زیارت قبور
اشاره
مسلمانان در طول تاریخ اسلام بر جواز؛ بلکه استحباب سفر برای زیارت قبور اولیای الهی اجماع داشته اند. اما از ناحیه ابن تیمیه ممنوع شد؛ زیرا وی اوّلین کسی است که از این مسئله جلوگیری کرده و شدیداً با آن مقابله نمود و به حرمت آن فتوا داد. بعد از او شاگردان و مروّجان افکارش این نظر را دنبال کرده و تا زمان محمّد بن عبدالوهاب و وهابیان - که همگی به حرمت زیارت قبور معتقدند - ادامه داشت. از آنجا که این مسئله آثار مهمّی در پی دارد بجاست تا در مورد جواز و عدم جواز آن تحقیق و بررسی نماییم.
فتاوای وهابیان
1 - ابن تیمیه می گوید: «تمام احادیثی که از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
درباره زیارت قبرش وارد شده، ضعیف بلکه جعلی است».
عسقلانی از ابن تیمیه نقل می کند که او به طور مطلق از زیارت قبور انبیا و اولیا منع کرده و آن را حرام نموده است؛ چه با شدّ رحال (بار سفر زیارت بستن) و چه بدون آن.
همچنین ابن تیمیه در کتاب «التوسل و الوسیلة» می گوید: «همه احادیث زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
ضعیف و غیر قابل اعتماد است. لذا صاحبان صحاح و سنن هیچ یک از این احادیث را نقل نکرده اند و تنها کسانی نقل کرده اند که دأبشان نقل احادیث ضعیف است؛ مانند دارقطنی، بزار و دیگران».
در جای دیگر نیز می گوید: «احادیث زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
کلاًّ ضعیف؛ بلکه دروغ است».
2 - عبدالعزیز بن باز می گوید: «امّا مردان؛ برای آنان زیارت قبور و زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و دو صاحبش مستحب است، البته بدون شدِّ رحال و قصد حرکت برای زیارت؛ زیرا پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: "قبور را زیارت کنید به جهت آن که شما را به یاد آخرت می اندازد"، ولی شدِّ رحال برای زیارت قبور جایز نیست».
3 - اعضای استفتای دائمی وهّابیان درضمن فتوایی چنین اعلام کردند: «شدّ رحال برای زیارت قبور انبیا و صالحین و غیر آنان جایز نیست، بلکه این عمل بدعت است».
از این فتواها استفاده می شود که وهابیان در این مسئله اختلاف دارند؛ یعنی مؤسس افکار آنان (ابن تیمیه) قائل به حرمت زیارت قبور به طور مطلق است، به خلاف متأخرین از وهابیان که در صورتی قائل به عدم جواز؛ بلکه بدعت شده اند که حرکت از وطن به جهت زیارت قبور باشد، امّا اگر کسی به حج آمده، آن گاه وارد مدینه شود و به طور ضمنی قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
را نیز زیارت کند، اشکالی ندارد.
ادلّه مشروعیت زیارت قبور
توضیح
مبحث زیارت قبور را در دو بخش دنبال خواهیم کرد:
بخش اول: در ذکر دلیل بر مشروعیت بلکه استحباب زیارت قبور اموات، هر کس که می خواهد باشد.
بخش دوم: در رابطه با استحباب زیارت قبر اولیای خدا علی الخصوص پیامبر
صلىاللهعليهوآله
.
در ابتدا به ذکر ادله جواز یا استحباب زیارت قبور می پردازیم:
1 - دلیل فطرت
اسلام دین فطرت است و احکام آن؛ چه در مجال عقیده و چه در مقام عمل موافق با فطرت سلیم انسان است. و ما معتقدیم که احکام و تعالیمی که پیامبران و علی الخصوص پیامبر اسلام
صلىاللهعليهوآله
آورده اند، همگی موافق با فطرت سلیم بشر بوده و با آن سازگاری دارد، و در حقیقت تعالیم انبیا تذکّر دهنده به مسائلی است که در فطرت انسان نهفته است.
خداوند سبحان می فرماید:
(
وَنَفْسٍ وَما سَوّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها
)
؛
«قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [آفریده و] منظّم ساخته و سپس فجور و تقوا [شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است. »
در مورد زیارت اموات و قبور نزدیکان و کسانی که بر گردن ما حق دارند، انسان مشاهده می کند که این عمل از جمله کارهایی است که نفس سلیم انسان از هر قوم و ملّیتی که باشد بر آن رغبت دارد، و این نیست مگر به جهت وجود میل باطنی فطری که در تمام افراد بشر وجود دارد. و از آنجا که شریعت، هادی به فطرت است، لذا می توان از این طریق به مشروعیت زیارت قبور پی برد.
2 - قرآن و زیارت قبور
آیات مختلفی از قرآن با مضامین گوناگونی وجود دارند که می توان از آن ها حکم جواز یا استحباب زیارت قبور اولیای الهی را به دست آورد که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
1 - خداوند متعال در نهی از حضور پیامبر
صلىاللهعليهوآله
در کنار قبور منافقین می فرماید:
(
وَلا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ
)
؛
«و در کنار قبر یکی از منافقین توقف نکن. »
آیه درصدد شکستن شخصیت منافقین است و پیامبر
صلىاللهعليهوآله
را از حضور در هنگام دفن منافق یا توقف هنگام زیارت قبور، منع کرده است.
بیضاوی در «انوار التنزیل»
آلوسی در «روح المعانی»
و دیگران به این نکته اشاره کرده اند که مراد از این آیه، نهی از توقف در کنار قبر منافق هنگام دفن یا برای زیارت است.
از این که نهی مربوط به منافقین و کفار است، معلوم می شود توقف برای زیارت قبر مؤمن و مسلمان، مشروع بوده و اشکالی ندارد.
2 - خداوند متعال در مورد اصحاب کهف و نزاع مردم در کیفیت تعظیم از آنان می فرماید:
(
إِذْ یتَنَازَعُونَ بَینَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً
)
؛
«تا مردمی که میانشان تنازع و اختلاف در امر آن ها بود رفع نزاعشان بشود، با این همه بعضی گفتند: باید گرد آن ها حصار و بنایی بسازیم. خدا به احوال آن ها آگاه تر است. آنان که بر واقع احوال آن ها اطلاع یافتند، گفتند: البته برایشان مسجدی بنا می کنیم. »
مفسرین می گویند: از این که برخی پیشنهاد ساختن مسجد داده اند، کشف می شود که آنان مسلمان و موحّد بوده اند. لذا واضح است که پیشنهاد مسجد به این جهت است که به طور مدام بر آن وارد شده تا مرقد اصحاب کهف مزار مردم گردد.
3 - احادیث و زیارت قبور
پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
نه تنها به زیارت قبور امر نموده، بلکه خود نیز به زیارت قبور می رفت تا عملاً استحباب و جواز این مسئله را تثبیت کند. ما نیز این مسئله را در سه بخش بررسی می نماییم: مشروعیت زیارت در روایات و ممارست پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و سلف برای زیارت قبور.
الف) مشروعیت زیارت قبور در روایات
مسئله مشروعیت زیارت، سه مرحله را طی نموده است:
1 - مرحله اباحه: استمرار حکم به جوازی که در شرایع سابق بوده است.
2 - مرحله منع، در صدر اسلام مطابق عقیده خاص و شرک آلودی که عده ای - خصوصاً اهل کتاب - نسبت به اولیای متوفای خود داشتند، بر قبر آنان سجده می کردند. به همین جهت در صدر اسلام ممنوع شد.
3 - مرحله بازگشت به اباحه:
از انس بن مالک نقل شده که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنّها تذکّرکم الموت»؛
«من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی الآن قبور را زیارت کنید؛ زیرا شما را به یاد مرگ می اندازد. »
و نیز از انس نقل شده که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «إنّی نهیتکم عن زیارة القبور، فمن شآء أن یزور قبراً فلیزر فإنّه یرقّ القلب ویدمع العین ویذکّر الآخرة ولاتقولوا هجراً»؛
«همانا من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی الآن هر کس که خواست قبری را زیارت کند مانعی ندارد؛ زیرا این عمل باعث رقّت قلب می گردد و اشک را جاری می سازد و به یاد آخرت می اندازد، ولی چیزی که موجب خشم خدا می گردد را نگویید. »
ابن ابی ملیکه می گوید: «ائتوا موتاکم فسلّموا علیهم وصلّوا علیهم، فإنّ لکم فیه عبرة»؛
«به سراغ مُرده های خود بروید و بر آنان سلام کنید و درود بفرستید؛ زیرا برای شما در این عمل عبرت است. »
ابوهریره از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «ما من عبد یمرّ علی قبر رجل مسلم یعرفه فی الدنیا فیسلّم علیه إلّا عرفه، وردّ
عليهالسلام
»؛
«هیچ بنده ای نیست که بر قبر شخص مسلمانی مرور کند که او را در دنیا می شناخته است و بر او سلام کند جز آن که آن شخص او را شناخته و جواب سلام او را می دهد.»
عایشه از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «ما من رجل یزور قبر أخیه ویجلس عنده إلّا إستأنس وردّ علیه حتّی یقوم»؛
«هیچ کس نیست که به زیارت قبر برادر مؤمن خود رود و نزد او بنشیند جز آن که آن مؤمن با او انس گرفته و جواب سلام او را می دهد تا این که از نزد او برخیزد. »
ب) ممارست پیامبر
صلىاللهعليهوآله
به زیارت قبور
1 - بریده اسلمی از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
نقل می کند که فرمود: «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی به محمّد اجازه داده شد تا به زیارت قبر مادرش برود، شما نیز قبور را زیارت کنید؛ زیرا شما را به یاد آخرت می اندازد».
2 - حاکم نیشابوری از بریده نقل می کند که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
قبر مادرش را با هزار ملائکه زیارت نمود و هیچ روز مانند آن روز آن حضرت را گریان ندیدم.
ابوهریره نیز می گوید: «پیامبر
صلىاللهعليهوآله
قبر مادرش را زیارت کرد و به حدی گریه کرد که هر کس نزد او بود به گریه درآمد».
3 - طلحة بن عبیداللَّه می گوید: ما با رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
از مدینه برای زیارت قبور شهدا خارج شدیم، همین که به منطقه «حرّه واقم» رسیدیم قبوری را مشاهده نمودیم، عرض کردیم: ای رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
! آیا این قبور برادران ماست؟ فرمود: این قبور اصحاب ماست و هنگامی که به قبور شهدا رسیدیم، فرمود: این قبور برادران ماست.
4 - مسلم از عایشه نقل می کند که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
شب ها آخر شب به طرف بقیع می رفت و بر اهل بقیع این گونه سلام می کرد: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین».
5 - ابن ابی شیبه نقل می کند: پیامبر
صلىاللهعليهوآله
ابتدای هر سال به زیارت قبور شهدای اُحد می آمد و به آنان این گونه سلام می کرد: «السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».
ج) زیارت قبور در سیره گذشتگان
با رجوع به سیره صحابه و تابعین و علمای امت اسلام پی می بریم که زیارت قبور، سیره همه آنان بوده است، اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - فاطمه زهرا
عليهاالسلام
و زیارت قبور؛
حاکم نیشابوری به سند خود نقل می کند که فاطمه زهرا
عليهاالسلام
در زمان حیات پدرش روزهای جمعه به زیارت قبر عمویش حمزة بن عبدالمطلب می رفت و در آنجا نماز می خواند و گریه می کرد.
2 - عمر و زیارت قبور؛
محبّ الدین طبری نقل می کند که در سفری عمر با عده ای از اصحابش به حج رفتند، در بین راه پیرمردی به او استغاثه کرد. پس از بازگشت به آن محل از احوال آن پیرمرد سؤال نمود. گفتند: از دار دنیا رفته. راوی می گوید: عمر را دیدم با سرعت به طرف قبر او آمد و در آنجا نماز خواند و سپس قبر را در بغل گرفت و گریه کرد.
3 - عایشه و زیارت قبور؛
ابن ابی ملیکه می گوید: روزی عایشه وارد قبرستان شد. به او گفتم: به چه جهت وارد قبرستان شده ای؟ گفت: به خاطر قبر برادرم عبدالرحمان. گفتم: مگر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از زیارت قبور نهی نکرده است؟ گفت: چرا قبلاً نهی کرده بود، ولی سپس به آن امر نمود.
4 - امام علی
عليهالسلام
و زیارت قبور؛
خباب بن ارت - که از سابقین در اسلام است - با امام علی
عليهالسلام
در کوفه بود، به جهت مرض سختی که داشت با امام علی
عليهالسلام
در جنگ صفّین شرکت نکرد. وقتی امام از صفّین برگشت و خبر وفات او را شنید بر سر قبر او حاضر شد و او را زیارت نمود.
5 - محمّد بن حنفیه و زیارت قبور؛
بعد از وفات امام حسن مجتبی
عليهالسلام
محمّد بن حنفیه بر سر قبر آن حضرت آمد. بغض گلوی او را گرفت، آن گاه به سخن درآمد و آن حضرت را ستود.
6 - ابوخلال و زیارت قبور؛
ابوخلال شیخ حنابله در عصر خود می گوید: «هیچ گاه مشکلی برایم پیدا نمی شد، مگر آن که قصد زیارت قبر موسی بن جعفر
عليهالسلام
را می کردم و در آنجا به حضرت متوسل می شدم و خداوند نیز مشکلم را آسان می نمود».
7 - ابن خزیمه و زیارت قبور؛
ابوبکر بن محمّد بن مؤمّل می گوید: با امام اهل حدیث، ابوبکر بن خزیمه و ابن علی ثقفی و جماعتی از مشایخ به قصد زیارت علی بن موسی الرضا
عليهالسلام
در طوس حرکت نمودیم، دیدم ابن خزیمه طوری آن بقعه را تعظیم کرده و در برابر آن تواضع و تضرع می نمود که ما متحیر شدیم.
4 - اجماع مسلمین
علمای اسلامی از همه طوایف و مذاهب، بر استحباب زیارت قبور خصوصاً قبور انبیا و صالحان و اولیا اتفاق کرده اند.
قسطلانی می گوید: «قد أجمع المسلمون علی استحباب زیارة القبور کما حکاه النووی، وأوجبها الظاهریة، فزیارته مطلوبة بالعموم والخصوص، لما سبق، أی لما سبق من الروایات، ولأنّ زیارة القبور تعظیم، وتعظیمه واجب. ولهذا قال بعض العلمآء: لا فرق فی زیارته
صلىاللهعليهوآله
بین الرجال والنسآء... »؛
«مسلمانان اجماع بر زیارت قبور دارند؛ آن گونه که نووی حکایت کرده است. و ظاهریه آن را واجب می دانند. پس زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
به دلیل عام و خاص مطلوب است و به جهت آنچه از روایات گذشت و دیگر این که زیارت قبور تعظیم است و تعظیم پیامبر
صلىاللهعليهوآله
واجب می باشد. و به همین جهت برخی از علما گفته اند در استحباب زیارت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
بین مردان و زنان فرقی نیست...».
قاضی سبکی می گوید: «واعلم أنّ العلمآء مجمعون علی أنّه یستحبّ للرجال زیارة القبور، بل قال بعض الظاهریة بوجوبها، للحدیث المذکور. وممّن حکی إجماع المسلمین علی الإستحباب أبوزکریا النووی»؛
«بدان که علما بر استحباب زیارت قبور اجماع کرده اند، بلکه برخی از ظاهریه قائل به وجوب آن به جهت حدیث مذکور شده اند. و از جمله کسانی که اجماع مسلمانان بر استحباب را حکایت کرده، ابوزکریای نووی است. »
سمهودی نیز این اجماع را نقل کرده است.
فتاوای علمای اهل تسنن درباره زیارت قبور
در کتب فقهی علمای اهل سنّت، موارد بسیار زیادی وجود دارد که زیارت قبور مؤمنین را نه تنها حرام نمی دانند، بلکه بعضی نیز آن را مستحب دانسته اند. در اینجا مناسب است که بعضی از اقوال علمای اهل تسنن را ذکر نماییم:
1 - شافعی می نویسد: «ولابأس بزیارة القبور، أخبرنا مالک عن ربیعة (یعنی ابن أبی عبدالرحمن) عن أبی سعید الخدری أنّ رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
قال: ونهیتکم عن زیارة القبور فزوروها»؛
«و زیارت قبور اشکالی ندارد، مالک از ربیعة بن ابی عبدالرحمان از ابوسعید خدری خبر داده است که رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم؛ ولی اکنون آن ها را زیارت کنید».
2 - محمّد بن شربینی می نویسد: «ویسنّ أن یأتی سائر المشاهد بالمدینة وهی نحو ثلاثین موضعاً یعرفها أهل المدینة. ویسنّ زیارة البقیع وقبآء»؛
«و سنّت مستحب است که زائر، به بقیه مشاهد (مکان های شریف) در مدینه نیز برود و آن ها حدود سی موضع است که اهل مدینه می شناسند و زیارت بقیع و قبا نیز مستحب است».
او در جای دیگری می گوید: «ویندب (زیارةالقبور) الّتی فیها المسلمون (للرجال) بالإجماع. وکانت زیارتها منهیا عنها، ثمّ نسخت لقوله
صلىاللهعليهوآله
: کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها. ولاتدخل النسآء فی ضمیر الرجال علی المختار. وکان یخرج إلی البقیع، فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین وإنّا بکم إن شآء اللَّه لاحقون، اللّهمّ اغفر لأهل بقیع الغرقد. وروی: فزوروا القبور فإنّها تذکّرکم الموت. وإنّما نهاهم أوّلاً لقرب عهدهم بالجاهلیة، فلمّا استقرّت قواعد الإسلام واشتهرت أمرهم بها»؛
«و زیارت قبور مسلمانان برای مردان به طور اجماع مستحب است. در گذشته زیارت قبور نهی شده بود، سپس نسخ شد؛ به دلیل فرمایش پیامبر
صلىاللهعليهوآله
که فرمود: در گذشته شما را از زیارت قبور نهی کردم؛ ولی اکنون آن ها را زیارت کنید. بنابر اختیار مصنّف، زنان مشمول ضمیر راجع به مردان نمی شوند. و رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
همواره به سوی بقیع می رفت و می فرمود: سلام بر شما ای خانه گروه مؤمنان! و به خواست خدا به سوی شما خواهیم پیوست. خدایا! اهل بقیع غرقد را بیامرز! و روایت شده که حضرت فرمود: قبور را زیارت کنید؛ چون شما را به مرگ، یادآوری می کنند. و همانا رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
مردم را ابتدا به دلیل نزدیکی به دوران جاهلیت، نهی فرمود و هنگامی که پایه های اسلام در جامعه استقرار و شهرت یافت، آنان را به زیارت قبور، امر فرمود».
3 - محمّد بن نووی می نویسد: «ویستحبّ للرجال زیارة القبور لما روی أبوهریرة قال: زار رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
قبر أمّه فبکی وابکی من حوله ثمّ قال: إنّی إستأذنت ربّی عزّوجلّ أن أستغفر لها فلم یأذن لی، واستأذنته فی أن أزور قبرها فأذن لی فزوروا القبور فإنّها تذکّرکم الموت»؛
«و زیارت قبور برای مردان مستحب است؛ به دلیل روایت ابی هریره که گفت: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
قبر مادرش را زیارت نمود و گریه کرد و اطرافیان را نیز گریاند. سپس فرمود: من از پروردگار عزوجل اجازه خواستم که برای او آمرزش بطلبم، خدا اذن نداد ولی اجازه خواستم که او را زیارت نمایم، خدا اذن داد، پس قبور را زیارت کنید؛ زیرا آن ها مرگ را یادآورتان می شوند».
4 - ابن عابدین می نویسد: «مطلب فی زیارة القبور (قوله: وبزیارةالقبور) أی لابأس بها، بل تندب کما فی البحر عن المجتبی، فکان ینبغی التصریح به للأمر بها فی الحدیث المذکور کما فی الامداد، وتزار فی کلّ اُسبوع کما فی مختارات النوازل، قال فی شرح لباب المناسک، إلّا أنّ الأفضل یوم الجمعة والسبت والاثنین والخمیس، فقد قال محمّد بن واسع: الموتی یعلمون بزوّارهم یوم الجمعة ویوماً قبله ویوماً بعده، فتحصّل أنّ یوم الجمعة أفضل»؛
«مطلبی درباره زیارت قبور: قول مصنّف که گفت: (و به زیارةالقبور) ؛ یعنی زیارت کردن قبور اشکالی ندارد بلکه مستحب است؛ چنان که از مجتبی در البحر نقل شده است، پس تصریح به این استحباب بهتر بود، چون در حدیث مذکور به آن زیارت، امر شده؛ چنان که در «الامداد» ذکر شده است. و قبور در هر هفته زیارت می شوند؛ چنان که در «مختارات النوازل» آمده است. در شرح «لباب المناسک» گفته است: مگر این که روز جمعه، شنبه، دوشنبه و پنج شنبه افضل است. محمّد بن واسع گفته است: مردگان، از زائران خود در روز جمعه و یک روز قبل و یک روز بعد از آن آگاهند، در نتیجه روز جمعه افضل است».
5 - ابوبکر کاشانی می نویسد: «ولم یتکلّم المصنّف رحمه اللَّه علی زیارة القبور، ولابأس ببیانه تکمیلاً للفائدة. قال: فی البدائع: ولابأس بزیارة القبور والدعآء للأموات إن کانوا مؤمنین من غیر وطی ء القبور لقول النبی
صلىاللهعليهوآله
إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فانّها تذکّرکم الآخرة. ولعمل الأمّة من لدن الرسول
صلىاللهعليهوآله
إلی یومنا هذا.... »؛
«و مصنّف در مورد زیارت قبور سخن پردازی نکرد، ولی برای تکمیل فائده اشکالی ندارد که بیان شود. در کتاب «بدائع» گفته است: و زیارت قبور و دعا برای مردگان مؤمن، بدون پانهادن بر روی قبر اشکالی ندارد، به دلیل سخن پیامبر
صلىاللهعليهوآله
که فرمود: من شما را درگذشته از زیارت قبور نهی می کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید؛ چون که شما را به آخرت یادآور می شوند و نیز به دلیل سیره عملی امت اسلام از زمان رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
تا به امروز. »
او در جای دیگر می گوید: «وروی أن سعد بن أبی وقّاص - رضی الله عنه - سأل رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
فقال: یا رسول اللَّه! إنّ أمّی کانت تحبّ الصدقة أفأتصدّق عنها؟ فقال النبی
صلىاللهعليهوآله
: تصدّق. وعلیه عمل المسلمین من لدن رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
إلی یومنا هذا من زیارة القبور وقرآءة القرآن علیها والتکفین والصدقات والصوم والصلاة وجعل ثوابها للأموات. ولاامتناع فی العقل أیضاً؛ لأنّ اعطآء الثواب من اللَّه تعالی افضال منه لااستحقاق علیه، فله أن یتفضّل علی من عمل لأجله یجعل الثواب له کما له أن یتفضّل باعطآء الثواب من غیر عمل رأساً»؛
«و روایت شده که سعدبن ابی وقّاص سؤالی را از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
پرسید و عرض کرد: ای رسول خدا! مادر من صدقه دادن را دوست می داشت، آیا می توانم از طرف او صدقه بدهم؟ پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: صدقه بده. و سیره عملی مسلمانان از زمان رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
تا به امروز چنین بوده است؛ مانند زیارت قبور و قرائت قرآن بر آن ها و کفن کردن و صدقات و روزه و نماز به جای آوردن و قرار دادن ثواب آن برای مردگان. و از جهت عقلی هم هیچ امتناعی ندارد؛ زیرا اعطای ثواب از ناحیه خدای تعالی یک نوع تفضّل است نه این که بنده برای آن استحقاق داشته باشد، پس خدا می تواند برای کسی که برای او فداکاری می کند، ثواب قرار دهد؛ همچنان که می تواند رأساً به کسی بدون این که کاری را انجام دهد، از باب تفضّل، ثواب عطا نماید».
6 - ابن نجیم مضری می نویسد: «وصرّح فی المجتبی بأنّها مندوبة. وقیل: تحرم علی النسآء والأصحّ أنّ الرخصة ثابتة لهم»؛
«و در مجتبی تصریح کرده است که زیارت قبور مستحب است. و بعضی گفته اند: بر زنان حرام است؛ ولی قول صحیح تر این است که رخصت و جواز برای هردو (مردان و زنان) ثابت است».
7 - بهوتی می نویسد: «... (وإذا أراد الخروج) من المدینة لیعود إلی وطنه - بعد فعل ماتقدّم - وزیارة البقیع، ومن فیه من الصحابة والتابعین، والعلمآء والصالحین. عاد إلی المسجد النبوی فیصلّی فیه رکعتین، وعاد إلی قبر رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
فودّع وأعاد الدعآء، قاله فی المستوعب، وقال: ویعزم علی أن لایعود إلی ماکان علیه قبل حجّه، من عمل لایرضی»؛
«... و اگر خواست بعد از انجام اعمال و زیارت بقیع و کسانی که در آن مدفون هستند از جمله صحابه و تابعان و علما و صالحان، از مدینه خارج شده و به وطن خود بازگردد، به سوی مسجد نبوی برگشته و دو رکعت در آن نماز می خواند و به طرف قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
رفته و با او وداع نموده و دعا را تکرار می کند، این مطلب را در کتاب «المستوعب» گفته و اضافه کرده است: و تصمیم می گیرد دیگر به سراغ کارهایی که قبل از حج مرتکب می شده و خدا از آن ها راضی نبوده، نرود».
8 - ابن حزم می نویسد: «مسألة - وتستحبّ زیارة القبور، وهو فرض ولو مرّة ولابأس بأن یزور المسلم قبر حمیمه المشرک، الرجال والنسآء سواء؛ لما روینا من طریق مسلم: (حدّثنا) أبوبکر بن أبی شیبه عن محمّد بن فضیل عن أبی سنان - هو ضرار بن مرّة - عن محارب بن دثار عن ابن بریدة عن أبیه قال رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
: (نهیتکم عن زیارةالقبور فزوروها) ، ومن طریق مسلم: (حدّثنا) أبوبکر ابن أبی شیبة عن محمّد بن عبید عن یزید بن کیسان عن أبی حازم عن أبی هریرة قال: زار النبی
صلىاللهعليهوآله
قبر أمّه فبکی وأبکی من حوله، فقال: أستأذنت ربّی فی أن استغفر لها فلم یؤذن لی،
واستأذنته فی أن أزور قبرها وأذن لی، فزوروا القبور فإنّها تذکّر الموت. وقد صحّ عن أمّ المؤمنین، وابن عمر وغیرهما زیارة القبور. وروی عن عمر، النهی عن ذلک ولم یصحّ»؛
«مسأله: و ما زیارت قبور را مستحب می دانیم و آن فرض و لازم است؛ اگرچه یک بار باشد. و اشکالی ندارد که مسلمان، قبر فامیل و نزدیکان مشرک خود را زیارت کند. مردان و زنان در این مسأله برابرند، به دلیل روایت مسلم از ابوبکر بن ابی شیبه از محمّد بن فضیل از ابوسنان (ضرارةبن مرّه) از محارب بن دثار از ابن بریده از پدرش نقل می کند که رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: شما را در گذشته از زیارت قبور نهی کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید. نیز به دلیل روایت مسلم از ابوبکر بن شیبه از محمّد بن عبید از یزید بن کیسان از ابوحازم از ابوهریره نقل می کند که او گفت: پیامبر
صلىاللهعليهوآله
قبر مادرش را زیارت نمود و گریه کرد و اطرافیان را نیز گریاند، سپس فرمود: از پروردگار اجازه خواستم که برای مادرم آمرزش بطلبم، خدا اذن نداد ولی اجازه خواستم که او را زیارت نمایم، خدا اذن داد، پس قبور را زیارت کنید؛ زیرا آن ها مرگ را یادآورتان می شوند. و زیارت قبور به طور صحیح از امّ المؤمنین و ابن عمر و غیر آن دو نقل شده است. و نهی اززیارت قبور، ازعمر نقل شده ولی روایتش صحیح نیست».
9 - البانی در احکام «الجنائز» می نویسد: «زیارة القبور: وتشرع للاتّعاظ بها وتذکّر الآخرة، شریطة أن لایقول عندها ما یغضب الربّ سبحانه وتعالی کدعآء القبور والاستغاثة به من دون اللَّه تعالی، أو تزکیته والقطع له بالجنّة، ونحو ذلک، وفیه أحادیث: الاوّل: عن بریدة بن الحصیب - رضی الله عنه - قال: قال رسول اللَّه إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها، (فإنّها تذکّرکم الآخرة) ، (ولتزدکم زیارتها خیراً) ، (فمن أراد أن یزور فلیزر، ولاتقولوا هجراً) أخرجه مسلم
وأبوداود.
ومن طریقة البیهقی
والنسائی
وأحمد
والزیادة الاولی والثانیة له، ولأبی داود الأولی بنحوها وللنسائی الثانیة والثالثة.
قال النووی رحمه الله فی«المجموع»
: والهجر: الکلام الباطل. وکان النهی أوّلاً لقرب عهدهم من الجاهلیة فربّما کانوا یتکلّمون بکلام الجاهلیة الباطل، فلمّا استقرّت قواعد الإسلام، وتمهّدت أحکامه، واستشهرت معالمه اُبیح لهم الزیارة، واحتاط
صلىاللهعليهوآله
بقوله: ولاتقولوا هجراً.
وقد قال الصنعانی فی «سبل السلام»
عقب أحادیث فی الزیارة والحکمة منها: الکلّ دالّ علی مشروعیة زیارة القبور وبیان الحکمة فیها، وأنّها للإعتبار... فإذا خلت من هذه لم تکن مرادة شرعاً.
الثانی: عن أبی سعید خدری قال: قال رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
: «إنّی نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها، فإنّ فیها عبرة. (ولاتقولوا ما یسخط الرب) أخرجه أحمد
والحاکم
وعنه البیهقی
ثمّ قال: صحیح علی شرط مسلم، ووافقه الذهبی وهو کما قالا. ورواه البزار أیضاً والزیادة له کما فی مجمع الهیثمی»
وقال: وأسناد رجاله رجال الصحیح قلت: وهی عند أحمد بنحوها من طریق أخری وأسنادها لابأس به فی المتابعات، ولها شاهد من حدیث عبداللَّه بن عمر وبلفظ البزار. أخرجه الطبرانی فی «المعجم الصغیر»
ورجاله موثّقون.
الثالث: عن أنس بن مالک قال: قال رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
: «کنت نهیتکم عن زیارة القبور، أن فزوروها، فإنّه یرقّ القلب وتدمع العین وتذکّر الآخرة، ولاتقولوا هجراً». أخرجه الحاکم
بسند حسن، ثمّ رواه
أحمد من طریق أخری عنه بنحوه، وفیه ضعف. وفی الباب عن أبی هریره وسیأتی»؛
«زیارت قبور: و زیارت قبور به خاطر پندآموزی و یادآوری آخرت، مشروع شده است به شرط این که نزد آن ها سخنی که موجب غضب پروردگار سبحان و تعالی گردد گفته نشود، مانند دعای قبور و پناه بردن به قبر، بدون توجّه به خدای تعالی، یا پاک نمودن خود از گناهان و خود را یقیناً بهشتی دانستن و نظیر این ها. در این باره چند حدیث است:
حدیث اول: از بریدةبن حصیب رضی الله عنه که گفت: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید (چون که آن ها آخرت را یادآورتان می شوند و زیارت آن ها خیر شما را زیاد می کند، پس هرکس خواست می تواند آن ها را زیارت کند؛ ولی سخن بیهوده و باطل نگوید) این روایت را مسلم، ابوداوود، بیهقی، نسائی و احمد نقل کرده اند. و زیادتی اول و دوم را احمد نقل کرده و شبیه زیادتی اول را ابوداوود و زیادتی دوم و سوم را نسائی نقل نموده است.
نووی در کتاب «المجموع» گفته است: و منظور از هجر، سخن باطل است و نهی ابتدایی از زیارت قبور، به خاطر نزدیکی زمان مردم به دوران جاهلیت بوده که چه بسا با سخنان باطل جاهلیت تکلّم می کردند؛ امّا وقتی که پایه های اسلام استوار گردید و مقدّمات اجرای احکام آن فراهم شد و نشانه ها شهرت یافت، زیارت قبور برای مسلمانان مباح شد و رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
به خاطر این که در زیارت، رعایت احتیاط بشود، فرمود: در زیارت سخن زشت و باطل نگویید.
و صنعانی در کتاب «سبل السلام» به دنبال احادیث زیارت و حکمت آن گفته است: همه این احادیث، بر مشروع بودن زیارت قبور دلالت نموده و حکمت آن را نیز بیان می کند و این که این زیارت برای عبرت آموزی است... پس اگر زیارتی، از این حکمت خالی باشد آن زیارت شرعاً اراده نشده (و جایز نیست)
حدیث دوم: از ابوسعید خدری نقل شده که گفت: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید؛ زیرا در آن عبرت است (و سخنی را که موجب سخط پروردگار باشد نگویید)
احمد، حاکم و بیهقی این روایت را نقل کرده اند. و بیهقی گفته است: این روایت بر اساس شرط مسلم (ولاتقولوا هجراً) صحیح است. ذهبی با بیهقی موافقت کرده و گفته است: مطلب همان طوری است که آن دو (بیهقی و مسلم) نقل کرده اند. و این روایت را نیز بزار با زیادتی آن نقل کرده است، چنان که در کتاب «مجمع الزوائد» هیثمی گفته است: و راویان سندش از رجال صحیح می باشند.
می گویم: و شبیه این روایت با سند و طریق دیگری نزد احمد نقل شده و سندش در متابعات، بی اشکال است و شاهد بر این روایت، حدیث عبداللَّه بن عمر و عبارت بزار است. و طبرانی هم در «المعجم الصغیر» آن را با راویان موثّق نقل کرده است.
حدیث سوّم: از انس بن مالک نقل شده که گفته است: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید؛ زیرا این زیارت، قلب را رقیق و چشم را اشک بار و آخرت را به یاد شما می آورد، امّا در آن، سخن هجو و باطل نگویید.
حاکم در مستدرک آن را با سند حسن نقل کرده است، سپس او و احمد شبیه این روایت را با سند و طریق دیگری نقل کرده اند که در سند آن، ضعف است و در این باب هم از ابوهریره - رضی الله عنه - نقل شده که خواهد آمد».
10 - سمهودی می گوید: «وقد قال حجّة الاسلام الغزّالی: کلّ من یتبرّک بمشاهدته فی حیاته یتبرّک بزیارته بعد موته ویجوز شدّ الرحال لهذا الغرض، انتهی.
وقد تکون الزیارة لأداء حقّ أهل القبور. وقد روی عن النبی
صلىاللهعليهوآله
أنّه قال: آنس مایکون المیت فی قبره إذا زاره من کان یحبّه فی دار الدنیا. وسبق عن ابن عباس مرفوعاً: ما من أحد یمرّ بقبر اخیه المؤمن یعرفه فی الدنیا فسلّم علیه الا عرفه وردّ
عليهالسلام
.
ورأیت بخطّ الأقشهری: روی بقی بن مخلّد بسنده إلی محمّد بن النعمان عن أبیه مرفوعاً: من زار قبر أبویه فی کلّ جمعة أو أحدهما کتب بارّاً وإن کان فی الدنیا قبل ذلک بهما عاقّاً»؛
«غزّالی گفته است: هرکس که دیدن او در حال حیات موجب تبرّک وی می شود، بعد از مرگ نیز دیدن او موجب تبرّک وی می گردد و جایز است سفر برای زیارت او برای این غرض (پایان کلام غزالی)
و گاهی زیارت برای ادای حقّ اهل قبور می باشد. به تحقیق از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
روایت شده است که آن حضرت فرمود: مأنوس ترین حالت میت در قبرش، هنگامی است که دوست و محبّ او در دنیا برای زیارت قبرش می آید. و قبلاً گذشت که در حدیث مرفوعه ای، ابن عباس گفته است: کسی نیست که بر قبر برادر مؤمنش - که در دنیا او را می شناخته - بگذرد و سلام بر او بفرستد مگر این که میت او را شناخته و جواب سلام او را می دهد.
و من به خطّ اقشهری دیده ام: بقی بن مخلّد با سند خودش تا محمّد بن نعمان از پدرش در حدیث مرفوعه ای نقل کرده است که: هرکس قبر پدر و مادرش را زیارت کند در هر جمعه ای یا این که قبر یکی از آن دو را زیارت کند، او را از نیکوکاران می نویسند هرچند در دنیا قبل از وفات آن ها عاق والدین بوده باشد».
و نیز در جای دیگر می گوید: «وأجمع العلمآء علی استحباب زیارة القبور للرجال کما حکاه النووی بل قال بعض الظاهریة بوجوبها»؛
«علما بر استحباب زیارت قبور بر مردان اجماع کرده اند؛ همانگونه که این اجماع را نووی نیز نقل کرده است بلکه بعضی از علمای ظاهریه قائل به وجوب زیارت قبور هستند. »
آثار زیارت قبور
اشاره
زیارت قبور آثار و برکاتی دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - خشوع و یاد مرگ
انسان هنگامی که به زیارت قبور می رود به یاد قبر و قیامت و آخرت می افتد و در نتیجه خشوعی در او حاصل شده و از گناهان احتراز می نماید.
ابن ماجه و دیگران از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده اند که فرمود: «زوروا القبور فإنّها تذکّر - تذکّرکم - الموت»؛
«به زیارت قبور بروید؛ زیرا این زیارت تذکّر می دهد - تذکّر می دهد شما را - به مرگ. »
حاکم نیز به سند خود از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «زر القبور تذکر بها الآخرة»؛
«به زیارت قبور برو؛ زیرا به توسط آن به یاد آخرت می افتی. »
2 - دعا برای اموات
انسان هنگامی که وارد قبرستان می شود، یادش می آید که چگونه نزدیکان و دوستانش از این دنیا رفته و دستشان کوتاه شده است، لذا بر آنان ترحّم کرده و دعا می خواند و از خدا برایشان آمرزش می طلبد.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «نهیتکم عن زیارة القبور، فزوروها واجعلوا زیارتکم لها صلاة علیهم واستغفاراً لهم»؛
«من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی الآن به زیارت قبور روید و زیارتتان از قبور را در حقیقت دعا و استغفار برای آنان قرار دهید. »
3 - ادای حقوق اموات
شکّی نیست که اموات خصوصاً نزدیکان بر گردن ما حقّ دارند. و نیز اولیای الهی و پیامبران و امامان و صلحا و علما که در راه رسیدن بشر به کمال و سعادت و رساندن دین و ابلاغ آن زحمت بسیار کشیده اند به گردن ما حقّی دارند و لذا بر ما است که بخشی از حقوقشان را با زیارت قبورشان ادا کنیم. گرچه در مورد انبیا و اوصیا اثر زیارت قبورشان به خود ما بازمی گردد. لذا از امام رضا
عليهالسلام
نقل است که فرمود: «إنّ لکلّ إمام عهداً فی عنق أولیائهم وشیعتهم، وأنّ من تمام الوفآء بالعهد وحسن الأداء زیارة قبورهم»؛
«همانا برای هر امامی عهدی در گردن موالیان و شیعیان آنان است، که از تمام وفای به عهد آن وخوب اداکردن آن، زیارت قبور آنان است... ».
زیارت قبر پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
از نظر قرآن
در مورد خصوص زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نیز می توان به برخی از آیات تمسک نمود؛ خداوند متعال می فرماید:
(
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً
)
؛
«و اگر هنگامی که گروه منافق به گناه بر خود ستم کردند از کردار خود به خدا توبه کرده و به تو رجوع می کردند و پیامبر بر آن ها استغفار می کرد البته در این حال خدا را توبه پذیرِ مهربان می یافتند. »
اگرچه آیه شریفه بنا بر نظر برخی از مفسرین، مربوط به زمان حیات پیامبر
صلىاللهعليهوآله
بوده و کسانی که گناهکار بودند نزد پیامبر
صلىاللهعليهوآله
آمده و اقرار به گناه می کردند و از آن حضرت می خواستند تا از خداوند برای آنان طلب مغفرت کند و آن گاه خداوند آنان را می آمرزید، ولی با بیانی می توان آن را به بعد از وفات آن حضرت نیز تعمیم داد.
سبکی در «شفاء السقام» می گوید: «اگرچه آیه مربوط به حال حیات پیامبر
صلىاللهعليهوآله
است، ولی این رتبه و مقامی است که با موت حضرت قطع نمی شود. لذا می توان آن را به عموم علت به هر موردی که این اوصاف در آن مورد تحقق می یابد تعمیم داد. لذا علما از آیه، عموم فهمیده اند، پس مستحب است که هر کس به زیارت قبر ایشان می آید، این آیه را قرائت نماید».
در توضیح عموم علت که در تعبیر سبکی آمده، باید می گوییم: جهت ارجاع گنهکاران به پیامبر
صلىاللهعليهوآله
مسئله شفاعت بوده و شکّی نیست که بعد از وفات پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نیز گنهکار وجود دارد و احتیاج به شفاعت پیامبر یا ولیی از اولیای الهی وجود دارد. لذا بعد از وفات نیز به زیارت قبر پیامبر رفتن و او را واسطه قرار دادن، اشکالی ندارد.
بنابر این مشاهده می کنیم که صحابه بعد از فوت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نیز سر قبر پیامبر می آمدند و او را واسطه بخشش گناهان خود می دانستند.
سفیان بن عنبر از عتبی - که هر دو از مشایخ شافعی اند - نقل می کند: کنار قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نشسته بودم که اعرابی ای وارد شد و خطاب به رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
عرض کرد: سلام بر تو ای رسول خدا! خداوند متعال فرموده است:
(
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً
)
، من به نزد تو آمده ام و از گناهان خود استغفار می نمایم و تو را شفیع نزد خداوند آورده ام، آن گاه گریه کرد و اشعاری درباره پیامبر
صلىاللهعليهوآله
سرود.
سمعانی شبیه همین قضیه را از امام علی
عليهالسلام
نقل می کند.
اگر این عمل جایز نبود، چرا صحابه؛ خصوصاً امام علی
عليهالسلام
که در آن مکان حاضر بود از آن منع نفرمود؟
روایات و زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
امامان حدیث از اهل سنّت روایات بسیاری را در صحاح و مسانید خود درباره اصل زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و استحباب آن ذکر کرده اند. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - عبداللَّه بن عمر از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زار قبری وجبت له شفاعتی»؛
«هر کس به زیارت قبر من آید شفاعتم بر او واجب می شود. »
2 - و نیز از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل شده که فرمود: «من جآءنی زائراً لاتعمله إلّا زیارتی کان حقّاً علی أن أکون له شفیعاً یوم القیمة»؛
«هر کس برای زیارت نزد من آید و تنها کار او زیارت من باشد، بر من سزاوار است که شفیع او در روز قیامت شوم. »
3 - و نیز نقل کرده که فرمود: «من حجّ فزار قبری بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی»؛
«هر کس حج به جای آورد و قبر مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مثل کسی است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است. »
4 - و هم چنین از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من حجّ البیت ولم یزرنی فقد جفانی»؛
«هر کس حج خانه خدا را به جای آورد ولی مرا زیارت نکند به طور حتم به من جفا کرده است. »
5 - از عمر نقل شده که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «من زار قبری - أو من زارنی - کنت له شفیعاً - أو شهیداً... »؛
«هر کس قبر مرا زیارت کند - یا این که فرمود: هر کس مرا زیارت کند -، من شفیع - گواه - او خواهم بود... ».
6 - حاطب بن ابی بلتعه از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی فی حیاتی... »؛
«هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند به مانند آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است. »
7 - عبداللَّه بن عمر نقل کرده که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «من حجّ حجة الاسلام وزار قبری وغزا غزوة وصلّی علی فی بیت المقدّس لم یسأله اللَّه عزّ وجلّ فیما افترض علیه»؛
«هر کس حجة الاسلام به جای آورد و قبر مرا زیارت کند و در غزوه ای شرکت نماید و در بیت المقدس بر من درود بفرستد، خدای عزّوجلّ در آنچه بر او واجب کرده، او را سؤال و مواخذه نخواهد کرد. »
8 - ابوهریره از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی وأنا حی. ومن زارنی کنت له شهیداً وشفیعاً یوم القیمة»؛
«هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در حال حیاتم زیارت کرده است. و هر کس مرا زیارت کند او را گواه و شفیع در روز قیامت خواهم بود. »
9 - انس بن مالک از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زارنی بالمدینة محتسباً کنت له شفیعاً»؛
«هر کس مرا در مدینه با اخلاص زیارت کند، من شفیع او خواهم بود. »
10 - و نیز از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زارنی میتاً فکأنّما زارنی حیاً، ومن زار قبری وجبت له شفاعتی یوم القیمة. وما من أحد من أمّتی له سعة ثمّ لم یزرنی فلیس له عذر»؛
«هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در حیاتم زیارت کرده است و هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعتم در روز قیامت بر او ثابت می گردد. و هر یک از امت من که وسعت مالی داشته، ولی مرا زیارت نکرده باشد، عذری ندارد. »
11 - ابن عباس از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زارنی فی مماتی کان کمن زارنی فی حیاتی، ومن زارنی حتی ینتهی إلی قبری کنت له یوم القیمة شهیداً - أو قال - شفیعاً»؛
«هرکس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند کسی خواهد بود که در زمان حیاتم مرا زیارت کرده است. و هر کس مرا زیارت کند تا این که به کنار قبر من برسد من گواه او - شفیع او - در روز قیامت خواهم بود. »
12 - امام علی
عليهالسلام
از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زار قبری بعد مماتی فکأنّما زارنی فی حیاتی، ومن لم یزر قبری فقد جفانی»؛
«هر کس قبر مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است، و هر کس که قبر مرا زیارت نکند به من جفا کرده است. »
13 - بکر بن عبداللَّه از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من أتی المدینة زائراً لی وجبت له شفاعتی یوم القیمة... »؛
«هر کس به جهت زیارت من وارد مدینه شود شفاعت من در روز قیامت بر او واجب می شود. »
14 - عبداللَّه بن عمر از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی فی حیاتی»؛ «هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است. »
15 - ابن عباس از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده که فرمود: «من حجّ إلی مکّة ثمّ قصدنی فی مسجدی کتبت له حجّتان مبرورتان»؛
«هر کس در مکه حج به جای آورد و سپس مرا در مسجدم قصد نماید برای او ثواب دو حج مقبول نوشته می شود. »
16 - از امام علی
عليهالسلام
نقل شده که فرمود: «من زار قبر رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
کان فی جواره»؛
«هر کس قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
را زیارت کند در جوار او خواهد بود. »
زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
در سیره صحابه
توضیح
با مراجعه به سیره پیشینیان از صحابه، تابعین و دیگران پی می بریم که زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
شیوه آنان بوده است. اینک به نمونه هایی از این سیره اشاره می کنیم:
1 - حضرت زهرا
عليهاالسلام
ابن عساکر و دیگران به سند خود از امام علی
عليهالسلام
نقل کرده اند: لمّا رمس رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
جآءت فاطمة
عليهاالسلام
فوقفت علی قبره
صلىاللهعليهوآله
وأخذت قبضة من تراب القبر ووضعت علی عینها وبکت وأنشأت تقول:
ماذا علی من شمّ تربة أحمد
|
|
أن لایشمّ مدی الزمان غوالیا
|
صبّت علی مصائب لو إنّها
|
|
صبّت علی الأیام عدن لیالیاً
|
«چون رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
دفن شد فاطمه - درود خدا بر او باد - در کنار قبر ایشان قرار گرفت و مشتی خاک قبر را برداشته و بر چشمش گذارد و گریست و این شعر را سرود: چیست بر کسی که تربت احمد را بو کرده این که نمی خواهد در طول زمان هیچ بویی را استشمام کند. بر سر من مصایبی ریخته شد که اگر بر روزها ریخته می شد تبدیل به شب می شدند. »
2 - جابر بن عبداللَّه
بیهقی به سند خود از ابی محمّد بن منکدر نقل کرده که گفت: جابر را دیدم؛ در حالی که در کنار قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
بود و می فرمود: «هاهنا تسکب العبرات، سمعت رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
یقول: ما بین قبری ومنبری روضة من ریاض الجنّة»؛
«اینجاست که اشک ها ریخته می شود. از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
شنیدم که می فرمود: ما بین قبر من و منبرم باغی از باغ های بهشت است. »
3 - ابوایوب انصاری
حاکم نیشابوری و دیگران به سند خود از داوود بن ابی صالح نقل کرده اند که گفت: «أقبل مروان یوماً فوجد رجلاً واضعاً وجهه علی القبر فأخذ برقبته ثمّ قال: هل تدری ماتصنع؟ فأقبل علیه فإذا أبوأیوب الأنصاری، فقال: نعم إنّی لم آت الحجر ولم آت اللبن، إنّما جئت رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
ولم آت الحجر، سمعت رسول اللَّه یقول: "لاتبکوا علی الدین إذا ولیه أهله ولکن أبکوا علی الدین إذا ولیه غیر أهله"»؛
«مروان روزی بر بقعه رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
وارد شد. مردی را مشاهده کرد که صورت خود را بر روی قبر گذارده است. مروان گردن او را گرفت، و به او گفت: آیا می دانی چه می کنی؟ دقّت که کرد، ناگهان دید که او ابوایوب انصاری است. ابوایوب فرمود: آری، من به جهت سنگ نیامده ام و نیز به جهت این خشت ها نیامده ام، من تنها به جهت رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
آمده ام. من به جهت این سنگ نیامده ام. از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
شنیدم که می فرمود: بر دین نگریید اگر فردی شایسته متولّی آن شد، ولی بر دین بگریید هنگامی که متولّی آن نااهل باشد. »
4 - شخص اعرابی
از امام علی
عليهالسلام
نقل شد که فرمود: «قدم علینا أعرابی بعد ما دفنّا رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
بثلاثة أیام، فرمی بنفسه علی قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
وحثا من ترابه علی رأسه وقال: یا رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
! قلت فسمعناه ووعیت عن اللَّه سبحانه فوعینا عنک، وکان فیما أنزل علیک: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا... » وقد ظلمت نفسی وجئتک تستغفر لی. فنودی من القبر: قد غفر لک»؛
«شخصی اعرابی بعد از سه روز از وفات رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
بر ما وارد شد و خودش را بر قبر پیامبر انداخت و از خاک قبر حضرت بر سر خود ریخت و عرض کرد: ای رسول خدا! گفتی، پس ما گفتارت را شنیدیم، و از خداوند سبحان گرفتی ما نیز از تو گرفتیم. از جمله آیاتی که بر تو نازل شد این آیه است: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا... » من به خودم ظلم کردم و آمده ام تا تو برایم استغفار کنی. حضرت فرمود: از داخل قبر ندا داده شد: برای تو بخشوده شد. »
از این حدیث نکاتی چند استفاده می شود:
الف) مشروعیت اصل زیارت قبور.
ب) مشروعیت شدّ رحال به جهت زیارت قبور.
ج) توسل به ارواح اولیای الهی.
د) استغاثه از ارواح اولیای الهی.
5 - بلال حبشی
بلال بن رباح حبشی مؤذّن رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
بعد از وفات آن حضرت از مدینه به شام هجرت کرد. ولی خوابی را دید که ابن عساکر آن را این گونه با سندش از ابی الدرداء نقل کرده است: «إنّ بلالاً رأی فی منامه رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
وهو یقول: ما هذه الجفوة یا بلال؟! أما آن لک أن تزورنی یا بلال؟! فانتبه حزیناً وجلاً خائفاً، فرکب راحلته وقصد المدینة، فأتی قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
فجعل یبکی ویمرغ وجهه علیه، فأقبل الحسن والحسین
عليهماالسلام
فجعل یضمّهما ویقبّلهما، فقالا له: نشتهی أن نسمع أذانک الّذی کنت تؤذّن به لرسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
ففعل، فعلی سطح المسجد، فوقف موقفه الّذی کان یقف فیه، فلمّا أن قال: «اللَّه اکبر» إرتجّت المدینة. فلمّا أن قال: «أشهد أن لا إله إلّا اللَّه» إزدادت رجّتها. فلمّا أن قال: «أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه» خرجت العواتق من خدورهنّ فقالوا: أبعث رسول اللَّه؟ فما رئی یوماً أکثر باکیاً ولاباکیة بالمدینة بعد رسول اللَّه من ذلک الیوم»؛
«بلال شبی در عالم رؤیا رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
را دید؛ در حالی که به او می فرمود: این چه جفایی است که کرده ای، ای بلال؟! آیا وقت آن نشده که ما را زیارت کنی ای بلال؟! بلال محزون و ترسناک بیدار شد و سوار بر مرکب خود به قصد مدینه حرکت نمود. مستقیماً به نزد قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
آمد و شروع به گریه کرده و صورت خود را بر قبر مالید. امام حسن و امام حسین
عليهماالسلام
آمدند، بلال آن دو را در بغل گرفت و بوسید. آن دو به بلال فرمودند: ما آن طور اذانی را که برای رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
می گفتی، می خواهیم از تو بشنویم. بلال قبول کرد و بر بام مسجد رفت و در مکانی که همیشه در آنجا می ایستاد، قرار گرفت. و چون «اللَّه اکبر» گفت، مدینه به لرزه درآمد. چون «اشهد ان لا اله الاّ اللَّه» گفت، صدای مردم بلندتر شد و هنگامی که «اشهد ان محمّداً رسول اللَّه» گفت، تمام زن ها از پشت پرده ها بیرون آمدند. مردم گفتند: آیا رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
دوباره مبعوث شده است؟ مثل آن روز مردم را از زن و مرد گریان تر بعد از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
ندیدند. »
نتیجه این که: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
او را به شدّ رحال به جهت زیارت خود امر نموده است. حدیث مذکور از حیث سند صحیح است.
و به سند صحیح و متواتر از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
نقل شده که فرمود: «من رآنی فی المنام فقد رآنی حقّاً، فإنّ الشیطان لایتمثّل بی»؛
«هر کس مرا در خواب ببیند به طور حتم خودم را دیده؛ زیرا شیطان به صورت من در نمی آید. »
6 - عبداللَّه بن عمر
عبدالرزاق به سند صحیح در باب «سلام بر قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
» نقل کرده: «إنّ ابن عمر کان إذا قدم من سفر أتی قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
فقال: السلام علیک یا رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
! »؛
«همانا عبداللَّه بن عمر این گونه بود که هر گاه از سفری باز می گشت، کنار قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
می آمد و عرض می نمود: سلام بر تو ای رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
! ».
7 - ایوب سختیانی
سمهودی از عبداللَّه بن مبارک نقل کرده که گفت: «سمعت أباحنیفه یقول: قدم أیوب السختیانی وأنا بالمدینة، فقلت: لأنظرنّ مایصنع. فجعل ظهره ممایلی وجه رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
وبکی غیر متباک، فقام مقام رجل فقیه»؛
«از ابوحنیفه شنیدم که می گفت: زمانی که من در مدینه بودم، ایوب سختیانی وارد شهر شد. با خودم گفتم: ببینم چه می کند، او پشت خود را به طرف رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
قرار داد و گریست نه مانند کسانی که تباکی می کنند. و در مقام شخص فقیه ایستاد.»
این روایت دلالت بر صحت شدّ رحال به جهت زیارت رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
دارد؛ زیرا سختیانی در مدینه نبوده است.
8 - فرستادن پیک به جهت زیارت
حاتم بن وردان می گوید: «کان عمر بن عبدالعزیز یوجّه البرید قاصداً من الشام إلی المدینة لیقرئ عنه النبی
صلىاللهعليهوآله
السلام»؛
«عمر بن عبدالعزیز همیشه از شام پیک به مدینه می فرستاد تا از طرف او به پیامبر
صلىاللهعليهوآله
سلام برساند. »
اهل سنّت و استحباب زیارت قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
علمای اهل سنّت به جز وهابیان عموماً فتوا به جواز بلکه استحباب زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
داده اند. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - ابوالحسن ماوردی می گوید: «فإذا عاد - ولی الحاج - سار بهم علی طریق المدینة لزیارة قبر رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
لیجمع لهم بین حجّ بیت اللَّه عزّ وجلّ وزیارة قبر رسول اللَّه رعایة لحرمته وقیاماً بحقوق طاعته... »؛
«و چون سرپرست حاجیان از حج بازگشت، آنان را به جهت زیارت قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
از راه مدینه سیر داد تا برای آنان بین حجّ خانه خدای عزّوجلّ و زیارت قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
جمع کند، به جهت رعایت احترام حضرت و قیام به حقوق طاعت او... ».
2 - ابواسحاق ابراهیم بن محمّد شیرازی فقیه شافعی (متوفای 476 ه. ق) می گوید: «ویستحبّ زیارة قبر رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
»؛
«زیارت قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
مستحب است. »
3 - قاضی عیاض مالکی (متوفای 544 ه. ق) می گوید: «وزیارة قبره
صلىاللهعليهوآله
سنّة مجمع علیها وفضیلة مرغّب فیها»؛
«و زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
سنتی است که بر آن اجماع شده و فضیلتی است که در آن رغبت شده است. »
4 - ابن قدامه مقدسی حنبلی (متوفای 620 ه. ق) می گوید: «یستحبّ زیارة قبرالنبی
صلىاللهعليهوآله
»؛
«زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
مستحب است»
5 - محیی الدین نووی شافعی (متوفای حدود 677 ه. ق) می گوید: «ویسنّ شرب مآء زمزم وزیارةقبر رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
بعد فراغ الحجّ»؛
«آشامیدن آب زمزم و زیارت قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
بعد از فارغ شدن از حج، مستحب است. »
6 - شیخ تقی الدین سبکی شافعی (متوفای 756 ه. ق) در کتاب «شفاء السقام» بابی را منعقد کرده و در آن می گوید: «سفر به جهت زیارت از وسایل تقرّب به سوی خدا است.... »
او این مطلب را از قرآن و روایات استفاده کرده است.
7 - سید نور الدین سمهودی (متوفای 911 ه. ق) در کتاب «وفاء الوفاء» بحث مفصّلی را برای اثبات استحباب سفر به جهت زیارت آورده و ثابت کرده که سفر به جهت زیارت، همانند خود زیارت از وسایل تقرّب است».
8 - حافظ ابوالعباس قسطلانی مصری (متوفای 923 ه. ق) می گوید: «إعلم أنّ زیارة قبره الشریف من أعظم القربات وأرجی الطاعات والسبیل إلی أعلی الدرجات، ومن اعتقد غیر هذا فقد انخلع من ربقة الاسلام وخالف اللَّه ورسوله وجماعة العلمآء الأعلام»؛
«بدان که زیارت قبر شریف پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از عظیم ترین تقرّب ها و امیدوارترین طاعات و راهی به عالی ترین درجات است. و هر کس غیر از این را اعتقاد پیدا کند به طور حتم از دائره اسلام خارج شده و با خدا و رسولش و نیز با جماعت علمای اعلام مخالفت کرده است. »
9 - شیخ محمّد خطیب شربینی (متوفای 977 ه. ق) می گوید: «... أما زیارته
صلىاللهعليهوآله
فمن أعظم القربات للرجال والنسآء»؛
«امّا زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از عظیم ترین تقرّب ها برای مردان و زنان است. »
10 - زین الدین عبدالرؤف مناوی (متوفای 1031 ه. ق) می گوید: «وزیارة قبره
صلىاللهعليهوآله
الشریف من کمالات الحجّ، بل زیارته عند الصوفیة فرض وعندهم الهجرة إلی قبره کهی إلیه حیاً»؛
«و زیارت قبر شریف پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از کمالات حج است. بلکه زیارت قبر او نزد صوفیه واجب است. و نزد آنان هجرت به سوی قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
همانند هجرت به سوی او در زمان حیات است. »
11 - شیخ عبدالرحمن شیخ زاده (متوفای 1078 ه. ق) می گوید: «من أحسن المندوبات بل یقرب من درجة الواجبات، زیارة قبر نبینا وسیدنا محمّد
صلىاللهعليهوآله
... »؛
«از بهترین مستحبات بلکه عملی که نزدیک به درجه واجبات به حساب می آید، زیارت قبر نبی ما و سید ما محمّد
صلىاللهعليهوآله
است. »
12 - محمّد بن عبدالباقی زرقانی مالکی مصری (متوفای 1122 ه. ق) می گوید: «قد کانت زیارته مشهورة فی زمن کبار الصحابة، معروفة بینهم. لمّا صالح عمر بن الخطّاب أهل بیت المقدّس جآءه کعب الأحبار فأسلم ففرح به وقال: هل لک أن تسیر معی إلی المدینة وتزور قبره
صلىاللهعليهوآله
وتتمتّع بزیارته؟ قال: نعم»؛
«زیارت حضرت از زمان بزرگان صحابه مشهور بوده و بین آنان معروف بوده است. زمانی که عمر بن خطّاب با اهل بیت المقدس مصالحه کرد، کعب الأحبار نزد او آمد و اسلام آورد. عمر از این واقعه خوشحال شد و به او گفت: آیا می خواهی که با من به مدینه بیایی و قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
را زیارت کرده و از زیارت او بهره ببری؟ کعب گفت: آری. »
13 - شیخ محمّد بن علی شوکانی (متوفای 1250 ه. ق) می گوید: «قد اختلفت فیها - فی زیارة النبی - أقوال أهل العلم، فذهب الجمهور إلی أنّها مندوبة، وذهب بعض المالکیة وبعض الظاهریة إلی أنّها واجبة، وقالت الحنفیة: إنّها قریبة من الواجبات. وذهب ابن تیمیه الحنبلی حفید المصنّف المعروف بشیخ الاسلام إلی أنّها غیر مشروعة»؛
«درباره زیارت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
اقوال اهل علم مختلف است؛ جمهور قائل به استحباب آن می باشند. و برخی از مالکیه و برخی از ظاهریه معتقد به وجوب آن شده اند. حنفیه گفته اند: زیارت نزدیک به واجبات است. ولی ابن تیمیه حنبلی نوه مصنف که به شیخ الاسلام معروف شده، ادّعا کرده که زیارت غیر مشروع است. »
14 - جزیری می گوید: «زیارة قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
من أفضل المندوبات»؛
«زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از بهترین مستحبات است. »
استحباب زیارت قبور امامان
اهل بیت
عليهمالسلام
شیعیان خود را امر نموده اند تا قبرشان را زیارت کنند. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1 - شیخ طوسی از امام رضا
عليهالسلام
نقل می کند که فرمود: «همانا برای هرامامی عهدی برگردن اولیا و شیعیان آنان است، از تمام وفا و حسن ادای به این عهد، زیارت قبور آنان است».
2 - محمّد بن مسلم از امام باقر
عليهالسلام
نقل می کند که فرمود: «شیعیان ما را به زیارت حسین بن علی سفارش نمایید؛ زیرا به جای آوردن آن بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حسین از جانب خداوند عزّ و جلّ دارد، واجب است».
3 - علی بن میمون می گوید: از امام صادق
عليهالسلام
شنیدم که می فرمود: «اگر کسی از شما هزار حج انجام دهد، ولی به زیارت قبر امام حسین
عليهالسلام
نرود، حقی از حقوق خداوند را ترک کرده است». از علت آن سؤال شد؟ حضرت فرمود: «حقّ حسین
عليهالسلام
بر هر مسلمانی واجب است. »
زیارت قبور و مشروعیت سفر به سوی آن
قبلاً در فتاوای وهابیان اشاره نمودیم که متأخّرین از آنان قائل به عدم مشروعیت سفر یا بدعت بودن سفر برای زیارت قبور؛ حتی قبر پیامبرند، (اگرچه ابن تیمیه مطلقاً زیارت را تحریم کرده است)
حال درصددیم تا مشروعیت سفر برای زیارت، خصوصاً زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
را به اثبات برسانیم:
1 - خداوند متعال می فرماید:
(
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ...
)
که لفظ «مجی ء» برآمدن از راه دور و نزدیک هر دو صدق می کند.
2 - در روایتی که نقل شد، پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «من زار قبری... »، که لفظ زیارت نیز شامل آمدن از راه دور و نزدیک می شود؛ خصوصاً در روایتی که ابن السکن به سند صحیح نقل می کند، این چنین آمده: «من جآءنی زائراً» که این تعبیر هم ظهور در سفر دارد.
3 - از برخی روایات به طور وضوح یا ضمنی جواز یا استحباب زیارت قبور؛ حتی با شدّ رحال و بار سفر بستن و به قصد زیارت حرکت کردن، استفاده می شود.
مسلم و دیگران به سند صحیح از بریده اسلمی نقل می کنند که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زیارت نماید، شما نیز قبور را زیارت کنید که شما را به یاد آخرت می اندازد».
از این که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
می فرماید: «به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زیارت کند. » استفاده می شود که حرکت ازمکانی به مکانی دیگر، تنها به قصد زیارت اشکالی ندارد.
سمعانی از امام علی
عليهالسلام
نقل می کند که اعرابی ای بعد از سه روز از دفن پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
وارد مدینه شد و مستقیماً کنار قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
آمد و خود را بر قبر شریف انداخت و خاک قبر را بر سر خود ریخت، آن گاه عرض کرد: ای رسول خدا! گفتی و ما هم گفتارت را شنیدیم، تو آیات را از خداوند گرفتی و ما نیز از تو، از جمله آیاتی که بر تو نازل شد این است:
(
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ...
)
من به خود ظلم کرده ام و لذا نزد تو آمده ام تا برایم استغفار نمایی.
قضیه بلال و خوابی که دید، و حرکت او از شام به مدینه به قصد زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
- که قبلاً اشاره شد - شاهد خوبی بر جواز «شدّ رحال» برای زیارت قبور است.
سبکی نقل می کند: عمر بن عبدالعزیز دائماً کسی را به نیابت خود از شام به مدینه می فرستاد تا سلامش را به رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
برساند و بازگردد.
خطیب بغدادی از ابی علی خلال شیخ حنابله نقل می کند که در عصر خود هیچ گاه امر مهمّی برایم اتفاق نمی افتاد مگر آن که به قصد زیارت قبر حضرت موسی بن جعفر
عليهالسلام
حرکت می کردم و بعد از توسل به آن حضرت، از خداوند متعال آنچه می خواستم عطا می فرمود.
روایت ابوبکر محمّد بن مؤمل که قبلاً به آن اشاره شد، نیز بر شدِّ رحال به جهت زیارت قبور اولیای الهی دلالت خوبی دارد.
طلحة بن عبیداللَّه می گوید: با رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
به قصد زیارت قبور شهدای احد حرکت کردیم.
عایشه می گوید: هر شبی که نوبت من بود پیامبر
صلىاللهعليهوآله
در آخر آن شب به زیارت اهل بقیع می رفت.
از این روایات و روایات دیگر به خوبی استفاده می شود که «شدّ رحال» و سفر برای زیارت قبور نه تنها جایز بوده، بلکه استحباب نیز دارد.
4 - اجماع مسلمین در طول تاریخ بر سفر به جهت زیارت قبور اولیای الهی بوده است، که با مراجعه به تاریخ مسلمین به خوبی روشن می شود.
5 - اهل سنّت در صحاح خود روایات بسیاری از پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
نقل کرده اند: «کسی که برای رفتن به مسجد قدم برمی دارد، به هر قدمش ترفیع درجه ای داده می شود و گناهی از او بخشوده خواهد شد».
و این ثواب نیست مگر از باب مقدمیت گام برداشتن برای امر قربی که وقوف در مسجد است. لذا می توان گفت که شدّ رحال و سفر به عنوان مقدمه زیارت اولیای الهی نیز مستحب است.
دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور
عمده دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور - حتی قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
- روایت ابوهریره از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
است که فرمود: «شدّ رحال و بار سفر بستن جایز نیست، مگر به سوی سه مسجد: مسجد النبی، مسجد الحرام و مسجد الاقصی.
در جواب از استدلال به این حدیث می گوییم: در مستثنا منه این حدیث دو احتمال است:
اول: این که مستثنا منه، «مسجدٌ من المساجد» باشد؛ یعنی اصل حدیث این گونه باشد: «لا تشدّ الرحال إلی مسجد من المساجد إلّا إلی ثلاثة مساجد».
دوم: مستثنا منه «مکان من الأمکنة» باشد، به تقدیر: «لا تشدّ الرحال إلی مکان من الأمکنة إلّا إلی ثلاثة مساجد».
بنابر معنای اوّل دلیلی بر حرمت «شدّ رحال» برای زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نیست؛ زیرا قبر پیامبر مسجد نیست.
در صورت دوّم نیز اخذ به عموم روایت ممکن نیست؛ زیرا لازمه آن حرمت هر نوع سفری است؛ اگرچه به قصد زیارت هم نباشد، که هیچ کس قائل به آن نیست. وانگهی نهی از شدّ رحال برای زیارت غیر از این سه مسجد، نهی تحریمی نیست، بلکه ارشادی است؛ زیرا در هر شهری مسجد وجود دارد و سفر برای زیارت مسجد در شهری دیگر ضرورتی ندارد و این بر خلاف زیارت قبور اولیای الهی است که آثار و برکاتی عظیم بر آن مترتب است که در جای خود به آن اشاره خواهیم کرد.
غزالی نیز به این نکته التفات پیدا کرده، می گوید: «مسافرت عبادی مستحب است؛ از جمله مسافرت به جهت زیارت قبور انبیا، صحابه، تابعین و سایر علما و اولیا. پس به طور کلی هر کس که در حال حیات به او تبرک جسته می شود، در حال ممات نیز می توان به زیارتش تبرک جست. لذا شدّ رحال برای تحقق این غرض جایز می گردد. این موضوع با حدیث پیامبر
صلىاللهعليهوآله
: «لا تشدّ الرحال إلّا إلی ثلاثة مساجد» منافات و تعارض ندارد؛ زیرا حدیث مربوط به مساجد است و مساجد از آنجا که همه در فضیلت یکسانند، ترجیحی در سفر برای آن ها نیست، مگر این سه مسجد که به جهت خصوصیتی که دارند، سفر به خاطر آن ها اشکالی ندارد و این مسئله غیر از سفر برای زیارت قبور اولیای الهی است».
دکتر عبدالملک سعدی می گوید: «نهی از شدّ رحال به مساجد دیگر به جهت آن است که زحمتی بی فایده است؛ زیرا ثواب مساجد یکسان است، مگر سه مسجد».
نقد کلام ابن تیمیه
اشاره
ابن تیمیه در اینجا مغالطه ای واضح دارد؛ زیرا او با آن که مستثنی منه در این حدیث را «المساجد» گرفته، ولی در عین حال به این حدیث بر منع و حرمت شدّ رحال به جهت زیارت قبور انبیا و اولیا و صالحان از راه قیاس اولویت استدلال کرده است. او می گوید: «فإذا کان السفر إلی بیوت اللَّه غیر الثلاثة لیس بمشروع باتفاق الأئمّة الاربعة بل قد نهی عنه الرسول
صلىاللهعليهوآله
فکیف بالسفر إلی بیوت المخلوقین الّذین تتّخذ قبورهم مساجد وأوثاناً وأعیاداً... »؛
«اگر سفر به خانه های خدا غیر از این سه خانه، به اتفاق امامان چهارگانه مشروع نیست، بلکه پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از آن نهی کرده است، پس چگونه است سفر به خانه های مخلوقین که قبورشان مساجد و بت ها و عیدها قرار گرفته است. »
پاسخ
اوّلاً: به چه دلیل سفر برای زیارت خانه های خدا غیر از این سه خانه مشروع نیست. قبلاً اشاره شد که نهی در روایت، تنزیهی و ارشادی است نه مولوی.
ثانیاً: ایشان نسبت تحریم را به رؤسای مذاهب اربعه داده، در حالی که ما نصّی بر حرمت از آنان نیافته ایم.
ثالثاً: عدم جواز سفر به غیر از مساجد سه گانه - بر فرض تسلیم - دلیل نمی شود بر این که سفر به خانه هایی که « أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» به طریق اولی حرام باشد، و این قیاس مع الفارق است؛ زیرا گرچه خانه های خدا غیر از این سه مسجد همگی در تأثیرگذاری یکسان است ولی در زیارت قبور پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و اولیای الهی اثر دیگری دارد که یکی از آن ها توسل به آن بزرگان و استغاثه به ارواح آنان می باشد که در جای خود رجحان و مشروعیت آن ثابت شده است.
رابعاً: ابن تیمیه می گوید: «مسلمانان قبور انبیای خود را بت قرار داده اند». چه کسی چنین نیتی را کرده است؟ این تهمتی بیش نیست؛ همان گونه که در بحث استغاثه به ارواح اولیای الهی به آن اشاره کردیم.
اعتراض علمای اهل سنّت به ابن تیمیه
توضیح
از آنجا که ابن تیمیه از سردمداران مخالفان شدّ رحال در زیارت قبور اولیا است، و این نظریه ای است که مخالف با رأی و عملکرد غالب بلکه عموم مسلمین است، لذا افراد بسیاری بر ضدّ او جبهه گیری کرده و مطالبی را بیان کرده اند؛ از آن جمله:
1 - ابن حجر عسقلانی
او می گوید: «حاصل این که علما، ابن تیمیه را به تحریم بار سفر بستن به جهت زیارت قبر سید ما رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
منتسب کرده اند، و این که او این عمل را انکار کرده است. و در شرح این مطلب از هر دو طرف طول و تفصیل است، و این از بدترین مسائلی است که از ابن تیمیه نقل شده است. و از جمله ادله ای که با آن بر دفع مدعای دیگران که همان اجماع بر مشروعیت زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
است، استدلال کرده، مطلبی است که از مالک نقل شده که او کراهت داشت که بگوید: من به زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
رفتم.
ولی محققان از اصحاب مالک از این مطلب جواب داده اند که او به جهت ادب از تلفّظ به این کلمه کراهت داشته نه آن که اصل زیارت را کراهت داشته باشد؛ زیرا زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از برترین اعمال و بهترین وسیله تقرّب است که ما را به ذی الجلال رهنمون می سازد. و مشروعیت آن بدون نزاع، محل اجماع است. و خداوند هدایت کننده به صواب می باشد».
2 - حافظ ذهبی
ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» در ردّ ابن تیمیه در مورد زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
می گوید: «پس هر کس در کنار حجره مقدس پیامبر
صلىاللهعليهوآله
با حالت خواری و تسلیم و در حال درود فرستادن بر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
بایستد خوشا به حال او، او بهترین زیارت را انجام داده و زیباترین اظهار محبّت را داشته است و او به طور حتم عبادتی زاید بر کسی که در سرزمینش یا نمازش بر او درود فرستاده، انجام داده است؛ زیرا زائر هم اجر زیارت و هم اجر درود فرستادن بر او را دارد. و هر کس که بر او یک درود فرستد خداوند بر او ده درود خواهد فرستاد، ولی هر کس که او را زیارت کند و ادب زیارت را به جای نیاورد یا بر روی قبر سجده کند یا کاری را انجام دهد که مشروع نیست، این چنین شخصی کار خوبی همراه با کار بد را انجام داده است که باید او را با مدارا و مهربانی تعلیم داد. به خدا سوگند! فریاد زدن و شیون کردن مسلمان و نیز بوسیدن دیوارها و گریه بسیار او جز به جهت این که او محبّ خدا و رسول است نیست. پس محبّت او معیار و فارق بین اهل بهشت و جهنم است. لذا زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از بهترین اعمالی است که باعث قرب به خدا می گردد. و بستن اثاثیه برای سفر به جهت زیارت قبور انبیا و اولیا، بر فرض تسلیم که اذن داده نشده به جهت استدلال به عموم حدیث «لاتشدوا الرحال الاّ الی ثلاثة مساجد»، و بر فرض که این عموم را قبول کنیم، می گوییم: بار سفر بستن به جهت زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
بار سفر بستن برای زیارت مسجد پیامبر
صلىاللهعليهوآله
است. لذا ابتدا زائر شروع به تحیت مسجد پیامبر
صلىاللهعليهوآله
می کند و سپس تحیت صاحب مسجد را به جای می آورد. خداوند ما و شما را برای این زیارت روزی کند. آمین».
شیخ شعیب ارناؤوط در تعلیقه خود بر گفتار ذهبی می نویسد: «قصد المؤلّف رحمه الله بهذا الإستطراد الردّ علی شیخه ابن تیمیة الّذی یقول بعدم جواز شدّ الرحل لزیارة قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
... »؛
«مقصود مؤلّف - ذهبی - به این کلام، رد کردن بر استادش ابن تیمیه است که قائل به عدم جواز بار سفر بستن به جهت زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
است. »
ردّ بر ابن تیمیه در مسأله زیارت قبور
علمای معاصر ابن تیمیه و بزرگان قومش در مسأله زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
با رأی او به مخالفت پرداخته و کتاب هایی را بر ضدّ او تألیف کرده اند که از آن جمله عبارت است از:
1 - «شفاء السقام فی زیارة خیر الانام»، از تقی الدین سبکی.
2 - «الدرّة المضیة فی الردّ علی ابن تیمیه»، از سبکی.
3 - «المقالة المرضیة»، از قاضی القضاة مالکیه تقی الدین ابی عبداللَّه اخنائی.
4 - «نجم المهتدی و رجم المقتدی»، از فخر بن معلّم قرشی.
5 - «دفع الشبهة»، از تقی الدین صنی.
6 - «التحفة المختارة فی الردّ علی منکر الزیارة»، از تاج الدین فاکهانی.
7 - «الجوهر المنظم فی زیارة القبر الشریف النبوی المکرم»، از ابن حجر مکی.
تقسیم زیارت به شرعی و بدعی
اشاره
شیخ بن باز از مفتیان وهابی می گوید: «... فصارت فی الحقیقة ثلاثة أنواع:
النوع الأوّل: مشروع، وهو أن یزورها للدعآء لأهلها أو لتذکّر الآخرة.
الثانی: أن تزار للقرائة عندها أو للصلاة عندها أو للذبح عندها فهذه بدعة ومن وسائل الشرک.
الثالث: أن یزورها للذبح للمیت والتقرب إلیه بذلک، أو لدعآء المیت من دون اللَّه أو لطلب المدد منه أو الغوث أو النصر، فهذا شرک أکبر نسأل اللَّه العافیة، فیجب الحذر من هذه الزیارات المبتدعة. ولافرق بین کون المدعو نبیاً أو صالحاً أو غیرهما. ویدخل فی ذلک مایفعله بعض الجهّال عند قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
من دعائه والاستغاثة به أو عند قبر الحسین أو البدوی أو شیخ عبدالقادر الجیلانی أو غیرهم... »؛
«در حقیقت زیارت بر سه نوع است:
نوع اوّل: که مشروع است، آن که انسان به زیارت شخصی به جهت دعا بر اهلش برود یا رفتن او به جهت یادآوری آخرت باشد.
نوع دوم: آن که به جهت قرائت قرآن نزد آن قبر یا خواندن نماز یا قربانی نزد آن قبر برود. که این عمل بدعت و از وسایل شرک است.
نوع سوم: آن است که به زیارت قبر به جهت ذبح برای میت و تقرّب از این راه برود، یا او را صدا زده و غیر از خدا از او مدد و یاری و نصرت بخواهد. که این شرک اکبر است. از خدا می خواهیم که ما را از این عمل عافیت دهد. پس واجب است که از انواع زیارت هایی که بدعت است بر حذر شد. و فرقی در این جهت نیست بین این که کسی را که انسان صدا می زند پیامبر باشد یا فرد صالح یا غیر از این دو. و در این گونه عمل داخل می شود آنچه را که برخی از جاهلان کنار قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
انجام می دهند؛ از قبیل صدا زدن و استغاثه به او یا در کنار قبر حسین یا بدوی یا شیخ عبدالقادر گیلانی یا دیگران. »
پاسخ
اوّلاً: در بحث قرائت قرآن و دعا و نماز در کنار قبور اولیای الهی به طور مبسوط جواز بلکه رجحان این عمل را به اثبات رساندیم.
ثانیاً: هرگز یکی از مسلمانان برای میت به جهت تقرّب به او قربانی نمی کند، بلکه برای خداوند قربانی می نماید و ثواب آن را برای روح میت می فرستد و با این عمل خود به او متوسّل شده تا در نهایت امر به خداوند سبحان متقرّب گردد.
ثالثاً: در بحث استغاثه به ارواح اولیا به طور مبسوط ذکر کردیم که این گونه عمل هرگز شرک به حساب نمی آید، در صورتی که با دید استقلالی نباشد.
شیخ محمّد زاهد کوثری از علمای ازهر مصر می گوید: «همانا سعی ابن تیمیه در منع مردم از زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
دلالت بر خصومت و کینه ای دارد که در درون او نسبت به پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نهفته است، چگونه تصوّر شرک به سبب زیارت و توسل به پیامبر
صلىاللهعليهوآله
درباره مسلمانان می رود؟ کسانی که در حق او معتقدند که او بنده و رسول خدا است، و این مطلب را در ادامه یادآوری و یادبود او هر روز حدّاقل بیست بار در نماز تکرار می کنند. همیشه اهل علم، عوام را از بدعت ها در تمام شئونات بازمی دارند و آنان را به سنّت ها در زیارت و غیر زیارت ارشاد می نمایند، هر گاه که بدعتی از آنان در چیزی رخ دهد. ولی در هیچ یک از این ایام آنان را به سبب زیارت یا توسّل، مشرک ننامیدند. آری، اول کسی که مردم را به این وسیله به شرک نسبت داد ابن تیمیه بود، و کسانی که به دنبال او رفته و اموال و خون مسلمین را به جهت احتیاجی که در خود می بیند حلال کرده است».
زنان و زیارت قبور
وهابیان قائل به عدم مشروعیت، بلکه حرمت زیارت قبور برای زنان! هستند، و برای مردان درصورتی که بدون شدّ رحال و سفر برای زیارت باشد را جایز می دانند.
گروه دائمی وهابیان می گویند: «زیارت قبور تنها برای مردان مشروع است نه بر زنان، آن هم در صورتی که در شهر خودش باشد؛ یعنی بدون بار سفر بستن به جهت عبرت گرفتن».
شیخ بن باز می گوید: «برای زنان زیارت قبور جایز نیست؛ زیرا پیامبر
صلىاللهعليهوآله
زنانی را که به زیارت قبور می روند لعنت کرده است. و دیگر این که زنان فتنه هستند، و صبرشان کم است. و لذا از رحمت خدا و احسان او این است که برای آنان زیارت قبور را حرام کرده است تا این که نه فتنه گری کنند و نه دیگران را به فتنه بکشانند».
او هم چنین می گوید: «از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
ثابت شده، زنانی را که به زیارت قبور می روند لعنت کرده است. این حدیث از ابن عباس و ابوهریره و حسان بن ثابت انصاری رسیده و علما از این حدیث استفاده کرده اند که زیارت برای زن ها حرام است؛ زیرا لعن تنها بر حرام می باشد، بلکه دلالت دارد بر این که این عمل از گناهان کبیره است. لذا صواب آن است که زیارت زنان از قبور حرام است نه این که فقط مکروه باشد. و سبب این امر - خدا داناتر است - این که زنان غالباً کم صبرند و لذا گاهی نوحه سرایی و مثل آن از کارهایی را انجام می دهند که منافات با صبری دارد که واجب است. و این که زنان فتنه اند، لذا زیارت آن ها از قبرها و به دنبال جنازه رفتن آن ها گاهی باعث می شود که آن ها به توسط مردها گول بخورند و گاهی هم ممکن است که مردها به توسط آن ها گول بخورند. و شریعت اسلامی کامل به جهت سدّ ذرایع و بستن راه هایی آمده که به فساد و فتنه ها منجرّ خواهد شد. و این از رحمت خدا به بندگانش می باشد. و به طور صحیح از رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
رسیده که فرمود: «من برای بعد از خود فتنه ای ضرردارتر بر مردان از زنان نگذاشتم. » بر صحّت این حدیث اتفاق است... و این که برخی از فقها زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و قبر دو صاحبش را استثنا، کرده اند گفتاری بدون دلیل است، و صواب آن است که منع شامل همه می شود و نیز شامل همه قبرها حتی قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و حتی قبر دو صاحبش می شود، و این مورد اعتماد از حیث دلیل است».
ادله جواز
حدیث اول: حدیث عبداللَّه بن ابی ملیکه است که در جواب پنجم ذکر شد. در این حدیث عایشه از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نقل می کند که حضرت زن ها را برای زیارت قبور امر فرمود بعد از آن که قبلاً نهی فرموده بود. و با استناد به امر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
، خود به زیارت قبر برادرش عبدالرحمان می رفت. و در پاسخ کسی که از او در این باره پرسید، از امر رسول خدا خبر داد.
به این حدیث بر جواز زیارت قبور برای زنان افرادی؛ از قبیل شوکانی در «نیل الاوطار» استدلال کرده اند.
حدیث دوم: حدیثی است که بیهقی
از انس بن مالک نقل می کند:
«وقد روینا فی الحدیث الثابت عن أنس بن مالک أنّ رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
مرّ بامرأة عند قبر وهی تبکی فقال لها: اتّقی اللَّه واصبری. »
در این حدیث که بیهقی می گوید: «وقد روینا فی الحدیث الثابت عن أنس بن مالک» دلالت دارد بر صحّت سند آن؛ زیرا تعبیر به «الثابت عن انس بن مالک» دلالت روشنی دارد بر این که این حدیث از انس بن مالک ثابت شده است که رسول خدا از کنار زنی که نزد قبری می گریست، عبور کرد، رسول خدا به آن زن فرمود: تقوا پیشه کن و صبرنما. در این خبر نیامده که حضرت او را نهی فرموده باشد از خارج شدن به سوی قبرستان.
و بکری دمیاطی این حدیث را به عنوان دلیل بر عدم تحریم زیارت قبور بر زنان نقل نموده و گفته است که: «خبر مذکور مورد اتفاق همه است».
محمّد بن شربینی شافعی نیز
به حدیث مذکور استدلال کرده است.
حدیث سوم: روایتی است که مسلم در صحیح خود از عایشه نقل می کند که خداوند به توسط جبرئیل به رسول خود فرمود: «إنّ ربّک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم، قالت: قلت: کیف أقول لهم یا رسول اللَّه؟! قال: قولی: السلام علی أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین... »
این حدیث با صراحت دلالت دارد بر این که خداوند به رسول خدا امر فرموده به بقیع بیاید و برای آن ها استغفار کند. بعد عایشه می پرسد: من چه بگویم برای آن ها؟ رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
در جواب، کیفیت زیارت و سلام به اهل بقیع را به او تعلیم می فرماید.
این روایت نیز در جواز زیارت زن ها و رفتن آن ها به قبرستان صراحت دارد.
شارح صحیح مسلم، نووی می گوید: «این حدیث، دلیل برای کسانی است که جایز می دانند زیارت قبور را برای زن ها. و در این مسأله بین علما اختلاف وجود دارد، بین اصحاب ما در آن سه وجه است: یکی این که حرام است به خاطر حدیث: «لعن اللَّه زوّارات القبور. » دوم این که: کراهت دارد. سوم این که: مباح است. و استدلال می شود برای اباحه و جواز به این حدیث». ابن حجر عسقلانی نیز به این حدیث بر جواز زیارت قبور برای زن ها استدلال نموده و گفته است: «فائدة: ممّا یدّل للجواز بالنسبة إلی النسآء ما رواه مسلم عن عایشه»؛ «از جمله ادلّه ای که دلالت بر جواز نسبت به زنان دارد، حدیثی است که مسلم از عایشه روایت کرده است. »
سپس حدیث مذکور را نقل می کند.
بکری شافعی نیز به آن حدیث بر جواز و عدم حرمت زیارت قبور برای زن ها استدلال کرده است.
هم چنین در کتاب «مغنی المحتاج»
محمّد بن شربینی شافعی به این حدیث استدلال شده است.
و نیز ابن حجر عسقلانی
به حدیث مذکور، بر جواز زیارت قبور برای زنان، استدلال کرده است.
حدیث چهارم: حاکم با سندی از جعفربن محمّد و او از پدرش و او از علی بن الحسین و او از پدرش
عليهمالسلام
نقل می کند: «إنّ فاطمة بنت النبی
صلىاللهعليهوآله
کانت تزور قبر أمّها حمزة کلّ جمعة فتصلّی وتبکی عنده»؛
«به درستی که فاطمه دختر پیغمبر
صلىاللهعليهوآله
قبر عمویش حمزه را هر روز جمعه زیارت می نمود، و نماز می خواند و نزد قبر او گریه می نمود».
در کتاب «تلخیص الحبیر»
به این حدیث برای جواز زیارت بانوان استدلال شده است.
ابن حجر عسقلانی
گفته است که این حدیث، مرسل است؛ زیرا علی بن الحسین، فاطمه بنت محمّد را درک نکرده است.
در پاسخ این ایراد باید گفت: «آنچه حاکم نقل نموده این است که علی بن الحسین
عليهالسلام
از پدرش نقل نموده است و شکی نیست در این که حسین بن علی فرزند فاطمه
عليهاالسلام
بوده و او مادر را درک نموده است. در نتیجه این حدیث، مسند است نه مرسل.
حدیث پنجم: حدیث امّ عطیه است که مسلم از او روایت کرده: «قالت نهینا عن زیارة القبور ولم یعزم علینا»؛
«ما زنان از زیارت قبور نهی شده ایم ولی این نهی بر ما لازم و فرض نشده است (این نهی عزیمت نیست بلکه رخصت و جواز است) ».
تمسّک به عموم تعلیل در روایات
عموم تعلیل در روایات استحباب زیارت قبور شامل مردها و زن ها می شود و اختصاص به مردها ندارد. در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - وقال: «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنّ فیها عبرة»؛
«نهی کردم شما را از زیارت قبور، پس زیارت کنید قبور را به درستی که در زیارت قبور، عبرت گرفتن است».
2 - «فزوروا القبور فإنّها تزهّد فی الدنیا وتذکّر الآخرة»؛
«پس زیارت کنید قبور را؛ زیراکه زیارت قبور موجب زهد در دنیا و یادآوری آخرت می شود»
3 - «فزوروها فإنّها تذکّرکم الآخرة»؛
«زیارت کنید قبور را، پس به درستی که زیارت قبور به یاد می آورد مردن را و تذکّر دهنده مرگ است»
4 - «فزوروا القبور فإنّها تذکّر الموت»؛
«زیارت کنید قبور را؛ زیرا زیارت تذکّر دهنده مرگ است».
5 - «فزوروها ولیزدکم زیارتها خیراً»؛
«پس زیارت نمایید قبور را؛ چرا که زیارت آن ها برای شما خیر را زیاد می کند».
6 - «کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فإنّه یرقّ القلب وتدمع العین وتذکّر الآخرة ولاتقولوا هجراً»؛
«من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، پس اکنون آن ها را زیارت نمایید؛ زیرا قلب را رقّت می بخشد، چشم اشک می ریزد، و تذکّر دهنده و یاد آورنده آخرت می شود، ولی هنگام زیارت قبرها سخن بیهوده نگویید».
7 - رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فمن شآء أن یزور قبراً فلیزره فإنّه یرقّ القلب ویدمع العین ویذکّر الآخرة»؛
«من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، پس هرکس خواست که قبری را زیارت کند، پس زیارت کند آن را؛ زیرا زیارت قبر، قلب را رقّت بخشیده، چشم را گریان می کند و آخرت را به یاد می آورد».
8 - ابوذر گفت: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
به من فرمود: «زرالقبور تذکّر بها الآخرة...»؛
«زیارت کن قبور را که به واسطه آن، به یاد آخرت می افتی».
آنچه در این احادیث به عنوان علت استحباب ذکر شده است، عموم دارد و زن و مرد را شامل می شود و اختصاص به مردها ندارد. و چنان که این امور، حکمت حکم امر به زیارت باشد آن هم اختصاص به مردها ندارد و هرجا حکمت حکم امر وجود داشته باشد، حکم نیز وجود دارد و فرقی بین حکمت و علت از این جهت نیست که در صورت وجود حکمت حکم، حکم نیز وجود خواهد داشت و فرق بین علت و حکمت در فرض نبودن حکمت و علّت حکم است که در صورت نبودن علّت، معلول که حکم است نخواهدبود، ولی در حکمت با فرض نبود آن، حکم باقی است.
بنابراین، چه این فوایدی که در روایات ذکر گردیده علّت حکم باشند و چه حکمت، بین زنان و مردان در آن ها فرقی نیست، پس ناچار حکم هم که استحباب زیارت قبور است، عمومیت خواهد داشت. و اگر زیارت قبور موجب زهد در دنیا و یادآور مرگ و آخرت است، فرقی بین زن و مرد در رسیدن به این فواید و آثار نیست.
شیخ سید سابق به عموم تعلیل وارد در روایات استدلال کرده و گفته است:
«فلامانع من الأذن لهنّ، لأنّ تذکّر الموت یحتاج إلیه الرجال والنسآء»؛
«مانعی ندارد اذن برای زن ها؛ برای این که یادآوری مرگ، چیزی است که مردها و زن ها نیاز به آن دارند و اختصاص به مردها ندارد».
نقد ادله وهابیان بر حرمت زیارت زنان از قبور
توضیح
وهابیان بر حرمت زیارت قبور برای زنان به دو نوع دلیل تمسک کرده اند: یکی استدلال به برخی از روایات. و دیگری استدلال به قاعده سدّ ذرایع.
اینک به نقد و بررسی هر یک از آن ها می پردازیم.
الف) نقد روایات
از پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
نقل شده که فرمود: «لعن اللَّه زائرات القبور»؛
«خداوند زنانی را که به زیارت قبور می روند، لعنت کرده است. »
و نیز از حضرت نقل شده که فرمود: «لعن اللَّه زوّارات القبور»؛
«خداوند زنانی را که زیاد به زیارت قبور می روند، لعنت کرده است. »
این روایات از جهاتی قابل خدشه است؛
1 - این روایات از سه طریق نقل شده است: طریق حسان بن ثابت، ابن عباس و ابوهریره و هر سه طریق آن ضعیف است.
در طریق حسان بن ثابت، عبداللَّه بن عثمان بن خثیم واقع است که احادیثش قوی نمی باشد، آن گونه که ابن دورقی از ابن معین نقل کرده است.
در همین طریق عبدالرحمن بن بهمان قرار دارد که ابن مدینی می گوید: ما او را نمی شناسیم.
در طریق دوم ابوصالح باذان است که ابوحاتم گفته: به او احتجاج نمی شود. و نسائی او را غیر ثقه معرفی کرده است. و ابن عدی گفته: من نمی دانم که یکی از پیشینیان از او راضی باشد.
در طریق سوم عمر بن ابی سلمه واقع است که نسائی او را غیر قوی معرفی کرده و ابن خزیمه و ابوحاتم می گویند: به حدیث او احتجاج نمی شود. و ابن معین او را ضعیف می داند.
پس حدیث با تمام طرقش مورد مناقشه سندی است. و ناصرالدین البانی بعد از نقل این حدیث می گوید: «فلم نجد فی الأحادیث مایشهد له»؛
«در احادیث، چیزی که به نفع او گواهی دهد نیافتم. »
2 - کلمه «لعن» همیشه دلالت بر حرمت ندارد، بلکه اصل این کلمه دلالت بر کراهت دارد، کسی ادّعا نکرده که این کلمه برای حرمت وضع شده است؛ زیرا مفاد و مفهوم آن دوری از رحمت خدا است؛ آن گونه که در کتب اهل لغت آمده است.
ابن منظور می گوید: «اللعن: هو الإبعاد والطرد من الخیر. وقیل: الطرد والإبعاد من اللَّه»؛
«لعن به معنای دور کردن و طرد از خیر است. و برخی به معنای طرد و دور کردن از خدا معنا کرده اند. »
3 - این فتوا مخالف با سیره زنان صحابیه است؛ زیرا با مراجعه به تاریخ پی می بریم که برخی از آنان به زیارت قبور می رفتند و کسی هم مانع آنان نمی شد.
درباره حضرت زهرا
عليهاالسلام
نقل شده که آن حضرت هر جمعه یا هر هفته دو بار به زیارت قبر حمزه سیدالشهداء و سایر شهدای احد می رفت و این در عصر حیات پدرش رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
بود. و حتی بعد از وفات پدرش تا هنگام شهادت خودش نیز زیارت را ادامه می داد و هرگز نهیی از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
یا حضرت علی
عليهالسلام
یا یکی از صحابه در مورد این کار نرسیده است.
عبدالرزاق و دیگران نقل کرده اند که فاطمه
عليهاالسلام
هر جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه می رفت و در آنجا نماز به جای می آورد و گریه می کرد.
و نیز نقل شده که فاطمه
عليهاالسلام
به زیارت قبور شهدای احد دو روز در میان یا سه روز در میان می رفت و در آنجا نماز به جای می آورد و دعا و گریه می نمود.
ابن ابی ملیکه می گوید: «رأیت عائشه تزور قبر أخیها عبدالرحمن بن أبی بکر، ومات بالحُبشی وقبر بمکّة»؛
«عایشه را دیدم که به زیارت قبر برادرش عبدالرحمن بن ابوبکر می رفت. او از دنیا رحلت نمود و در مکه مدفون شد. »
و نیز نقل شده که عایشه روزی وارد قبرستان شد. به او گفته شد: آیا رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
از زیارت قبور نهی نکرده است؟ او گفت: آری قبلاً نهی کرده بود ولی بعداً به زیارت قبور امر نمود.
4 - اکثر علما این نهی را بر کراهت حمل کرده و از آن حرمت استفاده نکرده اند که مواردی از کلمات آن ها ذکر می شود:
الف) در سنن ترمذی بابی را این گونه عنوان می کند: «باب 61 ماجآء فی کراهیة زیارة القبور للنّسآء»؛ «باب آنچه در کراهت زیارت قبور برای زنان آمده است». و همین روایت را ذکر می کند که خود دلالت بر آن دارد که از روایت بیشتر از کراهت برداشت نشده است.
آن گاه بعد ابوعیسی ترمذی می گوید: «بعضی از علما گفته اند که کراهت زیارت قبور برای زنان به علّت کمی صبر و زیادی جزع آن هاست».
ب) از بکری دمیاطی
در این زمینه مطالبی ذکر شده است که خلاصه آن در اینجا ذکر می شود: «ویندب زیارة القبور لرجل لا لأنثی (ومثلها الخنثی) فتکره»؛ «و برای مردان - نه زنان - زیارت قبور مستحب است، (و مثل زنان است خنثی) که کراهت دارد».
بعد در وجه کراهت بیانی دارد. سپس می گوید: «وإنّما لم تحرم... »؛ «به درستی که حرام نشده است؛ زیرا... ». و به دو حدیث بر عدم حرمت استدلال می کند تا می رسد به اینجا که می گوید: «ویحمل علی ذلک الخبرالصحیح لعن اللَّه زوّارات القبور»؛ «برکراهت حمل می شود خبر صحیح لعن اللَّه زوّارات القبور».
بعد می گویند: «نعم یسنّ لها قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
لأنّها من أعظم القربات للرجال والنسآء ومثل زیارة قبر النبی
صلىاللهعليهوآله
زیارة سایر قبور الأنبیآء والعلمآء والأولیآء فسنّ لها»؛
«آری، مستحب است برای زن زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
؛ زیرا آن از بزرگ ترین تقرّب ها برای مردان و زنان است. و مثل زیارت قبر پیامبر است زیارت سایر قبور انبیا و علما و اولیا، که مستحب می باشد. »
5 - حمل این نهی است بر مواردی که رفتن زن ها برای زیارت قبور، مستلزم گناه و ارتکاب حرامی بشود.
بهوتی از علمای حنبلی در کتاب «کشّاف القناع» آورده است: «یسنّ للذکور زیارة قبر مسلم»؛ «برای مردان، زیارت قبر مسلمان، مستحب است».
تا این که می گوید:
«وتکره زیارة القبور للنسآء لما روت أمّ عطیة قالت: (نهینا عن زیارة القبور ولم یعزم علینا) متّفق علیه. فإن علم أنّه یقع منهنّ محرّم حرمت زیارتهنّ القبور وعلیه یحمل قوله
صلىاللهعليهوآله
: لعن اللَّه زوارات القبور. رواه الخمسة إلّا النسائی. وصحّحه الترمذی غیر قبر النبی... »؛
«و زیارت قبور برای زنان مکروه است؛ به دلیل روایت امّ عطیه که گفت: ما (زنان) از زیارت قبور نهی شده ایم ولی اتّفاق بر عزیمت و الزام آور بودن آن قرار نگرفت، در نتیجه اگر در زیارت، کار حرامی از ناحیه زنان انجام شود، زیارت قبور بر آنان حرام می گردد و سخن رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
که فرمود: و خداوند زنان زایر قبور را لعنت کند، بر این صورت حمل می شود. این روایت را محدّثان پنج گانه به جز نسائی نقل کرده اند و ترمذی آن را درباره قبر غیر از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
صحیح دانسته است».
در این کلام، حدیث «لعن اللَّه زوّارات القبور» بر مواردی که زنان مرتکب فعل حرامی شوند، حمل شده است.
محمّد بن شربینی می گوید:
«وقیل: تحرم؛ لما روی ابن ماجة والترمذی عن أبی هریرة - رضی الله عنه - أنّ النبی
صلىاللهعليهوآله
لعن زوّارات القبور ولیس هذا الوجه فی «الروضة»، وبه قال صاحب «المهذّب» وغیره. وقیل: تباح. جزم به فی «الأحیآء» وصحّحه الرّؤیانی إذا أمن الإفتتان، عملاً بالأصل. والخبر فیما إذا ترتّب علیها بکآء ونحو ذلک. ومحلّ هذه الأقوال فی غیر زیارة قبر سیدالمرسلین، أمّا زیارته فمن أعظم القربات للرجال والنسآء. والحقّ الدمنهوری به قبور بقیة الأنبیآء والصالحین والشهداء وهو ظاهر»؛
«و بعضی گفته اند: حرام است؛ به خاطر روایتی که ابن ماجه و ترمذی از ابوهریره نقل کرده اند که پیامبراکرم
صلىاللهعليهوآله
زنان زیارت کننده قبور را لعن کرده است. و این وجه (حرمت) در کتاب «روضه» وجود ندارد. و بر همین معنا هم صاحب «مهذّب» و غیر او عقیده دارند. و بعضی دیگر هم گفته اند: مباح است. و صاحب کتاب «الاحیاء» بر این عقیده است. و رؤیانی هم آن را صحیح دانسته است؛ البته هنگامی که ایمن از فتنه؛ مثل گریه کردن و امثال آن باشد. علّت این حکم اصل (الاصالة البرائة) و خبر صحیح می باشد. البته این اختلاف اقوال بین علما در مورد زیارت قبور مؤمنین است؛ امّا در خصوص زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
اختلافی بین علما نیست، و آن را از بالاترین مقرّبات الهی دانسته اند. و زیارت آن حضرت بر زنان و مردان مستحب است. دمنهوری، زیارت سایر پیامبران، صالحین و شهدا را هم به زیارت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
ملحق کرده و زیارت آن ها را هم از بالاترین مقرّبات الهی دانسته است. و این کلام دمنهوری درست و ظاهر است».
6 - بعضی هم حدیث مذکور را بر زیارت قبور مشرکین حمل نموده اند.
سرخسی می گوید: «وقیل: المراد النهی عن زیارة قبور المشرکین فإنّهم ما منعوا عن زیارة قبور المسلمین قطّ (ألاتری) أنّه علیه الصلاة والسلام قال قد أذن لمحمّد فی زیارة قبر أمّه وکانت قد ماتت مشرکة»؛
«و بعضی گفته اند: مراد از نهی در زیارت قبور، نهی از زیارت قبور مشرکان است؛ چون که مشرکان، هرگز از زیارت قبور مسلمانان نهی نشدند. آیا ندیدی که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: خداوند به محمّد در زیارت قبر مادرش که در حال شرک مرده بود، اجازه داد (امّا به دیگران اذن نداده است) ».
7 - این که این نهی برای زن هایی است که زیاد به زیارت قبور می روند؛ زیرا «زوّارات» صیغه مبالغه است و صیغه مبالغه دلالت بر کثرت و زیاده روی در آن مورد می کند و شامل اصل زیارت که خالی از کثرت و زیاده روی باشد، نمی شود.
شوکانی از قرطبی نقل می کند که می گوید: «اللعن المذکور فی الحدیث إنّما هو للمکثّرات من الزیارة لماتقتضیه الصیغة من المبالغة ولعلّ السبب مایفضی إلیه ذلک من تضییع حقّ الزوج والتبرّج وماینشأ من الصیاح ونحو ذلک. وقد یقال: إذا أمن جمیع ذلک فلا مانع من الإذن لهنّ؛ لأنّ تذکّر الموت یحتاج إلیه الرجال والنسآء. قال الشوکانی تعلیقاً علی کلام القرطبی: وهذا الکلام هو الّذی ینبغی إعتماده فی الجمع بین أحادیث الباب المتعارضة فی الظاهر»؛
«منظور از لعن مذکور در حدیث (لعن اللَّه زوّارات القبور) با توجّه به اقتضای صیغه مبالغه، مربوط به زنانی است که در زیارت، زیاده روی می کنند و شاید عاملی که باعث این نهی گردیده، ضایع شدن حق شوهر و خود آرایی زن (که رعایت آن برای شوهر لازم است) و چیزی که موجب بروز صیحه و فریاد و مانند آن ها می شود، باشد. و گاهی گفته می شود که اگر زیارت زنان از این مسائل ایمن باشد، مانع ندارد که به آن ها اجازه زیارت قبور داده شود؛ برای این که یادآوری مرگ، چیزی است که مردان و زنان به آن نیازمندند.
شوکانی ذیل کلام قرطبی گفته است: و این کلامی است که در جمع بین احادیث باب که در ظاهر با هم متعارض هستند، می توان به آن اعتماد نمود».
8 - این که نهی مذکور نسخ شده است. ابوعیسی ترمذی در ذیل این حدیث می گوید: «این نهی (لعن رسول اللَّه زوّارات القبور) قبل از آن بود که پیغمبر اجازه و ترخیص در زیارت قبور دهد؛ ولی بعد از ترخیص رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
، در این رخصت، هم مردها و هم زن ها داخل هستند (بنابراین، این نهی، با ترخیص رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
نسخ شده است) ».
و خبر نسخ نهی مذکور و ترخیص زیارت برای زن ها دلالت می کند بر آنچه از عبداللَّه بن ابی ملیکه نقل شده است که گفت:
«روزی عایشه از قبرستان می آمد، پس به او گفتم: ای امّ المؤمنین! از کجا می آیی؟ گفت: از کنار قبر برادرم عبدالرحمان، پس به او گفتم: آیا رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
از زیارت قبور نهی نفرموده است؟ گفت: آری، پیامبر
صلىاللهعليهوآله
نهی نمود از زیارت قبور، ولی سپس به آن امر فرمود».
شوکانی می گوید:
«این حدیث را حاکم نقل نموده و ابن ماجه نیز به طور اختصار از عایشه نقل کرده است که پیامبر زیارت قبور را اجازه داده است».
«عن أبی ملیکه عن عائشة أنّ رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
رخّص فی زیارة القبور»؛
«از ابی ملیکه از عایشه نقل شده است که گفت: رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
به زیارت قبور رخصت و اجازه داده است».
حاکم پس از آن که حدیث «لعن رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
زوّارات القبور» را از حسان بن ثابت نقل می کند، می گوید: «وهذه الأحادیث المرویة فی النهی عن زیارة القبور منسوخة والناسخ لها حدیث علقمة بن مرثد عن سلیمان بن بریدة عن أبیه عن النبی
صلىاللهعليهوآله
: (قد کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فقد أذن اللَّه تعالی لنبیه فی زیارة قبر أمّه) وهذا الحدیث مخرج فی الکتابین الصحیحین للشیخین رضی اللَّه عنهما»؛
«و این احادیثی که درباره نهی از زیارت قبور وارد شده، منسوخ هستند و ناسخ آن ها حدیث علقمة بن مرثد از سلیمان بن بریده از پدرش از پیامبر
صلىاللهعليهوآله
است که فرمود: (در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید، و خدای متعال به پیامبر در زیارت مادرش اذن داد) و این حدیث، در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم رضی اللَّه عنهما نقل شده است».
9 - احادیث متعددی است که در جواز زیارت برای زنان صراحت دارد و مقتضای جمع بین این احادیث و حدیث مورد بحث این است که حدیث مذکور را حمل بر کراهت نماییم، چنان که مجموع این روایات، در بخش قول به جواز ذکر می شود.
ب) نقد قاعده سدّ ذرایع
به قاعده سدّ ذرایع بر حرمت زیارت قبور بر زنان نیز این گونه پاسخ می دهیم:
اوّلاً: اجرای این قاعده در این مورد در حقیقت اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زیرا ظاهر نصوص، جواز زیارت زنان از قبور می باشد.
ثانیاً: این قاعده موردش جایی است که عملی به طور حتم راهی به سوی حرام باشد و به حرام منجر شود که باید راه را بر آن بست تا مردم به حرام نیفتند. در مورد زنان نمی توان این قاعده را به طور کلّی و عموم اجرا کرد؛ زیرا بسیاری از زنان هستند که صبور بوده بلکه از مردان هم صبورترند، و با حجاب کامل و وقت خلوت به زیارت قبور می روند که هرگز باعث فتنه خودشان یا دیگران نمی شوند. و لذا استدلال و توجیه و استحسان بن باز در همه موارد جاری نیست.
فتاوای جواز
عده ای از علمای اهل سنّت و فقهای آنان تصریح به جواز زیارت زنان از قبور کرده اند. اینک به برخی از عبارات و فتاوی آنان اشاره می کنیم:
1 - ابن عبد البر بعد از نقل این احادیث از ابوبکر نقل کرده که گفت: از اباعبداللَّه احمد بن حنبل شنیدم، هنگامی که از او درباره زیارت زنان از قبور سؤال شد، گفت: «أرجو إن شآء اللَّه أن لایکون به بأس»؛
«امیدوارم که در آن - ان شاء اللَّه - مشکلی نباشد. »
2 - ابن عابدین می گوید: «هل تستحبّ زیارة قبره
صلىاللهعليهوآله
للنسآء؟ الصحیح: نعم بلاکراهة، بشروطها علی ما صرّح به بعض العلمآء، أمّا علی الأصحّ من مذهبنا - وهو قول الکرخی وغیره، من أنّ الرخصة فی زیارة القبور ثابتة للرجال والنسآء جمیعاً - فلا أشکال، وأمّا علی غیره فذلک نقول بالإستحباب، لأطلاق الأصحاب، بل قیل: واجبة، ذکره فی شرح اللباب»؛
«آیا زیارت قبر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
برای زنان مستحب است؟ قول صحیح آن است که آری، بدون کراهت، ولی با شروط آن، آن گونه که برخی از علما به آن تصریح کرده اند. اما بنابر قول صحیح تر از مذهب ما که قول کرخی و دیگران است که رخصت در زیارت قبور برای تمام مردان و زنان ثابت است، دیگر اشکالی وجود ندارد. و اما بنابر رأی دیگران، قول به استحباب را به جهت اطلاق اصحاب قائل می شویم. بلکه گفته شده که زیارت واجب است، بنابر آنچه در شرح لباب آن را ذکر کرده است. »
3 - ترمذی بعد از نقل حدیث می گوید: «وقد رأی بعض أهل العلم أنّ هذا کان قبل أن یرخّص النبی
صلىاللهعليهوآله
فی زیارة القبور، فلمّا رخّص دخل فی رخصته الرجال والنسآء»؛
«برخی از اهل علم معتقدند که این حدیث مربوط به قبل از رخصت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
در زیارت قبور بوده، و لذا هنگامی که حضرت رخصت داد، مردان و زنان در این رخصت داخل شدند. »
4 - شیخ منصور علی ناصف از علمای الازهر می گوید: «الأمر فی زیارة القبور للندب عند الجمهور، وللوجوب عند ابن حزم ولو مرة واحدة فی العمر»؛
«نزد جمهور اهل سنّت، امر در زیارت قبور برای استحباب و نزد ابن حزم برای وجوب است ولو یک مرتبه در طول عمر. »
آن گاه در ادامه می گوید: «زیارة النسآء للقبور جآئزة بشرط الصبر وعدم الجزع وعدم التّبرّج وأن یکون معها زوج أو محرم، منعاً للفتنة... »؛
«زیارت زنان از قبرها جایز است به شرط آن که صبر داشته و جزع نکنند و همانند عصر جاهلیت بیرون نیایند. و این که همراه آنان همسرشان یا محرمی باشد تا از فتنه جلوگیری شود. »
فتاوای اهل سنّت در جواز زیارت قبور برای بانوان
5 - سرخسی - از علمای حنبلی - می گوید: «والأصحّ عندنا أنّ الرخصة ثابتة فی حقّ الرجال والنسآء جمیعاً. فقد روی أنّ عائشة رضی اللَّه عنها کانت تزور قبر رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
فی کلّ وقت وأنّها لمّا خرجت حاجّة زارت قبر أخیها عبدالرحمن رضی الله عنه»؛
«و صحیح تر نزد ما این است که رخصت و اجازه زیارت قبور در حقّ همه مردان و زنان ثابت است. و از عائشه روایت شده که قبر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
را در هر وقتی زیارت می کرد و هرگاه حاجتی داشت، قبر برادرش عبدالرحمان - رضی اللَّه عنه - را زیارت می نمود. »
6 - محمّدبن شربینی شافعی، ضمن نقل اقوال می گوید:
«وقیل: تباح. جزم به فی «الأحیآء» وصحّحه الرؤیانی إذا أمن الإفتتان عملاً بالأصل والخبر فیما إذا ترتّب علیها بکآء ونحو ذلک»؛
«و گفته شده زیارت قبور برای زنان مباح و جایز است... به جهت عمل به اصل اباحه، و خبر: (لعن رسول اللَّه زوّارات القبور) در موردی است که گریه و نحو آن بر آن مترتّب شود».
7 - ابن قدامه می گوید: «إختلفت الروایة عن أحمد فی زیارة النسآء القبور فروی عنه کراهتها»؛ «از احمد روایات مختلف درباره زیارت قبور از جانب زنان رسیده است. از او قول به کراهت روایت شده است. »
تا آنجا که می گوید: «والروایة الثانیة لایکره»؛
«روایت دوّم آن است که کراهت ندارد. »
8 - ابن حجر می گوید: «فائدة: ممّا یدلّ للجواز بالنسبة إلی النسآء ما رواه مسلم عن عائشة قالت: کیف أقول یا رسول اللَّه
صلىاللهعليهوآله
؟ تعنی إذا زرت القبور، قال: قولی السلام علی أهل الدیار من المؤمنین»؛
«فایده: از جمله روایاتی که دلالت بر جواز زیارت زنان می کند، روایت مسلم از عایشه است که به رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
عرض کرد: ای رسول خدا! چه بگویم؟ حضرت فرمود: منظورت هنگام زیارت قبور است؟ بعد فرمود: بگو: سلام بر اهل سرزمین مؤمنان! »
و بعد روایت حاکم در مورد زیارت فاطمه
عليهاالسلام
قبر عمویش حمزه را در هر روز جمعه نقل می کند.
9 - و در مبسوط سرخسی است که می گوید:
«و الأصحّ عندنا أنّ الرخصة ثابتة فی حقّ الرجال و النساء جمیعاً»؛
«و صحیح تر در نظر ما این است که رخصت و اجازه زیارت در حقّ همه مردان و زنان ثابت است».
فلسفه زیارت قبور اولیای الهی
زیارت قبور اولیای الهی؛ خصوصاً پیامبر اسلام
صلىاللهعليهوآله
و امامان معصوم
عليهمالسلام
آثار و برکاتی دارد که می تواند ملاک حسن و رجحان آن باشد. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - بزرگان دین و اولیای الهی در حقیقت الگوهایی هستند که با اقتدای به آنان به کمال و سعادتِ دنیا و آخرت خواهیم رسید. این مسئله تنها اختصاص به جوامع دینی ندارد، بلکه همه جوامع بشری درصدد بزرگ جلوه دادن الگوهایی هستند که مردم با اقتدای به آنان در طریق سعادت و کمال قرار گیرند. این الگوها اگرچه زنده نیستند، ولی با دعوت مردم به زیارت قبرشان، مردم را به یاد خود انداخته و آن ها را به کمالات سوق خواهند داد؛ مثلاً در بسیاری از کشورها میدان و مجسمه ای را به نام سرباز گمنام قرار می دهند، که رمز فداکاری خالص در راه وطن است تا مردم از این طریق همیشه به این فکر باشند که هر گاه کشور مورد هجوم اجانب قرار گرفت، از خود فداکاری نشان دهند.
بنابر این حضور یافتن بر سر قبر بزرگان و اسوه ها، از حیث روانی آثار و برکات خاصّی دارد که روان شناسان از آن غافل نبوده اند.
عباس محمود عقاد می گوید: «خواست روزگار و اتفاقات این بوده که قافله حسین بعد از آن که از هر طرف جلو آن گرفته شد به سوی کربلا سوق داده شود، کربلایی که تاریخش تا امروز با تاریخ اسلام گره خورده و حقّش آن است که به تاریخ بنی نوع انسان گره بخورد.
کربلا امروز حرمی است که مسلمانان به جهت عبرت و درس آموزی، او را زیارت کرده و غیر مسلمانان نیز به جهت سیر و سیاحت به زیارت او می روند. ولی کربلا اگر قرار باشد که حقّش ادا شود سزاوار است که مزار هر انسانی باشد که برای نوع خود قداست و فضیلتی قائل است؛ زیرا به یاد نداریم بقعه ای از بقعه های زمین که اسمش با جمله ای از فضایل و مناقب انسانی مقرون باشد، بزرگ تر از زمین کربلا بعد از شهادت امام حسین
عليهالسلام
... ».
2 - زیارت از مظاهر حبّ است. شکی نیست که اهل بیت
عليهمالسلام
محبتشان از جهات مختلف بر ما لازم و واجب است. پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
فرمود: «أحبّوا أهل بیتی لحبّی»؛
«اهل بیتم را به جهت دوستی من دوست بدارید. » لذا همان گونه که محبت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
واجب است، محبت اهل بیتش هم لازم است. از طرفی دیگر می دانیم که حبّ، مظاهر و بروز دارد، و تنها در اطاعت و دوستی قلبی خلاصه نمی شود. یکی از این مظاهر، زیارت قبر آنان است.
3 - زیارت قبور اولیای الهی از اهل بیت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
پرداخت اجر و مزد رسالت است. خداوند متعال می فرماید:
(
قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
)
؛
«بگو: من از شما اجر رسالت نمی خواهم جز این که مودت مرا در حقّ خویشاوندانم منظور بدارید. » یکی از مصادیق مودت ذوی القربی، زیارت قبور آنان است.
4 - زیارت قبور اولیای الهی تعبیری از عمق ارتباط انسان با خط اولیای خداوند متعال است.
5 - زیارت اولیای الهی در حقیقت تجدید عهدی با آن ها است. می دانیم که هر یک از امامان بر ما ولایت دارند و ما هم باید ولایت آنان را پذیرفته و با آنان بیعت نماییم. این بیعت تنها با گفتن نیست، بلکه باید بیعت قلبی خود را ابراز نماییم، که در حال حاضر با زیارت قبور آن ها و حضور در کنار مرقد شریفشان صورت می گیرد.
لذا در روایتی از امام رضا
عليهالسلام
آمده: «همانا برای هر امامی عهدی بر گردن اولیا و شیعیانشان است که وفای به آن عهد و حسن ادای آن، زیارت قبور آنان است».
6 - حضور در کنار قبر اولیای خدا انسان را از جنبه روحی و معنوی زنده کرده و روح تازه معنوی به انسان افاضه می کند.
7 - با این عمل، اولیای الهی نیز ما را دوست می دارند که خود سبب نزول برکات بر ما می گردد.
8 - زیارت کردن و قرار گرفتن در کنار قبور اولیای الهی، ما را به یاد فداکاری های آنان انداخته و لذا با خدای خود پیمان می بندیم که مانند آنان باشیم.
9 - زیارت قبور اولیای الهی در حقیقت اعلان عملی به ادامه دادن راه آن بزرگان و انزجار و تبرّی از دشمنان آنان است.
فضیلت زیارت قبر امام حسین
عليهالسلام
در روایات اهل بیت
عليهمالسلام
سفارش فراوانی در مورد زیارت قبر امام حسین
عليهالسلام
شده است؛ از جمله:
1 - امام باقر
عليهالسلام
می فرماید: «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین
عليهالسلام
امر کنید؛ زیرا به جای آوردن آن بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حسین
عليهالسلام
از جانب خدای عزّوجلّ دارد، واجب و فرض است».
2 - امام صادق
عليهالسلام
فرمود: «هر کس از شیعیان ما به زیارت قبر حسین
عليهالسلام
رود باز نمی گردد تا این که تمام گناهان او بخشوده شود».
3 - امام رضا
عليهالسلام
از پدرش و او از جدش امام صادق
عليهالسلام
نقل کرده که فرمود: «همانا ایام زائرین حسین
عليهالسلام
جزء عمرشان حساب نمی شود».
4 - امام صادق
عليهالسلام
فرمود: «هر کس که می خواهد در جوار پیامبر
صلىاللهعليهوآله
و جوار علی و فاطمه
عليهماالسلام
باشد، هرگز زیارت حسین بن علی
عليهماالسلام
را رها نکند».
5 - امام صادق
عليهالسلام
فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین آید؛ در حالی که عارف به حق اوست، گناهان گذشته و آینده او بخشوده خواهد شد».
6 - احمد بن محمّد بن ابی نصر می گوید: یکی از اصحاب ما از امام رضا
عليهالسلام
درباره ثواب زیارت قبر امام حسین
عليهالسلام
سؤال کرد، حضرت فرمود: «معادل با عمره است».
7 - محمّد بن سنان می گوید: از امام رضا
عليهالسلام
شنیدم که می فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین
عليهالسلام
رود، خداوند متعال برای او ثواب حج قبول شده خواهد نوشت».
8 - امام صادق
عليهالسلام
می فرماید: «زیارت قبر حسین
عليهالسلام
معادل ثواب بیست حج است، بلکه افضل از بیست حج».
چرا زیارت امام حسین
عليهالسلام
از زیارت کعبه افضل است؟
برخی از مغرضین از وهابیان با مشاهده این روایات در کتب شیعه خشمگین شده و شدیداً بر شیعه امامیه به سبب وجود این روایات حمله کرده اند. اینان می گویند: وجود این گونه روایات مردم را از فریضه حج بازداشته و عقیده آنان را نسبت به حج سُست می کند یا این که موجب تفضیل امام حسین
عليهالسلام
بر خداوند متعال می شود - نعوذباللَّه تعالی - لذا باید از نشر این گونه افکار و عقاید جلوگیری کرد، چون نوعی غلو است.
در جواب از این اشکال می گوییم:
1 - ممکن است که این روایات جنبه رمزی داشته باشد؛ یعنی هر گاه اسلام در خطر است و مردم تنها توجهشان به ظاهر شریعت (نماز، روزه، حج و غیره) است؛ در حالی که این قالب ها از روح تهی است باید با گذراندن خطّ سرخ شهادت، ابتدا روح را در کالبد شریعت و جامعه اسلامی وارد نمود، آن گاه به ظاهر شریعت پرداخت.
در کشور اسلامی که تنها اسم اسلام باشد، ولی از روح شریعت خبری نباشد باید ابتدا با پیمودن راه حسینی امّت را نسبت به حقیقت اسلام آشنا کرد و آن گاه به ظاهر شریعت پرداخت؛ یعنی همان کاری که امام حسین
عليهالسلام
نمود؛ زیرا آن وقتی که همه برای اعمال حج به مکه آمده اند، ایشان اعمال حجّ خود را نیمه تمام گذاشته و به امر مهمی پرداخت که احیای امر به معروف و نهی از منکر، بیداری ملت و احیای شریعت است.
2 - اگر کعبه احترام دارد از آن جهت است که به امر خداوند توسط انبیای الهی بنا شده است و طبق نص برخی از روایات، موازی عرش الهی و مظهری از مظاهر ربوبی است، ولی امام کلمة اللَّه و مظهر جامع جمیع صفات جمال و جلال الهی است. لذا در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «من أراد اللَّه بدأ بکم، ومن وحّده قبل عنکم، ومن قصده توجّه بکم»؛
«هر که خدا را اراده کرده از شما شروع خواهد کرد، و هر که خدا را به وحدانیت شناخته از شما قبول کند، و هر کس خدا را قصد کرده به شما توجّه کند. » در دعای ندبه نیز می خوانیم: «أین وجه اللَّه الّذی إلیه یتوجّه الأولیآء»؛
«کجاست وجه خدا که اولیا به او توجّه کنند؟ »
3 - بر هر فرد مسلمانی واجب است که احکام شرعی؛ از جمله حج و مسائل آن را فرا گرفته و آن گاه به حج برود و اعمال آن را به جای آورد. از آنجا که امام، مبین شریعت نبوی است، باید ابتدا به سراغ او رفته و با التزام به امامت و ولایت تشریعی و تکوینی او سراغ حج و اعمال آن برویم.
4 - روایات به افضلیت زیارت امام حسین
عليهالسلام
با معرفت به حقّ امام بر حجّ غیر واجب اشاره دارند، نه حجّ واجب؛ زیرا هیچ گاه فعل مستحبّی از فعل واجب افضل نمی شود.