم و معارف اسلامی و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه نزدیک شدند و باور کرده اند که:

روح بگونه ای مستقل وجود دارد.

و دارای نیازها و نیازمندی هاست.

و دارای امراض و آفت هاست.

و چونان تن آدمی باید درمان شود،

و از آفات و موانع رشد کناره گیرد،

و باور کردند که:

ای برادر تو همه اندیشه ای

مابقی تو استخوان و ریشه ای

امام علی علیه السلام در خطبه 24/1 نهج البلاغه ابتدا از آفرینش تن آدمی سخن گفت که:

ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّی خَلَصَتْ، وَلَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّی لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذاتَ أَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَأَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، أَجْمَدَهَا حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ، وَأَصْلَدَهَا حَتَّی صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَأَمَدٍ مَعْلُومٍ.

«سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمت های گوناگون زمین، از قسمت های سخت و نرم، شور و شیرین، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامی شایسته، و عضو هایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید.

آن را خشکانید تا محکم شد، خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانی معیّن، و سرانجامی مشخّص، اندام انسان کامل گردید.» (2) .

و سپس آفرینش روح، و چگونگی ورود آن به تن آدمی را با بیانی شیوا و نورانی توضیح می دهد که:

ثُمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إنْساناً ذَا أَذْهَانٍ یُجِیلُهَا، وَفِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِهَا.

وَجَوَارِحَ یَخْتَدِمُهَا، وَأَدَوَاتٍ یُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَالْأَذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والْأَلْوَانِ وَالْأَجْنَاسِ، مَعْجُوناً بِطِینَةِ الْأَلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِیَةِ، وَالْاَخْلاطِ الْمُتَبَایِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ.

«آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید.

به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد، قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایی، و بویایی، و وسیله تشخیص رنگها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.

انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار، و نیروهای متضاد، و مزاج های گوناگون، گرمی، سردی، تری، و خشکی، قرار داد.» (3) .

حکمت 26 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است.

خطبه 24/1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

1- عیون المواعظ والحکم ص350 ح5951: واسطی (متوفای 600ه)

2- بحارالانوار ج 74 ص 300 و 423: مجلسی (متوفای 1110ه)

3- ربیع الابرار ج1 ص97 وص312 وج2 ص297: زمخشری معتزلی (متوفای 538 ه)

4- منهاج البراعة ج 1 ص 22: قطب راوندی (متوفای 573 ه)

5- تحف العقول ص67: ابن شعبه حرانی (متوفای 380 ه).

خطبه 24/1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).