سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات0%

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 46325
دانلود: 7076

توضیحات:

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 46325 / دانلود: 7076
اندازه اندازه اندازه
سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

دشمنی ابن تیمیه با اهل بیتعليهم‌السلام

کمتر کسی است که کتاب های ابن تیمیه - به خصوص منهاج السنة - را مطالعه کند و پی به نصب و عداوت و دشمنی او نسبت به اهل بیت پیامبرعليهم‌السلام نبرد. ما در این بحث برای اثبات این مطلب به ذکر نمونه هایی از این موارد می پردازیم:

1 - مخالفت با نزول آیه مباهله در شأن اهل بیتعليهم‌السلام

ابن تیمیه از جهاتی با نزول آیه مباهله در شأن اهل بیتعليهم‌السلام مخالفت کرده است و بر فرض نزول، آن را فضیلتی برای اهل بیت نمی شمارد. اینک به شبهات او پاسخ می گوییم:

الف) کسی با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مساوی نیست!!

ابن تیمیه می گوید: «هیچ کس مساوی با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در فضایل نیست، نه علی ونه غیر او».(135)

پاسخ

اوّلاً: ما تابع نصّ هستیم. از این آیه و ادله قطعی دیگر چنین استفاده می شود که امام علیعليه‌السلام در تمام کمالات و قابلیت ها همانند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است، و لذا اگر قرار بود بعد از ایشان پیامبری باشد جز امام علیعليه‌السلام کسی دیگر قابلیت این مقام را نداشت. ولی قرار نیست که بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پیامبری دیگر باشد.

ثانیاً: در روایتی صحیح السند از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است که خطاب به امام علیعليه‌السلام فرمود: «من از خدا چیزی نخواستم جز آن که مثل آن را از خداوند برای تو درخواست نمودم. و از خداوند چیزی درخواست ننمودم مگر آن که خدا به من عطا نمود. جز آن که به من خبر داده شد که بعد از تو پیامبری نخواهد بود».(136)

و نیز پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مطابق حدیث صحیح السند فرمود:( ... علی منّی وأنا منه، وهو ولیکم بعدی ) ؛(137) «علی از من و من از اویم و او ولی شما بعد از من است. »

ب) عدم دلالت «انفسنا» بر مساوات!

او نیز می گوید: «انفس» در لغت عرب بر مساوات دلالت ندارد بکله مقصود به آن نزدیکان و اقرباء انسان است. آن گاه بر مدعای خود به آیاتی استشهاد می کند که در آن ها لفظ انفس به کار رفته ولی دلالت بر مساوات ندارد؛ از قبیل:( لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً ) (138) «چرا هنگامی که این [تهمت] را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود [و کسی که همچون خود آن ها بود] گمان خیر نبردند. »(139)

پاسخ

اوّلاً: در برخی از آیات بین کلمه انفس و اقرباء مقابله افتاده است، و لذا نمی توان در همه جا ادّعا کرد که انفس به معنای اقرباء است.

خداوند متعال می فرماید:( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ ناراً ) (140) «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتش حفظ کنید. » و نیز می فرماید:( الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ ) (141) «کسانی که به خویشتن و خانواده شان زیان رسانده اند. » در مورد آیه مباهله نیز این چنین است؛ جز آن که در این دو آیه، انفس در نفس انسان به معنای حقیقی آن استعمال شده است ولی در آیه مباهله مجازاً در معنای تنزیلی به کار رفته است؛ یعنی امام علیعليه‌السلام به منزله پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در جمیع فضایل است، نه این که نفس پیامبر باشد.

ثانیاً: مستفاد از آیه مباهله آن است که خداوند پیامبرش را خطاب کرده می فرماید: ای محمّد! خود را برای مباهله بیاور. و پیامبر در آن موقف علیعليه‌السلام را برای مباهله آورد. و این که شخصی نفس شخص دیگر باشد سه احتمال دارد:

1 - عینیت و اتحاد حقیقی حتی در جسمیت: این معنا قطعاً باطل است؛ زیرا ما معتقد به حلول نیستیم و نیز پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و امام علیعليه‌السلام را به لحاظ جسمی یکی نمی دانیم.

2 - اتحاد در شؤونات و فضایل به جز آنچه که استثناء شده است.

3 - تنها مجانست در قرابت و نزدیکی.

معنای دوم و سوم از معانی مجازی برای کلمه نفس است، ولی ما باید به دو جهت کلمه انفس را بر معنای دوم حمل کنیم نه سوم:

جهت اوّل این که: معنای دوم اقرب به معنای حقیقی که همان وحدت از جمیع جهات است می باشد و مطابق آنچه در علم بلاغت گفته شده، لفظ باید بر قریب ترین معانی به معنای حقیقی حمل شود.

جهت دیگر این که: قرائن بسیاری وجود دارد که مؤید معنای دوم است نه سوم، که از آن جمله عبارت است از:

اوّل - حدیث منزلت: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خطاب به حضرت علیعليه‌السلام فرمود: «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی الّا أنّه لا نبی بعدی»؛(142) «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی می باشی جز آن که بعد از من پیامبری نخواهد بود. »

دوّم - بخاری از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل کرده که خطاب به علیعليه‌السلام فرمود: «أنت منّی وأنا منک»؛(143) «تو از من و من از توام. »

سوّم - ابن مسعود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل کرده که فرمود: «علی بن ابی طالب همانند روح من است که در جسد م می باشد».(144)

چهارم - و نیز خطاب به امام علیعليه‌السلام فرمود:( ما سألت اللَّه لی شیئاً الّا سألت لک مثله ... ) ؛(145) «از خدا برای خود چیزی نخواستم جز آن که مثل آن را برای تو تقاضا نمودم. »

ج) کفایت دعای پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله !!

ابن تیمیه نیز می گوید: «این که این چهار نفر را پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله همراه خود آورد مقصود اجابت دعا نبوده؛ زیرا دعای پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به تنهایی کافی بود».(146)

پاسخ

اوّلاً: اگر چنین بود چرا خداوند تعالی از پیامبر خود خواست تا از نصارا بخواهد که این افراد را نیز بیاورند. و اگر وجود آن ها در مباهله دخیل نبود احتیاجی به چنین دعوتی نبود، خصوصاً آن که در آخر می فرماید:( ثُمَّ نَبْتَهِلْ ) «سپس همگی با هم مباهله کنیم. »

ثانیاً: حرف ابن تیمیه اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زیرا مطابق برخی از روایات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:( إذا أنا دعوت فأمِّنوا ) ؛ «هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید... ». (147) و این خود دلالت بر این دارد که آمین آن ها در اجابت دعای پیامبر بی تأثیر نبوده است.

د) عدم اختصاص به حضرت علیعليه‌السلام !!

او نیز می گوید: «کلمه( أَنْفُسَنا ) اختصاص به علیعليه‌السلام ندارد؛ زیرا به صیغه جمع آمده است».(148)

پاسخ

اوّلاً: قبلاً در آیه (ولایت) به اثبات رساندیم که عرب به جهاتی از جمله تعظیم لفظ جمع را بر مفرد به کار می برد و در قرآن نیز چنین استعمالی را زیاد مشاهده می کنیم.

ثانیاً: تعبیر به جمع در این آیه به جهت بیان این مطلب است که هر کدام از دو دسته مباهله کننده سزاوار است که خواص از اهل بیت خود را بیاورد، خواه افراد هر دسته متعدد باشند یا خیر.

ه) مقصود از «انفسنا»، شخص پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است!!

او همچنین می گوید: «مقصود از( أَنْفُسَنا ) شخص پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است؛ یعنی هنگام مباهله باید خود و فرزندان و زن های خود را بیاورید».(149)

پاسخ

اوّلاً: این توجیه اجتهاد در مقابل نص است؛ زیرا مطابق روایات صحیحه، پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله برای مباهله امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام را که مصداق( أَبْناءَنا ) بود، و نیز حضرت زهراعليها‌السلام را که مصداق( نِساءَنا ) بود، و نیز حضرت علیعليه‌السلام را که مصداق( أَنْفُسَنا ) بود، آورد. و اگر مقصود از( أَنْفُسَنا ) خود پیامبر بوده است، چرا پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، علیعليه‌السلام را با خود به همراه آورد؟

ثانیاً: با این فرض، لازم می آید که بین داعی و مدعو اتحاد باشد؛ یعنی دعوت کننده و دعوت شده یکی باشند که این قطعاً باطل است؛ زیرا هیچگاه انسان خودش را دعوت نمی کند.

ثالثاً: در صورت درست بودن این احتمال، لازم می آید که کلمه( أَنْفُسَنا وأَنْفُسَكُمْ ) ، در آیه زیادی باشد؛ زیرا شخص پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله داخل در جمله( تَعالَوْا نَدْعُ ) است.

و اگر کسی بگوید که انسان گاهی خود را نیز دعوت می کند؛ مثلاً عرب می گوید: «دعوت نفسی إلی کذا»؛ «من خودم را به فلان چیز دعوت کردم. »

در جواب این اشکال می گوییم:

ما در این جهت مناقشه نمی کنیم که دعوت خود نیز صحیح است، ولی نمی توان این نوع استعمال را حقیقی دانست. مضافاً به این که برخی تصریح کرده اند که انسان هیچ گاه خودش را دعوت نمی کند بلکه دیگری را می خواند مگر آن که مجازاً چنین باشد.(150)

مضافاً به این که این اشکال در حقیقت اجتهاد در مقابل نصوص صحیح است که مقصود از( أَنْفُسَنا ) را امام علیعليه‌السلام می داند. گرچه ما منکر شمول پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در کلمه( أَنْفُسَنا ) نیستیم.

حاکم نیشابوری به سند صحیح از جابر قصه ورود عاتب و سید و شرفیاب شدن محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را نقل کرده و در آخر آن می گوید: «... و در حقّ آن ها نازل شد ( تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ ... ) . آن گاه جابر می گوید: مراد از( أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ، رسول اللَّه و علی است و مراد از أَبْناءَنا ) حسن و حسین است و مقصود از( نِساءَنا ) فاطمه می باشد».(151)

2 - توجیه آیه تطهیر

ابن تیمیه می گوید: «پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دعا کرد تا خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور ساخته و پاکشان گرداند و این دلالت بر عصمت ندارد... ». (152)

پاسخ

اوّلاً: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مستجاب الدعوه است و اگر دعا کرده به طور قطع اجابت شده است.

ثانیاً: فایده دعا، استمرار تطهیر و اذهاب رجس در آینده است؛ همان گونه که در تفسیر( اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ) گفتیم.

ثالثاً: ممکن است که دعا، بالا رفتن مرتبه و درجات خلوص و عمق گرفتن و رسوخ کردن اذهاب رجس و در نتیجه، تطهیر اهل بیت را در بر داشته باشد.

رابعاً: مطابق برخی از روایاتی که ذکر شده، دعای پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بعد از نزول آیه تطهیر بوده است.(153)

او همچنین می گوید: اراده خداوند در آیه تطهیر، متضمّن تحقّق مراد نیست، بلکه گاهی اراده می کند چیزی را که تحقق نمی یابد؛ خداوند متعال می فرماید:( وَاللَّهُ یرِیدُ أَنْ یتُوبَ عَلَیكُمْ (154) ) در حالی که برخی توبه می کنند و برخی نمی کنند. خداوند اراده کرده که مردم را از شرک پاک کند، ولی بعضی می خواهند که بر شرک باقی بمانند.(155) آن گاه می گوید: مقصود از «رجس» در آیه، شرک است، همانند قول خداوند:( فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ ) و ما می دانیم که خداوند از اهل بیت پیامبرعليهم‌السلام شرک و خباثت را دور کرده است، ولی این دلالت بر عصمت آنان ندارد.(156)

پاسخ

اوّلاً: اراده در آیه( وَاللَّهُ یرِیدُ أَنْ یتُوبَ عَلَیكُمْ ) تشریعی است نه تکوینی؛ از همین رو به عموم مردم توجّه دارد، برخلاف اراده در مورد آیه تطهیر که به قرائنی - که ذکر شد - خصوصاً روایاتی که نصّ در نزول آیه در پنج تن بود، اراده تکوینی است نه تشریعی وگرنه شامل افرادی خاص نمی شد.

ثانیاً: در آیه( فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ ) مقصود از رجس مشخص شده است؛ زیرا بعد از آن با کلمه «من» بیانیه مقصود از رجس، خصوص شرک معرفی شده است؛ خصوصاً آن که خطاب در( فَاجْتَنِبُوا ) عموم مشرکین است. بر خلاف آیه تطهیر که الف و لام( الرِّجْسَ ) در آن برای جنس بوده و عموم مراتب رجس که از آن جمله گناه، اشتباه، خطا و سهو است را نیز شامل می شود.

3 - مخالفت با شأن نزول آیه انذار

ابن تیمیه می گوید: این کلام «أنا المنذر، وبک یا علی یهتدی المهتدون» را نمی توان به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نسبت داد؛ زیرا ظاهر قول، این است که هدایت فقط به توسط علیعليه‌السلام است نه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ؛ در حالی که هیچ مسلمانی چنین سخنی نمی گوید... ». (157)

و نیز می گوید: «خداوند تعالی محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله را هادی قرار داده و فرموده( إِنَّكَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم ) حال چگونه شما کسی را هادی قرار می دهید که در قرآن به چنین صفتی توصیف نشده است؟»(158)

پاسخ

این اشکال از سوء فهم و عناد ابن تیمیه سرچشمه گرفته است؛ زیرا همه قبول داریم که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله هادی امام علیعليه‌السلام و همه امت در زمان حیات خود می باشد ولی علیعليه‌السلام هادی امت بعد از حیات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است. و این صریح حدیث صحیح السند است که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «بک یهتدی المهتدون من بعدی»، که مع الأسف ابن تیمیه کلمه «بعدی» را یا ندیده و یا از آن تجاهل کرده است.

ایراد دیگر

او همچنین می گوید: «ظاهر جمله «بک یهتدی المهتدون» این است که هر کس از امت محمّد هدایت یافت به توسط علی بوده است، و این دروغی آشکار است؛ زیرا بسیاری از مردم به پیامبر ایمان آورده و هدایت یافتند و وارد بهشت شدند؛ در حالی که سخنی از علیعليه‌السلام نشنیدند. و بیشتر کسانی که به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ایمان آوردند و به او هدایت یافتند در هیچ چیز به علی هدایت نیافتند. و نیز کشورها و شهرهایی فتح شد و مردم آن ها ایمان آورده و هدایت یافتند، بدون این که از علی چیزی شنیده باشند، بلکه همگی به توسط صحابه غیر از او هدایت یافتند. پس چگونه جایز است این جمله را قبول کنیم که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: بک یهتدی المهتدون؟».(159)

پاسخ

اوّلاً: همان گونه که در جواب اشکال قبل اشاره شد در حدیث چنین آمده که امام علیعليه‌السلام بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله تنها هدایت گر به حقّ و حقیقت است و این منافات ندارد که در زمان حیات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر دو مشترکاً و با رهبری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هدایت گر امت باشند.

ثانیاً: چه کسی گفته که تمام کسانی که در زمان حیات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و بعد از وفات آن حضرت ایمان آورده اند از امام علیعليه‌السلام بهره نبرده اند. ما در بحث سفینه در جواب ابن تیمیه مفصّل به این موضوع پرداخته ایم.

ثالثاً: چه کسی گفته که هر کس از غیر راه امام علیعليه‌السلام بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هدایت یافته، به هدایت حقیقی و واقعی هدایت یافته است؟ مطابق این حدیث هدایت واقعی تنها از راه امام علیعليه‌السلام است.

4 - تضعیف دلالت آیه ولایت

ابن تیمیه می گوید: «بین وِلایت (به کسر واو) و وَلایت (به فتح واو) تفاوت است، ولایتی که در این نصوص آمده، ضد عداوت است که به فتح واو است نه به کسر واو که به معنای امارت است و این افراد نادان بین وَلایت و وِلایت تفاوتی نمی نهند. لفظ ولی و ولایت غیر از لفظ والی است، و چون آیه درباره ولایت تمام مؤمنان است و همه مؤمنان ولایت به معنای امارت را ندارند، پس ولایت به معنای امارت نیست».(160)

پاسخ

اوّلاً: برخی دانشمندان لغت و ادبیات، تفاوتی بین معنای ولایت (به کسر واو) و ولایت (به فتح واو) نمی نهند؛ مانند فیومی، سیبویه، زجاج و فراء.

فرّاء می گوید: «ولایت را به فتح واو و کسر واو در هر دو معنای دوستی و سرپرستی شنیده ایم».(161)

ثانیاً: در بررسی دلالت آیه بر امامت حضرت علیعليه‌السلام اشاره کردیم که متبادر از لفظ «ولی» همان معنای سرپرستی است؛ هرچند به کمک قرائن باشد.

ثالثاً: اثبات کردیم که این آیه تنها مربوط به ولایت امیر المؤمنینعليه‌السلام است و روایات متواتر بر این مطلب دلالت دارد، و هرگز ارتباطی به تمام مؤمنان ندارد تا به این جهت در معنای ولایت تصرف کنیم که شامل همه مؤمنان شود.

5 - تضعیف شأن نزول آیه مودّت

ابن تیمیه در این باره می گوید: «سوره شورا بدون شک مکّی است و قبل از ازدواج علی با فاطمه بوده است و لذا قبل از ولادت حسن و حسین نازل شده است».(162)

پاسخ

اوّلاً: برای تشخیص این که آیه ای مکّی است یا مدنی، از دو راه می توان بررسی کرد:

الف) ملاحظه مضمون آیه؛ به این نحو که بگوییم: هر آیه ای که درباره توحید و معارف عقلی و انتقاد از بت پرستی و دعوت به ایمان به خدا و روز رستاخیز و جریان های امت های پیشین و مشابه این امور است، در غالب موارد مکّی به حساب می آید؛ زیرا در آن عصر تنها مسائلی که احتیاج به ذکر آن ها بود همین قبیل مسائل است. ولی آیاتی که مربوط به شؤون نظام اسلامی و جهاد و مناظرات با یهود و نصارا و احکام شرعی و نظام اجتماعی بوده، غالباً مدنی به حساب می آید. در مورد آیه «مودّت» با مراجعه به مضمون آن پی خواهیم برد که تناسب آن با نزول در مدینه است.

ب) رجوع به نصوصی که در مورد آیه از طرف علما وارد شده است. و در مورد سوره شورا مشاهده می کنیم که مفسران می گویند: سوره شورا مکّی است به جز چهار آیه از آن، که اوّل آن ها آیه( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ) است.

قرطبی می گوید: سوره شورا بنا بر قول حسن و عکرمه و عطا و جابر، مکّی است. و ابن عباس و قتاده گفته اند: به جز چهار آیه آن که در مدینه نازل شده است که یکی از آن ها( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ ... ) می باشد.(163)

ابوحیان از ابن عباس نقل می کند که سوره شورا مکّی است، به جز چهار آیه آن از( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً ... ) تا آخر چهار آیه، که در مدینه نازل شده است.(164)

شوکانی(165) و آلوسی(166) و... نیز همین مطلب را نقل کرده اند.

این نکته قابل توجّه است که بدانیم، قرآن کریم به اتفاق دانشمندان بر حسب ترتیب نزول جمع آوری نشده است، و لذا اغلب سوره های مکّی از آیات مدنی خالی نبوده و نیز اکثر سوره های مدنی از آیات مکّی خالی نیست. و اگر سوره ای را مکّی یا مدنی می نامند تابع این است که اغلب آن سوره دارای چه نوع آیه ای و در کجا نازل شده است. برای روشن شدن موضوع به نمونه هایی اشاره می کنیم:

الف) سوره عنکبوت مکّی است، مگر ده آیه از اوّلش که مدنی است.(167)

ب) سوره کهف مکّی است، مگر هفت آیه از اوّلش که مدنی است.(168)

ج) سوره مریم مکّی است، الّا آیه سجده و آیه( وَإِنْ مِنْكُمْ إِلّا وارِدُها ) .(169)

د) سوره حجّ مکّی است، مگر آیه( وَمِنَ النّاسِ مَنْ یعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ ) .(170)

ثانیاً: بر فرض که آیه «مودّت» مکّی باشد ولی این مستلزم آن نیست که مودّت محصور بر خویشاوندان موجود گردد بلکه شامل کسانی نیز می گردد که بعد از نزول آیه متولّد می شوند و دارای شرایط موجودین هستند؛ یعنی آیه شامل هر شخص معصوم از امامان اهل بیت عترت و طهارت می شود.

نظیر این آیه، آیه وصایت است. خداوند تعالی می فرماید( یوصِیكُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِكُمْ ) که شامل هم اولاد موجود در زمان نزول آیه می شود و هم اولادی که بعداً متولّد می شوند.

ابن تیمیه در ادامه اشکال سابق خود می گوید: «دلیل این مطلب این است که خداوند نفرمود: الّا المودة لذوی القربی، بلکه فرمود:( إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ) و اگر مقصود خداوند خویشاوندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بود، باید للقربی یا لذوی القربی می گفت، همان گونه که در آیه خمس فرمود:( وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَأَنَّ للَّهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی ) .(171)

پاسخ

با مراجعه به کتب تفسیر پی خواهیم برد که مفسرین درصدد پاسخ از این سؤال برآمده و جواب آن را داده اند.

زمخشری می گوید: «اگر گفته شود: چرا گفته نشد: الّا مودة القربی، یا گفته نشد: الّا المودة للقربی؟ و به طور کلّی( إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ) معنایش چیست؟ در جواب می گوییم: در این آیه، اهل بیت محلّ و مکان مودّت و مقرّ آن قرار گرفته اند. از باب مثال عرب می گوید: «لی فی آل فلانٍ مودّة»، برای من در آل فلان مودّت است. مقصود آن است که من آنان را دوست دارم و آنان مکان و محلّ حبّ من هستند. در مورد آیه( فِی متعلّق ) به مودّت نیست، بلکه متعلّق به محذوف است؛ مثل این که می گوییم: «مال در کیسه است». و تقدیر آن این چنین است: «إلّا المودة ثابتة فی القربی» مگر مودّتی که در خویشاوندان رسول ثابت است».(172)

همین تفسیر از فخررازی(173) و ابو حیان(174) و نیشابوری(175) و ابو السعود(176) نیز رسیده است.

ابن تیمیه در ادامه می گوید: «پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله هرگز درخواست اجری نمی کند؛ زیرا تنها اجر و مزد او بر خداوند است. آری بر مسلمانان است که به ادلّه دیگر او را دوست بدارند، ولی موالات و دوستی ما نسبت به اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله هیچگاه مزد و اجر پیامبر به حساب نمی آید».(177)

پاسخ

در مورد مسأله اجر و مزد رسالت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله چهار نوع آیه وجود دارد:

1 - آیاتی که اجر و مزد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را بر خداوند می داند:

خداوند متعال از قول حضرت نوحعليه‌السلام می فرماید:( إِنِّی لَكُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ * وَما أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ ) (178) «مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم. تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید. من برای این [دعوت] هیچ مزدی از شما نمی طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است. »

و از زبان حضرت هودعليه‌السلام می فرماید:( یا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِی إِلّا عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ ) (179) «ای قوم من! من از شما برای این [رسالت]پاداشی نمی طلبم، پاداش من تنها بر کسی است که مرا آفریده است، آیا نمی فهمید. »

از زبان حضرت صالح نیز همین تعبیر نقل شده است.(180)

2 - از برخی آیات استفاده می شود که بازگشت مزد به خود مردم است. خداوند متعال در جایی دیگر خطاب به پیامبرش کرده می فرماید:( قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ) (181) «بگو: هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شما است. »

3 - نوع سوّم آیه ای است که در آن خداوند اجر و مزد رسالت پیامبر را «راهی به سوی خدا قرار دادن» معرّفی کرده است. خداوند متعال می فرماید:( قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلّا مَنْ شاءَ أَنْ یتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً ) (182) «بگو: من در برابر آن [ابلاغ آیین خدا]هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم، مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند [این پاداش من است]. »

در این آیه اجر و پاداشی که استثنا شده عمل مسلمانان است؛ یعنی انتخاب راه به سوی خداوند. گرچه در این آیه مستثنا ذات است ولی مقصود به آن مشیت و خواست اوست.