غدیر عید امامت و ولایت
غدیر خم عید امامت و ولایت
خلافت از نظر دانشمندان شیعه، یك منصب الهى است كه از جانب خداوند به بافضیلت ترین و داناترین امت داده مى شود. امام، به عنوان برقرار كننده حكومت و زمامدارى، مبین و بازگو كننده آئین اسلام است كه پیامبر خدا، بر اثر نبودن فرصت و یا نامساعد بودن شرایط، موفق به بیان آنها نشده و بیان آن را به عهده اوصیاى خود نهاده است، اما خلافت از نظر دانشمندان اهل تسنن، یك منصب عرفى و عادى است و هدف از این مقام، جز حفظ كیان و شئون مادى مسلمانان چیزى نیست و خلیفه وقت براى اداره امور اقتصادى، سیاسى و قضایى از طریق مراجعه به افكار عمومى انتخاب مى شود.
در دیدگاه شیعه امام شرایطى دارد؛ 1- باید معصوم باشد. 2-داناترین فرد نسبت به شریعت باشد. 3- امامت، یك مقام انتصابى است نه انتخابى.
شیعه دوازده امامى، بر آن است كه پس از رسول خدا (ص) رهبرى جهان اسلام، با امیرمؤمنان على (ع) و آنگاه با یازده فرزند پاكش است.
پیامبر (ص) رهبر جامعه جهانى اسلام
پیامبر گرامى كه رهبر جامعه جهانى اسلام بود، بر همین روال عمل مى فرمود: هرجا كه براى نخستین بار، فروغ اسلام مى تابید، هرچند هم كوچك، آن گرامى، حاكمى شایسته بر آن مى گماشت تا زمام امور را به دست گیرد. براى لشكرهایى كه به جهاد اعزام مى كرد، فرمانده سپاه معین مى فرمود و گاه چند نفر را به ترتیب معاون آن فرمانده قرار مى داد تا اگر یكى كشته شود، سپاه بى سرپرست نماند. همچنین كسانى را مى شناسیم كه آن گرامى به هنگام مسافرت از مدینه آنان را به عنوان جانشین و نماینده خویش مى گمارد تا مدینه در غیبت آن بزرگ، بى زمامدار نماند.
كدامین سوى از این احتمال ها كه مى شماریم با خرد راست مى آید؟ آیا پیامبر (ص) براى جامعه مسلمین، پس از خویش، اهمیتى قائل نبود؟ و یا لایق ترین جانشین را نمى شناخت؟ شیعه امامیه با توجه به این حقایق، به پى جویى در متون و مدرك هاى نخستین و اصلى اسلام مى پردازد و در این پى جویى، به منابع سرشار بر مى خورد و سرانجام به این نتیجه مى رسد كه از پیامبر (ص)، فرمان هاى روشن در زمینه تعیین جانشین رسیده و به جاى مانده است. چنان كه آیه ولایت، حدیث، غدیر، حدیث سفینه، حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث دعوت عشیره و دیگر چیزهایى كه در كتاب بزرگ به گستردگى به محك و بحث و تحقیق گذاشته شده است.
سرگذشت غدیر
پیامبر (ص)، در سال دهم هجرت، مدینه را به قصد مكه براى انجام مراسم حج ترك كرد. این حج، در آخرین سال عمر پیامبر(ص) انجام شد و به همین جهت در تاریخ، آن را حجة الوداع مى گویند. همراهان پیامبر را كه به شوق همسفرى با آن حضرت و دیدن و فراگرفتن حجى درست، به ركابش شتافته بودند تا 120 هزار نفر نوشته اند. در این سفر پیامبر (ص) سخنان مهمى ایراد كردند و در آن مردم را به تقوا و رعایت حقوق یكدیگر سفارش دادند. در بازگشت به مدینه فرشته وحى نازل شد و مأموریتى خطیر به دوش پیامبر(ص) گذاشت، آیه اى چنین نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمك من الناس ان الله لایهدى القوم الكافرین (1)»
«اى رسول، آنچه كه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، به مردم برسان و اگر نرسانى رسالت خود را انجام نداده اى و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى كند.» پیامبر دستور داد كاروان توقف كند. كاروان در نقطه اى به نام «غدیر خم» توقف كرد. حضرت دستور داد آنها كه جلوتر رفته اند، برگردند و آنها كه پشت سر هستند، خود را برسانند. فرمان توقف هنگامى صادر شد كه هوا به شدت گرم بود، به طورى كه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زیر پا افكنده بودند و بدین طریق خود را از اشعه سوزان خورشید در امان نگه مى داشتند.
جایگاه بلندى از جهاز شتران ترتیب دادند و پیامبر (ص) بر بالاى آن رفت و با صداى رسا خطبه اى به شرح زیر ایراد كردند؛ «حمد و سپاس از آن خداست. از او كمك مى جوییم و به او ایمان داریم و بر او توكل مى كنیم. از بدى هاى خود و اعمال ناشایست خویش به او پناه مى بریم. خدایى كه جز او هادى و راهنمایى نیست، هر كس را كه هدایت كرد، گمراه كننده اى براى او نیست. گواهى مى دهیم كه جز او خدایى نیست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست و پس از ستایش خداوند، چنین ادامه مى دهد: - من و شما، هر دو، مسئولیم، چه مى گویید؟- در این موقع صداى جمعیت به تصدیق بلند شد و گفتند ما گواهى مى دهیم كه تو رسالت خود را انجام دادى، و كوشش كردى خدا تو را پاداش نیك دهد.»
پیامبر فرمود: «آیا گواهى نمى دهید كه معبودى جز خدا نیست و محمدبنده خدا و پیامبر اوست. بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز فرا خواهد رسید و خداوند افرادى را كه در دل خاك مدفون شده اند، زنده خواهد كرد؟»
پیامبر(ص) فرمودند: من در میان شما دوچیز گرانبها و سنگین به یادگار مى گذارم، چگونه با آنها معامله خواهید كرد؟ یك نفر از بین جمعیت پرسید: «مقصودت از این دو چیز گرانبها چیست؟»
پیامبر (ص) فرمود: یكى كتاب خدا كه یك طرف آن در دست خدا، و طرف دیگر آن در دست شماست، و دیگرى عترت و اهل بیت من. خداوند به من خبر داده كه این دو یادگار، هرگز از هم جدا نخواهند شد. هان اى مردم! بر قرآن و عترت من پیشى نگیرید، و در عمل به هر دو، كوتاهى نورزید كه هلاك مى شوید. در این لحظه دست على(ع) را گرفت و آنقدر بلند كرد كه سفیدى زیر بازوى هر دو براى مردم نمایان گشت. او را به همه مردم معرفى كرد.
سپس چنین فرمود: «اى مردم! سزاوار ترین فرد بر مؤمنان از خود آنها كیست؟» یاران پیامبر(ص) پاسخ دادند: خداوند و پیامبر از او بهتر مى دانند. پیامبر(ص) فرمود: خدا مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر خود آنها سزاوارتر مى باشم.
سپس با صداى رسا فرمودند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست» این جمله را سه بار (2) و به قول احمد حنبل (یكى از ائمه اربعه اهل سنت) چهار بار تكرار كرد و سپس فرمود: خدایا، هر كس على را دوست بدارد، دوست بدار و هركس على را دشمن بدارد، دشمن بدار، خدایا یاران على را یارى كن و دشمنان او را خوار و ذلیل نما. پروردگارا على را محور حق قرار بده. (3)
بررسى و تحلیل تازه اى در آیه تبلیغ
ما اگر از تمامى روایاتى كه درباره شأن نزول آیه فوق، و همچنین روایاتى كه درباره داستان غدیر آمده است، صرف نظر كنیم و تنها به محتواى خود آیه و آیات بعد از آن نظر دقیق كنیم، مى توانیم از عمق این آیات وظیفه خود را در برابر مسأله خلافت و جانشینى پیامبر اسلام(ص) روشن سازیم. آیه فوق 3 ویژگى مهم دارد:
1- مسأله اى كه از نظر اسلام فوق العاده اهمیت داشته است تا آنجا كه به پیامبر دستور داده مى شود آن را ابلاغ كند، و اگر ابلاغ نكند رسالت پروردگار را ابلاغ نكرده است، و به تعبیر دیگر چیزى بوده است همسنگ مسأله نبوت كه اگر انجام نشود، رسالت پیامبر ناتمام مى ماند! (و ان لم تفعل فما بلغت رسالته.)
2- تعبیرات آیه نشان مى دهد كه مسأله مورد نظر آیه، مسأله اى بوده است كه بعضى در برابر آن موضعگیرى سختى داشته اند تا آنجا كه ممكن بوده است، جان پیامبر(ص) به خاطر آن به خطر بیفتد و لذا خداوند حمایت خاص خود را از پیامبرش در این باره بخصوص اعلام مى دارد و به او مى فرماید: «خداوند تو را از مردم و خطرات احتمالى آنها محفوظ مى دارد.»
3- این مسأله حتماً مربوط به نماز و روزه و حج و جهاد و زكات و امثال آن از اركان تعلیمات اسلام نبوده است، چرا كه آیه در سوره مائده است و مى دانیم سوره مائده آخرین سوره اى است كه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد. یعنى در اواخر عمر پربار پیامبر بود كه تمام اركان مهم اسلام تبیین شده است. مجموع این آیات 3گانه نشان مى دهد كه منظور از آن چیزى جز ابلاغ خلافت و جانشینى پیامبر(ص) نبوده است.
ولایت، اكمال دین
در همان روز كه پیامبر(ص) این خطبه را ایراد فرمود، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر چنین بشارت داد: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى» خداوند امروز آئین خود را تكمیل كرد و نعمت خویش را بر جامعه با ایمان به تمامى ارزانى داشت. در این هنگام صداى تكبیر پیامبر بلند شد و گفت: خدا را سپاسگزارم كه آئین خود را تكمیل گردانید و نعمت خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت على خشنود گشت. یاران پیامبر(ص) گروه گروه به على(ع) تبریك گفتند و او را مولاى هر مرد و زن باایمان مى خواندند.
تفسیر «ولایت و مولى»
در حدیث غدیر حدیث متواتر غدیر را اجمالاً دانستیم و جمله معروف پیامبر كه در همه كتاب ها آمده است: (من كنت مولاه فعلى مولاه) حقایق بسیارى را روشن مى سازد. گرچه بسیارى از نویسندگان اهل سنت اصرار دارند كه «مولى» را در اینجا به معنى «دوست و یار و یاور» تفسیر كنند، زیرا یكى از معانى معروف «مولى» همین است.
ما هم قبول داریم كه یكى از معانى «مولى»، دوست و یار و یاور است، ولى قرائن متعددى در كار است كه نشان مى دهد «مولى» در حدیث بالا به معنى «مولى» و سرپرست و رهبر است، این قرائن به طور فشرده چنین است:
1- مسأله دوستى على(ع) با همه مؤمنان، مطالب مخفى و پنهان و پیچیده اى نبود كه به این همه تأكید و بیان نیاز داشته باشد و احتیاج به متوقف ساختن آن قافله عظیم در وسط بیابان خشك و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعتراف هاى پى در پى از جمعیت داشته باشد.
2- جمله (الست اولى بكم من انفسكم) «آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نیستم» كه در بسیارى از متون این روایات آمده است، هیچ تناسبى با یك دوستى ساده ندارد، بلكه مى خواهد بگوید، همان اولویت و اختیارى كه من نسبت به شما دارم و پیشوا و سرپرست شما هستم، براى على(ع) ثابت است، هر گونه تفسیرى براى این جمله غیر از آنچه گفته شده دور از واقع بینى است.
3- تبریك هایى كه از سوى این واقعه تاریخى به على(ع) گفتند، مخصوصاً تبریكى كه عمر و ابوبكر به او گفتند، نشان مى دهد مسأله چیزى جز نصب خلافت نبوده است كه در خور تبریك و تهنیت باشد، زیرا اعلام دوستى كه براى همه مسلمانان به طور عموم ثابت است، تبریك ندارد.
در مسند امام (احمد بن حنبل) آمده است كه عمر بعد از آن بیانات پیامبر(ص) به على (ع) گفت: «گوارا باد بر تو اى فرزند ابى طالب» صبح كردى و شام كردى در حالى كه مولاى هر مرد و زن با ایمان هستى!
4- اشعار حسان بن ثابت گواه دیگرى بر این مسأله است.
5- مصادرى كه این كلام را نقل كرده اند، بسیار متعدد و متنوعند. مهمترین آنها به این قرار است: ترمذى، السنن، ج،5 ص،633 ابن ماجه السنن ج،1 ص ،45 ابن حنبل، المسند، ج9 ص،43 طبرانى، المعجم الصغیر، ج،1 ص،71 ابن عساكر، تاریخ دمشق، ج ،42 ص،188 ذهبى، تاریخ الاسلام، ج،3 ص ،629 ابن كثیر، البدایه و النهایه، ج ،7 ص ،341 خوارزمى، المناقب، ص ،157 كلینى، الكافى، ج،1 ص،287 شیخ طوسى، تهذیب الحكام، ج ،3 ص 144.
6- جمع كردن نزدیك به 120 هزار نفر در هواى گرم و در بیابانى بى آب و علف جز امامت و رهبرى مسأله دیگرى نیست.
7- عمامه گذاردن بر سر امام على(ع) بعد از خطبه العمائم تیجان العرب و با توجه به این كه در فرهنگ عرب، عمامه تاج شمرده مى شد و نشان دهنده سیادت و سرورى بوده است، تنها به معناى تثبیت ولایت و امامت على(ع) مى تواند باشد.
پس از این واقعه، مسلمانان روز هجدهم ذى الحجه را روزى كه پیامبر(ص) این خطبه را ایراد فرمود و على(ع) را جانشین خود معرفى كرد، عید مى گرفتند و هنوز نیز تشیع این روز را جشن مى گیرد. (عید غدیر)
حادثه غدیر و سخنان آن روز از جمله فرازهایى از تاریخ اسلام است كه تقریباً تمام سیره نویسان و مورخان در آن اتفاق نظر دارند.
در پایان فرارسیدن این عید سعید و بزرگ غدیرخم، عید امامت و ولایت را به امام زمان(عج)، مسلمانان جهان و بالاخص شیعیان ایران تبریك عرض مى كنیم.
پینوشت ها:
1- مائده 67.
2- فراز هایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص ،512 سبحانى.
3- ابن كثیر، البدایه و النهایه، ج ،5 ص 214.
منابع:
فروغ ابدیت، استاد جعفر سبحانى.
5- منتخب الاثر، آیت الله صافى.
6- سوره مائده.
7- فرازهایى از تاریخ اسلامى، جعفر سبحانى.
8- البدایه و النهایه، ابن كثیر.
9- سوره مائده.
10- مسند، احمد بن حنبل.
علی اصغر - صرفه جو