حكايت انوشيروان و وزير
مى نويسند: انوشيروان با وزيرش رد مىشدند، به خرابهاى رسيدند، دو جغد با هم حرف مىزدند. بوذرجمهر شخص باسوادى بود، كه هم زبان ايرانى را استاد بود و هم زبان هندى را. «كليله و دمنه» را ايشان اولين بار از زبان هندى به زبان ساسانى برگرداند. بعد عبدالله بن مقفع به عربى برگرداند و ملّاحسين كاشفى سبزوارى به فارسى برگرداند و به نام «انوار سهيلى» ناميد كه كتاب خيلى خوبى است.
اين كتاب عيبها و حسنها را از زبان حيوانات بيان كرده است كه آن عالم هندى ساخته بود بوذرجمهر چون آن را ترجمه كرد مشهور شد كه بوذرجمهر زبان حيوانات را مىفهمد.
انوشيروان به بوذرجمهر گفت: اين دو جغد به همديگر چه مىگويند؟ گفت:
ممكن است دوست نداشته باشند كه ما بدانيم چه مىگويند. گفت: نه، بگو آنها چه مىگويند. گفت: آن جغد خاكسترى، جغد نر است و آن جغد ديگر، ماده است.
جغد خاكسترى به خواستگارى دختر اين جغد ماده آمده است براى پسر خودش.
دارند با هم صحبت مىكنند تا مقدمات را فراهم كنند.
آن جغد ماده مىگويد: دختر من در زيبايى، پر زدن و حرف زدن كمنظير است، پس مهريهاش سنگين است. جغد نر گفت: مهر دخترت چقدر است؟ گفت: صد هزار خرابه. جغد نر گفت: پسر من صد هزار خرابه از كجا بياورد. گفت: تا اين مرد- انوشيروان- بر سر كار است، اين مملكت رو به خرابى است و هر چه خرابه بخواهى، پيدا مىشود. تا ستمگران سركار هستند، هم اقتصاد خراب است، هم اخلاق، هم زندگى و هم گرههاى زندگى مردم زياد است. همه مردم دچار چه كنم چه كنم هستند. اين طبع ستم و ستمكار است.
واعظ خوش بيان و خوش قيافهاى را سى روز ماه رمضان دعوت به منبر نمودند.
از روز اول ماه رمضان شروع به تفسير آيات بهشت كرد و از نعمتهايش گفت. بعد روز بيست و نهم روى منبر نشست، كسى به او گفت: آقا! تا منبرت را شروع نكردهايد، ممكن است فردا عيد فطر شود، شما بيست و نه روز را از بهشت گفتى، يك روز نيز از جهنم بگو! واعظ گفت: جهنم را كه مىرويد و مىبينيد، من جايى را كه نمىبينيد، مىگويم.
فرصت از دست دادگان ناله مىكنند كه خدايا! ما را از دوزخ درآور تا به دنيا برگرديم و فرصتها را غنيمت بدانيم؛ صدقه بدهيم، انفاق كنيم، درمانگاه، بيمارستان و مدرسه بسازيم، دختران بىجهيزيه را شوهر بدهيم، بىخانهها را خانهدار كنيم، ماه رمضان را روزه بگيريم، نماز بخوانيم، كسى را مسخره نكنيم، آبروى كسى را نبريم، كسى را به خاك سياه ننشانيم و نان كسى را نبُريم.
«نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ»
غير از آنچه كه انجام داديم، انجام دهيم، چون آنهايى كه ما انجام داديم، سوزاندن فرصتها بود. اين حرف دوزخيان است. ببينيد كه از دست دادن فرصت، مساوى با جهنم است

