در آستانه ی سلوک

در آستانه ی سلوک0%

در آستانه ی سلوک نویسنده:
گروه: کتابها

در آستانه ی سلوک

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
گروه:

مشاهدات: 11751
دانلود: 2785

توضیحات:

در آستانه ی سلوک
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11751 / دانلود: 2785
اندازه اندازه اندازه
در آستانه ی سلوک

در آستانه ی سلوک

نویسنده:
فارسی

علم و دانش

اشاره

یکی از تمایلات و غرائزی که در وجود بشر نهفته است و در تأمین سعادت و خوشبختی او نقش اساسی دارد غریزه حقیقت جویی است که او را از سایر موجودات ممتاز می سازد. بدین جهت انسان دانش و آگاهی را تنها از آن جهت که او را بر طبیعت مسلط می کند و به سود زندگی مادی او است نمی خواهد، بلکه نفس دانایی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است.

علم و دانش نه تنها آدمی را از سایر موجودات ممتاز می سازد، بلکه یکی از معیارهای فضیلت در بین انسان ها نیز، علم و آگاهی است که افراد را با میزان علم و دانش می سنجند. در حوزه دین نیز معیار ثواب و عقاب، فضیلت و رذیلت، سعادت و شقاوت بر علم و شناخت استوار است و به وسیله علم و آگاهی، راه تهذیب و رسیدن به سعادت و کمال واقعی مشخص می شود.

همچنین بعثت پیامبران، برای تکمیل و توسعه علم و تزکیه بوده است. ( 29 )

علم و دانش موهبت ارزشمندی است که خداوند از آغاز خلقت به انسان ارزانی داشته است ( 30 ) و اگر با تزکیه توأم باشد، انسان را برای پی گیری مقامات عالیه و اهداف بلند انسانی یاری می دهد و حسّ آینده نگری و عاقبت اندیشی را در انسان تقویت نموده و حلّ مشکلاتی را که بر سر راه او قرار گرفته آسان می سازد و از بسیاری از گرفتاری هایی که در زندگی او پدید می آید، جلوگیری می نماید.

اساساً در هیچ مکتب و آیینی همانند اسلام به علم سفارش نشده است و از نظر اسلام، ارزش علم، فطری بشر است.

خداوند می فرماید:

( ... قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یعْلَمُونَ اِنّما یتَذَکَّرُ اوُلُو الْاَلْبابِ ) . ( 31 )

«بگو: آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند، یکسانند؟ تنها صاحبان مغز و خردمندان متذکّر می شوند».

با این مقایسه آشکار میان آگاهان و ناآگاهان، عظمت مقام علم و عالمان در برابر جاهلان روشن می شود.

البته با یک دید سطحی، این تفاوت برای همگان آشکار است، لکن عمق این تفاوت را تنها صاحبان خرد درک می کنند. زیرا اغلب افراد به کُنه حقیقت و ارزش علم پی نمی برند وگرنه در عالم بی خبری و ناآگاهی به سر نمی بردند.

( ... یرْفَع اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ والَّذینَ اوُتُو الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ) . ( 32 )

«خداوند درجات کسانی که از شما ایمان آورده اند و کسانی را که عالم و دانشمندند، بلند گرداند و خدا به آن چه انجام می دهید، آگاه است».

جهالت و ناآگاهی از نظر قرآن مردود است و عامّه مردم را مورد مذمّت قرار داده و علّت شکست آن ها را عدم آگاهی از واقعیت ها بیان می کند:

( وَ لکِنَّ اَکْثَر النَّاسِ لا یعْلَمُونَ ) . ( 33 )

برخلاف پندار بی خبران که دین و مذهب را عامل تخدیر می شمارند، مهم ترین دعوت پیامبران پس از ایمان، علم و دانش بوده است. آنان در هر فرصتی، بیگانگی خود را با جهل و نادانی اعلام کرده اند.

علاوه بر آیات قرآن، گفتار معصومین عليهم‌السلام نیز درباره علم و عالم بسیار فراوان است و تعبیراتی در اهمیت علم دیده می شود که بالاتر از آن تصوّر نمی شود.

البته موضوع علم، از زوایای مختلف، بحث مفصلّی می طلبد که از عهده این رساله خارج بوده و کتاب مستقلّی لازم دارد. لکن برای تبرّک و نیز رفع ضرورت بطور اختصار به برخی از جهات آن اشاره می شود.

علم حقیقی

خداوند می فرماید:

( ... وَ قُلْ رَبِ  زِدْنی عِلْماً ) ( 34 )

«... بگو: پروردگارا! بر علم و دانشم بیفزای».

از این که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله با آن روح ملکوتی و سرشار از علم و آگاهی - که حضرتش از علوم اوّلین و آخرین آگاه است - مأمور می شود که از خداوند درخواست علم و دانش نماید، روشن می شود که این علم، آن دانشی نیست که در بین مردم رایج است.

و نیز آموختن علم، حدّ و مرزی ندارد؛ نه دارای مرز مکانی است (چرا که باید تا چین و ثریا در طلبش بود) و نه دارای مرز زمانی است (که ز گهواره تا گور ادامه دارد)

در منطق اسلام، «فارغ التحصیل» بی معنی است. زیرا همواره مؤمن تا پایان عمر باید در طلب علم کوشش نماید و انسان تحت هر شرایطی محتاج آموختن علم است. البته علوم پیامبران و اوصیا عليهم‌السلام از آموخته های این و آن حاصل نمی شود، بلکه از تجلیات ربوبی است؛

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اِذا اَتی عَلَی یومٌ لا أَزْدادُ فِیهِ عِلْماً یقَرِّبُنِی اِلی اللَّهِ، فَلا بارَکَ اللَّهُ لِی فِی طُلُوعِ شَمْسِهِ». ( 35 )

«اگر روزی بر من فرا رسد که در آن روز بر علم و دانش خویش نیفزوده باشم که مرا به خداوند نزدیک سازد، خداوند طلوع آفتاب آن روز را برایم مبارک نساخته است».

و نیز می فرمایند:

«لَیسَ الْعِلْمُ بِکَثْرَةِ الْتَعَلُّمِ، اِنَّما هُوَ نُورٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یرِیدُ أَنْ یهْدِیهُ». ( 36 )

«علم (واقعی) به زیادی آموختن نیست، بلکه آن، نوری است که خداوند در قلب هر کس که اراده هدایت او نموده، قرار می دهد».

و نیز حضرتش می فرمایند:

«اَلعِلْمُ نُورٌ وَضِیاءٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قُلُوبِ اَوْلِیاءِهِ وَ نَطَقَ بِهِ عَلی لِسانِهِمْ». ( 37 )

«علم، نور و روشنایی است که خداوند در قلوب اولیای خود قرار می دهد و زبان هایشان را به آن گویا می سازد».

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«لَیسَ الْعِلْمُ فی السَّماءِ فَینْزِلُ اِلَیکُمْ وَ لا فی تَخُومِ الْاَرْضِ فَیخْرُجُ لَکُمْ وَ لکِنَّ الْعِلْمَ مجْبُولٌ فی قُلُوبِکُمْ، تَاَدَّبُوا بِآدابِ الْرَّوحانِیینَ [وَ تَخْلَّقُوا بِاَخْلاقِ الصِّدِّیقینَ ( 38 ) ] یظْهَرُ لَکُمْ [یظْهَرُ مِنْ قُلُوبِکُمْ». ( 39 )

«علم (حقیقی) در آسمان نیست که بر شما نازل گردد و نه در دل زمین است که برایتان بیرون آید. بلکه علم، در قلب ها و باطن شما عجین گردیده است. به آداب و روش روحانیون روی آورده، متأدّب گردید [و به اخلاق صدّیقین متخلّق شوید]تا [از قلوب شما] برای شما ظاهر گردد».

برای صاحبان این نور و این دانش الهی، نشانه هایی است تا طالبان علم، به بیراهه نروند بلکه با جهادی پی گیر و تضرّع به درگاه پروردگار و تمسّک به ذیل عنایات پیشوایان معصوم عليهم‌السلام زمینه این عنایت را در خود فراهم سازند.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحاً ظَهَرَتْ (جَرَتْ) ینابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لِسانِهِ». ( 40 )

«هر کس به خاطر خداوند چهل روز اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری و ظاهر گردد».

و نیز می فرمایند:

«به راستی هرگاه نور در دل تابید، دل باز و گشاده گردد (و به او شرح صدر داده شود) ».

عرض شد: ای رسول خدا! آیا نشانه دارد؟ فرمودند: آری!

«اَلْتَجافِی عَنْ دارِ الغُرُورِ وَالانابَةُ اِلی دارِ الْخُلُودِ وَ الْاِسْتِعدادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ». ( 41 )

« (نشانه آن) کناره گیری از دنیای فریبکار و انابه و میل به سرای جاویدان آخرت و آمادگی برای مردن، پیش از رسیدن آن است».

بنابراین، علم فقط دانستن تعدادی اصطلاحات و علوم رسمی نیست، بلکه بسا منظور از آن، آگاهی خاصّی است که به انسان از راه مجاهده و تضرّع عطا می شود و آدمی در پرتوِ آن، به اطاعت پروردگار و قرب به حضرتش هدایت می گردد.

مرحوم عالم کامل سید هاشم نقل نمود که مرحوم پدرم سید علی اکبر یزدی می خواست نماز جماعت بخواند، ناگاه مردی در لباس روستایی وارد مسجد شد و در صف اوّل، پشت سر پدرم قرار گرفته، به پدرم اقتدا کرد، ولی در رکعت دوّم در حال قنوت قصد فرادا نموده، نمازش را خود تمام کرد، سپس سفره ای که همراه داشت باز نمود و مشغول خوردن نان شد.

پس از اتمام نماز مردم از هر طرف به او حمله کردند و به کارش اعتراض نمودند ولی او هیچ نمی گفت. پدرم متوجه شد، فرمود: چه خبر است؟ جریان را نقل کردند. پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟ پاسخ داد: سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم؟ پدرم گفت: در حضور همه بگو. فرمود: وارد این مسجد شدم به امید آن که از فیض نماز جماعت با شما بهره ای ببرم، چون اقتدا نمودم اواسط حمد شما از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجزم الاغی لازم دارم، پس به میدان الاغ فروشی رفته و الاغی را انتخاب کردید و در رکعت دوم در تدارک خوراک و تعیین جای آن بودید که من عاجز شدم، لذا نماز را فرادا تمام کردم. این را گفت و سفره را پیچید و از مسجد خارج شد.

پدرم بر سر خود زد و ناله نمود و گفت: این مرد بزرگی است او را بیاورید که مرا به او حاجتی است، مردم رفتند که او را برگردانند و او ناپدید شد و تا به حال دیگر کسی او را ندید. ( 42 )

امام صادق عليه‌السلام (از پدر بزرگوارش) نقل می کند که در محضر علی بن الحسین عليهما‌السلام سخن از تقیه به میان آمد، آن حضرت فرمودند:

«سوگند به خدا اگر ابوذر از آنچه در دل سلمان بود خبر می یافت، او را به قتل می رسانید در صورتی که پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله میان آن دو برادری برقرار کرد، پس درباره سایر مردم چه پندارید.

به راستی دانش عالمان مشکل و سخت و آنچنان دشوار است که جز پیامبر مرسل یا فرشته مقرّب یا بنده مؤمنی که خدا دلش را به ایمان آزموده طاقت تحمّل آن را ندارد».

سپس فرمودند:

«وَ إِنَّما صارَ سَلْمانُ مِنَ الْعُلَماءِ لِاَنَّهُ امْرؤٌ مِنَّا اَهْلَ الْبَیتِ، فَلِذلِکَ نَسَبَهُ (نَسَبَتْهُ ف خ) اِلی الْعُلَماءِ».

«و سلمان از این رو در زمره عالمان شد که او مردی از ما اهل بیت گردید، از این جهت در ردیف عالمان آورده می شود. » ( 43 )

مرحوم شیخ مفید از منصور بن بزرج روایت می کند که گفت: به امام صادق عليه‌السلام عرض کردم: سالارم! فراوان از شما می شنوم که از جناب سلمان فارسی یاد می کنید! آن حضرت فرمودند:

«سلمان فارسی نگو، بلکه بگو: سلمان محمّدی صلى‌الله‌عليه‌وآله می دانی چرا بسیار او را یاد می کنم؟ ».

عرض کردم: نه. فرمودند:

«به سبب سه خصلت او:

إِحْداها: إِیثارُهُ هَوی أَمِیرِالْمُؤمِنِینَ عليه‌السلام عَلی هَوی نَفْسِهِ. وَ الثَّانِیةُ: حُبُّهُ لِلْفُقَراءِ وَ اخْتِیارُهُ إِیاهُمْ عَلی أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعَدَدِ. وَ الثَّالِثَةُ: حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَماءِ.

إِنَّ سَلْمانَ کانَ عَبْداً صالِحاً حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. ».

«نخست: مقدم داشتن او خواسته امیر مؤمنان عليه‌السلام را بر هوای خویش. دوم: دوست داشتن او تهیدستان و اختیار نمودن آن ها را بر صاحبان ثروت و مکنت. سوم: دوست داشتن او علم و عالمان را.

براستی سلمان (هیچگاه) از مشرکان نبوده بلکه بنده ای صالح و شایسته، حقّ گرا و مسلمان و فرمانبردار بود. » ( 44 )

یکی از شاگردان شیخ انصاری نقل می کند که برای تحصیل علوم دینی به نجف اشرف رفتم و در درس شیخ حاضر شدم ولی از درس او هیچ نمی فهمیدم. از این جهت ناراحت بودم. بعضی از ختومات را انجام دادم، ولی مؤثّر واقع نشد. لذا به حضرت امیر مؤمنان عليه‌السلام متوسّل شدم.

شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم، آن بزرگوار در گوشم «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را قرائت فرمودند. از آن پس، درس را خوب می فهمیدم و اندک اندک به شیخ اشکال می گرفتم. روزی پس از درس، شیخ آهسته در گوشم فرمود: آن کس که «بسم اللَّه» را در گوش تو خواند، در گوش من تا «وَ لاَ الضَّالین» را قرائت فرمود. از این جریان شگفت زده شدم و دانستم که شیخ مورد عنایت حضرت بوده و از کرامت برخوردار است. ( 45 )

عالم محقّق، سید اسداللَّه کاظمینی گوید: خدمت عالم بزرگوار مرحوم سید عبداللَّه شُبّر - که به مجلسی ثانی، مشهور و دارای تألیفات فراوانی است - رسیدم. در حالی که از فراوانی تألیفات وی شگفت زده بودم، علّت آن را از ایشان پرسیدم.

پاسخ داد: از توجّهات امام همام، حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام می باشد. شبی در خواب آن بزرگوار قلمی به من عطا نموده، فرمودند: «اُکْتُبْ = بنویس». از آن پس، موفّق به نوشتن و تألیف شدم». ( 46 )

شخص موثّقی از سید بزرگواری نقل می کند که عصر جمعه ای در یکی از مساجد تهران نماز امام زمان - عجل اللَّه تعالی فرجه - خواندم و حاجتم این بود که بتوانم منبر حکیمانه ای بروم، از مسجد بیرون آمده، رهسپار مسجدی در قلهک برای سخنرانی شدم پس از ورود یکی از حاضرین نزد من آمد و گفت: اگر می خواهی منبر حکیمانه بروی همیشه با وضو و به یاد خدا و سحرخیز باش، کم صحبت کن، غذا کم میل نما و از مردم کناره بگیر. من با شوخی گفتم: شاعر هم می گوید:

صَمتُ جوعُ سهرُ عُزلتُ وذکری به دوام

ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

در این بیت شعر، نامی از طُهر و وضو نیامده است. برخاستم به منبر رفتم. پس از پایان شخصی همراهم تا نزدیک ماشین آمد و فرمود: اگر می خواهی منبرت مانند برق بوده، به جا و تأثیر گذار باشد، همیشه با وضو و به یاد خدا و سحر خیز باش، کم حرف بزن، غذا کم میل کن و از مردم کناره بگیر. در پاسخ به او گفتم: اتّفاقاً من نماز خواندم و همین را درخواست نمودم. فرمود: به همین علّت مرا فرستادند تا به تو چنین بگویم.

باید گفت که گروه خاصّی که در زندگی خود پیوسته به تهذیب اخلاق و مجاهده با نفس و کوشش در عبادت موفّق بوده و در خود تحوّل اساسی ایجاد نموده اند، از خزاین علوم الهی کسب فیض کرده و بر اسراری که بر دیگران پوشیده است، واقف گشته اند. اینان چنان اوج گرفته اند که در رتبه جانشینان پیامبران الهی عليهم‌السلام قرار گرفته اند و امین مؤمنانند.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«الْعُلَماءُ اُمَناءُ وَ الْاَتْقِیاءُ حُصُونٌ وَ الْاَوْصِیاءُ سادَةٌ». ( 47 )

«عالمان، امینانند و پرهیزکاران، دژهای محکم و جانشینان، سالار و سرورانند».

همچنین می فرمایند:

«عالمان، وارثان پیامبرانند و این بدان جهت است که پیامبران، درهم و دینار (طلا و نقره) به یادگار نگذارند، بلکه احادیثی از گفتارشان به جای گذارند که هر کس از آن احادیث فرا گیرد، بهره فراوانی بر گرفته است. اینک نیکو بنگرید که علم و دانش خود را از چه فردی فرا می گیرید چه آن که در هر عصری در خاندان ما اهل بیت، جانشینان عادلی وجود دارند که تحریف و دگرگونی دادن غالیان و تندروان و ادّعای بی اساس منحرفان و تأویل و توجیه نادانان را از دین می زدایند». ( 48 )

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«عُلَمَاءُ اُمَّتِی کَأَنْبِیاءِ بَنِی اسْرَائِیل». ( 49 )

«عالمان امت من چونان انبیای بنی اسرائیل هستند. ».

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَةِ النُّبوَّةِ اَهْلُ العِلْمِ وَالْجَهادِ، اَمَّا اَهْلُ الْعِلْم فَدَلّوا النَّاسَ عَلی ما جاءَتْ بِهِ الرُّسلُ... ». ( 50 )

«نزدیک ترین افراد به درجه و مقام پیامبری، اهل علم و مجاهدانند. امّا اهل علم، مردم را به آنچه پیامبران (از طرف خداوند برای مردم) آورده اند راهنمایی می کنند».

در طول تاریخ، عالمان ربّانی همانند خورشید در تاریکی ها درخشیده و آنچنان اوج می گیرند که پیامبر عليه‌السلام می فرمایند:

«هر کس عالمی را زیارت کند، مرا زیارت کرده و هر کس با عالمی مصافحه کند، گویا با من مصافحه نموده است. کسی که با عالمی همنشین شود، گویا با من همنشینی کرده است و هر کس در دنیا با من همنشینی کند، روز قیامت او را همنشین خود خواهم نمود. هرگاه مرگ عالمی فرا رسد و او در طلب علم باشد، شهید از دنیا خواهد رفت... ». ( 51 )

و نیز حضرتش می فرمایند:

«یا عَلِی! اِذا اَتی عَلَی الْمُؤْمِنِ اَرْبَعُونَ صَباحاً وَ لَمْ یجْلِسِ الْعُلَماءَ قَسی قَلْبُهُ وَ جَرَءَ عَلَی الْکَبائِرِ». ( 52 )

«یا علی! هرگاه چهل روز بر مؤمنی بگذرد و در مجلس عالمان حضور پیدا نکند، قلب او قسی و سخت گردد و بر انجام گناهان کبیره جری شود».

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای به دست آوردن آن ها (رنج و سختی سفر را بر خود هموار نموده) زیر بغل های شترها بزنید (تا با شتاب سیر کنند) سزاوار است:

«لا یرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلاَّ رَبَّهُ. وَ لا یخَافَنَّ إِلاَّ ذَنْبَهُ. وَ لا یسْتَحِینَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذا سُئِلَ عَمَّا لا یعْلَمُ أَنْ یقُولَ لا أَعْلَمُ. وَ لا یسْتَحِینَّ أَحَدٌ إِذا لَمْ یعْلَمِ الشَّی ءَ أَنْ یتَعَلَّمَهُ. وَ عَلَیکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لا خَیرَ فِی جَسَدٍ لا رَأْسَ مَعَهُ وَ لا فِی إِیمانٍ لا صَبْرَ مَعَهُ. ». ( 53 )

«هیچ فردی از شما نباید از کسی امیدوار باشد جز به پروردگار خویش. و نباید از چیزی بیم و هراس داشته جز از گناهان خود. اگر چیزی را نمی داند و از او سؤال شود شرم نکند که بگوید نمی دانم. و اگر چیزی را نمی داند شرم نکند که آن را بیاموزد. بر شما باد به صبر و شکیبایی، چه آن که شکیبایی نسبت به ایمان بسان سر به بدن است، بدنی که سر ندارد در آن خیری نیست همچنین ایمانی که با آن شکیبایی نباشد در آن خیری نخواهد بود. ».

علوم معنوی

متأسّفانه در اثر گسترش بینش مادّی و ترویج فرهنگ غربی از سوی عدّه ای، ارزش های انسانی به فراموشی سپرده شده و آن چه در جامعه نقش اصلی را ایفا می کند، امور دنیوی است و افراد تنها به امور مادّی بها می دهند.

از این رو، از میان علوم مختلف نیز تنها به دانشی اهمیت می دهند که مستقیم یا غیر مستقیم در رسیدن به مقاصد دنیوی و اهداف مادّی، آنان را یاری رساند. و لذا علوم معنوی و دینی به دست فراموشی سپرده شده و ارزش چندانی ندارد و اگر گروهی برای علم دین نظیر فقاهت و علم اخلاق ارزش قائلند و برای تحصیل آن کوشش می کنند، به جنبه های مادّی آن بیشتر توجّه دارند، در صورتی که اگر در آیین اسلام، به علم و عالم ارج نهاده شده، تنها به خاطر انسانیت و ارزش های انسانی است و در حقیقت علمی ارزشمند است که در خدمت انسان سازی قرار گیرد و هدف نهایی از علم در اسلام، افزایش مراتب معنوی و رسیدن به قلّه کمال و قرب الهی است.

امام صادق عليه‌السلام روایت می کنند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلی کُلِ  مُسْلِمٍ، اَلا اِنَّ اللَّهَ یحِبُّ بُغاةَ الْعِلْمِ». ( 54 )

«تحصیل علم بر هر مسلمانی واجب است. آگاه باشید خداوند جویندگان علم را دوست دارد».

حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام می فرمایند: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله وارد مسجد شده، گروهی را مشاهده نمودند که گرد مردی را گرفته اند. پرسیدند:

این کیست؟

عرض نمودند: او علاّمه است!

پرسیدند: علّامه یعنی چه؟

عرض کردند: وی، داناترین افراد به اَنساب و دودمان عرب و وقایع و حوادث آن ها و آگاه به روزگار جاهلیت و اشعار عرب است.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«این ها دانشی است که جهل به آن، به کسی زیان نمی رساند و آگاهی از آن، کسی را سودی نمی بخشد. ».

آن گاه فرمودند:

«اِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیةٌ مُحْکَمَةٌ اَوْ فَرِیضَةٌ عادِلَةٌ اَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ». ( 55 )

«علم تنها سه چیز است: نشانه ی استوار، فریضه ی متعادل و روش پابرجا و تثبیت شده و ماسوای آن (نوعی) فضیلت است. ».

در توضیح حدیث گفته اند: «آیةٌ مُحْکَمَةٌ» یعنی علم به اصول عقاید و نشانه های استوار که معتقدات راسخ و اصول تغییرناپذیر دینی و ارزش های پایدار عقیدتی است.

«فَرِیضَةٌ عادِلَةٌ» یعنی علم اخلاق و ضروریات متعادل انسانی که بر کمالات اخلاقی و فضیلت های متعالی منطبق است. و به واسطه ی آن که آدمی را از گرایش های ناهماهنگ با فطرت انسانی حراست کرده و به اعتدال روانی سوق می دهد به «عادله» تعبیر شده است.

«سُنَّةٌ قائِمَةٌ» یعنی علم به احکام شریعت و روش های تثبیت شده که بیان گر احکام بی بدیل دینی و بایدها و نبایدهای مذهبی است که به واسطه ی پیام آوران الهی و مفسّرین شریعت به مردم ابلاغ می شود.

امام صادق عليه‌السلام نیز نقل می کنند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند:

«هر کس در راهی گام نهد که در آن علم بیاموزد، خداوند او را به راه بهشت رهنمون سازد، به راستی فرشتگان با خرسندی بال های خویش را برای جویندگان علم فرو نهند و اهل آسمان و زمین تا برسد به ماهیان دریا، همگی برای آنان آمرزش می طلبند و فضیلت عالم بر عابد بسان برتری ماه شب چهارده بر ستارگان دیگر است... ». ( 56 )

و نیز امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«الْعامِلُ عَلی غَیرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلی غَیرِ الطَّرِیقِ لایزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیرِ اِلاّ بُعْداً». ( 57 )

«هر کس بدون بصیرت کاری را انجام دهد، مانند کسی است که بیراهه رفته. هر چه سرعت سیر او بیشتر شود، او را (از مقصد) دورتر می سازد».

پدر بزرگوارش امیر مؤمنان عليه‌السلام این گروه را این گونه توصیف می فرمایند:

«الْمُتَعَبِّدُ بِغَیرِ عِلْمٍ کَحِمارِ الطَّاحُونَةِ یدُورُ وَ لا یبْرَحُ مِنْ مَکانِهِ». ( 58 )

«عبادت کننده بدون علم و آگاهی همچون الاغ آسیاب است که همواره در یک جا می چرخد و از جای خود دور نمی شود».

و نیز آن حضرت می فرمایند:

«اَلْعِلْمُ بِغَیرِ عَمَلٍ وَبالٌ. اَلْعَمَلُ بِغَیر عِلْمٍ ضَلالٌ». ( 59 )

«علم بدون عمل وبال است و فرجامی بد دارد. عمل بدون علم و آگاهی، گمراهی است».

از این بیانات تکان دهنده و نظایر آن، می توان نتیجه گرفت که اسلام تا چه اندازه به دانش دینی اهمیت می دهد و در مقابل، بی توجّهی به نقش و اهمیت علم را چه مقدار مورد نکوهش قرار داده است.

پیامبر گرامی صلى‌الله‌عليه‌وآله به حضرت علی عليه‌السلام (و نیز به معاذ) فرموده اند:

«لَاَنْ یهْدِی اللَّهُ بِکَ رَجُلاً واحِداً خَیرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فِیها». ( 60 )

«راستی که خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند، برای تو از دنیا و آن چه در آن خواهد بود، بهتر است».

و نیز می فرمایند:

«هر عالم و یا طلب کننده علم که از یکی از آبادی ها و یا شهرهای مسلمانان عبور کند ولو از غذا و آشامیدنی آن ها نخورد و نیاشامد، بلکه از یک طرف وارد شده و از سوی دیگر خارج گردد، خداوند (به احترام او) چهل روز عذاب را از اهل قبور (آن جا) برطرف سازد». ( 61 )

آری! عالم و دانشمند دینی، به مدد علم و فضیلت خود، جوامع بشری را تعالی بخشیده و آنان را در مسیر هدایت و خیر و فضیلت سوق داده و انگیزه طاعت و عبادت الهی را در آن ها به وجود می آورد.

امام موسی بن جعفر عليه‌السلام می فرمایند:

«... وَ اَلْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ ما دَلَّکَ عَلی صَلاحِ قَلْبِکَ وَ اَظْهَرَ لَکَ فَسادَهُ... » ( 62 )

«ضروری ترین علم آن است که تو را به خیر و صلاح دل (و پاکسازی آن) راهنمایی کند و فساد و تباهی دل را بر تو آشکار سازد».

برتری عالم بر عابد

هدف اصلی بعثت انبیا هدایت و ارشاد مردم است و عالمان و دانشمندان دینی، تنها گروهی هستند که اهداف عالیه آن بزرگواران را دنبال می کنند. ایشان نه تنها خود را از ظلمت ها و گمراهی ها نجات می بخشند، بلکه امّت مسلمان را نیز تحت تعلیم و تربیت دینی خود قرار داده و آن ها را در مسیر رشد فکری و معنوی رهنمون می سازند، برخلاف عابدانی که از بصیرت دینی برخوردار نبوده و تنها سعی دارند خود را نجات بخشیده و به ساحل نجات برسانند.

پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«ساعَةٌ مِن عالِمٍ یتَّکی عَلی فراشِهِ ینْظُرُ فی عَمَلِهِ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ العابِدِ سَبْعِینَ عاماً». ( 63 )

«ساعتی که عالم و دانشمند (دینی) در جایگاه خود تکیه می دهد و اعمال خود را بررسی می نماید، از عبادت هفتاد سال عابد بهتر است».

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«عالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ اَلْفَ عابِدٍ». ( 64 )

«عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد (فاقد بینش دینی) برتر است».

البته در روایات این برتری، به علّت اختلاف عالمان از حیث فضیلت و نیز وسعت و نوع بهره بری از علوم آن ها به اختلاف آمده است.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«در روز رستاخیز خدای بزرگ عالم و عابد را بر انگیزد و آن گاه که در محضر الهی قرار گیرند، به عابد گفته شود: (خود به تنهایی) به بهشت داخل شو! ولی به عالم گفته می شود: باز ایست و به پاس تربیت نیکویت، مردم را (که در دنیا از دانش تو بهره برده اند) شفاعت کن». ( 65 )

برتری عالم بر شهید

امام صادق عليه‌السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت علی عليه‌السلام روایت می کنند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«اِذا کانَ یوْمُ القِیامَةِ وُزِّنَ مِدادُ الْعُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ، فَیرَحَّجُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ». ( 66 )

«آن گاه که روز رستاخیز شود، قلم عالمانِ (دینی) با خون شهیدان سنجیده شود، سرانجام مداد عالمان بر خون شهیدان برتری یابد».

زیرا مداد عالمان، شهید می پروراند و انگیزه جهاد را در مجاهدان، فی سبیل اللَّه به وجود می آورد. وانگهی شهیدان در یک جبهه جهاد می کنند و عالمانِ مجاهد، در جبهه های مختلف به جنگ زورمداران، منحرفان، جاهلان و متجاوزانِ به حریم دین و انسانیت می روند و پیروزمندانه درخت دین و ایمان را آبیاری می کنند.

برتری علم بر مال

غالب افراد، خوشی و سعادت و کمال را در زَراندوزی و جمع آوری مال و منال می پندارند و تمام توان خویش را در به دست آوردن آن به کار می گیرند. این بینش از دیر زمان بوده و در دنیای کنونی نیز بیش از پیش مورد پذیرش همگان قرار گرفته است؛ به گونه ای که اکثر جوانان، انتخاب رشته خود را بر مبنای درآمد بیشتر قرار داده و هیچ گاه به نیاز جامعه و خدمت به خلق توجّه نمی کنند. در صورتی که انسان در خور و خواب و انتخاب مسکن خلاصه نمی شود، بلکه انسان نیازهای بالاتری دارد که دانش واقعی، تربیت، تزکیه و معنویت پاسخگوی آن است و لذا اسلام به علومی که پاسخگوی نیاز معنوی انسان باشد، توجّه کامل نموده، بلکه آن را با ارزش ترین خیر توصیف می نماید.

از امیر مؤمنان عليه‌السلام درباره «خیر» پرسش شد، پاسخ دادند:

«لَیسَ الْخَیرُ اَنْ یکْثُرَ مالُکَ وَ وَلَدُکَ وَ لکِنَّ الْخَیرَ اَنْ یکْثُرَ عِلْمُکَ وَ اَنْ یعْظُمَ حِلْمُکَ وَ اَنْ تُباهِی النَّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّکَ... ». ( 67 )

«خیر آن نیست که مال و اولاد تو زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش تو افزون و حلم و بردباریت بزرگ گردد و بر اثر عبادت و بندگی پروردگارت، به مردم سرافرازی کنی».

کمیل گوید: روزی امیر مؤمنان عليه‌السلام دست مرا گرفته، به صحرا بردند. هنگامی که از شهر خارج شدند، آهی - بسان آه کشیدن اندوه رسیده - از دل کشیده، فرمودند:

«ای کمیل! این دل ها ظرف ها و جایگاه ها (ی علوم، حقایق و اسرار) است و بهترین آن ها نگاه دارنده آن هاست. پس آن چه به تو می گویم، از من نگاه دار و به یاد داشته باش».

مردم سه گروه اند: عالم ربّانی، دانش پژوهانی که بر طریق نجاتند و مگسان کوچک ناتوانی که از هر آواز کننده ای، پیروی نموده و با هر بادی (تغییر مسیر داده) می روند و از پرتو دانش، روشنی نگرفته و به پایه استواری پناه نبرده اند.

ای کمیل! علم از مال برتر است. زیرا علم و دانش از تو نگهبانی کرده (و وجودت را در پناه خود از هر آفتی پاسداری می نماید) ، ولی مال، تو باید حافظ و نگهبان آن باشی. همچنین صرف مال و انفاق آن، موجب نقصان و کاهش آن می گردد. ولی علم بر اثر نشر و آموختن، افزون می گردد...

ای کمیل! «هَلَکَ خُزّانُ الْاَموالِ وَ هُمْ اَحْیاءٌ وَالْعُلَماءُ باقوُنَ ما بَقِی الْدَّهْرُ، اَعْیانُهُمٌ مَفْقُودَةٌ وَ اَمثالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوجُودَةٌ... ( 68 )

«زراندوزان و ثروتمندان مرده و نابودند با اینکه (ظاهراً) زنده اند، ولی عالمان زنده اند و تا روزگار برجاست، پایدارند. بدن های آن ها ناپیداست، ولی صورت ها و نمونه های (عالی) آن ها در دل ها موجود است... ».

بصیرت و شناخت در دین

دین شناسی و آگاهی در دین، در رأس علومی قرار دارد که دارای ارزش مثبت است. برخلاف بی توجّهی هایی که در فرهنگ ها و مکاتب بشری نسبت به انسان در بُعد روحانی وجود دارد، - و اغلب در بستری کاملاً محدود و آن هم در بُعد مادی به تعلیم اکتفا می شود و مسأله انسانیت، معنویت و تربیت و سازندگی انسان که اساسی ترین مسأله است، به کلّی فراموش شده است - در اسلام، به تمام معنی و در همه ابعاد، به انسان توجّه کامل شده و تعلیم و تربیت، در حوزه های کاملاً وسیع و آن هم در بُعد مادی و معنوی، فردی و اجتماعی مورد توجّه کامل قرار گرفته است.

علم دین شناسی، مشعل و راهنمایی است برای شناخت حقایق، و آموزه های دینی، و حلال و حرام و سلاحی در برابر دشمنان است. مذاکره چنین علمی، لازم و تسبیح و تقدیس پروردگار است و چراغی است فروزان فراسوی بهشت و مونس و همدمی است به هنگام وحشت. تعلیم آن به کسانی که از علم بهره ای ندارند، صدقه محسوب می شود و بذل چنین علمی، وسیله تقرّب به خداوند است.

خداوند متعال می فرماید:

( وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کافةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِ  فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ ) . ( 69 )

«شایسته نیست که مؤمنان همگی (برای جهاد) کوچ کنند، پس چرا از هر گروهی دسته ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنان را اِنذار نمایند، باشد که آنان (از مخالفت فرمان خداوند) بترسند؟ ».

گرچه پیکار در راه خداوند پر اهمیت بوده و دارای نقش اساسی است، لکن لازم است که گروهی به تحصیل علوم دینی روی آورده، معارف و احکام دین را بیاموزند و به دیگران نیز تعلیم دهند تا امّت اسلامی در مسیر سعادت، خیر و فضیلت سوق داده شود. بنابراین برای گروهی فراگیری آموزه های دینی و رساندن آن به دیگران، از اهمّ واجبات است.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«در امر دین، تفقّه نموده و صاحب بصیرت و بینش شوید، زیرا اگر کسی تفقّه نکند و بصیر و آگاه در دین نشود، همچون بادیه نشینان جاهل است. آن گاه آیه فوق را تلاوت کردند». ( 70 )

در روایت دیگر اضافه دارد:

«فَاِنَّهُ مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللَّهِ لَمْ ینْظُرِ اللَّهُ اِلیهِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَمْ یزَکِ  لَهُ عَمَلاً». ( 71 )

«زیرا اگر کسی در دین خدا تفقّه نکند (و فاقد بصیرت باشد) ، در روز رستاخیز خداوند به او نظر نکند و عمل عبادی او را پاکیزه نشمارد و از او نپذیرد».

و نیز می فرمایند:

«ما مِنْ اَحَدٍ یمُوتُ مِنَ المُؤْمنینَ اَحَبُّ اِلی اِبْلِیسَ مِنْ مَوْتِ فَقِیهٍ». ( 72 )

«برای شیطان مرگِ هیچ مؤمنی به اندازه مرگ فقیه و دین شناس محبوب تر نیست».

و نیز آن بزرگوار اسلام را به بنائی تشبیه نموده، می فرمایند:

«اِذا ماتَ الْمُؤمِنُ الفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْاِسْلامِ ثُلْمَةٌ لا یسُدُّها شَی». ( 73 )

«هرگاه مؤمن فقیه و دین شناس از دنیا برود، در اسلام خللی پدید آید که هیچ چیز آن را ترمیم نمی کند».

حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام اضافه دارند:

«لاَنَّ المُؤْمِنینَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ الْاِسْلامِ کَحِصْنِ سُورِ المَدِینَةِ لَها». ( 74 )

«زیرا مؤمنان فقیه و دین شناس، دژهای محکم اسلام هستند؛ همچون دژهای اطراف شهر».

آری! تنها فقیهان و آشنایان به مبانی دین هستند که با ارشاد و هدایت خویش، جامعه اسلامی را در زیر چتر حمایت خود قرار داده و معارف و احکام الهی را در میان امّت انتشار می دهند و مانع نفوذ دشمن و عوامل فساد در میان آن ها می شوند.

پیشوایان دینی تا بدان پایه به بصیرت های دینی یاران خود اهتمام می ورزیدند که امام صادق عليه‌السلام به ابان بن تغلب یار دیرینه خود می فرمایند:

«لَوَدَدْتُ اَنَّ اَصْحابِی ضُرِبَتْ رُؤُوسُهُمْ بالسِیاطِ حَتّی یتَفَقَّهُوا». ( 75 )

«علاقه مندم که بر سر یارانم تازیانه فرود آید تا در دین بصیر شوند».

و نیز می فرمایند:

«اِذا اَرادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیراً فَقَّهَهُ فِی الدّینِ». ( 76 )

«آن گاه که خداوند خواهان خیر بنده ای باشد، او را بصیر و آگاه در دین کند».

پدر بزرگوارشان امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«الْکَمالُ کُلُّ الکَمالِ التَّفَقّهُ فِی الدّینِ وَالصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ المَعِیشَةِ». ( 77 )

«کمال بلکه نهایت کمال انسان (در سه چیز است:) بصیر و آگاه شدن در دین، صبر در بلاها و گرفتاری ها و اندازه گیری و میانه روی در معیشت و مخارج زندگی است».

بدون شک کسانی که می خواهند فقیه و دین شناس شوند، لازم است که در مدّت تحصیل خود علاوه بر تحمّل مشقّات و شکیبایی در مقابل ناگواری ها و گرفتاری ها، از نعمت میانه روی در زندگی و اندازه گیری در معیشت و نیز قناعت و بزرگواری برخوردار باشند وگرنه ادامه تحصیل برای ایشان، جز از طریق دین فروشی و امرار معاش از راه غیر شرعی میسّر نخواهد بود.

امام حسن عسکری عليه‌السلام از پدران بزرگوار خویش عليهم‌السلام روایت می کنند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«دردناک تر و سخت تر از درد یتیمی که پدر را از دست داده، درد یتیمی است که از امام و رهبر دینی خود محروم و جدا گشته و نمی تواند به او دسترسی پیدا کند و نمی داند وظیفه و تکلیف او در احکام دینی مورد ابتلای وی چگونه است.

آگاه باشید! هر کس از شیعیان ما که به علوم و معارف ما دست یافته است و آن فرد بی اطّلاع از شریعت ما و محروم از مشاهده ما را که در دامان او قرار گرفته هدایت و ارشاد نماید و شریعت و راه و رسم ما را به او بیاموزد در اعلی علیین با ما خواهد بود. » ( 78 )

و نیز امام حسن عسکری عليه‌السلام می فرمایند:

«زنی حضور حضرت فاطمه عليهما‌السلام رسیده، عرض کرد: مادری ضعیف دارم و درباره نمازش با اشکالاتی مواجه شده است؛ مرا نزد شما فرستاده تا آن ها را بپرسم.

حضرت فاطمه عليه‌السلام به سؤال او پاسخ دادند. آن زن پرسش دیگری مطرح ساخت و آن بزرگوار پاسخ دادند تا ده مرتبه، آن زن خجالت کشیده، عرض کرد: بر شما دشوار نباشد (و بیش از این مزاحم نمی شوم) حضرت فاطمه عليه‌السلام فرمودند: بیا و هر سؤالی که داری، مطرح کن! اگر کسی در یک روز بار گران و سنگینی را بدوش کشد و آن را به بالای بامی حمل کند و در برابر آن هزار دینار دریافت نماید، آیا برای او ناگوار و سنگین است؟ عرض کرد: نه.

فرمودند: پاداش من در مقابل پاسخ هر سؤالی، از این که برایم فاصله زمین تا عرش پر از مروارید شود، فزون تر باشد. پس سزاوار است که بر من دشوار نباشد.

از پدرم شنیدم که می فرمودند:

«عالمانی که پیرو ما هستند، در روز رستاخیز به گونه ای محشور خواهند شد که به میزان علوم و مساعی و کوشش هایشان در جهت ارشاد مردم با خلعت ها و لباس های کرامت آراسته می گردند و بر قامت هر یک از آنان یک میلیون جامه از نور پوشانده می شود... ». ( 79 )

همچنین امام حسن عسکری عليه‌السلام می فرمایند:

«شخصی مردی را خدمت امام سجاد عليه‌السلام آورد و ادّعا نمود که این کشنده پدرم می باشد، و او نیز اعتراف کرد. آن حضرت حکم به قصاص نموده و درخواست بخشش برای قاتل کرد تا وی به پاداش بزرگی نایل آید. ولی پسر راضی نبود امام عليه‌السلام فرمودند:

اگر بر تو حقّی دارد، از او بگذر!

عرض کرد: بر من حقّی دارد ولی به آن اندازه نمی باشد که از خون پدرم بگذرم! ولی اگر مایل باشد با خونبها حاضرم.

آن حضرت فرمودند:

چه حقّی بر تو دارد؟

عرض کرد: این مرد به من توحید، نبوّتِ حضرت محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله و امامتِ حضرت علی و پیشوایان عليهم‌السلام را تلقین و تعلیم نمود. آن حضرت پرسیدند:

آیا این با خون پدرت برابری نمی کند؟!

سوگند به خدا این عمل با خون تمام مردم از پیشینیان و آیندگان اگر کشته شوند برابری می کند غیر از انبیا و ائمّه عليهم‌السلام زیرا در دنیا چیزی نیست که با خون انبیا و ائمّه عليهم‌السلام برابری نماید.

آن گاه به قاتل فرمودند:

پاداش این عملت را به من می دهی تا خونبهای قتل تو را بدهم که از کشته شدن نجات یابی؟

عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، من به آن احتیاج دارم و شما بی نیازید، زیرا گناهانم بزرگ است... » ( 80 )

سرانجام پسر، قاتل را بخشید و در مقابل، امام عليه‌السلام حدیثی به او آموختند که شنیدن آن از دنیا و آنچه در اوست، برتر بود.

مرحوم مجلسی اوّل - که از عالمان بزرگ و پیوسته در تهذیب نفس و سیر و سلوک و خدمت به مردم کوشا بود - در یکی از نوشته های خود آورده است که برای زیارت به عراق رفتم. زمانی که وارد نجف اشرف شدم، فصل زمستان فرا رسید. تصمیم گرفتم زمستان را در آن جا بمانم. شبی امیر مؤمنان عليه‌السلام را در خواب دیدم. آن بزرگوار لطف بسیار به من نموده، فرمودند:

«بیش از این در نجف توقّف مکن! به اصفهان باز گرد که بودن تو در آن جا نفعش بیشتر و برتر است».

چون اشتیاق فراوان به بودن در نجف داشتم، اصرار ورزیدم که آن حضرت اجازه فرمایند در نجف بمانم. آن بزرگوار نپذیرفته، فرمودند:

«امسال شاه عباس از دنیا می رود و شاه صفی به جای او می نشیند و در ایران فتنه هایی سخت رخ می دهد، خداوند می خواهد تو در این فتنه ها مردم را هدایت کنی. و در ادامه فرمودند:

تو می خواهی به تنهایی سوی «باب اللَّه» بیایی، ولی خداوند می خواهد به یمن هدایت تو، هفتاد هزار نفر به درگاه او بیایند! سوی آنان باز گرد! زیرا که گریزی از آن نداری».

به سوی اصفهان بازگشتم و آن خواب را برای یکی از دوستان نزدیک خود تعریف نمودم و او خواب را برای شاه صفی نقل نمود. چند روزی گذشت، شاه عباس در سفر مازندران وفات کرد و شاه صفی به جای او نشست. ( 81 )

امام سجاد عليه‌السلام می فرمایند:

«خدای بزرگ به موسی عليه‌السلام وحی فرستاد «ای موسی! محبّت مرا به سوی بندگانم جلب کن که آنان مرا دوست بدارند و آنان را نیز محبوب من ساز»!

حضرت موسی عليه‌السلام عرض کرد: پرودگارا! چگونه این محبّت را ایجاد کنم؟

خطاب آمد: «نعمت ها و الطاف مرا به یادشان آور تا مرا دوست بدارند، اگر بنده گریز پایم را که از درگه من فراری گشته و یا بنده گم کرده رهی که از حریم من دور گشته، به من بازگردانی، این کار برتر از آن است که صد سال مرا عبادت کنی، روزها را روزه و شب ها را برای عبادت بیدار باشی».

حضرت موسی عليه‌السلام عرض کرد: بنده گریز پای تو کیست؟

خطاب شد: «گناهکار و مجرمی که از انجام فرمان و دستورم سرپیچی می کند».

عرض کرد: آن بنده گم کرده ره که از حریم تو دور گشته کیست؟

خطاب آمد: «کسی که به امام زمانش آگاهی و معرفت ندارد و از او غایب است، تو باید امام غایب از او را به او معرّفی کنی و شخصی که به دینش آشنا نیست، او را نسبت به آیین دین و راه و رسم بندگی پروردگار و وصول به رضای حق آشنا کنی». ( 82 )

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اِذا ماتَ الانسانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلّا مِنْ ثَلاثٍ: عِلْمٌ ینْتَفَعُ بِهِ اَوْ صَدَقَةٌ تَجْرِی لَهُ اَوْ وَلَدُ صالحٌ یدْعُو لَهُ» ( 83 )

«هر گاه انسان از دنیا برود (پرونده او بسته شده و) عمل عبادی او منقطع می گردد، جز نسبت به سه چیز (که پاداش آن ادامه دارد) : علم و دانشی که بدان سودمند شوند، صدقه جاریه و کار خیری که منفعت آن عمومی است و فرزند صالح و شایسته ای که با دعای خیر او را یاد کند».

به همین جهت، عالمان دینی در تحصیل علوم کوشا بودند. حتّی در راه تحصیل از خور و خواب و استراحت خود صرف نظر می کردند.

از یکی از خدّام حرم امام حسین عليه‌السلام نقل شده است که شبی خدمت گزاران حرم، بسته شدن درب های حرم و رواق ها را اعلام نمودند. وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی که در رواق به بحث علمی مشغول بودند، از حرم خارج شده و به بحث خود ادامه دادند. پیش از اذان صبح که برای گشودن درب ها آمدم، هنوز ایستاده، مشغول بحث بودند و تا اذان صبح ادامه دادند. آن گاه شیخ یوسف بحرانی که امامت حرم مطهر را به عهده داشت، به سوی حرم باز گشت و بحث آن دو پایان پذیرفت. ( 84 )

آیة اللَّه وحید خراسانی در درس خود مکرّر می فرمود: از مرحوم فاضل محترم مؤیدی شنیدم که گفت: روزی در نجف به مغازه بقالی رفتم. او بسیار شگفت زده بود. علّت را جویا شدم: گفت: اوایل شب مرحوم آیة اللَّه خویی و مرحوم آیة اللَّه سید هادی میلانی ایستاده مشغول بحث بودند. اذان صبح عبور کردم، هنوز بحث آن ها ادامه داشت.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند:

«اُفٍ  لِرَجُلٍ لا یفَرِّغُ نَفْسَهُ فی کُلِ  جُمْعَةٍ لأَمْرِ دینِهِ فَیتَعاهَدُهُ وَ یسْأَلُ عَنْ دینِهِ».

و فی روایة اخری: «لِکلّ مُسْلِمٍ». ( 85 )

«اف بر مسلمانی که در هر هفته یک روز خود را برای امر دینش فارغ نسازد، تا با آن تجدید عهد نموده و درباره دینش سؤال نماید».

البته افضل روزها روز جمعه است. امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«اُفٍ  لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ لا یفَرِّغَ نَفْسَهُ فِی الْاُسْبُوعِ یوْمَ الجُمُعَةٍ لإَمْرِ دینِهِ فَیسْأَلُ عَنْهُ». ( 86 )

«اف بر مسلمانی که در هفته روز جمعه خود را برای امر دینش فارغ نسازد تا درباره دینش سؤال نماید. ».

علم حدیث

در میان علوم دینی، علم حدیث از امتیاز ویژه ای برخوردار است. زیرا پس از قرآن، حقایق و معارف و احکام شرعی تنها از طریق احادیث معصومین عليهم‌السلام به دست ما رسیده است و لذا پس از علوم قرآنی، علم حدیث از بالاترین و والاترین علوم دینی محسوب می شود.

بنابراین بر جویندگان علوم دینی لازم است که بیش از پیش به حدیث اهمیت داده و حدیث شناسی و تحقیق آن را سرلوحه برنامه کاری خود قرار دهند، گرچه متأسّفانه در حوزه های علوم دینی کمتر به این امر مهم اهمیت داده می شود، حتّی برخی در کنار برنامه های درسی خود هم قرار نمی دهند.

معاویة بن عمّار که از یاران مخصوص امام صادق عليه‌السلام است، گوید: به آن حضرت عرض کردم: فردی روایات فراوانی از شما نقل نموده و میان مردم انتشار می دهد و بدین وسیله، دل های مردم و شیعیان شما را استوار ساخته و استحکام می بخشد و شاید عابدی از شیعیان شما وجود دارد که نزد او آن روایات نباشد، کدام یک از آن دو برترند؟! آن حضرت فرمودند:

«آن که احادیث ما را روایت می کند و دل های شیعیان ما را استحکام می بخشد، از هزار عابد برتر است». ( 87 )

و نیز می فرمایند:

«تَلاقُوا وَ تَحادَثُوا الْعِلْمَ، فَاِنَّ بِالْحَدِیثِ تَجْلِی القُلُوبُ الرَّائِنَةُ، و بِالْحَدِیثِ اِحْیاءُ اَمْرِنا فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ اَحْیا اَمْرَنا». ( 88 )

«همدیگر را ملاقات کنید و با هم به گفتگوی علم بنشینید، زیرا با حدیث، دل های تیره و زنگار زده، صیقل یافته و روشن می گردد و به وسیله حدیث، امر ما احیا می شود. خدا رحمت کند کسی که امر ما را زنده نماید».

و نیز می فرمایند:

«اِعْرِفُوا مَنازِلَ النَّاسِ عَلی قَدْرِ رِوایتهِمْ عَنَّا». ( 89 )

«مراتب و منزلت افراد را به اندازه روایاتی که از ما نقل می کنند، شناسایی کنید».

و نیز می فرمایند:

«مَنْ حَفِظَ مِنْ اَحادِیثِنا اَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یوْمَ القِیامَةِ عالِماً فَقِیهاً». ( 90 )

«کسی که چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند، خداوند او را در روز رستاخیز عالم و فقیه و بصیر در دین محشور نماید».

در روایتی از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله اضافه دارد:

«وَ کُنْتُ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ شافِعاً وَ شَهِیداً» ( 91 )

«و در روز قیامت خود شفیع و گواه او خواهم بود».

اهمیت و ارزش حدیث را از زبان بانوی بانوان، نور چشم حضرت مصطفی صلى‌الله‌عليه‌وآله فاطمه زهرا عليها‌السلام بشنوید:

ابن مسعود گوید: شخصی نزد حضرت فاطمه عليها‌السلام آمده عرض کرد: ای دخت رسول خدا! آیا رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله چیزی نزد شما باقی نهاده تا به من تحفه دهید؟

فرمودند:

«ای کنیز! آن نوشته مرا بیاور! کنیز جستجو کرده، آن را نیافت، آن بانو فرمود: وای بر تو جستجو کن تا آن را بیابی. زیرا نزد من، همانند دو فرزندم (امام) حسن و (امام) حسین است! کنیز آن را پیدا نمود، و در آن حدیثی از پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نوشته بود... ». ( 92 )

امام باقر عليه‌السلام به جابر فرمودند:

«یا جابِر! وَاللَّهِ لَحَدیثٌ تُصِبُیهُ مِنْ صادِقٍ فِی حَلالٍ وَ حَرامٍ خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ حَتّی تَغْرُبُ». ( 93 )

«ای جابر! سوگند به خدا! حدیثی از صادق (و پیشوای معصوم عليه‌السلام ) درباره حلال و حرام اخذ نمایی برای تو بهتر است از آن چه خورشید هنگام طلوع تا غروب بر آن بتابد».

اساسی ترین ویژگی یاران ائمّه عليهم‌السلام اهمیت دادن آنان به احادیث بوده است. ابان بن تغلب که از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم‌السلام می باشد، تنها از امام صادق عليه‌السلام سی هزار روایت اخذ نمود ( 94 ) و از چنان معرفت و مقام و منزلتی برخوردار شد که امام باقر عليه‌السلام به او فرمودند:

«در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده، من دوست دارم در میان شیعیانم مثل تو را ببینند». ( 95 )

روزی بر امام صادق عليه‌السلام وارد شد، به دستور آن حضرت برای او پشتی نهادند و آن بزرگوار با او مصافحه و معانقه کرده و به او خوش آمد گفتند. ( 96 )

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ اَلْفٍ تَرْوِیه... ». ( 97 )

«حدیث و روایتی که آن را بدانی (و کاملاً آن را درک کنی) از هزار حدیث که آن ها را روایت کنی، بهتر است».

علم و تزکیه

اسلام برای تعلیم و خودسازی و اصلاح نفس اهمیت زیادی قائل است. چنان که هر جا سخن از ارسال پیامبران عليهم‌السلام به میان آمده است، تعلیم و تزکیه را از برنامه های اصلی آن به شمار آورده است ( 98 ) ، زیرا علم بدون تزکیه نه تنها به صاحبش نفع معنوی نمی بخشد، بلکه موجب خسران و عامل بدبختی او خواهد شد. عالمی که مهذّب است، درون خود را پاکسازی نموده، از دام شیطان و نفس رهایی یافته و دارای فضل و کمالات معنوی است. امّا عالمی که وارسته نیست و درون خود را از رذایل پاک نساخته، اسیر هوا و هوس بوده و از آخرت غافل گشته و به دنیای ناپایدار، دل بسته است، در نتیجه درون او از حقایق تهی و از قرب الهی محروم است.

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«قَصَمَ ظَهْرِی عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ فَالْجاهِلُ یغُشُّ النَّاسَ بِتَنَسُّکِهِ وَالْعالِمُ یغُرُّهُمْ بِتَهَتُّکِهِ». ( 99 )

«دو گروه کمر مرا شکستند. عالمِ پرده در (و فاسد) و جاهلِ مقدّس مآب، امّا جاهل از راه عبادت به مردم خیانت می کند (زیرا مردم فکر می کنند دین همین است) و عالم با پرده دری مردم را مغرور (و از دین خارج) می سازد. ».

و در حدیث امام صادق عليه‌السلام چنین آمده است:

«... هذا یصُدُّ النَّاسَ عَنْ عِلْمِهِ بِتَهَتُّکِهِ وَ هذا یصُدُّ النَّاسَ عَنْ نُسُکِهِ بِجَهْلِهِ». ( 100 )

«این، مردم را از علم خویش با پرده دری، باز می دارد و آن، مردم را از عبادت با جهالت خویش گریزان می سازد».

امام صادق عليه‌السلام به حفص بن غیاث فرمودند:

«یا حَفْصُ! یغْفَرُ لِلْجاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ اَنْ یغْفَرَ لِلْعالِمِ ذَنْبٌ واحِدٌ». ( 101 )

«ای حفص! هفتاد گناه جاهل آمرزیده می شود، پیش از آن که یک گناه عالم بخشیده شود».

آن بزرگوار از حضرت عیسی عليه‌السلام نقل می کنند که فرمود:

«وَیلٌ لِعُلَماءِ السُّوءِ کَیفَ تَلَظّی عَلَیهِمُ النَّارُ؟! ». ( 102 )

«وای بر عالمان بد (و اصلاح نشده) که چگونه آتش دوزخ بر آن ها زبانه می کشد! ».

اینان نه تنها خود زیان دیده، بلکه جوامع بشری را به فساد کشانده و افراد را از دینِ خدا گریزان می سازند.

امام صادق عليه‌السلام از پدر بزرگوار خویش از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کنند که فرمودند:

«صِنْفانِ مِنْ اُمَّتی اِذا صَلَحا صَلَحَتْ اُمَّتِی وَ اِذا فَسَدا فَسَدَتْ اُمّتِی: قِیلَ: یا رَسُولَ اللَّه! وَ مَنْ هُما؟ قالَ الْفُقَهاءُ وَ الْاُمَراءُ». ( 103 )

«دو گروه از امّت من اگر صالح و شایسته باشند، امّت صالح شوند و هنگامی که فاسد باشند، پیروانم فاسد گردند.

عرض شد: ای رسول خدا! آن دو گروه کیستند؟ فرمودند:

فقیهان و فرمانروایان».

و نیز پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«مَنِ ازْدادَ عِلْمَاً وَ لَمْ یزْدَدْ هُدَی لَمْ یزْدَدْ مِنَ اللَّهِ اِلّا بُعْداً». ( 104 )

«هر کس علم و دانش (خود را) افزون سازد و هدایت (و سرمایه های روحی و معنوی خویش) را افزایش ندهد، صرفاً دوری خود را از خداوند افزایش داده است».

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«زَلَّةُ العالِمِ کَانْکِسارِ السَّفِینَةِ تَغْرَقُ وَ تُغْرِقُ مَعَها غَیرَها». ( 105 )

«لغزش عالِم، همچون شکستن کشتی است که خود غرق می شود و دیگران را هم با خویش غرق می سازد».

با توجه به این هشدارهای تکان دهنده، می توان به اهمیت موضوع تزکیه و خودسازی نسبت به عالمان و فقیهان پی برد. یک دانشجوی علوم دینی باید مراقب اعمال خود باشد و از غیبت، نمّامی، گفتار نفاق آمیز، ذکر عیوب دیگران و خرده گیری به آن ها و... پرهیز کند و از اعضا و جوارح خود صیانت نماید و بیش از هر چیز در اصلاح خود بکوشد و علاوه بر انجام فرایض و تکالیف شرعی، دل و جان خود را از رذایل اخلاقی مانند ریا، حسد و تکبّر پالایش دهد و با پرهیزکاری و تضرّع و زاری به درگاه آفریدگار جهان، درخت نیکی ها و مکارم اخلاق خصوصاً اخلاص را در وجود خود غرس نماید و خود را برای هدایت پروردگار آماده سازد.

بدیهی است که در آن صورت سایر مردم نیز به صلاح و نیکی روی آورده، امور دنیا و آخرت آنان اصلاح خواهد شد. لیکن اگر خدای نخواسته از این امر حیاتی غفلت ورزیده، به اصلاح خویش نپردازد، مردم از رفتار او الگو گرفته، دین و آخرت را فراموش و سرمایه گرانبهای زندگی جز دوری از خداوند برای آن ها حاصلی به بار نخواهد آورد.

بد گهر را علم و فن آموختن

دادن تیغ است دست راهزن

تیغ دادن در کف زنگی مست

به که آید علم، ناکس را به دست

و آن حضرت می فرمایند:

«هر کس خود را پیشوای مردم نمود، بر اوست که نخست به تعلیم نفس خویش بپردازد و باید پیش از تأدیب به زبان و گفتار، با روش و عمل خود، دیگران را تأدیب و تربیت نماید و معلّم و تربیت کننده نفس خود، از آموزنده و ادب کننده مردم به تعظیم و احترام، سزاوارتر است». ( 106 )

شریک قاضی مردی دانشمند و از دستگاه خلافت کناره گیری می کرد و حاضر نمی شد که با دستگاه همکاری کند. روزی به مجلس مهدی خلیفه عباسی وارد شد. خلیفه گفت: سه پیشنهاد به تو دارم و تو باید یکی از آن ها را حتماً بپذیری. شریک پرسید: آن سه پیشنهاد کدامست؟ گفت: یا منصب قضاوت را به عهده گیری، یا عهده دار تعلیم فرزندان من شوی، یا یک بار بر سر سفره من غذا بخوری.

شریک فکری کرد و چون مایل نبود با دربار رابطه داشته باشد، گفت: یک بار هم غذا شدن با خلیفه بر من آسان تر است. مهدی آشپز مخصوص خود را احضار نمود و دستور داد که برای امروز باید غذاهای رنگارنگ و خوراک های مخصوص به بهترین وجه آماده کنی. آن روز شریک بر سر سفره خلیفه عباسی نشست و از آن غذایی که در تمام عمرش نخورده بود با اشتهای تمام میل کرد.

پس از رفتن شریک، آشپز به خلیفه گفت: به خدا سوگند! این مرد دیگر روی رستگاری را نخواهد دید و با خوردن این غذا، زهد و تقوا را به دور خواهد افکند. پیش بینی او درست بود زیرا شریک پس از آن، هم عهده دار قضاوت شد و هم تعلیم فرزندان خلیفه را پذیرفت و هم در مجالس و محافل آن ها شرکت می کرد!

روزی شریک برای دریافت حقوق ماهیانه خود به متصدی پرداخت مراجعه کرد و با او سر یک مبلغ جزئی سخت گیری نمود. متصدی به او گفت: ای شریک! این سخت گیری برای چیست، مگر پارچه فروخته ای؟ شریک گفت: بالاتر از پارچه، دینم را (با یک غذا خوردن) فروخته و از دست دادم! ( 107 )

علم و عمل

گرچه تعلیم و آموختن، موهبت ارزشمندی است که خدای تعالی به انسان ارزانی داشته و تعلیم، نخستین گام در پیمودن طریق کمال و سعادت است، لکن پس از آموختن، نوبت به عمل می رسد تا آموخته ها در وجود آدمی به ثمر رسد و انسان با پیروی از دستورات پیام آوران الهی و برنامه های آسمانی به مقام شایسته انسانی نائل آید. در چنین نگرشی، علم با بُعد والایی که دارد، و با همه شرافتی که از آن برخوردار است، نه تنها مقدمه عمل است بلکه خود، وظیفه ای است شرعی و تکلیفی است الهی.

در روایات مختلف از رابطه علم و عمل مکرّر سخن به میان آمده است و تأثیر عمل در شکوفایی علم و به ثمر رسیدن آن مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«کُلُّ عِلْمٍ وَبالٌ عَلی صاحِبِهِ اِلّا مَنْ عَمِلَ بِهِ». ( 108 )

«هر علم و دانشی برای صاحبش وزر و باری سنگین است مگر آن علمی که بر طبق آن عمل شود».

و نیز می فرمایند:

«اَشَدُّ النَّاسِ عَذاباً یوْمَ الْقِیامَةِ عالِمٌ لَمْ ینْفَعْهُ عِلْمُهُ» ( 109 )

«در روز رستاخیز عذاب و کیفر عالمی که دانش او به وی سود نرساند، از عذاب دیگران سخت تر خواهد بود».

امیر مؤمنان عليه‌السلام از آن حضرت نقل می کنند که فرمودند:

«عالمان دو دسته اند: عالم و دانشمندی که علم و دانش خود را به کار گرفته و بر طبق آن عمل می کند، او رستگار است و عالمی که بر طبق دانش خود عمل نمی کند، وی هلاک و نابود شده است.

به راستی دوزخیان از بوی بد و تعفّن عالم بی عمل، رنج و آزار می بینند، و میان دوزخیان احساس ندامت و حسرت کسی بیشتر است که شخص دیگری را به سوی خدا دعوت نموده و او پاسخ مثبت داده و خدای را اطاعت کرده و سرانجام خداوند او را وارد بهشت ساخته، ولی خود او به خاطر فقدان عمل و هواپرستی و آرزوی دور و دراز وارد دوزخ شود، زیرا پیروی از هوا، انسان را از حق باز دارد و آرزوی دور و دراز آخرت را به دست فراموشی سپارد». ( 110 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«عِلْمٌ بِلا عَمَلٍ کَشَجَرٍ بلا ثَمَرٍ».

«عِلْمٌ بِلا عَمَلٍ کَقَوْسٍ بِلا وَتَرٍ».

«عِلْمٌ بِلا عَمَلٍ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی الْعَبْدِ». ( 111 )

«علم بدون عمل، همانند درخت بی میوه است. ».

«علم بی عمل، همانند کمانی بدون زه است. ».

«علم بدون عمل، حجّت خدا بر بنده است، (و دیگر در پیشگاه الهی عذری ندارد) ».

تمام اهتمام و عنایت خردمند، در مراقبت و پرداختن به خویشتن و عمل کردن به علم است و لذا تنها به دانستن و آگاه شدن اکتفا نمی کند. ولی کسی که از این نگاهِ درست به علم، بی بهره است، تنها به شنیدن، نقل و گفتگو، اهتمام می ورزد و تحت تأثیر وسوسه های شیطانی نسبت به عمل، کوتاهی و از انجام وظایف شرعی و دینی شانه خالی کرده و تنها بار خود را سنگین می نماید.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«علم و دانشی که به آن عمل نشود، بسان گنجی است که از آن خرج نشود. (صاحبش) نسبت به جمع آوری آن، خود را به زحمت اندازد، لکن به او سودی نبخشد» ( 112 )

علم چندان که بیشتر خوانی

چون عمل در تو نیست، نادانی

امام باقر عليه‌السلام فرمودند:

«مَنْ عَمِلَ بِما یعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ ما لَمْ یعْلَمْ». ( 113 )

«هر کس به آن چه می داند، عمل نماید، خداوند آن چه را که نداند، به او تعلیم دهد».

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«اِنَّ العالِمَ اِذا لَمْ یعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَما یزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفا». ( 114 )

«به راستی اگر عالم به علم خود عمل نکند، موعظه و اندرز او، از دل ها فروافتد (و بر شنوندگان اثر نبخشد) آن چنان که باران روی سنگ صاف بلغزد (و باقی نماند) ».

خدای متعال به حضرت داود وحی فرستاد:

«سبک ترین کیفری که عالم بی عمل را به آن گرفتار می کنم - که از هفتاد عقوبت سخت تر و دشوارتر است - این است که حلاوت و شیرینی ذکر خود را از قلبش خارج می کنم... ». ( 115 )

اوصاف علم و عالم

خدای تعالی می فرماید:

( ... اِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ اِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفوُرٌ ) ( 116 )

«از بندگان خدا تنها عالمان از او خشیت ( 117 ) دارند، خداوند عزیز و آمرزنده است».

آری! تنها عالمان واقعی به خاطر درک عظمت مقام پروردگار و نیز احساس مسؤولیتی که دارند، به مقام عالی خشیت نایل آیند.

امام سجاد عليه‌السلام می فرمایند:

«... وَ مَا الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَالْعَمَلُ اِلاّ اِلْفان مُؤْتَلِفان، فَمَنْ عَرَفَ اللَّهَ خافَهُ وَ حَثَّهُ الْخَوْفُ عَلَی الْعَمِل بِطاعَةِ اللَّهِ وَ اِنَّ اَرْبابَ الْعِلْمِ وَ اَتْباعَهُمُ الَّذِینَ عَرَفُوا اللَّهَ فَعَمِلُوا لَهُ وَ رَغِبُوا اِلَیهِ وَ قَدْ قالَ اللَّهُ: «اِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»... ». ( 118 )

«علم الهی (معرفت به او) و عمل؛ دو دوست صمیمی اند. کسی که خدا را بشناسد، از او می ترسد و همین ترس، او را وادار به عمل و طاعت خدا می کند. به راستی صاحبان علم و پیروان آن ها، کسانی هستند که خدا را شناخته اند و برای او، به عمل و عبادت روی آورند و به سوی او میل و رغبت کنند و خداوند می فرماید: «از بندگان خدا تنها عالمان از او خشیت دارند».

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«اَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ سُبْحانَهُ اَخْوَفُهُمْ مِنْهُ». ( 119 )

«داناترین مردم به خدای سبحان، کسی است که ترس او، از خدا بیشتر باشد».

جابربن عبد اللَّه گوید: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«لا تَجْلِسُوا اِلّا عِنْدَ کُلّ عالمٍ یدْعُوکُمْ مِنْ خَمْسٍ اِلی خَمْسٍ: مِنَ الشَکِ  اِلی الْیقِینِ وَ مِنَ الرِّیاءِ اِلَی الْاِخْلاصِ وَ مِنَ الرَغْبَةِ اِلی الْرَّهْبَةِ [الْزُهْدِ]وَ مِنَ الْکِبْرِ اِلَی التَواضُعِ وَ مِنَ الغِشِّ اِلَی النَّصِیحَةِ [مِنَ العَداوَةِ اِلَی الْمَحَبَّةِ]». ( 120 )

«جز با عالمی که شما را از پنج چیز به پنج چیز دعوت می کند، مجالست ننمایید: (آن که شما را) از شک و تردید به یقین، از ریا به اخلاص، از میل به دنیا به زهد و بی رغبتی به آن، از تکبّر به تواضع و از ناخالصی و خیانت، به خیر خواهی و از دشمنی، به دوستی فرا می خواند».

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«جویندگان علم، سه دسته اند، آن ها را با شخصیت ها و نشانه هایشان بشناس: گروهی علم را برای (غوطه ور شدن در) جهل و ستیزه جویی می آموزند و دسته ای برای برتری جویی و بلند پروازی و فریفتن دیگران تحصیل می کنند و گروهی برای بصیرت در دین و خردورزی، می آموزند.

امّا جاهل و ستیزه جو، او مردم آزار و ستیزه گر است و در مجالس از علم یاد نموده، حلم را می ستاید و به خشوع تظاهر می کند، ولی از ورع تهی است. خداوند (به خاطر این رفتارها) بینی او را (به خاک) کوبد و کمرش را درهم شکند.

امّا برتری جو و بلند پرواز و عوام فریب، وی نیرنگ باز، چاپلوس است و بر همدوشان خود گردن فرازی می کند و برای ثروتمندانِ پست تر از خود، کوچکی نموده (سر سفره آن ها می نشیند و) حلوا و شیرینی آن ها را می خورد و دین خود را در هم می شکند (و از دست می دهد) خداوند او را (به خاطر این رفتارها) بی نام و نشان کرده، اثرش را از میان عالمان از بین می برد.

امّا آن که برای بصیرت در دین و خردورزی، علم می آموزد، وی دل شکسته، اندوهناک، بیدار شب و شب زنده دار است. تحت الحنک خویش را انداخته و در تاریکی شب بپا خواسته و به عمل عبادی مشغول می باشد. (نسبت به خداوند) خشیت داشته و ترسان است. دیگران را به سوی خداوند دعوت نموده و نسبت به آنان شفقت دارد. به اصلاح خود و سازندگی درون خود روی آورده و مردم زمانش را نیکو شناسد و لذا از مطمئن ترین برادرانش هراسناک است. خداوند پایه های وجودش را محکم نموده و در روز رستاخیز امانش دهد». ( 121 )

و نیز آن حضرت، عالم نماها را این گونه معرّفی می کنند:

«دسته ای از دانشمندان می خواهند که دانش خویش را در خود انباشته کرده و مردم از آن استفاده نکنند، اینان در طبقه نخست دوزخ جای دارند.

گروهی از آنان اگر پند داده شوند (به دماغشان بر می خورد و) از قبول آن سرپیچی می کنند. امّا اگر پند و موعظه کنند، توأم با درشتی و تندی باشد و سخت گیری می کنند، اینان در طبقه دوم دوزخ قرار گیرند.

برخی هم برای یاد دادن علم، ثروتمندان و اشراف را برگزینند و به مساکین و مستمندان تعلیم ندهند، ایشان در سوّمین طبقه دوزخ باشند.

عده ای از آنان از ستمگران و پادشاهان پیروی می کنند، اگر به آن ها اعتراضی شود و یا درباره آنان کوتاهی شود، غضب می نمایند، اینان در طبقه چهارم دوزخ جای دارند.

دسته ای (به جای پیروی از پیشوایان معصوم عليهم‌السلام سراغ این و آن می روند و) گفته های یهود و نصاری را انتخاب می کنند تا بدین وسیله دانش خود را جلوه داده و آن را تقویت نموده و افزایش دهند. ایشان در پنجمین طبقه دوزخند.

برخی از آنان بر مسند فتوا می نشینند (و خود را مرجع دینی مردم معرّفی می کنند) و می گویند از ما سؤال کنید، با آن که گویا کلمه ای درست دریافت نکرده اند، در صورتی که خداوند کسانی را که به زحمت چیزی را به خود می بندند، دوست ندارد، اینان در طبقه ششم دوزخ جای دارند.

و بالاخره عدّه ای علم و دانش را می آموزند و به دیگران تعلیم می دهند تا در زمره افرادی که دارای مردانگی، خرد و عقل اند به حساب آیند، ایشان در هفتمین طبقه دوزخ می باشند». ( 122 )

اساساً در منطق دین، عالم و دانشمند کسی نیست که مغز او صندوقچه آراء و افکار و فرمول های علمی این و آن باشد و آموزه های علمی خود را در خدمت تمایلات مادّی و قدرت های سلطه گر قرار دهد. بلکه عالم واقعی، کسی است که نور علم، تمام وجودش را فرا گرفته و درونش از آلودگی ها پاک و به نور ایمان و تقوا روشن گشته، خود را نسبت به دستورات الهی، سخت متعهّد می داند و در انجام وظایفش کوشاست.

از امیر مؤمنان عليه‌السلام درباره علم سؤال شد، در پاسخ فرمودند:

«اَرْبَعُ کَلَماتٍ: اَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ بِقَدْرِ حاجَتِکَ اِلَیهِ وَ اَنْ تَعْصِیهُ بِقَدْرِ صَبْرِکَ عَلَی النَّارِ وَ اَنْ تَعْمَلَ لِدُنْیاکَ بِقَدْرِ عُمْرِکَ فِیها وَ اَنْ تَعْمَلَ لِآخِرَتِکَ بِقَدْرِ بَقاءِکَ فِیها». ( 123 )

«علم، چهار کلمه است: به اندازه احتیاجت به خداوند، او را عبادت نموده، و به مقدار صبرت بر آتش دوزخ، او را معصیت نمایی، و به اندازه عمرت در دنیا، برای آن کار کنی، و به مقدار بقای خود در آخرت، برای آن عمل انجام دهی».

عنوان بصری که نود و چهار سال از عمرش می گذشت، نزد مالک (که از پیشوایان چهار گانه اهل سنّت است) کسب دانش نمود. او می گوید: هنگامی که امام صادق عليه‌السلام به مدینه تشریف آورد، نزد آن بزرگوار رفتم تا از وی کسب فیض نمایم، ولی نپذیرفت و عذر آورد. من ناراحت شدم و با خود گفتم: اگر در من خیری بود، امام عليه‌السلام مرا می پذیرفت.

فردای آن روز، داخل مسجد النبی شده و پس از ادای دو رکعت نماز، از خداوند درخواست نمودم که قلب آن حضرت را به من مهربان کند. چند روز گذشت، صبرم تمام شد، عصر یکی از روزها خدمت آن بزرگوار رفته، دوباره درخواست ملاقات نمودم. پس از آن که به حضور حضرتش شرفیاب شدم پرسید: خواسته تو چیست؟

عرض کردم: از خدا خواسته ام که قلب شما را به من مهربان کند و از علم شما روزیم سازد. امام عليه‌السلام فرمود:

«لَیسَ الْعِلْمُ بالتَّعَلُّم، اِنَّما هُوَ نُورٌ یقَعُ فی قَلْبِ مَنْ یرِیدُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی اَنْ یهْدِیهُ».

«علم (حقیقی) آموختنی نیست و با یادگیری به دست نمی آید، بلکه نوری است که در قلب کسی قرار می گیرد که خدای تعالی خواهان هدایت اوست».

آن حضرت در ادامه فرمود:

«اگر آهنگ علم می نمایی، نخست باید که در نفس خود، جویای حقیقت بندگی باشی و علم را برای عمل و به کار بستن آن بخواهی و از خداوند درخواست فهم (و درک حقایق) کن تا به تو عطا فرماید».

عرض کردم: حقیقت بندگی و عبودیت چیست؟ پاسخ داد:

«سه چیز است: نخست آن که انسان خود را مالک چیزی نداند. - زیرا بندگان، مالکِ چیزی نباشند و مال را از آنِ خدا می دانند و در موردی که امر فرموده، صرف می کنند - و دیگر برای خود تدبیری نداشته (امور خود را به خدا واگذارد) و نیز تمام همّت و اشتغال او، امر و نهی الهی است. (که هر چه امر نموده، انجام دهد و از آن چه نهی نموده، اجتناب ورزد.)

هرگاه بنده ای، خود را مالک چیزی ندانست، انفاق در جایی که مأمور است، برای او آسان شود و آن گاه که بنده (در خود اراده ای ندید و) تدبیرش را به خدا واگذار کرد، مصیبت های دنیا برای او آسان گردد و هرگاه که بنده ای مشغول امر و نهی الهی بود، خود را فارغ نبیند تا جدال کند و یا نزد مردم مباهات نماید و هنگامی که خداوند این سه را به بنده اش کرامت نمود، مشکل دنیا و شیطان و مردم بر او آسان گردد و دنیا را برای زیاد نمودن مال و افتخار کردن طلب نکند و عزّت و برتری نزد مردم را طالب نباشد و شب و روزش را به باطل سپری نکند و این (برخورداری از سه امر مهم) نخستین درجه تقوا و پرهیزکاری است».

عنوان به امام عليه‌السلام عرض می کند: مرا توصیه ای بفرمایید و آن حضرت او را به نه چیز سفارش می کنند که سه چیزِ مربوط به ریاضت نفس، از این قرار است:

«هرگاه میل و اشتها به غذا نداری، از خوردن اجتناب کن زیرا (غذا بدون اشتها) موجب حماقت و سبک مغزی می گردد و جز هنگام گرسنگی غذا نخور، و هرگاه غذا می خوری، از حلال مصرف نما، و با نام پروردگار آغاز کن، و به یادآور حدیث (و گفتار) رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را که فرمودند:

آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خود پر نمی کند، حال که ناچاری به خوردن؛ ثلث آن برای غذا و ثلث آن برای آشامیدن و ثلث دیگر برای هوای معده و تنفّس آن باشد». ( 124 )

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«جویای علم و دانش باشید و همراه آن، با حلم و بردباری و نیز با وقار، خود را بیارایید و نسبت به دانش آموزان خود و کسی که از او علم و دانش درخواست می کنید، متواضع و فروتن باشید و از عالمان متکبّر نباشید که با رفتار باطل و نابحقّ خود حقّ شما را از میان می برد». ( 125 )

امام صادق عليه‌السلام از امیر مؤمنان عليه‌السلام نقل می کنند که آن حضرت مدام می فرمودند:

«ای جوینده علم! (بدان که) علم دارای فضایل فراوانی است. سرش؛ تواضع، چشمش؛ پاکی از حسد، گوشش؛ فهمیدن، زبانش؛ راستگویی، حافظه اش؛ بحث و کاوش، قلبش؛ حسن نیت، عقلش؛ شناخت اشیا و امور، دست آن؛ رحمت و پایش؛ دیدار عالمان است.

همّت آن؛ سلامت، حکمتش؛ ورع، قرارگاهش؛ رستگاری، قائد و راهبرش؛ عافیت، مرکب آن؛ وفا، سلاحش؛ سخن نرم و ملایم، شمشیرش؛ رضا، کمانش؛ مدارا، لشکرش؛ گفتگو با عالمان، ثروت و سرمایه آن؛ ادب، اندوخته و پس اندازش؛ اجتناب از گناهان، توشه اش؛ معروف و کار نیک، آبرویش؛ مصالحه و ترک عداوت، راهنمایش؛ هدایت و رفیق آن؛ دوستی با نیکان و افراد برگزیده است». ( 126 )

یکی از وعاظ محترم تهران در منبر نقل نمود که به دیدن یکی از علما رفتم، فرمود: برایم از شمال ماهی آوردند یادم آمد که یکی از رفقایم بیمار است و دوای او ماهی است، ماهی را برایش بردم و او خوشحال شد. ( 127 )

شب آقای?بزرگوار با عظمت را زیارت کردم، وجودش همه جا را منوّر کرده بود، عرض کردم: شما کیستید؟ فرمودند: علی بن ابی طالب هستم. حضرت نگاهی به دلم کرد مانند کتابی که باد می وزد، ورق ورق می شود، تمام صفحات دلم راکه بد بود ورق ورق شد.

عده ای همراه آن حضرت بودند، عرض کردند: با ما چنین نکرده اید، فرمودند: او چیزی را که دوست می داشت به دیگری انفاق کرد.

آفات علم

توضیح

آفات و موانع علم، نه تنها آثار و فواید مثبت علم را از میان برده، بلکه سرچشمه بسیاری از فسادها بوده و موجبات گمراهی، سقوط و هلاکت آدمی را فراهم می سازد.

منظور از آفات، عوامل منفی تأثیر گذاری است که با جوهره پرتو افکنی و هدایت گری علم، در تعارض است. این عوامل فراوانند از جمله؛

غفلت

اگر آدمی تنها به علوم رسمی و قیل و قال و مشتی اصطلاحات اکتفا نماید و خود را نسازد و از تزکیه و تربیت دینی بی بهره باشد، آموخته های او، مایه غفلت از پروردگار متعال گردیده و سرای جاودانی را به فراموشی می سپارد. همان گونه که بسیاری از دانشمندان علوم روز، به این آفت خطرناک گرفتار شده اند. اینان با بهره مند بودن از پرتو دانش و بهتر دیدن آثار صنع الهی در جهان، به جای سر فرود آوردن در مقابل عظمت پروردگار متعال، راه کفر و عناد را پیش گرفته و در وادی مادیات، خویشتن را گرفتار ساخته اند.

غرور

یکی دیگر از آفاتی که دامن بسیاری از جویندگان علم و دانش را می گیرد، غرور علمی است، به طوری که در عالم علم، کمتر کسی وجود دارد که به مراحلی از دانش رسمی رسیده باشد، ولی بر خودبینی، تکبّر و خودپسندی او افزوده نشود و خویشتن را برتر از دیگران نداند.

این آفت، آن چنان خطرناک است که منشأ بسیاری از فسادها شده و غالباً رهایی از آن هم بسی سخت و دشوار خواهد بود. زیرا این بیماری، به قدری ظلمت آور بوده و فضای باطن را تاریک می سازد که گاه آدمی بر اثر دانستن پاره ای از اصطلاحات، خود را از اولیای حق، بلکه بالاتر می پندارد و لذا گفته اند: «اَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاَکْبَر= علم همان حجاب اکبر است».

متأسّفانه اکثر دانشمندان و دانش پژوهان علوم روز، فریفته علوم و تحصیلات خود شده و می پندارند که با بضاعت اندک خود، جهان دانش و معرفت را مسخّر ساخته و بر همگان برتری دارند و در نتیجه، گرفتار بسیاری از بیماری های روحی - از قبیل؛ خود برتر بینی، تفوّق طلبی، ریاست خواهی، خود محوری و ستمگری - می شوند.

کسانی هم که به تحصیل علوم دینی می پردازند، بسا با جدّی نگرفتن مسأله تهذیب نفس، دچار چنین آفتی خواهند شد. اینان در حقیقت خانه دلشان از نور علم حقیقی تهی و جانشان از فروغ حکمت و معرفت محروم است. زیرا به طور قطع، علم واقعی، بر خضوع و خشوع قلبی انسان می افزاید و آثار غرور و خودبینی را از صفحه دل محو می سازد. لذا عالمانی که درهای معرفت به روی آنان گشوده شده، به تحصیلات و معلومات ناچیز خود مغرور نشده و از انبیا و اولیای الهی پیروی نموده، خود را از این آفت خطرناک رها می سازند.

امام موسی بن جعفر عليهم‌السلام به هشام می فرمایند:

«اِنَّ الزَّرْعَ ینْبُتُ فِی السَّهْلِ وَلا ینْبُتُ فِی الصَّفا، فَکَذلِکَ الحِکْمَةُ تَعْمُرُ فی قَلْبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعْمُرُ فی قَلْبِ المُتَکَبِّر الْجَبَّارِ، لِاَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَواضُعَ آلَةَ الْعَقْلِ و جَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهْلِ». ( 128 )

«به راستی که زراعت، در زمین نرم و هموار می روید، نه بر سنگ سخت و نیز حکمت در دل متواضع جای گرفته و آن را آباد می سازد، نه در دل متکبّر ستم پیشه. زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبّر را وسیله جهل و نادانی قرار داده است».

دوستی دنیا

آفت دیگری که غالب دانش پژوهان و دانشمندان علوم رسمی به آن مبتلا هستند، حبّ دنیاست. نقشی که دانشمندان خصوصاً عالمان دینی در جامعه بر عهده دارند، ایجاب می کند که اینان بیش از هر گروهی، از صفات عالی و اخلاق کریمانه برخوردار باشند و به قدر امکان، ریشه هرگونه رذایل و موانعی که انسان را از ثمرات علم و دانش دور می سازد، قطع نمایند و علاقه ها و دلبستگی های مادی را که میان آنان و کمال طلبی سدّی ایجاد می کند؛ از هم بگسلند. چرا که بدون شک، عالمی که گرفتار حبّ دنیا و غرور و خودپرستی شود، برایش جز ظلمت و انحطاط و سقوط، حاصلی نخواهد داشت.

متأسّفانه همان گونه که پیشتر اشاره شد، امروزه افراد برای امور مادی ارزش قائلند و دانش را تنها به این دلیل می آموزند که آن ها را مستقیم یا غیر مستقیم در رسیدن به مقاصد دنیوی و مادی، یاری رساند. برخی نیز پا را فراتر گذاشته، علوم دینی را هم وسیله ای برای نیل به اهداف دنیوی و مادی قرار داده اند.

پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ضمن سفارشات خود به ابن مسعود می فرمایند:

«مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ یرِیدُ بِهِ الدُّنْیا وَ آثَرَ عَلَیهِ حُبَّ الدُّنْیا وَ زَینَتَها استَوْجَبَ سَخَطَ اللَّهِ عَلَیهِ وَ کانَ فِی الدَّرکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النَّارِ مَعَ الْیهُودِ وَ النَّصاری الَّذِینَ نَبَذوُا کِتابَ اللَّه تَعالی. ( 129 )

«کسی که علم را برای اهداف دنیوی بیاموزد و دوستی و زینت دنیا را بر آن ترجیح دهد، مستحقّ سخط و خشم خداوند گردد و در پایین ترین درجه از دوزخ با یهود و نصارا - که کتاب خدای متعال را رها ساخته و آن را مطرود کرده اند - خواهد بود».

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«مَنْ اَرادَ الْحَدِیثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْیا لَمْ یکُنْ لَهُ فِی الْآخِرَةِ نَصِیبٌ وَ مَنْ اَرادَ بِهِ خَیرَ الْآخِرَةِ اَعْطاهُ اللَّهُ خَیرَ الْدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ». ( 130 )

«کسی که حدیث را برای سود دنیایی بخواهد، در آخرت بهره ای ندارد و هر کس حدیث را برای آخرت بخواهد، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او ارزانی خواهد کرد».

و آن حضرت می فرمایند:

«اِذا رَأَیتُمُ الْعالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلی دِینِکُمْ، فَاِنَّ کُلَّ مُحِبٍ  لِشَی ءٍ یحُوطُ ما اَحَبَّ».

«هرگاه احساس نمودید که عالمی به دنیا دلبستگی دارد، او را نسبت به دینتان متّهم سازید (و از او برحذر باشید و در مسایل دینی به او اعتماد نکنید) زیرا کسی که چیزی را دوست می دارد، گرد همان می گردد».

و در ادامه می فرمایند:

«خداوند به حضرت داود وحی فرستاد که عالم و دانشمند فریفته و شیفته دنیا را میان من و خودت واسطه قرار مده! زیرا تو را از محبّت و عشق به من باز می دارد. این گونه عالمان، راهزنانی هستند که راه را بر بندگان خواهان من می بندند. کمترین رفتاری را که بر آنان روا دارم، آن است که حلاوت و شیرینی مناجاتم را از دلشان بر می دارم». ( 131 )

آری! برای این که علم جایگاه حقیقی و قداست و حرمت خود را پیدا کند و در مسیر صحیح از آن استفاده شود، باید دست ناپاکان و افرادی را که وجودشان از مطامع دنیوی پر شده و هدفی جز اغراض هوس آمیز ندارند، کوتاه نمود تا امّت در مسیر صحیح هدایت شده و از انحرافات مصون بمانند.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«حضرت موسی در جمع یاران خود همنشینی داشت که به مراحل بالایی از علم دست یافته بود. روزی از آن حضرت اجازه خواست که با نزدیکان و خویشان خود، ملاقاتی به عمل آورد. آن حضرت فرمود:

«صله رحم یکی از حقوق است، ولی مواظب باش به دنیا روی نیاوری (و علم را وسیله دنیای خود قرار ندهی) که خداوند بار علم را بر دوش تو نهاده و نباید آن را ضایع و تباه سازی و جز خدا تکیه گاه دیگری برگزینی».

آن مرد عرض کرد: جز خیر و نیکی، هدف دیگری ندارم و برای صله رحم خود به راه افتاد. مسافرت او طول کشید تا آن جا که حضرت موسی جویای احوال او شد. ولی هیچ کس از او اطّلاعی نداشت. ناگزیر از جبرئیل جویای حال او گشت و پرسید: آیا از او اطّلاعی داری؟

جبرئیل گفت: آری! هم اکنون با چهره ای میمون وار و زنجیر به گردن، کنار در ایستاده است! حضرت موسی ناراحتی و بیم و هراس خود را با خدا در میان گذاشت و در نمازگاه خویش ایستاده، خدای را چنین می خواند: پروردگارا! یار و همنشین مرا (از این وضع دلخراش نجات ده!) خداوند وحی فرستاد:

«ای موسی! اگر مرا آن چنان بخوانی که استخوان بالای سینه و زیر گردن تو منقطع گردد، درباره او تو را اجابت نکنم، زیرا بار علم را بر دوش او نهادم، ولی وی آن را تباه ساخته، به غیر من روی آورد». ( 132 )

حضرت عیسی عليه‌السلام (به یاران خود) فرمود:

«شما برای دنیا کار می کنید در حالی که در دنیا بدون عمل روزی داده می شوید. ولی برای آخرت (نمی کوشید و) کاری انجام نمی دهید، در حالی که برای آخرت جز (در سایه کوشش و) عمل، روزی داده نمی شوید! (و از مزایای آن عالم، بهره مند نخواهید شد) وای بر شما که عالمان بدی هستید! مزد خویش را دریافت نموده، ولی عمل را ضایع و تباه می سازید. به زودی صاحب کار از عمل و کارش جویا می گردد و به زودی از این دنیای پهناور به تنگنای ظلمت قبر منتقل می گردید. خداوند شما را از جرم و گناه به همان کیفیت و تأکیدی نهی فرموده که فرمان روزه و نماز را داده است.

چگونه می شود کسی که از (مقدار و چگونگی) رزق و روزی خود به خشم آمده و مقام و منزلت خویش را حقیر و پست می شمرد، اهل علم باشد، در حالی که می داند با علم و قدرت خداوند، آن روزی تعیین شده است؟!

چگونه می شود کسی که خدا را در آن چه برای او مقدّر ساخته، متّهم می سازد و به آنچه در زندگی با آن ها مواجه است، راضی نمی گردد در شمار اهل علم باشد؟!

چگونه می شود کسی که دنیایش را بر آخرت ترجیح می دهد و به دنیا و آنچه برای او زیانبخش است، بیش از آنچه برای او سودمند خواهد بود، روی می آورد، در شمار دانش پژوهان قرار گیرد؟!

چگونه می شود کسی که تنها برای گفتن و اطّلاع رسانی به دیگران، علم می آموزد، ولی برای عمل کردن بر طبق گفتارش نمی آموزد، اهل علم باشد؟! » ( 133 )

عالم بزرگوار، مؤلّف «عروة الوثقی»، مرحوم آیة اللَّه سید محمّد کاظم یزدی می فرماید:

کاظما! تا کی به خواب غفلتی

فکر خود کن تا که داری مهلتی

کاظما! عمرت هدر شد در خیال

شرم بادت از خدای لا یزال

کاظما! برخیز و فکر راه کن

توشه ای از بهر خود همراه کن

کاظما! از بی خودی سوی خود آی

خورده خورده روی کن سوی خدای

حاملان وحی و علم

گر چه تعلیم و آموختن، به آن جهت که یک واقعیت درونی و فطری بشر است، وظیفه ای انسانی بوده و از بدو تولّد تا لحظه مرگ از او جدا نیست، لکن راه یابی به حقیقت وجودی آدمی و انسانیت انسان و پاسخ گویی به همه ابعاد و نیازهای مادّی و معنوی و رسیدن به کمال واقعی، جز با تعلیم و تربیت از راه درست و مجرای صحیح آن امکان پذیر نیست.

به عبارت دیگر، صِرف مطالعه و بررسی و آموختن اصطلاحات و آموزش علوم رسمی، زمینه شکوفایی همه استعدادهای انسانی را فراهم نساخته و آدمی را به کمال مطلوب و رشد واقعی که اقتضای انسانیت انسان است، نمی رساند.

بنابراین، نخست باید بنگریم که آگاهی ها و معارف را از چه مجرایی فراهم کرده و از چه کسانی به دست می آوریم و نیز باید تعلیم و تربیت و تهذیب، به گونه ای باشد که سبب رشد و نمو انسانیت انسان شود و در نتیجه، دل و جان از همه آلودگی ها پالایش یافته و آدمی ارزش و کمال حقیقی خود را باز یافته و زمینه قرب به پروردگار متعال برایش فراهم آید.

زید شحّام از امام باقر عليه‌السلام از آیه «فَلْینْظُرِ الانسانُ اِلی طَعامِهِ» ( 134 ) جویا می شود و می گوید: منظور از طعام در آیه چیست؟

امام عليه‌السلام در پاسخ فرمودند:

«عِلْمُهُ الَّذِی یأْخُذُهُ عَمَّنْ یأْخُذُهُ». ( 135 )

«علم و دانشی که فرا می گیرد، بنگرد از چه کسی گرفته است».

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به علی عليه‌السلام فرمودند:

«یا عَلِی! اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ اَنْتَ بابُها، فَمَنْ اَتی مِنَ الْبابِ وَصَلَ،

یا عَلِی! اَنْتَ بابِی الَّذی اُوتِی مِنْهُ وَ اَنَا بابُ اللَّهِ، فَمَنْ أَتانی مِنْ سِواکَ لَمْ یصِلْ اِلَی وَ مَنْ اَتَی اللَّهَ مِنْ سِوای لَمْ یصِلْ اِلَی اللَّهِ». ( 136 )

«یا علی! من شهر علم و تو درِ آن هستی، هر کس از در وارد شود، به مقصود می رسد.

یا علی! تو همان درِ (علمِ) من هستی که باید از آن داخل (شهر علم و حکمت) شد و من باب اللَّه هستم، هر کس از غیر (طریقِ) تو سراغ من آید، به من نخواهد رسید و هر کس از غیر (طریقِ) من، سراغ خدا برود، به خدا نخواهد رسید».

امام صادق عليه‌السلام از پدران خویش از رسول خدا عليه‌السلام روایت می کنند که فرمودند:

«اَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ وَ عَلِی بن اَبی طالِب بابُها وَ لَنْ تُوْتَی الْمَدِینَةُ اِلّا مِنْ قِبَلِ الْبابِ». ( 137 )

«من شهر حکمت و علی بن ابی طالب درِ آن است و جز از در، کسی وارد شهر نخواهد شد».

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«کُلُّ ما لَمْ یخْرُجْ مِنْ هذَا الْبَیتِ فَهُوَ باطِلٌ». ( 138 )

«هر چه از این خانه (که خانه رسالت است) خارج نشود (و از اهل بیت: گرفته نشود، قطعاً) باطل است».

یکی از بزرگان که در علم و عمل و ارتباط با مولا حضرت بقیة اللَّه - عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف - کم نظیر بود، بر منبر به تکرار نقل می فرمود:

«استاد بزرگوارم، مرحوم میرزای مهدی اصفهانی - قدس اللَّه سره - که عالمی وارسته... و اواخر عمر شریف در مشهد ساکن بودند، می فرمود:

در نجف برخی فیلسوف و عدّه ای عارف بودند و گروهی هم بر فقه و اصول اصرار می ورزیدند. من در اضطراب افتادم که چه باید کرد، راه کدام است! سرگردان بودم، به وادی السلام، قبر حضرت هود و صالح رفتم. با ناله و گریه عرض کردم: خدایا بیچاره ام، حیرانم و نمی دانم به کدام راه بروم «اهدنا الصراط المستقیم» آن گاه به حضرت امام زمان ارواحنا له الفداء متوسّل شدم. ناگاه حضرت بقیة اللَّه عجل اللَّه تعالی فرجه تشریف آوردند. در فاصله بیست قدمی من ایستادند. روی سینه مبارک نوار سبزی به طول هفتاد سانتیمتر و عرض بیست سانتیمتر نمایان شد، که بر آن با نور نوشته بود: «طَلَبُ الْمَعارِفِ مِنْ غَیرِ طَرِیقنا اَهْلِ الْبَیتِ مُساوِقٌ لاِنْکارِنا وَ قَدْ اَقامَنِی اللَّهُ وَ اَنَا الحُجةُ بْنُ الْحَسَن»

«طلب معارف از غیر طریق ما اهل بیت، به مثابه انکار ماست. قطعاً خداوند (امروز) مرا برپا داشته است و من حجة خدا فرزند (امام) حسن عسکری عليه‌السلام هستم».

و جمله «انا الحجة بن الحسن» نظیر امضا بود و به من اجازه سخن گفتن ندادند. خوب که در خاطرم این جمله نورانی نقش گرفت، حضرت تشریف بردند و از نظرم غایب شدند. از آن پس، دلم آرام گرفت و درونم باز شد و راه خود را پیدا نمودم». ( 139 )

امام باقر عليه‌السلام به سَلَمَة بن کُهَیل و حکم بن عُتیبه (که از مخالفان بودند) فرمودند:

«شَرِّقا و غَرِّبا فَلا تَجِدانِ عِلْماً صَحِیحاً اِلّا شَیئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنا اَهْلِ الْبَیتِ». ( 140 )

«به شرق بروید، به غرب بروید، (در همه عالم) جز آنچه از ما اهل بیت رسالت تراوش نموده، علم صحیحی پیدا نخواهید کرد».

چرا که خلعت عصمت تنها بر وجود اقدس آن بزرگواران می برازد و خطا و نسیان صِرفاً از دامن ملکوتی آن سروران عالی مقام به دور است، و هم آن عزیزان درگاه الله اند که حاملان حقیقی وحی الهی، خازنان علوم ربّانی و آگاهان به اسرار عالم خلقت و راز و رمز جهان آفرینش اند. ( 141 )

وظایف جویندگان علم

اشاره

آداب و وظایف استاد و شاگرد در مسیر تعلیم و تعلّم و تربیت دینی، فراوان است و برخی از آن ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. که به آن ها اشاره می گردد. ( 142 )

خلوص نیت

ارزش و اعتبار عمل و رفتار هر فردی، مطابق نیت و قصد و هدف اوست و نیز کاربرد سود و پاداش اعمال هر کس، صرفاً به نیت او بستگی دارد. بنابراین، آن چه که انسان را به قلّه کمال می رساند و ارزش و اعتبار عمل وی را از استحکام کافی برخوردار می سازد، پاکی نیت و خالی بودن انگیزه او از هرگونه شائبه آلودگی به هواهای نفسانی و دور نگه داشتن عمل از هر نوع رنگ غیر الهی است که از آن به «اخلاص» نام برده اند. لذا، جویندگان علم و دانش، نخست باید دارای خلوص نیت باشند و در جهت اهداف الهی و انسانی گام بردارند و راه وصول به رضای خدا و قرب به او را پیش گیرند و از آن چه غیر اوست، پرهیز نمایند.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در آن حدیث مشهور می فرمایند:

«اِنَّما الْاَعْمالُ بِالنِّیاتِ وَ اِنَّما لِکلِ  امْرِءٍ ما نَوَی فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ اِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ اِلَی دُنْیا یصِیبُها اَوْ امْرأةٍ ینْکَحُها فَهِجْرَتُهُ اِلی ما هاجَرَ اِلَیهِ». ( 143 )

«اعمال (هر انسانی) ، تنها به نیت وابسته است و ارزش هر فرد، صرفاً همان چیزی است که آن را قصد نموده است. پس اگر کسی به سوی خدا و رسول هجرت و کوچ کند، (در حقیقت) به سوی خدا و رسول هجرت نموده است و اگر شخصی به (هوای) دنیایی که می خواهد به آن دست یابد و یا زنی که ازدواج می کند، هجرت کند، هجرت او، به همان چیز (و هدف کم ارزش او) خواهد بود».

امام رضا عليه‌السلام از پدران خود نقل نموده اند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«ما اَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جلَّ اَرْبَعینَ صَباحاً اِلّا جَرَتْ ینابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لِسانِهِ». ( 144 )

«هیچ بنده ای چهل روز به خاطر خدا اخلاص نمی ورزد، مگر آن که چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود».

البته مقام و منزلت اخلاص و پاکی نیت، بسی گرانقدر و دارای اهمیت فراوان است که دسترسی به آن و ارتقای به قلّه آن، سخت دشوار است. و اگر کسی پویای این مقام عالی باشد، به بررسی دقیق و اندیشه درست و استوار و جدّ و جهد کافی و تضرّع به پیشگاه حضرت حق نیازمند است.

توکّل

بر هر معلّم و شاگردی - علاوه بر خلوص نیت - لازم است سراپای وجود خویش را متوجّه خدا ساخته و در تمام امور به او متّکی باشد و فیوضات مادی و معنوی را از درگاه حضرتش خواستار باشد.

جویندگان علم باید به خدا توکّل نموده و امور خویش را تنها به او واگذار نمایند و بر علل و اسباب طبیعی و دنیوی تکیه نکنند و در تمام شؤون زندگی، توجّهات ویژه و مهرآمیز پروردگار حکیم را از یاد نبرند و خود را از غم رزق و تحصیل روزی فارغ سازند.

پیامبر گرامی صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اِنّ اللَّهَ تَعالی قَدْ تَکَفَّلَ لِطالِبِ الْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خاصَّةً عَمَّا ضَمِنَهُ لِغَیرِهِ». ( 145 )

«خداوند متعال رزق و روزی را که برای دیگران ضامن شده، به طور ویژه و به طریقی خاص برای طالب علم عهده دار شده است».

مرحوم شهید ثانی در توضیح حدیث می فرماید:

«به این معنی که سایر طبقات مردم، غالباً در کسب روزی به سعی و کوشش نیاز دارند تا روزی خود را به دست آورند، در حالی که جوینده علم، به چنین کوششی مکلّف نیست. زیرا او از حسن نیت و اخلاص (خاصّی) برخوردار است و خداوند متعال، هزینه معاش و زندگی او را کفایت و ضمانت خواهد کرد. سپس می افزاید:

در طی زندگانی من، حوادث و رویدادهای جالب و دقیقی را به یاد دارم که اگر به گردآوری آن ها بپردازم، به جایی می رسد که خدا (بهتر) از هر کسی به این توجّهات آگاه است... »

برخورداری از اخلاق کریمانه و صفات نیک

معلّم و شاگرد، در پایبندی به حسن خلق، حلم و بردباری، تواضع، رفق و مدارا، عفّت نفس و علوّ همّت و سایر صفات متعالی، نسبت به سایر مردم وظیفه بیشتر و سنگین تری دارند و باید در این رهگذر، از بذل توان و جدّ و کوشش و تضرّع به درگاه الهی دریغ نورزند. و در قیام به شعایر اسلامی و عمل به ظواهر احکام، همواره پایبند باشند و در رفتار آشکار و نهان خویش، همواره دقّت نمایند و خود را با زیبنده ترین و کامل ترین اعمال ظاهری و باطنی آراسته و در انجام واجبات و مستحبّات، کوشا باشند. زیرا عالمان و جویندگان علم، حجّت های الهی بر توده مردم اند و افراد، آنان را الگوی رفتاری و گفتاری خود قرار داده و در جمیع امور، از آن ها پیروی می کنند.

و نیز باید خویشتن را از اخلاق ناستوده و کردار نامطلوب از قبیل حسد، بخل ورزی و خودپسندی، خودنمایی، دروغ گویی و حرص و طمع، ستیزگی و جدال، جور و ستم و تحقیر دیگران و دیگر اخلاق رذیله دور سازند.

تعظیم و احترام به عالمان و بزرگان دینی، خصوصا اساتید

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اِنَّ اللَّهَ تَعالی وَضَعَ اَرْبَعاً فی اَرْبَعٍ: بَرَکَةَ العِلْمِ فی تَعْظِیمِ الاُسْتادِ وَ بَقاءَ الْاِیمانِ فی تَعْظِیمِ اللَّهِ وَ لَذَّةَ العَیشِ فی بِرِّ الْوالِدَینِ، وَ النَّجاةَ مِنَ النَّارِ فی تَرْکِ اِیذاءِ الْخَلْقِ». ( 146 )

«به راستی خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است: برکت علم را در تعظیم استاد، پا بر جایی ایمان را در تعظیم خداوند، لذّت زندگی را در نیکی به پدر و مادر و نجات و رهایی از آتش را در ترک آزار و اذیت مخلوق».