فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی0%

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
گروه:

مشاهدات: 20533
دانلود: 2250

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20533 / دانلود: 2250
اندازه اندازه اندازه
فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

نویسنده:
فارسی

«فرهنگ صفات»، کتابی است بدیع که بایدها و نبایدهای اخلاقی را دسته بندی کرده و با تأکید بر آیات و روایات، به مفهوم شناسی فضیلتها و ضد ارزشهای اخلاقی پرداخته است.
این کتاب، در دو بخش کلی سامان یافته است؛ در بخش اول، با عنوان «فضیلت های اخلاقی و صفات عالی انسانی»، پس از بحثی کوتاه در نقش فضایل اخلاقی و راه تحصیل آنها، صفات پسندیده، در چهار دسته طبقه بندی شده و برای هریک، مصادیقی ذکر و تبیین گردیده است؛ دسته اول، «اصول راهبردی» نام گرفته و شامل صفاتی چون بلندی همت، دوراندیشی، اخلاص، زهد، ورع، خوف و رجا، و انصاف می شود.
مکارم اخلاق، دسته دوم است و شامل شکر، خلق نیکو، بردباری، فروتنی، سخاوت، صداقت، امانت داری، پایبندی به عهد، قناعت، غنای نفس، حیا، عفت و غیرت.
دسته سوم، با عنوان ارکان ایمان، یقین، صبر، رضا، تسلیم، توکل، و تفویض را بررسی می کند و دسته چهارم، اصول همزیستی را در قالب نوع دوستی، عدالت خواهی، انفاق، سازگاری، فروبردن خشم، و گذشت، شرح می دهد.
بخش دوم نیز که به ضد ارزشهای اخلاقی اختصاص یافته، رذائل را در قالب سه دسته، توضیح می دهد. موانع و آفات بیرونی، موانع و آفات درونی، و موانع همزیستی وآفات اجتماعی این سه دسته هستند. گناهانی چون دروغ، سخن چینی، بهتان و صفاتی چون قساوت، تکبر، غرور، ریاست طلبی، حسد، بخل، بدگمانی، عیب جویی، نفاق در این بخش بررسی شده اند.

و البته نباید پنداشت که سزای آنان تنها در این دنیاست و نه هرگز گمان شود که اعمال ستمگران از محضر خداوند به دور است. ( 964 )

آیین حیات بخش اسلام و منطق و فرهنگ قرآن بر این اساس استوار گشته که نه ظلم را تحمّل می کند و نه تن دادن به ستم را مجاز می شمرد. ( 965 )

از سوی دیگر اگر ستمگری را مذموم و مردود دانسته است یاری طلبیدن در برابر ظلم را بی عیب شمرده، آن را مورد تأیید قرار می دهد. ( 966 )

همچنان که مجازات ستمگر و انتقام از وی را حقّ مظلوم می داند و مانع تراشی بر سر راه او را به هیچ کس اجازه نداده است، در عین حال برای شکیبایی و پرهیز از انتقام نیز پاداشی بزرگ و فضیلتی ارزشمند در نظر گرفته است. ( 967 )

امنیت و ایمنی صرفاً از آن کسانی است که ایمان آورده، آن را به ظلم و ستم آلوده نساخته اند. ( 968 )

البته در هر جامعه ای گروهی زیر پرچم حق و حق خواهی نرفته، راه فساد و تباهی را در پیش می گیرند، لیکن اگر مردم با آگاهی و شعور راه خیر و صلاح را برگزیده، در صدد اصلاح خویش باشند خداوند به آنان مهلت داده، از هلاک ساختن آن ها باز می ایستد. ( 969 )

آنان که ستم را بر دیگران روا داشته، حقّی از آن ها را پایمال ساخته اند نیز به خود آیند و دامن خویش را با توبه حقیقی از ظلم و ستمگری پاک سازند و البته بدانند این امر جز با تدارک حقوق پایمال شده و اصلاح گذشته میسّر نخواهد گردید. ( 970 )

روایات و ظلم

از جانب حضرات معصومین عليهم‌السلام همواره بر پرهیز از این خوی ناستوده تأکید و روایات زیادی در زمینه نکوهش و پی آمدهای بسیار شوم و دردناک آن وارد شده است.

امام صادق عليه‌السلام نقل کرده اند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند:

«اِتقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمات یوْمَ الْقِیامَةِ. » ( 971 )

«از ستم بپرهیزید که آن تاریکی های روز قیامت است. »

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«هر که صبح کند و قصد ستم به کسی را نداشته باشد خداوند هر گناهی را که در آن روز انجام داده - مادامی که خونی نریخته و مال یتیمی را به حرام نخورده - بیامرزد. » ( 972 )

همچنین در تفسیر گفتار خداوند بزرگ «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» ( 973 ) فرموده اند:

«مرصاد و کمینگاه، پلی است بر صراط (که از روی دوزخ می گذرد و) کسی که حق مظلومی بر گردن او باشد از آنجا نتواند عبور نماید. » ( 974 )

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«هنگامی که وفات پدرم علی بن الحسین عليه‌السلام فرا رسید، مرا به سینه چسبانید و فرمود: فرزندم! تو را سفارش می کنم به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا به آن سفارش نموده و یادآور شد که پدرش نیز او را به هنگام وفات به آن سفارش کرده است:

«یا بُنَی! إِیاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا یجِدُ عَلَیکَ ناصِراً إِلّاَ اللَّهَ. » ( 975 )

«فرزندم! از ظلم (خصوصاً) به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا ندارد بپرهیز. »

به خدا پناه می بریم از آه مظلوم و نفرین ستم کشیده، گرچه به روز جزا معتقد نبوده، به پروردگار عالمیان کفر بورزد، چه آنکه مانعی در برابر آن نبوده، وِزرش همه حجاب ها و موانع را در نوردد.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اِتقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ وَ إِنْ کانَ کافِراً فَإِنَّها لَیسَ دُونَها حِجابٌ. » ( 976 )

«از نفرین ستمدیده پروا و پرهیز کنید گرچه کافر باشد، زیرا در برابر آن حجاب و مانعی نیست. »

نظم، استحکام، قوام و انتظام جهان به طور مستقیم به عدالت و قرار گرفتن هرچیز در موقعیت مناسب و جایگاه اصلی آن وابسته است. هیچ چیز و هیچ کس از این اصل مسلّم مستثنی نبوده، کم ترین انحراف از آن، جامعه بشری بلکه همه چیز را در معرض اضطراب، زوال، سقوط و انهدام حتمی قرار می دهد.

انسان آزاد آفریده شده و باید از مزایای انسانی آن بهره مند باشد. امّا همین آزادی که از نعمت های بزرگ الهی و از موهبت های بی بدیل است که به مردم عطا گردیده، چنانچه با اندازه گیری صحیح و دور از افراط و تفریط مورد بهره برداری قرار نگیرد و مثلاً با زیاده روی و سوء استفاده از آن به گرایش های ناپاک و پلیدی و بی عفتی کشانده شود، نه تنها مفید نیست بلکه کارگزارانی که به این کار شوم دامن زده اند در واقع به آزادی و ملت خویش ستم کرده و نسل جوان و شهروندان جامعه خود را در معرض سقوط و تباهی قرار داده اند.

از آن سوی نیز حکومت ها و مستبدّینی که در نظام حکومتی از حق طبیعی شهروندان و زیردستان خود در بهره مندی از مزایای آزادی معقول و متین جلوگیری کرده، در فضای فرمانروایی خود اختناق به وجود می آورند، به آزادی و به مردم خویش ستم نموده و سدّ راه تعالی جامعه خود شده اند.

هر کجا عدل روی نموده است

نعمت اندر جهان بیفزوده است

هر کجا ظلم رخت افکنده است

مملکت را زبیخ برکنده است

امام صادق عليه‌السلام از پدران بزرگوار خود عليهم‌السلام روایت می کنند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«أَفْضَلُ الْجَهادِ مَنْ أَصْبَحَ لا یهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ. » ( 977 )

«برترین جهاد از آنِ کسی است که صبح کند و قصد ستم به کسی را ندارد. »

امام عدالت پیشگان حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«سوگند به خدا! اگر شب را بر روی خار سَعدان در بیداری سپری کنم و مرا در غل و زنجیر بسته (به این سو و آن سو) بکشند، بیشتر دوست دارم از اینکه در روز رستاخیز خدا و رسول را در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم نموده و چیزی از اموال دنیای آن ها را غصب کرده باشم. چگونه به کسی ستم روا دارم به خاطر نفسی که با شتاب به کهنگی و فرسودگی باز می گردد و اقامتش در زیر خاک به درازا خواهد کشید؟! »

سپس جریان برادر خود عقیل را که نزد آن بزرگوار آمده و درخواست بیش از سهم خود از بیت المال را کرده بود بازگو نموده و می فرمایند:

«سوگند به خدا! اگر هفت اقلیم (زمین) را با هر چه در زیر آسمان هاست به من بدهند تا پوست جوی را به ستم از دهان موری بگیرم و خدای را در این باره نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد. بدون تردید دنیای شما نزد من از برگی که در دهان ملخی بوده و آن را جویده باشد خوارتر (و بی ارزش تر) است. » ( 978 )

هم آن حضرت فرموده اند:

«اَلظُّلْمُ أَلْأَمُ الرَّذائِلِ. » ( 979 )

«ستم پست ترین و زشت ترین خوی های ناپسند است. »

«أُبْعُدُوا عَنِ الظُّلْمِ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الْجَرائِمِ وَ أَکْبَرُ الْمَآثِمِ. » ( 980 )

«از ستمکاری دوری کنید، زیرا آن بالاترین جرم ها و بزرگ ترین گناهان است. »

«شَرُّ النَّاسِ مَنْ یظْلِمُ النَّاسَ. » ( 981 )

«بدترین مردم کسی است که به مردم ستم روا می دارد. »

«هَیهات أَنْ ینْجُوَ الظَّالِمُ مِنْ أَلِیمِ عَذابِ اللَّهِ سُبْحانَهُ وَ عَظِیمِ سَطَواتهِ. » ( 982 )

«بسیار دور است که ستمگر از عذاب و کیفر خدای سبحان و خشم های بزرگش رهایی یابد. »

این ها و جز این ها بیانگر این حقیقت متعالی است که نظام اسلامی کم ترین ستم و حق کشی را نسبت به ضعیف ترین و ناتوان ترین افراد جامعه تحمّل نکرده، به هیچ بهانه ای آن را مجاز نمی شمرد. و همین هاست که رعایت عدل و داد و فقدان ظلم و بیداد را در میان شهروندان جامعه اسلامی به عنوان شاخص ترین میزان شناخت و ارزیابی اسلامی بودن حکومت معرفی کرده است.

قلمرو عدالت و دامنه داد و قسط به امنیت در زمینه جان و مال و ناموس خلاصه نمی گردد بلکه حاکمیت جامعه اسلامی و حکومت فرمانروای دادگر علاوه بر فراهم ساختن امنیت در موارد نامبرده، مسئولیت دارد تا با رفتار انسانی، زمینه هر نوع خوف و هراس - جز ترس از گناه و ارتکاب جرم - را از میان شهروندان مرتفع ساخته، آنان را از امنیت روانی نیز برخوردار سازد.

رفتار غیر انسانی و إعمال حاکمیت ظالمانه از سوی فرمانروایان و کارگزاران، بر فکر و اندیشه افراد جامعه تأثیر گذارده، آنان را به سمت و سوی عدالت ستیزی و رفتار ظالمانه سوق می دهد. و همین امر انحرافات اخلاقی را گسترش داده، جامعه را به هرج و مرج های اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، بحران های اقتصادی، جنگ و ناامنی، اضطراب و ناراحتی و ارتکاب تملّق و دروغ و جرم می کشاند.

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«اَلسُّلْطانُ الْجائِرُ وَ الْعالِمُ الْفاجِرُ أَشَدُّ النَّاسِ نِکایةً. » ( 983 )

«حاکم ستمگر و عالم بدکردار در زیان رساندن به مردم، سخت ترین و شدیدترین افرادند. »

«شَرُّ الْوُلاةِ مَنْ یخافُهُ الْبَرِی ءُ. » ( 984 )

«بدترین والیان و زمامداران کسی است که فرد بی گناه از او بترسد. »

حیات انسانی و زندگی شایسته به عدالت فرمانروایان و اجرای عدل و قسط در همه زمینه ها وابسته است. زندگی آنگاه در کام مردم گوارا و شیرین است که نه از ستم کسی هراس و تشویش خاطر داشته باشند و نه شاهد ناامنی و بی عدالتی صاحبان زور و زر باشند. ای دریغ از صداقت و داد! و ای داد از دروغ و بیداد! و أسفا که جهان در حالی که از ستم ظالمان به ستوه آمده، ناگزیر از بلعیدن لقمه های جور و جنایتی است که به جای داد و انصاف به او می خورانند!

پیشوای دادگستران امام علی عليه‌السلام می فرمایند:

«أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ عَدَّ جَوْرَهُ عَدْلاً مِنْهُ. » ( 985 )

«ستمگرترین مردم کسی است که بیدادگری خود را عدالت و داد قلمداد نماید. »

عقل و نقل و تاریخ و تجربه به نیکی بر این حقیقت تأکید دارند که حتی اگر حکمرانی بر مردم با کفر تداوم بیابد، استمرار آن با ستم و جور میسّر نبوده، ستمگران بیدادگر به سرعت با وبال رفتار شوم خویش روبرو خواهند شد.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اَلْمُلْکُ یبْقی بِالْعَدْلِ مَعَ الْکُفْرِ وَ لا یبْقی بِالْجَوْرِ مَعَ الْإِیمانِ. » ( 986 )

«حکومت با کفر توأم با عدالت دوام می یابد ولی با جور توأم با ایمان تداوم نخواهد یافت. »

نماند ستمکار بد روزگار

بماند بر او لعنت کردگار

همچنان که ستم به سرعت شهرها و جوامع انسانی را ویران ساخته، همه چیز را به نابودی می کشاند، وبال پر نکبت آن نیز برق آسا دامن گیر ستمگر شده، دین و دنیای وی را دستخوش پی آمدهای خود خواهد نمود.

امیر دین و دنیا و پیشوای مظلومان جهان علی عليه‌السلام می فرمایند:

«اِحْذَرِ الْحَیفَ وَ الْجَوْرَ فَإِنَّ الْحَیفَ یدْعُو إِلی السَّیفِ وَ الْجَوْرَ یعُودُ بِالْجَلاءِ وَ یعَجِّلُ الْعُقُوبَةَ وَ الْإِنْتقامَ. » ( 987 )

«از ستمکاری و جور هراسان باش که ستمگری به شمشیر و جنگ فرا می خواند و جور، بی خانمان کرده، کیفر و انتقام را نزدیک می سازد. »

اعانت ستمگران

ستیز ادیان آسمانی به ویژه اسلام عزیز با ظلم و ستمگری، همواره همراه با فراخوانی به پرهیز نمودن از تن به ظلم دادن و به موازات دعوت پیروان به یاری نمودن ستمدیدگان بوده است. و با این همه در همه حال از همکاری و اعانت ستمگران و راضی بودن از منش و روش ظالمان به شدّت منع فرموده اند.

چرا که پیشوایان جور، ستم پیشگان و پرچم داران انحراف و گمراهی هیچ گاه بدون مدد دیگران به اجرای برنامه های ظالمانه خود قادر نخواهند بود و بی یاری مددکاران، کم ترین توفیقی در دستیابی به اهداف شوم خود نخواهند یافت.

فرعونیان هنگامی بر سریر ظلم خویش استوار می شوند که دنیا پرستان فرصت طلب به یاری آنان شتافته، چون سیاهی لشکر برای گرگ های گرسنه و همچون بال و پر برای عقاب های خون آشام، آن ها را بر گناه و ظلم و تجاوز مدد نمایند.

یاور مظلومان، پیشوای ستم ستیزان، خصم خستگی ناپذیر ستمگران و امیر مؤمنان عليه‌السلام به نور چشمان سرفراز خود امام حسن و امام حسین عليهما‌السلام می فرمایند:

«کُونا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلومِ عَوْناً. » ( 988 )

«دشمن ستمگر و یار و مددکار ستمدیده باشید. »

امام صادق عليه‌السلام نیز می فرمایند:

«اَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَتهُمْ. » ( 989 )

«ستمکار و کمک کار او و آنکه به ستمش راضی باشد هر سه در ستم شریکند. »

هم آن بزرگوار از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند:

«هنگامی که روز قیامت شود، منادی ندا سر می دهد: کجایند یاوران ستمکاران؟! حتی کسانی که برای آن ها قلمی اصلاح کرده یا گرهی به نفع آنان زده یا قلمی را به نفع آنان در دوات فرو برده اند، همه در زمره ستمگران محشور خواهند شد. » ( 990 )

رسول مکرّم اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اگر کسی نزد ستمگری برود تا او را یاری کند، در حالی که می داند او ستمکار است، از دین اسلام خارج می گردد. » ( 991 )

صفوان جمّال - که از یاران حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام بود - گوید: به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدم. امام عليه‌السلام فرمودند:

«ای صفوان! همه کارهایت نیک است جز یک کار! »

عرض کردم: فدایت شوم: چه کاری؟ پاسخ دادند:

«اینکه شتران خود را به هارون کرایه می دهی! »

گفتم: به خدا در راه عیاشی و شکار و هوس بازی به او کرایه نمی دهم، بلکه تنها در راه مکه در اختیار آنان می گذارم. علاوه بر آنکه خود همراه شتران نمی روم و غلامان خویش را با آن ها می فرستم. فرمودند:

«ای صفوان! آیا کرایه طلبکار می شوی؟ »

عرض کردم: آری؛ فرمودند:

«آیا دوست داری زنده بمانند تا کرایه تو را بپردازند؟ »

گفتم: بلی؛ حضرتش فرمودند:

«کسی که بقای آنان را دوست بدارد، از آن ها ست و هر که از آن ها باشد در آتش دوزخ خواهد بود. »

صفوان گوید: شتران خود را فروختم. این موضوع به گوش هارون رسیده، به دنبالم فرستاد و گفت: شنیده ام شتران خود را فروخته ای؟ گفتم: آری؛ پرسید: برای چه؟ گفتم: پیر شده ام و غلامانم از عهده آن ها بر نمی آیند.

هارون گفت: چنین نیست! من می دانم چه کسی این دستور را به تو داده است. آری، موسی بن جعفر تو را بر این کار واداشته است.

گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار؟ گفت: واگذار این سخن را؛ سوگند به خدا! اگر سوابق نیک تو نبود، دستور می دادم گردنت را بزنند! ( 992 )

امام سجاد عليه‌السلام با سخنان تکان دهنده خود زهری - دانشمند زمان بنی امیه که با آنان خصوصاً با هشام بن عبدالملک همکاری داشت - را از کمک نمودن به ستمگران بر حذر داشته، ضمن نامه ای به وی می فرمایند:

«... چه بسیار برای تو نگران و ترسانم از اینکه فردای قیامت به همراه خائنان، گرفتار گناه خویش باشی و از تو در باره آنچه که - به خاطر یاری کردنت به ظلم ستمگران - دریافت کرده ای سؤال کنند!

تو از کسی که عطایت نموده، مالی را گرفته ای که مستحق آن نیستی و به فردی نزدیک شده ای که حق هیچ کس را به او رد نکرده است. و تو نیز با تقرّب به وی هیچ باطلی را انکار نکرده ای و کسی را دوست داشته ای که با خداوند در جنگ است!

آیا آن ها (که به وسیله تو برای خود مرکزیتی تشکیل داده اند) تو را به جمع خود دعوت نکرده اند تا آسیای ظلم خود را بر محور تو بچرخانند؟ و آیا (با این دعوت) تو را پلی برای عبور به سوی جنایات و نردبانی برای گمراهی خود قرار نداده اند تا راه آنان را بپیمایی و (مردم را) به گمراهی آنان فراخوانی؟

(آنان با این دعوت ضلالت بار) به وسیله تو دانشمندان را به شک انداخته و دل ساده لوحان جاهل را به دام خویش می افکنند...

آنان در مقابل چیزی که از تو دریافت کرده اند چه بهای اندکی پرداخته اند!

چه بی حاصل است آنچه برای تو به بار آورده و آباد ساخته اند! پس چگونه است ثمره آنچه که از (دین و دنیای) تو ویران ساخته اند؟ » ( 993 )

علی بن ابی حمزه گوید:

دوستی داشتم که از منشیان بنی امیه بود. از من خواست که برای ملاقات با امام صادق عليه‌السلام اذن بگیرم. هنگامی که به حضور امام شرفیاب شد سلام نمود و عرض کرد: فدایت شوم، من در دیوان بنی امیه بوده و از ناحیه ایشان اموال فراوانی به دست آورده ام. آن بزرگوار فرمودند:

«اگر بنی امیه افرادی را نداشتند که برای ایشان بنویسند، غنایم را جمع آوری نمایند، با دشمنانشان بجنگند، در اجتماعاتشان حاضر گردند، هرگز نمی توانستند حقّ ما را غصب نمایند. اگر مردم آنان را با آنچه داشتند رها می کردند، چیزی به آن افزوده نمی شد! »

آن شخص عرض کرد: فدایت شوم، آیا راهی برای توبه و بازگشت من وجود دارد؟ آن حضرت فرمودند:

اگر من شرایط آن را بگویم آن را انجام می دهی؟ »

پاسخ داد: آری! فرمودند:

«آنچه از دیوان ایشان گرفته ای کنار بگذار، سپس هر کس از صاحبان اموال را می شناسی به او باز گردان و هر کدام را نمی شناسی از سویش تصدّق کن تا من ضامن شوم که خدای متعال تو را به بهشت وارد سازد. »

جوان مدّتی سر به زیر انداخت، آنگاه عرض کرد: فدایت شوم آنچه فرمودید انجام می دهم.

علی بن حمزه گوید:

آن جوان همراه ما به کوفه آمد و طبق فرمان حضرت، آنچه داشت، حتی لباس هایی که پوشیده بود همه را به صاحبانش مسترد گردانید و یا از جانب آنان به فقرا داد. پس من لباسی تهیه کرده، همراه با خرجی برایش فرستادم. چند ماه بعد، هنگامی که بیمار شده و در حال جان دادن بود، به عیادتش رفتم. چشمان خود را باز کرد و گفت: ای علی! به خدا آن حضرت به آنچه وعده کرده بود وفا نمود.

این را گفت و از دنیا رفت. او را دفن کرده و زمانی که در مدینه به حضور امام صادق عليه‌السلام رسیدم، حضرتش فرمودند:

«ما در باره دوستت به وعده خود وفا نمودیم. »

عرض کردم: فدایت شوم، سوگند به خدا! هنگام مرگش خود نیز به این امر اقرار نمود. ( 994 )

عوامل و ریشه های ستم

برای ظلم و ستمگری اسباب گوناگون و عوامل مختلفی است که به برخی از آن ها اشاره می شود.

ضعف و ناتوانی

کسی که قادر است بر دشمن درونی و خصم بیرونی فائق گشته، حق خود را استیفا نماید، برای رسیدن به اهداف خود نیازی به ظلم و ستم - خیانت، متهم ساختن انسان های بی گناه، گفتن دروغ، تهمت زدن، ریختن خون به ناحق، ارتکاب گناهان و... - ندارد. چه بسیار ظلم ها و ستم ها که منشأ آن ضعف در برابر دیگران و عجز و ناتوانی از دفاع از حقّ خویشتن است.

تملّق و جلب توجّه ستمگران به خود

بسا گناهانی که در حقّ مردمی روا داشته می شود تا فرمانروای ستمگری خشنود گشته، جای پایی در دل او باز گردد. هستند کسانی که برای جلب توجّه حاکمی ستمگر و اطاعت بی چون و چرای وی، انسان های مظلوم و بی پناهی را آزار داده، با تحقیر و اهانت آنان، انواع اذیت ها و ظلم ها را در حقّ آنان روا می دارند تا خود را مطیع و هوادار حکومت نشان داده، و مورد حمایت و تشویق ستمگران قرار گیرند.

جهل و نادانی

جای بسی تأسف است که در عصر شکوه اطلاع رسانی و توسعه علمی و رسانه ای، هنوز پاره ای از بی عدالتی ها ریشه در جهل و نادانی داشته، از آگاه نبودن از حدود الهی سرچشمه می گیرد.

کسانی که کم ترین آشنایی با مبانی دینی ندارند، با نظر و تشخیص خود، حقّ را ناحق، درست را نادرست و شایسته را ناروا دیده و به واسطه نارسایی اندیشه و تشخیص نادرست دچار خطاهای فاحش گشته، در مواردی مرتکب ظلم و بی عدالتی می گردند.

هوس رانی و هواپرستی

نفس طغیانگر برای رسیدن به خواسته های نفسانی و امیال حیوانی و ارضای غرایز سرکش خود خواهان آزادی مطلق است و هیچ قید و شرطی را نپذیرفته، هر مانعی را - گرچه حق دیگران باشد - از سر راه خویش مرتفع می سازد.

لیکن نیل به کمال و سعادت انسانی، نظم و امنیت اجتماعی و حفظ و بقای حیات و نظام بشری ایجاب می کند که هر کس از خواهش های ناروا و خواسته های ناستوده که با حقوق سایر شهروندان ناسازگار و برای انسانیت و جامعه زیانبار است چشم پوشی نموده، به شدّت از آن ها پرهیز نماید.

البته چیره شدن بر تمایلات نفسانی جز به مدد اراده ای استوار و جهادی پیگیر میسر نمی گردد. رام ساختن نفس سرکش و باز داشتن آن از لذّت پرستی و هوا و هوس، همتی والا، اراده ای آهنین، عزمی راسخ، قدرت تصمیمی پولادین و استقامتی پابرجا می خواهد تا همراه با جهاد و مبارزه ای فشرده و دائمی بر آن فائق آمده، با پشت سر گذاردن صخره های دشواری، قله های شرف و بزرگواری را فتح و خلعت گرانبهای انسانی را در بر نماییم.

آنکه به این مرتبه از کمال و رشد معنوی نائل می گردد هیچ گاه و هرگز دستش به ستم و تجاوز به حقوق دیگران دراز نگشته، هیچ ظلمی را در حق هیچ کس روا نمی دارد.

کسی هم که گوش به فرمان هواهای نفسانی، مطیع بی چون و چرای شهوات حیوانی و اسیر مطلق خواسته های غیر انسانی است، برای رسیدن به مقاصد نامشروع و ارضای تمایلات بی حد و حصر و پرداختن به عیش و نوش خود، سر از پای نشناخته، به ظلم و تعدی دامن زده، حقوق دیگران را نادیده می گیرد و چنانچه از قدرت و مکنت کافی برخوردار گشته، راه نیز برای وی باز باشد، نه تنها به خود و دیگران ستم روا می دارد، بلکه بسا صدها نفر را برای رسیدن به مقاصد شوم خود به خدمت گرفته، از هیچ اقدام ضد انسانی نیز فروگذار نمی کند.

بلی، محبت دنیا، پیروی از هواهای نفسانی، هوس رانی، لذّت پرستی، پرداختن به عیش و نوش و غفلت از فرجام کار و سرانجام حیات، همواره از سرچشمه های اصلی و همیشگی جور و ستم بر خود و شهروندان جوامع انسانی بوده است.

عقده های روانی

عقده حقارت ریشه بسیاری از رذائل حیوانی و مفاسد اخلاقی است. کسی که گرفتار این خصلت پست اخلاقی شود، بسا برای پنهان ساختن ضعف درونی، به تفوّق طلبی و برتری جویی روی آورده، اقتدار و سلطه کاذب خود را از طریق ستم به دیگران تثبیت می نماید!

حتی ممکن است احساس واماندگی و محرومیت از دستیابی به خواسته های حق یا ناحق، برخی را به سادیسم جنایت مبتلا کرده، به گونه ای که از ستم بلکه از قتل و جنایت نسبت به اقشار محروم و مظلوم جامعه احساس شعف و لذت نموده، و چه کارها که نمی کنند!

مستی قدرت

زرق و برق دنیا و جذّابیت آن تا اندازه زیادی مرهون زر و زور و در گرو مکنت و قدرت است. دنیا منهای زر و زور را جلوه ای چندان نیست. آنچه که دنیا داران و دنیا خواهان را فریفته خود کرده، همین مکنت و قدرت و همین امکانات رفاهی و زمینه های فرمانروایی است.

هیچ چیز دنیا همانند زر و زور، مستی نمی آورد و کمتر چیزی است که بسان مکنت و قدرت، انسان را مغرور و فریفته خود نماید. مکنت و قدرت - خصوصاً انسان های پست را - به سرمستی و غرور کشانده، به تحقیر دیگران و ستم بر آنان سوق می دهد.

صاحبان ثروت و دارندگان قدرت به واسطه پندار نادرست خویش که دیگران را ناچیز شمرده و خویشتن را صاحب اختیار دیگران به حساب می آورند، خود را مستحق رفتار ناشایست خویش دانسته، ستم به دیگران را حقِ اجتناب ناپذیر خود به حساب می آورند به همین جهت است که در طول تاریخ بیشترین ظلم و ستم از جانب اینان بر مردم روا داشته شده است.

خصلت های نکوهیده

خودخواهی، کینه توزی، انتقام جویی، فرومایگی، انحصارطلبی، دنیاپرستی، بلند پروازی، طمع و چشم داشت نسبت به آنچه در اختیار دیگران است نیز در موارد زیاد آدمی را به رفتار ناعادلانه و ستم و تجاوز به حقوق دیگران سوق می دهد.

شهادت امام حسین عليه‌السلام و ستمگری

در این روزها که صفحات پایانی کتاب رقم می خورد، به واسطه فرا رسیدن ماه حزن و اندوه و نزدیک شدن عاشورای حسینی - سلام اللَّه علیه - بر خود لازم دیدم تا در ارتباط با شهادت آن بزرگوار و موضوع ستمگری که آخرین مبحث از این مجموعه است، مطالبی ولو مختصر به عنوان عرض ارادت و توسل به ساحت اقدس آن همیشه عزیز همه دوران مرقوم ساخته، توشه ای برای روز رستاخیز خویش بیندوزم.

همچنان که پیشتر یادآور شدیم نظام اسلامی کم ترین ستم و حق کشی را نسبت به ضعیف ترین و ناتوان ترین افراد جامعه تحمل نکرده، به هیچ بهانه ای آن را مجاز نمی شمرد. در عین حال مطالعه تاریخ اسلام و دقت در رفتار رژیم هایی که به نام اسلام بر مردم حکومت کرده اند، نشانگر این واقعیت است که برنامه ها و عملکرد حاکمان و سردمدارانی که خود را خلیفه مسلمین و پیشوای مسلمانان قلمداد می کرده اند به هیچ وجه با این امر سازگار نبوده، حکومت آنان سراسر لبریز از ظلم و ستم و جنایت و آلودگی بوده است.

آنان - خصوصاً بنی امیه - همواره مردم محروم جامعه را به بند کشیده، از هیچ ظلم و ستمی فروگذار نمی کردند و در زمان خلفای بنی امیه آن چنان عرصه را بر شیعیان و دوستان خاندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله تنگ کردند که معاویه برای هر یک از فرمانداران شهرها به طور جداگانه بخشنامه ای به این شرح فرستاد:

تحقیق کنید و نام هر کس را که دوستی و محبت وی نسبت به علی و خاندان او ثابت گردید، از دفتر بیت المال محو ساخته و سهمیه و ارزاق او را قطع نمایید. ( 995 )

از این نیز پای فراتر گذاشته، دستور داد:

هر کس را که پیرو علی است و یا متهم به دوستی اوست، به قتل برسانید و چنانچه پیروی و دوستی او ثابت نگردید، به مجرّد اتهام و صرف احتمال نیز او را نابود کرده و حتی اگر زیر سنگی مخفی شده بود، او را پیدا کرده، گردن بزنید و خانه اش را ویران سازید تا باعث عبرت دیگران گردد.

سپس آنچنان شدت عمل به خرج داده، بر دوستان اهل بیت سخت گرفتند که اگر کسی متهم به بی دینی و کفر می شد، مورد اکرام قرار می گرفت و کسی متعرض او نمی گشت؛ لیکن شیعیان در هیچ شهری در امان نبودند خصوصاً در کوفه و بصره، چنانکه کسی برای دوستی اراده بازگو کردن حدیثی داشت با ترس و دلهره، او را به منزل خویش می برد و پس از سوگندهای شدید و غلیظ مبنی بر راز داری و حفظ امانت، روایتی را برای وی نقل می کرد! ( 996 )

در چنین شرایطی سالار شهیدان حضرت ابا عبد اللَّه الحسین عليه‌السلام و یاران باوفایش در برابر ظلم خاندان ابی سفیان به پا خاسته، برای رضا و خشنودی خدا، با خون پاک خود، حقیقت را آشکار و وحشیان دور از تمدن بنی امیه و آل ابی سفیان را - که سینه هایشان از کینه ورزی نسبت به خاندان رسالت لبریز بود و از هیچ ظلم و ستمی نسبت به بندگان خدا دریغ نمی ورزیدند - برای همیشه رسوا ساختند.

ایام غیبت و ظلم جهانی

به گونه ای که از روایات اسلامی بر می آید، جهان پیوسته با ظلم و ستم مواجه بوده، در ایام غیبت امام عصر حضرت مهدی - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف - ستمگری، جرم و جنایت، رذایل اخلاقی و انواع پلیدی ها افزایش یافته، سراسر کره زمین از ظلم و ستم ظالمان و ستمگران لبریز می گردد و جهان در آینده از نظر جور و بیدادگری و فساد و تباهی به مراتب از وضع کنونی بدتر خواهد شد.

امّا زهی سعادت و خوشبختی که عن قریب نسیم جان افزای عدالت وزیدن خواهد گرفت و عطر روح بخش عدل و قسط، دل ها را نوید پیروزی و رستگاری، و جان ها را حیات ابدی می بخشد.

آری، این تیره روزی ها و بدبختی ها برای همیشه پایدار نمی ماند و سرانجام روزی فرا می رسد که اوضاع کلّی جهان دگرگون گشته، حجّت حق و نجات بخش انسان ها می آید و جهان را در حالی که از ظلم و ستم لبریز است، برای همیشه از جور و بیدادگری پاک ساخته و از عدل و داد سرشار می سازد. ( 997 )

با ظهور حضرتش استعدادها پرورش یافته، خردها از فروغ بیشتری برخوردار خواهد شد. با رهبری آن بزرگوار علم و دانش گسترش یافته، حق بر باطل و داد بر بیداد پیروز گشته، اسلام دینی جهانی می شود و وعده الهی تحقق می پذیرد.

از پرتو وجود اقدسش انسان ها با نیروی ایمان، غرایز سرکش را مهار کرده، خویشتن را از اسارت خودپرستی و بندگی شهوت آزاد می سازند وبا معرفت بیشتر به خدا متوجه خواهند شد.

شعاع عدل و قسط آن دادگستر حقیقی، بسیار فراگیر و دامنه اش آنچنان نافذ و گسترده است که در حیوان و جماد نیز تأثیر گذارده، طبیعت ها متحوّل، موانع همزیستی و آفات اجتماعی به طور مطلق مرتفع، و گرگ و میش در کنار هم آرام می گیرند!

و در چنین فضایی است که همه انسان ها به مکارم اخلاق متخلّق گشته، وظایف دینی، انسانی و اخلاقی خود را با انگیزه خالص و در راستای اطاعت از اوامر الهی و نیل به کمال روحانی انجام می دهند.

و همین هاست که زبان ها را به دعا برای فرج آن عزیز سفر کرده پیوسته گویا، دل ها را به ظهور پر میمنت اش همواره امیدوار، و وظیفه دوستداران و منتظرانش را جهت آماده سازی هرچه بیشتر خود و دیگران برای آن روز بزرگ به نیکی هویدا ساخته است.

خدای را برای این نعمت عُظما سپاس می گزاریم و از ساحت اقدسش عاجزانه خواهانیم که ما را به خُلق های کریمانه و اخلاق نیک و بزرگوارانه متخلّق فرماید و هر چه زودتر خلعت فرج بر قامت همیشه استوار و ملکوتی جنابش بپوشاند و ستمگران را از پهنه گیتی نابود ساخته، عدل و داد را بر سراسر عالم حکم فرما سازد. آمین ربّ العالمین.

و آخر دعوانا أن الحمدللَّه ربّ العالمین و صلّی اللَّه علی محمّد و آله الطاهرین