درآمدی بر مسائل علم اخلاق
اشاره
این است که مؤمنین، خصوصاً در این دوران که روزگار غیبت حضرت ولی عصر - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف -، و هنگامه امتحان بزرگ شیعه است، بیش از سایر مردم و غالباً از طریق همین بلاها و گرفتاری ها مورد آزمایش قرار می گیرند، تا جان و روحشان بیش از پیش از دنیا و زخارف آن منزجر، ریشه های غیر خدا به طور کامل از دل آنان منقطع، و با تمام وجود متوجّه حق تعالی و امر آخرت گردند.
1 - نفس انسانی
نفس آدمی برترین، شریف ترین و شگفت انگیزترین موجودی است که به دست توانای آفریدگار متعال پای به عرصه وجود نهاده است. خورشید وجود او برتر از کهکشان ها، ارتفاع مقامش فراتر از اوج آسمان ها، و عمق وجودش ژرف تر از اعماق دریاهاست.
حقیقتی که گرانبهاتر از هر گوهر است و کیمیایی که شناختش به مثابه معرفت پروردگار عالمیان، و دست یابی به آن افتخاری است بس عظیم و موهبتی است بس گرانمایه.
نفس شناسی همواره یکی از دور دست ترین و بزرگ ترین آرزوهای مردان الهی و نخبگان عالم بوده است. کمال حقیقی نیز جز این نیست که آدمی، خود را و جهان پیرامون خویش را آنگونه که هست بشناسد و به راز و رمز آن واقف گردد.
خدای متعال در قرآن می فرماید:
(
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ...
)
.
«به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جان هایشان به آنان نشان خواهیم داد تا بر آنها آشکار گردد که او حقّ است... ».
پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
و مولا امیر مؤمنان
عليهالسلام
نیز می فرمایند:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».
«آنکه نفس خویش را بشناسد بی تردید پروردگارش را شناخته است».
انسان تا از استعدادها و سرمایه های نهفته در خود به حدّ کافی آگاهی نیابد و با صفات و گرایش های متعالی وجود خویش آشنا نگردد، هرگز برای رشد و اعتلای معنوی و شکوفا ساختن قابلیت ها و احیاء ذخائر خدادادی موجود در نفس خویش قدمی بر نخواهد داشت. همچنان که بی توجهی نسبت به صفات و ملکات ناپسند، و واقعیت های ناسازگار با ندای فطرت، و ناآگاهی از عیب و نقص ها و غفلت از ناخالصی های نفس، سبب بروز شور و نشاط کاذب در آدمی گشته، زمینه ای برای احساس درد و نیاز در انسان باقی نمی گذارد.
از همین روست که واقع گرایی را از اساسی ترین پایه های کسب معرفت، و از ضروری ترین و مهم ترین ارکان و لوازم دستیابی به خودشناسی برشمرده اند.
گرایش به واقع و واقع بینی تا آن اندازه از اهمیت برخوردار است که از یک دیدگاه می توان گفت: حقیقت بعثت انبیا و ثمره تلاش برگزیدگان الهی نیز جز ترسیم خط اعتدال، تفسیر حقیقت جهان، و تبیین مقام و منزلت واقعی انسان نبوده است. از همین جا به بزرگی فاجعه دور شدن از این صراط روشن، و خطر عظیم انحراف از این خط مستقیم پی خواهیم برد. انحرافی هولناک و فاجعه ای عمیق که آدمی را از اوج شرافت انسانی و مرتفع ترین قلّه فضیلت تا مرز عالم حیوانیت بلکه پست تر از آن تنزّل داده است!
خدای متعال می فرماید:
(
... لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ.
)
.
«... آنان دل هایی (عقل هایی) دارند که (از آن استفاده نکرده و) با آن نمی فهمند، چشمانی که با آن (واقع را) نمی بینند و گوش هایی که (حقایق را) با آن نمی شنوند، آنها همچون چارپایانند بلکه گمراه ترند، اینان همان غافلانند».
آنچه که اینان را از صفات انسانی محروم ساخته، جز این نیست که از خرد انسانی خود بهره نگرفته، و چشم و گوش را نیز واقع بینانه بر حقایق عالم نگشوده اند و طبیعتاً نه جهان را آنچنان که هست می بینند و نه به حقیقت انسانی خویش کمترین شناختی پیدا خواهند کرد. و چه غفلتی از این تاریک تر؟ و چه جهلی از این سیاه تر؟!
حضرت علی
عليهالسلام
می فرمایند:
«أَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الْإِنْسانِ أَمْرَ نَفْسِهِ».
«بزرگ ترین نادانی آن است که انسان نسبت به امر نفس خود نادان باشد».
آنکه از فیض عظیم معرفت نفس محروم بماند، استعدادهای سرشار خدادادی را تباه ساخته، راه حیات انسانی را باز نشناخته، و از شرفِ دانش و هدایت محروم گشته است. از خود و محیط اطراف خویش بیگانه، از مقام و منزلت انسانی به دور! و پیوسته با جهل و گمراهی خویش دست به گریبان خواهد بود.
حضرت علی
عليهالسلام
می فرمایند:
«مَنْ لَمْ یعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِیلِ النَّجاةِ وَ خَبَطَ فِی الضَّلالِ وَ الْجَهالاتِ».
«کسی که خود را نشناسد، از راه رستگاری و نجات دور گشته، در گمراهی و نادانی ها در می افتد».
علم و عرفان حقیقی نیز تنها از آنِ کسی است که به فیض عظیمِ شناخت نفس نائل گشته، آن را از اسارت گرایش های خوار کننده آزاد، و از تاریکی و ظلمت جهل و آلودگی، پاک و پاکیزه گردانیده باشد.
آن حضرت می فرمایند:
«اَلْعارِفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَها وَ نَزَّهَها عَنْ کُلِ
ما یبَعِّدُها وَ یوبِقُها».
«عارف کسی است که نفس خود را بشناسد و از هر چه که آن را (از حق) دور ساخته و هلاک می سازد، آزاد و پاکیزه گرداند».
با این همه، دستیابی به این گوهر گرانقدر و معرفت تامّ و کامل نسبت به حقیقت این درّ گرانمایه را نباید چندان سهل پنداشت، بلکه بسا توان گفت که نیل به وصال عزّت آن عزیز یگانه و گشودن باب تقرّبِ این دُرج شرف، در این عالم حتّی برای أحدی از خاصّان درگاه اله نیز میسور نباشد، لیکن همچنان که فرموده اند:
«بعد از آنکه ساحت نفس انسانی از اخلاق ناپسند پاک و به صفات ارجمند آراسته گردید، مستعدّ قبول فیض های غیر متناهیه ربّ الارباب گشته، بلکه به سبب آن، رفع حجاب می شود...
بالجمله به قدری که آیینه نفس از زنگ کدورتِ عالم طبیعت پاک می شود، صُوَر موجوداتِ عوالم قدس در آن ظاهر می گردد و به همان مقدار سزاوار قرب بساط پروردگار می شود. ».
قدر و منزلت عظیم و آثار شگفت انگیزی نیز که حضرات معصومین
عليهمالسلام
برای معرفت نفس عنوان فرموده اند، به لحاظ طهارت و پاکی نفس از صفات ناپسند و کدورت های عالم طبیعت، و به اعتبار همین سیر معنوی و مهیا شدن برای دریافت همین فیض های غیر متناهیه الهی بوده است، و گرنه همچنان که تربیت اخلاقی و تخلّق به اخلاق پسندیده تنها با صرفِ آموختن علم اخلاق ممکن نمی گردد، شایستگی لازم برای معرفت حقّ و تقرّب به ساحت اقدس ربوبی - که زمینه آن به میمنت الطاف ویژه الهی و عنایات بی دریغ صاحبان ولایت کبرای الهیه فراهم می آید - نیز جز به مدد جهاد پی گیر، تلاش خستگی ناپذیر، مبارزه مداوم با رذائل اخلاقی و خصلت های حیوانی، و افزایش مراتب و درجات قلبی میسّر نگشته، ادلّه عقلی و اصطلاحات علمی هرگز باب شناخت و معرفتی را که به مثابه شناخت و معرفت «ربّ» است بر روی کسی نخواهد گشود.
در عین حال، همچنان که گذشت، انسان بدون آگاهی کافی از ارجمندی، علوّ شأن، بلندی مقام و ارزش حقایق موجود در ذات آدمی، قدمی برای پاسداری از سرمایه های نهفته در خویش و باز داشتن آنها از به هدر رفتن در مسیر خواسته های پست حیوانی بر نخواهد داشت.
حضرت علی
عليهالسلام
می فرمایند:
«مَنْ عَرَفَ شَرَفَ مَعْناهُ صانَهُ عَنْ دَنائَةِ شَهْوَتِهِ وَ زُورِ مُناهُ».
«کسی که گوهر انسانی و شرافت باطنی خویش را باز شناسد، آن را از خواسته های پست و آرزوهای باطل نگه می دارد».
از این روست که:
«مربیان آگاه و اساتید بزرگ اخلاق، قبل از هر گونه اقدامی جهت تربیت افراد، آنان را از ارزش بزرگ انسان و سرمایه های بسیار ارزشمند انسانی واقف و آگاه نموده، مشعل توکّل و امید را در نفس پیروان خویش شعله ور می سازند. ».
آگاهی از منزلت فوق العاده معرفت نفس و مطلع شدن از آثار و پی آمدهای آن - ولو اجمالاً - خود، نقش تعیین کننده ای در ایجاد شوق در زمینه حرکت در مسیر این امر حیاتی ایفا می نماید.
پیشوای تربیت یافتگان مکتب توحید حضرت علی
عليهالسلام
، از جایگاه ویژه و موقعیت ممتاز معرفت نفس این چنین خبر داده اند:
«أَفْضَلُ الْمَعْرِفَةِ مَعْرِفَةُ الْإنْسانِ نَفْسَهُ».
«برترین دانش و معرفت آن است که انسان نفس خویش را بشناسد. ».
و نیز فرموده اند:
«نالَ الْفَوْزَ الْأَکْبَرَ مَنْ ظَفَرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ».
«کسی که به شناخت نفس دست یابد، به رستگاری و پیروزی بزرگ نائل گشته است».
همچنین فرموده اند:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهی إِلی غایةِ کُلِ
مَعْرِفَةٍ وَ عِلْمٍ».
«هر کس نفس خویش را بشناسد، حقیقتاً به منتهی درجه هر معرفت و علمی رسیده است».
کدام خردمندی است که برای نیل به این هدف گرانمایه، و دستیابی به این مطلوب ارزشمند، از هر آنچه در اختیار دارد مایه نگذاشته، و همه سرمایه های معنوی و مادی خویش را در راه به دست آوردن این فیض عظیم هزینه ننماید؟
کیست که جرعه ای از شربت ناب خردمندی و عقل را نوشیده باشد، و برای بهره بری از این تجارت بی مثال، با تمام دارایی و امکانات خویش پای به عرصه تلاش و مجاهده ننهاده، و شرف و عزّت ابدی را با بهای اندک جاه و مقام، و متاع بی مقدار دنیا خریداری ننماید؟
آدمی برای تحصیل کمترین استفاده مادی، خواب و راحت را بر خود حرام می کند، از وقت و آسایش خویش می گذرد، لذّت شیرین آرمیدن در کنار اهل و عیال و شهر و خانه خویش را نادیده می گیرد، از این شهر به آن دیار، و از این کوی به آن برزن؛ هر آن در برابر این و آن کرنش، هر لحظه از این در به آن آستان خواهش، و هر ساعت از این سوی به آن جانب التماس، تا مگر در برابر این همه محرومیت و آن همه درد و رنج و مشقت، به خیال خام خویش، بهره ای ناقابل و سودی اندک را - که حقیقتاً هم معلوم نیست روزی چه کسی باشد و در حلقوم کدام جنبنده ای فرو رود - به چنگ آورد، به این امید که شاید از پرتو آن، گوشه ای از نابسامانی ها و بخشی از تنگناها و گرفتاری ها را که نوعاً عامل اصلی پیدایش آنها نیز خود اوست، گشایشی حاصل گردد.
این، شرح حالِ بخش کوچکی از تلاش های شبانه روزی اوست که برای تحصیل متاع دنیا و رسیدن به مال و منال آن صرف می نماید، دنیایی که هر روز هزاران مثلِ او را به کام مرگ و نیستی و تباهی فرو می بلعد، و استمرار خوشی هایش هر اندازه هم که دراز و طولانی باشد، برای من و تو و این و آن، هر قدر هم خوش اقبال باشیم، بیش از یک قرن! نخواهد بود.
ای عزیز! سفره این عالم را برای تو گسترده اند
، کتب آسمانی هم برای هدایت و راهنمایی تو ارسال گشته، رسولان و پیامبران نیز برای یاری و دستگیری تو آمده اند؛ این همه، برای تو و به خاطر تو فراهم آمده، تا مگر - با توجّه به نعمت های فراوان، موهبت ها و الطاف بی کران، و استعدادها و قابلیت های سرشار، و عنایت ویژه به کمر خمیده ات از بار سنگین رذائل اخلاقی و صفات ناپسند، بازماندنت از همراه شدن با کاروان مردان و زنان بلند همّتی که هدف والای انسانی خود را به هیچ چیز نفروخته و در راه رسیدن به آن از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند، و بالاخره توشه اندکی که جهت عبور از عقبه های نفس و گردنه های صعب العبور آن و برای طی نمودن این راه دراز برگرفته ای - به خود آمده و کمر همّت، مردانه ببندی و بیش از این، در این خواب گران و این سستی و کاهلی حیرت آور فرو نمانی.
-این گوی و این میدان؛ زنهار که به خوشی های زودگذرِ بین راه، چون کودکان دل مبندی، که تربیت و اخلاق و سیر و سلوک و درس و مجاهده، همه و همه تا آن اندازه از ارزش برخوردارند که تو را به هدف بزرگ معرفت نفس نزدیک می نمایند.
2 - آزمایش
«جهان با همه وسعت و امکاناتی که داراست، مدرسه عظیمی برای تعلیم و تربیت، و آزمایشگاه بزرگی برای آزمون همگانی است.
هر آزمون و تعلیم و تربیتی، مستلزم تسهیلات فراوان، و امکانات آموزشی و تربیتی بسیاری است، و عالمِ خلقت که با هدف معرفت و بالمآل رشد و تعالی انسان بنا گردیده، برای تحقّق این مقصود، جمیع ما یحتاج وی را در صحنه عالم انسانیت و پهنه گیتی به ارمغان آورده است.
خداوند متعال علاوه بر ارسال وحی و تعلیمات آسمانی توسّط راهنمایان معصوم، از راه عقل، وجدان اخلاقی، عواطف و احساسات، انسان ها را به خیر و رستگاری راهنمایی، و زمینه تربیت و تزکیه آنان را فراهم ساخته است.
انبیای الهی و اوصیای آنان
عليهمالسلام
از بیرون، و عقل و سایر قوای نهفته در انسان از درون، وی را در جمیع حالات به صلاح و تعالی دعوت می کنند، و در این رهگذر جای هیچ عذر و بهانه ای باقی نمانده است. ».
البته با یک نگاه سطحی ممکن است ناهماهنگی ها، کاستی ها و عیب و نقص های فراوانی را مشاهده کنیم که هر یک از آنها دلیل بزرگی برای ناموفّق ماندن بسیاری از انسان ها در مسیر حرکت به سوی کمال به حساب آید، لیکن عالمان، حکیمان، دانشمندان، و همه فرزانگان و فرهیختگان در گوشه و کنار جهان و در طول تاریخ همواره بر این باور بوده و معترفند که آفریدگار جهان و پروردگار مهربان، برای رشد و کمال انسان، آنچه را که مورد نیاز وی بوده، بدون کمترین کاستی، در جهان به ودیعت نهاده، و عالم هستی ذاتاً و بالطبع، یک دست و یک پارچه، همساز و همنوا، هماهنگ و همگام، در جهت کمال مطلوب و خدمت به انسان، در حال چرخش است.
خدای متعال می فرماید:
(
تَبارَکَ الَّذِی بِیدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِ
شَی ءٍ قَدِیرٌ ا اَلَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ا اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَری فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُورٍ ا ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَینِ ینْقَلِبْ إِلَیکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ
)
.
«خجسته و مبارک است آنکه حکومت جهان به دست اوست و او بر هر چیز تواناست همان که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید و او ارجمند و آمرزنده است همان که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر بیافرید، در آفرینش خدای رحمان هیچ (تضادّ یا) زیادت و نقصانی نمی بینی، بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ خللی مشاهده می کنی؟ باز بنگر! (مطمئناً جز نظم و کمال، چیزی نمی یابی و سرانجام) چشمانت خسته و ناتوان به سوی تو باز می گردد».
هرگز نباید فشارها، ناملایمات، بیماری ها، مصیبت ها، گرفتاری ها، فقر و پریشانی و فراز و نشیب های زندگی را - که ابزار این آزمون است و در پیشبرد هدف بزرگ رشد و تعالی انسان نقش اساسی ایفا می نماید - به حساب نقص و عیب آفرینش گذارده، و آنها را صرفاً از دیدگاه مزاحم و مانع، مورد توجّه قرار داد. گرچه انسان به اقتضای طبیعت لذّت خواهی و راحت طلبی، دوست دارد همه چیز این عالم مطابق میل و در جهت خواسته او بوده، و کمترین مانع و مزاحمی فراراه خویش نبیند، لیکن کمال معنوی، تعالی روحی، و رشد و پیشرفت او در گرو برخورد صحیح و منطقی با همین عواملِ به ظاهر مزاحم است.
وجود این عوامل و مزاحمت آنها برای آدمی نه تنها عیب و نقصی برای نظام آفرینش به حساب نمی آید، بلکه با یک نگاه درست و آگاهانه، به خوبی می توان به نقش حیاتی آنها در جهت بهبود سیر معنوی و تقویت جسمی و روحی آدمی پی برده، فقدان آنها را یک خلل جدّی و یک نقصان اساسی برای آن به حساب آورد.
نظام آفرینش حقیقتاً به مثابه مدرسه بسیار بزرگ و کاملاً بی عیب و نقصی است که خدای قادر منّان، آن را با عالی ترین امکانات آموزشی و زیباترین جلوه های تربیتی، برای ارتقای علمی، رشد معنوی و تعالی روحی انسان بنا فرموده، و آن را با همه امکانات، به مقصود یک آزمون جدّی و همگانی در اختیار وی قرار داده است.
این آزمون و آزمایش که در اصطلاح دینی با تعبیر «ابتلاء» و «فتنه» از آن یاد شده، یک سنّت الهی همیشگی است که در طول تاریخ، در همه امّت ها و بر همه افراد پیوسته جاری بوده و خواهد بود.
خدای متعال می فرماید:
(
الم، أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکُوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یفْتَنُونَ ا وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ
)
.
«آیا مردم چنین پنداشتند که چون بگویند ایمان آوردیم، به حال خود رها گشته و آزمایش نخواهند شد؟ در حالی که ما پیشینیان آنان را نیز مورد آزمایش قرار دادیم. البته باید علم خدا درباره راستگویان و دروغگویان محقّق گردد».
از انبیا و اولیای الهی گرفته تا سایر گروه ها، طبقات و اقشار مختلف مردم، مرد و زن، پیر و جوان، مؤمن و کافر، دارای هر رتبه و منزلت اجتماعی، و برخوردار از هر موقعیت و مقام معنوی، هر کس به تناسب استعداد و قدرت، و متناسب با شأن و منزلت خویش مورد آزمایش قرار می گیرد.
خوشی و ناخوشی، سلامتی و بیماری، فقر و بی نیازی، مال و منال دنیا، پریشان حالی و تهی دستی، حوادث تلخ و ناگوار و پیش آمدهای شیرین و شادی بخش، خیر و شرّ، زن و فرزند، دوست و دشمن، معاشران و همسایگان، روش ها و سلیقه ها، مرام ها و اندیشه ها، کتب آسمانی، پیامبران الهی، و در یک کلمه: مرگ و زندگانی و حتی فراز و نشیب های زندگی دیگران، همه و همه ابزار این آزمایش، و وسیله ای برای سنجش اعمال ماست که با هدفِ تربیت و پرورشِ آدمی صورت می پذیرد.
خدای متعال می فرماید:
(
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ
)
.
«قطعاً شما را با چیزی همچون ترس، گرسنگی، کاهش اموال، و (از دست دادنِ) جان ها و (از بین رفتن حاصل زحمات و) ثمرات، آزمایش می کنیم. و (تو ای رسول ما!) بشارت ده استقامت پیشگان را».
امام صادق
عليهالسلام
نیز می فرمایند:
«مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لا بَسْطٍ إِلّا وَ لِلَّهِ فِیهِ مَشِیئَةٌ وَ قَضاءٌ وَ ابْتِلاءٌ. ».
«هیچ تنگی و گشایشی نیست جز آنکه خدا را در آن، خواست و حکم و آزمایشی است».
آری، جهان با همه گستردگی و تمامی امکانات، به مثابه بوته آزمایشی است برای سنجش آدمی، تا آنچه در اوست، از صفات عالی انسانی، تا رذائل زشت اخلاقی ظاهر، و حقّ از ناحقّ، و پاک از آلوده متمایز گردد.
بروز و ظهور استعدادها و قابلیت ها - از صبر و شکیبایی، استقامت و بردباری، مجاهدت و پایداری، ایمان و فداکاری، سخاوت و جوانمردی، عدالت و نوع دوستی و مردانگی، تا بخل و حسادت، ترس و زبونی، خیانت و کینه توزی، و کفر و دو روئی - تنها از پرتو وجود فراز و نشیب های زندگی و برخورد با همین خوشی ها و ناخوشی ها میسّر می گردد و البته از این، گریزی نیست.
امیر مؤمنان
عليهالسلام
در مقام بیان ناگزیری انسان از وقوع در فتنه و آزمایش، مردم را از پناه بردن به خدا از فتنه، بر حذر داشته، و به این دلیل که هیچ کس از آزمایش الهی معاف نیست، می فرمایند:
«کسی که پناه می برد، باید از فتنه های گمراه کننده پناه ببرد».
آنگاه با اشاره به کلام خدا که اموال و فرزندان را وسیله آزمایش معرفی کرده،
به بیان فلسفه آزمایش پرداخته، می فرمایند:
«معنی این فرمایش این است که خداوند سبحان، آنان را به دارایی ها و فرزندان، مورد آزمایش قرار می دهد، تا کسی که از (کمبودِ) روزی خود خشمگین است، از آنکه به روزیش راضی است متمایز و آشکار گردد. گر چه خداوند سبحان، از آنان به خودشان داناتر است، ولی آزمایش برای آن است که رفتار و کردارهایی که شایسته پاداش و کیفر است، آشکار گردد... ».
همچنین به هنگام بیعت مردم مدینه با آن جناب فرموده اند:
«وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِ
لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّی یعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلاکُمْ وَ أَعْلاکُمْ أَسْفَلَکُمْ. ».
«سوگند به آن کسی که پیامبر را به حقّ فرستاد، درهم آمیخته شوید، و از هم غربال و جدا گردید. و چونان که کفگیر، طعام را در دیک بر هم می زند، زیر و رو خواهید شد، تا آنکه پست ترین شما به مقام بلندترین شما باز گردد، و بلندترین تان به منزلت و جایگاه پست ترین تان بازگشت نماید».
امام باقر
عليهالسلام
نیز می فرمایند:
«... إِنَّهُ لا بُدَّ مِنْ أَنْ یکُونَ فِتْنَةٌ یسْقُطُ فِیها کُلُّ بِطانَةٍ وَ وَلِیجَةٍ حَتَّی یسْقُطَ فِیها مَنْ یشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَینِ حَتَّی لا یبْقَی إِلّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنا».
«... ناگزیر باید آزمایشی پیش آید که هر فرد خصوصی و محرم رازی در آن سقوط کند، تا آن جا که آن کس که (از کمال دقت و باریک بینی) مو را دو نیمه می کند، ساقط گردد! به طوری که جز ما و شیعیان ما کسی باقی نمی ماند. ».
کم نبوده اند افرادی که به واسطه ابراز پاره ای از اعمال یا گفتار در شرایطی ویژه، به صورت جدّی مورد توجه مردم قرار گرفته و منزلت اجتماعی قابل توجهی پیدا کرده اند، و بسیار بوده اند کسانی که در عرصه های فداکاری و در مراحلی از زندگی، قابلیت های فراوانی از خود نشان داده اند و گفتار و کردار آنان دلیل ایمان استوار و اخلاص کامل آنان به حساب آمده است - گرچه ماهیت حقیقی گفتار و کردار آنها از نگاه مؤمنان تیزبین و نفس شناسان ظریف اندیش، مخفی نبوده - لیکن آنگاه که به واسطه این سنّت حتمی الهی، مورد آزمایش قرار گرفته اند، حقیقت امرشان بر همگان آشکار، و به صورت حیرت انگیزی سقوط کرده اند.
زبیر صحابی رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
که روزگاری در حضور آن حضرت سوگند یاد می کند: من علی
عليهالسلام
را دوست می دارم، و بنا به فرمایش امیر مؤمنان
عليهالسلام
، شمشیرش غصّه های فراوانی را از چهره پیامبر
صلىاللهعليهوآله
زدوده، با آنکه شخصاً از زبان رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
خبر هولناک جنگ با امیر مؤمنان
عليهالسلام
را شنیده، دیری نمی پاید که با انگیزه خون خواهی عثمان، در مقابل حضرتش شمشیر می کشد!
و ابن ملجم که روزگاری به عنوان یکی از ده برگزیده عامل یمن، با خطاب «أَیهَا الْإمامُ الْعادِل» بر آن امام مظلوم سلام کرده و بر منکرین مقام آن بزرگوار لعنت فرستاده و عرض می کند: شمشیرهای ما برای از بین بردن دشمنان شما آماده است، در جنگ صفین در خدمت آن حجّت خدا بوده، در جنگ نهروان پیکار شدیدی از او ظاهر گشته، و خبر مراجعت پیروزمندانه سپاه حضرت را به خیال خود برای رضای خدا مشتاقانه به مردم کوفه رسانده، و خود بارها از زبان آن بزرگوار شنیده که تو کشنده من هستی!
با این همه، سر انجام دل پلید خویش به هوای زنی زیبا می بازد، و با ارتکاب فجیع ترین عمل ظالمانه و هولناک ترین جنایت تاریخ، محراب مسجد کوفه را از خون مطهّر سرور اصفیا، پیشوای پرهیزکاران و امیر مؤمنان رنگین، بشریت را از پرتو خورشید وجود بی بدیلش برای همیشه محروم، و خویشتن را هم زنجیر پی کننده ناقه صالح، و إلی الأبد گرفتار عذاب الیم دوزخ می سازد.
البته استقامت مردم در برابر امتحانات گوناگون یکسان نیست؛ همه مردم نیز با تمام ابزارهای امتحان مورد آزمایش قرار نمی گیرند. هر کس به تناسب معرفت، ایمان، روحیه، کردار و موقعیتی که در آن به سر می برد آزموده می شود.
آزمایشات برگزیدگان الهی، پیامبران، اوصیای آنان، رهبران و پیشوایان مردم نیز که مسئولیت خطیر هدایت و ارشاد عموم مردم را بر عهده دارند، به مراتب از ابتلاءات سایرین، بیشتر و دشوارتر خواهد بود.
امام باقر
عليهالسلام
می فرمایند:
«أَشَدُّ النَّاسِ بَلاءً الْأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْأَوْصِیاءُ ثُمَّ الْأَماثِلُ فَالْأَماثِلُ».
«گرفتاری و بلای پیامبران از جمیع مردم شدیدتر است. سپس اوصیای آنان، و بعد، نیکانِ مردم به تناسب نیکی آنها. ».
تعداد قابل توجّهی از آیات قرآنی، یادآور دشواری امتحانات بسیار سخت کسانی است که با اتّکا به خدا و ایمان استوار، یک تنه در برابر انبوه دشمنان، کثرت مخالفین، و لجاجت های جاهلانه ایستاده، و از راه درست و هدف متعالی خود دفاع کرده اند.
حضرت نوح
عليهالسلام
بیش از نهصد سال در میان قوم خود درنگ کرده، آنان را به خدا پرستی دعوت می نماید، امّا جز اندکی به او ایمان نمی آورند، و سرانجام، طوفان قهر الهی آنان را در خود فرو می بلعد.
حضرت ابراهیم
عليهالسلام
آنگاه به مقام بلند امامت - که فراتر از نبوت و رسالت است - نائل می گردد که از شگفت انگیزترین و سخت ترین آزمایشات الهی سربلند بیرون می آید.
حضرت موسی
عليهالسلام
از یک سو با دشمن سر سختی چون فرعون مواجه است، و از سوی دیگر با قوم بهانه گیر، جاهل، و لجوجی همچون بنی اسرائیل روبرو است.
حضرت شعیب
عليهالسلام
مردم را به خدا پرستی و پرهیز از فساد و کم فروشی دعوت می کند، اما اشراف زورمند و متکبّر قومش او را تهدید می کنند که اگر دست از خدا پرستی نشوید و به آیین باطل آنان نپیوندد، او و پیروانش را از شهر و دیار خود بیرون خواهند کرد.
حضرت سلیمان
عليهالسلام
مبتلا به حکومت بی نظیری است که در آن، شیاطین و باد مسخّر اویند، امّا در برابر قدرت حیرت انگیزی که در اختیار او قرار گرفته، متوجّه آزمایش الهی است:
(
... هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ...
)
.
«این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزار او خواهم بود یا کفران می کنم».
وجود اقدس رسول گرامی اسلام
صلىاللهعليهوآله
در خلال بیست و سه سال دوران ابلاغ پیام وحی به مردم و انجام تکلیف بزرگ رسالت، از جانب دوست و دشمن متحمّل چنان آزار و اذیتی گردید که خطاب:
(
طه، ما أَنْزَلْنا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی
)
.
تسلّی بخش جان نازنین آن جناب گشت.
حضرت علی
عليهالسلام
در مورد آزمایش اوصیای پیامبران
عليهمالسلام
می فرمایند:
«... خداوند بزرگ، جانشینان پیامبران را در زمانی که زنده اند در هفت موضع امتحان می کند تا طاعت و پیروی آنان را بیازماید. هنگامی که از اطاعت و آزمایش آنان خشنود باشد، به پیامبران فرمان می دهد که آنها را در حیات خود ولی و دوست، و برای بعد از وفاتشان وصی و جانشین خود قرار دهند و اطاعت از آنان را بر امّت هایی که پیرو آنهایند واجب گردانند.
پس از ارتحال آنها نیز جانشینان آنان را در هفت موضع مورد آزمایش قرار می دهد تا صبر و شکیبایی آنها را بیازماید. اگر امتحانشان رضایت بخش باشد، پایان کارشان را سعادت و خوشبختی قرار می دهد تا آنها را کامل و سعادتمند به پیامبران ملحق سازد... ».
سایر اقشار و گروه های مردم نیز هر یک متناسب با ایمان و کردار خود مورد آزمایش قرار می گیرند.
امام صادق
عليهالسلام
به نقل از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول
صلىاللهعليهوآله
در حدیثی می فرمایند:
«... وَ یبْتَلَی الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلی قَدْرِ إِیمانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِیمانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِیمانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلاؤُهُ. ».
« (بعد از انبیا و اولیا) مؤمن به اندازه ایمان و نیکی اعمالش آزمایش می گردد. هر که ایمانش سالم و کردارش نیکو باشد گرفتاریش سخت، و هر که ایمانش سست و عملش ضعیف باشد گرفتاریش اندک است. ».
کیفیت ابتلاء و نوع آزمایش نیز برای همگان یکسان نمی باشد. همچنان که فقر و محرومیت، ضعف و بیماری، حوادث تلخ زندگی، مصائب ناگوار، جنگ و خونریزی، قحط و خشک سالی، ناسازگاری همسر و همسایه، آزار و اذیت همکار و معاشر و مفاسد گمراه کننده محیط زندگی از ابزارهای شایع این آزمون به حساب می آید، غنا و بی نیازی، امکانات مادی گسترده، استعداد سرشار، حُسن و جمال، موقعیت ممتاز اجتماعی و... نیز هر یک می تواند ابزار مناسبی برای آزمایش گروهی از مردم باشد.
البته نفس آدمی به اقتضای طبیعتِ راحت طلبی، همواره خواهان غنا و بی نیازی و رفاه و آسایش بوده، از فقر و محرومیت، و درد و رنج و مصیبت، بیزار و متنفّر است، لیکن هرگز نباید پنداشت وجود شرایط ملایم با طبع، و فراهم بودن مشتهیات نفس، الزاماً به سود آدمی، و سبب تسهیل حرکت به سوی کمال خواهد گشت، چه آنکه برای نوع انسان ها، فراهم بودن اسباب عیش و لذّت، و بر وفق مراد بودن همه اوضاع و شرایط، نه تنها کمال خواهی و حرکت در جهت رشد و تعالی را آسان نمی کند، بلکه ضمن اینکه مسئولیت سنگین تری را نسبت به داده ها - که به منزله امانتی در دست ماست - متوجّه ما خواهد نمود، علاقه و حبّ نفس را به دنیا شدیدتر و ریشه دارتر، و دل کندن از آن را به مراتب، سخت تر و دشوارتر خواهد نمود.
تجربه ثابت کرده، شواهد زنده روزگار و نمونه های پیرامون ما نیز گواه بر این است که هر قدر توجّه نفس به دنیا و زخارف آن عمیق تر و بیشتر، و هر اندازه وسائل راحتی و رفاه آدمی فراهم تر و گسترده تر باشد، به همان میزان، توجّه به حضرت حقّ و میل و رغبت به تلاش برای عالم آخرت کمتر و محدودتر خواهد بود.
البته حساب انسان های بلند همّت و برگزیدگان دریا دل - و شیفتگان خداپرستی که کانون وجودشان مرکز تجلّی شکوه و عظمت حقّ و ژرفای جان و قلب آنان از پرتو نور حقّ آکنده گردیده، و روح و نفس بزرگ خویش به یکباره از دنیا و ما فِیها برکنده اند - را از کسانی که دل در گرو زندگی مادی خود دارند جدا باید دانست.
از آن سوی، مشکلات، گرفتاری ها و کاستی های زندگی، با همه آلام، محنت ها، و درد و رنج هایی که به همراه دارد - با چشم پوشی از اثر انگشت دنیاپرستانِ حرام خوارِ زر مدار و اغماض از ردّ پای سردمداران جنایت پیشه زورمند - چنانچه به گونه ای صحیح و منطقی با آنها برخورد شود، از علاقه و دل بستگی آدمی به دنیا و زرق و برق آن می کاهد، و میل به کمال، علاقه به رشد و اعتلای معنوی، محبّت به حقّ، و توجّه به عالم آخرت را در وجود آدمی افزایش داده، سبب ایجاد انگیزه و پیدایش حال راز و نیاز و تضرّع بیشتر با پروردگار مهربان می گردد.
این است که مؤمنین، خصوصاً در این دوران که روزگار غیبت حضرت ولی عصر - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف -، و هنگامه امتحان بزرگ شیعه است، بیش از سایر مردم و غالباً از طریق همین بلاها و گرفتاری ها مورد آزمایش قرار می گیرند، تا جان و روحشان بیش از پیش از دنیا و زخارف آن منزجر، ریشه های غیر خدا به طور کامل از دل آنان منقطع، و با تمام وجود متوجّه حق تعالی و امر آخرت گردند.
امام باقر
عليهالسلام
در پاسخ به جابر جعفی که درباره زمان فرج حضرت سؤال کرده، می فرمایند:
«هَیهاتَ هَیهاتَ! لا یکُونُ فَرَجُنا حَتّی تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا - یقُولُها ثَلاثًا - حَتّی یذْهَبَ الْکَدْرُ وَ یبْقَی الصَّفْوُ. ».
«دور است! دور است! فرج ما نخواهد شد تا آنکه غربال شوید! باز غربال شوید! باز هم غربال شوید! تا هر آنچه تیره (ناخالص و ناپاک) است نابود گشته و هر چه صاف (و پاکیزه) است باقی بماند. ».
هم آن بزرگوار در مقام بیان دشواری و شدّت امتحان و سرعت تحوّلاتِ آن زمان می فرمایند:
«شما ای گروه شیعه! ای شیعیان آل محمّد
صلىاللهعليهوآله
! (در اثر طول غیبت و هجوم گرفتاری ها و ناملایمات، از یکدیگر جدا و) خالص خواهید شد... (به طوری که) برخی از شما صبح می کند در حالیکه خود را بر دین و روش ما می بیند، امّا شامگاه (بدون اینکه خود بفهمد) از آن خارج می گردد! و یا شب هنگام بر شریعت ماست، چون بامداد شود، از آن خارج گشته است! ».
امام صادق
عليهالسلام
نیز طول عمر حضرت ولی عصر - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف - و سختی امتحان در زمان غیبت آن حضرت را به تأخیر نزول عذاب بر قوم حضرت نوح
عليهالسلام
تشبیه کرده، می فرمایند:
قوم نوح می گفتند: اگر ادّعا و گفته های نوح حقّ بود، در وعده های پروردگارش تخلّفی صورت نمی گرفت...
و هر بار که نزول عذاب تأخیر می افتاد، گروهی از آنان از دین آن بزرگوار بر می گشتند... تا آنکه خدای عزّوجلّ به او فرمود:
اگر در مرحله نخست، کفّار را به هلاکت می رساندم و گروه های دیگری را که بعد از آن از دین بر گشتند، باقی می گذاشتم، وعده سابقم به مؤمنینِ خالص درباره جانشینی آنان در زمین و... محقّق نمی گشت... و آنان خبث باطن و سوء سریره و نفاق قلبی خود را پس از نجات آشکار ساخته، با مؤمنین برای حکومت و ریاست به جنگ و دشمنی بر می خاستند.
آنگاه حضرت صادق
عليهالسلام
می فرمایند:
همچنین ایام غیبت قائم
عليهالسلام
به درازا می کشد تا حقّ از ناحقّ خالص، و ایمان از نفاق متمایز گردد... ».
ای عزیز! آنچه بر ما وارد می شود - قطع نظر از منشأ و ریشه پیدایش آن - خارج از قلمرو قدرت و اختیار فعلی ماست، امّا آنچه از ما صادر می گردد، و نوع برخورد و عکس العمل ها، تا حدّ زیادی در اختیار ما و در حیطه توان و قدرت ما خواهد بود. رمز موفّقیت مردان و زنان بلند همّتی که توانسته اند پیروزمندانه از این گذرگاه سخت عبور کرده، سربلند بیرون آیند نیز پس از لطف خدا، عمدتاً در همین شکل عکس العمل و نوع برخورد آنان خلاصه می شود.
در سایه ایمان به پروردگار مهربان و استمداد از الطاف و عنایات بی دریغ اولیای دین که عروة الوثقی و محکم ترین دستاویز مؤمن است، و با مطالعه تاریخ گذشتگان که از راه کارهای مهم استحکام بنیه معنوی و تربیت شالوده اخلاقی و تقویت ارکان ایمان است، و با برشماری بخش هایی از نعمت های بی شمار الهی که وسیله جلب محبّت، و توجّه بیشتر به الطاف بی انتهای پروردگار مهربان است، و با عنایت به گذرا بودن همه حوادث تلخ و شیرین دنیا که ابزار مهمی برای پیشگیری از دل بستن به دنیاست، و با تقویت روح صبر و استقامت به وسیله مناجات با خدای متعال، خصوصاً نماز که عالی ترین وسیله تحکیم ارکان پایداری در برابر سختی های زندگی است، خواهیم توانست در برابر انبوه ناملایمات، فشارها، گرفتاری ها، مصائب و مشکلات روزگار، همچون کوه های مقاوم، سربلند و استوار ایستاده، آرام و مطمئن، و به دور از یأس و حیرت و سرگردانی، به نزول برکات و فیوضات همیشگی خداوند منّان، و پیروزی در آزمایشات دشوار الهی امیدوار باشیم.