نظم و انضباط

نظم و انضباط0%

نظم و انضباط نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

نظم و انضباط

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
گروه: مشاهدات: 7033
دانلود: 2227

توضیحات:

نظم و انضباط
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 118 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7033 / دانلود: 2227
اندازه اندازه اندازه
نظم و انضباط

نظم و انضباط

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

الف )در قرآن كريم

در قرآن كريم ، مجاهدان فى سبيل الله ، كه در صف چونان سد پولادين ايستاده و با دشمن مى جنگند، محبوب حضرت حق اند. صف ، يكى از جلوه هاى نظم است ؟ با بنيان مرصوص - سد پولادين - همراه شده و اين ، خود بيانى براى نظم در ميان سربازان جبهه اسلام است قرآن كريم ، در تحليل هاى بسيار زيبا و دقيق ، رمز و راز پيروزى سپاه حق را بيان مى كند و از عوامل شكست آنان نيز پرده مى دارد. ايمان و صبر، دو عامل پيروزى سپاهيان اسلام است كه در آيات قرآن بدان اشاره شده است :

اى پيامبر!مومنان را به جنگ ترغيب كن اگر از ميان شما بيست تن ، شكيبا باشند بر دويست تن چيره مى شوند و اگر از شما، يكصد تن باشند، بر هزاران تن از كافران پيروز مى گردند.(180)

بى انضباطى و پيروى نكردن از دستور فرمانده ، از علل شكست سپاه حق است كه در قرآن كريم بيان شده است در جنگ احد، نافرمانى و بى انضباطى دسته اى از سربازان و ترك منطقه ماموريت ، باعث شكست سپاهيان اسلام شد كه اين عامل ، در آيه 152 سوره آل عمران ، به عنوان يكى از عوامل شكست در كنار سستى و نزاع داخلى بيان شده است :

و در نبرد احد قطعا، خدا، وعده خود را با شما راست گردانيد: آن گاه كه به فرمان آن ، آنان را مى كشتيد تا آن كه سست شديد و در كار جنگ و تقسيم غنايم باهم به نزاع پرداختيد و پس از آن كه آن چه را دوست داشتيد يعنى غنايم را به شما نشان داد، نافرمانى كرديد.

بى انضباطى قوم حضرت موسىعليه‌السلام و نافرمانى از دستور آن حضرت نيز سبب شد كه چهل سال در بيابان ها سرگردان و حيران شوند. در سوره مائده از آيه بيست تا بيست و شش ‍ چنين مى خوانيم :

به ياد آوريد هنگامى كه موسى به قوم خود گفت : اى قوم !نعمت خدا را بر خود متذكر شويد، هنگامى كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و زنجير استعمار فرعونى را شكست و شما را صاحب اختيار خود كرد و به شما چيزهايى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نبخشيده بود. اى قوم !به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته ، وارد شويد و به پشت سر خود باز نگرديد و عقب نشينى نكنيد كه زيان كار خواهيد شد. گفتند: اى موسى ! در آن سرزمين مردمى زورمندند و ما هرگز وارد آن نمى شويم تا آنان خارج شوند، اگر خارج شوند. ما وارد خواهيم شد!دو نفر از مردانى كه از خدا مى ترسيدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند: از آن دروازه بر ايشان بتازيد و وارد شويد كه اگر از آن ، در آمديد قطعا پيروز خواهيد شد و بر خدا توكل كنيد اگر ايمان داريد. بنى اسرائيل گفتند: اى موسى !تا آنان در آن جا هستند، ما هرگز وارد نخواهيم شد. تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد، ما همين جا مى نشينيم ! موسى گفت : پروردگارا!من ، جز اختيار خود و برادرم را ندارم ، پس ميان ما و اين گروه گنهكار، جدايى بيفكن ! خداوند به موسى فرمود: ورود به آن سرزمين چهل سال بر ايشان حرام شد و در بيابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمان اندوه مخور.

از ديگر آياتى كه لزوم نظم و انضباط را در امور نظامى بيان مى كند، آيه اى است درباره نيروهاى نظامى طالوت طالوت ، به لشكريان خود دستور داد: هنگامى كه در ميان راه به نهر آب مى رسيم ، بيشتر از يك پيمانه ، آب ننوشيد. اين ، گونه اى از آزمايش در انضباط و اطاعت از دستور فرمانده براى لشكريان بود. نوشيدن يا ننوشيدن آب ، چندان مهم نبود، مهم اين بود كه چه كسى در برابر اين قانون سر فرو مى آورد و چه كسى از آن روى بر مى تابد و در اين امتحان ، بسيارى از سپاهيان و از لشكريان حقيقى طالوت خارج گشتند. در آيه 251 سوره بقره آمده است :

طالوت گفت : خدا، شما را با نهر آب مى آزمايد، پس هر كس از آن بنوشد از پيروان من نيست

از آياتى كه وجود نظم و انضباط را در امور نظامى حكومت حضرت سليمانعليه‌السلام نشان مى دهد، دو آيه زير است :

وحشر لسليمان جنوده من الجن و الانس والطير فهم يوزعون ؛ (181)

و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان ، جمع آورى شدند و براى رژه دسته دسته گرديدند.

و تفقد الطير مالى لاارى الهدهد ام كان من الغائبين (182)

سليمان در جست و جوى پرندگان بر آمد و گفت : مرا چه شده است كه هدهد را نمى بينم ؟ يا شايد از غايبان است ؟.

اين دو آيه ، از نظم دقيق حكومت سليمان خبر مى دهد. در آيه اول ، واژه يوزعون از ماده وزع به معناى باز داشتن ، آمده است اين تعبير، هر گاه براى لشكر به كار رود، به اين معنا است كه مقدمه لشكر را نگاه دارند تا انتهايش به آن ملحق گردد و از پراكندگى و تشتت جلوگيرى شود. از اين كلمه استفاده مى شود كه لشكريان سليمان هم بسيار زياد بوده اند و هم تحت نظامى خاص(183)

در آيه دوم ، جمله تفقد الطير افزون بر آن كه از مديريت شايسته حضرت سليمان حكايت مى كند، نظم شگفت انگيز حاكم بر لشكريان سليمان را نيز بيان مى كند. با اين كه اعضاى لشكر سليمان بسيار فراوان و از جن و انس و پرندگان بودند، غيبت يك پرنده ، ناديده نمى ماند. اين ماجرا، از نظم و دقت در حضور و غياب لشكريان خبر مى دهد. علاوه بر اين ، بى انضباطى در اين لشكر حتى از يك پرنده ، چشم پوشى نمى شود و در صورت غيبت غير متوجه با تهديد و تنبيه همراه مى گردد.

موضوع ديگر، كه هم در بحث صنايع نظامى مطرح است و هم در ديگر صنايع ، زره سازى حضرت داودعليه‌السلام است طرح اين موضوع ، با دقت و ظرافتى كه در آيه شريف به چشم مى آيد، مى تواند الگوى نظم و انضباط در ساخت ابزار و آلات جنگى قرار گيرد و صنعت گران كشورهاى اسلامى را در رعايت دقت و نظم و انضباط در كيفيت و كميت صنايع خود رهنمون گردد.خداوند متعال ، پس از آن كه آهن را براى حضرت داودعليه‌السلام نرم كرد به گونه اى كه او مى توانست بدون نياز به آتش ، هر شكلى به آن بدهد، به او امر مى كند كه زره را فراخ و راحت بساز تا جنگجو به هنگام پوشيدن در زندان گرفتار نشود. نه حلقه ها را بيش از اندازه كوچك و باريك كن كه انعطاف خود را از دست بدهد و نه چنان درست و فراخ كه گاه نوك شمشير و خنجر و نيزه و تير از آن بگذرد:

ان اعمل سابغات و قدر فى السرد واعملوا صالحا انى بما تعملون بصير؛

كه زره هاى فراخ بساز و حلقه ها را درست اندازه گيرى كن و كار شايسته كنيد: زيرا، من به آن چه انجام مى دهيد، بينايم

يكى از ويژگى هاى عمل صالح ، اين است كه در صنايع ، بر دقت ارج نهاده شود و محصولى كامل و مفيد توليد گردد و از هر گونه بى انضباطى و بى نظمى پرهيز گردد. صنعت گران و توليد كنندگان ، بايد بدانند كه بر اساس اين آيه ، خداوند سبحان ناظر و شاهد چگونگى كار آنان است و اگر نظم و انضباط را در كار خود رعايت كنند، عمل صالح و كار شايسته انجام داده اند. كارگران مومن ، با عمل به اين آيه ، يكى ديگر از صفات برجسته داود پيامبرعليه‌السلام را كسب مى كنند، و آن ، امرار معاش و روزى خوردن از دست رنج خود است در روايت است كه خداوند به داودعليه‌السلام وحى فرستاد: تو، بنده اى هستى نيك ، جز اين كه از بيت المال ارتزاق مى كنى و داودعليه‌السلام چهل روز گريست و خداوند آهن را براى او نرم كرد. از آن پس ، زره مى ساخت و به اين وسيله از بيت المال بى نياز شد.(184)

آمادگى و توان نظامى از نظر كيفى و كمى از ديگر سفارش هاى قرآن كريم به سپاهيان مسلمان است :

واعدوا لهم مااستطعتم من قوة ؛ (185)

و هر چه در توان داريد از نيرو و بسيج كنيد.

اين آيه ، گونه اى از دستور براى آماده باش همه جانبه مسلمانان در برابر دشمنان و تهيه سلاح و امكانات و وسايل و شيوه هاى تبليغى است كه موجب هراس كافران از مسلمانان مى شود. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقتى باخبر شد كه در يمن ، اسلحه اى تازه ساخته اند، كسى را براى تهيه آن به يمن فرستاد. از آن حضرت نقل شده است كه با يك تير، سه نفر به بهشت مى روند: سازنده ، آماده كننده ، و تيرانداز.(186)

هوشيارى و آمادگى در همه ابعاد، به ويژه در بعد نظامى ، براى مقابله با تهاجم دشمن ، از ديگر فرمان هاى قرآن كريم به مسلمانان است :

يا ايها الذين ءامنوا خذوا حذركم فانفورا ثبات او انفروا جميعا؛ (187)

اى اهل ايمان !در برابر دشمن آماده باشيد و گروه گروه به جهاد بيرون رويد يا به طور جمعى روانه شويد.

ب ) روايات و سيره معصومانعليه‌السلام

از آن جا كه در زمان صدر اسلام ، به ويژه در دوران رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جنگ هاى فراوانى روى داده و آن حضرت ، در آن غزوه ها از فنون نظامى ويژه اى بهره جسته است ، بررسى اين جنگ ها و روش هاى جنگى و آرايش هاى نظامى آن ، مى تواند الگويى براى فراگيرى فنون نظامى و دست يابى به پيشرفته ترين سلاح هاى نظامى و رعايت نظم و انضباط باشد. در اين جا، برخى از شيوه هاى عمليات نظامى در سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و امير مومنانعليه‌السلام را به بحث مى نهيم و بر مى شماريم :

كسب اطلاعات از دشمن

از روزى كه پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه رفت ، همواره ماموران زير دست را به مناطق مختلف گسيل مى كرد تا او را از جنب و جوش دشمنان اسلام آگاه سازند.

حفظ اسرار نظامى

در سيره پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين مى بينيم كه چون به آن حضرت خبر رسيد كه بنى اسد در پى تسخير مدينه و قتل مسلمانان و غارت اموالند، بى درنگ گروهى را به فرماندهى ابوساعده به منطقه توطئه روانه ساخت و فرمان داد كه فرمانده ، مقصد اصلى را پنهان سازد و از بى راهه برود و روزها استراحت كند و شب ها راه پيمايد.(188)

آرايش نظامى

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آرايش نظامى و نظم در صف هاى سربازان اسلام ، چنان دقيق بود كه هر گاه شانه سربازى جلوتر مى بود، او را به عقب مى برد و پس از منظم ساختن صف ها، براى آنان خطبه مى خواند.(189)

سازماندهى و گزينش فرمانده

در جنگ موته ، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لشكرى سه هزار نفرى فراهم ساخت و براى اين لشكر، سه فرمانده برگزيد كه در صورت شهادت هر كدام ، ديگرى فرماندهى را بر عهده گيرد: جعفر بن ابى طالب ؛ زيد بن حارثه ؛ عبدالله بن رواحه پيامبر دستور داد در صورت به شهادت رسيدن نفر سوم ، لشكريان ، خود يك نفر را برگزينند.(190)

سياست هاى نظامى امير مومنانعليه‌السلام - كه خود، شجاع ترين پهلوانان عرب را به هلاكت رسانده و همواره در ميدان هاى مبارزه ، حضورى فعال داشته است - اسوه اى ديگر براى نظم و انضباط در امور نظامى است نمونه اى از آموزش نظامى آن حضرت را به فرزندش محمد حنفيه ، چنين مى يابيم :

كوه ها بجنبد ولى تو مجنب و نگاهت را به انتهاى صف دشمن بفرست و دندان هايت را از خشم بر هم بفشار و پاهايت را به زمين ميخكوب كن و جمجمه ات را به خدا بسپار و بجنگ و آنگاه بدان كه پيروزى در دست خداست. (191)

به كارگيرى تاكتيك هاى جنگى

در فتح مكه ، پيشواى گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نخست با رزمايش هاى نظامى روحيه جنگ طلبى دشمن را سست كرد به گونه اى كه دشمنان به خانه هاى خود خزيدند. حفر خندق نيز از فنون حساب شده نظامى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه در جنگ احزاب به كار گرفته شد.

استفاده از اسم رمز

نقل است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گروهى ده نفرى را،كه در ميان آنان طلحه نيز بود، براى جهادبه منطقه اى اعزام كرد و به آنان فرمود، اسم رمز شما ياعشرة ( اى ده نفر)باشد. نيز، اسم رمز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در يكى از جنگ هاياكل خير، و در جنگى ديگر اسم رمز امت امت (= بمير، بمير) بوده است .نيز كسى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيد كه آن حضرت مى فرمايد هرگاه دشمن به منطقه شماوارد شد، اسم رمزتان طم لا ينصرون(192) باشد.(193)

در امور سپاهيان اسلام و نيروهاى مسلح مى يابيم كه حضرت علىعليه‌السلام در نامه اى براى دو تن از امراى لشكرش چنين مى نويسد:

و قد امرت عليكما و على من فى حيزكما مالك بن الحارث الاشتر فاسمعا له و اطيعا واجعلاه درعا و مجنا فانه ممن لا يخاف وهنه و لا سقطته و لا بطوه عما الاسراع اليه احزم و لا اسراعه الى ما البطو عنه امثل ؛(194)

همانا كه بر شما و بر هر كه در تحت امر شما است مالك بن حارث اشتر را امير گردانيدم پس بشنويد امر او را و فرمان بريد. و وى را زره و سپر خود بگردانيد، که ، او، كسى است كه بيم سستى و لغزش در او نمى رود و در جاى شتاب ، هرگز درنگ نمى كند و در جاى درنگ ، هرگز شتاب نمى ورزد.

بنابراين ، وظيفه فرمانده نظامى ، شناخت مواضع و آشنايى كامل با قوانين جنگى و عمل كرد طبق آن ها است و افراد زير دست نيز موظفند كاملا پيروى كنند و از نظم و انضباط روى بر نتابند.(195)

نمونه هايى از رفتار امام علىعليه‌السلام در جنگ با مخالفان را مى توان چنين بر شمرد:

1. نصيحت و اندرز؛

2. هدايت و راهنمايى ؛

3. صبر و بردبارى ؛

4. دعا براى ترك خون ريزى ؛

5. اجراى عدالت ؛

6. قاطعيت در دفاع ؛

7. شجاعت در برابر دشمنان ؛

8. تداوم مبارزه تا رفع فتنه ؛

9. رعايت قوانين الهى در جنگ ؛

10. برخورد انسانى با اسيران جنگى ؛

11.برخورد انسانى با زنان و ناتوانان ؛

12. عفو و گذشت در پايان جنگ ؛

13. هدايت و نصيحت پس از جنگ ؛

14. برخورد عالمانه با دوست و دشمن پس از جنگ ؛

15. پذيرش صلح و متاركه جنگ به هنگام بايسته. (196)

در نهضت عاشورا نيز به مجموعه اى از شيوه هاى نظامى و تبليغى بر مى خوريم كه از سوى امام حسينعليه‌السلام انجام گرفته است شيوه هاى نظامى ، هم حالت دفاعى داشته است و هم تهاجمى در اين كه آن حضرت در قيام كربلا به عنوان يك فرمانده آگاه به فنون رزمى و شيوه هاى نظامى و دفاعى و تبليغى بر سپاه خويش فرمان مى رانده است ، شكى نيست آن چه در زير مطرح مى شود. گواهى بر اين حقيقت است ، و برخى از تدبيرهاى خردمندانه آن حضرت را باز مى نمايد.

شيوه هاى نظامى

1. استفاده از محافظان شخصى ؛ امام حسينعليه‌السلام هنگام ديدار با والى مدينه ، وليد بن عتبه ، پس از مرگ معاويه ، با همراه داشتن گروه محافظ از جوانان بنى هاشم ، از جان خويش ‍ پاسدارى كرد.

2. استفاده از گزارش اطلاعاتى ؛ آن گاه كه امام حسينعليه‌السلام همراه با خانواده و ياران ، از مدينه به سوى مكه حركت كرد، برادرش محمد حنفيه را در مدينه باقى گذاشت تا حركت هاى ماموران حكومت را به او خبر دهد.

3. خنثی كردن توطئه ترور؛ چون به امامعليه‌السلام خبر رسيد كه يزيد، گروهى را تحت فرمان عمرو بن سعيد اشدق ، براى ترور يا دستگيرى وى به مكه فرستاده است ، براى خنثی كردن توطئه ترور و نيز براى حفظ حرمت خانه خدا و براى اين كه خونش در مكه ريخته نشود، حج را به عمره تبديل كرد و روز هشتم ذى الحجه ، از مكه خارج شد.

4. گردآورى اطلاعات ؛ امامعليه‌السلام در ميان راه با پرسش از مسافران و نامه نگارى به پيروان خود در كوفه ، بصره ، يمن ،...از وضعيت دشمن آگاهى به دست مى آورد.

5. مصادره ؛ امامعليه‌السلام در راه عراق ، كاروان تجارتى دشمن را- كه از يمن به شام مى رفت و براى يزيد اجناس قيمتى مى برد- مصادره كرد.

6. جذب نيرو؛ امامعليه‌السلام از هر فرصتى براى جذب نيرو بهره مى گرفت ، يكى از اين موارد، ملاقات با زهير بن قين در منزل گاه زرود بود كه زهير، نخست ، از رو به رو شدن با امامعليه‌السلام مى گريخت ، ولى پس از ديدار، به امامعليه‌السلام پيوست

7. تصفيه نيرو؛ امامعليه‌السلام چندين بار در طول سفر با پيش گويى از حوادث آينده و شهادت خود و همراهانش ، افراد بى انگيزه و دنيا پرست را كه به اميد غنيمت همراه شده بودند، از سپاه خويش تصفيه كرد.

8. آرايش اردوگاه ؛ وقتى امامعليه‌السلام در سرزمين كربلا فرود آمد، فرمان داد چادرها را نزديك هم استوار كنند و طناب هاى خيمه ها را از ميان هم بگذرانند و در پيش خيمه ها بايستند و با دشمن از يك سو رو به رو شوند و خيمه ها در راست و چش و پشت سرشان باشد.

9. سازماندهى ؛ امام حسينعليه‌السلام صبح روز عاشورا، اصحاب را سازماندهى كرد. نماز صبح خوانده شد. زهير بن قين را فرمانده جناح راست و حبيب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ كرد و پرچم را به دست عباس سپرد. سپاهيان ، چادرها را پشت سر خويش قرار دادند و در گودالى كه پشت چادرها به صورت خندق حفر كرده بودند، هيزم و نى ريختند.

10. ايجاد مانع ؛ در روز عاشورا، كسانى از دشمن مى خواستند از پشت خط دفاعى ، از ميان خيمه حمله كنند. طناب خيمه ها، يكى از موانع چنين كارى بود. سه يا چهار نفر از ياران امام ، از آن منطقه به دفاع پرداختند.

عمر سعد، فرمان داد خيمه ها را آتش زنند. امام حسينعليه‌السلام فرمود: بگذاريد آتش زنند. البته ، در خيمه ها كسى نبود و فرمود: در اين صورت ديگر نخواهند توانست از ميان خيمه ها بر شما شبيخون زنند. اين تدبير، حتى در برگزيدن جاى مناسب براى خيمه نيز جلوه گر بود. خيمه گاه ، در تپه هايى بود كه به عنوان موانع طبيعى ، حمله دشمن را از سوى چپ قرارگاه امامعليه‌السلام بى فرجام مى كردند. حفر خندق در پشت خيمه ها و آتش افروختن در آن ها نيز به عنوان مانعى ديگر به كار گرفته شد.

11. مهلت خواهى ؛ اين تدبير در شب عاشورا براى نماز و دعا و تلاوت قرآن و شعله ور شدن روحيه معنوى و تقويت روحيه رزمى و شهادت خواهى در سپاهيان ، بسيار موثر بود.

12. آرايش جبهه و استقرار نيروها و نصب چادرها در كربلا، به صورت نعلى شكل بود تا هم تسلط بر مجموعه مواضع خودى را فراهم كند و هم امامعليه‌السلام در ميانه اين نعل قرار گيرد و ديگر آن كه امكان محاصره شدن از سوى سپاه كوفه از ميان رود.(197)

نظم در امور نظامى از ديدگاه رهبر انقلاب اسلامى

بعضى ، خيال مى كردند كه نظم نظامى ، طاغوتى است من ، يك وقت به برادران گفتم ، اين كه شما مى بينيد در ارتش ، اگر دكمه پيراهن كمى باز باشد، چهل و هشت ساعت به او بازداشت مى دهند، اين ، اصلا هنر امراى ارتش طاغوتى نيست آن ها كمتر از اين بودند كه بتوانند اين طور چيزها را بفهمند. اين ، نتيجه تجربه چند هزار سال نظامى گرى در تاريخ بشر است ما، در طول اين چند سال ، كتك لااباليگرى در انضباط و نظم را خيلى خورده ايم اين ، غير از لااباليگرى در دين است آن يك چيز ديگر است نظم و ترتيب و انضباط بايد رعايت شود و به آن برسيم(198)

فصل هفتم : عوامل بى نظمى

بى نظمى ، آدمى را رنج مى دهد و ذهن و فكر انسان را آشفته مى سازد، بازدهى كار را كم مى كند، وقت عزيز را به آسانى نابود مى كند. براى مبارزه با اين آفت زيان بار، لازم است نخست آن را شناخت و سپس با آن به مبارزه پرداخت تا دستيابى به گوهر گران بهاى نظم ، آسان تر شود. عوامل بى نظمى را مى توان به چند دسته تقسيم كرد:

1- عوامل زيستى

محيط نامناسب و جو ناسالم ، زمينه بى نظمى را فراهم مى آورد. نبود بهداشت مكان ، امكانات لازم ، و برگزيدن زمان نامناسب و... كه آمادگى جسمى و روحى انسان را براى رعايت نظم از ميان مى برند، عوامل زيستى بى نظمى محسوب مى شوند؛ مثلا در كلاسى كه از روشنايى و نور كافى برخوردار نيست ، توقع رعايت نظم از شاگرد بى جاست

2- عوامل روانى

عقل سالم ، در بدن سالم است افراد خسته و افسرده و بيمار، از شرايط لازم براى رعايت نظم و مقررات بى بهره اند. ضعف روحيه ، حسادت ، بدبينى ، ميل به انتقام جويى و...، از عوامل روانى اند كه موجب پديد آمدن آفت بى نظمى مى شوند؛ مثلا اگر در محيط خانه ، پدر و مادر، بر فرزندشان سخت بگيرند و او را مدام تنبيه كنند، چنين فرزندى از رفتار پدر و مادر خسته مى شود و در او، روحيه بدبينى و انتقام جويى پديد مى آيد و تن به نظم نمى دهد.

3- عوامل عاطفى

يكى ديگر از اسباب بى نظمى را مى توان در عوامل عاطفى پى جست برانگيخته شدن احساسات و عواطف شديد، مانند خوش حالى بسيار، خشم و ناراحتى ، باعث به وجود آمدن بى نظمى است انسان خشمگين ، براى تسكين و آرامش درونى ، به كارهايى دست مى زند كه واكنش ناراحتى روحى او است و در حقيقت ، بى نظمى او، از همين جا سرچشمه مى گيرد.

4- عوامل اجتماعى

ريشه برخى از بى نظمى ها مشكلات اجتماعى است معاشرت با افراد بى نظم و تاثير پذيرى از آنان ، سبب بى نظمى در زندگى مى شود. بى نظمى در خانه ، محل كار، كوتاهى در رعايت قوانين اجتماعى ، از جمله رفتارهاى ناشايسته اى است كه در اثر معاشرت با بى نظمان حاصل مى شود. اجتماع نامنظم در رشد آفت بى نظمى در افراد، تاثير بس بزرگ دارد.

5- عوامل تربيتى

تربيت صحيح و آموختن نظم و انضباط به فرزندان در كودكى ، نقشى بس بزرگ در منضبط شدن آنان دارد. طبع سركش و خود خواه آدمى ، اگر در پرتو تربيت و تهذيب درنيايد، سبب به وجود آمدن و رشد آفت بى نظمى مى شود. از اين رو، برخى از بى نظمى ها را در عوامل تربيتى بايد جست

6- عوامل فرهنگى

نبود رشد فرهنگى ، يكى ديگر از عوامل بى نظمى است هنگامى كه رعايت نظم و مقررات و قوانين در جامعه ، به يك فرهنگ تبديل شود و نسبت به آن احساس نياز كنند، كمتر كسى حاضر به نقض مقررات و ضوابط خواهد شد. به همان اندازه كم نظم ، انسان را در رسيدن به كمال يارى مى كند. بى نظمى ، مايه عقب ماندن و ناكامى اش خواهد شد و نشاط را از او مى گيرد و عملش را نافرجام مى گذارد. امام علىعليه‌السلام در اين باره توصيه مى فرمايد:

الصنيعة اذا لم ترب اخلقت كالثوب البالى و...؛ (199)

كار نيك اگر پرورش داده نشود، كهنه گردد، همانند جامه كهنه و خانه متروك

بى نظمى ، مايه از دست رفتن فرصت هاى طلايى است و انسان بى نظمى به دليل سستى ، در بهره جستن از اين فرصت ها، عمر خود را از دست مى دهد. امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

من اطاع التوانى ضيع الحقوق ؛(200)

آن كس كه از سستى اطاعت كند، حقوق افراد را ضايع مى سازد.

و به همان اندازه كه نظم مايه استحكام و احتياط در عمل است ، بى نظمى ، مايه سستى و كوتاهى در عمل است ، و كوتاهى در عمل ، مايه پشيمانى است امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

ثمرة التفريط الندامة ؛(201)

ثمره كم كارى و كوتاهى ، پشيمانى است

عوامل بى نظمى ، منحصر در موارد ياد شده نيست برخى ديگر از عوامل بى نظمى - كه بيشتر مربوط به ويژگى هاى فردى اند- بدين قرارند:

7- ويژگى هاى بى نظمى فردى

امروز و فردا كردن

از عوامل بى نظمى ، واگذارى كار هر روز، به روز ديگر و امروز و فردا كردن است امير مومنانعليه‌السلام مى فرمايد:

و امض لكل يوم عمله ؛ فان لكل يوم ما فيه ؛ (202)

در هر روز، كار همان روز را انجام بده ؛ زيرا، براى هر روز، كارى مخصوص بدان است آن حضرتعليه‌السلام در نامه اى به يكى از يارانش مى نگارد:

باقى مانده عمرت را در باب و امروز و فردا نكن كسانى كه پيش از تو مى زيسته اند، با آرزوها و امروز و فردا كردن ، كارها را به تاخير افكنده تا به هلاكت رسيده اند و سرانجام ، در حال غفلت ، مرگ ناگهانى آنان را فرا گرفته است

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد:

اياك و التسويف ؛ فانه بحر يغرق فيه الهلكى ؛ (203)

از تاخير انداختن كارها، بر حذر باش كه آن ، دريايى است كه در آن هلاك شده ها غرق شده اند.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

احزم الناس رايا من انجز وعده و لم يوخر عمل يومه لغده ؛ (204)

دورانديش ترين مردم ، كسى است كه به وعده اش وفا كند و كار امروز را به فردا نيفكند.

شتاب بى جا

يكى ديگر از عوامل بى نظمى ، شتاب بى جاست هر كارى را وقتى است كه بايد در آن انجام شود. شتاب در چنين كارى ، باعث مى شود كه به درستى انجام نشود. پيشواى پارسايان ، حضرت علىعليه‌السلام در نامه اش به مالك اشتر، او را از شتاب زدگى بر حذر مى دارد و مى فرمايد:

اياك و العجلة بالامور قبل اوآنها؛(205)

بر حذر باش از شتاب زدگى در كارها، پيش از رسيدن وقت آنها.

آن حضرت در نكوهش شتاب بى جا مى فرمايد:

قلما تنجح حيلة العجول ...؛ (206)

كم است كه چاره شخص شتاب زده ، به فرجام برسد.

سستى و تنبلى

يكى ديگر از مهم ترين عوامل بى نظمى ، سستى و تنبلى است اگر سستى و تنبلى از درى وارد شود، انضباط و جديت از درى ديگر خارج مى شود. در سخنى نورانى از امام صادقعليه‌السلام آمده است :

عدو العمل الكسل ؛ (207)

سستى و تنبلى ، دشمن عمل است

آفة النجاح الكسل ؛ (208)

آفت رستگارى ، كاهلى است

امير مومنانعليه‌السلام به همام فرمود:

يا همام !المومن هو... هشاش ، بشاش ، لابعباس و لا بجساس ؛ (209)

اى همام !مومن هوشمند، با نشاط، خوش رو است ، نه عبوس و عيب جو.

در جايى ديگر مى فرمايد:

من اطاع التوانى ضيع الحقوق ؛ (210)

آن كس كه در كارها سستى ورزد، حقوق افراد را تباه مى سازد.

التفريط مصيبة القادر؛ (211)

سستى و تنبلى ، مصيبت شخص توانا است

نتيجه سستى و تنبلى ، افزون بر بى نظمى ، سهل انگارى و كم كارى است كه در روايات بسيار نكوهش شده است در حديثى از امام صادقعليه‌السلام آمده است :

من فرط تورط؛ (212)

آن كس كه در كارها سهل انگارى و كوتاهى كند، در گرداب مشكلات گرفتار مى آيد.

و در سخنى نورانى از امام هادىعليه‌السلام آمده است :

اذكر حسرات التفريط باخذ تقديم الحزم ؛

حسرت پشيمانى كم كارى را به يادآور و دورنگرى را پيشه ساز.

امير مومنانعليه‌السلام نيز مى فرمايد:

اياكم و التفريط فتقع الحسرة حين لا تنفع الحسرة ؛ (213)

از كوتاهى و كم كارى بپرهيزيد، چون در حسرت و ندامت گرفتار مى شويد، آن گاه كه حسرت سودى نبخشد.

در نظر نگرفتن اولويت ها

از ديگر عوامل بى نظمى ، اين است كه انسان ، در كارها، اولويت را در نظر نگيرد و به جاى اين كه مهم ترين كارها را مقدم بدارد، به كارهاى ديگر بپردازد. امير مومنانعليه‌السلام مى فرمايد:

ان رايك لا يتبع لكل شى ء ففرغه للمهم ؛ (214)

همانا فكر و انديشه تو، گنجايش همه كارها را ندارد پس ، آن را براى كارهاى مهم فارغ ساز.

در حديثى ديگر مى فرمايد:

من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم ؛ (215)

آن كس كه فكر و نيروى خود را به كارهاى غير مهم مشغول دارد، كارهاى مهم را تباه مى كند.

حضرت علىعليه‌السلام سبب از هم گسيختگى و فروپاشى نظام حكومت را، تباه ساختن مسائل اصلى ، پرداختن به مسائل فرعى ، مقدم داشتن افراد فرومايه و دورى جستن از خردمندان معرفى مى كند.(216)

فرو گذاشتن وظيفه خويش و دخالت در كار ديگران

يكى ديگر از عواملى كه باعث فرو پاشيدن كاخ نظم مى شود، اين است كه انسان ، وظيفه خويش را انجام ندهد و در كار و مسئوليت ديگران دخالت ورزد، مولاى متقيانعليه‌السلام مى فرمايد:

اقصر رايك على ما يلزمك تسلم ودع الخوض فيما لا يعنيك تكرم ؛ (217)

فكرت را به آن چه بر تو لازم است ، اختصاص ده ، تا سالم بمانى ، و از فرو رفتن در كارى كه مربوط به تو نيست ، بگريز تا ارجمند باشى

اقصر همك على ما يلزمك و لا تخض فيما لا يعنيك ؛ (218)

همت خود را بر آن چه لازم و مربوط به تو است منحصر ساز و در آن چه از تو نخواسته اند فرو مرو.

در حديثى ديگر از آن حضرت آمده است :

شر ما شغل به المرء وقته الفضول ؛ (219)

بدترين چيزى كه انسان وقت خود را به آن مشغول مى سازد، كارهاى بيهوده است

نيز، مى فرمايد:

من اوما الى متفاوت خذلته الحيل ؛ (220)

كسى كه به كارهاى گوناگون بپردازد، نقشه ها و پيش بينى هايش به جايى نمى رسد.