فرهنگ اخلاق

فرهنگ اخلاق0%

فرهنگ اخلاق نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

فرهنگ اخلاق

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
گروه:

مشاهدات: 12900
دانلود: 1909

توضیحات:

فرهنگ اخلاق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12900 / دانلود: 1909
اندازه اندازه اندازه
فرهنگ اخلاق

فرهنگ اخلاق

نویسنده:
فارسی

بنا بر این بر سالک لازم است با همه دقّت و حساسیتی که نسبت به مراقبه دارد، در هر شبانه روز وقت مناسبی را برای محاسبه اعمال روزانه خویش در نظر گرفته، با مطالعه و دقّت کافی بنگرد که آیا وظایف دینی و اخلاقی خود را به نیکی انجام داده و سود برده، یا آنکه نافرمانی کرده و متحمل زیان گردیده است.

در آغاز سلوک به مطالعه عملکرد اعضای خویش خصوصاً چشم و زبان خود پرداخته، گناهان آنها را برشمرده و با توبه و استغفار، آنها را تدارک و جبران نماید.

در مراحل بعد، آرزوهای دور و دراز، صفات اخلاقی ناپسند، و خطورات ذهنی ناشایسته را باز شناخته، جهت اصلاح آنها چاره جویی نماید.

حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«بر خردمند لازم است که زشتی های نفس خویش را در امور دینی و اندیشه و اخلاق و ادب برشمرده، آنها را در سینه خود یا در نوشته ای گرد آورد، سپس برای برطرف کردن آنها دست به کار گردد. ». ( 406 )

محاسبه نفس، یار و یاور طاعت پروردگار، بازوی توانمند پرهیزکاری و دوری از گناه، اندوخته روز رستاخیز، و از چنان اهمیتی برخوردار است که حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام می فرمایند:

«لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یحاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِ  یوْمٍ، فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ تابَ إِلَیهِ. ». ( 407 )

«از ما نیست آنکه هر روز نفس خویش را به حساب نمی کشد تا اگر کار نیک انجام داده از خدا توفیق بیشتر بخواهد و چنانچه مرتکب کار ناشایست گردیده، از او طلب آمرزش کرده و توبه نماید. ».

امام صادق عليه‌السلام نیز فرموده اند:

«به هوش باشید و پیش از آنکه شما را به حساب بکشند، خود را محاسبه نمایید، (و بدانید که) برای قیامت پنجاه توقّفگاه است که هر یک، هزار سال طول می کشد! ». ( 408 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«عِبادَ اللَّهِ! زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حاسِبُوها مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحاسَبُوا، وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِناقِ وَ انْقادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیاقِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یعَنْ عَلَی نَفْسِهِ حَتَّی یکُونَ لَهُ مِنْها وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ یکُنْ لَهُ مِنْ غَیرِها زَاجِرٌ وَ لا وَاعِظٌ. ». ( 409 )

«بندگان خدا! خود را ارزیابی کنید پیش از آنکه (در آخرت) مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرید؛ به حساب نفس خود رسیدگی نمایید پیش از آنکه شما را به حساب بکشند، از فرصت استفاده کنید قبل از آنکه (در اثر فرا رسیدن هنگام مرگ) راه گلو تنگ گردد، و فرمان ببرید پیش از آنکه شما را با اکراه و خشونت ببرند. و بدانید کسی که (از درون) بر نفس خویش یاری نگردد تا (بدان وسیله) از جانب خود پند دهنده و باز دارنده داشته باشد، نصیحت گر و بازدارنده دیگری (از برون) برایش نباشد. ».

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به ابوذر می فرمایند:

«ای اباذر! به حساب خویش رسیدگی کن پیش از آنکه از تو حساب کشند! که این از محاسبه فردای تو آسان تر است. و خویشتن را ارزیابی نما پیش از آنکه مورد سنجش قرار گیری، و خود را برای عرضه به پیشگاه خداوند در روز قیامت آماده کن که هیچ چیز از تو بر خدا پنهان نمی ماند. ». ( 410 )

و نیز می فرمایند:

«ای اباذر! انسان از پرهیزکاران به شمار نمی آید تا آنکه نفس خویش را سخت تر از محاسبه ای که درباره شریکش دارد به حساب بکشد تا بداند خوراک، نوشیدنی و پوشاکش از چه راهی تهیه شده، از طریق حلال یا از راه حرام؟ ». ( 411 )

همچنین از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده که فرموده اند:

«آیا شما را از زیرک ترین دانایان و احمق ترین نادانها آگاه سازم؟ عرض کردند: آری یا رسول اللَّه! فرمودند:

زیرک ترین افراد کسانی هستند که خود را به حساب بکشند و برای بعد از مرگ و آخرت تلاش نمایند.

و احمق ترین افراد کسانی هستند که از هوای خویش پیروی کرده و از خدا آرزوهای بی جا داشته باشند.

در آن میان مردی به امیر مؤمنان عليه‌السلام عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! انسان چگونه باید از نفس خویش حساب بکشد؟ فرمودند:

«هنگامی که روز را به پایان می برد به خود مراجعه کرده و به نفس خویش خطاب نماید: امروز گذشت و دیگر باره باز نخواهد گشت و خداوند درباره آن از تو سؤال خواهد نمود که در چه راهی گذراندی؟ در آن روز چه کردی؟ آیا خدا را یاد و ستایش نمودی؟ آیا حق برادر ایمانی را ادا کردی؟ آیا اندوه او را برطرف ساختی؟ آیا در غیاب ا و زن و فرزندش را نگهداری نمودی؟ آیا پس از مرگ، بازماندگانش را محافظت کردی؟ آیا (با استفاده از موقعیت خود) مانع غیبت برادر دینی گشتی؟ آیا مسلمانی را یاری نمودی؟ در این روز چه کرده ای؟

و بدین شکل آنچه از او سر زده به یاد آورد. پس چنانچه از دست او کار نیک صادر گشته خدای را به خاطر توفیقی که به او داده سپاس و تکبیر گوید، و اگر گناهی انجام داده یا در کار خویش کوتاهی کرده، از خدای بزرگ درخواست آمرزش نماید و تصمیم بگیرد که دگر بار آن را انجام ندهد و آن را - به وسیله درود و صلوات بر محمد و آل طاهرینش و بیعت مجدّد با امیر مؤمنان عليه‌السلام و قبول آن و تکرار لعن و نفرین بر دشمنان و غاصبان حقّ او - از صفحه نفس خویش محو نماید.

هرگاه چنین کرد خدای بزرگ خطاب نماید: با اینگونه دوستی تو به اولیای من و دشمنی ات با دشمنانم بر هیچ یک از گناهانت سخت گیری نخواهم کرد. ». ( 412 )

آری، محاسبه نه تنها سبب سهولت حساب در روز رستاخیز خواهد شد بلکه اصلاح نفس و بالمآل سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت در گرو آن و از ثمرات بزرگ آن خواهد بود.

مولا امیر مؤمنان عليه‌السلام فرموده اند:

«هر کس از نفس خویش حساب کشد از عیوبش آگاه گردد و بر گناهانش احاطه پیدا کند. در نتیجه، از گناهان اجتناب ورزیده و عیوب خویش را اصلاح خواهد کرد. ». ( 413 )

و نیز می فرمایند:

-«مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ سُعِدَ». ( 414 )

«کسی که از نفس خویش حساب بکشد خوشبخت خواهد شد. ».

«ثَمَرَةُ الْمُحاسَبَةِ إصْلاحُ النَّفْسِ». ( 415 )

«نتیجه و ثمره حساب کشیدن از نفس، اصلاح آن است».

7 - معاتبه و معاقبه

نفس انسانی سراپا همه تیرگی و ظلمت است. جز خرابکاری نمی شناسد و پیوسته در صدد حیله گری و طغیان می باشد. در عین حال، خداوند متعال آن را به گونه ای خلق فرموده که قابل تربیت است. با تلقین، تأدیب و برنامه های مختلف آموزشی - تربیتی، هم می توان آن را به امور مطلوب واداشت و هم ممکن است آن را به مسیر مقصود هدایت نمود.

از سوی دیگر، انسان خواه ناخواه در مسیری که برگزیده، دچار لغزش و اشتباه می گردد، و اگر مصمّم به ادامه راه مورد نظر خود باشد، در صدد جبران خطاهای خویش برمی آید. اما این تنها کافی نیست، تأدیب نفس از طریق توبیخ و سرزنش، و وادار نمودن آن به امور تأدیبی ویژه، از راه کارهای مناسبی است که تا حدود قابل توجهی در پیش گیری از تکرار خطاها و لغزش ها مؤثر می باشد.

پس از آنکه انسان خود را مورد ارزیابی قرار داد، چنانچه متوجّه شد که وظایف خود را به نیکی انجام داده، باید خدای مهربان را به خاطر مرحمتِ این توفیق بزرگ سپاسگزاری نماید.

امّا اگر دچار خطا و تقصیر گشته - که البته معمولاً چنین است - علاوه بر جبران لغزش از طریق توبه و استغفار و عزم بر پیش گیری از تکرار آن، لازم است نفس خویش را به خاطر رسوایی پیش آمده مورد سرزنش قرار داده، با تذکّر، تلقین و ملامت به او بفهماند که کوتاهی در وظایف دینی، اخلاقی و انسانی، علاوه بر عذاب و حسرت اخروی، سبب زحمت او در دنیا گشته و ناگزیر از جبران آن خواهد بود، بلکه به او تفهیم نماید که چنانچه در آینده مرتکب آن لغزش گردد با امور شاقّه و سخت همچون کم خوری و کم خوابی او را ادب خواهد نمود.

آنگاه با خود بنا گذارد که در آینده مردانه به قول و قرار خویش پای بند بوده و از تکرار خطاها پرهیز نماید.

ممارست، تمرین و تکرار این کار علاوه بر آنکه جرأت و جسارت نفس را در انجام دوباره گناه و خطا تضعیف می کند، تدریجاً باعث آسان شدن ترکِ لغزش و معصیت گشته، زمینه فتح باب و گشایش درهای توفیق و سعادت خواهد گشت.

هر روز که بر ما می گذرد بخشی از عمر گرانمایه از دست رفته، گامی به مرگ نزدیک تر می گردیم. از اینرو، چنانچه قدمی پیش نرفته، و به تناسبِ آنچه از دست داده ایم به حقّ نزدیک تر نشویم در این تجارت بزرگ سودی نبرده بلکه مغبون گشته ایم. و اگر خدای نخواسته در اثر معصیت و غفلت سیر نزولی داشته باشیم، بخشی از کمالات گذشته را نیز از دست داده، ملعون و از رحمت خدا دور گشته ایم.

و حیف و صد حیف که سرمایه گرانقدر و عمر گرانمایه در اختیار آدمی باشد و از آن بهره نبرده، بلکه زیان ببیند و چه عظیم است ندامت و حسرت زیانکاران!

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«مَنِ اسْتَوَی یوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کانَ آخِرُ یوْمَیهِ خَیرَهُما فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ کانَ آخِرُ یوْمَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یرَ الزِّیادَةَ فِی نَفْسِهِ، فَهُوَ إِلَی النُّقْصانِ وَ مَنْ کانَ إِلَی النُّقْصانِ فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ. ». ( 416 )

«هر کس دو روز او برابر است مغبون خواهد بود، و کسی که روز دوّمش بهتر باشد باید از او غبطه داشت، و اگر روز دوّمش بدتر است ملعون، و از رحمت خدا دور خواهد بود. آن کس که در خود پیشرفت نمی بیند رو به نقصان است و مرگ برای چنین کسی از زندگی بهتر است! ».

زاد و توشه

اینک سالک خود را برای سفری بس دشوار و طولانی آماده ساخته است. آموزش های لازم را دیده، امکانات را می شناسد و از نیازهای آینده به اندازه کافی با خبر است. با واجبات (اساسی ترین و حیاتی ترین راه کارها، و کارآمدترین ابزارهای عمومی جهت حرکت در مسیر کمال) آشناست، و از محرّمات (بزرگ ترین و خطرناک ترین موانع این سیر معنوی) به خوبی آگاه است. امّا این ها برای او - که مقصدی بسیار فراتر از آنچه سایر مردم در پی آنند، و همّتی گسترده تر از خواست همگانی و اراده ای بس عمیق تر از اراده عمومی دارد - کافی نیست.

او نیازمند زاد و توشه ای بیش از تکالیف عمومی است، و بدون آن نه تنها ادامه سیر و سلوک وی ممکن نیست بلکه دیر یا زود توان ذخیره او نیز به پایان رسیده، و با توجه به آگاهی و تکلیفی که اینک بر دوش دارد، حتّی از سیر همگانی نیز باز می ماند.

از اینرو باید با استفاده صحیح از برنامه های متنوّعی که شارع مقدس به همین منظور در اختیار وی نهاده، با جدّیت تمام کوشش نماید تا ضمن پیش گیری و ممانعت از هر گونه عقب گرد، توقّف، سردی، سستی و کسالت در این مسیر، موتور حرکت خویش را همواره روشن و پُر قدرت نگاه دارد.

با طرح برخی از راه کارهای عملی که نقش مهمی در تأمین هدف مذکور ایفا می نماید بحث را پی می گیریم:

8 - ذکر

اشاره

انسان به خاطر انس با جهان مادّه و مادّیات، نوعاً همه چیز حتی امور صد در صد معنوی را - با همه ارتفاع منزلت و ارزش فوق العاده ای که دارد - در کفّه ترازوی ذهن مادّی خود نهاده، با مادیات می سنجد و به همین جهت خواسته یا ناخواسته، بسیاری از ارزش های معنوی و فضایل انسانی، در سلسله مراتب ذهنی و فکری وی، نه تنها از جایگاه اصلی و حقیقی خود برخوردار نیست بلکه بسا از کمترین ارزش مثبت نیز بی بهره به حساب آید.

کم نیست نعمت های الهی فوق العاده ارزشمندی که به واسطه فرهنگ متأثّر از گرایش های مادّی و بینش و ذهنیت نادرست، به چنین سرنوشتی گرفتار آمده است.

ذکر و یاد خدا نمونه روشنی از این ارزش های والاست که علی رغم آنکه در فرهنگ اسلامی در زمره نعمت های بزرگ الهی به شمار آمده، حتی از سوی بسیاری از کسانی که نسبت به آن اهتمام می ورزند نیز از این دیدگاه، مدّ نظر قرار نمی گیرد.

امام سجّاد عليه‌السلام در مقام مناجات با پروردگار متعال عرض می کنند:

«وَ مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَینا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلَی أَلْسِنَتِنا وَ إِذْنُکَ لَنا بِدُعائِکَ وَ تَنْزِیهِکَ وَ تَسْبِیحِکَ. ». ( 417 )

«جریان ذکر تو بر زبان های ما و اجازه ای که به ما داده ای تا تو را خوانده، تنزیه کرده، و تسبیح گوییم، از بزرگ ترین نعمت ها (یت) بر ماست. ».

و چگونه آن را عظیم نشماریم در حالی که نفوس متلاطم و دل های مضطرب جز به یاد خدا آرام نمی گیرد؟

«فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلا بِذِکْرَاکَ وَ لا تَسْکُنُ النُّفُوسُ إِلا عِنْدَ رُؤْیاکَ. ». ( 418 )

«دل ها (ی بی قرار) جز به یاد تو اطمینان نیابد و نفوس (مضطرب) جز به دیدارت آرام نپذیرد».

یاد خدا سرچشمه همه خیرات، و منبع جوشان همه خوبی ها و نیکی هاست. نفس را پاکی، دل را نورانیت و روح و جان را صفا و آرامش می بخشد، و آدمی را آماده دریافت رحمت بی دریغ پروردگار مهربان می سازد، بلکه شرف، بزرگواری، عزّت و عظمت ما در گرو ذکر و یاد او نهاده شده است:

«قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ فَأَمَرْتَنَا بِذِکْرِکَ وَ وَعَدْتَنَا عَلَیهِ أَنْ تَذْکُرَنا تَشْرِیفاً لَنا وَ تَفْخِیماً وَ إِعْظاماً. ». ( 419 )

«فرمودی - و کلام تو (البته) حقّ است -: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. پس ما را به ذکر خود امر فرموده و نوید داده ای که چون یادت کنیم از ما یاد کنی تا یاد تو به ما شرف، عزّت و عظمت بخشد. ».

قرآن و ذکر

خداوند می فرماید:

( وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ) . ( 420 )

«خدا را بسیار یاد کنید باشد که رستگار شوید».

ذکر کثیر و مداومت آن، یاد خدا را در اعماق جان آدمی رسوخ می دهد و او را در مسیر فلاح و رستگاری قرار داده، باب شقاوت و طریق بدبختی را مسدود می سازد.

( فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ ) . ( 421 )

«مرا یاد کنید تا شما را یاد آورم و شکر و سپاس مرا به جای آورید و کفران نکنید».

حیات انسانی و رشد و تعالی روحی به طور مستقیم وابسته به عنایت ذات اقدس الهی و توجّه اولیای کرام اوست و جز از این طریق میسّر نخواهد گشت. نزول برکات آسمانی و فیوضات روح بخش معنوی نیز که تشنه کامان لقای محبوب را سیراب، و سالکان کوی دوست را جان و صفا و حرارت و نشاط می بخشد، از بارش سحاب رحمت همین عنایات و توجّهات، و لطف و مرحمت است که به عنوان یاد او - جلّ جلاله - در کنار ذکر بندگان نیازمند قرار گرفته است.

روایات و ذکر

با اشاره ای گذرا برخی از روایات را یادآور می گردیم:

خداوند به حضرت داود عليه‌السلام فرموده است:

«ای داود! کسی که محبوبی را دوست می دارد گفتارش را تصدیق می کند، و آن که از محبوبی خشنود است از کارهایش نیز خشنود خواهد بود.

هر کس دوستی را امین بداند به او اعتماد می کند، و کسی که مشتاق حبیبی باشد در راه رسیدن به او می کوشد.

( یا داوُد! ذِکْرِی لِلذَّاکِرِینَ وَ جَنَّتِی لِلْمُطِیعِینَ وَ حُبِّی لِلْمُشْتاقِینَ وَ أَنا خاصَّةٌ لِلْمُحِبِّینَ. ) .

«ای داود! کسانی که مرا یاد کنند (به طور مخصوص) یادشان می کنم، و بهشتم را برای اطاعت کنندگان خویش قرار داده ام. دوستیم از آنِ مشتاقان خود، و من مخصوص دوستان خویش هستم».

و نیز خداوند می فرماید:

«اطاعت کنندگان من در ضیافت من، و شکر کنندگانم در فزونی اند. آنان که مرا یاد می کنند در نعمتِ (مخصوص) من هستند، و معصیت کنندگانم را (البته) از رحمت خود مأیوس نمی گردانم. اگر توبه کنند من حبیب و دوست آنانم، چنانچه مرا بخوانند خود پاسخگوی ایشان خواهم بود و اگر بیمار شوند خویشتن، طبیب آنهایم. با محنت ها و مصیبت ها آنان را مداوا می کنم تا از گناهان و عیب و نقص ها پاکشان سازم. ». ( 422 )

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«در توراتی که تحریف نشده، مکتوب است که حضرت موسی عليه‌السلام از پروردگار خود پرسید: پروردگارا! آیا به من نزدیک هستی تا با تو آهسته راز گویم، یا از من دوری تا صدایت کنم؟ خدای بزرگ به او وحی فرستاد:

«یا مُوسَی! أَنا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی».

«ای موسی! من همنشین آنم که مرا یاد می کند.

حضرت موسی عرض کرد:

روزی که پناهی جز پشتیبانی تو نیست چه کسانی در حمایت و پناه تو هستند؟ فرمود:

( اَلَّذِینَ یذْکُرُونَنِی فَأَذْکُرُهُمْ وَ یتَحَابُّونَ فِی فَأُحِبُّهُمْ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُصِیبَ أَهْلَ الْأَرْضِ بِسُوءٍ ذَکَرْتُهُمْ فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ. ) .

«آنان که مرا یاد می کنند، پس من آنها را یاد می کنم، و به خاطر من با هم دوستی می کنند پس من نیز آنان را دوست می دارم. این ها همان کسانی هستند که چون بخواهم به اهل زمین بلایی برسانم یادشان می کنم و به خاطر آنان بلا را از اهل زمین دفع می نمایم. ». ( 423 )

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«خدای بزرگ به حضرت موسی وحی فرستاد که ای موسی!

«لا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِکْرِی عَلَی کُلِ  حالٍ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِی الذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْکَ ذِکْرِی یقْسِی الْقُلُوبَ. ». ( 424 )

«به زیادی مال شاد مباش و یاد مرا در هیچ حالی رها مکن، زیرا فزونی مال گناهان را از یاد می برد و رها ساختن ذکر و یاد من دل ها را به قساوت می کشاند».

همچنین امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«هیچ چیز نیست جز آنکه برایش اندازه ای است که بدان پایان می پذیرد مگر ذکر که آن را پایانی نیست... به راستی خدای بزرگ به اندک آن راضی نگشته، و برایش اندازه ای قرار نداده که پایان بخش آن باشد. آنگاه آیه:

( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً ا کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً ) . ( 425 )

را تلاوت کرده و فرمودند:

... پدرم فراوان خدا را یاد می کردند (بسیار می شد که) من همراه ایشان می رفتم و آن حضرت مشغول ذکر خدا بودند (حتی) غذا می خوردیم و ایشان خدا را ذکر می فرمود. با مردم سخن می گفتند ولی این گفتگو ایشان را از ذکر خدا باز نمی داشت و همواره می دیدم که زبانشان به کام چسبیده لا إِلَهَ إِلّاَ اللَّه می گویند.

پیوسته ما را جمع کرده، تا طلوع آفتاب به ذکر وا می داشتند، آنان را که قادر بر خواندن بودند به خواندن قرآن امر فرموده و کسانی را که نمی توانستند بخوانند دستور به ذکر می دادند. ».

آنگاه می فرمایند:

«خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود و خدای بزرگ یاد می گردد، برکتش زیاد شده، فرشتگان در آن جا حاضر، و شیاطین از آن دور می گردند، و آنچنان که ستاره فروزان بر اهل زمین نور افشانی می کند، آن خانه برای اهل آسمان می درخشد. و خانه ای که در آن قرآن خوانده نمی شود و یاد خدا به میان نمی آید، برکتش اندک، فرشتگان از آن دور، و شیاطین در آن جا حاضر می شوند. ».

آن حضرت در ادامه از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کنند که فرمودند:

«آیا شما را آگاه نکنم به بهترین کارهایتان که در (بالا بردنِ) درجات شما برترین کارها، و نزد خداوندتان پاکیزه ترین آنهاست؛ برایتان از پول، و طلا و نقره بهتر، و از روبرو شدن (و جهاد) با دشمنان - که شما آنها را به هلاکت رسانده، و آنان شما را از پای درآورند - نیکوتر باشد؟

عرض کردند: بفرمایید، پاسخ دادند:

خدا را بسیار یاد کردن!

سپس امام صادق عليه‌السلام می افزایند:

«مردی حضور پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله رسیده عرض کرد: بهترین مسجدیان کیست؟ فرمودند: آنکه خدا را بیشتر یاد آورد.

  (همچنین) رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآلهفرمودند: هر که به او زبانی (گویا) داده شود که خدا را یاد کند، خیر دنیا و آخرت به او ارزانی گشته است. و درباره آیه: «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ» ( 426 ) فرمودند: کار خیری که برای خدا انجام داده ای زیاد مشمار. (که آن به هدایت الهی و از فضل و توفیق او جلّ جلاله است) ( 427 )

مولا امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«لا هِدایةَ کَالذِّکْرِ. ». ( 428 )

«هیچ هدایتی مانند ذکر خدا نیست».

«اَلذِّکْرُ یؤْنِسُ اللُّبَّ وَ ینِیرُ الْقَلْبَ وَ یسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ. ». ( 429 )

«یاد خدا آرام بخش خرد، روشنگر دل، و فرود آورنده رحمت است».

«اَلذِّکْرُ نُورُ الْعَقْلَ وَ حَیاةُ النُّفُوسِ وَ جَلاءُ الصُّدُورِ. ». ( 430 )

«یاد خدا نور عقل، حیات جان ها، و جلا دهنده سینه هاست.

هم آن حضرت می فرمایند:

«ماندن در مسجد و خدا را یاد کردن از سپیده دم تا بیرون آمدن آفتاب، سریع تر از مسافرت در اطراف زمین، امر روزی را آسان می سازد. ». ( 431 )

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: (در شب معراج) هنگامی که مرا به آسمان بردند و وارد بهشت شدم، گروهی از ملائکه را دیدم که با خشت های طلا و نقره ساختمان می ساختند ولی گاهی دست از کار می کشیدند. پرسیدم: چرا گاهی به کار می پردازید و گاهی دست بر می دارید؟ گفتند: ما هنگامی کار می کنیم که برایمان خرجی بیاید!

سؤال کردم خرجی شما چیست؟ پاسخ دادند گفتار مؤمن در دنیا «سُبْحانَ اللَّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلّاَ اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَکْبَرُ»! هر گاه مؤمن این کلمات را بگوید برایش ساختمان می سازیم و زمانی که از گفتن باز ایستد ما نیز از کار دست می کشیم. ». ( 432 )

پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«بهشتیان برای هیچ یک از امور دنیا پشیمان نمی شوند مگر برای ساعتی که بدون ذکر خدا گذرانیده اند». ( 433 )

و نیز می فرمایند:

«هر کس در بازار هنگام غفلت مردم و کسب و کار آنها از روی اخلاص خدا را یاد کند، خداوند پاداشی برابر با هزار حسنه و کار نیک برایش نوشته و او را در روز قیامت به گونه ای بیامرزد که به قلب هیچ بشری خطور نمی کند. ». ( 434 )

البته همچنان که تحصیل مقدمات و چنگ زدن به علل و اسبابِ مؤثر در تحقق اهداف مادی، امری است ضروری و نقش حیاتی آن بر کسی پوشیده نیست، پی گیری مقاصد معنوی - و از آن جمله: تلاش در مسیر معرفت و دستیابی به نعمت بزرگ یاد خدا و بهره مندی از این فیض عظیم - نیز آنگاه ثمر بخش خواهد بود که با توجّه به حکمت بالغه الهی و اراده خداوندی مبنی بر جریان امور از طریق اسباب و علل، از اسباب و عواملی که خدای متعال برای معرفت و یاد خود مقرّر فرموده، غفلت نورزیده، از مسیری که خود تعیین کرده است آن را دنبال نماییم. ( 435 )

بر این اساس، ذکر و معرفت خدا آنگاه حقیقتاً یاد و شناخت به حساب می آید که از طریق حضرات معصومین عليهم‌السلام و با تمسّک به ذیل عنایت آنان صورت پذیرد. بلکه بنا بر آنچه در روایات فراوان شیعه و سنی وارد شده است، یاد آن بزرگواران یاد خداست و به همین مناسبت است که کلمه «ذکر» در زمره اسماء شریف رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله شمرده شده است.

پیشوای راستگویان امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«هیچ گروهی گرد هم نمی آیند که در مجلس آنها یاد خدای متعال و یاد ما نباشد مگر آنکه آن انجمن در روز قیامت مایه حسرت آنان خواهد بود. ».

آنگاه می افزایند:

« (پدرم) امام باقر عليه‌السلام فرمودند: به راستی یاد ما یاد خداست و یاد دشمن ما یاد شیطان است. ». ( 436 )

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نیز می فرمایند:

«ذِکْرُ عَلِی عِبادَةٌ». ( 437 )

«یاد علی عليه‌السلام عبادت است».

همچنین می فرمایند:

«زَینُوا مَجالِسَکُمْ بِذِکْرِ عَلِی  بْنِ أَبِی طالِبٍ عليه‌السلام ». ( 438 )

«مجالس خود را یا یاد علی عليه‌السلام زینت بخشید».

آداب ذکر

گرچه اسماء شریف خدای متعال ذاتاً نورانی است و تلفّظ و تکرار آنها حتی بدون انگیزه و رعایت آداب ضروری می تواند آدمی را از آثار طبیعی آن بهره مند سازد، لیکن علمای اخلاق برای بهره مندی هر چه بیشتر از ثمرات معنوی ذکر، آداب و شرایطی را یادآور شده اند که پرهیز از پیروی افراد نااهل و گمراه در انتخاب ذکر، تبعیت از صاحبان شریعت و حاملان وحی و طبیبان روحانی، دارا بودن اخلاص و نیت پاک و توجّه و حضور قلب کامل را می توان از مهم ترین آنها برشمرد.

البته نقش انتخاب زمان و مکان را نیز نباید از نظر دور داشت، چه آنکه برخی از زمان ها مانند سحرها، فاصله بین اذان صبح تا طلوع آفتاب و عصر تا غروب خورشید، شب و روز جمعه و بعد از هر نماز واجب؛ و از مکان ها مانند مشاهد مشرّفه، مساجد و محل های خلوتی که توجّه آدمی را به خود مشغول نمی سازد از فضیلت و امتیاز بیشتری برخوردارند.

همچنین سالک باید تا جایی که به کسالت نمی انجامد و از نشاط برخوردار است سعی کند همواره به ذکر مشغول بوده و هر ذکری را بر می گزیند بر آن مداومت داشته باشد تا به خوبی از ثمرات آن بهره مند گردد.

تا جایی که ممکن است در اوایل امر ذکر خود را «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیهِ» قرار دهد. بعدها نیز که بیشتر خود را در زندان طبیعت، و مقید به قید و بندهای امور دنیوی و نفسانی و متّصف به اخلاق رذیله و خلق های ناپسند احساس کرد، از ذکر شریف یونسیه: «لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» غفلت نورزد، و هر مقدار که می تواند خصوصاً در حال سجده آن را تکرار نماید، و به زبان حال عرض کند:

خدای من! تو پاک و منزّهی، و در حقّ این مسکین ستم روا نداشته، به این پستی و رذالت گرفتارش نفرموده ای، بلکه او خود بر خویشتن ظلم کرده است.

در مراحل بعد نیز به ذکرهای دیگری که از طریق معصومین عليهم‌السلام رسیده است روی آورد و برخی از آنها را که در روایات مورد تأکید قرار گرفته، ورد دائمی خویش قرار دهد.

مراتب ذکر

یاد خدا دارای درجات و مراتبی است که به اعتبار آن از فضیلت و ارزش متفاوتی برخوردار خواهد بود:

ذکر با زبان:

مشغول داشتن زبان به ذکر خدا را می توان نخستین مرحله از مراحل بهره مندی از این نعمت بزرگ دانست که به صورت های مختلف همچون تسبیح، تنزیه، حمد و ثنا، تکبیر و تعظیم، شکر گزاری، دعا، استغفار، و درخواست حاجت ظهور می یابد.

این مرحله که خود زمینه ساز فکر، و راه گشای ذکر قلبی است و به منزله بنزین موتور حرکت سالک در مسیر کمال به حساب می آید، چنانچه با آداب و شرایط آن همراه باشد از بهترین عبادات شمرده شده، و آیات و روایات فراوانی که به حدّ تواتر می رسد، در فضیلت آن وارد گشته است. ( 439 )

ذکر قلبی:

این مرتبه از ذکر نیز بسیار ارزشمند بوده و آنچنان که از آیات قرآنی و احادیث استفاده می شود، دارای فضیلتی بس عظیم می باشد و منظور از آن در مرحله نخست توجّه نمودن به خدای متعال در هنگام گناه، و او را حاضر و ناظر دانستن است، به گونه ای که انسان را از گناه باز دارد. مثلاً هنگامی که اسباب گناه فراهم شده و شیطان می کوشد آدمی را به ارتکاب آن وا دارد، چنانچه با استمداد از قدرت ایمان و روح تقوا، به خود نهیب دهد و در نظر آورد که خدای متعال حاضر است و در همه حال او را می بیند ؛ همین تذکّر و نهیب ایمانی بین او و معصیت حائل گشته، او را از آلوده شده به آن گناه باز می دارد.

خدای متعال می فرماید:

( إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ ) . ( 440 )

«به راستی پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند متذکّر گشته و ناگهان بینا می گردند».

وسوسه های شیطانی پیر و جوان و کوچک و بزرگ نمی شناسد. در هر مرحله ای از ایمان و در هر سنّ و سال، در همه حال برای یافتن راه نفوذ به درون آدمی جهت تخریب پایه های ایمان و رخنه در ارکان تقوا همچون طواف کننده ای خستگی ناپذیر پیرامون فکر و روح آدمی به گردش درآمده، با تمام نیرو او را به سوی گناه فرا می خواند، و البته این تلاش در مورد جوانان و در محیطهای آلوده و مراکز فساد با کمک از دستگاه های تبلیغاتی شیاطین انسی با تحرّک و قدرت بیشتری همراه خواهد بود.

در این میان آنچه که آن ملعون را در این هدف نامیمون مأیوس و ناکام می سازد یاد خدا و به خاطر آوردن حضور همیشگی و نظارت دائمی او در همه جاست!

وسوسه های شیطانی دیده های باطنی انسان را نابینا می سازد و قدرت شناخت نیک و بد را از او سلب می نماید. امّا یاد خدا - آنچنان که از جمله «فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» نیز به دست می آید - انسان را بینا ساخته، و در مسیر شناخت حقّ از باطل و نیک از بد به او روشنایی خواهد بخشید، و همین نورانیت و بینایی است که وی را از چنگال وسوسه ها رها ساخته، از هلاکت حتمی نجات می بخشد.

این نیز ممکن نمی گردد مگر با تحصیل ملکه تقوا از طریق تن دادن به دستورات حیات بخش دین، تفکّر صحیح در عواقب شوم گناه، به خاطر آوردن الطاف بی کران الهی و مجازات های دردناک خطاکاران در روز قیامت.

( وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی ) . ( 441 )

«هر کس از یاد من اعراض کند در حقیقت زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور خواهیم کرد. ».

اگر یاد خدا به انسان بینایی و نور می بخشد، غفلت و روی گردانی از یاد او نیز نه تنها درهای زندگی و آسایش را بر آدمی مسدود می سازد، بلکه سرانجام به نابینایی و تیره بختی وی خواهد انجامید. غافل از یاد خدا به هر کاری روی می آورد، با بن بست مواجه می گردد. دنیا با همه وسعت برایش تنگ است! همواره مضطرب و نگران، و پیوسته گرفتار و ترسان است. حاصل عملش جز شقاوت و بدبختی نیست، و در اثر غفلت از یاد خدای مهربان، انواع مفاسد اجتماعی و بلاهای فردی خانمان سوز، دامنگیر او شده و شیطان همواره مونس و همنشین او خواهد بود.

( وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ) . ( 442 )

«هر کس از یاد خدای رحمان روی گردان شود شیطان را بر او می گماریم پس همیشه قرین اوست. ».

( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ) . ( 443 )

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد، افرادی که چنین کنند زیانکار خواهند بود. ».

تعلّقات، همت آدمی را پایین آورده، از توجّه کامل به مقصد اعلای انسانی باز می دارد. علاقه انسان به زن و فرزند، مال و ثروت، و جاه و مقام گرچه امری طبیعی است و آدمی در زندگی مادی و معنوی خود ناگزیر از آن است، اما این علاقه مندی هرگز نباید به غفلت از یاد خدا که انحراف از مقصد اصلی و بزرگ ترین بلا و مصیبت برای اوست منجر گردد.

در شرح حال مرحوم شیخ عبد اللَّه شوشتری که از معاصرین مرحوم علّامه مجلسی بوده است نوشته اند:

«وی را فرزندی بود که او را بسیار دوست می داشت. زمانی آن فرزند سخت بیمار شد و شیخ بدان جهت پریشان خاطر گشت.

روز جمعه با همان حال برای اقامه نماز جمعه حرکت کرده و در هنگام خواندن سوره منافقون وقتی به آیه فوق رسید، آن را چندین بار تکرار کرد. پس از نماز علّت تکرار آیه را از وی جویا شدند. در پاسخ فرمود: وقتی به این آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم. از اینرو با تکرار آن به مبارزه با نفس خویش پرداختم تا حالی پیدا کردم که گویا فرزندم مرده و جنازه او در برابرم قرار دارد، و در این وقت بود که از تکرار آیه باز ایستادم. ( 444 )

در دبستان ازل حسن تو ارشادم کرد

بهر صیدم ز کرم لطف تو امدادم کرد

نفس بد طینت من مایل هر باطل بود

فیض بخشی توازدست وی آزادم کرد

برای رهایی از شرّ نفس و آلودگی های نفسانی و وسوسه های شیطانی راهی جز توجّه به خدا و یاد همیشگی او نیست. تا زمانی که خود را در حضور او - جلّ جلاله - دیده و ارتباط قلبی از ساحت اقدسش منقطع نگشته، نه از حیله های نفسانی اثری، و نه از وسوسه های شیطانی خبری است، و در آن حال، نه این هر دو و نه هیچ کس دیگر هرگز قادر به فریب آدمی نخواهند بود.

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«أَصْلُ إِصْلاحِ الْقَلْبِ اشْتِغالُهُ بِذِکْرِ اللَّهِ. ». ( 445 )

«ریشه و اساس شایسته سازی دل، اشتغال آن به ذکر خدا و یاد اوست».

یاد حقّ روح را صفا، دل را آرامش و نفس را از اسارتِ دوستی دنیا که منشأ همه خطاهاست رهایی بخشیده و قلب را جلوه گاه محبوب و آماده دریافت فیض از جانب دوست خواهد ساخت. همچنان که غفلت از یاد خدا آدمی را از ساحت اقدس الهی دور ساخته، روحش را تیره، قلبش را مضطرب و نفسش را به بندگی و اسارتِ تعلّقات مادی و پیروی از شیاطین سوق می دهد و طبعاً او را از هر خیر و برکت و فیض و رحمت معنوی محروم می سازد.

پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«أَرْبَعٌ لا یصِیبُهُنَّ إِلّا مُؤْمِنٌ: اَلصَّمْتُ وَ هُوَ أَوَّلُ الْعِبادَةِ، وَ التَّواضُعُ لِلَّهِ سُبْحانَهُ و تَعالی وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلی کُلِ  حالٍ وَ قِلَّةُ الشَّی ءِ یعْنِی قِلَّةُ الْمالِ. ». ( 446 )

«چهار چیز است که جز مؤمن به آن دست نیابد (و جز او لیاقت و شایستگی آن را ندارد) : سکوت کردن که آغاز (و پایه) عبادت است، تواضع نمودن برای خدای متعال، یاد خدا کردن در هر حال، و اندک داشتن مال. ».

از جمله سفارشات رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله به حضرت علی عليه‌السلام این است:

«یا عَلِی! ثَلاثٌ لا تُطِیقُها هَذِهِ الْأُمَّةُ: اَلْمُوَاساةُ لِلْأَخِ فِی مالِهِ، وَ إِنْصافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ، وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلی کُلِ  حالٍ، وَ لَیسَ هُوَ «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلّاَ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ»! وَ لَکِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَی ما یحْرُمُ عَلَیهِ خافَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکَهُ. ». ( 447 )

«علی جان! سه کار است که این امّت توانایی آن را ندارند: یاری رساندن به برادر دینی و او را در مال خویش سهیم قرار دادن، انصاف به خرج دادن میان خود و مردم ؛ خدا را در همه حال به یاد داشتن. (البته) منظورم (تنها) گفتن «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلّاَ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» نیست، بلکه (منظورم این است که) هر وقت کار حرامی در مقابل او قرار گیرد، از خدا بترسد و آن را ترک نماید. ». ( 448 )

امام صادق عليه‌السلام به نقل از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«هر کس خدا را اطاعت کند در حقیقت خدا را یاد کرده، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآن او اندک باشد. و هر کس از خدا نافرمانی نماید، در واقع خدا را فراموش کرده، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش زیاد باشد. ». ( 449 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«اَلذِّکْرُ ذِکْرَانِ: ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیکَ فَیکُونُ حاجِزاً. ». ( 450 )

«ذکر دو گونه است: خدای بزرگ را در هنگام مصیبت یاد کردن (و شکیبایی و استقامت ورزیدن) ، و از آن برتر خدا را یاد نمودن در برابر آنچه که بر تو حرام کرده است، تا (این یاد) بین تو و آن حرام (چون سدّی) مانع گردد».

حضور دائمی:

مقصود از این مرحله از ذکر قلبی - که مقامی است بس رفیع، و برترین نوع ذکر می باشد و جز برای اولیای خدا و کُمّلین مؤمنین حاصل نمی گردد - آن است که انسان در همه حالات در خلال کسب و کار، هنگام گفتگو با مردم، در وقت خوردن و آشامیدن و همه اوقات زندگی خدای متعال را قلباً یاد کرده، با یاد اقدسش مأنوس بوده، و آنی از او - جلّ و علا - غفلت نورزد.

خدای متعال می فرماید:

( رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ... ) . ( 451 )

«مردانی که آنان را نه تجارت و نه هیچ داد و ستدی از یاد خدا غافل نمی سازد».

آنان در عین تلاش و فعالیت، هرگز از یاد خداوند غافل نگشته، کار و کوشش و فعالیت شان همواره تحت الشعاع یاد خدا و ذکر اوست. یاد خدا دیدگان آنان را روشن و دل هایشان را منوّر گردانیده، و همه چیز را از صفحه فکر و قلبشان ناپدید ساخته است.

گویا جز با یاد و نام او آشنا نیستند و جز کلام او گوش آنان را نوازش نمی دهد. دنیا را پشت سر گذارده، پای بر عرصه آخرت نهاده اند. آنچه را که دیگران نمی بینند آنها می بینند و گوش جانشان با آنچه که سایر مردم نمی شنوند آشناست.

دستورات الهی و وعده های حقّ را در برابر دیدگان داشته، پیوسته به اعمال خویش می اندیشند. در حالی که فرشتگان در اطراف آنان حلقه زده، به آنان سکینه و آرامش می بخشند، و درهای آسمان بر آنها گشوده گشته است، بر کردار خویش گریانند و پیوسته با خدای متعال راز و نیاز دارند. ( 452 )

( اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) . ( 453 )

«آنان کسانی هستند که ایمان آورده و دل هایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشید، دل ها تنها با یاد خدا آرامش می یابد. ».

گرفتاری های زندگی، فقر و بیماری، حوادث تلخ و ناگوار، دل باختگی در برابر زَرق و برق زندگی مادی، ضعف و ناتوانی در برابر مشکلات، و ترس و وحشت از آینده تاریک و مبهمی که انسان غافل برای خود ترسیم کرده، روح او را می فشارد و دل وی را مضطرب و پریشان می سازد.

امّا هنگامی که با تکیه بر ایمان و ملکه تقوا خدا را حاضر و ناظر و آگاه و توانا بداند، و پیوسته با نام او به سر برده و با یاد او مأنوس باشد، از یک سو روحی آرام و دلی مطمئن می یابد، از سوی دیگر این توجّه قلبی برای او مبدء تلاش و فعالیت و پویایی و نشاط در جهت حرکت به سوی نیکی ها خواهد گشت.

9 - فکر

اشاره

فکر چراغی است روشنگر که راه و طریق سالک را روشنی می بخشد و مائده ای است آسمانی که وی را در مسیر حرکت به طرف کمال تغذیه نموده، نیرومند می گرداند.

فکر سازنده و تفکّر صحیح ریشه در یاد خدا دارد و زمینه آن با تحمّل دشواری های فراوان و صیانت نفس از وساوس شیطانی و خطورات نفسانی، و پس از گذراندن دورانی از سلوک همراه با یاد خدا و ذکر پیوسته فراهم می گردد.

فکر شاهراه تکامل، نردبان ترقی و کلید خزینه های علوم و معارف حقّه است. با گشوده شدن باب فکر بر سالک، توجّه تامّ و حضور قلب کامل با سهولت بیشتری برای او میسّر خواهد گردید و در این هنگام است که خردمندانه در همه حال به یاد خداست. دل را یکپارچه از غیر یادِ یار فارغ، و زبان را پیوسته به ذکر حضرت دوست مشغول می سازد. و به یمن مداومتِ همین ذکر و یاد و فکر است که دل از اشراقات خورشید جمال محبوب مطمئن، سینه از تابش انوار عظمت جنابش منشرح، اسباب اُنس و انقطاع حقیقی از غیر حقّ فراهم، و محبّت به ساحت اقدسش در دل و جان آن چنان ریشه دار می گردد که جز با یاد حضرتش آنی قرار و آرام نخواهد داشت.

مدارج تفّکر

تفکّر دارای مراتب و درجات مختلفی است: فکر در زمینه کمالات و صفات و اسماء الهی و اسرار و حکمت های جهان آفرینش، تفکّر در اطوار و حالات نفس، تأمّل در احوال دنیا و فنای آن و عبرت گرفتن از شرح حال گذشتگان، و تفکرّ در زمینه عظمت عالم آخرت و بقای آن نمونه هایی از مدارج اندیشه و مراتب فکر است که به تناسب ارزش هر یک تفکّر نیز از فضیلت های متفاوتی برخوردار می گردد.

در میان خیل بی شمار انسان ها که در خلال دوران زندگانی و حیات بشر پای به عرصه زندگی نهاده، عمر خویش را با فراز و نشیب و تلخی و شیرینی آن سپری کرده، جهان را بدرود گفته اند، تنها کسانی به مفهوم حقیقی به شرافت و بزرگی موصوف و از موهبت حیات انسانی بهره مند گشته اند که زبانشان پیوسته با ذکر نام حقّ آشنا، و سینه و قلبشان با تفکّر در آفرینش نظام هستی از زلال دانش و جام معرفت سیراب بوده است.

خدای متعال از آنان به عنوان فرزانگان یاد کرده و می فرماید:

( إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ ا الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ ) . ( 454 )

«مسلّماً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی (روشن) برای خردمندان و صاحبان مغز است همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و هنگامی که بر پهلوهایشان خوابیده اند، یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند:) پروردگارا! این ها را بیهوده نیافریده ای، تو پاک و منزّهی! ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار».

عالمان دینی و خردمندان و عارفان حقّه که از زلال مکتب حیات بخش اسلام سیراب گشته اند، گویا با عنایت به مضمون همین آیه است که فرموده اند:

دروازه های فکر سازنده آنگاه بر سالک گشوده خواهد شد که با پرداختن به ذکر و مداومت بر یاد خدا لوح سینه و صفحه اندیشه را از تیرگی حیله های نفسانی و وسوسه های شیطانی پاک، و آیینه دل را از ظلمت انگیزه های آلوده و خطورات ناپاک تطهیر نماید. و در این مرحله است که با نگاهی خردمندانه به خود و پیرامون خود، آفرینش نظام هستی را هدف مند می بیند ؛ به هدف والای خلقت انسان که جز تعالی معنوی، پرورش روان و تکامل روحی نیست پی برده، اعتراف می کند که او برای زندگی زودگذر و ماندن در دنیای فانی آفریده نشده، سرایی جاودانه و حیاتی همیشگی در انتظار اوست و در آن جا به نیک و بد کردار او رسیدگی شده، پاداش و کیفر خواهند داد. این است که ملتمسانه دست نیاز به درگاه بی نیاز بلند کرده، رهایی خویش را از عذاب دردناک آتش درخواست می نماید.

آری، آیات قرآنی همواره مردم را به اندیشه در اسرار آفرینش و عبرت از سرگذشت پیشینیان فرا می خواند. در پایان بسیاری از آیات قرآنی دعوت به تفکّر، تعقّل و تذکّر شده تا هر کس به فراخور قابلیت، دانش و بینش خویش از این اقیانوس بی کران سیراب گشته، معرفت خود را نسبت به رازهای نهفته و شگفتی های پنهان عالم خلقت تعمیق بخشد.

حضرات معصومین عليهم‌السلام نیز همگام با قرآن پیوسته بر فکر و اندیشه تأکید داشته اند:

امام صادق عليه‌السلام تفکّر را برترین عبادت معرفی کرده اند:

«أَفْضَلُ الْعِبادَةِ إِدْمانُ التَّفَکُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ. ». ( 455 )

«برترین عبادت، تداوم بخشیدن به تفکّر درباره خدا و قدرت اوست».

حضرت رضا عليه‌السلام حقیقت عبادت را اندیشیدن در امر خداوند دانسته، می فرمایند:

«لَیسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصَّلاةِ و الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. ». ( 456 )

«عبادت به زیاد بودن نماز و روزه نیست، حقیقتاً عبادت تفکّر در امر خدای بزرگ است».

بر همین اساس است که دست پروردگان مکتب، به این امر مهم به شدّت اهتمام داشته اند، همچنان که درباره ابوذر غفاری - رضوان اللَّه علیه - فرموده اند:

بیشتر عبادت وی تفکّر و عبرت بوده است. ( 457 )

همچنین امام صادق عليه‌السلام ضمن تعظیم فکر و اندیشه با اشاره به آیات قرآنی، تنها اندیشمندان را پند پذیر معرفی کرده اند:

«تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ [قالَ اللَّهُ] «إِنَّما یتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ. ( 458 ) ». ( 459 )

«ساعتی اندیشیدن از عبادت یک ساله بهتر است. خداوند می فرماید: تنها خردمندان پند می گیرند. ».

عبادت خدا امری است مطلوب و آدمی را به ساحت محبوب نزدیک می سازد، لیکن فکر و اندیشه که حاصل آن: بینش صحیح، جهان بینی واقع بینانه، و جهت گیری مناسب و هماهنگ با نظام آفرینش است، انسان را به معنای حقیقی برای تلاش و حرکت در راه هدف متعالیش مهیا ساخته، او را قادر خواهد ساخت تا با استفاده از تمامی توان، استعداد و امکانات، از لحظه لحظه عمر خویش به نیکوترین شکل بهره برده، به ساعتی مسیر سالی و به شبی راه صد ساله را بپیماید.

هم آن حضرت به نقل از جدّ بزرگوار خود امیر مؤمنان عليهما‌السلام فکر را دعوت کننده به نیکی و نیکو کاری دانسته، می فرمایند:

«إِنَّ التَّفَکُّرَ یدْعُو إِلَی الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِهِ». ( 460 )

«تفکّر، آدمی را به کار نیک و نیکوکاری فرا می خواند».

و امام مجتبی عليه‌السلام آن را حیات دلِ آگاه و کلید درهای حکمت معرفی فرموده اند:

«عَلَیکُمْ بِالْفِکْرِ فَإِنَّهُ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ وَ مَفاتِیحُ أَبْوابِ الْحِکْمَةِ. ». ( 461 )

«به فکر روی آورید که آن، حیات قلب بینا و کلید درهای حکمت است».

نقل است که شبی برای وضوی حضرت سجّاد عليه‌السلام آب حاضر کردند. هنگامی که دست مبارک در آب نهادند، سر بلند کرده به آسمان و ماه و ستارگان چشم دوخته و در اندیشه آفرینش آنها فرو رفتند. سپیده صبح دمید و صدای اذان مؤذّن بلند شد در حالی که هنوز دست مبارکشان در ظرف آب بود! ( 462 )

10 - حزن

سالک إلی اللَّه جز به حق نمی اندیشد، پیوسته در جستجوی نور یقین، مدام خواهان وصال محبوب، و همّتش نیل به شهود است. اندوه هجران قلبش را ذوب، و امواج شوق وجودش را بی قرار ساخته ؛ آتش عشق درونش را می سوزاند و همواره از فراق دوست محزون است و تا به مطلوب خویش نایل نگردد، با آرام و قرار بیگانه است.

درباره وجود پُر سرور رسول گرامی اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله روایت است که آن بزرگوار مدام در اندیشه و پیوسته محزون بودند. ( 463 )

آن جناب در این باره می فرمایند:

«هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، رشته ای از حزن در دلش می افکند، زیرا خدا هر قلب محزونی را دوست دارد. ». ( 464 )

از آن حضرت پرسیدند: خداوند کجاست؟! فرمودند:

«نزد قلب های شکسته! ». ( 465 )

و به ابوذر - رضوان اللَّه علیه - می فرمایند:

«ما عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلی مِثْلِ طُولِ الْحُزْنِ... ». ( 466 )

«خدای بزرگ به هیچ طریقی همچون تداوم بخشیدن به حزنْ عبادت نشده است».

امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزکاران عليه‌السلام در وصف تقوا پیشگان فرموده اند:

«قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ. ». ( 467 )

«دل های آنان (همیشه) محزون است».

آنان گرچه از توفیقات الهی و طاعات خویش مسرورند، امّا به واسطه گناهان خویش و احساس مسئولیتی که در درون احساس می کنند، اندوه بر وجودشان بار انداخته و همواره نگرانند.

آن حضرت در وصف مؤمنان نیز می فرمایند:

«سُرُورُ الْمُؤْمِنِ بِطاعَةِ رَبِّهِ وَ حُزْنُهُ عَلی ذَنْبِهِ». ( 468 )

«سرور و شادی مؤمن به خاطر فرمانبرداری از پروردگارش و اندوه او به واسطه گناه اوست».

حزن و اندوه نسبت به امور دنیوی منشأ بی تفاوتی و بیگانگی نسبت به امر آخرت است. امّا حزنی که از کثرت اشتیاق به وجود آید - همچون اندوه محبّین - و اندوهی که ناشی از ترس از گناه و عذاب الهی است - بسان حزن صالحان - سرچشمه نور و منبع نیرو و حرکت است. سالک الی اللَّه را با امر دنیا چه کار؟ او حساب خویش را با دنیا یکسره کرده، و جز حضرت حقّ مقصد و مقصودی ندارد؛ نه از فوت چیزی محزون و نه از حادثه ای نگران، امّا پیوسته بیمناک است که مبادا از چشم محبوب ساقط گشته، رشته حزن از قلب او منقطع گردد و او را از فیوضات معنوی و عنایات حضرت حقّ محروم سازد.

-امام باقر عليه‌السلام ضمن حدیثی طولانی به جابر جعفی می فرمایند:

«وَ اسْتَجْلِبْ نُورَ الْقَلْبِ بِدَوامِ الْحُزْنِ. ». ( 469 )

«قلبت را با تداوم بخشیدن به حزن نورانی ساز».

11 - عبادت

اشاره

زندگی بدون تحرّک، مرگ است و بودن بی نشاط شایسته نام حیات نباشد. شور و نشاط و تلاش و حرکت از ارکان مهم حیات و از اجزای جدایی ناپذیر زندگی است.

خورد و خوراک، تولید مثل و امثال این ها که از مظاهر روشن حرکت به شمار می رود، البته از جریان خون در رگ های آدمی سرچشمه می گیرد، امّا آنچه که به این جُنب و جوش، نشاط بلکه قِوام می بخشد، احساس نیاز و امید و آرزو است. امید به فردایی بهتر و آرزوی روزگاری فارغ از غم و درد و رنج، و به دور از ذلّت و درماندگی و اسارت.

تفوق طلبی، برتری جویی و استقلال خواهی نیز که از قوی ترین و قدرتمندترین عوامل ایجاد تحرّک در آدمی است، به این امر دامن زده و او را به تلاشی شبانه روزی و فعالیتی دائمی واداشته، از روز مرّگی، قانع شدن به وضع موجود، و هر آفت باز دارنده دیگر باز داشته، خستگی را از تن و جان او ربوده، و در عین حال آسایش و راحتی را نیز از او سلب نموده است!

این عوامل و جز این هاست که او را به ستیز و مبارزه با آنچه که آن را مانع تحقّق این آرزوی حیاتی می پندارد، فرا خوانده و در این راه به او استقامت و پایداری بخشیده است.

امّا مصیبت بزرگ و درد جانکاه آن است که در این پندار، بسیار به خطا رفته است، تا جایی که حتی مقتضای فطرت و طبیعی ترین نیاز بشر را - که جز خضوع در برابر کمال مطلق و بندگی آفریدگار متعال نیست - مانع پنداشته و به ستیز با آن کمر بسته است!

تردیدی نیست که استقلال خواهی و میل به تثبیت شخصیت از شاخص ترین تمایلات بشری و از نیازهای فطری و طبیعی انکار ناپذیری است که اگر با انگیزه ای متعالی و روشی درست و منطقی به آن پاسخ داده شود، جرأت و جسارت لازم برای ورود به صحنه های نبرد زندگی را به ارمغان آورده، پایه های اعتماد به نفس را در وجود آدمی استحکام می بخشد، و ضمن ارتقای روحیه مقاومت، پایداری، استقامت و بردباری، وی را از هر گونه چاپلوسی، دریوزگی، مذلّت، خفّت و خواری باز داشته، و از تن دادن به مظاهر اسارت و بندگی در برابر زورگویان و ستمگران بر حذر می دارد.

لیکن اطاعت تحقیرآمیز و کرنش مذلّت بار در برابر اسیرانِ شهوت و غضب و پیروانِ نفس و شیطان را هرگز نباید با خشوع فخر آفرین و خضوع عزّت بخش در پیشگاه آفریدگار مقتدر و خالق بی نیاز از یک سنخ پنداشت.

قیاس این دو، نه واقع بینانه است و نه مقتضای خردمندی، و از قضاوتِ منصفانه نیز فرسنگ ها به دور است!

پاسخ آگاهانه به ندای فطرت و نوشیدن شهد گوارای فیض معنوی و تعالی روحی کجا و ضایع ساختن قابلیت های انسانی و استعدادهای درونی به واسطه تبعیت از مستانِ نخوت و غرور و پیروان هوی و شرور کجا؟!

عبادت، پرستش ستایشگرانه کمال مطلق و اظهار آخرین درجه شعور و معرفت است.

عبادت، ظهور خاضعانه اوج کمال خواهی، تجلّی پاکی و پاکیزگی و ابراز خالصانه عشق و عاشقی است.

عبادت، اعتراف آگاهانه به ربوبیت خالق جهان آفرین و حرکت هماهنگ و همسو با چرخش نظام شگفت انگیز آفرینش است.

عبادت، ستایش همه خوبی ها و نیکی هاست. پاسخِ نه، به ناپاکی و آلودگی، دست ردّ به هر چه نامردی و نامردانگی، و انکار عملی همه ناستوده ها و زشتی هاست.

عبادت، پاسخ مثبت به یک نیاز طبیعی و رابطه شرافت مندانه و افتخارآمیز مخلوق با خالق خویشتن است؛ رابطه ای که جز با خدای متعال با هیچ کس نه شرافت مندانه و نه جایز است.

عبادت، هم راه است و هم راه کار، هم وسیله است و هم مقصد! شاهراه رشد و تعالی، راه کار شکوفا ساختن استعدادهای درونی، و هدف اعلای انسانیت است. گام نهادن در مسیر تزکیه و تهذیب، رشد و تعالی و اعتلای معنوی جز از طریق عبادت برای هیچ کس میسّر نیست.

عبادت، وجدان مذهبی انسان را پرورش داده، استعدادهای خفته را بیدار، و قابلیت های نهفته در وجود آدمی را شکوفا می سازد. میل و رغبت به کار نیک را افزایش داده، شعله های امیال حیوانی و تمایلات نفسانی و رغبت به گناه و فساد و تباهی را کم فروغ می گرداند. تیرگی های ناشی از گناهان را زایل ساخته، زمینه سرازیر شدن علوم اِفاضی و انوار اِشراقی بر قلب سالکان و پویندگانِ راه حقیقت را فراهم می آورد.

عبادت، انسان را از تعلّقات تباه کننده و غرق شدن در مادیات که زمینه بیگانگی از خویشتن است باز داشته، به خود و خویشتن باز می گرداند.

آری، عبادت، سر لوحه همه تعلیمات پیامبران، اساسی ترین وسیله تقرّب به خدای متعال و مقصد اعلای آفرینش است. خداوند می فرماید:

( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّا لِیعْبُدُونِ ) . ( 470 )

«جن و انس را جز برای عبادت خویش نیافریدم».

عبادت آگاهانه و مبتنی بر شناختِ آفریدگار متعال، ذات مستجمع جمیع صفات کمال، منبع همه خیرات و برکات، و معبود بی نیازی که جز ذات اقدسش شایسته پرستش نیست، حقیقتاً آدمی را از پیروی اسارت آمیز صاحبان زر و زور و هر گونه وابستگی ذلّت بار آزاد می سازد.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«امام حسین عليه‌السلام در برابر اصحاب خویش تشریف آورده، فرمودند: ای مردم! خدای بزرگ این چنین یاد آور شده است که بندگان را نیافریده جز برای اینکه او را بشناسند، و هنگامی که او را شناختند عبادت نمایند، و با عبادت او از بندگی غیر او بی نیاز گردند... ». ( 471 )

همچنین خداوند می فرماید:

( یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ) . ( 472 )

«ای مردم! پروردگارتان را عبادت و پرستش نمایید، همان که شما و پیشینیان را آفرید. باشد که پرهیزکار شوید. ».

یاد آوری نعمت بزرگ آفرینش، علم، و قدرت بی پایان الهی را که در خلقت انسان نمایان است در معرض فکر و اندیشه مردم قرار داده، حسّ شکر گزاری را در آنان بر می انگیزد؛ از نخوت، تکبّر و خودستایی باز داشته، به حمد و ثنا و شکر و سپاسِ آفریدگارشان که نعمت حیات را به آنان ارزانی داشته، فرا می خواند.

تفکّر در علم، قدرت و آفرینشِ آفریدگاری که وجود، بقا و قِوام آدمی به اراده اقدس او وابسته، و ولی نعمت و مالک حقیقی انسان است، وی را نسبت به عبادت و پرستش عاشقانه که حقّ مالک بر مملوک است ترغیب نموده، تقوا و پرهیزکاری را به عنوان ثمره عبادت برای او به ارمغان خواهد آورد، و البته تنها اوست که از دستاورد اندیشه و عمل خویش بهره مند می گردد، نه جز او. چه آنکه ساحت بی نیاز پروردگار متعال منزّه تر از آن است که جاه و جلال، علوّ مقام، و عزّت و عظمت کبریایی اش دستخوش عبادت بندگان یا ترک آن واقع گردد.

عبادت در روایات

با ذکر برخی از روایات بی شماری که در این باره وارد شده است، بیش از پیش نسبت به حقیقت، ارزش، اهمیت و شرایط عبادت آگاه خواهیم شد.

حقیقت عبادت

عنوان بصری نقل کرده که حضرت صادق عليه‌السلام فرمودند:

«اگر خواهان علم هستی، نخست حقیقت عبودیت را در نفس خویش دریاب...

پرسیدم: حقیقت عبودیت چیست؟ پاسخ دادند: سه چیز است:

1 - بنده برای خود در آنچه خدا به او ارزانی داشته، ملکیتی قائل نباشد. زیرا بندگان را مال و منالی نیست، مال را از آن خدا می دانند و در راهی که خداوند فرمان داده صرف می نمایند.

2 - بنده (با خود رأیی) به اداره و تدبیر نفس خویش نپردازد. (بلکه تنها از مولای خود پیروی کند)

3 - همه (اهتمام و) مشغولیتش به اموری باشد که خدای متعال امر فرموده یا پرهیز داده است. ». ( 473 )

گرفتاری ها و مشکلات زندگی عمدتاً به واسطه یکی از سه امر زیر دامنگیر آدمی می گردد: تعلّقاتی که به مال و منال دنیا دارد، فکر و اندیشه ای که در برابر رأی و تدبیر مولا برای خویش اتّخاذ نموده است، و مشغولیت و رفتاری که خارج از دایره شرع او را سرگرم ساخته است. و بر همین اساس است که آن بزرگوار، حقیقت بندگی را که آسایش دنیا و خوشبختی اخروی را به همراه دارد، در رها شدن از وبال این سه عاملِ هلاکت بار خلاصه فرموده اند.

هم آن حضرت می فرمایند:

«اَلْعُبُودِیةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیةُ... ». ( 474 )

«عبودیت و بندگی، حقیقتی است که نهایت و سویدای آن ربوبیت است! ». ( 475 )

البته نفس پلید و سرکش را اگر به حال خویش واگذارند، عملی جز شرّ و فتنه، و وسوسه و فساد، و دستاوردی جز حسرت و ندامت و محرومیت و خسران نخواهد داشت. لیکن عنایات ربوبی پروردگار متعال، و لطف و مرحمتِ آستان عزّت و جلال را چه عجب، آنگاه که با تابش انوار اشراقات معنوی و سرازیر نمودن فیوضات علوم غیبی به وسیله نفوس قدسی حضرات معصومین عليهم‌السلام که ابواب اویند، نفس ظلوم و جهول را روحانی، و انسان ضعیف خاکی را - هر چند ناتوان و تا هر اندازه نادان، در اثر عبودیت و بندگی - افلاکی نموده و به رفیع ترین مرتبه شرف معنوی و نقطه اوج عزّت و تعالی نائل گرداند؟!

به ذرّه گر نظر از لطف بوتراب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند

همچنین خدای متعال در حدیث شریف معراج، خطاب به رسول گرامیش صلى‌الله‌عليه‌وآله ضمن تأکید بر نقش روزی حلال، روزه و سکوت در سازندگی عبادت، از خصلت های عابد حقیقی این چنین یاد می فرماید:

«ای احمد! عبادت ده جزء دارد که نُه جز آن در حلال خواهی است. (بدان!) هنگامی که خوردنی و نوشیدنی تو از راه حلال و پاکیزه به دست آید، در حفظ و پناه من خواهی بود و من تو را حراست خواهم کرد.

حضرتش سؤال کردند: پروردگارا! سرآغاز عبادت چیست؟

فرمود: خاموشی و روزه! پرسیدند: پروردگارا! نتیجه و حاصل روزه چیست؟ فرمود: روزه حکمت را در پی دارد و میراث حکمت معرفت است، و از معرفت یقین حاصل می گردد، و هنگامی که بنده به مرتبه یقین نائل گردد، او را باکی نیست که در سختی به سر برد یا در آسایش باشد!

ای احمد! آیا دانی که بنده چه وقت (حقیقتاً) عابد است؟ رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله عرض کردند: پروردگارا! (جز آنچه خود به من آموخته ای چیزی) نمی دانم. خداوند فرمود:

هنگامی که هفت خصلت در او جمع گردد: پاکدامنی و ورعی که او را از حرام نگاه دارد، سکوتی که وی را از گفتار بیهوده باز دارد، ترسی که در هر روز بر گریه اش بیفزاید، حیایی که در خلوت از من شرم کند، خوردن و استفاده اش از دنیا به اندازه ضرورت باشد، با دنیا دشمنی کند چون من با آن دشمنم، و خوبان را به خاطر محبّت من به آنان دوست داشته باشد. ». ( 476 )

حضرت علی عليه‌السلام هم عبودیت را در پنج چیز خلاصه کرده، می فرمایند:

«الْعُبُودِیةُ خَمْسَةُ أَشْیاءَ: خَلاءُ الْبَطْنِ وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ وَ قِیامُ اللَّیلِ وَ التَّضَرُّعُ عِنْدَ الصُّبْحِ وَ الْبُکاءُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ». ( 477 )

«عبودیت در پنج چیز است: خالی بودن شکم، قرآن خواندن، شب زنده داری، تضرّع و زاری به هنگام صبح، و گریستن به خاطر خشوع و ترس آگاهانه از خدا. ».

ارزش عبادت

عبودیت، تاج کرامت و مرتفع ترین قلّه افتخار آدمی است. منزلت عظیم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به واسطه بندگی و عبودیت تحقّق یافته و به همین سبب در تشهد نماز «أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» گواهی به عبودیت آن جناب بر رسالت مقدّم گشته است.

نهایت قرب نیز در شب معراج تنها به واسطه عبودیت برای جنابش تحقّق یافت و آن حضرت را تا مرحله ای صعود داد که جبرئیل امین را طاقت نماند، به گونه ای که نزدیک شدن بیشتر برای او سوختن بال و پر را به همراه داشت. خدای متعال این مقام را در قرآن یادآور گشته، حضرت رسالت را به مقام عبودیت مفتخر ساخته و می فرماید:

( سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا... ) . ( 478 )

«پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که اطرافش را پر برکت ساخته ایم برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم... ».

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله خود می فرمایند:

«برترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود و با عبادت دست به گردن گشته، آن را از صمیم دل دوست بدارد ؛ با تن خویش بدان پردازد و برای آن خویشتن را فارغ سازد ؛ چنین کسی را باکی نیست که زندگی را به سختی بگذراند یا در آسایش باشد. ». ( 479 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام نیز می فرمایند:

«ما تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بِمِثْلِ عِبادَةِ اللَّهِ». ( 480 )

«مقرّب درگاه الهی با هیچ وسیله ای مانند عبادت خدا به ساحتش نزدیک نگشته است».

همچنین فرموده اند:

«فِی الْإنْفِرَادِ لِعِبادَةِ اللَّهِ کُنُوزُ الْأَرْباحِ». ( 481 )

«در تنها شدن برای عبادتِ خدا بهره گنج هاست».

عبادت و آگاهی

پیشتر یادآور گشتیم که عبادت، هم راه است و هم مقصد، بنا بر این همچنان که انسان موفقیت خویش را - برای گزینش هدفی که او را به کمال مطلوب رهنمون باشد و راهی که وی را به مقصدش نایل گرداند - در گرو شناخت صحیح از هدف و راه منتخب خود به حساب می آورد، عبادت نیز بدون آگاهی صحیح و کافی نه تنها بی ثمر بلکه زیانش بیش از نفع آن خواهد بود.

امیر مؤمنان علی عليه‌السلام می فرمایند:

«عبادت کننده ای که بدون بصیرت و آگاهی به عبادت می پردازد همانند الاغ آسیا دور خویش گشته ولی مسیری را نمی پیماید. دو رکعت نماز از عالِم، برتر از هفتاد رکعت از نادان است. زیرا عالم اگر گرفتار فتنه گردد با دانش خود (به نیکی) از آن خارج می شود، ولی نادان به هنگام فتنه در هم کوبیده شده و از بیخ کنده خواهد شد. عمل اندک با دانش بسیار، برتر از عمل فراوانی است که با دانش اندک و شک و شبهه همراه باشد. ». ( 482 )

همچنین می فرمایند:

«أَلا لا خَیرَ فِی عِبادَةٍ لَیسَ فِیها تَفَقُّهٌ. ». ( 483 )

«به هوش باشید! عبادتی که از روی بصیرت و شناخت نباشد در آن خیری نیست. ».

بلکه تنها بدن را خسته و عمر شریف را نابود خواهد ساخت. آن حضرت می فرمایند:

«... اَلْعِبادَةُ مِنْ غَیرِ عِلْمٍ وَ لا زَهادَةٍ تَعَبُ الْجَسَدِ. ». ( 484 )

«عبادت بدون آگاهی و زهد به زحمت انداختن بدن است. ».