و امّا مسئلۀ اخیره و آن اشتراط صرف مال الصلح است در مصارف معیّنه، پس هر قدر که ما بعد الموت صرف می شود باید از ثلث زیادتر نباشد. چون برگشت آن به وصیّت است هر چند شرط کرده است. چون که مفروض این است که شرط کرده است صرف مال خارجی خود را، و این مثل این نیست که مصالحه کند و شرط کند که مصالح له از مال خود بعد از موت او معادل آن را صرف او کند که در این صورت حکم وصیّت را ندارد. زیرا که مصالح مالک، مستحقّ مصارف مقرّره است از اوّل امر، نه اینکه مالک مالی باشد و در آن قراری داده باشد.
سؤال ۲۷۳: صلح به شرط خیار مادام الحیوه صحیح است یا نه؟
جواب: اگر محاباتی باشد صحیح است.
سؤال ۲۷۴: شخصی دو دانگ آسیای مخروجه داشت. یک دانگ آن را فروخت به شخصی به بیع قطعی به دوازده تومان و دست گردان کردند. بعد چون مشتری ساختن آسیاب را می دانست و پول نداشت، اجاره نمود کار آسیاب را به دوازده تومان، مشروط آن که جمیع مصالح او را خود مشتری بدهد. و نیز شرط شد که هرگاه در مدّت معین آسیاب را درست نکرد بایع قادر بر فسخ باشد.
آیا این اجاره صحیح است یا نه؟
اگر به لفظ مقاطعه نوشته باشد ملاّئی، فرق می کند یا نه؟
اگر اجاره نامچه را درست ننوشته باشند، ولی بناء طرفین بر اجاره بوده و صیغه به همین نحو جاری شده هم، صحیح است یا نه؟
بر فرض بطلان اجاره، بیع صحیح است یا نه؟
بر تقدیر بطلان، آیا مشتری مستحق اجرت المثل است یا نه؟
جواب: هرگاه مقدار مصالح معلوم باشد ولو به حسب تخمین که غرر و جهالت نداشته باشد، بعید نیست صحت اجارۀ مزبور لکن به مقتضای شرط ضمن العقد، مصالح، مال بایع می شود به اندازه حصّۀ او از آسیاب، به نحو شرط نتیجه یا سبب. و مناط جریان، صیغه است نه نوشته. و بر تقدیر بطلان اجاره از جهت غرر یا غیر آن، بیع باطل نمی شود و مشتری مستحق است اجره المثل عمل و قیمت مصالح را ؛ بلکه اعیان آنها مال او است.