3 - چگونه یک ذرّه مورد اتمام حجّت قرارمیگیرد؟
پس از آنکه علاّمه طباطباییرحمه الله ماجرای عالم ذرّ را مطرح میکند، مینویسد:
اینها جهات مختلف اشکالهایی بود که بر عالم ذرّ برای انسان وجود دارد که از روایات فهمیدهاند و هیچ راهی در مباحث علمی برای حل آنها نیست و نمیتوان آیه را بر آن حمل کرد
آنگاه تفسیری را بر عالم ذرّ مطرح میکند که اشکالهای مورد نظر او را نداشته باشد و آن، تفسیر عالم ذرّ به عالم ملکوت است.
البته اشکالهایی که بر نظریه او وارد میباشد عمیقتر و بیشتر از اشکالهایی است که او بر نظریه بر خاسته از روایات محققان کردهاست و ما این نظریه را در فصل ویژگیهای عالم ذرّ در ضمن بحث مکان عالم ذرّ مورد بررسی قرار دادیم و اشکالها و دلایل رد آن را ارائه کردیم.
امّا پیش از آنکه به مطالب علاّمه طباطباییرحمه الله و پاسخ اشکالهای او بپردازیم بیان این نکته لازم است که ذکر کلماتی نظیر محال بودن، مخالفت با عقل و وحی و امثال آن از بنیان محکمی برخوردار نیستند و دلایلی که آورده شده همه قابل پاسخگویی بوده و برخی از آنها بسیار ضعیف میباشند. این برداشتی که محققان از عالم ذرّ ارائه کردهاند که در مقطعی از دنیا واقع شده است در دهها روایت آمده است و این نظریه پیش از آنکه به محققان نسبت داده شود به معصومینعليهمالسلام
منسوب است آنگاه طرح محال بودن و غیر قابل اثبات بودن موضوعی که در روایات فراوانی وارد شده است در غایت دشواری است و انصراف این اشکالها از معصومینعليهالسلام
و نسبت آنها به محققان نیز آن را توجیه نمیکند.
تحقق عالم ذرّ بر روی زمین و پیش از مقطع کنونی دنیا نه محال است و نه مخالف آیات و روایات میباشد بلکه امری ممکن و برخاسته از قرآن و روایات است. وجود عالم ذرّ پیش از آفرینش مقطع کنونی انسان هیچ امتناعی ندارد و اثبات آن از اثبات رجعت، قیامت و برخی مسائل آن نظیر شبهه آکل و مأکول دشوارتر نیست. ممکن است عالم ذرّ و مسائل آن به شکلی که در روایات آمده است برای کسی حل نشود امّا به توفیق الهی برای دیگران حل شود. امام رضاعليهالسلام
در نامهای مینویسد:
لاتَقُلْ لِما بَلَغَکَ عَنّا أو نُسِبَ إلَینا هذا باطلٌ وَإِنْ کُنتَ تَعرِفُ خِلافَهُ فَإِنَّکَ لا تَدْرِی لِمَ قُلنا وَ عَلی أَیِّ وَجهٍ وَ صِفَةٍ؟
وقتی حدیثی از ما یا منسوب به ما به تو رسید نگو باطل است اگر چه خلاف آن را بدانی، تو که نمیدانی چرا ما آن را بیان کردیم و بر چه صورت و صفتی میباشد؟
و امام باقرعليهالسلام
فرمود:
لا تکذّبوا بحدیث آتاکُم اَحَدٌ فانَّکم لا تَدرُونَ لَعَلَّهُ مِنَ الحَقِّ؛
حدیثی را که کسی برای شما میآورد تکذیب نکنید، شما که نمیدانید شاید حق باشد.
بنابراین باید در رد معارفی که روایات فراوانی بر آنها وارد شده و امتناعی نداشته و بلکه میتوانند در پرتو قدرت خداوند تحقق یابند و مورد تأیید بسیاری از علما و محققان قرار گرفتهاند جانب احتیاط را پیش گرفت.
اکنون وقت بررسی اشکالهای علاّمه طباطباییرحمه الله بر عالم ذرّ رسیده است همان اشکالهایی که او را در مقام نتیجهگیری به اتخاذ مواضع مطرح شده سوق داده بود البته فرمایشهای آن بزرگوار زیاد است و ما آنها را به تدریج مطرح و مورد بررسی و پاسخگویی قرار میدهیم. او در بیان ماجرای عالم ذرّ از دید طرفداران آن مینویسد:
آنچه را که طرفداران عالم ذرّ از روایات فهمیده و آن را بر آیه حمل کرده و بر اثبات آن همت گماردهاند این است که خدای سبحان پس از آنکه جسم آدم را به صورت کامل آفرید نطفههایی را که در پشت او بود بیرون آورد و آنها فرزندان بدون واسطه او شدند آنگاه از آن نطفهها، نطفههای دیگری را که فرزندان نطفههای قبلی شدند بیرون آورد و اجزاء اصلی آن را از این اجزاء جدا کرد و سپس از این اجزاء، اجزاء دیگری را که نطفه اجزاء دیگر بودند بیرون آورد و این کار را همچنان ادامه داد تا آخرین اجزایی که مشتق میشد بیرون آورد. به عبارت دیگر نطفه آدم را که ماده اصلی بشر است بیرون آورد و آن را به تعداد بیشماری از بنیآدم تجزیه کرد سپس خدای سبحان هر یک از این ذرّات را به صورت انسانی تمام عیار و عین همان انسان دنیوی که این ذرّه جزئی از آن است در آورد به گونهای که جزئی از اجزاء جسم زید بود عیناً زید گردید و آن جزئی که از اجزاء جسم عمرو بود عیناً عمرو گردید و همه را از جان و عقل و چیزی که با آن بشنوند و سخن بگویند و چیزی را ظاهر کرده و یا کتمان کنند برخوردار گرداند و در این هنگام خود را به آنها شناساند و همه را مخاطب خود ساخته و آنها هم جواب او را دادند و صادقانه یا غیرصادقانه به پروردگاری او اعتراف کردند. آنگاه خداوند پس از گرفتن پیمان از آنها همه را به پشت پدر خود برگرداند تا اینکه همه در پشت آدم جمع شدند در حالیکه همه آنها دارای حیات و معرفت به پروردگاری او بودند اگر چه جز این معرفت همه مسائل دیگر آن عالم را از آنچه به هنگام شهادت دادن و پیمان سپردن فراموش کردند و آنها در پشت پدران خود خواهند بود تا خداوند اجازه خروج به دنیا را به آنها بدهد. پس به دنیا خواهند آمد در حالیکه آن معرفت را که در خلقت اول خود در عالم ذرّ به دست آورده بودند به همراه خواهند داشت و آن معرفت حکم آنها به وجود پروردگار و مالک و مدبری است که امور آنها را اداره میکند.»
آنگاه بر این برداشتی که نقل کردهاست اشکال کرده میگوید:
چگونه میتوان اثبات کرد که یک ذرّه از ذرّات بدن زید که یک جزء از اجزائی است که از پشت آدم و از طریق نطفه او به فرزندش و از آن فرزند به فرزندش و از آن، به فرزندش و همچنین ادامه یابد تا به زید برسد عیناً همان زید باشد و دارای درک زید و عقل و دل و گوش و چشم او باشد و همان باشد که تکلیف متوجه او گشته و حجّت بر او تمام شده و از او عهد و پیمان گرفته شد و پاداش و عذاب بر او واقع گردد در حالیکه حجّت قاطع عقلی و نقلی قائم است که انسانیت انسان به نفس اوست که حقیقتی ماوراء مادّه دارد و با بدن دنیوی به وجود میآید.
آنچه را علاّمه طباطباییرحمه الله به طرفداران عالم ذرّ نسبت داده و همچنین اشکالهایی را که بر آنها وارد کردهاست جای تأمّل دارد؛ زیرا درباره آفرینش آدم دو قول مطرح است که یکی از آن دو قول این است که همه آنها را از گل آفرید در این صورت ماده اصلی آنها همان گل اولیه است. این قول را که برخاسته از برخی روایات میباشد کسی بر آیه تحمیل نکرده است بلکه آن را متفاوت از آیه دانسته و حمل بر تعدد عالم ذرّ میکنیم و با وجود تحقق این احتمال اشکال منتفی میگردد.
امّا قول دیگر که گرفتن ذرّیه آدم از پشت اوست به گونهای که در سخنان علامهرحمه الله آمده محل تردید است و نمیتوان این شیوه تکثیر نسل را قطعی دانست. بله میتوان آن را به عنوان یک احتمال مطرح کرد.
صاحب تفسیرالمیزان در ادامه احتمال خود مینویسد:
به عبارت دیگر نطفه آدم را که ماده اصلی بشر است بیرون آورد و آن را به تعداد بیشماری از بنیآدم تجزیه کرد...
امّا ما دلیل قطعی بر این نظر نداریم. این نگاه تجزیهای به نحوه شکلگیری نسل آدمعليهالسلام
در عالم ذرّ میتواند صرفاً یک حدس و احتمال باشد که اگر کسی هم آن را مطرح کرده باشد قول همه طرفداران عالم ذرّ نخواهد بود. بله گرفتن فرزندان آدمعليهالسلام
از پشت او مطرح است امّا اینکه چگونه خداوند آنها را از پشت آدمعليهالسلام
گرفت روشن نیست.
نسل موجود در مقطع فعلی دنیا هم از پشت آدم گرفته شدهاست امّا به این صورت که ذرّاتی از پشت آدم در رحم حوّا قرارگرفت و با توجه به شرایط خاص خود، فرزندانی شدند که از حوّا متولد گردیده و بزرگ شدند و آنها نیز با اختیار همسر فرزندانی پیدا کردند و به همین صورت استمرار یافته تا به نسل فعلی رسیده است ولی آیا در عالم ذرّ اینگونه بوده است؟ آیا به شکل برخی موجودات دیگر تکثیر شدهاند و با چه سرعتی این کار انجام گرفته و سؤالات دیگری که پاسخ آنها برای ما معلوم نیست.
آنچه اجمالا معلوم است این است که خداوند به حکمت و قدرت خود نسل آدم را تکثیر کرد امّا اینکه جزئیات این تکثیر و شیوه آن چگونه بوده است بیان نشده است و نیازی هم به بیان آن نبوده است زیرا پرداختن به این مسائل حاشیهای، انسان را از اصل مطلب که پیمان سپاری است دور میسازد.
نکته دیگری که در تفسیر المیزان مطرح شده مسئله بازگشت ذرّیه آدم به پشت اوست که مینویسند: «خداوند پس از گرفتن پیمان، آنها را به پشت او بازگرداند و همه در آنجا جمع شدند تا خداوند اجازه خروج به دنیا را به آنها بدهد.»
اصل برگشت ذرّیه آدم به پشت او در روایات وارد شدهاست امّا این برگشت به چه صورت بوده است، آیا آنها هر کدام به پشت پدر خود بازگشتهاند تا به آدمعليهالسلام
رسیده است و تنها فرزندان بدون واسطهاش به پشت او بازگشتهاند یا به گونه دیگری بوده است و آیا این بازگشت به صورت تغذیه و شیوه آکل و مأکول صورت گرفته که آنها مانند سیر طبیعی این مقطعِ از دنیا مرده و جزء خاک شده و آنگاه در یک سیر غذایی جزء بدن او شده باشند، احتمالات مختلفی وجود دارد که نمیتوان به صورت قطعی درباره آن نظر داد. آنچه مسلم است این است که خداوند همه آنها را به حکمت و قدرت خود به هر شکلی که اراده کرده بود به صلب آدمعليهالسلام
بازگرداند و ورود در شیوه و جزئیات آن، که تولید برخی از اشکالات را هم به همراه دارد ضرورتی نخواهد داشت. اینگونه مطالب درباره قیامت و زنده شدن بدن انسانها به گونهای که در دنیا بوده است مطرح میباشد که باید به اصل مسئله بازگشت و سازندگی آن در زندگی او پرداخت و جزئیات و شیوههای آن را که سبب مباحث غیر لازم و بینتیجه میگردد به علم خدا ارجاع داد.
امّا اینکه در بیان علاّمه طباطباییرحمه الله آمده بود که یک ذرّه دارای درک زید و عقل و گوش و چشم باشد و تکلیف متوجه او گشته و پیمان از او گرفته شده و پاداش و عذاب بر او واقع شود در حالیکه انسانیت به نفس اوست، به برداشت خاص او مربوط میشود و طرفداران عالم ذرّ هرگز امور ذکر شده را تنها متوجه آن ذرّه و بدون توجه به روح او نمیدانند بلکه آنچه مورد توجه است روح انسان است که روزی در مقطعی از دنیا به جسم کوچکی تعلق گرفته است و روز دیگری در مقطع دیگری از دنیا به آن جسم بزرگتر تعلق میگیرد و عقل و درک و تکلیف متوجه اوست و جسم مادی چه در عالم ذرّ و یا در عالم فعلی ابزاری در خدمت او میباشد.
نکته دیگری که در پایان آن بخش در تفسیرالمیزان آمده بود که «روح حقیقتی، ماوراء مادّه است که با بدن دنیوی به وجود میآید» اگر چه به وجود آمدن روح با بدن با نص صریح روایات فراوانی سازش ندارد و عدّهای از فلاسفه نیز در جای خود آن را نپذیرفتهاند، به فرض که چنین نظریهای درست باشد لازم نیست روح انسان همزمان با بدن فعلی او بهوجود آید بلکه میتواند با همان بدن عالم ذرّ به وجود آمده باشد و دوباره در این مقطع از دنیا به بدن او تعلق گیرد. البته بنابر روایات معصومینعليهمالسلام
ارواح انسانها پیش از عالم ذرّ، در عالم ارواح آفریده شده بودند و در دو مقطع از دنیا و سپس در عالم قیامت هم به آن تعلق خواهند گرفت و این تعلق برای کسانی که رجعت میکنند در سه مقطع از دنیا صورت خواهد گرفت.