امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 48781
دانلود: 4168

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48781 / دانلود: 4168
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

شرحى بر برخى واژه هاى اين پيام جهانى

پيش از بحث در مورد برخى از واژه هاى سخنرانى حضرت مهدىعليه‌السلام نظر شما خواننده گرامى را به يك نكته ظريف جلب مى كنم و آن اينكه:

پيام مبارك آن حضرت در سرآغاز قيام جهانيش خطاب به جامعه جهانى، سراسر، فرازها و مفاهيمى است كه ششمين نياى گرانقدرش حضرت باقرعليه‌السلام ۱۴۰ سال پيش از ولادت آن گرامى از آن گزارش كرده است و اين گزارش داراى هر مفهوم و معنايى باشد در درجه نخست در بردارنده اين پيام است كه: حركت و توقف، رفتار و گفتار، روش و اسلوب، برنامه و عملكرد آن عدالت گستر جهانى، يك رشته گفتار و عملكرد بدون برنامه و مقدمه نيست كه شرايط و موقعيتهاى گوناگون جهانى بر او تحميل نمايد، بلكه همه آنها امورى است كه طبق برنامه حكيمانه اى از پيش مشخص و برنامه ريزى شده است.

در اين خطبه سازنده، همه رموز و جوانب بلاغت در زيباترين شكل و محتوا، جلوه گر است و در بردارنده نقاط حساس و موضوعات بى نظير پرارجى است كه جز امام راستين كسى نمى تواند آنها را ادعا نمايد.

براى نمونه:

۱. پيش از هر چيز امام مهدىعليه‌السلام وارد مسجدالحرام مى گردد همان مكان مقدسى كه هر آن كس وارد گردد در امن و امان خواهد بود. و بدينسان مركز حركت عادلان و جهانى قيام مباركش، خانه خدا خواهد گشت.

۲. آن حضرت تكيه به ديوار كعبه مى كند و براى ايمنى از شر اشرار و دشمنان حق و عدالت، به خانه خدا پناه مى برد. و انبوه انبوه مردم شيفته را كه بر گردش گرد آمده اند و ياران خاص آن گرامى، به شمار ۳۱۳ نفر در ميان آنهاست، همه را به حضور مى پذيرد.

۳. در آغاز سخن، پيام جهانى و جاودانى خويش را به ستايش خدا و ثنا بر ذات اقدس الهى آغاز مى كند و بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندانش درود مى فرستد و آنگاه با صراحت و روشنى پرده ابهام را كنار مى زند و شخصيت والاى خويش را به همگان معرفى مى كند.

۴. در برخى روايات آمده است كه اولين جمله اى كه بر زبان جارى مى كند اين آيه قرآن است:

( بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ) .( ۵۶۶ )

و بعد مى فرمايد:

«أنا بقية الله و خليفته و حجته عليكم ».( ۵۶۷ )

يعين، هان اى مردم! من (بقية الله) و (خليفه خدا) و (حجت) او بر شما هستم.

آن گرامى، تأویل آيه شريفه را يادآورى مى كند و آن را بر شخصيت والاى خويش تطبيق مى دهد، چرا كه (بقية) به مفهوم (باقى مانده از چيزى) است و امام مهدىعليه‌السلام آخرين ذخيره و باقى مانده از اولياى خداست كه با فضليت ترين و برترين انسانهاى روى زمين است.

نبوت و رسالت به آخرين پيامبر خدا، حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پايان يافت و امامت بوسيله آن گرامى و امامت او پايان مى يابد و امام و پيشواى ديگرى پس از او نيست.

آن حضرت، باقى مانده بندگان خالص و برگزيده اى است كه خداوند او را بر اصلاح بشريت انتخاب فرموده است و او، تنها باقى مانده بر خطه پيامبران و تداوم بخش راستين و حقيقى راه و روش اوصياى الهى است.

در برخى روايات آمده است كه سلام و درود گفتن بر امام مهدىعليه‌السلام به هنگامه زيارت او و يا ديدارش، بدين صورت است:

«السلام عليك يا بقية الله فى ارضه( ۵۶۸ )

امام مهدىعليه‌السلام همان خليفه باقى مانده اى است كه قرآن شريف به او اشاره دارد. كه:( إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ) .( ۵۶۹ )

واژه خليفه بر معانى متعددى آمده است از جمله:

۱. به معناى كسى است كه در كارى به جاى ديگرى قرار گيرد و وظيفه او را انجام دهد.

۲. به معناى امام راستين و پيشواى والايى است كه برتر از او نيست.

۳. به معناى بزرگترين فرمانروا، پرشكوه ترين و زمامدار است.( ۵۷۰ )

بنابراين معانى، سخن امام عصرعليه‌السلام در آغاز سخنرانى جاودان و پيام تاريخيش به هنگام ظهور اين مى شود كه:

(هان اى مردم! من برترين پيشوا و پراقتدارترين زمامدار جهان هستم و صاحب قدرت و شوكت و نيرويى هستم كه هيچ قدرتى جز خدا به پاى آن نمى رسد.)

در قرآن كريم واژه خليفه بسيار بكار رفته است، از جمله قرآن مى فرمايد:

( يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ ) .( ۵۷۱ )

يعنى: اى داود! ما تو را در روى زمين جانشينى ساختيم و تو را به عنوان خليفه خويش برگزيديم تا امور بندگان ما را از جانب ما تدبير نمايى و شئون گوناگون زندگى فردى و اجتماعى آنان را اداره كنى.

و نيز گفته شده است معناى آيه شريفه اين است كه:

(ما تو را جانشين پيام آوران پيشين قرار داديم تا بشريت را به توحيدگرايى و تقواپيشگى فراخوانى و مقررات زندگى ساز دين خدا را به بندگانش بيان كنى.)

و امام مهدىعليه‌السلام نيز خليفه خدا به مفهوم حقيقى و جامع كلمه است و همه معانى واژه خليفه را داراست. خداوند او را جانشين پيامبر قرار داده و او برگزيده خداست نه برگزيده مردم.

خدا او را به خلافت انتخاب نموده و از او خواسته است كه براى هدايت انسانها به دين صحيح و سالم آسمانى و اداره امور بلاد و عباد و اصلاح بشريت و فراهم آوردن تمامى وسايل و امكانات نيكى و نيكبختى بشر، قيام كند و جهان را سرشار از امكانات و وسايل مادى و معنوى براى سعادت بشريت سازد.

۵. (و حجته عليكم!)

واژه (حجة) كه امام عصرعليه‌السلام خود را (حجت خدا) معرفى مى كند، به مفهوم فرد يا چيزى است كه بدان استدلال و اتمام حجت مى گردد، از اين رو امام براستى حجت خداست چرا كه خداوند بوسيله امام راستين، بر بندگانش اتمام حجت مى كند.

امیرمؤمنانعليه‌السلام در اين مورد مى فرمايد:

«اللهم بلى! لاتخلوا الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بيناته ...».( ۵۷۲ )

يعنى: آرى! هرگز زمين، از وجود گرانمايه اى كه براى خدا به حجت الهى قيام كند خالى نمى ماند خواه ظاهر و آشكار و يا ترسان و نهان تا دلايل الهى و نشانه هاى روشن او باطل نگردد....

۶. و نيز امام عصرعليه‌السلام در خطبه اش مى فرمايد:

«انا نستنصر الله و من أجابنا من الناس ....»

آن گرامى با اين جمله، نخست از سرچشمه قدرتها، آفريدگار جهان، يارى مى طلبد، از همو كه همه چيز بدست با كفايت اوست و اوست كه بر هر چيزى تواناست و آنگاه از مردم مى خواهد كه او را در رسيدن به اهداف و آرمانهاى بلند و انسانيش يارى كنند.

۷. آنگاه به امورى كه اطاعت او را براى همه بشريت واجب مى سازد، مى پردازد و مى فرمايد:

انا اهل بيت نبيكم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نحن اولى الناس بالله و به محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

بدينوسيله، شدت پيوند خويش به پيام آور خدا، خاطرنشان مى سازد و اين نكته را كه او از خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، همان خاندانى كه خداوند آنها را از همه پليديهاى ظاهر و باطن و مادى و معنوى پاك و پاكيزه ساخته و آنگونه كه مى بايد آنان را تطهير فرموده است، همان خاندانى كه پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنان را برابر و هم وزن قرآن شريف قرار داده و فرمود:

«انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى وانكم لن تضلوا ما ان تمسكتم بهما و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ».( ۵۷۳ )

يعنى: هان اى مردم! من از ميان شما مى روم و دو چيز گرانمايه در ميان جامعه شما مى گذارم: يكى قرآن و ديگرى عترت و خاندانم.

شما مردم تا هنگامى كه بدين دو مشعل هدايت و وسيله نجات تمسك جوييد گمراه نخواهيد گشت و بدانيد كه اين دو، هرگز از هم جدايى پذير نيستند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

۸. امام مهدىعليه‌السلام نزديكترين جهانيان به آفريدگار هستى است، چرا كه تمامى وسايل قرب و نزديك شدن به خدا بطور كامل براى او فراهم است، او از سويى حجت خدا در زمين است و از دگر سو برترين عبادت كنندگان و پرواپيشگان در پيشگاه خدا و عزيزترين و پرشرافت ترين و گرانمايه ترين انسانهاى عصر خويش در بارگاه خداست.

۹. آن حضرت نزديكترين انسانها به پيامبر گرانقدر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و محبوب ترينها نزد اوست؛ چرا كه او، جانشين، وصى و وارث او و برترين، بهترين و بيشترين پيروى از او را در رفتار و عمل دارد، قرآن شريف مى فرمايد:

( إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ) .( ۵۷۴ )

يعنى: بى ترديد نزديكترين مردم به ابراهيم، كسانى هستند كه او را پيروى نمايند و اين پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند و خداوند سررشته دار و دوست ايمان آوردگان است.

بدينسان، قرآن شريف روشن مى كند كه اينان كسانى هستند كه حق دارند بگويند: (ما بر دين و راه و رسم توحيدى ابراهيم هستيم.)

و امیرمؤمنانعليه‌السلام مى فرمايد:

«ان اولى الناس بالأنبياء اعلمهم بما جاؤ ابه ».( ۵۷۵ )

يعنى: بى ترديد نزديكترين مردم به پيام آوران خدا، داناترينشان به مقررات و برنامه ها و تعاليم آسمانى آنهاست.

با اين آيه شريفه و روايت امیرمؤمنانعليه‌السلام معنا و مفهوم سخن امام مهدىعليه‌السلام در مورد اولويتش به پيامبران خدا از آدم گرفته تا نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمدعليهم‌السلام و ديگر پيام آوران خدا، روشن مى شود.

سپس آن گرامى به اين آيه شريفه بر حقانيت خود استدلال مى كند و مى فرمايد:( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (۳۳) ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) .( ۵۷۶ )

يعنى: خداوند، آدم، نوح، خاندان ابراهيم و عمران را بر جهانيان برترى داد، فرزندانى بودند برخى از نسل برخى ديگر و خدا شنونده و داناست.

منظور از استدلال به اين آيه شريفه، استشهاد به كلمه (و آل ابراهيم) است، چرا كه منظور از آل ابراهيم كسانى هستند كه خداوند آنان را از نسل ابراهيم به مقام والاى پيامبرى برگزيد، آنان پيامبران بزرگى هستند كه از نسل ابراهيم اند و خاندان پيامبر گرامى اسلام از نسل ابراهيم مى باشند.

واژه (اصطفاء) از (صفوه) مشتق شده است و اين نيكوترين و بهترين گفتار است، چرا كه (صافى) به مفهوم پاك و پاكيزه از شائبه تيرگى، در پديده ها و ديدنيهاست و خداوند خلوص و پاكى اين بندگان برگزيده و اين اهل بيت پاك و پاكيزه را از هر تباهى و آلودگى به پاكى و خلوص از هر نوع آلودگى و پليدى و تيرگى مثال زده است.

اين واقعيت نيز روشن است كه پيامبران، همگى از آدم گرفته تا آخرين پيام آوران خدا حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر راه و رسم واحدى هستند كه آن خط و راه و رسم، همان خط اسلام و ايمان و توحيد گرايى و طاعت از خداست.

در قرآن كريم همه پيامبران به اين واقعيت پاى فشرده اند كه همگى در يك خط گام سپرده اند كه همان اسلام است، براى نمونه:

۱.( وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (۱۳۰) إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (۱۳۱) وَوَصَّىٰ بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ (۱۳۲) أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ) .( ۵۷۷ )

يعنى: و كيست كه از آيين ابراهيم روى گرداند جز آن كس كه خويشتن را تباه كند؟ و براستى كه او را در دنيا برگزيديم و او در سراى آخرت از شايستگان است. هنگامى كه پروردگارش به او گفت: (اسلام بياور!)

او گفت: (براى پروردگار جهانيان اسلام آوردم.)

۲.( قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ) .( ۵۷۸ )

يعنى: بگو به خدا و آنچه بر ما و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او و نيز آنچه بر موسى و عيسى و ديگر پيام آوران خدا از جانب پروردگارشان فرو فرستاده شده است ايمان آورديم، ميان هيچ يك از آنان فرقى نمى نهيم و همه فرمانبردار او هستيم.

۳. و از زبان نوح پيامبرعليه‌السلام ترسيم مى كند كه:

فان توليتم فما من أجر، ان اجرى الا على الله و امرت ان اكون من المسلمين.

يعنى: و اگر روى برتافتيد، من از شما هيچ پاداشى نخواسته ام، چرا كه پاداش من بر خداست و من فرمان يافته ام كه از تسليم شدگان در برابر حق باشم.

۴. و از زبان يوسفعليه‌السلام مى فرمايد:

( تَوَفَّنِي مُسْلِمًا ....) ( ۵۷۹ )

يعنى: مرا مسلمان بميران...

۵. و از زبان ابراهيم و اسماعيل آورده است كه:

( رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ ...) .( ۵۸۰ )

يعنى: پروردگارا! ما را فرمانبردار خويش ساز و نيز فرزندان ما را...

روشن است كه اسلام مورد نظر در اين آيات، همان ايمان به خدا و توحيد گرايى و يكتا پرستى و پيروى كامل از مقررات و احكام خدا و خط پيامبران و پيروى از آنان است و بى ترديد امام مهدىعليه‌السلام نزديكترين بندگان خدا به اين خط نجات بخش است.

۱۰. آن گرانمايه عصرها و نسلها در خطبه اش مى فرمايد: (فانا بقية من آدم.)

توضيح اين جمله در فراز (انا بقية الله) در آغاز خطبه گذشت.

۱۱. اما بيان آن حضرت كه فرمود: «و ذخيرة من نوح ».

شايد منظور از (ذخيره) در اينجا اين باشد كه: نوح پيامبر، همان قهرمان بزرگى است كه كره زمين را از وجود كافران و شرك گرايان و جنايات آنان پاك كرد، آنگاه كه نيايشگرانه به بارگاه خدا گفت:

( رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا ) .( ۵۸۱ )

يعنى: پروردگارا! ديارى از كافران را بر روى زمين وامگذار....

و خداوند دعاى خالصانه او را به هدف اجابت رساند و همه گناهكاران را به امواج خروشان آبها سپرد و تنها ايمان آوردگان به خدا را كه در كشتى نوح و همراه او بودند، نجات داد.

پس از نوحعليه‌السلام براى ديگر پيامبران و جانشينان آنان زمينه و فرصتى فراهم نيامد تا زمين را از وجود ظالمان و كافران تطهير كنند، امام امام مهدىعليه‌السلام قهرمان بى نظيرى است كه به كار بزرگ اصلاح زمين و زمان، بطور كامل و همه جانبه، قيام مى كند و اين زمانى است كه اسلام، سراسر گيتى را مى گيرد و در سراسر زمين، جز اسلام و مسلمانان، زندگى نمى كنند، چرا كه ديگر جامعه ها و ملتها سرانجام با رشد عقلى و فكرى و فرهنگى كه با قيام آن حضرت نصيب بشريت مى گردد راه خدا پسندانه را بر مى گزينند و بيدادگرانى كه سد راه هدايت مردم باشند، نابود و از سر راه برداشته مى شوند و در نتيجه، بر روى زمين، جز آيين پاك توحيدى حكومت نمى كند و آنگاه است كه اسلام، دلهاى بشريت را نورباران و انديشه ها و عملكرد آنان را اصلاح مى كند.

۱۲. امام مهدىعليه‌السلام خطابه خويش را ادامه مى دهد و با معرفى بيشتر خود مى فرمايد:

«الا فمن حاجنى فى كتاب الله فانا اولى الناس بكتاب الله ».( ۵۸۲ )

يعنى: هان اى مردم! كسى كه در مورد قرآن كريم با من بحث و گفتگو نمايد، من بهترين مردم و نزديكترينشان به قرآن شريف هستم، چرا كه من داناترين مردم به مفاهيم و معرف قرآن شريف، عارفترين انسانها به تفسير و تأویل، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، عام و خاص، حلال و حرام، واجب و مستحب، رموز و اسرار، شگفتيها و نكات، پندها و مثلهاى و...كتاب آسمانى هستم.

به يك كلام: آن گرامى، قرآن را همانگونه كه از جانب خدا بر قلب مصفاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرود آمده است، بدون ذره اى كم و كاست، دانا و آگاه است و هيچ نيازى به ديدگاههاى مفسران و قرائتهاى گوناگون يا مسايل ديگر ندارد، چرا كه آن حضرت آنچه را خدا اراده فرموده و در آيات آسمانيش گنجانيده، همه را مى داند.

آيا نه اين است كه تفاسير و قرائتها با همه ناسازگار و منظور و مقصود فرو فرستنده قرآن، در بسيارى از آيات نامشخص است؟

چه كسى مى تواند بطور قطع، تفسير صحيح و مطابق با واقع آيات قرآن را بداند و يا قرائت صحيح و درستى را كه از جانب خدا نازل شده است، درك كند؟

تنها اوست كه اينها را مى داند، چرا كه او امام معصوم است و بايد هم اينگونه باشد... وگرنه امام معصوم و راستين نيست.

به همين جهت است كه امیرمؤمنانعليه‌السلام مى فرمود:

«سلونى قبل ان تفقدونى، فو الذى فلق الحبة و براء النسمة لو ساءلتمونى عن آية آية، لاءخبر تكم بوقت نزولها وفيم نزلت وانباتكم بناسخها من منسوخها و خاصها من عامها و محكمها من متشابها ومكيها من مدنيها ...».( ۵۸۳ )

يعنى: هان اى مردم! پيش از اينكه مرا از دست بدهيد هر چه مى خواهيد بپرسيد، بخدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر از آيه آيه قرآن شريف بپرسيد من شما را از هنگامه نزول، مورد فرود، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محكم و متشابه آن، باخبر مى سازم و به شما خواهم گفت كه كدامين آيه در مكه و كدامين آيه در مدينه، فرود آمده است....

(اصبغ بن نباته) آورده است كه: هنگامى كه امیرمؤمنانعليه‌السلام وارد كوفه شد، چهل بامداد در نماز جماعت سوره مباركه (اعلى) را قرائت كرد، برخى از منافقان گفتند: (امیرمؤمنان گويى سوره ديگرى از قرآن را بخوبى اين سوره نمى تواند بخواند.)

اين بهانه جويى به گوش امیرمؤمنانعليه‌السلام رسيد و فرمود:

«ويلهم!! انى لاعرف ناسخه و منسوخه و محكمه و متشابهه و فصله من وصله و حروفه من معانيه. والله ما حرف نزل على محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الا وانا أعرف فيمن انزل وفى اى يوم نزل وفى اى موضع ...»( ۵۸۴ )

يعنى: واى بر آنان! من ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، فصل و وصل، واژه ها و مفاهيم و معارف آن را آن گونه كه فرود آمده است، مى دانم.

بخداى سوگند! هيچ حرفى بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرود نيامد جز اينكه من آن را بخوبى شناختم كه در مورد چه كسى فرو فرستاده شده، كدامين روز فرود آمده و در چه موقعيت و موضعى نازل گرديده است...

۱۳. امام مهدىعليه‌السلام پيام خويش را ادامه داده و مى فرمايد: «الا ومن حاجنى فى سنة رسول الله فانا اولى الناس بسنة رسول الله

يعنى: بهوش باشيد كه اگر كسى بخواهد در مورد سيره و سنت پيامبر با من مجادله نمايد، واقعيت اين است كه من به روش و شيوه صحيح پيامبر و احياى راه و رسم زندگى ساز او از همگان آگاهتر و داناتر و در ميدان عمل بدان عاملتر و پايبندتر هستم.

راستى، بخداى سوگند كه بيشتر سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تغيير نموده و بخش مهمى از آن، دگرگون شده و در ميان برخى مسلمانان كم و زياد گشته است.

شما محققانه و منصفانه از وضو آغاز كنيد و تا اذان، نماز، روزه، زكات، حج، و ديگر امور عبادى را بنگريد.

به قوانين و امور شخصى و فردى، از نكاح و طلاق گرفته تا ساير معاملات و عقود و حدود و ديات، همه را به دقت مورد نگرش قرار دهيد تا اين سخن روشن شود.

اين بازى با سنت و روش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عامل اين دگرگونيها و تغييرات، سه گروهند:

زمامداران خودكامه،

عالمان جاه طلب و بد رفتار،

و ديگر، قانونگذارانى كه قوانين ضد دينى را در جامعه هاى اسلامى وضع و برجاى سنت و روش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گذارند.

اگر بخواهيم بر اين فاجعه غمبار، شرح و تفسيرى بنگاريم هم اسلوب كتاب تغيير مى يابد و هم حجم آن به چندين جلد خواهد رسيد.

آرى! امام مهدىعليه‌السلام نزديكترين و داناترين مردم به روش و سنت صحيح و مطابق با واقع و دست نخورده پيامبرعليه‌السلام است، سيره و اسلوبى كه دست سياست بازان و دغلكاران و عوام فريبان و تزويرگران، آن را به آفت تحريف معنوى گرفتار نساخته است.

آن حضرت در دانش و آگاهى عميق و همه جانبه خويش به سنت و روش و اسلوب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هرگز به كتابهاى انباشته از روايات و بافته هاى دروغسازان و دروغپردازانى كه به بهتان، كارخانه توليدى و صنعتى، طبق شرايط سياسى و اجتماعى و بر اساس تمايل جاه طلبان و صاحبان قدرت و امكانات و نياز روز، فرصت طلبانه، روايات را مى ساختند و بدون ذره اى پروا از خدا و شرم از پيامبرش، همه را به ساحت مقدس پيام آورش نسبت مى دادند، اعتماد نمى كند، بلكه به دانش ژرف و گسترده خويش كه پرتوى از علم خداست و از دانش عميق و آگاهى وسيع پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرچشمه گرفته است، تكيه دارد.

۱۴. آنگاه آن اصلاحگر بزرگ جهانى، همه بشريت، بويژه توده هاى انسانى را كه بر گرد خورشيد وجودش گرد آمده اند، سوگند مى دهد و مى فرمايد:

(شما را بخداى سوگند و به حق او، كه هر كس پيام مرا مى شنود آن را به كسانى كه حاضر نيستند و نمى شوند همانگونه كه هست، برساند.)

در حقيقت اين توده هاى حق طلب مردم در عصر ظهور، بهترين وسيله پيام رسانى هستند كه امام عصرعليه‌السلام همه حاضران و شنوندگان پيام و خطابه خويش را سوگند مى دهد كه پيام زندگى ساز و بنيادى او را در آغاز قيام جهانيش به كسانى كه غايبند و نمى شنوند ابلاغ كنند.

سپس با تأکید بدان مى فرمايد:

(شما را به حق خدا و پيام آورش كه حق عظيم و بى نظير و بى همانندى بر جامعه انسانى دارد و نيز به حق خويشتن بر شما كه حق (ذوى القربى) است، سوگند مى دهم كه ما را در راه حق و عدالت و تحقق آرمانهاى والاى الهى و انسانى خويش يارى كنيد و از مددكاران ما باشيد و در برابر كسانى كه به ما و اهداف بلند ما ستم روا داشته اند، از اهداف بلند ما دفاع كنيد.)

در اين فراز از پيام، آن گرامى، از بشريت حقجو و عدالت خواه مى خواهد كه از ياران و مددكاران او در تحقق بخشيدن به صلح و آزادى جهانى باشند و از آن گرانمايه و اهداف والايش در برابر تجاوزكاران ستم پيشه، قهرمانانه دفاع كنند.

آنگاه بر بيدارى كه در روزگاران گذشته بر خاندان وحى و رسالت، به دليل ستم ستيزى و عدالت خواهى رفته است، انگشت مى نهد و مى فرمايد:

(در قرون و اعصار گذشته، تبهكاران جاه طلب و تشنه قدرت، ما را تهديد كردند و بر ما ستم روا داشتند و ما را از شهر و ديار و خاندان و فرزندان خويش دور ساختند و بر حقوق ما تجاوز كردند و حقوق ما را سلب و پايمال ساختند و باطل گرايان و فريبكاران به ما دروغها بستند.)

آرى! اينها زنجيره اى به هم پيوسته از دردها و رنجها و فشارهاى بى رحمانه اى است كه از رحلت پيشواى گرانقدر توحيد، پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تاكنون، بر خاندان عدالت خواه و حق گرايش رفته است.

اينك ۱۴ قرن است كه اين زنجير تهديد و ارعاب، ستم و بيداد، تبعيد و تجاوز، سيطره بر حقوق و امكانات خاندان وحى و رسالت و دروغ بستن بر آنان و سوء استفاده از نام مقدس، شهرت بلند آوازه، قداست و شكوه و آبرو و عظمت آنان، همچنان استمرار داشته و اين خط تباهى و فريب بر ضد اهداف و آرمانهاى والاى آنان، ادامه دارد.

خاندان وحى و رسالت در طول زندگى خويش در جوى لبريز از ارعاب و تهديد و فشار و تبعيد زيستند. آيا نه اين است كه مدينه منوره، زادگاه و وطن آنان و دوست داشتنى ترين شهرها براى آنان بود؟

چرا و براى چه آنان مجبور به ترك مدينه شده و در روى زمين پراكنده گشته و در ديار غربت به شهادت رسيدند؟

برخى از علويها، بناگزير نام خويش را تغيير دادند و نسب پرافتخار خود را نهان كردند تا دشمنان آنان را نشناسند و خونشان را بر زمين نريزند و جريان تاكنون به همين روال ادامه يافته است....

خود وجود گرانمايه حضرت مهدىعليه‌السلام به همين دلايل از روز شهادت پدر گرانقدرش حضرت عسكرىعليه‌السلام تاكنون به امر خدا و خواست او، از نظرها نهان گشته است.

گذشت كه: به هنگام ظهور و آغاز قيام جهانى خويش، براى نجات بشريت نيز، تجاوزكاران بر ضد اهداف عادلانه و الهى او اقدام مى كنند و سركرده جنبش ارتجاعى سفيانى، سپاه خويش را براى پيكار با آن نجات بخش جهان و انسان، بسوى او گسيل مى دارد.

اما حقوق معنوى و مادى خاندان پيامبر و اموال و امكانات آنان، از روزهاى پس از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم تاكنون، همچنان بدست حكومتهاى حق ستيز و كفر پيشه و زمامداران طغيانگر و در انحصار آنهاست. بوسيله آن، به بدمستى و شراب خوارگى مى پردازند و به فسق و فجور دست مى يازند و آن ثروت و امكانات را در مراكز فساد، گناه و تباهى مصرف مى كنند و سلاحهاى مرگبار، براى به خاك و خون كشيدن بيگناهان مى خزند و آن را وسيله گرم كردن كوره شهوات و جاه طلبيهاى خويش مى سازند.

اما حقوق سياسى و معنوى آنان در سررشته دارى امور و تدبير شئون و حكومت و مديريت عادلانه و شايسته جامعه ها و تمدنها نيز به گواهى تاريخ، همچنان بوسيله دشمنان بدانديش و سياهكار آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم مورد انكار قرار گرفته است.

جاه طلبان ستمكار، اهل بيتعليهم‌السلام را از اداره امور جامعه ها و تمدنها بازداشته و از پرتوافكنى اين مشعلهاى هدايت و نشر دانش و فرهنگ آنان مانع گشته و از پديد آمدن شرايط و جوى كه امامان نورعليهم‌السلام وظايف خويش را انجام دهند و بشريت از بركات آنان بهره ورى گردد، همچنان جلوگيرى نمودند.

خطبه ديگرى از امام مهدىعليه‌السلام

از امام باقرعليه‌السلام خطبه و پيام ديگرى نيز براى امام مهدىعليه‌السلام آورده اند كه اندك تفاوتى با خطبه پيشين دارد.

آن حضرت مى فرمايد: امام هادى، به هنگامه شامگاهى، در حالى كه پرچم پيامبر اسلام در دست، پيراهن آن گرامى بر تن، سلاح ويژه او، نور افشانى و بيان گرم و ديگر ويژگيها و نشانه هاى آن حضرت را به همراه دارد، در مكه ظهور مى كند.

نماز عشاء را به جماعت مى خواند و آنگاه با رساترين صداى نوازش جهانيان را مخاطب ساخته و مى فرمايد:

«اذكركم الله ايها الناس و مقامكم بين يدى ربكم و قد اكد المحجه و بعث الانبياء و انزل الكتاب

«يامركم ان لاتشركوا به شيئا و ان تحافظوا على طاعته و طاعه رسوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ان تحيوا ما احيا القرآن و تميتوا ما امات و تكونوا اعوانا على الهدى و وزراء على التقوى

«قال الدنيا قد دنا فناؤ ها و زوالها و آذنت بالوراع و انى ادعوكم الى الله و الى رسوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و العمل بكتابه و امانه الباطل و احياء السنه ...».( ۵۸۵ )

يعنى: هان اى مردم! بشريت!

اينك در پيشگاه پروردگارتان خداى را به ياد شما مى آورم، خدايى را كه حجتهاى خويش را بر شما تمام و پيام آورانش را ارسال كرد و قرآن را براى هدايت بشر فرو فرستاد.

او شما را فرمان مى دهد كه چيزى را شريك او نسازيد و بر اطاعت او و فرمانبردارى از پيامبرش كوشا باشيد. آنچه را قرآن در انديشه زنده ساختن آن است، زنده سازيد و بدعتها و ضد ارزشهايى را كه قرآن در پى محو و نابودى آنهاست، از ميان برداريد، در راه حق و هدايت، مددكار من باشيد و در راه تقوا و عدالت وزير و كمك كار من.

مردم! پايان جهان و فرجام آن نزديك شده و دنيا، جدايى خويش را اعلان كرده است. من شما را بسوى خداى يكتا و پيام آورش محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عمل به كتاب زندگيساز او و احيا و رواج ارزشهاى و الاى الهى و انسانى و نابودى بدعتهاى جاهلى و باطل و ضد ارزشها فرا مى خوانم.