امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 48757
دانلود: 4168

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48757 / دانلود: 4168
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

نمونه ها

۱. قرآن در نويدى مى فرمايد:

«و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و ماهان و جنود هما منهم ما كانوا يحذرون ».( ۶۸ )

يعنى: و ما اراده كرديم به كسانى كه در روى زمين تضعيف شده اند نعمتى گران، ارزانى داريم و آنان را پيشوايان (راستين) و آنان را وارثان گردانيم.

و به آنان در زمين اقتدار و منزلتى شايسته دهيم و از آنان به فرعون و ماهان و سپاهيانشان چيزى را كه از آن مى هراسيدند، نشان دهيم.

امیرمؤمنانعليه‌السلام در تأويل اين آيه شريفه مى فرمايد: (دنيا پس از چموشى و سركشى، بسان شترى كه از دادن شير به دوشنده اش خوددارى مى كند و آن را براى بچه اش نگه مى دارد، به ما روى خواهد آورد.)( ۶۹ )

سپس به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت كه:

«و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين ...»

(ابن ابى الحديد) در اين مورد مى نويسد: (بزرگان دينى و همفكران ما با اين واقعيت تصريح مى كنند كه اين بيان امیرمؤمنانعليه‌السلام نويد از آمدن امام و پيشواى بزرگى است كه فرمانرواى زمين و زمان مى گردد و همه كشورها در قلمرو قدرت او قرار مى گيرند...)( ۷۰ )

آرى! سخن امیرمؤمنانعليه‌السلام بيانگر آن است كه دنيا پس از سختى و بيداد بسيار نسبت به خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرانجام بسوى آنان روى خواهد آورد. آنان بر كران تا كران گيتى حاكم و بر دشمنان كينه توز خويش پيروز مى گردند.

انبوه مشكلاتى كه بسان سنگها و صخره ها سر راه نهضت آسمانى عدالت خواهانه و مقدس آنان قرار درد همگى رام و كنار مى رود و دنيا پس از سختى و بدرفتارى با آنان برايشان آسان و پس از تلخى و مرارتش شيرين و پس از سركشى اش خاضع و پس از گردن فرازيش مطيع و منقاد آنان مى گردد.

و نيز از امیرمؤمنانعليه‌السلام آورده اند كه فرمود (مستضعفان ياد شده در قرآن كريم كه خداوند اراده فرموده است آنان را پيشواى مردم روى زمين قرار دهد ما خاندان پيامبريم. خداوند سرانجام (مهدى) اين خانواده را بر مى انگيزد و بوسيله او، آنان را به اوج شكوه و عزت و اقتدار مى رساند و دشمنانشان را به سختى، به ذلت مى كشد.)( ۷۱ )

سخن كوتاه در تأويل آيات

اينك كه سخن به تأويل آيات رسيد مناسب است جهت آگاهى بيشتر شما خوانندگان گرامى، سخنى در اين مورد ترسيم گردد.

تأويل

واژه شناسان (تأويل) را برگردانيدن واژه و سخن از معناى ظاهرى به معناى حقيقى و باطنى آن، معنا كرده اند.( ۷۲ ) تأویل و تعبير خوابها نيز اينگونه است.

براى نمونه: حضرت يوسفعليه‌السلام در خواب يازده ستاره و خورشيد و ماه را مى بيند كه در برابر او سجده مى كنند و آنگاه پس از سالهاى طولانى كه حضرت يعقوب و فرزندانش به مصر مى روند، آن خواب و معناى حقيقى آن، روشن مى گردد كه قرآن مى فرمايد:

«...هذا تأویل رؤ ياى من قبل ...»( ۷۳ )

هنگامى كه آنان بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را نزد خويشتن جاى داد و گفت: (اين است تعبير آن خواب من كه اينك پروردگارم آن را تحقق بخشيده است.)

و درست همين بيان در تأویل و تعبير خوابهايى است كه (يوسف) در تأویل آنها مى فرمايد: (غذاى روزانه شما را هنوز نياورده باشند كه من پيش از آن، شما را از تعبير آن خوابها، چنانكه پروردگارم به من آموخته است، خبر دهم....)

امیرمؤمنانعليه‌السلام در روايت از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد آموزش و فراگيرى دانشش از آن حضرت مى فرمايد: (هيچ آيه اى نيست جز اينكه آن گرامى، معناى نهان و تأویل آن را به من آموخت.)( ۷۴ )

بازگشت به بحث

در آيه مورد بحث كه ظاهر سخن از جنايات فرعون است قرآن به اين واقعيت تصريح مى كند كه:

«...و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين

يعنى:... و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روى زمين نعمتى گران ارزانى داريم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.

در اينجا معناى ظاهرى اين است كه خداوند عزت و اقتدار بنى اسرائيل را به آنان باز پس مى دهد و (فرعون) و (ماهان) و سپاهيانشان را به بوته هلاكت مى سپارد.

اما معناى نهان آيه شريفه غير از معناى ظاهرى و روشن آن است. آن معنا اين است كه: مقصود از تضعيف شدگان در آيه شريفه، خاندان پيامبرند. مردم آنان را تضعيف نموده و بر آنان ستم كرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترين بيدادگرى را در مورد آنان روا داشته اند.

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تبيين اين مطلب فرمود:

«انتم المستضعفون بعدى »( ۷۵ )

يعنى: شما تضعيف شدگان پس از من هستيد.

و اين واقعيت تاريخى كه پيامبر از آن خبر داد، هيچ نيازى به اثبات ندارد.

تاريخ اسلامى و روند آن، به صراحت و با رساترين صداى خويش گواهى مى كند كه مردم از همان روز رحلت پيامبر، خاندان او را با كمال تاءسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را بسختى تضعيف كردند.

اگر شما خواننده عزيز به كتابهايى نظير (مقاتل الطالبين) مراجعه كنى، با انواع مصيبتها و رنجها و بيدادگريهايى روبرو مى گردى كه بر خاندان پيامبر باريده است، چرا كه زورمندان و سلطه گران اين نسل پاك و پاكيزه را بشدت تضعيف نمودند و آنچه دلهاى لبريز از كينه و جاه طلبى شان خواست، در دشمنى با آنان انجام دادند و كار بجايى رسيد كه مردم دنيا پرست در راه تقرب به فرمانروايان و بدست آوردن دل آنان سرهاى مقدس فرزندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به حاكمان هديه بردند،( ۷۶ ) همانگونه كه (جعفر برمكى) و عنصرى از اين قماش‍ چنين كردند....

و راستى چه تضعيفى از اين بدتر و ظالمانه تر...؟!!!

اما اراده خدا بر آن قرار گرفت كه بر اين نسل پاك و مظلوم تاريخ و بر رهروان راه و پيروان ستمديده آنان، كه همواره زير فشار و سركوب و تحقير و ذلت قرار داشته و از ساده ترين حقوق بشرى نيز محروم هستند و زورمندان آزادى و كرامت آنان را پايمال ساخته اند، تفضيل فرموده و حكومت و فرمانروايى زمين و زمان را بر آنان ارزانى دارد. حكومت و اقتدارى كه مرزهاى آن دو اقيانوس منجمد شمالى و جنوبى باشد و همه مناطق گوناگون و محيطهاى بهم پيوسته ميان اين دو را شامل گردد. حكومت منحصر به فرد و بى نظيرى كه بدون هيچ مزاحم و رقيب و مخربى حكم راند و از اقتدار و نيروى كامل و كارآيى و خلاقيت بى نظيرى براى اداره شايسته خانواده بزرگ بشرى برخوردار باشد و زمين و زمان و دلها را آباد سازد كه در اين مورد بزودى بحث خواهيم كرد...

نكته ديگر

در پايان بحث، در مورد آيه ۴ و ۵ از سوره مباركه قصص، نكته ديگرى نيز شايسته طرح است و آن اينكه:

ممكن است اين تأویل و معناى نهان آن از آيه شريفه كه امامان نورعليهم‌السلام آن را آشكار ساخته اند از ظاهر آيه نيز دريافت گردد، چرا كه در صدر آيه ۵، دو واژه (نريد) و (نمن) بصورت مضارع كه از آينده خبر مى دهد، بكار رفته است.

از آنجايى كه اين آيات پس از گذشت هزار سال از عصر (موسى) بر قلب مصفاى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرود آمده است مى توان گفت كه: اگر در مورد بنى اسرئيل بود مى توانست بصورت ماضى كه از گذشته پيام دارد، نازل گردد، اينگونه: (واردنا ان نمن) و يا اينگونه: مننا على الذين استضعفوا همانگونه كه در ديگر آيات قرآن بصورت ماضى بكار رفته است.

براى نمونه:

۱.( لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى ...) ( ۷۷ )

۲.( فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ ...) ( ۷۸ )

۳.( وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ ) ( ۷۹ )

۴.( وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ ) ( ۸۰ )

خداوند در همه اين آيات، واژه مورد نظر را به صورت ماضى به كار برده است، اما در آيه مورد بحث بصورت مستقبل( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ )

آيا خود اين نكته، نشانگر اين واقعيت نمى تواند باشد كه معناى نهان و تأویل آيه شريفه را از ظاهر و تفسير آن نيز مى توان دريافت؟

در آيه بعد نيز همينگونه است:( وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ ...)

و جاى اين سؤال كه چرا نفرمود: (و أورينا فرعون و هامان؟)

و نيز در واژه هاى: (نريد) و (نجعلهم) و باز (نمكن) و (نرى)( ۸۱ ) اين واژه هاى ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضى، در صورتى كه مى توانست ماضى باشند.

يك سؤال:

ممكن است اين سؤال طرح گردد كه: (فرعون) و (هامان) و سپاهيانشان، هزار سال پيش از نزول قرآن نابود شده اند با اين وصف، چگونه مى توان آيه مورد بحث را به واپسين حركت تاريخ و آينده جهان تأویل نمود؟

پاسخ:

پاسخ اين است كه واژه (فرعون) در فرهنگ دين و دين شناسان، به مفهوم خودكامگى و بيدادگرى و تجاوز و خود برتر بينى است و نام همه زمامداران خودكامه و خودپرست و تجاوز كار، (فرعون) مى باشد، چرا كه هر عصر و زمانى را (فرعونى) خواهد بود و هر جامعه و امتى را فرعونها.

از دو امام گرانقدر حضرت باقر و صادقعليه‌السلام در تأویل آيه مورد بحث روايت كرده اند كه: (در اين آيه شريفه، منظور از (فرعون) و (هامان) دو عنصر خودكامه از قريش اند. خداوند آن دو را به هنگام ظهور مهدىعليه‌السلام زنده مى كند و از آنان به خاطر آنچه مرتكب شدند بازخواست مى نمايد و آنان را به كيفر جنايتشان مى رساند. و منظور از سپاهيان آن دو نيز، پيروان اين دو عنصر خودكامه اند، همانانى كه با آن دو همكارى كردند و بر خط آنان گام سپردند و نام آنان را سر زبانها انداختند.)( ۸۲ )

دومين نويد

و نيز خداوند در قرآن كريم اينگونه از آن حضرت نويد مى دهد:

( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ) ...( ۸۳ )

يعنى: خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده داده است كه آنان را در روى زمين جانشين ديگران سازد همانگونه كه مردمى را كه پيش از آنان بودند جانشين ديگران كرد و دينشان را كه خود برايشان پسنديده است استوار سازد و وحشتشان را به امنيت تبديل كند، تا تنها مرا بپرستند و چيزى را با من شريك نگيرند. و آنان كه از آن پس، راه كفر و ناسپاسى در پيش گيرند، نافرمانند.

اين آيه شريفه از جمله آياتى است كه به آن حضرت تأویل شده است.

معناى آشكار و ظاهر آيه اين است كه، خداوند:

۱. آفريدگار تواناى هستى به مؤمنان و شايسته كرداران اين امت وعده داده است كه آنان را جانشين ديگران سازد...

طبيعى است كه انسان بر روى همين سياره خاكى زندگى مى كند و آيه ناظر بر همين زمين است و بيانگر اين واقعيت است كه خداوند، سرزمين و امكانات كفر پيشگان جهان را به اين شايسته كرداران با ايمان مى دهد، و بدانان شرايط و امكاناتى مى بخشد كه در زمين با قدرت و عدل و داد فرمانروايى كنند، همانگونه كه در گذشته نيز برخى از دوستانش را جانشين دشمنانش ساخته است.

۲. و نيز به آنان وعده داده است كه قدرت و نيرو و امكاناتى به آنان ارزانى دارد كه دين مورد پسند او را در همه عرصه هاى زندگى پياده كنند و شرايط وحشت بار و هراس انگيز اجتماعى و روانى خويش را به امنيت و آرامش تبديل سازند، به گونه اى كه جز از خدا و عدالت نهراسند و هيچ قدرتمدار و زورمندى نتواند بر آنان، شاخ و شانه بكشد. خداى را بدون ترس و هراس و بصورت آشكار بپرستند و نداى حق و عدالت را به روشنى و با صداى رسا، طنين افكن سازند.

كوتاه سخن اين كه: با نگرش به ظاهر اين آيه، خداوند به مؤمنان و شايسته كرداران اين امت، نويد جامعه اى را مى دهد كه از هر پليدى و ناپاكى پيراسته است و به تمامى ارزشها و قداستها و فضيلتها و شايستگيها آراسته است، اين معناى ظاهرى اين آيه شريفه.

اين وعده شكوهمند خدا كه سه بار با (لام قسم) مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با (نون تأکید)، تاكنون تحقق نيافته است.

چه زمانى مردم با ايمان و شايسته كردار توانستند با اقتدار، حكومت مهر و عدل خويش را در سراسر جهان برپا دارند و در كمال آزادى و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه هاى حيات، پياده نمايند؟

اين مؤمنان شايسته كردارى كه خداوند در آيه مورد بحث اين وعده روح بخش را به آنان مى دهد چه كسانى هستند؟

اگر شما خواننده عزيز به تاريخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانى وحى تاكنون، مراجعه كنيد، به شايستگى در خواهيد يافت كه اين وعده شكوهبار خدا در ظرف اين هزار چهارصد سال تحقق نيافته و اين نويد بزرگ جامه عمل نپوشيده است.

من فكر نمى كنم كه وجدان هيچ مسلمان آگاه و باانصافى بپذيرد كه منظور از مؤمنان شايسته كردار در اين آيه (امويان) و (عباسيان) باشند، چرا كه تاريخ مورد قبول امت اسلام و ملل بيگانه، گواه است كه (امويان) و (عباسيان) در حكومت سياه و وحشتناك خود، سهمگين ترين جنايات را مرتكب شدند و خون پاك اولياى خدا را به زمين ريختند، حرمتها را هتك كردند و كاخهاى ظلم و بيدادشان لبريز از فسق و فجور و ضد ارزش بود كه اگر بخواهيم آن جنايتها را بطور دقيق شرح دهيم كتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.

بعلاوه چه روزگارى براستى دين خدا به تمكن و اقتدار مورد نظر اين آيه مباركه نائل آمد، تا نويد جهان گستر شدن آن تحق يافته باشد همانگونه كه در آيه آمده است:

( وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ ...)

اين صحيح است كه اسلام به دليل جامعيت، محتواى بلند، هماهنگى با فطرت و ديگر ويژگيهاى خود و آورنده و آموزگاران و الگوهاى حقيقى آن امامان نورعليهم‌السلام تاكنون به ميليونها دل و قلب راه يافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه مى دهد، اما سوگمندانه همچنان فاقد يك قدرت منسجم جهانى است؛ بطورى كه در هر گوشه اى از اين جهان پرآشوب، هر كس مى تواند به جنگ با آن بر مى خيزد و بر ضد آن و پيروان آن دست به شقاوت مى زند.

به (چين) يا (شوروى) يا برخى از كشورهاى افريقايى و اروپايى برويد تا ترس و هراسى را كه بر مسلمانان نجات يافته از تصفيه هاى خونين و ظالمانه سايه افكنده است، بشناسيد و با ظلم و فشارى كه از هر سو زندگى آنان را احاطه كرده است، آشنا شويد.( ۸۴ )

در برخى از كشورها نگاه داشتن قرآن بزرگترين جرم است و نگاه دارنده آن در خور سهمگين ترين كيفرها و سخت ترين شكنجه ها.

ديگر از دهها ميليون مسلمانى كه تنها به جرم ايمان به اسلام و قرآن كشته شدند چيزى مپرس.

در (چين) و (شوروى) و (يوگسلاوى) كشتارگاههاى مهيب و رعب آورى برپا گرديد و سيلابى از خون مسلمانان به راه افتاد.

در فليپين هم اكنون نيز مسلمانان از انواع فشار و سركوب و محروميتها رنج مى برند و در (ويتنام) جز خدا نمى داند كه چه شمار مسلمانان بدست كمونيستها قتل عام شدند و از دهها هزار مسجدى كه به اصطبل و محل نگهدارى سلاح و (كنيسه) و ميدان ورزش تبديل شد ديگر مپرس و مگو...

پس چه زمانى نويد و وعده خدا تحقق يافت؟...

سؤال:

ممكن است برخى بگويند: (اسلام در (جزيرة العرب) و كشورهاى خاور ميانه و بسيارى از ديگر كشورها بويژه در روزگار فتوحات اسلامى تمكن و اقتدار يافت... آيا اين نوعى تحقق آن نويد نيست؟)

پاسخ:

صحيح است كه اسلام در مقاطعى از تاريخ خويش، در قلمرو محدودى به قدرت رسيد و رهبرى سياسى و اجتماعى را به كف گرفت، اما آيا براستى همين حاكميت محدود و مقطعى، نويد مورد نظر قرآن و تحقق آن وعده شكوهمند خداست؟ اگر چنين است اين شرايط كه در همان عصر پيامبر تحقق يافت و اسلام بر مدينه و بخشهايى از (جزيرة العرب) حاكم گرديد. با اين وصف معنا و مفهوم اين نويد شكوهبار قرآنى چه مى تواند باشد كه مى فرمايد:

( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ....)

يعنى: خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند وعده داده است كه آنان را در روى زمين جانشين سازد...

بنظر ما، معناى واقعى اين نويد قرآنى اين است كه روزگارى در پيش است كه بر سراسر گيتى حاكم مى گردد و مسلمانان بدون هيچ هراس و دلهره اى راه و رسم مترقى و شعائر و برنامه هاى انسانساز دينى خود را بر پاى مى دارند و در تمامى مناطق مسكونى و آباد جهان، تنها اسلام، تدبير امور و تنظيم شئون بشريت را بدست مى گيرد.

آرى! اين وعده شكوهبار قرآن است و اين هم تاكنون، تحقق نيافته است.

معناى اين آيه در پرتو روايات

امامان معصوم و آموزگاران راستين قرآن نيز در تأویل آيه مورد بحث بر اين انديشه رهنمون هستند كه اين وعده پرشكوه خدا تحقق نيافته و به هنگامه ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام تحقق خواهد يافت.

بزودى در همين كتاب با روايات معتبرى روبرو خواهيد شد كه بطور صريح و بى هيچ ابهامى اين آيه قرآن را بر عصر ظهور آن حضرت و حكومت عدل و مهر او منطبق ساخته اند.

براى نمونه:

۱. از چهارمين امام نورعليه‌السلام آورده اند كه آيه مورد بحث را، تلاوت كرد و فرمود: (بخدا سوگند كه اين مؤمنان شايسته كردار، شيعيان ما اهل بيت هستند و خداوند اين نويد و وعده شكوهبار را بدست بزرگ مردى از ما تحقق خواهد بخشيد او مهدى اين امت است و كسى كه پيامبر در مورد او فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد ساخت تا مردى از عترت من كه نامش، نام من است بر جهان حكومت كند و زمين را همانگونه كه به هنگام ظهور او لبريز از ظلم و جور است مالامال از عدل و داد سازد.)( ۸۵ )

۲. و از دو امام معصوم حضرت باقر و حضرت صادقعليهم‌السلام نيز همين سخن روايت شده است و آنان نيز درست همين نويد را داده اند.

مرحوم (طبرسى) پس از نقل اين روايت مى گويد: (منظور از مؤمنان شايسته كردار، پيامبر و خاندان اويند و اين آيه در بردارنده نويد حكومت عادلانه جهانى اهل بيت، استقرار اقتدار آنان در سراسر گيتى و برچيده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام است.)

و مى افزايد: (خاندان پيامبر در مورد اين واقعيت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است كه اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (مردم! من از ميان شما مى روم اما دو گوهر گرانبها در ميان شما به يادگار مى گذارم: يكى كتاب خدا، قرآن و ديگرى خاندانم. و اين دو تا روز رستاخيز و ورود بر من در كنار حوض كوثر، از هم جدايى ناپذيرند.)

آنگاه مى افزايد: (نويد شكوهمند اين آيه قرآن نيز كه تمكن و اقتدار اهل بيت و استقرار دين خدا بر روى زمين بوسيله آنان است، وعده اى است كه تاكنون تحقق نيافته است از اين رو آن حضرت در انتظار دريافت فرمان ظهور از جانب خداست، چرا كه خداوند در وعده اش تخلف نمى ورزد.)( ۸۶ )

سومين نويد

قرآن در آيه ديگرى مى فرمايد:

( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) .( ۸۷ )

ما در زبور (و كتابهاى آسمانى پيشين) پس از نوشتن در لوح محفوظ، نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث مى برند.

مفسران در تفسير اين آيه، در معناى (زبور) و (ذكر) به توافق نرسيده اند؛ اما اين ديدگاههاى متفاوت، اختلاف جوهرى نيست، چرا كه معناى زبور، چه كتاب آسمانى نازل شده بر داود پيامبر باشد يا مقصود از آن جنس كتابهاى آسمانى مهم نيست همچنانكه معناى (ذكر) نيز در آيه شريفه (تورات) باشد يا (قرآن) يا (لوح محفوظ) همچنانكه مفسرين گفته اند، به محتواى آيه صدمه اى نمى زند و معناى آيه اينگونه است:

(و ما در كتابهايى كه بر پيامبران فرو فرستاديم يا در (زبور) كه آن را به داود پيامبر نازل ساختيم، پس از نوشتن در لوح محفوظ يا تورات و يا قرآن، نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مى برند.)

طبرسى و ديگران در تفسير آيه از پنجمين امام نورعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«هم اصحاب المهدى فى آخر الزمان »(۸۸)

يعنى: اينان ياران حضرت مهدىعليه‌السلام در آخر الزمان هستند. به باور ما، موضوعى كه خداى جهان آفرين در (زبور) و در ذكر نوشته است و آن را با (لقد) و (ان) دو بار، سخت، مورد تأکید قرار داده، شايسته است كه موضوعى بسيار اساسى و حساس در نهايت اهميت باشد.

صحيح است كه برخى مفسران مقصود از (زمين) در آيه مباركه را زمين بهشت دانسته و آيه را اينگونه معنا كرده اند كه: (بندگان شايسته خدا، زمين بهشت را به ارث مى برند.) و برخى نيز زمين مورد نظر را همين سياره خاكى دانسته اند كه سرانجام امت مسلمان آن را با فتوحات خويش به ارث مى برند.

اما اين دو ديدگاه معناى ظاهرى آيه است و معناى نهان و تأویل آيه شريفه اين است كه: (بندگان شايسته خدا بر سراسر جهان حكومت عادلانه و انسانى خويش را، برقرار خواهند ساخت.)

مرحوم (شيخ طوسى) در تفسير آيه شريفه از امام باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه:

ان ذلك وعد الله للمؤ منين بانهم يرثون جميع الارض.( ۸۹ )

يعنى: اين وعده قطعى خدا بر مؤمنان است كه آنان تمامى زمين و زمان را به ارث خواهند برد.

اين آيه مباركه از نظر معنا، به آيه پيش شباهت دارد كه مى فرمايد:

( لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ )

در اين دو آيه، چه تعبير زيبايى به كار رفته است، تعبير به (ارث) و (استخلاف) كه (ارث) انتقال ثروت و امكانات از مرده به زنده و (استخلاف)، نيز قرار دادن يكى بجاى ديگرى را مى گويند.

چهارمين نويد

قرآن مى فرمايد:

( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ) .( ۹۰ )

اين آيه، در قرآن شريف سه بار آمده است و دلالت بر حساسيت موضوع مى كند.

آيه داراى تفسير و ظاهرى است و داراى تأویل و نهانى.

تفسير و ظاهر آيه اين است كه: خداوند پيامبرش حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به توحيد و توحيدگرايى، بندگى خدا، پرستش او و دين اسلام فرستاد تا اين دين آسمانى را با قدرت و قوت به همه اديان پيروزى بخشد و سراسر گيتى در قلمرو توحيد و عدالت و تقواى مورد نظر قرآن قرار گيرد.

در آيه شريفه واژه (ليظهره) در خور تعمق است، چرا كه (ظهور) در اينجا به معناى برترى كامل و روشن با چيرگى و قدرت همه جانبه و كامل است كه مى فرمايد:

( كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ) .( ۹۱ )

كه معناى آيه شريفه اين مى شود: (دين حق، با اقتدار و شكوه پيش مى رود و بر همه اديان، برترى كامل و پيروزى همه جانبه مى يابد و جهان را در سايه هدايت خويش مى گيرد.

با اين بيان اگر گفته شود كه اين وعده، تحقق يافته و اراده خداوند جامه عمل پوشيد است، معناى آيه اين است كه: (خداوند همه دينها و آيينها و كشيهاى منحرف و بى اساس را بوسيله قرآن و پيامبر، باطل و با آمدن اسلام نفى كرد و هرگونه شرك و انحراف و زندقه و پرستش باطل را مردود شمرد و از صفحه گيتى برانداخت و جهان، جزيره توحيدگرايى و مهد عدالت و آزادى و تقوا پيشگى گرديد.

اين معناى ظاهرى آيه، اما اگر بخواهيم از تأویل آيه سخن بگوييم و در پرتو معناى نهان او راه جوييم، بايد بگوييم كه اين وعده قطعى و تخلف ناپذير هنوز تحقق نيافته است.

مسلمانان هنوز شمارشان حدود يك چهارم مردم جهان يا كمتر است و بر كشورهاى اسلامى قوانين و مقررات غير اسلامى حكومت مى كند و مرامها و كيشهاى ساختگى و دروغين، آزادانه به حيات خود ادامه مى دهند.

در برخى از كشورها، مسلمانان، اقليت پايمال شده اى هستند كه فاقد قدرت و امكانات و بر سرنوشت خويش حاكم نيستند، بنابراين پيروزى كامل حق بر باطل كجاست؟

و نويد قطعى و تخلف ناپذير( لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ) چه زمانى و چگونه تحقق يافته است؟