گزارش فشرده از جنبش ارتجاعى سفيانى
رواياتى كه در مورد سفيانى و جنبش ارتجاعى او و فرجام كارش از نظر شما خواننده گرامى گذشت در حقيقت پرونده سياه و ننگينى است كه زندگى لبريز از جرائم و جنايات او را نشان مى دهد و مى توان اين پرونده سياه و قطور را بدين صورت خلاصه كرد:
۱. انقلاب سفيانى
سفيانى، عنصر بى بند و بار، آلوده و پرده در اموى نسبت و اموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند و انقلابش نيز، پس از غلبه بر دو گروه مخالف خويش به ظاهر پيروز مى گردد و آن دو خط مخالف را كه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى (ابرص) به عهده دارد در هم مى كوبد.
فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل: دمشق، حمص حلب، اردن، فلسطين، و اسرائيل كنونى است، مسلط مى گردد و يهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز، كودكان پرورشگاهى و كنار خيابانى، از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد.
۲. در راه اشغال عراق و حجاز
پس از استقرار قدرت و سيطره سفيانى در سوريه و منطقه وسيعى كه نام برده شد، سپاه گرانى مركب از ۱۴۲ هزار نفر سازماندهى مى كند و بخشى از آن را به منظور فتح عراق و بخشى ديگر را بسوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى المهدىعليهالسلام
آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش گرديده دستگير نمايد آنان سه روز در مدينه توقف مى كنند و در آنجا دست به چپاول و جنايت مى زنند و پس از آن بخش مهم آن ۱۲ هزار نفر، مدينه را بمنظور دستيارى به امام مهدىعليهالسلام
به قصد مكه ترك مى كنند، چرا كه اطلاع مى يابند كه آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها از مدينه به مكه رفته است.
اين سپاه تجاوز كار در راه مكه به بيابانى مى رسند و در آنجا زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند يكى از آن دو بسوى حضرت مهدىعليهالسلام
مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق و عدالت را بدهد و ديگرى بسوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوز كار او را گزارش كند.
۳. اشغال عراق و آزادى آن
اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف كه (روحاء) نام دارد پياده مى شود و دهها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف و كوفه حركت مى كنند.
روز عيدى از اعياد اسلامى تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند و سر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين دهها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى، پيروز مى شود و كوفه را به اشغال خود در مى آورد و در آنجا سخت به كشتار وسيع غير نظامين، جارى ساختن سيلاب خون از بيگناهان برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار و به اسارت بردن زنان و دختران دست مى زند.
مردى براى دفاع از كوفه و حقوق مردم آن به پا مى خيزد و انقلابى به راه مى اندازد اما كشته مى شود.
سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى بسوى شام بر مى گردد اما گروهى از كوفه و گروهى به فرماندهى (سيد هاشمى) و گروهى به فرماندهى قهرمان پرواپيشه (يمنى)، سپاه ۱۰۰ هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند و طى جنگ خونين ميان راه عراق و شام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى، بدست مى آورد.
۴. رويارويى كامل حق و باطل
اما سرانجام شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او، بدين گونه پايان مى پذيرد كه: حضرت مهدىعليهالسلام
آن اصلاحگر زمين و زمان پس از ظهور خويش از مكه به تدريج به كوفه مى رسد و پس از استقرار عدالت در حجاز و عراق و دمشق، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى را هدف قرار مى دهد در حركت اصلاحى امام بسوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند و سفيانى نيز در (رمله) شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود. لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد، فرا مى رسد گروههايى از سپاه سفيانى قرار گاه خويش را رها كرده و به لشكر حق مى پيوندند و گروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند.
و شرايط براى يك پيكار بزرگ و سرنوشت ساز آماده مى شود.
۵. مذاكرات و تلاشهاى ديپلماتيك
سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها، امام مهدىعليهالسلام
از عراق به شام و فلسطين خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويارويى و ديدار مى كند به روايتى از امام باقرعليهالسلام
مى گويد:
«اخرجوا الى ابن عمى
!»
عموزاده ام را نزد بياوريد.
پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند و امام مهدىعليهالسلام
سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى و با ايمان به او و حركت عظيم و عميق و آسمانى او مى انجامد سفيانى از قرارگاه حضرت مهدىعليهالسلام
بسوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند:
(ماصنعت؟) چه كردى؟
پاسخ مى دهد: (من در برابر منطق پولادين و موضع بحق حضرت مهدىعليهالسلام
اسلام او را پذيرفتم و به راه و رسم او گردن نهادم و با او دست بيعت دادم و از گذشته سياه خويش ندامت كردم)
سران سپاه او مى گويند: (زشت باد رأى تو! در شرايطى كه خليفه اى بلامانع و پراقتدار بسوى امام مهدىعليهالسلام
رفتى، اينك بر خط اطاعت او گردن نهاده بازگشته اى؟)
۶. ناجوانمردى و بيعت شكنى
سفيانى از پيمان خويش دست كشيده و بيعت خويش با حجت خدا و خليفه راستين او را مى شكند و به تشويق سران سپاه تجاوزكار خود براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود.
سحرگاه يكى از روزها پيكار نهايى حق و باطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل و ظلم حجت خدا و ياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان سپاه حق ستيز سفيانى را بطور كامل نابود مى سازد.
طبق روايت ديگرى سفيانى از سرنوشت شوم و تكان دهنده سپاه خويش كه در راه مكه به زمين فرو مى رود و زمين به فرمان خدا آنها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدىعليهالسلام
را گردن نهد. به همين جهت بيعت مى كند اما پس از اندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند و پس از نبردى خونين به اسارت در مى آيد و نابود مى گردد
به روايت ديگرى پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدىعليهالسلام
در دروازه بيت المقدس كشته مى شود.
و بدينسان شهرها و بندگان خدا، از شرارت اين عناصر پليد و ميكروبهاى مرگبارى كه آن اصلاحگر بزرگ جهانى آنها را ريشه كن مى سازد همگى راحت مى شوند.
يك پرسش:
در اينجا پرسش اين است كه: (اين همه مصائب و فجايع چرا؟)
رنجها و غمهايى كودكان را پير مى سازد و زندگى زن و مرد پير و جوان، كوچك و بزرگ را تيره و تار مى سازد و همه را فرا مى گيرد چرا اين تباهيها و مصائب رخ مى دهد؟
چرا انسانها در خور اين رنجها و دردها و بلاها مى گردند؟
چرا استحقاق اين را مى يابند كه شرارت پيشگانى اين گونه بر سرنوشت آنان تسلط يابند و جامع ها و تمدنها و هستى مردم را بسان توپ به بازى بگيرند و با سرنوشت و هستى آنان بازى كنند، براى چه؟
پاسخ:
پيش از هر چيز، يادآورى اين نكته ضرورى است كه يك انسان يكبار قانون شكنى مى كند و به كيفر اين قانون شكنى به زندان جريمه مالى، كيفر بدنى يا تبعيد محكوم مى گردد گاه براى جنايتى به زندان ابد با اعمال شاقه محكوم مى شود و ممكن است براى يك گناه يك قانون شكنى و يك جنايت به كيفرى اين گونه بر اساس حق و عدالت محكوم گردد اينك بايد پرسيد: (اين انسان اگر قوانين الهى را شكست آن هم نه يكبار و نه يك نفر بلكه بارها و بارها و آن هم در بعد جامعه ها و تمدنها... چگونه؟)
آيا چنين جامعه و تمدن و مردمى سزاوار كيفرى اين گونه نيستند؟
آيا مخالفت با سنن الهى، قوانين خدا و مقررات او بدون كيفر مى ماند؟
هنگامى كه بيشتر واجبات شرعى ترك گرديد و محرمات مباح شمرده شد و انحرافات عقيدتى بويژه ميان نسل جوان گسترش يافت و كار به جايى رسيد كه برخى از مسلمانان راه انكار حق و آفريدگار هستى را در پيش گرفتند و ارزشهاى برخى از مسلمانان راه انكار حق و آفريدگار هستى را در پيش گرفتند و ارزشهاى عقيدتى و عملى بدون كيفر طبيعى مى ماند؟
ما اينك در مقام بر شمردن گناهان و انحرافات جارى در ميان جامعه ها نيستيم، چرا كه اگر بخواهيم اين آفتها و انحرافات را برشماريم بحث و شكل و محتواى كتاب تغيير مى كند تنها بطور فشرده نگرشى به اوضاع جامعه هاى اسلامى مى اندازيم و مى گذريم تا مطلب روشن شود.
اينك خود مى نگريم كه بسيارى از مسلمانان نماز نمى خوانند؛ بسيارى روزه نمى گيرند و حقوق مالى خويش را نمى پردازند.
در بسيارى از كشورهاى اسلامى، ضد ارزشها فراوان و حرام خدا حلال و مباح شمرده مى شود و جرائم و جنايات مجاز اعلام مى گردد.
آيا شما خواننده عزيز! كشورى از دنياى اسلام يا ديگر كشورها را مى شناسى كه در آن سرقت و تجاوز به اموال ديگران يافت نشود؟
ما خود در مراسم حج در كنار حرم امن الهى بسيار شاهد بوده ايم كه پول زائران به سرقت رفته است برخى حتى قرآنها را از مساجد و مراكز عبادى مى برند و به بهاى اندكى مى فروشند.
در جهان اسلام مشروبات حرام توليد مى شود و با كمال جرأت و آزادى كامل از كشورهاى غير اسلامى نيز وارد مى گردد و بطور علنى فروخته و مصرف مى شود... بى عفتى و فحشا، سوگمندانه از به پديده هاى شوم اين روزگار است، آفت برهنگى و بلاى بى بند و بارى با عنوان دروغين رهايى از قيد و بند و افكار كهنه و نشان تمدن، دامنگير جامعه ها شده است.
رباخوارگى و مكيدن خون توده هاى دربند جزء گسست ناپذير امور اقتصادى گشته و از واردات گرفته تا صادرات و تجارت تا بازار ريشه دوانيده و بانكها با پوشش قانونى، سالانه صدها ميليون... بهره بانكى مى گيرند و در كنار اين شبكه هاى رسمى رباخوارگى ديگر از كسانى كه حرفه و كارشان رباخوارگى و گوشت و پوستشان از رباست مگو و مپرس.
كشورهاى مسلمان انواع گوشتهاى يخ زده و كنسرو و بسته بندى شده را از كشورهاى بيگانه وارد مى كنند و مسلمانان با آگاهى به حرمت آنها همه را مصرف مى كنند.
رسواتر و فاجعه بارتر اينكه: در كشورهاى اسلامى بسيارى به نارواگويى و اهانت به مقدسات دينى و مذهبى عادت كرده و به گونه اى با ارزشهاى والاى مذهبى گاه برخورد مى شود كه انسان از بيان آن شرمنده شده و پيشانى از تصور آن سرخ مى گردد.
احزاب و سازمانهاى منحرف آشكار و نهان، جهان اسلام را به اشغال در آورده و نسل جوان را به پرتگاه سقوط سوق داده و مقدسات و ارزشهاى ما را به باد استهزا گرفته اند.
و علاوه بر آنچه اشاره رفت، ميليونها گناه، معصيت، جنايت و جرمى كه بتدريج بصورت پديده هاى ناچيز و بى اهميت در آمده، در ميان مسلمانان رواج يافته است به گونه اى كه هيچ گناه و معصيتى را نمى توان يافت جز اينكه برخى از مسلمانان بدان آلوده اند
در ميان ملل غير مسلمان وضعيت غمبارتر است. آنان گويى همه گناهان و معاصى را بر اساس فلسفه زندگى و مذهب خويش روا شناخته اند و كار به جايى رسيده است كه از مرزهاى انسانى تجاوز نموده و به مخالفت با فطرت و طبيعت انسانى برخاسته اند.
در بيشتر كشورهاى عربى و شرق آسيا، باشگاههاى برهنگان دائر است و مردان، زنان و كودكان لخت مادرزاد، درست بسان حيوانات كه ذره اى مفهوم حيا و عفت را در نمى يابند وارد مى گردند.
در مراكز رقص، كاباره ها و... دختران جوان، برهنه و عريان در برابر هزاران چشم حريص و تماشاگر، مى رقصند و ميليونها نفر بدين مراكز تباهى و رسوايى رفت و آمد مى كنند و با آن پيكرهاى برهنه تفريح مى كنند.
آرى! خواننده گرامى! اينها تنها عناوين كلى گناهان و جناياتى است كه سوگمندانه موج آن جامعه هاى اسلامى و غير اسلامى را در برگرفته است آفتهايى كه موازين اخلاقى، معيارهاى عقيدتى و ارزشهاى والاى آسمانى و انسانى، آنها را دور ريخته و از آنها بيزارى جسته است.
آرى! اينها تازه نمونه هايى از جنايات و آفتها و پليديهاست شما خواننده گرامى! مى توانيد با مراجعه به معلومات خويش و با مطالعه مجلات و روزنامه ها، با هزاران قتل و غارت آدم ربايى و غصب حقوق ديگران تجاوزكارى و زورگويى و انواع ظلم و ستم و خودكامگى كه بشريت با آن دست به گريبان است روبرو گردى.
اينك آيا اين انسان تجاوز كار و آلوده به پليديها در واپسين حركت تاريخ سزاوار نيست كه سفيانى و سپاه خونريز و تبهكار و بى بند و بار او بر آن سلطه يابد و همه را بسان خوشه هاى گندم درو كند و از كشته ها پشته بسازد و انسانها را بسان حشرات قتل عام كند؟
چرا! چنين جامعه و مردمى سزاوار بيداد سفيانى هستند و در خور كيفرى خواركننده تر از آن.
با اين بيان مى توان سبب اصلى جنگهاى ويرانگر و نيز جنگ سوم جهانى را كه دور از انتظار نيست و در صورت وقوع ساكنان زمين را به كام شعله هاى هستى سوزش خواهد كشيد و همه جا را به ويرانه اى تبديل خواهد ساخت دريافت.
آرى! عامل حقيقى و اصلى اين نگونساريها و سقوطها، امواج گناه و جنايت و انحراف اخلاقى و عقيدتى است كه همه شهرها و خانه ها را در برمى گيرد و همه جا را آلوده مى سازد.
اينك بايد پرسيد كه: (جامعه و تمدن و دنيايى اينگونه چه ارزشى مى تواند داشته باشد؟)
بشريت با اين فجايع و جنايات، داراى چه كرامت و بهايى است؟
و براى چه خداوند آفتها و بلاها را از اين موجود آلوده و تجاوز كار و پرده در كه در برابر آفريدگار خويش به سركشى برخاسته است برطرف سازد؟
خداوند زمين را به حكمت خويش از اين موجودات پليد، پاك و پاكيزه مى سازد همانگونه كه فضا و مزرعه ها و كشتزارها را از ميكروبهاى زيانبار كه آفت جان گلها و گياهان و دانه ها و انسان و حيوان است، ضد عفونى مى كند.