تسنیم تفسیر قرآن کریم جلد ۲

تسنیم تفسیر قرآن کریم0%

تسنیم تفسیر قرآن کریم نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تسنیم تفسیر قرآن کریم

نویسنده: آيت الله جوادى آملى
گروه:

مشاهدات: 21827
دانلود: 3577


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21827 / دانلود: 3577
اندازه اندازه اندازه
تسنیم تفسیر قرآن کریم

تسنیم تفسیر قرآن کریم جلد 2

نویسنده:
فارسی

علم فراگير خداوند

گرچه در آيه 20 سوره بقره، قدرت مطلق خداوند مطرح شد، ليكن تا كنون در اين سوره از علم مطلق خداوند سخنى به ميان نيامده است. قرآن كريم خداوند را به نامهاى عالم، عليم و علاّم معرفى مى كند. گرچه اسماى حسناى سه گانه مزبور دلالت بر ثبوت وصف علم براى خداوند دارد، نه حدوث آن، ليكن كلمات عليم و علاّم خصوصيّت ديگرى را مى فهماند كه واژه عالم از تفهيم آن قاصر است؛ زيرا عليم مانند علاّم صيغه مبالغه است و وفور علم خدا و احاطه همه جانبه آن به همه اشيا و اشخاص و شئون را مى فهماند؛ يعنى، خداوند نظام كيهانى را برابر با علم كامل در نهايت اتقان و احكام آفريد و به همه ضماير و اسرار و سراير و خلوت و جلوت افراد آگاهى كامل دارد. از انضمام آيه:( اللّه خالق كل شى ء ) ( 1577) ، يعنى خداوند آفريدگار همه اشياست و آيه:( ألا يعلم من خلق ) ( 1578) ، آيا آن كه آفريد از مخلوق خود آگاه نيست، استنباط مى شود، كه همه اشيا معلوم خداوند است، خواه بدون واسطه و خواه با واسطه مبادى اختيارى و غير اختيارى آنها. از مجموع آيه محل بحث با آيه 20 همين سوره بقره دو صفت ذاتى خداوند، يعنى عليم و قدير بودن او معلوم مى شود.

لطايف و اشارات

1 تناسب آيات

ربوبيت خداوند مسبوق به خالقيت اوست، مهمترين نعمت بعد از آفرينش ‍ انسان پرورش اوست. پرورش انسان كه با نظام كيهانى در ارتباط است به اين است كه خداوند ارزاق مادى و معنوى او را در زمين و آسمان فراهم كند تا ربوبيت الهى درباره انسان ظهور كند. از اين رو بعد از ذكر حيات كه راجع به آفرينش انسان (كان تامّه ) است از آفرينش آسمان و زمين كه راجع به پرورش ‍ انسان (كان ناقصه ) است سخن به ميان آمد.

تذكّر: نضد مزبور در آيه 21 و 22 همين سوره كاملا مشهود است؛ زيرا در آيه 21 از آفرينش انسان سخن به ميان آمد و در آيه 22 از پرورش او با آفرينش زمين و آسمان گفتگو شد. گرچه به حسب ظاهر، آفرينش آنچه در زمين است براى تأمين منافع مادى و معنوى انسان ياد شده و چنين تعبيرى در آيه محل بحث راجع به آفرينش آسمانها مشهود نيست، ليكن پيمان اصلى آيه مزبور اين است كه تسويه آسمانهاى هفتگانه نيز براى تأمين مصالح انسان است؛ زيرا از آيات تسخير سپهر چنين برمى آيد كه آنچه در آسمانهاست مانند آنچه در زمين قرار دارد با عنايت الهى مورد تسخير انسان است. آنچه در آيه مورد بحث آمده به مثابه متن است و آنچه در آيات ديگر نظير:( أنّا صببنا المأ من أعنابٍ وزرع و نخيلٌ صنوان و غير صنوانٍ يُسقى بمأ واحدٍ و نفضّل بعضها على بعضٍ فى الاُكُل انّ فى ذلك لايات لقومٍ يعقلون ) ( 1579) آمده به منزله شرح متن ياد شده است.

2 تقسيم اسماى خداوند

برخى از منسوبى به علم حقايق سخنى درباره اسماى الهى، به ويژه لفظ هو دارند كه ضمان صدق و حق بودن آن در ذمه قائل آن است. آنان چنين گفتند:

اسماى خداوند سه قسم است: مُظْهَرات، مُضْمَرات، مُسْتَترات؛ مظهرات فراوان است.... مضمرات چهار است: أنا، مثل( لا اله الاّ أنا ) ( 1580) أنت مثل( لا اله الاّ أنت سبحانك ) ( 1581) هو، مثل( هو الذى خلق لكم ) ( 1582) نحن، مثل( نحن نقصّ عليك ) ( 1583) لفظ اللّه در بين مظهَرات، اسم اعظم است. لفظ هو در بين مظهرات و مضمرات، اسم اعظم است؛ زيرا ساير اسمأ اشتراك غير خدا را تجويز مى كند، اما لفظ هو اسمى از اسماى الهى است كه از كنه ذات مخصوص خبر مى دهد و از هر جهت از كثرت و اشتراك منزّه است؛ زيرا هنگام اشاره به وسيله هو به ذات هيچ موجود ديگرى به ذهن نمى آيد....

مقرّبان در اين فنّ يا هو را تصحيح كرده اند (يعنى هو را منادا مى دانند) و هو مركّب از دو حرف ها و واو است. ها اصل. و واو زايد است، به دليل آن كه واو در تثنيه و جمع ساقط مى شود؛ مانند: هما، هم. پس اصل هو يك حرف است و بر واحد دلالت دارد.

ابوحيان اندلسى بعد از نقل اين مطلب مى گويد:

من نه در بامداد غاديه و نه در شامگاه طارقه از اين سنخ مطالب طرفى نبستم؛ زيرا گفته هاى غريب اينان بر خلاف مبناى اهل لغت و عربيّت است.( 1584)

تذكّر: اگر اختلاف در محدوده اصطلاح باشد قابل حلّ است و اگر مطلبى مباين عقل باشد، مردود است و اگر مختلف با آن باشد نه مخالف و مباين، گرچه پذيرفتن آن نيازمند به شهود است، ولى علم آن به اهل آن مردود است، نه خود مطلب.

3 بهره ورى از نعمتها هدف فعل خداست

علت غايى در آفرينش زمين و آسمانها بهره ورى علمى و عملى انسان از آنهاست و اين علت غايى غرض فعل است، نه غرض فاعل. خداى سبحان از آن جهت كه غنىّ محض است، كارى نمى كند، تا با آن كار به هدف خاصى برسد؛ چون در اين صورت در ذات او نقص لازم مى آيد؛ اما از آن جهت كه حكيم است، كارهاى او آميخته با مصلحت و منفعت است. بنابراين، فعل الهى هدف دارد و اگر انسانها از زمين و آسمانها استفاده درست نكنند، چنين نيست كه خداوند به مقصد نرسيده باشد، بلكه انسان بهره صحيح نبرده است.

4 برداشت حكم فقهى از آيه

فخر رازى احتجاج اباحى گرى ملحدان ونيز استدلال گروهى از فقهاى اسلامى به آيه محل بحث را چنين ياد مى كند:

اباحيون گفتند: مفاد آيه اين است كه همه چيز براى همه كس خلق شده است. پس كسى حق ندارد چيزى را مخصوص خود قرار دهد. فقهاى اسلامى گفتند: ظاهر آيه اين است كه اصل اولى، اباحه انتفاع به هر چيز است( 1585) (مگر دليل بر منع آن اقامه شود).

قرطبى از ابن العربى نقل مى كند: آيه محل بحث مقتضى حظر يا اباحه يا توقف نيست؛ زيرا مضمون آيه در معرض استدلال و تنبيه بر وحدانيت خداست( 1586) ؛ يعنى، ناظر به مسئله كلامى است و اصلا نظرى به بحث فقهى يا اصول فقه ندارد. از پيشينيان مفسران امامى مانند شيخ طوسى (رحمه اللّه ) در تفسير آيه محل بحث چيزى راجع به مسئله فقهى تعرّض ‍ نشده، ليكن بعد از آنان كاملا فقهى بودن آن مطرح شده است. از اين رو طبرسى (رحمه اللّه ) ضمن اشاره به اصل مسئله، آيه را سند اصالة الاباحه قرار داده است( 1587) ؛ چنانكه صدرالمتألّهين به آن عنايت كردهاست.( 1588)

گرچه بحث تفصيلى از حوزه بحث كنونى بيرون است، ليكن بايد توجه شود: الف: احراز اين كه آيه محل بحث درصدد بيان حكم بايد و نبايد، فقهى و حقوقى است دشوار است؛ زيرا محور اصلى آيه بود و نبود نظرى و كلامى است كه راجع به نظام تكوين الهى است، نه بايد و نبايد

و تشريع. بنابراين، گرچه در مورد اباحه، حظر و توقف رأى صحيح همان اصالت اباحه است، ليكن براى آن دليل خاص اصولى و فقهى است، كه در موطن مخصوص خود بيان شده و تمسك به آيه محل بحث براى اثبات آن آسان نيست؛ گرچه بعيد هم نيست.

ب: همان طور كه بازگو شد، آيه يا اصلا درصدد بيان حكم بايد و نبايد فقهى و حقوقى نيست، از اين روز هرگز مجالى براى دستاويز اباحيون نخواهد بود، يا اگر آيه مزبور همه چيز را براى همه افراد مباح بداند، دلالت آن در مدار اطلاق آن است. آيات فراوان ديگرى در قرآن وجود دارد كه احكام فقهى و حقوقى اشيأ، اموال و حقوق اشخاص را تحديد كرده و از تعرض ‍ به آن با تهديد جلوگيرى و كيفر قضايى و دوزخ قيامت را براى متعديان مقرر كرده است؛ مانند آيات تحريم ربا، تحريم سرقت، تحريم تغيير وصيّت، تحريم تصرف در اموال ايتام و مانند آن. بنابراين، همه چيز براى همه كس ‍ مباح نيست، بلكه اولا اشياى مباح از محرم تفكيك شده و ثانيا براى دسترسى به اشياى مباح شرايط ويژه حيات، تجارت، رضايت و مانند آن لازم است. غرض آن كه، بر فرض دلالت آيه بر حكم فقهى مفاد آن اباحه مجموع اشيا براى مجموع اشخاص است، نه اباحه جميع اشيا براى جميع اشخاص.

5 تسخير متقابل انسانها

تسخير ساير موجودات به وسيله انسان، يك جانبه است، ولى انسانها نسبت به يكديگر تسخير متقابل دارند؛ يعنى، انسان حق ندارد يك طرفه كسى را تسخير كند. خداى سبحان درباره تسخير متقابل انسان مى فرمايد:( أهم يقسمون رحمت ربك نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتّخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمت ربك خير ممّا يجمعون ) ( 1589) ما انسانها را از جهت استعدادها و اشتياقها يكسان نيافريديم وگرنه كارها فلج گوناگون و با استعدادها و اشتياقها متنوع آفريديم، تا با تسخير متقابل آنان نظام احسن تحقق يابد. افراد جامعه همه اجزاى يك كل هستند و هيچ انسانى نسبت به ديگرى برترى ندارد، جز به تقوا و تقوا نيز مجوز تخسير يك جانبه، يعنى استعمارِ مذموم نيست.

تسخير يك جانبه مورد مذمت است؛ چنانكه رسول اكرم (ص ) مى فرمايد: كسى كه زحمتش را بر ديگران تحميل كند و سرباز جامعه باشد، از رحمت خداوند دوراست: ملعون من ألقى كله على الناس( 1590) .

6 سنجش انسان با آسمان و زمين

خداى سبحان در برخورد با انسان مادى انديش مى گويد: كوه و زمين و آسمان از تو بزرگتر است:( أنتم أشد خلقا أم السمأ بنيها ) ( 1591) ،( انك لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا ) ( 1592) ، اما به انسان الهى انديش ‍ مى گويد: تو از آسمانها و زمين و كوهها بزرگترى؛ زيرا تو بار امانتى را بر دوش ‍ معرفت و محبت كشيدى كه هيچ يك از آنها توان حمل آن را ندارند:( انّا عرضنا الأمانة على السموات والا رض والجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها و حملها الا نسان إ نّه كان ظلوما جهولا ) ( 1593)

بحث روايى

1 معناى تقدم آفرينش زمين!

عن الباقر (عليه‌السلام ):انّ اللّه عزوجل خلق الجنة قبل أن يخلق النار و خلق الطاعة قبل أن يخلق المعصية و خلق الرحمة قبل أن يخلق الغضب و خلق الخير قبل الشر و خلق الارض قبل السّمأ و خلق الحيوة قبل الموت و خلق الشمس قبل القمر و خلق النور قبل الظلمة( 1594)

اشاره: معناى تقدم آفرينش بسيارى از امور ياد شده در اين حديث مى تواند از سنخ تقدم رحمت بر غضب باشد كه خود آن نيز يكى از موارد مذكور است، ليكن تقدم آفرينش زمين بر آسمان از اين قبيل نيست، بلكه نظام به تطور مادى اين دو جزء از اجزاى نظام كيهانى است كه كيفيت تقدم و تأخر اين دو نسبت به يكديگر از لحاظ اصل آفرينش زمين از يك سو و دَحْو و بسط و گسترش آن از سوى ديگر در ثناياى بحث تفسيرى بازگو شد.

2 هدف از تسخير

عن أميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) فى قول اللّه عزّوجّل (هو الّذى خلق لكم ما فى الارض جميعا ثمّ استوى الى السّمأ... بكل شى ء عليم ) هو الّذى خلق لكم ما فى الارض جميعا لتعتبروا به وتتوصّلوا به الى رضوانه وتتوقّوا به من عذاب نيرانه... و لعلمه بكل شى ء علم المصالح فخلق لكم كل ما فى الارض لمصالحكم يا بنى آدم( 1595)

واعملوا للجنّة عملها: فان لدّنيا لم تُخلق لكم دار مُقام بل خلقت لكم مجازا لتيودوا منها الاعمال الى دار القرار فكونوا منها على أوفازٍ و قَرّبوا الظهور للزيال (للزوال( 1596)

ألا و انّ الارض الّتى تقلكم (تحملكم ) والسّمأ الّتى تُظِلُّكم مطيعتان لربّكم و ما أصبحتا تجوران تجودان لكم ببركتهما تَوَجُّعا لكم ولا زلفةً اليكم و لا لخير ترجوانه منكم و لكن أمرتا بمنافعكم فأطاعتا و أقيمتا على حدود مصالحكم فقامتا ان اللّه يبتلى عباده عندالاعمال السىّءة بنقص الثمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب....( 1597)

اشاره: بهره انسان از مواهب طبيعى گاهى در حدّ انتفاع گياهى و زمانى در محدوده استفاده حيوانى است و گاه نيز در اوج بهره ورى انسانى است كه اين قسم اخير مهمترين مراحل بهره مندى از مواهب الهى است. انتفاع انسانى گاهى به لحاظ علم است و زمانى به لحاظ عمل. انتفاع علمى گاه براى بهره هاى عملى و رفاهى است و زمانى براى معرفت خداوند و اسماى حسناى او از شواهد تجربى، رياضى، عقلى و بالاخره شهود قلبى كه معرفت برين خواهد بود و استفاده عملى همان نثار و ايثار و قيام و اقدام و جهاد و اجتهادهاى مناسب در مقاطع گونه گون فردى و اجتماعى است كه از بارزترين مصاديق حسنات دنيا محسوب مى شود.

تذكّر: تقديم كلمه (لكم ) بر مفعول، يعنى (أرض ) يا (ما فى الارض ) در آيه محل بحث مانند آيه 22 همين سوره براى تبشير انسانها از يك سو و توجه به اهميت مقام والاى انسانيت از سوى ديگر است.

سئل رجل من أهل الشام عن علىّ (عليه‌السلام ): أخبرنى عن أوّل ما خلق اللّه تبارك و تعالى؟ فقال (عليه السّلام ): خلق النور. قال: فممّ خلقت السّموات؟ قال (عليه السّلام ): من بخار المأ. قال: فممّ خلقت الارض؟قال (عليه‌السلام ): من زبد المأ...( 1598)

عن أميرالمؤ منين (عليه‌السلام ):... ثمّ أنشأ سبحانه ريحا اعتقم مَهَبَّها و أدام مُرَبَّها و أعصف مجراها و أبعد منشاها فأمرها بتصفيق المأ الزّخّار و اثارة موج البحار فمخضته مخص السِّقأ و عصفت به عصفها بالفضأ. تَرُدُّ أوّلَه الى آخره، وساجيه (ساكنه ) الى مائره حتى عبَّ عُبابُه و رمى بالزّبد رُكامُه فرفعه فى هوأ منفتق وجوّ منفهق فسوّى منه سبع سموات جعل سفلاهن موجا مكفوفا و علياهن سقفا محفوظا و سمكا مرفوعا بغير عمد يدعمها ولا دسار ينظمها ثمّ زيّنها بزينة الكواكب وضيأ الثواقب وأجرى فيها سراجا مستطيرا و قمرا منيرا فى فلك دائر وسقف سائر ورقيم مائد( 1599)

اشاره: 1 موارد كاربرد سمأ در قرآن و روايات متعدد است؛ چنانكه مقاطع و تطورات وجودى سمأ نيز متنوع است. لازم است مصاديق متعدد و مقاطع متنوع آفرينش و پرورش آسمان طى بحثهاى متناسب تفسيرى و روايى بازگو شود.

2 دليل غير قطعىِ منقول جز احتمال پيام ديگرى ندارد. از اين رو نمى توان آن را فتواى قطعى دين تلقى كرد.

3 فرضيه هاى غير يقينى دانش تجربى نيز پيامى جز احتمال ندارد؛ يعنى، نه مى توان مضمون دليل غير يقينى منقول را بر ره آورد مسلّم علم تجربى تحميل كرد و نه مى توان فرضيه غير يقينى دانش تجربى را بر ظاهر قرآن و روايت تحميل كرد.

4 آنچه از بيان اميرالمؤ منين (عليه‌السلام ) بر مى آيد اين است كه آفرينش ‍ آسمانها پس از آفرينش زمين است. صدرالمتألّهين (قدّس سرّه ) آن را مخالف دليل عقلى و نقلى دانست؛ زيرا مفاد آن ادله تقدم خلقت آسمانها بر زمين است. آنگاه توجيه خاص خود را راهگشاى حلّ اين مخالفت دانست و آن اين كه، علت غايى از يك جهت مقدم و از جهت ديگر مؤ خّر است. آسمانها نيز از جهتى مقدم بر زمين است و از جهت ديگر مؤ خّر از آن است و روايات و آيات متضارب را بر اين دو جهت حمل كردند.

لازم است توجه شود كه برهان عقلى در خصوص تقدم و تأخر اجرام مادى

قطعى (نه غير آن ) مى تواند در اين باره داورى كند؛ چنانكه كبراى مطلب گرچه تام است، زيرا علت غايى از جهتى مقدم و از جهت ديگر مؤ خّر

دليل است.

5 صعوبت بحث درباره آفرينش آسمان و زمين و تأخر و تقدم آنها نسبت

به هم از دوران صحابه تا كنون مطرح بوده است.( 1600)