شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

رمضان و شیطان

1 نظرات 05.0 / 5

 

مقدمه

گفته مى شود که در ماه رمضان، شیطان به زنجیر کشیده مى شود، پس دلیل گناهان ما در این ماه چیست؟ اصولاً چرا خداوند به شیطان مهلت داده ما را به گناه بکشاند تا مجبور باشیم با این همه سختى، خود را از شرّ او رهایى بخشیم؟

این سؤال، پرسشى بنیادین است که براى هر اندیشمند مسلمان رخ مى نماید و پاسخ به آن در گرو کاویدن جنبه هاى مختلف آن است. در این پرسش سه طرف، یعنى خداوند، انسان و شیطان قرار دارند که به طور مختصر به بررسى آنها مى پردازیم:
1- هدف خداوند از آفرینش انسان، رساندن او به کمال است.
2- تبلور کمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت اوست. خداوند خود مى فرماید: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (1)؛ جن و انس را تنها براى عبادت خود آفریدم»؛ زیرا با عبادت و شناخت او، کمال انسان تحقق مى یابد.
3- انسان عبادت گر را تنها در صورتى مى توان در حال حرکت به سوى کمال دید که آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب کرده باشد؛ نه آنکه همانند فرشتگان به صورت تکوینى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانى خداوند نداشته باشد. «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» (2)
و چه زیبا سروده است خواجه شیراز در این باره:

جلوه اى کرد رُخت دید ملک عشق نداشت   عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد

4- خداوند به همین جهت انسان را موجودى مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار او نهاد؛ چنانکه مى فرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا؛ (3) ما راه را به انسان نشان دادیم، حال یا سپاسگزار است و یا ناسپاس.»
5- از اینجاست که مسئله امتحان، به عنوان یکى از اهداف واسطه اى آفرینش انسان، مطرح مى شود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جاى شگفتى ندارد که در آیات فراوانى، طرح این مسئله را به گونه هاى مختلف مى بینیم؛ چنانکه مى فرماید: «اِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ» (4)؛ ما انسان را از نطفه اى آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم.» (5)
6- برقرارى یک «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرایط و امکانات براى گزینش مسیر خیر یا شرّ به وسیله انسان است. اما خداوند از آن رو که انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مى داند و تنها براى آفرینش او به خود تبریک مى گوید: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»؛ (6) در جهت انتخاب مسیرکمال و خیر، امکانات فراوانى را در اختیار او گذاشته است. این ابزار و امکانات عبارت است از:
1- آفرینش بر اساس فطرت و گرایش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» (7)
2- رهبرى و هدایت الهى به سوى حق به وسیله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ یَهْدِى لِلْحَقِّ» (8)
3- الهام خوبى ها و بدى ها به انسان به منظور گزینش آگاهانه او: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (9)
4- محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسان ها: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِى قُلُوبِکُمْ» (10)
5- یارى رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانی: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا» (11)
6- گشودن راه هاى هدایت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذیِنَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (12)
7- حال با وجود این همه امکانات در جانب خیر، بودن نیرویى در جانب شرّ، موجب مى شود که آزمایش الهى از حالت صورى درآید؛ یعنى، وجود نیروهایى که انسان را به سوى شرّ وسوسه مى کنند، باعث مى شود انسان واقعاً در میان دو راهى ها، قرار گیرد و خود با اراده و عزم خویش، مسیرى را انتخاب کند.
به عبارت دیگر وسوسه هاى شیطانى، باعث مى شود که انسان به مبارزه برخیزد و با استمداد از عنایت هاى الهى، نبردى سهمگین را آغاز کند. به این وسیله نفس او پرورش و تکامل مى یابد و عالى ترین مدارج کمال ممکن را کسب مى کند و چون در این صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقیقت شخصیت او - خواه مثبت و ملکوتى یا منفى و منحط - بروز مى نماید؛ یعنى انسان نهان خود را نشان مى دهد.
از اینجا بود که با نافرمانى ابلیس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى، خداوند با تقاضاى او موافقت کرد و به او مهلت داد تا در مقابل نیروهاى الهى، وسوسه گر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عین حال قدرت او در این زمینه را محدود ساخت و هیچ سلطه اى را براى شیطان به طور مستقل بر انسان ها قرار نداد: «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَکٍّ» (13)
8- اغواگرى شیطان، تنها در انسان هایى مؤثر است که جانب شرّ را بر خیر ترجیح مى دهند؛ اما خالصان و خداجویان حقیقى، گزندى از او نمى بینند. چنان که شیطان خود بر ناتوانى خویش در این زمینه اعتراف کرده، مى گوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (14)
بنابراین وسوسه گرى شیطان، پس از روى گردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنین کسانى که با اختیار و انتخاب خود کفر ورزیدند. و قابلیت محبت و همراهى با پاک ترین انسان هاى روى زمین را از دست داده اند، سزاوار آن هستند که به وسوسه هاى شیطانى گرفتار شوند و این خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همین دنیاست: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا؛ (15) آیا ندانستى که ما شیطان ها را بر کافران گماشته ایم، که آنان را شدیداً تحریک کنند؟»
9- خداوند متعال به جهت عنایت ویژه اش به مؤمنان، زمان ها، مکان ها و وسایطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقویت بعد معنوى خویش، تلاشى پیگیر داشته باشند. ماه رمضان - به ویژه شب قدر - بهترین زمان براى این جهت است. خداوند در این ماه، قدرت شیطان را محدود ساخته است (که از این محدودیت، به زنجیر کشیده شدن او تعبیر مى شود)؛ لکن این تنها زمینه خوبى براى حرکت به سوى کمالات معنوى است که به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسیر تکامل ایمانى قرار گیرد؛ اگر چه روزه هم بگیرد لکن در ترک گناهان نکوشد روزه تأثیرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تکلیفى را از او ساقط مى کند.

 

 

اگر در شب قدر، مقدرات معیّن مى گردد؛ پس تلاش و اختیار انسان چه معنا دارد؟

اینکه مى گویند: در شب قدر همه مقدرات تقدیر مى شود؛ بدین معناست که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، به طور روشن اندازه گیرى مى شود. البته این اندازه گیرى، بر اساس شرایط و موانعى است که پیش مى آید و با ملاحظه اختیار و قابلیت انسان شکل مى گیرد.
با توجه به مقدمه یادشده، رابطه شب قدر و تعیین سرنوشت بندگان و کردار اختیارى آنان، روشن مى شود. قدر؛ یعنى، پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، این پیوند به دقّت اندازه گیرى مى شود؛ یعنى اولاً، براى امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر مى شود. ثانیاً، رابطه این پدیده ها با علل خود روشن مى گردد.
از یک سو خداوند متعال، بر اساس نظام حکیمانه جهان، چنان مقدّر کرده است که بین اشیاء، رابطه اى خاص برقرار باشد. براى مثال بین عزت و دفاع از کیان و ذلّت و پذیرش ستم، هر کس از کیان خود دفاع کند، عزیز مى شود و هرکس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل مى گردد! این تقدیر الهى است. مثال دیگر اینکه بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترک بعضى از گناهان (مثل قطع صله رحم و دادن صدقه)، رابطه وجود دارد. بر این اساس هر کس طول عمر مى خواهد، باید در این قالب قرار گیرد. آن که این شرایط را مهیا کرد، طول عمر مى یابد و آنکه در این امور کوتاهى کرد، عمرش کوتاه مى گردد. پس در افعال و کردار اختیارى بین عمل و نتیجه - که همان تقدیر الهى است - رابطه مستقیم وجود دارد.
انسان تا زنده است، جاده اى دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار، کمیل بن زیاد نخعى مى گردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مى شود؛ دو برادر از یک پدر و مادر: یکى سعید و دیگرى شقی.
پس تقدیر الهى، یعنى، آنکه با حسن اختیار خود به جاده مستقیم رفت، کمیل مى شود و آنکه با سوء اختیار خود، به بیراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث مى گردد.
از سوى دیگر در شب قدر، معین مى شود که هر انسان، بر اساس انتخاب و اختیار خود، کدام راه را انتخاب خواهد کرد و با توجه به دعاها، راز و نیازها و تصمیم ها، قابلیت چه نعمت ها و یا حوادثى را خواهد داشت.
پس بین تقدیر الهى و اختیار آدمى، هیچ منافاتى وجود ندارد؛ زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمى یکى از علل و اسباب است. آنکه با حسن اختیار خود، کردار نیک انجام مى دهد یا مخلصانه دعایى مى خواند، نتیجه آن را در این جهان مى بیند و آنکه بر اثر سوء اختیار گناهى مرتکب مى شود، نتیجه تلخ آن را مى چشد.
پس اینکه در شب قدر، امور بندگان، اعم از مرگ و زندگى، ولادت و زیارت و... تقدیر مى شود، همگى با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است و «اختیار» یکى از علت ها و شرایط آن به شمار مى آید. به این جهت سفارش شده، در آن شب به شب زنده دارى و عبادت و دعا بپردازید، تا این عمل در آن شب خاص، که از هزار شب برتر است، شرایط نزول فیض الهى را فراهم آورد.
نکته آخر اینکه خداوند مى داند، هر چیزى در زمان و مکان خاص، به چه صورت و با توجّه به کدام شرایط و علل تحقق مى یابد و مى داند که فلان انسان با اختیار خود، کدام کار را انجام مى دهد. فعل اختیارى انسان، متعلق علم خداوند است که در شب قدر، حدود آن مشخص مى شود. این امر با اختیار منافات ندارد و حتى بر آن تأکید مى کند؛ براى مثال معلم کاردان و مجرب، به خوبى مى داند کدام یک از دانش آموزانش، به دلیل تلاش فردى و استعداد لازم، با رتبه بالا قبول مى شود و کدام یک به دلیل تلاش یا استعداد کمتر، در حد متوسط نمره مى آورد و یا تجدید مى شود. علم معلم، از راه دانش او به علت هاست و نفى کننده تلاش دانش آموزان نیست. در شب قدر همه کردار اختیارى انسان، اندازه گیرى و قالب بندى مى شود. خداى عالم به علت ها، بر اساس نظم موجود در میان اشیاى این جهان، برنامه ریزى مى کند و «اختیار» انسان یکى از علت هاى مؤثر است. از این جهت تأکید شده است که شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان را به عبادت، دعا و شب زنده دارى مشغول باشیم، تا این اعمال خیر، زمینه آمادگى و توان برتر ما شود و بتوانیم فیض الهى را درک کنیم. اگر عنصر اختیار در میان نبود و هر چه ما مى کردیم در سرنوشت ما تأثیر نداشت، هیچ دلیلى بر این همه تأکید بر شب زنده دارى و عبادت نبود.

پى نوشت ها :
1 - ذاریات/ 56.
2 - انبیاء/ 26-27.
3 - انسان/ 3.
4 - انسان/ 2.
5 - جهت مطالعه بیشتر مى توان به آیه هاى 31 سوره محمد؛ 35 سوره انبیاء؛ 155 سوره بقره؛ 7 سوره کهف؛ 165 سوره انعام؛ 7 سوره هود؛ 2 سوره ملک، 15 سوره فجر و... مراجعه نمود.
6 - مومنون/ 14.
7 - روم/ 30.
8 - یونس/ 35.
9 - شمس/ 28.
10 - حجرات/ 7.
11 - غافر /56؛ با استفاده از المیزان، ج 12، ص 159.
12 - ابراهیم/ 12.
13 - سبأ/ 21.
14 - ص/ 82-83.
15 - مریم/ 83.

نشریه معارف، مهر 1386

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)