نگاهى به مسئله دانش اندوزى و پرسشگرى در قرآن
درآمد
سرآغاز رسالت پيامبر گرامى حضرت محمد (ص)، با توصيف خداوند به آموزش دهنده علم و قلم به انسان شروع شد. (1) دين در منطق نبوت، آگاهى بخشى است و نجات دهنده انسان از تاريکى هاى نادانى و سرگردانى در وادى بى معرفتى و پيامبر (ص)، اول معلم بشريت و بسيارى از آياتى که بر او نازل شده، توصيه کننده به تعقل، تدبّر، تفقّه، تأمّل و در يک کلمه، فهم کردن است.در جامعه اى که روح جاهليت موج مى زد و مردم آن در بستر بى خبرى قرار داشتند و با علم و آگاهى، بيگانه و حتى دشمن بودند، خداوند پيامبرى برگزيد تا پرده هاى جهل را کنار بزند و مردم را با فطرت پاک و حقيقت جوى آنان آشنا سازد. بدين جهت بود که نور محمدى در تاريکى نادانى جاهليت تابيدن آغاز کرد و با ايجاد دگرگونى در عمق جان انسان جاهلى، اعجازى بى نظير و تاريخى آفريد و راه درست زيستن و سعادت جاودانه را فرا روى بشريت قرار داد.
اشاره به موضوع
فرضيه و مسئله اصلى اين نوشتار را اين گونه مطرح مى کنيم که: از يک منظر پيام اصلى و اولى دين و مکتب اسلام، تلاش در جهت بهبود آوردن فضايى سالم براى ارتقاى علمى و فهم همه انسان هاست و جلوگيرى از هر عاملى که بخواهد با دانايى او مبارزه کند، يعنى علم آموزى در منطق اسلام برابر است با آگاه شدن براى دريافت همه حقوق و انجام تکاليف دينى اجتماعى و از همه مهمتر، علم ابزارى است براى رشد و بالندگى در جهت رسيدن به دريافت هاى مقامات معنوى و قرب الهي.از اين رو، خداوند در قرآن خود را وليّ مؤمنان معرفى مى کند که آنان را از تاريکى ها به سوى روشنايى رهنمون مى شود و شيطان را وليّ کافران مى داند که آنان را از متن فطرت نورانى، به وادى گمراهى مى کشاند. (2)
در فرهنگ دين، انسان موجودى است که ظرفيت و قابليت تعالى و کمال را تا مرز امام شدن و الگو بودن براى ديگران دارد و حتى آن را در رديف آرزوهاى انسان هاى بزرگ بر مى شمارد. و اجعلنا للمتقين اماماً. (3)
علم توحيد
اين همه بزرگى و بلند مرتبه اى در زندگى انسان، به برکت علم و دانش اندوزى براى آدمى قابل تحقق است و در رأس همه دانايى ها، شناخت خداوند و علم توحيد قرار داد، يعنى شناخت محور عالم هستى و تفطن به اينکه سازنده و نگاه دارنده عالم آفرينش، قادر مطلق است، حکيم است، بى نياز است، هدايت کننده است، جبّار است و در يک جمله در بردارنده همه صفات کمال است.اين احساس و يا به عبارت بهتر، اين فهم و درک از آفريننده هستى، مايه رضايتمندى انسان و آرامش خاطر او در نظام زندگى دنيوى است و شايد وجهى باشد براى تفسير اين آيه: الا بذکر اللّه تطمئن القلوب. (4)
آگاه باشيد که با ياد خدا، دل ها آرام مى گيرد. چرا که در همه مؤلفه هاى علم توحيد، ياد کرد خداوند، معناى اخص پيدا مى کند و بدين خاطر است که علم خداشناسى اشرف علوم شمرده شده است: اول الدين معرفة الجبار؛ آغاز شناخت دين، با معرفت شناسى نسبت به ذات اقدس الهى، معناى کامل مى يابد.
با اين فرض، مهمترين ويژگى انسان مؤمن، خداشناسى او خواهد بود و در پرتو اين معرفت درجه اول، بصيرت پيدا مى کند که چگونه در جريان زندگى دست به انتخاب بزند و راه صواب را از راه ناصواب، باز شناسد و بر اهريمن نفس پيروز شود. لذا ايمان همواره با نوعى علم و آگاهى همراه است و اگر غير از اين باشد، ايمان کامل نخواهد بود.
رسالت ويژه پيامبر (ص)
پيامبر (ص) از شروع مسؤوليت نبوت، همت خود را بر اين گماشت تا با همه مظاهر نادانى، بى خبرى و عقب ماندگى ذهنى انسان جاهلى، مبارزه کند، لذا يکى از اولين توصيه ها و پيام جدى ايشان براى مردم عربستان، علم اندوزى و دانش طلبى بود. از يک منظر مى توان گفت مکتب اسلام، مکتب علم و دانش است. هم علم ارزش فوق العاده دارد و هم عالم مورد تکريم واقع شده است. اين سخن پيامبر (ص) که: طلب العلم فريضة على کل مسلم و مسلمه، (5) در فضاى آلوده و بى خبرى جاهليت چنان تحوّلى به وجود آورد که بعدها منشأ تمدن بزرگ اسلامى گرديد که چندين قرن اين تمدن علم دوست و عالم پرور، بر جهان بشريت استيلا پيدا کرد و جوامع بسيارى از آبشخور آن، تجديد حيات نمودند و از دست آوردهاى آن بهره بردند.ظهور دانشمندان بزرگ و پرآوازه تاريخ انديشه و علم در دامن اين تمدن، دين اسلام را در ميان ديگران ممتاز کرد. عبدالحسين زرين کوب نويسنده معاصر در اين خصوص عقيده دارد که:
در واقع اين توصيه و تشويق مؤکّدى که اسلام در توجه به علم و علما مى کرد، از اسباب عمده بود در آشنايى مسلمين با فرهنگ و دانش انسانى، قرآن مکرر مردم را به فکر و تدبّر در احوال کائنات و به تأمّل در اسرار آيات دعوت کرده بود. مکرر به برترى اهل علم و درجات آنها اشاره نموده بود و يک جا شهادت صاحبان علم را تالى شهادت خدا وملائکه خوانده بود که اين خود به قول امام غزالى، در فضيلت و نبالت علم کفايت داشت. به علاوه بعضى احاديث رسول (ص) که به اسناد مختلف نقل مى شد، حاکى بود از بزرگداشت علم و علما و اين همه با وجود بحث و اختلافى که در باب اصل احاديث و ماهيت علم مورد توصيه در ميان آمد، از امورى بود که موجب مزيد رغبت مسلمين به علم و فرهنگ مى شد و آنها را به تأمّل و تدبر در احوال و تفحص در اسرار کائنات بر مى انگيخت. (6)
آقاى زرين کوب در بخش ديگرى مى نويسد:
«...بدين گونه، شوق معرفت جويى و حس کنجکاوى، قلمرو اسلام را در اندک مدتى کانون انوار دانش کرد.» (7)
قرآن و دانش اندوزى
قرآن به عنوان برنامه زندگى مسلمانان و بلکه همه جهانيان (همانگونه که ادعاى بر حق نظريه دينى است) براى علم آموزى فوق العاده اهميت داده است تا جايى که يکى از اساسى ترين مبانى ارسال پيامبران را، کتاب آموزى و تعلم حکمت عنوان کرده است. توجه به اين نکته ضرورت دارد که در قرآن به آگاهى انسان تأکيد شده، همان گونه که فقدان آن، سبب گمراهى و عقب ماندگى پيشينيان بوده است. به اين آيه دقت کنيد:«لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبين.» (8)
خداوند با برانگيختن پيامبرى از درون مؤمنان بر آنان منت نهاد، پيامبرى که آيات الهى را بر مردم تلاوت مى کند. آنان را تزکيه مى دهد و کتاب و حکمت تعليمشان مى دهد، در حالى که پيش از اين در گمراهى آشکار به سر مى بردند.
قرآن اين گونه گزارش مى کند که ساختار نظام جاهليت پيش از دوران پيامبرى حضرت محمد (ص)، همه اش تاريکى بوده که با تلاش و همکارى گروهى اندک از مؤمنان با اخلاص و در رأس آنان امام على (ع)، يک تحول فرهنگى در آن نظام به وجود آمد که بعدها زمينه يک تمدن بزرگ را به وجود آورد. بدون ترديد، قرآن و ترغيب مردم به فراگيرى علم و دانش و ارتقاى فرهنگى، عامل اصلى اين پيروزى بزرگ بود و در يک سخن محور تمدن اسلامى، خود قرآن بود.
از اين رو، جرجى زيدان نيز بر همين اساس نظر مى دهد. او نيز مى گويد: «توجه مسلمين به علوم از قرآن آغاز گشت. مسلمين به قرآن اعجاب داشتند و به تلاوت صحيح آن اهميت مى دادند. قرآن دين و دنياى آنان را تأمين مى کرد. تمام سعى خود را در فهميدن احکام قرآن مصروف مى داشتند. احساس نياز مسلمين به درک فهم الفاظ و معانى قرآن، علوم مختلف اسلامى را به وجود آورد. خلاصه آن سلول حياتى زنده اى که در جامعه اسلامى پديد آمد و رشد کرد و تکامل يافت تا منجر به تمدن عظيم اسلام شد، اعجاب و عشق و علاقه بى حد مسلمين به قرآن بود.» (9)
اين هنر قرآن و پيامبر (ص) بود که توانست در روح انسانهاى عرب جاهلى، لذت فهميدن و فراگيرى علوم مختلف را به وجود آورد و آنان را از خرافه پرستى، جهل گرايى، ظاهر گرايى و جمود فکرى به عرصه دانش طلبى و حقيقت جويى وارد کند و به ديگر سخن آنان را با فطرت اوليه خودشان که خداپرستى، حق خواهى، علم گرايى و زيبادوستى بود، آشنا نمايد.
نمادهاى تفکر و علم اندوزى در قرآن
در يک نگاه اجمالى به آيات قرآن از منظر موضوع مورد بحث، يعنى اهميت علم و پرسش گرى به چه چيزى رهنمون خواهيم شد؟ آياتى که به آفرينش انسان اشاره دارد و شگفتى هاى اين موجودات ناشناخته را بيان مى کند، آياتى که به خلقت پاره اى از حيوانات اشاره مى نمايد و ذهن حقيقت جوى آدمى را وادار مى کند تا درباره آنها پژوهش نمايد و دانش خود را در شناخت چگونگى ساختمان وجودى آنها فزونى بخشد و به صورت مستمر مى خواهد در ظرف ذهن انسان، ايجاد پرسش کند تا به ظرايف و نازک کارى ها و هنر آفريننده آنها پى ببرد و در اين کار واکاوى علمى به حقايقى دست پيدا کند و همچنين آياتى که پرده از گوشه اى از آفرينش اين جهان پهناور بر مى دارد و گاه گاهى به شگفتى ها و پيچيدگى هاى آن اشاره مى کند. پيام اين آيات قرآنى به نظر شما چيست؟ و اصولاً قرآن به عنوان يک کتاب هدايت گر انسان، چرا اين قدر مى خواهد ذهن او را درگير با شناخت آفرينش موجودات اين جهان بکند و چرا دائم او را به انديشيدن و ترغيب به اتفاقات طبيعى کند؟ اين فرآيند در سعادت زندگى دنيايى او چه تأثيرى خواهد داشت؟ بدون ترديد اين پرسشها و دهها پرسش ديگر از اين نوع، همگى به يک حقيقت منتهى مى شوند و آن، شناخت خداوند، يعنى علم توحيد، علمى که بهترين علوم است.بنابراين پايانه علم اندوزى و پرسشگرى از ديدگاه ومنظر قرآن، دريافت و منظر قرآن، دريافت و شناخت درست از آفريننده اين نظام هستى است که انسان در پرتو اين درک درست، صاحب يک زندگى سعادتمندانه خواهد شد. در اين نظام زندگى، آگاهى، انتخاب، آزادمنشى، استقلال طلبى و بهره مند شدن از حقوق انسانى از ويژگى هاى آن است و بديهى است عکس آن، يک زندگى پوچ و غير هدفمند خواهد بود که همه راه هاى رشد و کمال در آن بسته است.
مرحوم علامه طباطبايى مفسر بزرگ و فيلسوف شهير دنياى اسلام، در بحث تاريخ تفکر اسلامى و تحولات به وجود آمده در جريان تمدن اسلامى مى گويد:
«در قرآن به همه دانش ها و صنعت هايى که به گونه اى به حيات انسانى مربوط مى شود، اشاره مى کند و بديهى است آياتى که انسان ها را به تدبر، تفکر و انديشيدن فرا مى خواند، در واقع به علم اندوزى تحريک مى کند، تا اين که جامعه بشرى نسبت به آنچه که در آسمان و زمين است، طبيعى، انسانى و يا حيوانى است و حتى آنچه مربوط به ماوراء الطبيعه مى باشد، معرفت پيدا کند. نکته مهمتر اين که همه اين عالم آموزى ها و معارف بايد وسيله اى باشد براى شناخت خداى سبحان.» (10)
وجه علمى قرآن
توجه و رويکرد قرآن به علم و دانش و يادآورى نمونه هايى از وجوه علمى جهان هستى و قواعد حاکم بر طبيعت و انسان که پيش تر اشاره شد، اين بحث را در ميان مفسران و پژوهشگران اسلامى و حتى مستشرقان، مطرح کرده که آيا در حقيقت قرآن خواسته است با زبان علم بگويد و آيا قرار بوده که قرآن قوانين علمى را مطرح کند؟ و آيا بايد يک وجه اعجاز قرآن را يادآورى همين مؤلفه ها دانست؟ ديدگاه ها و نظريه هاى گوناگونى در اين زمينه توليد شده و هر يک از طرفداران اين نظريات، با استناد خود قرآن، دلايل ويژه اى ارائه کرده اند که بازگويى به تفصيل آن در اين مقال نمى گنجد. (11)تحولات سه قرن اخير در غرب در حوزه علوم تجربى و رشد تکنولوژى و دانش مادى هم عدّه اى را بر آن داشت تا در جهت
تفسير و تبيين پاره اى از آيات قرآنى که به طبيعيات و ويژگى هاى آن اشاره مى کند. به صورت افراطى به توجيه علمى روى بياورند و فراتر از آن، خواسته يا ناخواسته به انکار حقايقى از قرآن برسند که با معادلات مادى، قابل فهم و ادراک نيست. به عنوان نمونه:
«ولين چهره روشنفکر غرب زده و مدعى تفسير قرآن،سيد احمد خان هندى، بود که به پاس خدمات شايانش، از طرف امپراطورى انگليس به لقب سر، سرافراز گشت. وى در تفسيرش به توجيه مادى امور غيبى، وحى ملک جن وغيره پرداخته، حقايق دينى را تحت تأثير بينش دئيسم (خداشناسى طبيعي) توجيه و تأويل مى نمود. از جمله منکر جريان نزول وحى و وجود جبرئيل بود و اثر نبوت را جريانى باطنى مطرح مى کرد و امر معجزه و دعا را خلاف سنت قطعى خدا مى دانست و فرشته را همان نيروى رشد در موجودات، جريان الکتريسيته، جاذبه و غيره قلمداد مى کرد و وجود خارجى شيطان را نفى نموده امرى درونى تلقى مى کرد.» (12)
پر واضح است اين گونه برداشت ها و تفسيرهايى که درباره برخى از آيات شده است، با روح کلى حاکم بر قرآن در تضاد آشکار قرار دارد و پيام قرآن به شدت با آن در تنافر و ناهم خوانى است.
شيخ محمد شلتوت در کتاب «تفيسر القرآن الکريم» اين ديدگاه افراطى در تفسير علمى قرآن را خطاى محض مى داند وى مى گويد:
«هذه النظرة القرآن خاطئه من غير شک لان الله لم ينزل القرآن ليکون کتاباً يتحدث فيه الى الناس عن نظريات العلوم و دقائق الفنون و انواع المعارف.» (13)
اين ديدگاه (توجيه علمى قرآن) بدون ترديد يک خطاست، چون خداوند در قرآن قرار نبوده که درباره نظرات و توجهات علمى و فنون و گونه هاى معرفت مادى با بندگانش صحبت کند و همانگونه که اشاره شد اصولاً قرآن کتاب هدايت است و زبانى که هم براى انتقال آن برگزيده، زبان خاصى است و اگر مخاطبان خودش را همواره به پيروى از منطق تفکر و عقلانيت فراخوانده و جايگاه ويژه اى را براى علم و عالم توصيف کرده، براى اين است که حيات بشرى، نيازمند به تعامل علمى با محيط پيرامون خودش مى باشد. لذا پاره اى از نويسندگان در تحليل زبان خاص قرآن و زبان خاص علم، اين گونه بيان مى کنند: «توصيف جهان طبيعت و پديده هاى ريز و درشت آن، از آن جهت که مقصود اصلى علم (مقصود از علم در اصطلاح، علم تجربى است) زبان خاص خود را مى طلبد که از آن به زبان علم تعبير مى شود. «زبان دين و زبان علم» هر يک وظايف، کارکردها، ويژگى ها و مخاطبان خاص خود را دارند که نه مى توان آنها را به جاى هم نشاند و نه مى توان نتايج مورد انتظار از يکى را از ديگرى طلب کرد.» (14)
منطق همه کتابهاى آسمانى و همچنين زبان خاص قرآن را، مى توان با مداقه در خود آيات قرآنى به دست آورد. به عنوان نمونه، آيه دوم سوره بقره که قرآن را کتاب هدايت معرفى مى کند و آيات 44 46 سوره مائده که اشاره به احکامى دارد که در ديگر کتاب هاى آسمانى مقدر شده است. (15)
پرسش گرى نتيجه تدبر
اگر از آنچه تا کنون گفته شد به اين حقيقت واقف شده باشيم که روح کلى قرآن و هدف اصلى آن، تنظيم يک برنامه جامع و کامل براى يک زندگى مطلوب در جهان مادى است، پى خواهيم برد که دعوت قرآن به راه اندازى قواى مدرکه و فهم بشر و بالا بردن بينش معرفتى و علم، در واقع يک نوع ايجاد شور و حرکت و پويايى است که لازمه کمال بشرى است و از پيامدهاى بينش تعقلى، طرح پرسش و سؤال است که خود کليد همه معارف است. انسان تا در زندگى با پرسش روبه رو نشود، هرگز در پى تلاش و حرکت برنخواهد آمد و اصولاً تمام توفيقات بشر در کشف رازها و قوانين اين جهان در عرصه همه دانش ها، مديون پرسشهايى بوده که در مسير حيات در طول تاريخ فراروى او قرار گرفته است و هميشه کسانى بر تارک اختراعات و دانش ها ايستاده بودند که در جست و جوى حقايق علمى با پايدارى و صبر، تلاش کرده اند.انسان مورد نظر قرآن هم، يک موجود پرسشگر وجست و جو گر حقيقت است. در ديدگاه قرآن، انسان داراى بصيرت با انسان کور (فاقد بينش) مساوى نيستند. «قل هل يستوى الاعمى و البصير...؛ (16) چنانچه نور با تاريکى برابر نيست.» «...هل تستوى الظلمات و النور» (17) توصيه قرآن به تدبر و مطالعه درباره آفريده شدگان اين جهان، در واقع دعوت به پرستشگرى و علم اندوزى است. اين مسأله در تمام عرصه ها و ابعاد زندگى فردى و اجتماعى انسان معنا دار است، در طبيعت، تاريخ، رشد و کمال معنوى، سقوط و ظهور تمدنها و اقوام بشرى، عاقبت نگرى درباره ستمگران تاريخ.
براى آگاهى از اين مقوله، به صورت خيلى ساده و ابتدايى مى توان به آياتى از قرآن مراجعه کرد که در آن از واژه کيف چگونه، که بيش از 80 بار به کار رفته است، که در اين جا به چند نمونه از آنها اشاره مى کنيم:
1. قل سيروا فى الارض ثم انظروا کيف کان عاقبة المکذبين. (18)
بگو اى پيامبر! در پهناى زمين سير کنيد تا بدانيد عاقبت و پايان کار کسانى که آيات الهى و رسولان را دروغ مى پنداشتند، چگونه بوده است.
2. اولم يروا کيف يبدأ اللّه الخلق ثم يعيده انّ ذالک على اللّه يسير. (19)
آيا مردم نديدند که خداوند چگونه آفرينش و خلقى را شروع مى کند و سپس به اصل خود بر مى گرداند؟ همانا اين کار براى خدا بسيار آسان است.
3. افلم ينظروا الى السماء فوقهم کيف بنيناها و زيّناها و مالها من فروج. (20)
آيا منکران حق به آسمان فراز خود نمى نگرند که چگونه آن را محکم بنا نهاديم و آن را به زيور ستارگان آراسته ايم و هيچ شکاف در آنها وجود ندارد.
4. افلا ينظرون الى الابل کيف خلقت و الى السماء کيف رفعت. (21)
آيا نمى نگريد که شتر چگونه آفريده شد؟ و به شکوه آسمان که چگونه برافراشته شد؟
حال جا دارد از خود سؤال کنيم که چرا خداوند اين همه نسبت به فعال کردن ذهن بشر با ايجاد پرسش در فرا روى او، تأکيد مى ورزد؟
بدون ترديد بايد اين مسئله را در يک چيز جست و جو کنيم و آن بايستگى بصيرت و آگاهى انسان در پهنه حيات مادى براى دستيابى به يک رشد و بالندگى معنوى خداپسند، تا در پرتو آن بتواند به نفس مطمئنه تبديل شود.
امام رضا (ع) عالم آل محمد (ص)
بر اساس حديث معروف ثقلين که پيامبر (ص) فرمود: من براى شما دو چيز گزارده ايم: 1. کتاب خداوند 2 عترت خودم، امامان معصوم (ع) هم عدل قرآن هستند و آنان بيش از هر کسى به تفسير و تأويل قرآن، برترى دارند. از امام صادق (ع) در ذيل تفسير اين آيه «....و ما يعلم تأويله الا اللّه و الراسخون فى العلم» (22)، روايت شده که: «نحت الراسخون فى العلم و نحن نعلم تأويله» . (23)راسخان در علم ما هستيم و ما به تأويل قرآن علم داريم و امام رضا (ع) به شهادت تاريخ، همچون ديگر امامان (ع) عالم ترين فرد در روزگار خود بوده است، بديهى است علم، عالم و پرسشگرى و مقوله هايى از اين قبيل در نگاه ايشان، بيش از ديگران، داراى ارزش بوده است. ابراهيم ابن عباس درباره شخصيت علمى امام رضا (ع) اين گونه گزارش مى کند:
«ما رأيت الرضا (ع) يسئل عن شى ء قط الّاعلم و لا رأيت اعلم منه بما کان فى الزمن الاول الى وقته و عصره و کان المأمون يمتحنه بالسؤال عن کل شى ء فيجيب فيه و کان کلامه و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآن.» (24)
هر گز نديدم امام (ع) در برابر پرسشى، جواب نگويد. عالم تر از او نديدم و بارها مأمون از مسائل مختلف از او مى پرسيد و ايشان پاسخ مى دادند و همه جواب ها و مثالهايى که مى آورد برگرفته از قرآن بود و جالب اينکه خود امام رضا (ع) در اين زمينه مى فرمايد: «در حرم پيامبر (ص) مى نشستم و عالمان مدينه هرگاه در مسئله اى با مشکل روبه رو بودند و از حل آن ناتوان مى ماندند، به من رو مى آوردند و پاسخ مى گرفتند.» (25)
شخصيت علمى امام (ع) به گونه اى بود که همه در برابر آن، مبهوت مى شدند و حتى دشمنان لب به ستايش مى گشودند. چنانکه در طول تاريخ ثبت شده که مأمون بعد از پرسيدن چند سؤال از امام (ع) اين گونه اظهار کرد: خدا مرا بعد از تو زنده ندارد. به خدا سوگند دانش صحيح جز نزد خاندان پيامبر (ص) يافت نمى شود و به راستى دانش پدرانت را به ارث برده اى و همه علوم نياکانت در تو گرد آمده است. (26)
مقام علم و عالم در نگاه امام رضا (ع)
مرحوم طبرسى در کتاب احتجاج روايتى را گزارش مى کند که امام رضا (ع) در آن، درباره نقش عالم و فقيه دين مى فرمايد: «الا انّ الفقيه من افاض على الناس خيره و انقذهم من اعدائهم و فرّ عليهم نعم جنان اللّه تعالى و حصل لهم رضوان اللّه تعالي» . (27) فقيه و عالم دين کسى است که خير و نيکى او بر مردم فوران مى کند و آنان را از دشمنانشان مى رهاند و نعمت هاى خداوند را بر آنان زياد مى گرداند. در ادامه روايت، امام مى فرمايد: در روز قيامت به فقيه و عالم گفته مى شود: اى عهده دار يتيمان آل محمد (ص)، توقف کنيد تا اينکه براى هر کسى که از شما چيزى آموخته، شفاعت کنيد و امام اين مطلب را اضافه مى کند که اما به شخص عابد فقط گفته مى شود تو بنده خوبى بودى، تمام تلاش تو رهايى خودت بود، مى توانى داخل بهشت بشوى، دقت کنيد که امام چه توصيف و جايگاهى براى شخص عابد و عالم ارائه مى دهد؟مناظرات علمى امام رضا (ع) خاستگاه علم آموزى
گفت و گوهاى علمى امام رضا (ع) با عالمان ديگر مذاهب و چيره شدن ايشان در منطق گفت و گو و احتجاج حتى بر اساس مبانى پذيرفته خودشان، چهره ممتازى در عصر دستگاه عباسى و خلافت مأمون، از امام ترسيم کرده بود. دعوت مأمون فرقه ها و نحله هاى فکرى و کلامى در آن روزگار، براى مناظره و مباحثه با امام رضا (ع) ناخواسته وسيله اى بود براى ترويج عقيده راستين تشيع. هر چند که او (مأمون) پشت اين مسئله به چيزهاى ديگرى فکر مى کرد که در اين مقال مجال طرح آنها نيست. حضور امام در اين مناظرات مشخص مى کرد که تنها خاندان نبوت و امامت هستند که مى توانند از پس همه معضلات فکرى شبهات کلامى در هر عصر برآيند. علاوه بر اينکه اين حضور نشان مى داد هرگز نبايد در برابر پرسشهاى دينى و شبهات فکرى، شيوه هاى غير منطقى را برگزيد، چون دين اسلام و کتاب خداوند، در برابر هيچ سؤالى جواب منفى ندارد و اصولاً سيره عملى همه امامان (ع) پاسخگويى بوده است.عبدالسلام هروى که در بيشتر نشستها و مناظرات علمى امام حضور داشته، مى گويد:
«هيچ کس را از حضرت رضا (ع) داناتر نديدم و هيچ دانشمندى آن حضرت را نديد مگر اين که به علم برتر او گواهى داده است. در محافل و مجالس که گروهى از دانشوران و فقيهان و دانايان مختلف حضور داشتند، بر تمامى آنان غلبه يافت، تا آنجا که آنان به ضعف علمى خود و برترى امام اذعان و اعتراف مى نمودند.» (28) گرچه هيچ گاه امام در پى آن نبود که طرف مناظره علمى خود را مغلوب کند، چرا که ايشان امام هدايت و رحمت بود. هدف امام رهايى انسان ها از بند تاريکى و بى خبرى بود و اين چنين است که سيره علمى امام در کنار سيره اخلاقى و سياسى آن حضرت بازتاب بسيار گسترده و بى کرانه اى در فضاى آن روزگار داشت و همچنان استمرار پيدا کرد تا اين زمان که صدها مرکز علمى در پرتو نام اين امام همام پاى گرفته است.
جمع بندي:
در برآيند بحث و مطالبى که ارائه شد، به اين نکات مى توان اشاره کرد:1. خاستگاه اصلى رسالت پيامبر (ص) و هدف عمده نبوت و پيام اصلى قرآن، آگاهى انسان است و علم اندوزى از اين جهت مى توان ارزشمند باشد که وسيله اين آگاهى و نزديکى به خداوند باشد.
2. همه آياتى که انسان را به بيان هاى گوناگون به تدبر، تعقل، تفکر و تأمّل فرا مى خواند، براى ايجاد اين آگاهى است و پرسش و سؤال، برآيند همين تفکر است که انسان را وا مى دارد تا به دنبال کشف حقايق برود و خود قوانين حاکم بر اين جهان را کشف نمايد.
3. امامان معصوم (ع) به عنوان راسخون در علم بهترين مشوّق براى علم اندوزى هستند چون بهترين تعريف ها و ارزش گزارى ها براى علم و عالم و دانش طلبى، از سوى آنان ارائه شده است. به خاطر اين است که مى گوييم، ائمه عدل قرآن هستند.
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. سوره علق، آيه 12.
2. سوره بقره، آيه 257.
3. سوره فرقان، آيه 74.
4. سوره رعد، آيه 28.
5. الحياة، ج 1، ص 29، به نقل از البحار، ج 1، ص 177.
6. کارنامه اسلام، ص 26.
7. همان، ص 20.
8. سوره آل عمران، آيه 164.
9. خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 441.
10. تفسير الميزان، ج 5، ص 293.
11. لازم به ذکر است که: گرايش به اين نوع تفسير از قدمت تاريخى قابل توجهى برخوردار است و اين شيوه تفسيرى در ميان مفسران کهن نيز پويندگانى داشته است، از جمله اين مفسران که آثار و تأليفات آنان در اختيار است مى توان از ابوحامد غزالى، فخر رازى، ابن ابى الفضل المرسى، زرکش و سيوطى نام برد. گرچه ميزان و نحوه گرايش آنان به اين نوع تفسير با يکديگر متفاوت بود. نشريه دانشکده الهيات دانشگاه فردوسى مشهد، مسعود آذرى نيا، شماره 39 و 40.
12. تدبر در قرآن، ص 65، به نقل از تفسير و تفاسير جديد.
13. شيخ شلتوت، تفسير القرآن الکريم، ص 13.
14. نشريه قرآنى بينات، شماره 19 سال پنجم، ص 82.
15. علاقه مندان براى آگاهى بيشتر رجوع کنند به: فصلنامه تخصصى قرآن پژوهى، سال 2، شماره 6، مقاله: نقد و بررسى علمى روش تفسير علمى قرآن.
16. سوره انعام، آيه 50.
17. سوره نور، آيه 16.
18. سوره انعام، آيه 11.
19. سوره عنکبوت، آيه 19.
20. سوره ق، آيه 6.
21. سوره غاشيه، آيات 17 - 18.
22. سوره آل عمران، آيه 7.
23. تفسير الميزان، ج 3، ص 71 به نقل از کافي.
24. عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 180.
25. امام رضا (ع) منادى توحيد، ص 41.
26. عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 202.
27. طبرسى، احتجاج، ج 1، ص 9 و الحر العاملى، الفصول المهمه، ج 1، ص 603.
28. اما على بن موسى الرضا (ع) منادى توحيد، 40 به نقل از کشف الغمه، ج 3، ص 157