عهدین
اعتقاد به عهدین سرگذشت عهدین
از جمله اعتراضات بر مسیحیت، اتفاقات ناگواری است که بر «عهدین»؛ یعنی عهد قدیم و جدید وارد شده است، اتفاقاتی که به نوبه خود می تواند کیان مسیحیت و تعالیم آن را زیر سؤال برد.
الف) عهد قدیم؛
عهد عتیق یا قدیم که مورد توجه و احترام خاص یهود و حتی نصارا است مشتمل بر الواح بزرگی بود که در حویرب و طور سینا از عالم غیب بر حضرت موسیعليهالسلام
نازل گردید، و از جانب پروردگار دستور رسید که آن را در صندوق عهد پنهان گرداند و هر هفت سال یک بار در روز عید بیرون آورده و بر بنی اسرائیل قرائت کند. محلّ آن صندوق در بیت المقدس در مکان امن و محفوظی بود.
ولی متأسّفانه به تصریح و اعتراف علمای بزرگ یهود، کتاب تورات موجود، همان کتاب اصلی نبوده، بلکه نوشته دست بعضی از مردم مجهول الحال است؛ زیرا نسخه اصلی آن که در بیت المقدس بوده، در شورش ها و حملات پیاپی سلاطین و دشمنان بنی اسرائیل، از بین رفته و آثاری از آن باقی نمانده است.
بخت النصر در ابتدای حکومت خود حمله شدیدی به شامات و فلسطین داشته، بیت المقدس را خراب نمود و شهر را به ویرانه ای تبدیل کرد، و آنچه از نسخه های تورات باقی مانده بود را به آتش کشید. این شهر تا هفتاد سال به حالت ویرانی باقی ماند.
جانمل نرکاتلک می گوید: «دانشمندان اتفاق دارند که نسخه اصلی تورات و همچنین نسخه های دیگر کتاب های عهد عتیق به دست لشکر بخت النصر از بین رفت. »
پس از مدّت ها، پادشاهان فارس بر بابل غلبه یافتند و به دستور کوروش، بیت المقدس تجدید بنا شد. او دستور داد احکام و شریعت حضرت موسیعليهالسلام
دوباره از زبان پیرمردها تدریس گردد، و چون کتابی نداشتند، اختلاف، بسیاری در عمل به احکام در میان آنان پدید آمد. تا آن که در زمان خشایار شاه برای جلوگیری از اختلاف به عذرای نبی دستور داد تا تورات را برای بنی اسرائیل تدریس کند. عذرا هم آنچه در حافظه داشت برای مردم بازگو کرد و مردم نیز آن ها را مکتوب داشتند.
ولی این نوشته های مغلوط که مردم مکتوب داشتند هم در حملات ضدّ یهودی به دست دشمنان بنی اسرائیل به آتش کشیده شد. انتیوکس پادشاه شام و سوریه، پس از فتح بیت المقدس تمامی نسخه های تورات و کتاب های مقدس انبیا را به آتش کشید و اعلان داشت که اگر یک نسخه از کتاب های مقدس یهود نزد کسی پیدا شود یا عمل به دستورات شرع موسی گردد، صاحب آن اعدام خواهد شد؛ لذا کتاب ها و مکتوبات عذرای نبی نیز از بین رفت.
ب) عهد جدید؛
عهد جدید مشتمل بر اناجیل چهارگانه: متی، لوقا، مرقس و یوحنّا است، و بعد از آن ها کتاب های اعمال رسولان و مکاشفه یوحنّا اضافه شده است. این کتاب ها نیز به اعتراف دانشمندان مسیحی در صندوق عهد در بیت المقدس پس از ویرانی های آن، از بین رفته و اثری از آن باقی نمانده است، و پس از مدّت ها، برخی از شاگردان به دست خود قسمتی از احکام و دستورات حضرت مسیح را با تحریف و غرض های سیاسی به صورت انجیل های فعلی درآورده و آن را به مسیح نسبت داده اند.
گذشته از این تحوّلات، در سال (384م) به دستور «داماسیوس»، و در سال (1590م) به دستور «سیستوس پنجم» عهد جدید باطل شناخته شده و دستور کتابت مجدّد آن داده شد. و برای سوّمین بار به دست «کلیمنضوس هشتم» عهد جدید باطل گردیده و نسخه دیگری از آن نوشته شد که هم اکنون نزد کاتولیک ها موجود است.
کلنل اینکرسال آمریکایی در بحثی تحت عنوان «چه کسی عهد جدید را نوشت؟ » می گوید: «دانشمندان مسیحی به طور یقین نمی دانند چه کسی این اناجیل را نوشته است. آنان اعتراف دارند که نسخه اصلی آن ها باید به زبان عبری باشد، در حالی که هیچ نسخه ای از آن موجود نیست و هرچه هست ترجمه یونانی آن می باشد. »
گنت گاتن نویسنده مسیحی می نویسد:
«لیبرالیسم در تلاش خود برای بیان مسیحیت، اجباراً پاره ای از مبانی مسیحیت را تحریف کرده است. آنان مسیحیان کنونی را با این حقیقت آشنا ساختند که کتاب مقدّس سراسر الهام گرفته از خدا نیست. »
این در حالی است که قرآن کریم در زمان پیامبرصلىاللهعليهوآله
حفظ شده و تدوین گشته است و نیز در طول تاریخ تواتر داشته و در هیچ عصر و زمانی مورد هجوم قرار نگرفته و نسخه آن مفقود نشده است. و لذا تاکنون تواتر آن محفوظ مانده است.
چگونگی تدوین عهد جدید
از وقایع مهمّ عصر حواریون (30-100 میلادی)، تدوین و شکل گیری کتاب های عهد جدید است.
چگونگی اعتقاد به کتاب مقدس در بین مسیحیان به این گونه است که آنان عیسیعليهالسلام
را کلمه خداوند می دانند که خود او وحی بوده و دیگر نیازی به وحی کتاب نبوده است.
پیش از نوشته شدن اناجیل، یک سنت شفاهی وجود داشت؛ کسانی که از او پیروی کرده، وی را شناخته، کارهایش را دیده و سخنانش را شنیده بودند. هنگامی که مسیحیان نخستین برای عبادت گرد می آمدند خاطرات خود را نقل می کردند. اندک اندک این منقولات شکل مشخّصی به خود گرفت و بر حجم آن ها افزوده شد.
نخستین فرد از پیروان عیسیعليهالسلام
که آن مطالب را به شکل یک انجیل نگاشت، مرقس یکی از یاران پطرس بود که کتاب هایش را در حدود سال 60 میلادی به رشته تحریر درآورد. هریک از انجیل ها مشتمل بر سخنانی از عیسیعليهالسلام
و گزارش هایی از زندگی و کارهای اوست که عیناً در اناجیل دیگر به جز انجیل یوحنّا یافت می شود. علاوه بر این، برداشت هایی هم در هر یک از اناجیل درباره زندگی حضرت عیسیعليهالسلام
وجود دارد که در سه انجیل دیگر دیده نمی شود. علت آن این است که هر یک از مؤلّفان اناجیل، بر جوانب خاصّی از زندگی و پیام حضرت عیسی تمرکز یافته و آن را با اوضاع و احوال قومی که آن انجیل خاص برای آنان تألیف شده، تطبیق داده است. بنابراین اساس، انجیل نگاران، نخستین علمای الهیات و مورّخین در جامعه مسیحیت هستند.
«متّی» نیز از جمله حواریون حضرت عیسی به شمار می آید، او که «عُشار» بوده و برای حکومت روم مالیات جمع می کرده است نیز در صدد تألیف و گردآوری گفتار و کارهای عیسیعليهالسلام
بر اساس ترتیب اهمیت موضوعی برآمده است، که کتاب و نوشته او به عنوان یکی از مهم ترین اناجیل اربعه شناخته شده است.
«لوقا» را به عنوان یار غیر یهودی الاصل پولس معرفی می کنند که از حواریون و شاگردان حضرت عیسیعليهالسلام
نبوده است. «لوقا» با آن که بسیار به انجیل مرقس تکیه می کند، ولی در نوشته خود برخی اندیشه های کلامی را وارد کرده که در دو انجیل متّی و مرقس وجود ندارد.
یوحنّا بن زِبِدی که از شاگردان حضرت عیسیعليهالسلام
به شمار می آید، یکی از کاتبان و انجیل نویسان به شمار می آید. او که 90 درصد از مطالب انجیلش در اناجیل دیگر نیست، هدف از کتابت و تألیف آن را، تثبیت ایمان به حقیقت لاهوتی مسیح می داند.
برخی این انجیل را منسوب به کسی می دانند که در قرن دوم میلادی نوشته و به یوحنّا نسبت داده است. و برخی نیز آن را از تألیفات دانشجویی از دانشجویان اسکندریه دانسته اند.
در این انجیل بیش از همه در فضای تصوف پرواز کرده است، و تعالیم حضرت عیسی به شکل خطبه های بلند و مشتمل بر افکاری رمزی عرضه گردیده است.
نقد اناجیل
نتیجه ای که از سرگذشت تاریخی اناجیل و عهد جدید به طور عموم می گیریم این است که:
1 - نسخه های اصلی این اناجیل همان گونه که اشاره رفت مفقود شده و نسخه هایی که از روی نسخه اصلی نوشته شده بود نیز مفقود است؛ زیرا قدیمی ترین نسخه ای که از اناجیل موجود است نسخه ای است که مربوط به قرن چهارم میلادی است. بر فرض تسلیم که مؤلفان اناجیل، وحی الهی را درست کتابت کرده اند، آیا معقول است که ادعا کنیم نسخه هایی که از روی اصل نوشته شده به طور صحیح آن ها را نقل کرده اند و آراء و بدعت هایی را از خود به جای نگذاشته اند؟ لذا به جهت نبود نسخه های اصلی اناجیل، هرگز نمی توان ادّعا کرد که این نسخه های موجود از تحریف به زیاده و نقصان در امان است، خصوصاً آن که صاحبان این نسخه ها و عقایدشان را نمی شناسیم.
2 - اصحاب اوّلین کلیسا تا قرن چهارم هرگز اعتراف نکرده اند که این اناجیل و کتاب ها، الهام الهی و وحی خدا را مکتوب داشته اند، بلکه در سال 325 میلادی در مجمع مسکونی «نیقیه» این 27 کتاب را جمع آوری کردند و بقیه کتاب ها و انجیل ها را باطل شمردند، آیا کسی می تواند ادّعا کند که این مجمع کتاب هایی را که انتخاب کرده اند، با وحی آسمانی بوده است؟ قطعاً جواب منفی است، و گرنه چرا تا قرن چهارم چنین وحیی نبوده است؟!
در نتیجه باید گفت که جمع این اناجیل و رساله ها به اختیار بشر بوده، و از آنجا که بشر در معرض خطاست، لذا انسان در مضامین این اناجیل که وحی الهی باشد شک دارد.
3 - برخی از نصوص عهد جدید که مورد اعتماد مسیحیان است از لغت اصلی آن به لغتی دیگر ترجمه شده است و نسخه با لغت اصلی مفقود می باشد. و از آنجا که شخص مترجم معصوم از خطا و اشتباه نبوده و مترجم هر قدر هم که حاذق باشد در برخی موارد مطالب را اشتباه ترجمه می کند، لذا نمی توان به نسخه ترجمه شده به عنوان وحی الهی اعتماد نمود.
4 - اناجیل موجود به اعتقاد خود مسیحیان، کتاب حضرت عیسیعليهالسلام
که از جانب خداوند بر او نازل شده نیست، بلکه این حواریون و غیر آنان بوده اند که آن ها را همانند کتب تاریخ نوشته اند. دکتر موریس بوکای می گوید: «کسی که به طور کامل اناجیل را مطالعه کند استطاعت پیدا می کند تا به طور گسترده ذهن مسیحیان را مشوش سازد؛ زیرا بعد از بحث و مطالعه در عهد جدید، پی به تناقضات و بی ربطی هایی می برد و او را به این حقیقت راهنمایی می کند که انجیل دارای فصول و مقاطعی است که نتیجه خیال بشری است. »
و نیز دکتر «کنیث کراج» می گوید: «به طور حتم اناجیل از خلال فکر کلیسا و آرای مؤلفین سربرآورده است، و این ها نمایانگر تجربه و تاریخ می باشد»
دکتر «گراهام سکروجی» می گوید: «آری، همانا کتاب مقدّس، فکر بشری است... این کتاب ها گذر از عقول مردم کرده، و به لغت مردم نوشته شده است، و نیز با قلم های مردم و دست آنان مخلوط گشته و خصوصیات بشر در اسلوب های آن وارد شده است. »
توماس میشل در کتاب «کلام مسیحی» می گوید: «... نخستین سخن این که، مسیحیان هرگز نمی گویند عیسی کتابی به نام انجیل آورد. آوردن وحی توسط عیسی به گونه ای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد. مسیحیان، عیسی را تجسّم وحی الهی می دانند. به عقیده آنان وی نه حامل پیام بلکه عین پیام بوده است. بدین سبب ما مسیحیان خواستار انجیلی نیستیم که عیسی آن را نوشته یا به شاگردانش املا کرده باشد. پس باید توجه کنیم که بر اساس عقیده آنان، انجیل ها حاصل تلاش شاگردان اوست.... »
این در حالی است که قرآن مجید وحی آسمانی از جانب خداست و برای حفظ آن ضمانت شده است.
5 - تمام اناجیل توسط شاگردان حضرت عیسی نوشته نشده است، بلکه دو تای آن ها که انجیل متّی و یوحنّا است به توسط حواریون تألیف و گردآوری شده است.
6 - اناجیل در زمان حیات حضرت عیسی و یا حتی بلافاصله بعد از صعود به آسمان تألیف نشده است، بلکه تا مدت زیادی پیام ها و سرگذشت او شفاهی نقل می شد، و سپس تألیف آن از سال 60 میلادی حدود 30 سال بعد از حضرت عیسی شروع شد و این به نوبه خود می تواند در تغییر و تحول و فراموشی تعلیمات، نقش به سزایی داشته باشد.
این در حالی است که قرآن در زمان پیامبرصلىاللهعليهوآله
و با اشراف خود حضرت تدوین شده است.
7 - گرچه مسیحیان ادعای عصمت هریک از کاتبان اناجیل را دارند که هنگام تألیف و کتابت از عصمت برخوردار بوده اند ولی هیچ دلیل مطمئن و محکمی بر آن وجود ندارد، بلکه تنها پیامبر و وصی او است که عصمت دارند، نه اصحاب و تابعین پیامبر. لذا هیچ ضمانتی وجود ندارد که آنچه در اناجیل آمده، همان تعلیمات و عملکرد حضرت عیسیعليهالسلام
است؛ خصوصاً آن که در گذر زمان، دست حوادث تأثیر به سزایی در تغییر و تحریف آن ها داشته و هرگز ضمانتی از ناحیه خداوند بر حفظ آن ها از تحریف نرسیده است.
لازم به تذکر است که اعتقاد به عصمت لفظی کتاب مقدّس، از اصول مسیحیان معاصر معروف به بنیادگراست، ولی متفکّران کاتولیک و ارتودکس و پروتستان عصر حاضر آن را قبول ندارند.
در تأیید عدم عصمت حواریون، به خود اناجیل نیز می توان استناد نمود:
در انجیل مرقس آمده است: «ای انسان غیر مؤمن! تا کی من با شما باشم... تا کی شما را تحمّل کنم؟ »
و دائماً آنان را مورد خطاب قرار داده، می فرمود: «ای کم ایمانان! »
8 - و نیز از جمله انتقادهای به اناجیل، تناقضات موجود در آن ها است؛ زیرا با اندک تأمّلی در مندرجات اناجیل در می یابیم که سخنانی متناقض از حضرت مسیح گزارش کرده اند، و چهره اخلاقی وی را متفاوت جلوه داده اند.
«ویل دورانت» در این باره می گوید: «واضح است که میان یک انجیل با انجیل دیگر تناقضات فراوان وجود دارد، و در هر چهار انجیل، اطلاعات تاریخی مبهم، شباهت های سوءظن آمیز با افسانه های خدایان مشرکان، حوادث ساختگی برای اثبات تحقق یافتن پیشگویی های عهد قدیم و... احتمالاً به منظور مبنای تاریخی دادن به آیین یا مراسم بعدی کلیسا موجود است. »
«ولف» می گوید: «معلوم نیست که چگونه می توان حقیقت را از میان این کلاف سردرگمِ تناقضات پیدا کرد... برای ذکر موارد تضاد انجیل ها لازم است آن را صفحه به صفحه بررسی کرد، چون صفحه ای نیست که از این تضادها مستثنی باشد. »
همو در جای دیگر می نویسد: «در انجیل ها حتی یک سال، یک تاریخ یا یک روز نیست که با واقعیت های تاریخ مغایرت نداشته باشد. »
«نیچه» میگوید: «اعتراف می کنم کمتر کتابی هست که آن قدر مشکلات را بر من ارائه کند که انجیل ها عرضه می کنند. »
و سرانجام این که به گفته هِردِر (1744 - 1803 م) فیلسوف و منتقد آلمانی باید تصریح کرد که مسیح موجود در انجیل های متّی، مرقُس و لوقا با مسیحی که یوحنّا در انجیل خود معرفی می کند به گونه ای سازش ناپذیر دارای اختلاف است.
اختلاف و تناقض های میان اناجیل، تقریباً در همه موضوعات، مشهود و محسوس است که از همان صفحات آغازین اناجیل این تضادها به چشم می خورد. شجره نامه ای که متی و لوقا هر یک برای عیسیعليهالسلام
نقل می کنند از نمونه های بارز این تناقض ها است.
در انجیل مرقس و لوقا می خوانیم: «وقتی عیسی عازم سفر شد، شخصی دوان دوان آمد، در برابر او زانو زد و عرض کرد: ای استاد نیکو! من برای به دست آوردن حیات جاودانی چه باید بکنم؟ عیسی به او فرمود: چرا مرا نیکو می خوانی؟ هیچ کس جز خدا نیکو نیست؟ »
ولی با کمال شگفتی در انجیل یوحنّا می خوانیم: «من شبان نیکو هستم. »
ونیز بنا به گزارش مرقس و لوقا فرمود: «هر که ضدّ ما نیست با ماست. »
ولی به گزارش خود لوقا در جایی دیگر و نیز در انجیل متّی آمده است که عیسی فرمود: «هرکه با من نیست برخلاف من است. »
یوحنّا از حضرت مسیح نقل می کند که فرمود: «اگر من بر خود شهادت دهم شهادت من راست نیست. »
ولی از سوی دیگر همو نقل می کند که مسیح فرمود: «هرچند من بر خود شهادت دهم شهادت من راست است. »
در انجیل متّی خبر می دهد که دوازده حواری او در روز رستاخیز بر کرسی جلال می نشینند و بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهند کرد، چنان که می نویسد:
«عیسی ایشان را گفت که هرآینه به شما می گویم: شما که مرا متابعت نموده اید، در معاد، وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند شما نیز بر دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود. »
ولی از سوی دیگر در همان انجیل متّی می خوانیم که یکی از آن دوازده شاگرد حضرت عیسی؛ یعنی «یهودای اسخریوتی» به او خیانت ورزید و سبب دستگیری و قتل وی گردید؛ به طوری که عیسی درباره او گفت: «بهتر بودی که تولّد نیافتی. »
از همین رو است که ملحدان ادّعا می کنند که مسیح مردی فریبکار و گزافه گو بوده و برای جلب نظر افراد، وعده های دروغین به آنان می داده است. این افترای زشت، مولود اعتماد به گزارش انجیل ها از حواریون غیر معصوم است.
در انجیل متّی می خوانیم: مسیح در مجلسی به شاگردان خود چنین نوید داد: «... هر آینه به شما می گویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود می آید، ذائقه مرگ را نخواهند چشید. »
ولی اینک قرن ها از آن روزگار سپری شده و همه حاضران آن مجلس طعم مرگ را چشیده اند ولی از آمدن مسیح و پاداش وی خبری نیست.
باز در انجیل متّی می خوانیم که مسیح به «پطرس» گفت: «و من نیز تو را می گویم که تویی پطرس و بر این صخره، کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنّم بر آن استیلا یافت و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می سپارم، و آنچه در زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین بگشایی در آسمان گشاده شود. »
ولی در همین انجیل متّی دوباره می خوانیم که چیزی نگذشت که مسیح از پطرس خشمناک شده و به وی گفت: «دور شو از من، ای شیطان! زیرا که باعث لغزش من می باشی؛ زیرا نه امور الهی را، بلکه امور انسانی را تفکّر می کنی. »
در انجیل یوحنّا آمده است که چون یحیای تعمید دهنده، دعوت خویش را آغاز کرد، یهودیان از وی پرسیدند: آیا تو مسیح هستی؟ پاسخ داد: نه. آن گاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم.
ولی در انجیل متّی می خوانیم که شاگردان مسیح از استاد خود پرسیدند: «پس کاتبان چرا می گویند که می باید الیاس اوّل آید؟ » عیسی در جواب آن ها فرمود: «الحال الیاس آمده است و او را نشناختند، بلکه آنچه خواستند با وی کردند، به همان طور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید. آن گاه شاگردان دریافتند که درباره یحیای تعمید دهنده بدیشان سخن می گفت. »
یعنی الیاس، همان یحیی بوده است ولی به دروغ می گفته که من الیاس نیستم.
حواریون با نسبت دادن این دروغ ها و تناقضات به پیامبران خدا، اعتماد خواننده را از آنان سلب کرده و شخصیت پیامبران را به تحریف می کشند.
برخی تناقضات اناجیل
یک نواخت نبودن متون انجیل ها و اختلاف در موضوعات، دلیلی دیگر بر عدم عصمت کاتبان آن ها از خطا و اشتباه است.
با بررسی اناجیل پی می بریم که کاتبان آن ها برخلاف تصوّر مسیحیان، هنگام نوشتن سیره و سخنان حضرت مسیحعليهالسلام
معصوم نبوده و از جانب خداوند به آن ها الهام نشده است. اینک نمونه هایی را به عنوان شاهد ذکر می نماییم:
1 - صلب (به دار رفتن)؛ در مورد صلب از جهاتی اختلاف شده است:
الف) حمل کننده صلیب؛ در انجیل یوحنّا به مسیح نسبت داده شده، ولی در انجیل متی و مرقس و لوقا به سمعان قیراونی نسبت داده است.
ب) کلام مصلوب؛ در انجیل یوحنّا در مورد کلام مصلوب چنین آمده است که عرض کرد: «ای پدر من! روحم را به تو به ودیعت می گذارم. » ولی در انجیل متّی و مرقس چنین آمده است: «ای خدای من! چرا مرا رها کردی؟ »
ج) فریاد مصلوب؛ در مورد فریاد زدن مصلوب، در انجیل یوحنّا می گوید: او هرگز فریاد نزد. ولی در متّی و مرقس آمده است که او دوبار فریاد زد. ولی در لوقا می خوانیم: او یک مرتبه فریاد برآورد.
2 - نسب حضرت عیسیعليهالسلام
؛ انجیل متّی و لوقا در مورد نسب حضرت مسیحعليهالسلام
با یکدیگر اختلاف دارند:
الف) متّی در انجیل خود می نویسد: «کتاب میلاد یسوع مسیح فرزند داوود و فرزند ابراهیم. »
ب) ولی در انجیل لوقا می خوانیم: «هنگام شروع ابلاغ رسالت یسوع حدود سی سال داشته است و او فرزند یوسف، فرزند هالی، فرزند منتاب، است. »
3 - اختلاف اناجیل در اسامی شاگردان عیسیعليهالسلام
.
4 - اختلاف در رؤیت خداوند و شنیدن کلامش.
5 - آیا یسوع، عظیم و ملکش ابدی است یا ذلیل است و سست؟
6 - آیا مسیح به جهت رحمت فرستاده شده یا نقمت؟
7 - تناقض در وصایای مسیح به حواریون.
8 - آیا یوحنّا همان ایلیا است یا خیر؟
9 - تناقض اناجیل در حدیث از پطرس.
10 - اختلاف اناجیل در بیان افکار پطرس.
11 - اختلاف اناجیل در نقل برخی حکایات؛ امثال حکایت مفلوح، حکایت مجنون، حکایت دختر رئیس مجمع، حکایت اعمی و حکایت درخت تین.
12 - کیفیت دستگیری مسیحعليهالسلام
.
13 - خصوصیات دو نفر دزدی که با حضرت مسیح به دار آویخته شدند.
14 - اختلاف در عدد ظهور حضرت عیسی بر شاگردانش.
15 - اختلاف اناجیل در گزارش ماجرا و مواعض حضرت عیسی در شام آخر.
16 - اختلاف در مناجاتِ آخرینِ عیسی بر فراز کوه.
17 - اختلاف در مضمون مناجات های حضرت عیسیعليهالسلام
.
18 - اختلاف روایات اناجیل در ذکر رویارویی لشکریان با عیسیعليهالسلام
و حواریون.
19 - روایات متناقض اناجیل در واکنش حواریون در برابر لشکریان.
20 - اختلاف روایات اناجیل در انتقال حضرت عیسیعليهالسلام
به بیرون باغ.
21 - اختلاف روایات اناجیل در شرح دیدار پیلاطس و حضرت عیسیعليهالسلام
.
22 - روایات متفاوت اناجیل در مجازات عیسیعليهالسلام
قبل از به صلیب کشیده شدن.
23 - اختلاف اناجیل در گفت وگوی پیلاطس و حضرت عیسیعليهالسلام
.
24 - روایات متفاوت در ماجرای پس از تسلیم شدن حضرت عیسیعليهالسلام
به دست کاهنان.
25 - اختلاف روایات یوحنا با سه انجیل دیگر در مورد تقصیر نامه.
26 - وفات حضرت عیسیعليهالسلام
در هاله ای از گزارشات ضد و نقیض اناجیل.
27 - اختلاف گزارشات اناجیل درباره مناجات حضرت عیسیعليهالسلام
بر فراز صلیب و غارت جامه های او.
28 - رستاخیز حضرت عیسیعليهالسلام
و تناقض در روایات اناجیل.
29 - اختلاف اناجیل در ذکر شمایل، تعداد فرشتگان و زائران مزار حضرت عیسیعليهالسلام
.
30 - ظهور حضرت عیسیعليهالسلام
و روایات متناقض در اناجیل.
31 - اختلاف اناجیل در ذکر نام کسانی که حضرت عیسیعليهالسلام
بر آنان ظاهر شده است.
با وجود این همه اختلاف و تناقض، آیا به واقع می توان گفت که این اناجیل همه منبع و مأخذی ملهم از روح القدس داشته اند؟!
«نیچه» می گوید: «انسان هرگاه انجیل ها را می خواند باید دقّت کند که فریب نیرنگ کلام آن را نخورد، در زیر هر کلمه ای مشکلی وجود دارد.»
«ولف» می گوید: «نویسندگان انجیل ها نه بر استنباطات شخصی خود، بلکه بر داستان هایی که از اشخاص ثالث شنیده اند تکیه کرده اند... قدر مسلم این است که نویسندگان انجیل ها در زمان بسیار مؤخّرتر نسبت به زمان وقوع حوادث زندگی عیسی می زیسته اند. »
او نیز می گوید: «این واقعیت روشن است که آنچه را نویسندگان این اناجیل شنیده و یا به عنوان مواد خام فراهم کرده اند، براساس اهداف مشخص و پیش فرض ها و بافته های ذهن خود و به گونه ای هدف مند و در ذیل تأثیر پذیری از محیط پیرامون خویش تدوین و منتشر کرده اند. »
آیا حواریون نبی بوده اند؟
اگر کسی بگوید که مطابق نص قرآن، به حواریون وحی می شده است، پس از مقام عصمت برخوردارند.
در پاسخ گوییم: اوّلاً: مطابق آیات قرآن بر غیر انبیا نیز وحی می شده است؛ همانند وحی بر مادر حضرت موسی و زنبور عسل و....
ثانیاً: مورد و محدوده وحی در آیه مورد نظر مشخص شده است؛ زیرا قرآن می فرماید:(
وَإِذ أَوْحَیتُ إِلَی الْحَوارِیینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ؛
)
«و [به یاد آور] زمانی را که به حواریون وحی فرستادم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید. آن ها گفتند: ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم. »
که در این آیه، مورد وحی، امر به ایمان به خدا و رسول، معین شده است.
ثالثاً: ممکن است مراد به وحی، همان ندای فطرت باشد که در مورد انبیا، قوی تر بوده است.
رساله ها
عهد جدید مشتمل بر 27 کتاب است که پس از کتاب اعمال رسولان رساله های منسوب به رسولان قرار گرفته است، و سیزده رساله آن منسوب به پولس می باشد. و یکی از آن ها، رساله یعقوب است. این رساله که پس از رساله های منسوب به پولس قرار گرفته، تضاد آشکاری با رساله های پولس دارد. یعقوب بر خلاف پولس تأکید می کند که تنها ایمان برای رستگاری کافی نیست، بلکه عمل نیز شرط است.
در عهد جدید دو رساله نیز به پطرس نسبت داده شده، که انتساب آن و به ویژه رساله دوم شدیداً مورد تردید است.
درباره نویسندگان قسمت های مختلف عهد جدید، بسیار سخن گفته شده است. درباره بسیاری از بخش های این مجموعه شک و تردید وجود دارد، حتّی چهار انجیل نیز قطعی نیست؛ زیرا هیچ دلیلی بر صحت انتساب به صاحبان آن وجود ندارد و حتّی خود مسیحیان نیز در این باره بسیار تردید دارند.
تأثیر پولس بر عهد جدید
از آنجا که اناجیل همنوا سال ها پس از تحریر رساله های پولس نوشته شده است و در آن زمان این رساله ها به طور گسترده در کلیساها خوانده می شد، لذا اندیشه های پولس می تواند بر بخش عمده ای از عهد جدید تأثیر گذاشته باشد.
ردّ پای پولس در اناجیل همنوا کمتر به چشم می خورد، چرا که این ها در سال های اندکی پس از قتل پولس تحریر یافته است و لذا هنوز افکار وی در جامعه جا نیفتاده بود. اما در حدود 30 سال بعد که یوحنّا انجیل خود را می نوشت، این اندیشه ها فراگیر شده بود؛ گرچه در تفکّر یوحنّا، اندیشه های یونانی نیز نقش داشته است.
انجیل برنابا
انجیل برنابا از انجیل هایی است که بشارت های متعدّد و صریحی بر پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
دارد و لذا مسیحیان برای نفی اصالت آن تلاش می کنند.
نسخه اصلی آن به زبان ایتالیایی در کتابخانه ملّی «وین» موجود است. ترجمه انگلیسی آن توسط زن و شوهری انگلیسی در سال (1907 م) در انگلستان منتشر شد. و ترجمه عربی آن توسط یک مسیحی مصری در سال (1908 م) در قاهره انتشار یافت. ترجمه فارسی آن نیز توسط سردار کابلی از روی انگلیسی و عربی چاپ شد.
انجیل برنابا بر خلاف اناجیل دیگر به راهنمایی بشر پرداخته است و بشارت های زیادی به آمدن پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
دارد؛ از آن جمله:
1 - افزون برده بار نام حضرت محمدصلىاللهعليهوآله
به تجلیل مخصوص برده شده است.
2 - در باب 97 آمده است: «چنان اوصاف پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
در زبان حضرت عیسی جاری می شد که مستمعین می گفتند: ای خدا! پیامبر خود را بر ما بفرست. ای محمّد! برای نجات جهان زودتر بیا. »
3 - در باب 55 از قول حضرت عیسیعليهالسلام
آمده است: «جهان برای دوست داشتن پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
به وجود آمده است. »
4 - در باب 136 آمده است: «همه از او سود خواهند برد. »
5 - در باب 52 آمده است: «در قیامت همه حتی انبیای خدا به او پناه خواهند برد. »
6 - در باب 54 آمده است: «دست او را خواهند بوسید. »
7 - در باب 44 آمده است: «حضرت عیسیعليهالسلام
با نور پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
سخن گفت و اظهار داشت که اگر بتواند بند کفش او را بگشاید در این صورت پیامبر بزرگی خواهد بود. »
8 - در باب 177 آمده است: «پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
، ماه بهشت و پیامبران دیگر، ستارگان آنجایند. »
9 - در باب 72 آمده است: «حضرت مسیحعليهالسلام
از معجزه شکافته شدن ماه به دست پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
سخن گفته است. »
سند انجیل برنابا
برنابا یکی از شاگردان حضرت مسیحعليهالسلام
بود که انجیل خود را به درخواست آن حضرت به رشته تحریر درآورد.
مطابق آنچه در انجیل برنابا آمده است، حضرت مسیحعليهالسلام
به او فرمود: «ای برنابا! بر توست که حتماً انجیل مرا و آنچه را که در شأن من در مدّت وجودم در دنیا اتفاق افتاده بنویسی. »
ولی برخی می گویند: این انجیل تألیف شخصی از مسلمانان است که آن را به برنابا نسبت داده است.
در پاسخ این اشکال می گوییم: مطابق آنچه در تاریخ به ثبت رسیده، کتابت انجیل برنابا به چند قرن قبل از اسلام و مسلمانان می رسد.
در کتاب دائرة المعارف انگلیسی آمده است: «پاپ جیلاسیوس اوّل، حکم قاطعی صادر کرد و در آن دستور داد که چند انجیل، از آن جمله انجیل برنابا حواری، انجیل تدویس، انجیل جیمس، کنار گذاشته شود.
می دانیم که پاپ «جیلاسیوس» در سال 492 میلادی؛ یعنی 118 سال قبل از ظهور اسلام می زیسته است. همچنین در آن کتاب آمده است که انجیل برنابا از انجیل هایی است که در قرن های اوّل میلادی در دست مردم متداول بوده است.
سرگذشت برنابا
برنابا در اصل از سبط لاوی و از قبرس بوده که در عهد رسولان به آیین مسیحیت گرویده است. در مجموعه عهد جدید نخستین بار که از برنابا نامی به میان آمده در رساله اعمال رسولان است و نام وی را در اصل یوسف ذکر می کند:
«و یوسف که رسولان او را برنابا؛ یعنی فرزند موعظه لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه قبرسی است، زمینی که داشت فروخت و قیمت آن را آورد و پیش قدم های رسولان گذاشت. »
نیز پولس در رساله ای به کولسیان، برنابا را عموزاده مرقس معرّفی می کند.
مؤلّف رساله اعمال رسولان در جایی دیگر از برنابا به بزرگی و قداست یاد کرده و در معرفی او می گوید: «... مردی صالح و پر از روح القدس و ایمان بود.... »
در ابتدا برنابا و پولس در نشر مسیحیت در غیر یهودیان همسفر بودند، ولی بعد از اختلافاتی که با یکدیگر پیدا کردند، از هم جدا شدند. در رساله اعمال رسولان آمده است: «... پس نزاعی سخت شد به حدّی که از یکدیگر جدا شده، برنابا مرقس را برداشته از راه دریا به قبرس رفت. امّا پولس سیلاس را اختیار کرد و از برادران به فیض خداوند سپرده شده، رو به سفر نهاد و از سوریه و قیلیقیه عبور کرده، کلیساها را استوار می نمود. »
آخرین نشانی که از برنابا در عهد جدید - یا بهتر است گفته شود در منابع و مآخذ مسیحیت - موجود است، همین است که در این عبارت آمد و این ناپدید شدن برنابا امری چندان ساده و عادی به نظر نمی آید. و این پرسش همچنان مطرح است که چگونه می توان پذیرفت که نخستین رسول یا دست کم همراه پولس، یکی از رسولان نخستین که بزرگ ترین مروج آیین مسیحیت بوده، بی هیچ مقدمه و یا طرحی منطقی ناپدید شود و به قول «ویل دورانت» به گونه اعجاب آوری از صحنه تاریخ محو شود.
گرچه در برخی نصوص تاریخی چنین وانمود شده که برنابا در برابر بیانیه صادره از سوی شورای اورشلیم، مبنی بر اسقاط وجوب ختان از مسیحیان غیر یهودی - به رغم مخالفت اولیه - سرانجام سکوت اختیار کرده و آن را پذیرفته است،
امّا در برخی مآخذ تاریخی غیر مسیحی آمده که احتمالاً پس از این شورا، بین برنابا و پولس مشاجره ای در گرفته است.
ولی آنچه از شواهد و قراین استفاده می شود این است که برنابا از آن جهت که با تعلیمات پولس و آنچه که به عنوان اصول آیین مسیحیت از جانب او در حال ترویج بوده مخالفت می کرده، از این رو کار این دو رسول به جدایی از یکدیگر انجامیده است. به ظاهر راز ناپدید شدن برنابا از صفحه تاریخ و تلاش اولیه کلیسای نخستین سده های مسیحیت در زدودن و فراموشی نام وی در همین نکته نهفته است. خصوصاً این که از این زمان به بعد، برنابا به گونه ای مشکوک از صفحه روزگار محو می شود.
سؤال در اینجا است که آیا این جدایی که منجر به ناپدید شدن برنابا از تاریخ مسیحیت و تلاش متولیان کلیسای نخستین در به فراموشی سپردن حتی نام وی گردیده، می تواند حادثه ای عادی و کم اهمیت باشد؟ اساس ابهام در اینجا است که همچنان که قبلاً گفته شد کسی در باره موضوع این ستیز و مشاجره به طور دقیق چیزی نمی داند.
اختلاف انجیل برنابا با اناجیل دیگر
آنچه امروزه به عنوان انجیل برنابا در دسترس است از موضوعات و مطالبی سخن به میان آمده که با معتقدات رسمی و تعالیم آبای کلیسا، نه تنها مطابقت ندارد بلکه در مواردی نه چندان اندک، تضاد و تناقض نیز دارد که البته این تفاوت ها و تناقض ها سبب شده تا این اثر، مورد تنفر، بی مهری و انزجار جامعه مسیحیت متعصب قرار گیرد.
از اساسی ترین اصولی که در انجیل منسوب به برنابا، شدیداً بر آن اصرار شده، نفی صریح تثلیث و الوهیت حضرت عیسیعليهالسلام
است. در این انجیل در موارد فراوان بر پیامبر بودن او تأکید شده و در جایی از قول حضرت عیسی در مقام مناجات با خداوند چنین آمده است: «ای پروردگار و ای خدای توانای غیرتمند... لعنت کن تا ابد هر کس را که فاسد کند انجیل مرا که به من داده ای، وقتی می نویسد که من پسر تو هستم. »
گاهی شنیدن این پندار خطا در مورد خود، عیسی را به خشم می آورد به طوری که: «... روی خود را تپانچه زد، با دست های خود آن گاه سر خود را بر زمین نهاد و چون سر خویش را برداشت، فرمود: ملعون باد هر کسی که وارد کند در گفته های من این را که من پسر خدایم. »
و نیز آمده است: «... ای کودن ها! مگر عقل خود را گم کرده اید که می گویید به ما صحت عطا کن. مگر نمی بینید که من انسانی هستم مانند شما. بخوانید خداوند ما را که آفریده است شما را و او توانا و مهربان است و شفا می دهد شما را. »
و نیز آمده است: «پس یسوع بسیار ترسید. آن گاه با روان خود روی به خدا نمود و گفت: بگیر مرا از جهان ای پروردگار! زیرا جهانیان دیوانه اند و نزدیک است مرا خدا بخوانند، چون این را گفت بگریست. »
وقتی کاهن یهودی به او نزدیک می شود و می خواهد بر وی سجده کند، عیسی بر او فریاد می زند: «زنهار! چه می خواهی بکنی، ای کاهن از خدا رانده شده؟ در یگانگی خدا خطا مکن. »
برنابا - برخلاف پولس - تأکید بر شریعت موسوی داشته، از حضرت عیسی نقل می کند که فرمود: «هر چه منطبق با کتاب موسی است، همان حق است، پس آن را قبول کنید. »