نظم و انضباط

نظم و انضباط0%

نظم و انضباط نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

نظم و انضباط

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
گروه: مشاهدات: 6646
دانلود: 1966

توضیحات:

نظم و انضباط
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 118 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6646 / دانلود: 1966
اندازه اندازه اندازه
نظم و انضباط

نظم و انضباط

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نظم در نشستن

نظم در نشستن بدين معنا نيست كه انسان هميشه به يك شكل و حالت ويژه بنشيند، بلكه مراد از نظم و انضباط در نشستن ، مراعات دستورهاى پيشوايان بزرگ دين است كه مى گويند آدمى ، چون متكبران ننشيند و در جمعى كه به صورت حلقه نشسته اند، وسط ننشيند و نيز وقتى دو برادر يا پدر و يا پسر و يا دو دوست نزد هم نشسته اند، ميان آنان ننشيند و هنگام ميهمانى ، براى نشستن ديگران جا باز كند و بكوشد بيش تر رو به قبله بنشيند و....

امام صادقعليه‌السلام فرموده است :

اذا دخل منزلا قعد فى ادنى المجلس اليه حين يدخل ؛ (73)

وقتى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد مجلس مى شد، در نزديك ترين جاى ورود خود مى نشست

و نقل است كه رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نشستن شخص ميان دو شخص ديگر، بدون اجازه آن دو، نهى فرمود:

روى ان النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهى ان يجلس الرجل بين الرجلين الا باذنهما(74)

نظم در معاشرت ها وعده ها و پيمان ها

انسان طبيعتا موجودى اجتماعى است و بايد با ديگران رابطه برقرار سازد و بر اين اساس ، شخصيت و معاشرت هايش شكل مى گيرد. در دين اسلام و در سيره پيامبر بزرگ اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پيشوايان دين ، نظم و انضباط در معاشرت ها و روابط اجتماعى و عهد و پيمان ها، از ارزشى بسيار برخوردار است ششمين پيشواى شيعيان ، حضرت امام صادقعليه‌السلام ، از روش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين ياد مى كند:

كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واعد رجلا الى الصخرة فقال : انالك هنا حتى تاتى ، قال : فاشتدت الشمس عليه فقال له اصحابه : يا رسول الله ، لو انك تحولت الى الظل ؟قال : و عدته ههنا و ان لم يجى ء كان منه الحشر؛(75)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با شخصى وعده گذاشت كه در كنار كوه يا صخره اى در انتظارش بماند و گفت : من ، همين جا مى مانم تا تو بيايى امامعليه‌السلام فرمود: پس گرماى آفتاب ، بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شدت گرفت ، ياران آن حضرت گفتند: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم !چه مى شود اگر به سايه رويد؟! رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: وعده گاه ما، همين مكان است و اگر نيايد قيامت از آن او است

پيشواى پارسايان ، حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

ما ايقن بالله من لم يرع عهوده و ذممه (ذمته(76)

به خدا يقين ندارد آن كس كه به عهد و مسئوليت و آن چه را در گردنش است ، رعايت نكند.

در روايتى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است :

لا دين لمن ا عهد له ؛(77)

كسى كه عهد و پيمان ندارد، دين ندارد.

از آن جا كه دوست خوب ، در شكل گيرى شخصيت آدمى نقشى مهم دارد، اسلام درباره انتخاب دوست و تحكيم دوستى و حفظ حقوق دوستى ، سفارش هايى بسيار دارد، از جمله اين كه در دوستى بايد ميانه روى رعايت گردد و صداقت و رفاقت در اندازه ميانه باشد و در آن از افراط و تفريط پرهيز كرد. حضرت امير مومنانعليه‌السلام در اندرز نامه خود به فرزند بزرگوارش ، امام حسن مجتبىعليه‌السلام مى فرمايد:

و ان اردت قطيعة اخيك فاستبق له من نفسك بقية يرجع اليها ان بدا له ذلك يوماما ؛(78)

اگر خواستى رابطه ات را با برادرت قطع كنى ، راهى به سوى خودت برايش بگذار تا اگر پشيمان شد، بتواند باز گردد.

درباره ميانه روى در دوستى مى فرمايد:

احبب حبيبك هوناما، عسى ان يكون بغيضك يوماما و ابغض بغيضك هوناما عسى ان يكون حبيبك يوماما؛ (79)

دوست خود را دوست دار به اندازه اى كه تجاوز در آن نباشد (او را بر همه اسرار آگاه مساز) شايد روزى از روزها، دشمنت گردد، و دشمنت را دشمن دار از روى ميانه روى ، شايد روزى از روزها دوستت گردد.

نكته اى كه لازم است در معاشرت مد نظر قرار گيرد، اين است كه براى معاشرت ، وقت و اندازه اى حساب شده صرف شود و از گذراندن اوقات به بطالت و بيهودگى بايد گريخت امام موسى بن جعفرعليه‌السلام در سخنى نورانى ، زمان معاشرت با برادران را بخشى از وقت روزانه مومن قرار مى دهد و مى فرمايد: اوقات خود را چهار بخش تقسيم كنيد:

اجتهدوا فى ان يكون زمانكم اربع ساعات : ساعة لمناجاة الله و ساعة لامر الناس و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقاة الذين يعرفونكم عيوبكم و يخلصون لكم فى الباطن و ساعة تخلون فيها للذاتكم فى غير محرم و بهذه الساعة تقدرون على الثلاث ساعات ؛ (80)

قسمتى براى عبادت خدا، بخشى براى امور زندگى ( كار و فعاليت )، زمانى براىمعاشرت با برادران و دوستان مورد اعتماد كه عيب هايتان را به شما يادآورى مى كنند و ازعمق دل به شما اخلاص مى ورزند (در دوستى خالص باشند) و قسمتى براى تفريح ولذت هاى حلال به كمك اين قسمت چهارم است كه مى توانيد وظايف خود را در سه بخش ديگر انجام دهيد.

نظم در تبليغ

يكى ديگر از جلوه هاى نظم - كه نقشى بس بزرگ در تربيت و رشد افراد دارد - نظم در تبليغ است براى آن كه تبليغ ، هر چه بهتر و موثر و كار آمد گردد، بايد مبلغ به اصول و شيوه هاى كاربردى آن به خوبى آگاه باشد و در به كارگيرى روش هاى تبليغى دقت كند.

يكى از اين روش ها، كه به كار مبلغ انسجام مى بخشد و او را در به ثمر نشانيد تلاش هايش يارى مى كند، نظم در ابلاغ رسالت خويش است توجه و تامل در روشهاى تبليغى پيامبران نكاتى جالب توجه به دست مى دهد كه در اين جا به نمونه هايى از آن اشاره مى شود.

آغاز كردن از واحدهاى كوچك تر

اين روش ، در ابلاغ رسالت پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كاملا مشهود است آن حضرت ، نخست ، مامور مى شود خانواده و عشيره خويش را انذار كند و سپس مردم و قبيله خود را و آن گاه منطقه حجاز را.در نهايت ، رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسالت جهانى خويش را اعلام مى فرمايد.

تبليغ گام به گام

شيوه رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابلاغ برخى از احكام به صورت تدريجى و گام به گام بوده است ؛ مثلا درباره حرمت شراب - كه بيان يك باره آن براى تازه مسلمانى كه سخت به آن خو كرده بودند - دشوار مى نمود، حكمش گام به گام بيان شده است ابتدا، در آياتى ، از زيان هاى شراب سخن گفته مى شود و پس از مدتى در برخى ديگر از آيات ، اين حكم نازل مى شود كه در حال مستى ، نماز نخوانيد و سرانجام ، حكم حرمت شراب بيان مى شود.

حرمت ربا نيز نخست در سوره روم به صورت اندرز اخلاقى مورد اشاره قرار گرفته است كه رباخوارى در پيش گاه پروردگار، كارى پسنديده نيست و سپس در سوره بقره و آل عمران و نساء به آن پرداخته شده و حرمتش بيان گرديده است و در سوره بقره ، آيه 275 به شدت منع شد و ممنوعيت آن شرح داده شده است. (81)

آرى ، تدريجى بودن تبليغ ، شيوه اى است كه با طبيعت انسان سازگارى دارد و رسولان الهى ، همسو با فطرت مردمان تبليغ مى كنند و انسان ها را گام به گام به سرچشمه هاى هدايت و نور رهنمون مى شوند.

به كارگيرى شيوه هاى درست تبليغ

خداوند متعال ، به رسول امينش دستور مى دهد كه مردم را با حكمت و موعظه حسنه و جدل نيكو به راه پروردگار فرا خواند.(82) بنابراين ، مبلغ بايد با آگاهى از شرايط و شيوه هاى تبليغ و رعايت عنصر زمان و مكان و ويژگى هاى گوناگون افراد، با تبشير، انذار، ارشاد، دعوت به حق ، امر به معروف و نهى از منكر،...با زبان علم و عمل ، رسالتش را به مردم ابلاغ كند. تبليغ ، اگر تنها با گفتار باشد و با كردار همراه نگردد، از گوش فراتر نخواهد رفت و به دل نخواهد نشست در روايات آمده است كه : مردم را با غير زبان به كارهاى نيك فرا خوانيد.

نظم در تربيت

نظم ، در تربيت نيز نقشى بسيار مهم دارد.

و انما قلب الحدث كالارض الخيالية ما القى فيها من شى ء قبلته ؛ (83)

قلب كودك چونان زمينى خالى است كه هر بذرى در آن افشانده شود، مى پذيرد.

بنابراين ، مربى بايد بكوشد در اين زمين آماده ، بذر علم و ايمان و تقوا و نظم و انضباط بيفشاند تا ميوه انسان صالح برداشت كند.

نگاهى به دستورها و تعاليم تربيتى پيشوايان دينى در پرورش و تربيت صحيح فرزندان ، نشان مى دهد كه آموزش نظم و انضباط علمى و عملى از جايگاهى ويژه برخوردار است :

هنگام ولادت ، در گوش راست كودك ، اذن ، و در گوش چپش ، اقامه بگوييد؛(84)

در روز هفتم ، برايش عقيقه كنيد. موهاى سرش را بتراشيد و هم وزنش صدقه دهيد؛ (85)

در روز هفتم ، پسران را ختنه كنيد؛(86)

مادر، تا دو سال به فرزند شير دهد؛(87)

در هفت سال اول بگذاريد كودك بازى كند؛

در هفت سال دوم.، حلال و حرام را بدو بياموزيد؛ و...(88)

اندكى وقت در اين دستورها، جايگاه مهم نظم در تربيت كودك نشان مى دهد.(89) در پايان اين بحث ، به روايتى نورانى از امام باقرعليه‌السلام ، كه اهميت نظم در تربيت را بيان مى كند، مى نگريم :

چون كودك ، سه ساله شود، هفت بار به او بگو: لا اله الا الله و سپس رهايش كن تا به سن سه ساله و هفت ماه و بيست روز برسد. آن گاه وادارش كن كه هفت بار بگويد: محمد رسول الله و آن گاه او را تا چهار سالگى واگذار و چون به پنج سالگى رسيد به او بگو كه دست راست و چپ كدام است وقتى فهميد، رو به قبله اش كن تا سجده كند و باز بگذارش تا شش سالگى ، چون به شش سالگى رسيد، ركوع و سجده بياموزش و چون هفت ساله شد، در اين سن ، دستورش ده تا دست و صورت را بشويد و وضو بگيرد. بعد به نماز وادارش چون نه ساله گرديد، وضو بياموزش و اگر ترك كرد، او را تنبيه كن و به نماز فرمانش ده و بر ترك آن تنبيهش كن و چون كودك ، نماز و وضو را فرا گيرد، والدينش ‍ آمرزيده شوند، ان شاءالله(90)

نظم در تعليم و تعلم

فراگيرى علم و دانش كه از سوى رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امرى لازم و واجب شمرده شده است - هنگامى به گونه شايسته انجام مى پذيرد كه با نظم و انضباط همراه گردد.

منظور از نظم در تعليم و تعلم ، اين است كه شيوه ها و قانون هايى ويژه را در مدت فراگيرى علم و دانش بايد ارج نهاد و بر اساس آن حركت كرد. شهيد ثانى - كه يكى از دانشمندان بلند آوازه شيعه است - كتابى ارزنده به نام منية المريد در آداب دانش اندوزى نگاشته است كه از كتاب هاى درسى دانش پژوهان علوم اسلامى است اين عالم بزرگوار، آداب تعليم و تعلم را به صورت مفصل و با قلمى شيوا بيان كرده و سخنان خود را با آيات قرآنى و روايات پيشوايان و سخنان حكيمان ، زينت بخشيده است از آن جا كه بناى مباحث ما، بر اختصار است ، تنها برخى عنوان هاى آن را به صورت فشرده ذكر مى كنيم :

آداب و وظايف مشترك معلم و شاگرد

1. خلوص نيت و پاك سازى دل ؛

2. به كار بستن علم و توجه و توكل بر خداوند متعال ؛

3. حسن خلق و فروتنى ؛

4. عفت و همت بلند؛

5. قيام به وظايف دينى و رعايت موازين اخلاقى ؛

6. مداومت در بحث و مطالعات عملى ؛

7. خوددارى از جدال و ستيزه جويى ؛

8. انعطاف و تسليم در برابر حق ؛

9. آمادگى قبلى معلم و شاگرد براى درس ؛

10. رعايت نظافت و پاكيزگى و آراستگى ظاهر.

آداب و وظايف ويژه معلم

1. شايستگى براى تعليم ؛

2. حفظ حيثيت و شان علم و دانش ؛

3. به كار بستن علم ؛

4. حسن خلق و فروتنى ؛

5. دريغ نورزيدن از تعليم ديگران ؛

6. كوشش در آموزش ؛

7. شهامت در اظهار حق

آداب و وظايف معلم نسبت به شاگرد

1. شاگردان خود را به تدريج با آداب و حقايق دينى آشنا سازد؛

2. در دل آنان شوق و دل بستگى براى فراگيرى دانش پديد آورد؛

3. نسبت به شاگردان ، دل سوز باشد و آنان را يارى كند؛

4. از محبت دريغ نكند؛

5. نرمش و مدارا داشته باشد؛

6. از حال دانش پژوهان ، تفقد كند؛

7. از نام و مشخصات شاگردان ، آگاه باشد؛

8. مطالب علمى ، در خور استعداد شاگردان باشد؛

9. شاگردان را به اشتغالات علمى ترغيب كند؛

10. به شاگردان و افكار آنان احترام بگذارد؛

11. ميان شاگردان تبعيض قائل نشود؛

12. معلمان خوب را به شاگردان معرفى كند.

آداب و وظايف معلم در جلسه درس

1. ظاهر خود را بيارايد؛

2. رابطه خود را با خداوند، مستحكم و مستدام دارد؛

3. آرامش ، متانت ، فروتنى ، نرم خويى و سادگى را مراعات كند؛

4. نيت و هدف خود را خالص كند؛

5. نگاه خود را، عادلانه ، ميان همه شاگردان توزيع كند؛

6. پيش از درس به عنوان تبرك و تيمن ، چند آيه از قرآن تلاوت كند؛

7. به آسان ترين روش درس دهد؛

8. جلسه درس را از عوامل آزار دهنده ، مانند سرما و گرما، حفظ كند؛

9. به مصالح شاگردان و وقت آنان توجه كند؛

10. در حفظ نظم جلسه دقت كند؛

11. در شاگردان ، انضباط و حس مسئوليت پديد آورد؛

12. چون از آن چه نمى داند پرسش كنند، بگويد: نمى دانم ؛

13. اشتباهات خود را تذكر دهد.

آداب و وظايف شخصى شاگرد

1. دل را از آلودگى ها پالايش دهد؛

2. لحظه هاى زندگانى را غنيمت شمرد؛

3. اشتغالات غير درسى خود را قطع كند؛

4. از معاشرت هايى كه او را از علم باز مى دارد، بگريزد؛

5. در آموختن علم ، حريص باشد؛

6. همت خويش را بلند كند؛

7. در تحصيلات علمى ، اولويت ها را رعايت كند.

آداب رفتار شاگرد با استاد

1. مقام استاد خود را بزرگ شمارد؛

2. بداند كه استاد، پدر روحانى دانشجو است ؛ زيرا، استاد، پزشك جان و روان است ؛

3. در برابر استاد، فروتنى كند؛

4. از استاد خود با احترام ياد كند؛

5. از استاد، سر مشق بگيرد و ارشادهايش را پاس دارد؛

6. براى حضور در درس ، آمادگى لازم را كسب كند؛

7. ظاهر خود را آراسته و پيراسته سازد؛

8. ادب و نزاكت را رعايت كند؛

9. لغزش هاى زبانى استاد را ناديده گيرد؛

10. هنگام درس ، حواس خود را كاملا جمع كند و به سخنان استاد توجه داشته باشد؛

11. از طرح سوال هاى بى جا و بى موقع بپرهيزد؛

12. از سوال كردن به خاطر شرم و حيا دريغ نورزد.

آداب و وظايف دانش پژوه در دانش پژوهشى

1. بايد نخستين و اساسى ترين مواد درسى اش ، قرآن باشد؛

2. براى شبانه روز خود برنامه ريزى كند؛

3. براى درس خود ساعت و روزى معين برگزيند؛

4. دوران جوانى را غنيمت شمرد و نشاط جوانى را ارج نهد؛

5. در بحث علمى موازين اخلاقى را رعايت كند.

جلوه هاى نظم و انضباط در تعليم و تعلم بزرگان

علامه آية الله حسن زاده آملى

اين دانشمند فرزانه و فقيه و حكيم ارجمند، خود، درباره زندگانى اش مى گويد:

من حدود شش سال در آمل بودم ، تحت مراقبت آقايان مرحوم غروى ، مرحوم حاج شيخ احمد مشايى ، مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم ديد كوهى و مرحوم آقا شيخ عزيز الله طبرسى از ابتداى ورود به درس ، يكى از بزرگان به نام مرحوم آقا عبدالله اشراقى روزانه مى آمد و براى ما، رساله مرحوم آقا اصفهانى را- كه در آن زمان ، مرجع عصر بودند- مى گفتند. ايشان ، مسائلى را كه براى يك جوان ، در ابتداى تكليف لازم است ، مى گفت درس هاى آقايان هم ، بسيار منظم بود. در ابتدا، ما يك درس رساله عمليه

و يك نصاب و يك درس امثله داشتيم ، اكثر كتاب هاى جامع المقدمات را خوانديم ، نصاب را به خوبى حفظ كرديم بعد از آن ، شروع كرديم به سيوطى و حاشيه ، بعد از آن ، جامى و شمسيه و در كنار آن ، تبصره در معانى و بيان و بديع ، و مغنى در نحو. بعد از اتمام تبصره به خواندن شرايع شروع كرديم و اكثر آن را- قريب به يك دوره آن - خوانديم و مباحثه كرديم بعد از آن ، آقايان به ما اجازه دادند كه شرح لمعه و قوانين را شروع كنيم در آن وقت ، هنوز به ما اجازه نداده بودند لباس روحانيت بپوشم خيلى در اين امور، مواظب و مراقب بودند، مى گفتند زمانى لباس بپوشيد كه لااقل بتوانيد به رساله عمليه رجوع كنيد، به شرايع و تفسير بتوانيد مراجعه كنيد و چيزى متوجه بشويد. مى گفتند، براى لباس ، شتاب نداشته باشيد. مواظب ما بودند.

چندين كتاب لمعه را در آمل خوانديم و از قوانين تا مبحث عام و خاص را خوانديم و بعد، به دستور مرحوم آقاى غروى ، لباس روحانيت پوشيديم در مجموع ، ما يك آمل بسيار منظم و مرتبى داشتيم به ما تشويق مى كردند كه نماز شبتان ترك نشود. قرآن روز شما ترك نشود؛ صبح قرآن بخوانيد و با وضو باشيد؛ مواظب گفتارتان باشيد... در اين جهات اخلاقى هم خيلى مواظب ما بودند. از حق نگذريم ؛ بزرگان شهر ما، در دو جناح علم و عمل ، خيلى مواظب ما بودند.

بعد از خواندن مقدارى از لمعه و قوانين ، با اجازه آن آقايان ، به تهران آمديم

مرحوم استاد شعرانى ، خيلى در تعليم و تربيت فعال بود. فراموش نمى كنم كه درس ايشان ، تقريبا هيچ تعطيلى نداشت در طول سال ، فقط دو روز درس تعطيل بود: يك روز عاشورا و ديگر روز شهادت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام مجتبىعليه‌السلام يادم نمى رود كه يك روز، در تهران ، برف خيلى سنگينى آمده بود. روز تعطيل رسمى هم بود. خواستم به درس ‍ بروم ، برايم ترديد حاصل شد، اما رفتم وقتى به منزل ايشان رسيدم ، مقدارى مكث كردم بالاخره در زدم در را به روى ما گشودند. وارد شدم عذر خواهى كردم كه با اين برف ، نبايد مصدع بشوم ايشان فرمودند: شما، روزهاى پيش كه از مدرسه مروى ، تا اين جا مى آمديد، اين گداهاى گذر بودند. امروز چطور؟. گفتم : بودند. آنان ، در چنين روزهاى سرد، بازارشان گرم است ! فرمود: آنان كارشان را تعطيل نكردند، ما چرا تعطيل بكنيم ؟!.(91)

امام خمينى قدس سره

حضرت امام ، گذشته از نظم و انضباطى كه در مجموعه شئون و كارهاى خود داشتند و به طور عادى ، هيچ گاه توجه به كارى ، موجب تضييع كار ديگرشان و يا غفلت از آن نمى شد. هر روز، عبادات ، قرائت قرآن ، ادعيه ، مطالعه هاى گوناگون ، گوش كردن به اخبار، قدم زدن ، نرمش (حركت هاى ورزشى كه طبق نظر پزشكان معالج ، الزاما به منظور حفظ سلامتى انجام مى دادند) رسيدگى و پاسخ گويى به امور شرعى و اجازات و استجازات و قبض وجوه ، ملاقات ها، معاشرت و انس با افراد خانواده ، خوراك و استراحت شان هر كدام ، به صورتى منظم و در موعد خود، انجام مى گرفت

همين نظم ، در برنامه هفتگى شان حاكم بود. از باب مثال ، هر صبح جمعه ، بعد از شنيدن خلاصه اخبار ساعت هشت ، آماده استحمام بود و راهى حمام مى شدند. معمولا، روزهاى جمعه (پيش از حمام )نيز چند گزارش را خدمت شان مى بردم ، ولى آموخته بوديم كه در اين ساعات ، مجالى بارى شنيدن يا امضا كردن چيزى نگذاشته اند؛ چرا كه بلافاصله مشغول باز كردن تكه هايشان مى شدند و در همان حال ، بر مى خاستند و بدين ترتيب هميشه در ساعت هشت

چ ند دقيقه وارد حمام مى شدند و هميشه كيسه و صابون مى زدند. (92)

عدم تاخير در انجام كارها

حضرت امام ، هيچ گاه كار امروز را به فردا موكول نمى كردند. كارها و زندگى و همه شئون و امور ايشان منظم و مشخص بود. در زندگى حضرتش ، هر چيز سر جايش قرار داشت و هر كارى دور از شتاب زدگى و عجله و بدون دل زدگى و تاخير، در موعد مقرر آن ،انجام مى گرفت با كثرت كارها و تعدد امور و گزارش ها و چيزهاى ديگر، هيچ نشانه اى از شلوغى و تراكم و كارهاى به جا مانده در زندگى حضرتش مشاهده نمى شد.(93)

آية الله ميرزا احمد مدرس يزدى

از ويژگى درسى آية الله مدرس يزدى ، نظم و ترتيب بود. درس ايشان ، جز در روز تعطيل ، منظم و همواره و در ساعت مقرر تشكيل مى شد و حتى برنامه و روز آغاز درس در سال آينده را در جلسات پايانى درسى يك ساله اعلام مى كرد. از اين رو. مدار آغاز و انجام ديگر دروس حوزه علميه مشهد، تشكيل و تعطيل درس مرحوم مدرس بود.

استاد، در برف هاى سنگين زمستان مشهد، صبحگاهان كه هنوز عابران ، برف ها را در مسير خود لگدكوب نكرده بودند و پاى تا زانو در برف فرو مى رفت باقدمى استوار، راهى محل درس مى گرديد و در راس ساعت مقرر، بر كرسى درس - كه معمولا در مسجد گوهر شاد منعقد مى شد- قرار مى گرفت و شبستان سرد مسجد را- كه آن زمان ، بخارى و گرما به آن راه نيافته بود- با نفس گرم خود گرما مى بخشيد و چنان با حرارت سخن مى گفت كه طلاب ، سردى زيلوهاى نم ناك زير پاى خود را فراموش مى كردند.

نظم حضور استاد در درس ، چنان بود كه حتى وفات فرزند سه ساله اش ، سبب تعطيلى درس آن بزرگوار نگرديد؛ زيرا، كار تدفين نور ديده را به فرزندان واگذارد و خود، راهى مسجد و درس و بحث شد و اين خود، درسى ديگر براى طالبان علم بود كه سوانح ايام نبايد جريان تعليم و تعلم را متوقف سازد.(94)

آية الله ستوده

ايشان - كه يكى از اساتيد با سابقه سطوح عاليه حوزه عليمه قم است - نقل مى كند:

يك روز زمستانى ، سخت برف مى باريد. رفتم مباحثه ، يك نفر از آقايان مى فرمود: توى حجره ، به رفيقم گفتم : امروز نمى روم ايشان نمى آيند. رفيقم گفت : برو!او، اگر سنگ هم ببارد مى آيد. شهيد ثانىعليه‌السلام در كتاب ارزنده اش منية المريد مى نويسد: لازم است به هنگام نهادن و چيدن كتب ، بر حسب اعتبار و ارزش و شرف علوم و نيز حيثيت و اعتبار مولفان آن ها، ترتيبى كه حاكى از ادب و نزاكت در كيفيت چيدن آن ها است ، رعايت شود، به اين معنا كه كتاب هاى پر ارزش را بر روى كتب ديگر بگذارد و به همين گونه به ميزان اعتبار و ارزش آن ها، كتاب ها را روى هم بچيند. اگر در ميان جمع كتب ، قرآن كريم وجود داشته باشد، بايد آن را بر فراز همه كتب و بر تارك آنها قرار دهد.(95)

فصل چهارم : تجلى نظم در نظام اجتماعى

نظم در عبادت هاى گروهى

يكى ديگر از جلوه هاى نظم ، منظم بودن در عبات هاى دسته جمعى ، از آن جمله نماز جماعت است در نماز جماعت ، همه مومنان ، در صفوف منظم ، رو به قبله ، مى ايستند و به پيروى از امام جماعت ، با هم به ركوع و سجده مى روند و قنوت و تشهد و سلام مى خوانند. پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيوسته سفارش مى كرد:

سووا بين صفوفكم ، و حاذوا بين مناكبكم لا يستحوذ عليكم الشيطان ؛(96)

نيز مى فرمود:

اقيموا صفوفكم ...و لا تخالفوا فيخالف الله بين قلوبكم ؛(97)

صف هاى نماز را منظم كنيد و نامرتب نباشيد و پراكنده نشويد كه خداوند دل هايتان را پراكنده مى كند.

در زمان بندى نماز، در صف هاى نماز جماعت ، در سجده رفتن گروهى ، با هم نشستن ، با هم قيام كردن ، با هم سكوت كردن ، با هم دعا خواندن ، پيش و پس نيفتادن ، پيش از وقت نماز نخواندن و نماز را به خارج از وقت نسپردن ، در همه ، سيماى نظم و حساب ، به روشنى ديده مى شود.(98)

يكى ديگر از عبادت هايى كه نظم در آن متجلى است ، فريضه حج است همه حاجيان بايد در روزهايى خاص ، احرام ببندند، با هم در عرفات وقوف كنند، در مشعر و منى نيز در يك روز خاص قربانى كنند، رمى جمره كنند، به گرد كعبه طواف كنند، سعى صفا و مروه انجام دهند، همه در هر نقطه كه هستند، رو به كعبه ، نماز گزارند. اين همه ، نظم در عبادت هاى جمعى است

نمونه ديگر نظم در عبادت هاى جمعى ، روزه است همه مسلمانان موظفند در طول ماه مبارك رمضان ، از طلوع فجر تا اذان مغرب ، روزه بگيرند و از مفطرات روزه ، دورى جويند و به هنگام سحر و مغرب افطار كنند.

وجود قبله واحد براى مسلمانان در سرتاسر جهان نيز گونه اى نظم و همبستگى است كه عبادات آنان را به سويى يگانه سوق مى دهد. اگر كسى از فراز آسمان ها به صفوف نمازگزاران زمين بنگرد، دايره هايى منظم مى بيند كه مركزشان كعبه است و توحيد، نقطه تمركز فكر و دل و جان و صفوف آنان(99)

مسجد نيز- كه ميقات ميهمانان خداست - يكى ديگر از تجلى گاه هاى نظم و انضباط است براى اين مكان مقدس ، آداب و احكامى ويژه مقرر است كه از دقت و تامل در آنها مى توان به ارزش نظم و انضباط در اين پايگاه موحدان دست يافت آداب ورود و خروج ، نظافت و خوش بو ساختن خويش ، سنت آموزش قرآن در آن و... همه از جلوه هاى نظم در اين حريم پاك است

از مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى نقل است كه فرمود: اگر ديديد امام جماعتى به جماعت حاضر نشد، بدانيد از دنيا رفته است و برويد براى تشييع جنازه اش كنايه از اين كه امام جماعت ، جماعت را ترك نمى كند و در آمدن به نماز جماعت ، بسيار منظم است و فرمود: اگر استاد براى درس حاضر نشد، برويد به عيادتش ، كنايه از اين كه استاد بى جهت ، درس را ترك نمى كند و حضورش در كلاس درس ، مستمر و منظم است

نظم در امور سياسى و اجتماعى

بى گمان ، هر اجتماعى ، نيازمند به رهبر يا ريیس سر پرست است و همواره، از نظم و سامان جامعه پاسدارى مى كند. در دين انسان ساز اسلام ، امامت به عنوان عامل نظم و همبستگى جامعه مسلمانان معرفى شده است و رهبر جامعه اسلامى از جايگاهى بسيار والا برخوردار است و خط مشى نظام سياسى و اجتماعى جامعه را او ترسيم مى كند. از اين رو است كه امامان معصومعليه‌السلام و بزرگان دين ، درباره موضوع امام و امامت و اهميت آن ، سخنانى بسيار دارند. امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

مكان القيم من الامر مكان النظام من الخزر، يجمعه و يضمه فاذا انقطع النظام تفرق الخزر و ذهب ، ثم لم يجتمع بحذافيره ابدا ؛(100)

جايگاه رهبر در امور، همانند جايگاه نخ رد تسبيح است كه دانه ها را جمع مى كند و به هم مى پيوندد.اگر نخ پاره شود، دانه ها از هم مى پاشند و از هم مى پاشند و از هم دور مى شوند و هرگز اجتماع منظم گذشته خويش را نخواهند يافت نيز، مى فرمايد:

الامامة نظام الامة ؛

امامت ، سبب نظم و همبستگى امت است

امام رضاعليه‌السلام مى فرمايد:

ان الامامة زمام الدين و ناظم المسلمين و صلاح الدنيا و عز المومنين ؛ (101)

همانا، امامت ، پيشوايى دين است و سبب نظم و همبستگى مسلمانان و مصلحت دنيا، و عزت مومنين است

رهبر، خطوط كلى نظام را معين مى كند و لزوم برقرارى ارتباط يا نبود ارتباط با جوامع ديگر را تشخيص مى دهد و جنگ و صلح ها با صلاح ديد او خويش ، وظيفه دارند مطيع و گوش به فرمان باشند. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

اسمعوا و اطيعوا لمن ولاه الله الامر، فانه نظام الاسلام ؛(102)

كسى را كه خدا، ولايت و سرپرستى امرى را به او داده است به (سخنان او )گوش دهيد و از او اطاعت كنيد؛ زيرا، او سبب نظم و استوارى اسلام است در قرآن كريم ، مومنان ، از پيشى گرفتن بر خدا و رسولش در همه كارها نهى شده اند:

يا ايها الذين ءامنوا لاتقدموا بين يدى الله و رسوله واتقوالله ان الله سميع عليم ؛(103)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد!چيزى را بر خدا و رسولش مقدم نشمريد (و پيشى مگيريد) و تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند، شنوا و داناست

از آن جا كه مبناى اين مباحث ، بر اختصار است ، از تفصيل خوددارى مى شود و تنها به نمونه هايى از سخنان پير عارف و قافله سالار انقلاب اسلامى ، حضرت امام خمينى ، درباره لزوم ارج نهادن به نظم و قانون در حكومت اسلامى اشاره مى كنيم :

حفظ نظم ، از واجبات الهى است

همه جامعه ، نظم لازم دارد. اگر نظم از كار برداشته بشود، جامعه از بين مى رود.

حكومت اسلام ، حكومت قانون است .

همه بايد منقدى به اين باشيد كه قانون را بپذيريد، ولو بر خلاف راى شما باشد. شرف و ارزش انسان ها در تبعيت از قانون است كه همان تقوا است متخلف از قانون ، مجرم و قابل تعقيب است

قانون براى اجرا و برقرار شدن نظم اجتماعى عادلانه ، به منظور پرورش انسان مهذب است اگر همه اشخاصى كه در كشورمان هستند و همه گروه هايى كه در كشور هستند و همه نهادهايى كه در سرتاسر كشور هستند، اگر به قانون خاضع بشويم و اگر قانون را محترم بشماريم ، هيچ اختلافى پيش نخواهد آمد.(104)

اگر مى خواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند، بپذيريد قانون را.

در اسلام ، يك چيز حكم مى كند و آن ، قانون است زمان پيغمبر هم قانون حكم مى كرد. پيغمبر مجرى بود. اختلافات ، از راه قانون شكنى ها پيش مى آيد. در اسلام ، قانون ، حكومت مى كند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهى ، نمى توانست تخلف بكند.(105)