مسائل جمعیتی و دموگرافیکی جهان اسلام
آمارنامه غربی و مراکز آماری وابسته به استکبار، برخلاف دقت علمی و ادعائی که دارند در بولتن ها و نشریات آماری خود می کوشند که تعداد مسلمانان را کمتر از میزان واقعی آنها قلمداد کنند به عنوان مثال «دائرة المعارف بریتانیا» در سال 1968 میلادی تعداد مسلمین جهان را 474300000 نفر گزارش نموده ولی 4 سال بعد یعنی در سال 1972 میلادی تعداد آنان را کمتر از این مقدار و برابر 471300000 نفر ذکر می کند ولی در همین فاصله معیت یهودیان بر طبق آمار آنها از 5/13 میلیون نفر به 5/14 میلیون نفر بالغ می گردد و بر تعداد مسیحیان نیز افزوده می شود. این در حالی است که مجامع علیم و سازمآنهای جمعیت کشورهای اسلامی بالاست. بنابراین برایدست یافتن به آمار واقعی مسلمانان جهان نمی توان به منابع غربی استناد کرد، این مسئله یعنی کمتر از واقعیت نشان دادن سکنه مسلمین در مورد اقلیت های مسلمان سایر کشورهای غیر مسلمان مشهودتر است.
«موتمر الاسلای پاکستان آمار مسلمانان را در سال 1964 م 647011080 نفر می داند. نشریه الاتتحاد ارگان رسمی فدراسیون انجمنهای اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا آمار مسلمین را در سال 1968 م 659245083 نفر دانسته است، آمار سال 1970 میلادی بیانگر آن است که در این سال 000/000/733 مسلمان در جهان وجود داشته است، تقویم جهانی سال 1983 میلادی آمار مسلمین را 000/000/900 ذکر کرده در حالی که علی کتانی در کتاب «اقلیت های مسلمان در جهان امروز» آمار مسلمین را به نقل از منابع آماری سال 1982 م 000/427/1029 ذکر می کند از این میزان، 636720000 نفر در کشورهای مستقل اسلامی و 392707000 نفر به عنوان اقلیت مسلمان درسرزمین های غیر اسلامی سکونت داشته اند.
طبق آماری که در ذیل نقشه جهان اسلام (منتشر شده از سوی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران) درج شده در آغاز سال 1403 هجری قمری مطابق با 1362 شمسی، کل مسلمین در کشورهایی که بیش از 50% مسلمان داشته اند 709992000 نفر و مسلمین کشورهای دیگر 285207113 نفر بوده اند. طبق آمارهای منتشره مربوط به سال 1986 م در 51 کشور مستقل اسلامی 850354300 نفر و در سرزمین هایی که بین 1% تا 49% مسلمان داشته اند، تعداد مسلمین به 1149638180 نفر بوده اند.
طبق جدولی که در یکی از بولتن های وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مندرج است، جمعیت مسلمین به 000/ 200/155/1 نفر در سال 1991 میلادی رسیده است. در جدول مزبور جمعیت جهان اسلام به شکل زیر توضیع شده است:
نواحی جعیت
شمال آفریقا - مصر 100500000
غرب آفریقا 125000000
مرکز آفریقا 18000000
شرق آفریقا 93000000
جنوب آفریقا 15300000
ملت های غرب 62600000
ترکیه، ایران و افغانستان 114800000
شبه قاره هند 180500000
آسیای جنوب شرقی 275000000
خاور دور 81000000
اروپا 18300000
امریکا، اقیانوس آرام 5900000
جمع کل 1155200000
قطب های جمعیتی
قطب های جمعیتی کشورهای اسلامی عبارتند از:
1- آسیای جنوبی با 3 کشور 204190000 نفر.
2- آسیای جنوب شرقی با 3 کشور 186720000 نفر.
3- خاورمیانه و آسیای جنوب غربی با 15 کشور 139940000 نفر.
4- آفریقای غربی با 8 کشور 134420000 نفر.
5- آفریقای شمالی با 5 کشور 106700000 نفر.
6- ناحیه صحرای بزرگ آفریقا با 6 کشور 48600000 نفر.
7- آفریقای شرقی و ناحیه شاخ آفریقا با 28840000 نفر.
8- ناحیه بالکان با دو کشور حدود 8000000 نفر.
قاره آسیا در بین خشکی های بزرگ جهان 65% سکنه مسلمان را بخود اختصاص داده است. 25% مسلمین در کشورهای عربی و 10% در آفریقا زندگی می کنند. اندونزی بنگلادش و پاکستان به تنهائی بیش از 40% سکنه جهان اسلام را تشکیل می دهند.
پر جمعیت ترین کشور اسلامی اندونزی است که در حال حاضر 187 میلیون نفر سکنه دارد. کم جمعیت ترین کشور مسلمان، مالدیو می باشد که تعداد سکنه آن به 180000 نفر می رسد. میانگین تراکم نسبی کشورهای اسلامی حدود 103 نفر در کیلومتر مربع است که بیشترین آن با 774 نفر در کیلومتر مربع مربوط به بنگلادش و کمترین آن به جمهوری عربی صحرای باختری اختصاص داد.
در مورد تعداد کشورهای مستقل اسلامی نظرات و عقاید متفاوتی مطرح می باشد، در کتابی تحت عنوان"
Gazetter|World|Muslim
" که در سال 1964 میلادی انتشار یافته 36 کشور اسلامی که متجاوز از 50% مسلمان داشته به عنوان کشورهای مستقل اسلامی معرفی شده اند.
«دکتر ابوالفضل عزتی طی مقاله ای تحت عنوان: «شناخت اجمالی جهان اسلام 40 کشور را معرفی می کند که متجاوز از 50% مسلمان دارد. دکتر محمد حسن گنجی، کشورهایی را مسلمان می داند که بیش از 75% مسلمان داشته باشد و با این تعریف 34 کشور اسلامی از مجموع کشورهای جهان تحت عنوان سرزمین های اسلامی مورد مطالعه قرار می گیرند.
برخی، از کشورهایی را اسلامی می دانند که عضور: «سازمان کنفرانس اسلامی هستند. علی کتانی در کتاب «اقلیت های مسلمان در جهان امروز» و دکتر غلامحسین خورشیدی در کتاب «بازار مشترک اسلامی چنین نظری دارند، در این تقسیم بندی اوگاندا و گابن که کمتر از 50% مسلمان دارند، عضو این سازمان بوده اما اتیوپی که بالاتر از 50% مسلمان دارد به عضویت آن در نیامده است در آماری که به سال 1986 میلادی انتشار یافته، 52 کشور اسلامی معرفی شده که بیش از 50% مسلمان داشته اند.
متوسط نرخ رشد سالانه جمعیت کشورهای اسلامی، 3% می باشد که بالاترین آن مربوط به قطر با 9% است و کمترین آن به افغانستان با 9/1% اختصاص دارد. متوسط عمر در کشورهای اسلامی 48 سال است که کمترین آن با 38 سال مربوط به کشور چاد واقع در صحرای آفریقا می باشد. میزان امید به زندگی در این کشورها 7/57 سال و میانگین سنی 4/23 سال است.
متوسط زاد و ولد برای سرزمین های اسلامی 6/39 در هزار و میزان مرگ و میر 6/16 در هزار گزارش شده، اما میزان مرگ و میر کودکان 95 نفر در هزار می باشد.
به لحاظ گروههای سنی در خصوص کشورهای اسلامی آمارهای زیر، قابل ذکر است:
25/42% سکنه این کشورها بین
(0)
تا
(14)
سال عمر دارند
.
درصد سالخوردگان و افراد 60 ساله به بالا 25/5% است
،
5/52% بقیه در گروه سنی
(15)
تا
(59)
سال قرار می
گیرند
.
میانگین بعد خانوار در کشورهای اسلامی 35/5 نفر می باشد.
به رغم تاکید مکرر اسلام در خصوص تعلیم و تعلم به دلیل نقشه های استعماری و رکود فرهنگی، آمارها از میزان بیسوادی بالا در کشورهای اسلامی حکایت می کند. بر اساس آمار سال 1980 میلادی در کل این کشورها صرفا 37% از نعمت سواد برخوردار بوده اند. در غالب این کشورها، نظام آموزشی ساختاری استعماری دارد و لذا تربیت یافتگان مراکز آموزشی آن مناسب با فرهنگ غربی تربیت شده و نسبت به فرهنگ خود حالت بیگانگی دارند. در این سیستم، کمتر در جهات مهارتهای فنی و تخصصی تلاش می شود و غالب افراد تحصیل کرده در مراکز خدماتی جذب می شوند. در ضمن در غالب این کشورها تحصیلات عالی به نخبگان و مرفهین اختصاص دارد. ایران و چند کشور انگشت شمار دیگر در این مورد استثنا هستند.
نابسامانیهای آموزش و پرورش در این ممالک آن قدر زیاد هست که 30% از افراد لازم التعلیم از رفتن به مدرسه محرومند و نرخ تکرار پایه تحصیلی برای کشورهای اسلامی بین 15 تا 30% است.
در کل کشورهای اسلامی برای هر 900 نفر در یک تخت بیمارستانی وجود دارد. کشورهای نفت خیز بخصوص در سرزمین خاورمیانه به برکت اقتصاد متکی به نفت وضع بهتری دارند. چنانچه در کشور قطر به ازای هر 96 نفر یک تخت بیمارستان وجود دارد ولی در افغانستان برای هر 6500 نفر یک تخت بیمارستانی در نظر گرفته شده است.
در کشورهای اسلامی برای هر 14500 نفر یک پزشک وجود دارد، این رقم برای کشورهای مسلمان قاره آسیا 9000 و برای کشورهای مسلمان آفریقا 20000 نفر گزارش شده است. فاجعه در مورد اتیوپی است که به ازای هر 73000 نفر یک پزشک دارند.
سوء تغذیه و فقر مواد غذایی، گرسنگی کمی و کیفی بیماریهای عفونی و انگلی. امراض قارچی، فشارهای ناشی از کار زیاد، تلفات ناشی از جنگ ها و درگیری های ناحیه ای، داخلی و قبیله ای از یک سو و عدم توسعه صنایع دارویی و پزشکی، کمبود دارو، و عقب افتادگی مسائل بهداشتی و ضعف مصون سازی همگانی از سوی دیگر، از عواملی است که مرگ و میر افراد را در اکثر این کشورها فراهم نموده است.
نژاد و زبان
گرچه به استناد آیات قرآن و روایات اسلامی اصالت دادن به نژاد در اسلام مطرود است ولی شناخت جوامع و گروههای اجتماعی منافاتی با این مسئله ندارد چنانچه در حدیثی آمده است.
«اگر یکی از شماها برادر مسلمان خود را دوست بدارد باید از نام وی، نام پدر، نام تیره و تبارش بپرسد و آگاهی یابد، زیرا که حق واجب و وظیفه برادری راستین ایجاب می کند که از اوضاع و احوال او آگاه شود و گرنه آشنائی غیر کامل، یک شناسائی احمقانه است.
اصولا اسلام به عنوان یک ایمان و عقیده واحد در عین حالی که وحدت خویش را حفظ نموده در ظرف ملیت های گوناگون تنوع یافته است. اسلام حقیقتی است که ملیت ها را به عنوان واقعیت می پذیرد و حتی قرآن این واقعیت را به خدا منسوب می داند اما موجب تعارف می داند نه عامل تفاخر و برتری طلبی ولی استعمار و استکبار، جهت ایجاد نفاق بین کشورهای اسلامی و حتی برای تزلزل در داخل این کشورها ملیت ها، قبائل و گروههای نژادی را تحریک می کند و روی هر کدام تکیه می نماید تا به منظور خود که انهزام و شکست دولت های اسلامی است نائل گردد.
از مجموع 46 کشور اسلامی، در 19 کشور، اکثریت با نژاد سامی و اعراب می باشد و البته اقلیت های دیگر نژادی در این کشورها دیده می شوند مثل کردها در عراق و سوریه و گروههای بربر در کشورهای آفریقائی عرب زبان. در 11 کشور اسلامی که تماما در قاره آفریقا قرار دارند غلبه با گروه نژادی سیاهان است که در میان آنها تیرهای اعراب و سفید پوستان اروپائی قابل مشاهده اند.
منشا نژادی 6 کشور اسلامی که در آسیا واقعند «زرد» می باشد که شامل تیره های مغولی تاتار، ازبک، زرد مالایائی، زرد بنگالی، زرد اندونزیائی، هندی و چینی می باشند.
در کشور ترکیه، اکثریت مننحصرا با نژاد ترک های آناتولی است که وابسته به نژاد سامی هستند و بزرگترین اقلیت آن کردها می باشند. منشا نژادی ایران پارسی و آریائی است. مردم پاکستان از نژاد سفید و تیره های سند و پنجابی هستند. سکنه جیبوتی و سومالی از نژاد سومالیائی و عفار می باشند. در کشور اتیوپی 3 نژاد گالا، امهر و عرب مشاهده می گردد. مردم آلبانی از تیره های آلبانی توسک می باشند. دربرخی کشورهای اسلامی تعداد قابل توجهی تیره های نژادی با لهجه های گوناگون زندگی می کنند که در اندونزی تعداد آنها به 300 تیره و در نیجریه به 250 تیره بالغ می گردد.
در20 کشور اسلامی، زبان رایج زبان عربی است و در کنار آن زبآنهای بومی چون کردی فارسی، بربر و مانند آن متداول می باشد و به دلیل سلطه استعماری در تعدادی از آنها زبآنهای فرانسه انگلیسی و پرتقالی رواج دارد. در 11 کشور اسلامی متاسفانه زبان رسمی، زبان بیگانه و بخصوص انگلیسی، پرتقالی و فرانسوی رواج دارد اما در کنار آن، مردم در گفتگوهای روزمره از زبان دوم که زبان بومی است و با فرهنگ و سنت هایشان تطابق دارد، استفاده می کنند. زبان مردم ایران فارسی و زبان رسمی ترکیه، ترکی است در کشورهای اندونزی، بنگلادش، مالدیو، مالزی، جیبوتی و سومالی، زبآنهای بومی رواج دارد.
اقلیت های مسلمان
اقلیت های مسلمان که دین مبین اسلام را پذیرفته و با فرهنگ اسلامی در کشورهای دگیر سکونت دارند و با سنن متمایز و رفتار مشخص و فرهنگ خاص، خود را از افراد غیر مسلمان تفکیک نموده اند و می توانند با تشکیل برادرانه، پیروی از رهبران دینی، حفظ هویت اسلامی و پایداری به اصول و ضوابط آئین اسلام و اجتناب از فرقه گرایی و پرهیز از برناه هایی که با شئونات اسلامی ناسازگار است، قدرتی معنوی را بوجود آورند که تحریکات سیاسی و فشارهای اجتماعی و غلبه فرهنگ اکثریت نتواند هیچ لطمه ای بدآنها وارد نماید.
البته برخلاف آنکه برخی کشورها، زندگی مسالمت آمیز را با اقلیت های مسلمان رعایت می کنند در پاره ای از واحدهای سیاسی مسلمین تحت شرایط و زیر فشارهای غیر قابل تحمل زیدگی می کنند تبلیغات مسیحی و فعالیت های تبشیری همراه با وعده و وعیدهای زیاد و کمک های مالی مشکلی است که اقلیت ها را تهدید می کند و در مواقعی ممکن است به استحاله آنها در جوامع اکثریت منجر گردد.
در بعضی نقاط جهان، سردمداران کشورها شدیدترین تعارض ها و خشونت ها را بر علیه مسلمین روا داشته و به کشتار، شکنجه، اخراج و مصادره اموال آنها پرداخته اند. برخورد دولت فیلیپین، تایلند، برمه (میانمار) اتیوپی و... با اقلیت های مسلمان نمونه بارزی از این رفتار خشن است بطور کلی مشکلات اقلیت ها را که یک سوم سکنه جهان را تشکیل می دهند می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
1- ارائه آمار غیر واقع در مورد آنها از سوی کشورها، فرهنگ نامه هایی چون فرهنگنامه سالانه بریتانیکا و نیویورک تایمز در مورد آنها آمار مغرضانه ای منتشر نموده اند.
2- چون مسلمانان اغلب زبان عربی دارند در کشورهای غیر مسلمان از آموزش زبان مذکور کمتر بهره دارند و از منابع فرهنگ اسلامی جدا هستند.
3- تعلیم و تربیت کودکان مسلمان در نظام آموزشی - تربیتی کشور غیر مسلمان.
4- مسخ فرهنگی و ذوب شدن در فرهنگ کشور میزبان بویژه در کشورهایی که فرهنگ آنها با فرهنگ اسلام در ستیز است.
5- وجود مفاسد اجتماعی و تحقیر ارزشهای اجتماعی مسلمین و عدم وجود قید و بندهای اخلاقی و تبلیغات مبتنی بر رشد فرهنگ ضد اسلامی و نفی ارزشهای معنوی که جوانان مسلمان را از اندیشه ها و رفتارهای اسلامی جدا می کند.
6- مشکلات مالی و اقتصادی و تنگناهایی که بر اثر حرکات تبعیض گونه دولت ها نسبت به مسلمین اعمال می گردد.
7- وجود نتاقض برای فرزندان مسلمان زیرا در خانه، تحت روش تربیتی والدین هستند ولی واقعیت های اجتماعی برخلاف ارزشهای اسلامی است، هم شاگردان غیر مسلمان نیز این تناقض را تشدید می نمایند.
8- جدایی با کشورهای مسلمان و نظر افکندن بر آن کشورها از دید بوقهای تبلیغاتی استکبار و کشورهای غیر مسلمان. به عنوان مثال برخی اقلیت های مسلمان در مورد ایران بدلیل تبلیغات منفی ابرقدرتها تصور نادرستی دارند.
9- عدم احترام به اندیشه ها و آراء مسلمین و بی توجهی به حقوق سیاسی اجتماعی مسلمین و محرومیت از امکانات رفاهی - خدماتی و فرهنگی.
10- عدم دخالت مسلمین در امور سیاسی - نظامی کشور میزبان در حالی که اقلیتی قابل توجه را تشکیل می دهند. در اتیوپی، تانزانیا و موزامبیک با آنکه مسلمین در اکثریتند ولی بر شئون مملکتی تاثیری ناچیز دارند.
11- در برخی کشورهای آفریقائی منل کنگو، ساحل عاج، لیبریا، توگو، غنا، جنوب آفریقا، زئیر و آنگولا خشکسالی ها - جنگ های قبیله ای و نبردهای مرزی آنچنان مسلمانان را در فقر مالی قرار داده که آنها را آماده پذیرش کمکهای مالی می کند که زیر پوشش سیاسی و تبلیغات استکباری به آنه داده می شود.
12- عدم به رسمیت شناختن آنها که خود مشکلات اجتماعی سیاسی عدیده ای را به بار می آورد. درمورد آمار اقلیت های مسلمان نمی توان نظر قاطعی ارائه نمود زیرا بسیاری از کشورها به دلیل مسائل فرقه ای که در داخل خود دارند از ارائه دقیق آمار پیروان ادیان اجتناب می ورزند و شاید هم این بهانه ای است برای مقاصد سیاسی آنها، درممالک غربی و امریکا و دیگر کشورهای توسعه یافته از انجام سرشماری دقیق در مورد مسلمین خود داری می کنند، در کشورهایی که ابراز عقدیده برای مسلمین خطر ایجاد می کند برخی از مسلمانان اعتقادات مذهبی خود رامخفی نگاه می دارند.
طبق آمار سال 1982 میلادی 39270700 نفر مسلمان در49 کشور غیر مسلمان سکونت داشته اند که 6/11% کل مسلمین را تشکیل می داده اند. در یک نمونه آماری دیگر که مربوط به سال 1981 میلادی است تعداد مسلمین در 63 کشور که بین 1% تا 49% مسلمان داشته اند به 285207113 نفر بالغ می گردیده است. در سال 1985 م آمار اقلیت های مسلمان به 371 میلیون نفر رسیده که نسبت به آمار سال 1982، کاهش زیادی را نشان می دهد. شاید هم این تفاوت های فاحش ناشی از این باشد که برخی از کشورها را که مسلمانان آنها در حد 50% بوده جزو کشورهای مسلمان به حساب آورده اند تا آنجا که در پاره ای منابع 57 کشور مسلمان معرفی شده است ولی گروه تحقیقاتی مجله تایم تعداد کشورهای اسلامی را 37 کشور ذکر نموده است.
آمار سال 1986م تعداد مسلمین ساکن در 68 کشور غیر اسلامی 299283880 نفر ذکر می نماید.
آوارگان و پناهندگان جهان اسلام
در بین کشورهای اسلامی، ایران با متجاوز از 5/2 میلیون آواره افغانی و عراقی در جهان بالاترین تعداد آواره را دارد. پاکستان با قریب به 2 میلیون رتبه دوم و سودان با 5/1 میلیون آواره رتبه سوم را دار است. در اتیوپی بدلیل سرکوب شدید نیروهای مسلمان واقع در شمال غربی این کشور و خشکسالی های دوره ای که گریبانگیر مردم شده حدود نیم میلیون مسلمان به حالت آواره به سر می برند. نبرد خونین بین سومالی و اتیوپی صدها هزار آواره را متوجه منطقه هارژبیل و سیدامو نموده است یک سوم سکنه سومالی آوارگان اوگاندائی هستند که بخاطر جنگ و خشکسالی سرزمین خود را ترک نموده اند. پناهندگان موزامبیکی در داخل این کشور و واحدهای سیاسی همجوار آن پراکنده اند متجاوز از 300000 نفر بود که هر ماه قریب ده هزار نفر بدآنها افزوده می شود. نزاعهای قبیله ای در کشور بوروند، هزاران نفر آواره را روانه کشوراسلامی تانزانیا نموده است. اکثر آوارگان کشور کامرون که به 300000نفر بالغ می گردد در شهر کوسوی واقع در ایالت شمالی آن سکونت دارند که ده برابر افراد بومی این ناحیه هستند. آوارگان آفریقائی که در20 کشور این قاره پراکنده اند به کشورهایی روی آورده اند که خود آنها دچار مشکلات اقتصادی و معضلات اجتماعی می باشند.
نا امنی ناشی از جنگها و تشنجات سیاسی در آسیای جنوب شرقی نیز موج آوارگان را به سوی کشورهای مجاور روانه کرده است. آوراگان واقع در هندوچین از طریق راه دریائی، غالبا به سوی کشور مالزی روانه می شوند. نابرابری قوای مسلح فیلیپین با مسلمانان مورو و هجوم و فشار نیروهای دولت مرکزی به سرزمین مسلمان نشین بانگسامور و موجب آن گشته تا هزاران مسلمان مورویی از سرزمین های خود رانده شده و به سوی مجمع الجزایر سولو و ایالت صباح در مالزی روی آورند تا از گزند قوای نظامی در امان باشند. در بمباران این سرزمین ها، حداقل دو میلیون نفر آواره گردیدند، در 15 ماه اخیر قریب به 300000 نفر مسلمان میانماری که در استان آراکان این کشور - واقع در نقاط مرز غربی - سکونت داشته اند به بنگلادش پناهنده و در اردوگاه «بلومکالی واقع در بخش «اوکیای بنگلادش اسکان یافتند.
غرب آسیا و منطقه خاورمیانه بیشترین تعداد آواره را دارد، کودتای مارکسیستی 27 آوریل 1987 و تهاجم ارتش سرخ به افغانستان موجب آواره شده 5 میلیون افغانی گردید که یک سوم آوارگان جهان را تشکیل می دهند، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که از شهریور ماه 1359 ش آغاز شد هزاران معاود عراقی را که از سوی دولت عراق به بیرون رانده شده بود راهی نوحی مختلف ایران نمود، دومین گروه آوارگان عراقی بر اثر حادثه غمبار و اسفناک حلبچه، خانه و کاشانه خود را ترک نموند، در جریان جنگ خلیج فارس و حمله عراق به کویت و نبرد نابرابری که بین مردم و ارتش بعثی آغاز گشت سیل مردم به سوی مرزهای ترکیه و ایران سرازیر شد.
یکی از اسف بارترین آثار شوم غصب فلسطین توسط قوای صهیونیستی، حادثه آوارگی بیش از سه میلیون نفر از مسلمانان مظلومی است که هستی خود را از دست داده و در نواحی مختلف خاورمیانه و حتی سراسر جهان پراکنده شده اند. رژیم غاصب صهیونیستی با فراهم ساختن زمینه مهاجرت یهودیان از سراسر جهان در صدد آن است تا تراکم نسبی جمعیت را به حدی برساند که دیگر امکان پذیرفتن این سه میلیون آواره وجود نداشته باشد. سازمان ملل متتحد در سال 1949م به فکر تشکیل ارگانی برای رسیدگی به اوضاع آوارگان افتاد و در سال 1951م کمیساریای عالی پناهندگان کار خود را آغاز نمود اما این ارگان در برابر آوارگان موضع قوی و یکسانی ندارد و کمک های آن به کشورهای میزبان پناهندگان بخش ناچیزی از سرمایه های عظیمی است که این کشورها باید به آوارگان اختصاص دهند. کشورهای اروپائی که از منافع بشر و حقوق انسآنها دم می زنند با تصویب عوانین محدودکننده ای که روح بی عدالتی آنان را به ثبوت می رساند، درهای خود را به روی آوارگان بسته اند. به عنوان نمونه در جریان حملات سبعانه صربها به سرزمین اسلامی «بوسنی، هرزگوین قریب به یک میلیون نفره آواره مسلمان این کشور کمتر جایی را دارند که در آن اسکان یابند و دولت آلمان از پذیرش حتی بخش کوچکی از آنان امتناع نمود.