در جهان آخرت تعيين كميت و كيفيت بهشت هر كس در گرو مقدار ايمان و عمل صالح اوست. برخى داراى دو بهشت:(
و لمن خاف مقام جنتان
)
و عده اى داراى چند بهشت هستند: (لهم جنات ).
يكى از معانى لام در (لهم جنات ) مالكيت است و مملوك بودن بهشت به دو طريق قابل توجيه است:
1- خطوط كلى رابطه انسان بهشتى با بهشت در قرآن و روايات ترسيم شده است. با ملاحظه اين خطوط كلى معلوم مى شود اراده بهشتى بر بهشت حاكم است و هر چه بهشتى بخواهد با اراده او موجود مى شود؛ چنانكه با اراده وى چشمه بهشتى مى جوشد:(
يفجرونه تفجيرا
)
.
همه اينها نشان مى دهد بهشت محكوم و مملوك تكوينى انسان بهشتى است. در اين زمينه اميرالمومنين (عليهالسلام
) مى فرمايد: فاعل الخير خير منه و فاعل الشر شر منه؛
برتر از هر كار خير فاعل آن است، چنانكه بدتر از هر كار شر نيز فاعل آن است؛ چون هر علتى برتر از معلول خويش است.
2- انسان مومن علت و مالك تكوينى عمى خير خويش است:(
لها ما كسبت
)
و چون بهشت ظهور و تجلى عمل صالح اوست، بنابراين، مومن علت و مالك بهشت است. البته درباره جهنم اين تفاوت هست كه گرچه محصول و معلول دوزخيان است، ولى اين افراد با اعمال بدشان خود را اسير و محصور جهنم ساخته اند. بنابراين، آنها محكوم جهنم هستند:(
ان جهنم لمحيطه على الكافرين
)
،
(
وعليها ما اكتسبت
)
،
و(
وجعلنا جهنم حصيرا
)
؛
مانند كسى كه عمدا خانه اى را بر سر خود خراب كند و زيرا آوار بماند، كه او مقهور و محكوم كار خويش است، نه حاكم بر آن.
تذكر 1- هر گونه ملكيتى كه در قيامت مطرح است از سنخ تكوين است، نه از سنخ اعتبار؛ زيرا منطقه اعتبار فقط دنيا است. 2- علت حقيقى و مالك تكوينى اصيل در سراسر هستى خواه در دنيا، خواه در قيامت خداوند است و عليت طولى و مالكيت رتبى انسان با آن منافى نيست.
تجسم اعمال صالحان در بهشت
مومنان متنعم در بهشت هرگاه ثمرات بهشتى دريافت كنند، مى گويند: اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود: (كلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل ) و اين غير از بيانى است كه در جمله: ( واتوا به متشابها) وارد شده است؛ زيرا مفاد اين جمله اين است كه بهشتيان مى گويند: اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود: (كلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل ) و اين غير از بيانى است كه در جمله: (اوتوا به متشابها) وارد شده است؛ زيا مفاد اين جمله اين است كه بهشتيان مى گويند: اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود، ولى مفاد جمله بعد اين است كه به بهشتيان ثمرات و نعمتهاى مشابه داده مى شود و با توجه به غاين كه در بهشت هيچ كار بيهوده و هيچ سخن لغو و هيچ گناه و دروغى نيست:(
لا لغو فيها ولا تاثيم
)
،
زيرا در نشئه ظهور حقايق اصلا كذب و خيال بافى راه ندارد، همچنين با توجه به اين كه تا انسان از لغو و گناه تطهير نشود به بهشت وارد نمى شود:(
ونزعنا ما فى صدورهم من غل
)
،
بنابراين، بايد تبيين شود مراد از اين كلام بهشتيان چيست.
سخن در اين است كه چرا در بهشت جاويد و نامحدود:(
لا مقطوعه و لا ممنوعه
)
،
هرگاه به بهشتيان ميوه اى بدهند، اين سخن را تكرار مى كنند كه اين همان است كه قبلا روزى ما شده بود؟ افزون بر اين كه، نعمتهايى كه به چيزى در عين وحدت تعدد ندارد، بلكه مثل آن است.
برخى مفسران اين جمله را با جمله بعدى، يعنى (واتوا به متشابها) يكى دانسته، گفته اند: بهشتيان گمان مى كنند ميوه اى كه در بهشت دريافت مى كنند همان ميوه اى است كه در دنيا داشته اند.
ولى اين سخن صحيح نيست؛ زيرا در بهشت كه نشئه ظهور حقايق است خيال بافى و سخن نادرست راه ندارد. بنابراين، كلام بهشتيان حق است و قرآن كريم نيز آن را تاييد كرده است. پس جمله بعدى نيز بشارتى جداگانه است.
درباره من قبل در كلام بهشتيان، سه نظر وجود دارد:
1- مراد بهشت است، يعنى، هرگاه نعمتى به بهشتيان برسد، مى گويند اين نعمت را قبلا، در بهشت، دريافت كرده ايم و در پاسخ اين اشكال كه نعمتهاى بعدى عين نعمت قبلى نيست گفته اند: كلمه هذا به وحدت نوعى اشاره دارد؛ يعنى، اين ميوه از نوع ميوه هايى است كه پيشتر در بهشت به ما داده اند.
اين راى مخالف ظاهر آيه است، زيرا هذا ظهور در وحدت شخصى دارد. قرينه و شاهدى هم بر وحدت نوعى وجود ندارد. افزون بر اين كه، بهشتيان هنگام دريافت اولين نعمت بهشتى نيز چنين سخنى دارند، زيرا كلما هم ناظر به حال بقا و هم ناظر به حال حدوث است. پس لازمه صدق قضيه موجب كليه اين است كه بار اول را استثنا كنيم در حالى كه دليلى براى استثنا نيست.
2- محتمل است مراد از من قبل برزخ باشد.
اين احتمال نيز صحيح نيست، زيرا:
الف. در بسيارى از آيات قرآن كريم برزخ دالان ورودى آخرت و جزو آن معرفى شده و جهان نيز به دو قسمت دنيا و آخرت تقسيم شده است. پس برزخ نيز جزو آخرت و در مقابل دنياست، نه اين كه در مقابل دنيا و آخرت باشد، بنابراين، حكم بهشت برزخى همان حكم بهشت قيامت كبراست.
ب: معلوم نيست همه ميوه هايى كه در جنت كبرا به بهشتيان داده مى شود؛ در برزخ نيز داده باشند، در حالى كه آيه محل بحث به صورت قضيه موجبه كليه مى گويد: هر ميوه اى در بهشت به بهشتيان داده شود آنان مى گويند: اين قبلا روزى ما شده است و اساسا برزخ همان طور كه براى دوزخيان نمودارى از عذاب است، نه اشد العذاب، براى بهشتيان نيز نمودارى از نعمتهاى بهشت و تنعم به آنهاست، نه تنعم كامل و نهايى.
ج: بهشتيان از گفتن اين سخن لذتى مى برند و چنين لذتى در صورتى قابل تصور است كه درباره دنيا سخن بگويند، نه برزخ، زيرا گفتن اين سخن كه در برزخ نيز به ما چنين ميوه هاييى داده اند، براى آنان لذتى ندارد، ولى وقتى مومن وارد بهشت مى شود و اعمال صالح خود را به صورت ميوه مشاهده مى كند و مى گويد: ما همين روزى را در دنيا داشتيم، چنين سخنى برايش لذت بخش است.
3- مراد از من قبل دنياست.
اين احتمال با ظاهر آيه هماهنگ است، زيرا از نظر قرآن كريم عمل انسان زنده، و در آخرت نزد او حاضر است:(
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا
)
قرآن به صورت حصر مى فرمايد: جزاى انسان فقط عمل اوست:(
ولا تجزون الا ما كنتم تعملون
)
همچنين در موارد ديگر مى فرمايد:(
ثم توفى كل نفس ما كسبت
)
،
(
ما ياكلون فى بطونهم الا النار
)
،
(
انما ياكلون فى بطونهم نارا
)
پس عمل انسان نيز مانند خودش جاويد است و چون ميوه هاى بهشتى ظهور همين اعمال است، بنابراين، هر بار كه در بهشت ثمرى نصيب بهشتيان مى شود مى يابند كه آن ثمر همان عقيده، اخلاق و عمل صالحى است كه خداوند در دنيا روزى آنان كرده بود و اكنون به صورت اين ميوه ها ديده مى شود. بنابراين، آيه درصدد بيان تجسم اعمال است. البته در بهشت افزون بر اين كه كارهاى آدمى به صورت ثمرهاى بهشتى ظهور مى كند، فيض و فضل الهى نيز شامل حال انسانهاى مومن مى شود:(
لهم ما يشاون فيها ولدنيا مزيد
)
.
با توجه به اين كه مراد از قبل دنياست و مراد از ثمر نيز عقيده صيحيح و اخلاق نيك و عمل صالحى است كه در دنيا به اهل ايمان داده شده، پاسخ اين سوال نيز روشن مى شود كه چگونه انسان بهشتى در مقابل نعمتهايى كه در دنيا سابقه نداشت، مى گويد: اين همان است كه درگذشته روزى ما شده بود و يا اين كه نعمتهايى گرچه سابقه نداشت، مى گويد: اين همان است كه در گذشته روزى ما شده بود و يا اين كه نعمتهاى گرچه سابقه داشت ولى نسبت به شخص بهشتى كه در دنيا از آنها محروم بوده، چگونه هنگام دريافت آنها مى گويد: اين همان نعمتى است كه خداوند در دنيا به ما عطا كرده است. پاسخ آن است كه نعمتهاى بهشتى ظهور و تجسم همان عقايد، اخلاق و اعمال خوب بهشتيان در دنياست، چنانكه عقايد، اخلاق و اعمال دوزخيان به صورت كيفر تلخ براى آنها مجسم مى شود:(
لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون
)
؛
(
ويقول ذوقوا ما كنتم تعملون
)
در اين كريمه خداوند مى فرمايد: بچشيد عمل خودتان را و نفرمود: بما كنتم تعملون.
مناسبترين وجه در بيان: (هذا الذى رزقنا من قبل )، همان است كه بازگو شد و اما احتمال اين كه مراد اين باشد كه رزق شامگاه مانند رزق بامداد است،
صائب نيست؛ زيرا گرچه در بهشت برزخى صبح و شام تمثلى دارد؛ ليكن در بهشت قيامت كبرا سخن از تمثل اين دو قيامت ممتاز نيست، چنانكه تفسير آن به روييدن ميوه مماثل به جاى ميوه چيدن شده طبق حديثى كه از رسول اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) در اين زمينه نقل شده ناتمام است، زيرا طبق تحليل گذشته، تعبير فوق درباره اولين ثمره صادق است، در حالى كه آن ميوه مسبوق به ميوه مماثل نيست.
اى كه بهشتيان در مقابل هر نعمتى مى گويند: آن را در دنيا روزى ما كرده اند ثناى خداوند است. آنان خدا را شكر مى كنند كه به وعده اش درباره آنها عمل كرده است:(
الحمدلله الذى صدقنا وعده
)
و همچنين اين جمله تادبى از ناحيه بهشتيان است كه از كلمه (رزقنا) استفاده مى شود، زيرا آنان مى گويند: اين ثمر همان عمل صالحى است كه خداوند توفيق انجام آن را در دنيا به ما داده است و نمى گويند اين ثمر و نتيجه عملى است كه خود ما و سر اين كه بهشتيان اين جمله را همواره تكرار مى كنند. با توجه به آنچه در تبيين اين بخش از آيه كريمه مطرح شد، چگونگى بشارت بودن اين مطلب براى اهل ايمان نيز روشن مى شود؛ زيرا در واقع خداوند به اهل ايمان بشارت مى دهد كه آنان تا ابد مهمان سفره اعتقاد صحيح و اخلاق حسنه و اعمال صالح خود هستند و براى هميشه از شجر صلاح خويش ثمر گوارا مى گيرند.
همسران پاكيزه
مومنان بهشتى در بهشت همسرانى پاكيزه دارند و پاكيزگى همسران بهشتى اين است كه از همه نقصها از جمله عادت ماهانه كه زنهاى دنيا بدان مبتلا هستند، پاك شده اند و اصولا بهشت جاى طهارت است و همان گونه كه زنان بهشتى ازواج مطهرند، مردان بهشتى نيز بايد مطهر باشند:(
والطيبات للطيبين
)
،
(
و نزعنا ما فى صدورهم من غل
)
.
پس اگر در دل مومنى غل و غش بود بايد در برزخ تطهير شود، تا بعد از سلامت كامل دل به بهشت كه دارالسلام است راه يابد:(
والله يدوعوا الى دار السلام
)
.
قلبى كه جايگاه كينه مومن يا حسد يا كبر و مانند آنها باشد قلب سليم نيست و به دارالسلام راه نمى يابد.