عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان

عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان0%

عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان نویسنده:
گروه: سایر کتابها

عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد رضا اكبرى
گروه: مشاهدات: 16641
دانلود: 2873

توضیحات:

عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 79 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16641 / دانلود: 2873
اندازه اندازه اندازه
عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان

عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل پنجم بازگشت از انتخاب‌های عالم ذرّ)

بررسی بازگشت از انتخاب‌های عالم ذرّ

یکی از مباحث مهم عالم ذرّ، امکان یا عدم امکان بازگشت از انتخابی است که در آن عالم صورت گرفته است. برخی گفته‌اند هر انتخابی که انسان در عالم ذرّ داشته است در دنیا هم آن را ادامه خواهد داد و هرچه در این عالم انجام می‌دهد بر اساس سنگ بنایی می‌باشد که در عالم ذرّ نهاده است. سید نعمت اللَّه جزایری گوید:

عالم المیثاق هو التکلیف الاول و هذا العالم انما جاء علی وفقه حذو النعل بالنعل و القذّة بالقذّة و من ثم قال بعض اکابر الصحابة: ان الناس یخافون اللَّه من الیوم الآخر و انا اخاف من الیوم الاول یرید به عالم المیثاق(111)

عالم میثاق همان عالم تکلیف اول است و این عالم دنیا به همان‌گونه و بدون کم و زیاد از پشت سرآن خواهد آمد و از این جاست که بعضی از بزرگان اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفته‌اند؛ مردم برای روز قیامت از خدا می‌ترسند و من به خاطر روز اول از خدا می‌ترسم و مرادش عالم میثاق است

مولی صالح مازندرانی شارح کتاب کافی می‌نویسد:

«من امتثل بامره فی ذلک الوقت فهو مؤمن حین کونه فی اصلاب الاباء و ارحام الامهات و حین تولّده وحین کونه فی هذه النشأة و حین موته و بعده ابداً.»

هرکس در آن هنگام (عالم ذرّ) اطاعت کرد، در پشت پدران و رحم‌های مادران و زمان تولد و حضور در این عالم و هنگام مرگ و پس از آن برای همیشه مؤمن خواهد بود.

به جز راه وفا و عشق نسپرد

بر آن زاد و بر آن بود و بر آن مرد(112)

همچنین فاضل استرآبادی می‌نویسد:

«قد وقع التصریح فی کلامهمعليهم‌السلام بانّ فعل الارواح فی عالم الابدان موافق لفعلهم یوم المیثاق.»(113)

در سخنان ائمهعليهم‌السلام تصریح شده‌است که عمل ارواح در عالم بدن‌ها (دنیا) موافق عمل آنها در عالم میثاق است.

عدّه‌ای از ظاهر این بیانات و برخی روایات استفاده کرده‌اند که زندگی در دنیا همراه با جبر خواهد بود، اگرچه ممکن است آنها چنین معنایی را در گفته‌های خود اراده نکرده باشند.

علامه شعرانی گوید:

مع قطع النظر عن شبهة الجبر فلا اری فی المعنی المتفق علیه بین اخبار المیثاق و الذرّ شبهة یصعب حلها.(114)

«با قطع نظر از شبهه جبر، شبهه‌ای در معنای مورد اتفاق اخبار میثاق و عالم ذرّ نمی‌بینم که حل آن دشوار باشد.»

شبهه جبر از اهمیّت بالایی برخوردار است؛ زیرا جبر نه تنها امکان بازگشت از انتخاب در عالم ذرّ را منتفی می‌سازد که با بسیاری از معارف دیگر که انسان را در عملکرد خود آزاد می‌دانند تنافی دارد. از این رو باید بحث جامعی را در این باره مطرح کنیم و ابتدا باید آنچه که سبب برداشت جبری از عالم ذرّ گردیده است را مورد توجه قرار دهیم.

دلایل عدم امکان بازگشت‌

عدم امکان بازگشت از انتخاب در عالم ذرّ، به بخشی از روایات عالم میثاق برمی‌گردد که ظاهر آنها موهم جبر است و ما به نقل و بررسی مهم‌ترین آنها می‌پردازیم و با توجه به اینکه متن عربی روایات در فصل ششم همین کتاب خواهدآمد، به ترجمه آنها در این بحث اکتفا می‌کنیم:

1 - امام باقرعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پروردگار من امتم را که در خاک (عالم ذرّ) بودند به من نشان داد و نام آنها را به من یاد داد؛ همان‌گونه که همه اسم‌ها را به آدم آموخت.(115)

از این روایت امام باقرعليه‌السلام و هفت روایت دیگر(116) استفاده شده است که وقتی اسامی امّت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به او معرفی شده باشند برای حفظ صحت و راستی این آمار الهی، نباید کسی به آنها اضافه و یا از جمع آنان کاسته گردد. بنابراین کسی از آنها نمی‌تواند کافر شود و کافری هم نمی‌تواند با پیوستن به جمع آنها مسلمان گردد و این جبر است.

2 - امام سجادعليه‌السلام فرمود: خداوند بر ولایت ما از آنها پیمان گرفت و نه زیاد خواهند شد و نه از آنان کاسته می‌گردد.(117)

3 - امام باقرعليه‌السلام فرمود: با مردم دشمنی نکنید، اگر آنها می‌توانستند که ما را دوست داشته باشند قطعاً دوست می‌داشتند. همانا خداوند در روزی که از پیامبران پیمان گرفت از شیعیان ما هم پیمان گرفت پس نه هرگز کسی به آنها اضافه می‌شود و نه کسی از آنها کاسته می‌گردد.(118)

از این دو روایت و امثال آنها نیز استفاده شده است که شیعیان تنها کسانی هستند که در عالم ذرّ بر ولایت ائمهعليهم‌السلام پیمان سپردند و کس دیگری امکان شیعه شدن را ندارد همان‌گونه که آنها نمی‌توانند شیعه نباشند و این جبر است.

4 - حسین بن نعیم گوید: از امام صادق‌عليه‌السلام درباره این سخن خدا که فرمود:«فمنکم کافر و منکم مؤمن» (119) سؤال کردم و ایشان فرمودند: روزی که خداوند از انسان‌ها پیمان گرفت درحالی‌که به اندازه ذرّه‌ای در پشت آدم قرار داشتند ایمان و کفر آنها به ولایت ما را شناخت.(120)

از ظاهر این روایت هم استفاده شده است که خداوند کسانی را که به ولایت اهل‌بیتعليهم‌السلام ایمان آورده و یا کفر ورزیدند شناخت و اگر این شناخت بخواهد پابرجا بماند باید تعداد شیعیان ثابت باشد وگرنه این شناخت دستخوش تحوّل خواهدشد و لازمه چنین ثبوتی، حاکمیت جبر بر زندگی بشر است.

5 - امام باقرعليه‌السلام فرمود: «خداوند مردم را در عالم میثاق آفرید و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله را به سوی آنها فرستاد. برخی از آنان به او ایمان آوردند و عدّه‌ای تکذیب کردند. آن‌گاه آنها را در دنیا آفرید، سپس کسانی که در عالم میثاق به او ایمان آورده بودند به او ایمان آوردند و کسانی که او را انکار کرده بودند انکار نمودند پس خداوند فرمود: «ایمان نمی‌آورند به چیزی که از قبل، آن را تکذیب کردند.»(121)

6 - امام صادق‌عليه‌السلام درباره این سخن خدا که فرمود: «آن‌گاه پس از نوح، رسولانی را به سوی قومشان فرستادیم و آنها با دلایل روشن نزد آنان آمدند امّا آنها به چیزی که از پیش آن را تکذیب کرده بودند ایمان نیاوردند.» فرمود: خداوند رسولان خود را به سوی مردم فرستاد در حالی‌که در پشت مردان و رحم زنان بودند، پس هرکس که در آن هنگام آنها را پذیرفت، پس از آن هم پذیرفت و هرکس در آن هنگام انکار کرد پس از آن هم انکار نمود.(122)

از این دو روایت و مشابه آنها و آیه‌ای که مورد تمسک قرار گرفته چنین برداشت شده که هرکس در عالم میثاق ایمان آورده است در این عالم نیز مؤمن خواهد بود و کسانی که در آن نشأت ایمان نیاوردند در این عالم هم ایمان نخواهند آورد و این کفر و ایمان از پیش تعیین شده‌ای است که عین جبر می‌باشد.

7 - امام صادق‌عليه‌السلام درباره این سخن خدای عزّوجلّ(123) «ایمان کسی که از قبل ایمان نیاورده‌است سودی ندارد» فرمود: مراد عالم میثاق است و «یا خیری در زمان ایمان خود به دست نیاورده‌است» مراد اقرار به پیامبران و جانشینان آنها و امیرالمؤمنینعليهم‌السلام به طور خاص است. ایمان چنین کسی (که یا در عالم ذرّ ایمان نیاورده و یا اگر ایمان آورده به انبیاء و جانشینان آنها و امیرمؤمنان ایمان نیاورده است) سودی ندارد زیرا این ایمان سلب می‌گردد.(124)

بنابراین هر کس که در عالم ذرّ ایمان نیاورده است در این دنیا مجبور به کفر خواهد بود؛ زیرا ایمانش سودی ندارد و از او سلب خواهد شد.

8 - امام باقرعليه‌السلام فرمود: اگر مردم بدانند آغاز آفرینش انسان چگونه بوده است، دونفر با یکدیگر (درباره پذیرش دین) اختلاف نمی‌کردند. همانا خدای عزّ و جلّ پیش از آفرینش فرمود: آبی گوارا پدید آی تا بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم و آبی شور و تلخ پدید آی تا آتش جهنم و گنهکاران را از تو بیافرینم. آن‌گاه فرمود با یکدیگر مخلوط شوند و از همین روست که مؤمن، کافر را و کافر، مؤمن را از خود متولد می‌کند.

سپس گلی را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدّت مالش داد، ناگاه همه مانند مورچه‌های ریز به حرکت درآمدند (و به دو بخش یمین و شمال تقسیم شدند) سپس به اصحاب یمین فرمود: به سلامت به سوی بهشت روید و به اصحاب شمال نیز فرمود به سوی دوزخ روید و باکی هم ندارم. آن‌گاه دستور داد آتشی برافروزند و به اصحاب شمال فرمود: وارد آن شوید آنها هم ترسیدند و وارد نشدند. پس از آن به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید پس آنها وارد شدند و به آتش فرمود: سرد و سلامت باش و آتش هم سرد و سلامت گردید.

اصحاب شمال گفتند: ای پروردگار ما! از لغزش ما درگذر و دوباره آغاز کن. خداوند فرمود: از سر گرفتم وارد آتش شوید. آنها هم به طرف آتش رفتند و دوباره ترسیدند در آن‌جا بود که اطاعت و معصیت ثابت گردید. پس نه این گروه (اصحاب یمین) می‌توانند از آن گروه باشند و نه آن گروه (اصحاب شمال) می‌توانند از این گروه باشند.(125)

9 - امام سجادعليه‌السلام فرمود: خداوند جبرئیل را به سوی بهشت فرستاد و او گِلی از گِل‌های بهشت را برای او آورد و فرشته مرگ را به سوی زمین فرستاد و او هم گلی از گل‌های زمین را برای او آورد. آن‌گاه هر دو را با هم مخلوط کرد و به دو نصف تقسیم کرد و ما را از بهترین آن دو قسم قرار داد و شیعیان ما را هم از طینت ما قرارداد. پس آنچه شیعه ما به اعمال زشت رغبت دارد از اختلاطی است که با طینت زشت آنها پیدا کرده و بازگشت او به سوی بهشت است و آنچه از خوبی و نماز و روزه و اعمال نیک در دشمن ما وجود دارد از اختلاطی است که با طینت پاک ما پیدا کرده‌اند و بازگشت آنها به سوی آتش است.(126)

10 - امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: خدای عزّوجلّ مؤمن را از طینت بهشت آفرید و کافر را از طینت جهنم خلق کرد. وقتی خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد روح و جسم او را پاک می‌کند آن‌گاه چیزی از خیر را نمی‌شنود مگر اینکه آن را می‌پذیرد و چیزی از زشتی را نمی‌شنود مگر اینکه آن را انکار می‌کند.(127)

از این سه روایت استفاده شده‌است که تقسیم انسان‌ها به اصحاب یمین و اصحاب شمال و سعادتمندی گروه اول و بدبختی گروه دوم و اینکه کسی از این دو گروه نمی‌تواند در گروه دیگری وارد شود و عدّه‌ای از انسان‌ها برای بهشت و عدّه‌ای برای جهنم آفریده شدند و اینکه طینت انسان‌ها بر دو گونه پاک و بهشتی و پست و جهنمی است و طینت اول سبب انجام نیکی‌ها و طینت دوم موجب انجام زشتی‌ها می‌باشد، عین جبر است.

مجموع این ده روایت و روایات مشابه آنها سبب شده است که عالم ذرّ عالمی تلقی شود که انسان را برداشتن عقاید و اعمال خاصی مجبور می‌کند و کفر و ایمان، سعادت و بدبختی مردم و ورود به بهشت و جهنم آنها به طینت و انتخاب آنها در عالم ذرّ برمی‌گردد که خود نقشی در این طینت نداشته‌اند. از این رو عدّه‌ای قائل به جبر شده‌اند که انسان مجبور است براساس آنچه در عالم ذرّ انتخاب کرده در دنیا زندگی کند و توان بازگشت از آنچه در آن عالم گزینش کرده است را ندارد و عدّه‌ای بر نظر آنها و روایاتی که در این زمینه وارد شده‌است اشکال کرده و آنها را متضاد با معارفی دانسته‌اند که انسان را آزاد و مختار می‌دانند و می‌تواند راه هدایت یا ضلالت را برگزیند و ما در اینجا به نمونه‌ای از این‌گونه برداشت‌ها و اشکال‌هایی که بر آن وارد کرده‌اند می‌پردازیم تا فضای بحث و نقد و ایرادها روشن گردد و بحث را غنی‌تر سازد.

نظریه مولی صالح مازندرانی‌

شارح اصول کافی «مولی صالح مازندرانی» پس از ذکر روایت هفتم در بحث گذشته که از امام صادق‌عليه‌السلام درباره سلب ایمان نقل گردید، درباره تفسیر آیه«لاینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل»؛ ایمان کسی که از قبل ایمان نیاورده است برایش سودی ندارد) می‌نویسد:

لم تکن آمنت من قبل؛ یعنی در عالم میثاق ایمان نیاورده است و او کسبت فی ایمانها خیراً؛ یعنی ترک اقرار به انبیاءعليهم‌السلام کرده و او کسبت عطف بر «آمنت» شده است. یعنی ایمان به خدا و پیامبر و وصی او برای کسی که در عالم میثاق ایمان نیاورده‌است سودمند نیست یا ایمان کسی که به خدا ایمان آورده امّا به پیامبر و جانشین او ایمان نیاورده است سودی ندارد زیرا ایمان از او سلب می‌گردد و بدون ایمان از دنیا می‌رود نه اینکه به فرض وجود ایمان سودی به آنها ندهد. و از این روایت فهمیده می‌شود که هرکس در عالم میثاق به امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام ایمان نیاورده باشد اگرچه در دنیا به او ایمان آورد برای او سودی ندارد زیرا بدون ایمان خواهد مرد.(128)

اشکال‌های علاّمه شعرانی بر مولی صالح

علاّمه شعرانی - مصحح شرح مولی صالح بر اصول کافی - بر بیان او اشکال کرده و می‌نویسد:

اینکه اگر کسی در عالم ذرّ ایمان نیاورده باشد در دنیا هم نمی‌تواند ایمان آورد و اگر ایمان آورد از او سلب خواهد شد، مخالف قرآن است هرچند ما آیه«ألست بربکم» (129) را به آنچه در عالم ذرّ صورت گرفته است تفسیر کنیم؛ زیرا صریح آیه«ألست بربکم قالوا بلی» این است که همه مردم ایمان آوردند و«بلی» گفتند و کافری آنجا نبود که بخواهد با ورود به دنیا ایمان آورد، در عین حال این سخن با عدل الهی که مذهب اهل‌بیتعليهم‌السلام است نیز منافات دارد و پیوسته علمای مذهب ما بر علمای مخالف خود طعنه می‌زدند که آنها قائل به جبرند و برای همین، کتاب‌های خود را از کلام و تفسیر پر از اشکال بر عقیده جبری آنان کرده‌اند. حال چگونه ممکن است ملتزم شویم کسی که در عالم ذرّ به امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام ایمان نیاورده است به ناچار نمی‌تواند در دنیا به او ایمان آورد و آیا این ظلم و جبر نیست؟ همچنین عقلا اتفاق نظر دارند که محل تکلیف، دنیاست نه عالم ذرّ و انبیاء و ائمهعليهم‌السلام مأمور هدایت ما در دنیا هستند؛ زیرا آیه«لیس للانسان الاّ ماسعی» (130) (برای انسان چیزی جز آنچه تلاش می‌کند نمی‌باشد) در دنیاست.

وقتی کار در عالم ذرّ حتمی شده باشد دیگر فایده‌ای در بعثت انبیاء و ارسال فرستادگان در دنیا نیست.(131)

بیان علاّمه شعرانی در اشکال بر کلام مولی صالح، در چهار مورد ذیل خلاصه می‌شود:

1 - اینکه اگر کسی در عالم ذرّ ایمان نیاورده باشد در دنیا هم نمی‌تواند ایمان آورد مخالف قرآن است؛ زیرا همه در عالم ذرّ«قالوا بلی» گفتند.

2 - عدم امکان مؤمن شدن برای کسانی که در عالم ذرّ ایمان نیاورده‌اند و سلب آن در صورتی که ایمان آورند، با قرآن و عدل الهی مخالف بوده و عین جبر است.

3 - عقلا اتفاق نظر دارند که ظرف تکلیف، عالم دنیاست و نه عالم ذرّ.

4 - وقتی کار در عالم ذرّ حتمی شود بعثت انبیاء در دنیا بی‌فایده است.

بررسی اشکال‌های علاّمه شعرانی‌

اشاره

اگرچه ما با نظریه جبری بودن زندگی انسان موافق نیستیم و نظر خود را در همین فصل مطرح خواهیم کرد امّا اشکال‌های علاّمه شعرانی را هم خالی از اشکال نمی‌دانیم و از آنجایی که نقد آنها در غنی سازی موضوع بحث مؤثر است به بررسی آنها می‌پردازیم.

بررسی اشکال اول‌

اشکال اول این بود که اگر کسی در عالم ذرّ ایمان نیاورده باشد در دنیا هم نمی‌تواند ایمان آورد، مخالف قرآن است زیرا صریح آیه«الست بربکم قالوا بلی» این است که همه مردم ایمان آوردند و بلی گفتند و دیگر کافری نبود که بخواهد در دنیا ایمان آورد و نتواند.

اگر چه این اشکال وارد است امّا دلیلی که بر آن اقامه شده مردود است زیرا در عالم ذرّ همه اقرار کردند امّا تصدیق نکردند، «آری» گفتند امّا مؤمن نشدند زیرا ایمان فراتر از یک اقرار است و این نظیر واقعه غدیر خم است که همه اقرار کردند امّا به جز عده قلیلی تصدیق نکردند و ولایت امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام را نپذیرفتند.

اگرچه همه انسان‌ها در عالم ذرّ به ربوبیّت خدای سبحان اعتراف کردند امّا این به معنای ایمان آوردن آنها و اینکه دیگر کسی کافر نخواهد بود نمی‌باشد؛ زیرا «آری گفتن» به پروردگاری خداوند بر دو گونه بود: عدّه‌ای از روی طاعت و خواست درونی و عدّه‌ای از روی اکراه اعتراف کردند بنابراین کسانی که از روی نفاق، تقیه و اکراه «آری» گفتند هم‌چنان کافر ماندند. روایات متعددی در این‌باره وارد شده است که برخی از آنها را نقل می‌کنیم: ابن مسکان از امام صادق‌عليه‌السلام روایت کرده است: «واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذرّیتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا» قلت معاینة کان هذا؟ قال: نعم فثبتت المعرفة و نسوا الموقف وسیذکرونه، و لولا ذلک لم یدر احد من خالقه و رازقه. فمنهم من اقرّ بلسانه فی الذرّ و لم یؤمن بقلبه. فقال اللَّه: «فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ»(132)و(133)

درباره این سخن خدا «به یادآور زمانی را که پروردگار تو از پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را گرفت و آنان را بر خود گواه کرد: آیا من پروردگار شما نیستم. آنها گفتند: آری گواهی می‌دهیم...» پرسیدم آیا این مورد رؤیت بود؟(134) فرمود: آری، شناخت خداوند در عالم میثاق ثابت شد امّا مکان آن را فراموش کردند و به زودی آن را (در قیامت) به یاد خواهند آورد و اگر این معرفت ثابت نمی‌شد کسی نمی‌دانست آفریننده و روزی دهنده او کیست. پس عدّه‌ای از آنها در عالم ذرّ با زبان اقرار کردند امّا قلباً ایمان نیاوردند. خداوند درباره آنها فرمود: «آنها به آنچه از قبل تکذیب کردند ایمان نمی‌آورند.»

و در حدیث دیگری فرمود:

... ثم انّ اللَّه تبارک و تعالی نادی فی الاصحاب الیمین و اصحاب الشمال: الست بربکم؟ فقال اصحاب الیمین: بلی یا ربنا نحن بریتک و خلقک مقرّین طائعین و قال: اصحاب الشمال: بلی یا ربنا نحن بریتک و خلقک کارهین و ذلک قول اللَّه «و له اسلم من فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و الیه یرجعون»(135)و(136)

...آن‌گاه خدای متعال به اصحاب یمین و اصحاب شمال ندا داد: «آیامن پروردگار شما نیستم» اصحاب یمین گفتند: بله ای پروردگار ما! ما آفریده تو هستیم و اقرار می‌کنیم و مطیع تو هستیم و اصحاب شمال گفتند: بله پروردگار ما! ما آفریده و مخلوق ناخشنود و مجبور تو هستیم و این همان قول خداوند است که فرمود: «همه کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند با اختیار یا از روی اجبار تسلیم او می‌باشند و به سوی او بازگردانده می‌شوند»

روایات دیگری از جمله در بحارالانوار وارد شده است که از وجود کفر و ایمان در عالم ذرّ حکایت می‌کنند(137)

اگرچه همه از روی صداقت «بلی» نگفتند امّا «بلی» گفتن حقیقی آنها هم برای مؤمن بودنشان کافی نبود، زیرا ایمان در عالم ذرّ تنها به اعتراف به ربوبیّت خلاصه نمی‌شد بلکه پذیرش انبیاء به ویژه حضرت محمد بن عبداللَّه‌صلى‌الله‌عليه‌وآله و ائمهعليهم‌السلام به ویژه امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام و ورود در آتش به عنوان یک آزمایش الهی مطرح بود که اکثر مردم از پذیرش آنها سر باز زدند و ما به مواردی از روایات آن اشاره می‌کنیم.

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: وقتی خدای متعال مردم را در عالم ذرّ آفرید همه آنها را در صف‌هایی در محضر خود قرار داد و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله را به نبوّت برانگیخت، پس عدّه‌ای به او ایمان آوردند و عدّه‌ای او را نپذیرفتند.(138)

و امام باقرعليه‌السلام در حدیثی می‌فرماید: آن‌گاه آنها را به اقرار بر نبوّت پیامبران دعوت کرد و عدّه‌ای انکار و عدّه‌ای اقرار کردند. سپس آنها را به ولایت ما فراخواند و به خدا قسم هرکس دوست داشت اقرار کرد و هرکس دشمنی داشت انکار نمود و این همان قول خدای عزّ و جلّ است که فرمود:«فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ»؛ آنها به آنچه از قبل تکذیب کردند ایمان نمی‌آورند.(139)

و در حدیث دیگری پس از بیان پیمان بر ربوبیّت و نبوّت و امامت در عالم ذرّ فرمود: آن‌گاه خداوند به آتش امر فرمود و شعله‌ور گردید و سپس به اصحاب شمال دستور داد به آن وارد شوید، آنها ترسیدند و وارد نشدند و به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید آنها هم وارد شدند و آتش بر آنان سرد و سلامت گردید.(140)

نتیجه اینکه عالم ذرّ صحنه کفر و ایمان بود و این‌گونه نبود که همه مؤمن بوده باشند اگرچه به ربوبیّت پروردگار اعتراف کردند.

بررسی اشکال دوم‌

اشکال دوم علاّمه شعرانی این بود که سخن مولی صالح که نوشته بود: اگر کسی در عالم ذرّ ایمان نیاورده باشد در این مقطع دنیا هم نمی‌تواند ایمان آورد و اگر ایمان آورد به هنگام مرگ از او سلب خواهد شد، با قرآن مخالفت دارد و عین ظلم و جبر است.

البته سلب ایمان تنها سخن مولای صالح نیست، از جمله کسانی که چنین نظری اظهار کرده است شرف‌الدین حسینی است که در توضیح حدیث هفتم آورده است:

...فالذی یکون منهم قد آمن من یوم المیثاق ینفعه ایمانه الآن و من لم یکن آمن لم ینفعه الایمان، لانه قد سلبه(141)

... پس کسی که در روز میثاق ایمان آورده‌است، ایمانش در این عالم هم برای او سودمند است و کسی که ایمان نیاورده است ایمانش برای او سودی نخواهد داشت زیرا از او سلب می‌گردد.

در اینجا چند سؤال می‌تواند مورد بررسی قرارگیرد که در ارتباط با بحث و اشکال‌هایی که شده است تأثیر روشنگرانه‌ای دارد:

1 - آیا ممکن است کسی نتواند ایمان آورد و یا ایمان او سودمند نباشد؟

2 - آیا کفّار عالم ذرّ، از مصادیقی هستند که ایمان آنها در این عالم سودمند نیست؟

3 - آیا ممکن است کسی ایمان آورد و ایمانش از او سلب گردد؟

4 - آیا کفّار عالم ذرّ، از مصادیقی هستند که نمی‌توانند ایمان آورند و اگر ایمان آورند ایمان از آنها سلب خواهد شد؟

امّا در پاسخ سؤال اول باید گفت: ما هیچ دلیل عقلی یا نقلی بر عدم امکان آوردن ایمان نداریم امّا در آیات و روایات متعددی به صراحت بیان شده‌است که ایمان آوردن عدّه‌ای از مردم به خاطر عدم شرایط لازم سودمند نخواهدبود و ما به مواردی از آنها اشاره می‌کنیم:

خدای متعال در قرآن می‌فرماید:

«... یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً»؛ (142)

روزی که بعضی از نشانه‌های پروردگارت آشکار گردد، ایمان آوردن کسی که از قبل ایمان نیاورده یا در ایمانش کار خوبی انجام نداده است برای او سودی نخواهد داشت.

و در آیه دیگر فرمود:

«فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأْسَنا...»؛ (143)

هنگامی‌که عذاب ما را مشاهده کردند ایمانشان برای آنان سودی نداشت.

و در آیه دیگر فرمود:

«قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لَا یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ...» ؛(144)

بگو در روز پیروزی ایمان آوردن کافران سودی برای آنها ندارد.

مفسران درباره روز پیروزی نظرات مختلفی داده‌اند: برخی با تکیه بر روایات گفته‌اند روزی است که دنیا بر قائم‌عليه‌السلام فتح می‌گردد، برخی گفته‌اند روز فتح روز رجعت است و برخی دیگر روز پیروزی را روز قیامت به شمار آورده‌اند و احتمالات دیگری هم داده‌اند.

امّا پاسخ سؤال سوم این است که سلب ایمان ممکن است و می‌شود کسی به خاطر عملی که انجام داده‌است ایمان از او سلب گردد و هیچ‌گونه ظلم و جبری هم پیش نخواهد آمد.

کفر و ایمان در عالم ذرّ، یک انتخاب بود که از روی اختیار انجام گرفت و انتخاب کفر می‌تواند آثاری داشته باشد که از جمله آنها، بسته شدن راه ایمان و یا سلب آن در دنیا باشد. بنابراین بسته شدن راه ایمان و یا سلب آن پس از تحقق آن از روی جبر نیست بلکه نتیجه گزینش او در عالم ذرّ است. جبری دانستن سلب ایمان و در نتیجه ظالمانه تلقی کردن آن نظیر این است که کسی خود را از بام بلندی بر زمین اندازد آن‌گاه در بین راه نخواهد بر زمین سقوط کند و چون نتواند، بگوید من اختیار و آزادی ندارم و به من ظلم شده است. امّا به او پاسخ داده می‌شود که این سقوط، نتیجه آزادی تو بود. کفر انسان در دنیا هم می‌تواند نتیجه آزادی او در عالم ذرّ بوده باشد و در نتیجه اشکال جبر بر سلب ایمان وارد نیست.

پاسخ سؤال چهارم این است که اگر چه انتخاب کفر در عالم ذرّ، می‌تواند آثاری از جمله سلب ایمان را داشته باشد امّا چنین اثری در آیات و روایات معتبر برای آن ثابت نشده است.

البته در مطالب مولی صالح چنین نکته‌ای وجودندارد که اگرکسی در عالم ذرّ ایمان نیاورده است دیگر نمی‌تواند ایمان آورد؛ بلکه سخن او درباره سودمند نبودن ایمان بود و عدم سودمندی را هم به خاطر سلب ایمان می‌دانست، نه اینکه ایمان باشد و سودی نداشته باشد.

بله ممکن است در جای دیگری از سخنان او، به عدم امکان ایمان آوردن اشاره شده باشد امّا در این موضع از سخنان او که مورد اشکال علاّمه شعرانی قرار گرفته است چنین عدم امکانی دیده نمی‌شود.

امّا برای پاسخ کامل به این پرسش باید به سراغ منابع روایی برویم؛ اگر دلیل قابل قبولی وجودداشت به این عدم سودمندی و سلب ایمان قائل می‌شویم وگرنه معتقد خواهیم شد که انسان می‌تواند از انتخاب کفر خود در عالم ذرّ بازگردد و ایمان آورد و ایمان او هم سودمند و پایدار باشد.

دو روایت در این باره وارد شده‌است که یکی از آنها هفتمین روایت بحث «دلایل عدم امکان بازگشت» می‌باشد که از تکرار نقل آن خودداری می‌کنیم و این روایت به خاطر مجهول بودن دو نفر از راویان آن یعنی منیع بن‌حجاج و عبداللَّه‌بن محمّد ضعیف است.

امّا روایت دیگر که از امام کاظم‌عليه‌السلام نقل شده‌است این است که آن حضرت فرمود:

إِنَّ اللَّهَ تَبارکَ وَتعالی أَخَذَ میثاقَ النبیینَ عَلی النُبوَّةِ فَلَمْ یَتَحَوُّلُوا عنها أَبداً وَأَخَذَ مِیثاقَ الوصیینَ علَی الوصیةِ فَلَمْ یَتَحَّولُوا عَنها ابداً و أعارَ قوماً الایمان زماناً ثُمَّ سَلَبهُمْ إیّاهُ.(145)

خدای تعالی از پیامبران بر نبوّت پیمان گرفت و هیچ‌گاه از آن بازنگشتند و از جانشینان پیامبران بر جانشینی پیمان گرفت و هیچ‌گاه از آن بازنگشتند و زمانی ایمان را به گروهی عاریه داد و سپس از آنها بازگرفت.

اگرچه این روایت صراحتی درباره کفّار عالم ذرّ ندارد و به تعبیر دیگر ارتباط آن با موضوع بحث مخدوش است اشکال دیگری هم دارد و آن ضعیف بودن روایت است که از مجهول بودن محمدبن‌الحسین در سند روایت سرچشمه می‌گیرد.

با توجه به ضعف این دو روایت ما دلیل معتبری برای اثبات سلب ایمان به هنگام مرگ برای کسانی‌که در عالم ذرّ ایمان نیاوردند نداریم و سخن مولی صالح را در این باره نمی‌پذیریم هر چند که سلب ایمان از امکان تحقق برخوردار است و مخالف قرآن نمی‌باشد.

بررسی اشکال سوم‌

اشکال سوم علاّمه شعرانی این بود که «عقلا اتفاق نظر دارند که ظرف تکلیف، عالم دنیاست و نه عالم ذرّ»؛ امّا ما چنین اجماعی نداریم. بله همه عقلا اتفاق نظر دارند که دنیا محل تکلیف است امّا این به معنای آن نیست که جای دیگر نظیر عالم ذرّ یا عالم ارواح دار تکلیف نیست؛ به تعبیر دیگر ما اجماعی نداریم که فقط دنیا دار تکلیف است چه اینکه عالم میثاق را، عالم تکلیف اول نامیده‌اند. مگر امر به ورود در آتش که نتیجه انجام یا ترک آن، طاعت و معصیت در عالم ذرّ بود چیزی غیر از تکلیف بود؟ اگر تکلیفی نبود طاعت و گناهی در کار نبود. اطاعت و معصیت نتیجه انجام یا ترک تکلیف است که ما به یک روایت در این باره اشاره می‌کنیم. امام باقرعليه‌السلام فرمود:

...ثُمَّ أَمَرَ ناراً فاسعرت فقال لأصحابِ الشمالِ: اُدخُلُوها، فَهارَبُوها و قال لأصحابِ الیمینِ اُدْخُلُوها، فَدَخَلُوها، فقال: «کُونِی برداً وَسلاماً» فَقالَ أَصحابُ الشِّمالِ: یا ربِ‌ّ أَقْلنا! فقالَ: قَدْ اقلتُکم فَادْخُلُوها، فَذَهَبُوا فَهارَبُوها، ثُمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَالمَعْصِیَةُ.(146)

...آن‌گاه خداوند به آتش امر کرد و برافروخته گردید پس به اصحاب شمال فرمود: وارد آن شوید! آنها ترسیدند و از آن فرار کردند و خداوند به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید و آنها وارد شدند. سپس خداوند فرمود: سرد و سلامت باش! و آتش هم سرد و سلامت شد. آن‌گاه اصحاب شمال گفتند: ای پروردگار ما! از ما درگذر و خدا فرمود: در گذشتم پس وارد آتش شوید. آنها هم به سوی آتش رفتند ترسیدند و وارد نشدند. پس در آنجا بود که اطاعت و معصیت تحقق یافت.

نتیجه اینکه اشکال سوم علاّمه شعرانی بر مولی صالح وارد نیست.

بررسی اشکال چهارم

اشکال چهارم علاّمه شعرانی این بود که «وقتی کار در عالم ذرّ حتمی شود فایده‌ای برای بعثت انبیا در دنیا نخواهد بود.

این اشکال نیز بر مولی صالح وارد نیست؛ زیرا بر فرض که انسان در دنیا مجبور باشد بر انتخاب خود در عالم ذرّ باقی بماند یا کفّار عالم ذرّ در دنیا سلب ایمان گردند باز هم بعثت انبیاء بی‌فایده نخواهد بود؛ زیرا اصل سعادت و شقاوت تعیین شده است امّا میزان و مراتب آن در پیروی یا مخالفت با انبیاء، در دنیا معلوم خواهد شد. پذیرش ایمان در عالم ذرّ سعادت‌آور است امّا رشد ایمان، در دنیا به وقوع خواهد پیوست. همچنین آنچه در عالم ذرّ بود، ورود در آتش و یک پیمان بود که امضای نهایی آن به این عالم موکول شده است و با علم و عمل انسان مهر و امضاء می‌شود. ضمن اینکه بعثت انبیاء در هدایت مردم خلاصه نمی‌شود بلکه بعثت پیامبران، برای عدّه‌ای مایه هدایت و برای عدّه‌ای دیگر اتمام حجّت خواهد بود، بنابراین اشکال چهارم هم بر مولی صالح وارد نخواهد بود.

بازگشت به اصل بحث‌

سخن در امکان بازگشت از انتخاب انسان در عالم ذرّ بود و گفتیم روایاتی وارد شده است که از آنها استفاده می‌شود آنچه در عالم ذرّ انجام گرفت در این مقطع از دنیا هم حتمی است و انسان امکان تغییر آن را ندارد. این عدم امکانِ تحوّل از انتخاب عالم ذرّ همان بحث جبر در زندگی بشر است که برخی آن را پذیرفته و اکثر محققان به توجیه روایات پرداخته‌اند.