الدلیل علیه. ومع ذلک کلّه، هرگاه در مسئله مراعات احتیاط شود بهتر است ( والله العالم ).
سؤال ۳۹۳: هرگاه مصالحه کند مالی را به کسی، و شرط کند صرف معادل قیمت آن در مصارف او بعد از موت، که وصیّت را به نحو شرط ضمن العقد ادا کند. و بعد متبیّن شود بطلان صلح، آیا وصیّت هم باطل می شود یا نه؟
جواب: بلی، باطل می شود. چون جزء عقد مصالحه بوده، به بطلان آن، شرط باقی نمی ماند.
سؤال ۳۹۴: صلح فرار از دین صحیح است یا نه؟
جواب: اظهر عدم صحت است. امّا لانصراف ادلّه الصلح، و امّا لقاعده الضرر، و امّا للاخبار الدالّه علی النهی عن بیع العنب فیعمل خمراً
ونحوها. و بها یمکن ان یستدلّ علی بطلان صلح ماله لاولاده للفرار عن الحجّ بعد حصول الاستطاعه.
سؤال ۳۹۵: صلح کلی مؤجّل به کلّی مؤجّل، مثل بیع است در بطلان، یا فرق است؟
جواب: علی ما هو التحقیق که صلح، عقدی است مستقلّ، مانعی ندارد. و دلیل بر بطلان بیع دین به دین، شامل مقام نیست ( والله العالم ).
سؤال ۳۹۶: زید تمام مایملک خود را مصالحه می کند به عمرو، بمال المصالحۀ معیّن مأخوذ به اختیار تا چهل سال که بلسانه به نیابت، فسخ کند. بعد عمرو مصالحه می کند دو ثلث آن اموال را به پسر زید، که صغیر است، بمال المصالحۀ معیّن، و در آن چهار شرط می کند:
یکی آنکه تا ده سال، خیار داشته باشد که بر تقدیر فوت متصالح، فسخ نماید. دویّم آنکه زید، مختار باشد در تصرّف در آن، حتّی به نقل و انتقال. سیّم آنکه اگر مخارجی لازم شود به جهت احقاق حقّ و دفع ظلم، دو ثلث آن بر متصالح باشد. چهارم، همشیره های متصالح، هرگاه کدورتی فیمابین آنها و شوهرهای ایشان اتّفاق افتاد، حقّ داشته باشند که در خانه ای پدری سکنی نمایند.
آیا این مصالحه، صحیح است یا فاسد؟ و بر فرض صحّت، هرگاه متصالح فوت شد، خیار
____________________