پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت0%

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی باقر شیخانی
گروه: مشاهدات: 13395
دانلود: 3450

توضیحات:

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 203 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13395 / دانلود: 3450
اندازه اندازه اندازه
پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

پاسخ به پرسش ها و شبهه های وهابیت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دیگر را ندارند، آن هم در جایی که قرآن و سنت و پیشوایان مذاهب دیگر اهل سنت رأی و فتوای دیگری داشته باشند. در اینجا دو موضوع قابل طرح است.

الف) آیه و روایات بر جواز زیارت قبر مؤمنان و صالحان دلالت دارد. خداوند در قرآن خطاب به رسولش می فرماید:

( وَلاَ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَیَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ. ) (توبه: 84)

هرگز بر مرده هیچ یک از آنان (منافقان) نماز مگزار و بر قبر آنان (برای آمرزش خواهی) نایست. آنان به خدا و پیامبر او کفر ورزیده، درحالی که فاسق و بدکارند، مرده اند.

در این آیه، خداوند به پیامبرش دستور می دهد که هیچگاه بر جنازه هیچ یک از منافقان نماز نگزارد و بر قبر آنان نایستد و او را از حضور در کنار قبر منافق بر حذر داشته است. مفهوم آیه آن است که این کار در برابر قبر غیر منافق (مؤمنان) خوب و شایسته است. همان طور که در سیره پیامبر آمده که آن حضرت بر سر قبور مؤمنان حاضر می شد و به آنان سلام می کرد.

از جانب دیگر، دلیل بر بدعت بودن هر عملی آن است که در قرآن یا سنت از آن سخن نرفته باشد. حال آنکه زیارت قبور در سنت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به اثبات رسیده است. ابوهریره می گوید:

زار النبیُّ قَبرَ اُمِّهِ فَبَکی و أبکَی مَن حَولَهُ ثمّ قالَ فَزُوروا القْبورَ فَإنّها تُذَکِّرُ المَوتَ.(1)

پیامبر قبر مادر خود را زیارت کرد و در کنار قبر او گریست و کسانی را که دور او بودند، گریاند و فرمود: قبرها را زیارت کنید، زیرا زیارت آنها مایه یادآوری مرگ است.

__________________

1- صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب36، ص443، ح2148.

عایشه، همسر رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله هم می گوید:

پیامبر زیارت قبور را به من یاد داد و گفت: پروردگارم دستور داد که به بقیع بیایم و برای آنها آمرزش بخواهم. گفتم: یا رسول الله، من چه بگویم؟ فرمود: بگو سلام بر اهل این دیار از مؤمنان و مسلمانان خدا گذشتگان از ما و بازماندگان از ما را رحمت کند! ما به همین زودی به شما می پیوندیم.(1)

مسلم از عایشه نقل می کند:

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله آخر شب به طرف بقیع می رفت و بر اهل بقیع این گونه سلام می کرد: «السَّلامُ عَلیکُم دارَ قَومٍ مُؤمنین».(2)

طلحه بن عبیدالله می گوید:

ما با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از مدینه برای زیارت قبر شهیدان خارج شدیم. همین که به منطقه «حرّه واقم» رسیدیم، قبرهایی را دیدیم. پس عرض کردیم: ای رسول خدا؛ آیا این قبرهای برادران ماست؟ فرمود: این قبرهای اصحاب ماست و هنگامی که به قبرهای شهیدان رسیدیم، فرمود: این قبرهای برادران ماست.(3)

صنعانی هم نقل می کند:

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ابتدای هر سالی به زیارت قبر شهیدان اُحد می آمد و به آنان این گونه سلام می کرد: «السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار». (سلام بر شما به جهت صبری که کردید، و سرای آخرت چه نیکوست). پس از او ابوبکر و عمر و عثمان نیز چنین می کردند.(4)

آن حضرت نه تنها در عمل و رفتار زیارت قبور را مجاز دانسته، بلکه در چندین روایت به زیارت قبور تشویق کرده است. مسلم در صحیحش نقل

_________________

1- صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب36، ص443، ح2145.

2- صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب36، ص443، ح2144.

3- سنن ابی داوود، کتاب المناسک، باب زیاره القبور، ص378، ح2043.

4- عبدالرزاق صنعانی، مصنف، ج3، ص574.

می کند که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «من شما را از زیارت قبور بر حذر داشته بودم، اما پس از این به زیارت آنان بروید».(1)

عایشه، همسر رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز از ایشان نقل می کند:

إنّ رَسُولَ اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله رَخَّصَ فی زیارهِ القبور.(2)

به جهت همین رخصت بود که صحابه و تابعین به زیارت قبور می رفتند.

امام سجادعليه‌السلام می فرماید:

فاطمهعليها‌السلام دختر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در هر جمعه به زیارت قبر عموی خود حمزه می رفت و کنار قبر او نماز می خواند و گریه می کرد.(3)

محب الدین طبری می نویسد:

عمر بن خطاب در سفری با عده ای از اصحابش به حج رفت. در بین راه، پیرمردی به او استغاثه کرد. پس از بازگشت به آن محل، از احوال آن پیرمرد پرسید. گفتند از دار دنیا رفته است. راوی می گوید: «عمر را دیدم که با سرعت به طرف قبر او آمد و در آنجا نماز خواند، سپس قبر را در بغل گرفت و گریه کرد».(4)

به جهت همین روایات، فقهای اهل سنت بر خلاف وهابیت، به جواز زیارت قبور فتوا داده اند.

ابن عابدین، فقیه برجسته حنفی، درباره زیارت قبر مؤمنان می گوید:

اشکالی در زیارت قبور نیست، بلکه مستحب است... و باید در هر هفته زیارت نمایند، اما بهترآن است که در روز جمعه، شنبه و دوشنبه و پنج شنبه باشد؛ زیرا محمد بن واسع می گوید: مردگان نسبت به زوار خود در روز جمعه و روز قبل و بعدش آگاهی دارند. پس نتیجه این می شود که روز

__________________

1- صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب 36، ح2149.

2- محمد بن یزید بن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، کتاب الجنائز، ج1، باب ما جاء فی زیاره القبور، ص500، ح1570؛ المستدرک، ج1، ص377؛ بیهقی، السنن الکبری، ج4، ص78.

3- محب الدین طبری، الریاض النضره، ج2، ص330.

4- حاشیه رد المحتار علی در المختار، ج2، ص262.

جمعه بهتر است و همچنین در این روز مستحب است که به زیارت قبر شهدای احد برود، چون که ابن ابی شیبه روایت کرده که پیامبر سر هر سال به زیارت قبور شهدای احد می آمد و می گفت: «السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».

ابن عابدین در ادامه، سخن غزالی و ابن حجر را در جواز بار سفر بستن برای زیارت قبور شهدا و صلحا را می آورد.(1) حاکم نیشابوری می گوید: «زیارت قبور سنت مستحب است».(2)

سمهودی و سُبکی می گویند:

علما بر استحباب زیارت قبور، برای مردان اجماع کرده اند و برخی همچون ظاهریه می گویند واجب است.(3)

ابن ادریس شافعی می گوید:

زیارت قبور اشکالی ندارد، ولی هنگام زیارت قبور چیزی نگویید که موجب غضب پروردگار می شود.(4)

شیخ منصور علی ناصف نیز می گوید:

نزد جمهور اهل سنت زیارت قبور مستحب است و در نزد ابن حزم در عمر یک بار زیارت قبور واجب است.(5)

بکری دمیاطی از فقهای شافعی مذهب می گوید:

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده کسی نیست که از کنار قبری که صاحب آن قبر را در گذشته می شناخت، عبور کند و بر صاحب قبر سلام کند، جز اینکه صاحب قبر نیز او را شناخته و پاسخ سلام وی را خواهد داد.

وی پس از نقل روایت می گوید: «استحباب زیارت قبور خویشاوندان، به ویژه پدر و مادر تأکید شده است».(6)

__________________

1- وفاء الوفاء، ج4، ص186؛ شفاء السقام، ص18.

2- التاج الجامع للاصول، ج1، ص381.

3- معرفه السنن و الآثار، ج3، ص202.

4- المستدرک، ج1، ص377.

5- نک: سید بکری دمیاطی، اعانه الطالبین.

6- شفاء السقام، ص183.

به همین جهت محمد بن ادریس شافعی، به قبر ابوحنیفه و احمد بن حنبل به قبر شافعی متوسل می شدند.(1)

ب) اگر بر اساس فتوای علمای اهل سنت، زیارت قبور صالحان مستحب باشد، زیارت قبر پیامبر و اهل بیتعليهم‌السلام او به طریق اولی مستحب خواهد بود، چون بخشش و غفران الهی را به همراه دارد. خداوند می فرماید:

( لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا .) (نساء: 64)

و اگر هنگامی که آنان بر خود به گناه ستم کردند، از کردار خود به خدا توبه و به تو رجوع می کردند که بر آنها اسغفار کنی. البته در این حال، خدای را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

سبکی شافعی، در شفاء السقام می گوید:

دانشمندان اسلامی از این آیه معنای عموم را فهمیده و آن را هم شامل دوران زندگی و هم پس از مرگ پیامبر دانسته اند. برخی نیز گفته اند مستحب است این آیه کنار قبر آن حضرت تلاوت شود.» آیه مربوط به حال حیات پیامبر است، ولی این رتبه و مقامی است که با موت حضرت قطع نمی شود.(2)

شاهد بر گفته سبکی، فتاوای عده ای از علمای مذاهب اسلامی دراین باره است که یکی از آداب زیارت قبر پیامبر را تلاوت همین آیه به هنگام زیارت دانسته اند، همانند نووی شافعی در المجموع(3) و عبدالله بن قدامه حنبلی در المغنی(4) و عبدالرحمان بن قدامه مقدسی حنبلی در شرح الکبیر(5) و دمیاطی در اعانه الطالبین(6) و بهوتی در کشف القناع(7) و...

_____________________

1- شفاء السقام، ص181.

2- المجموع، ج8، ص274.

3- المغنی، ج3، ص590.

4- شرح الکبیر، ج3، ص494.

5- اعانه الطالبین، ج1، ص298.

6- منصوربن یونس بهوتی، کشف القناع، ج2، ص599.

7- بیهقی، السنن الکبری، ج 5، ص 246.

با ادله دیگر به اثبات رسیده است که پیامبر پس از رحلت، زندگی برزخی دارد و سلام مردم را می شنود و جواب می گوید و اعمال مردم بر او عرضه می شود. علاوه بر این آیه، در احادیث فراوانی رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله مردم را به زیارت قبرش تشویق کرده و فرموده است:

مَن زارنی بَعدَ مَوتی کان کمن زارَنی فی حیاتی.(1)

هر کس پس از مرگم، مرا زیارت کند، مانند این است که مرا در زندگی زیارت کرده است.

از عبدالله بن عمر نیز نقل شده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

مَن جاءنی زائراً (لا تحمِلُه) اِلا زِیارتی کانَ حَقّاً عَلیَّ أن أَکُونَ شفیعاً یومَ القیامَه.(2)

هر کسی به قصد زیارت به سوی من آید و قصدش فقط زیارتم باشد، بر من است که در روز قیامت، شفیع او باشم.

حال با توجه به روایت اخیر، چگونه امکان دارد که کسی به زیارت قبر آن حضرت برود، اما بار سفر نبندد و چگونه بار سفر بستن برای زیارت جایز نیست؟

عالمان اسلامی به جهت وجود چنین دلایلی به جواز، بلکه استحباب زیارت قبر آن حضرت حکم کرده اند و فقهای مذاهب زیارت قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را نه تنها شرک و بدعت نمی دانند، بلکه مستحب دانسته اند.

ابن عابدین از فقهای حنفی در برابر این پرسش که آیا زیارت قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برای زن ها استحباب دارد؟ می گوید: «آری، هیچ کراهتی هم ندارد. البته بر اساس ضوابط و شرایطی که بعضی از علما بدان اشاره نموده اند، قول برتر در مذهب ما و کرخی و دیگران این است که جواز زیارت قبور برای

___________________

1- طبرانی، المعجم الکبیر، ج 12، ص 225.

2- حاشیه رد المختار، ج2، ص689.

مردان و زنان ثابت است و هیچ اشکالی در آن نیست، ولی بنا بر غیر مذهب و مبنای ما باز هم قائل به استحباب هستیم، چون اصحاب به طور مطلق به استحباب فتوا داده و ویژه مردها ندانسته اند، بلکه بعضی قائل به وجوب آن شده اند».(1)

غزالی شافعی هم در آداب زیارت گفته است:

پیامبر گفت: من زارنی بعد وفاتی فکأنّما زارنی فی حیاتی؛ هر که پس از وفات من مرا زیارت کند، همچنان است که در حیات زیارت کرده بود و گفت: مَنْ وَجَدَ سَعهً وَ لَمْ یَزُرنی فَقدْ جَفانی؛ هر که را امکان باشد و مرا زیارت نکند، در حق من جفا کرده است و گفت: مَنْ جاءَنی زائرا لا یُهمّه الاّ زیارَتی کَانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَن أکونَ لَه شفیعا، هر که به زیارت من آید و مقصودی جز زیارت ندارد، حقی وی را در حضرت الهی ثابت شود که مرا شفیع وی گرداند.

پس هر که قصد مدینه کند، برای زیارت، باید که در راه، درود بسیار بگوید و پیش از رفتن از چاه حرّه غسل کند و خود را خوش بو سازد و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوشد و با تواضع و تعظیم راه رود و بگوید: بسم الله و علی ملّه رسول الله، رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی من لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً.

پس داخل مسجد رود و پهلوی منبر دو رکعت نماز بگزارد... چه این، محل توقف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بود... و روی به دیوار مشهد آرد،... و چون روبه روی مرقد ایستاد، بگوید: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا نبی الله السلام علیک یا أمین الله السلام علیک یا حبیب الله السلام علیک یا صفوه الله السلام علیک یا خیره الله السلام علیک یا أحمد السلام علیک یا محمد السلام علیک یا ابا القاسم السلام علیک یا ماحی السلام علیک یا عاقب... و اگر وی را به رسانیدن سلام سفارش کرده باشند، بگوید: السّلام علیک من فلان،

___________________

1- حاشیه رد المختار، ج 2، ص 689.

السّلام علیک من فلان...، پس بازگردد و نزدیک سر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بایستد، میان مرقد مقدس و اسطوانه ای که در این ایام است و روی به قبله آرد و تحمید و تمجید باری تعالی بگوید و بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درود بسیار دهد، پس بگوید:( اللّهمّ انَّکَ قُلتَ: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا ،) (نساء: 64) بار پروردگارا تو فرمودی: اگر آنها هنگامی که به خود ستم می کردند، به سراغ تو می آمدند و استغفار می کردند و پیامبر نیز برای آنها از خدا طلب آمرزش می کرد، خدا را توبه کننده (بخشنده) و مهربان می یافتند. بار پروردگارا، ما گفته ات را شنیدیم و فرمانت را اطاعت کردیم و قصد زیارت پیامبرت نمودیم تا او را شفیع قرار دهیم در گناهان خود و آنچه از بر دوش می کشیم، درحالی که از لغزش ها توبه کار و به اشتباهات و تقصیر خود اعتراف داریم. پس توبه ما را بپذیر و شفاعت پیامبرت را در حق ما پذیرا باش و به جهت منزلت و حقی که او در نزدت دارد، منزلت ما را در نزدت بالا ببر.

پس به روضه آید و در آن نماز گزارد و چندان که می تواند دعا گوید. چه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفته است: ما بَینَ قَبری وَ مِنبَری رَوضهٌ مِن ریاضِ الْجنّهِ و مِنبَری عَلَی حَوضی. و نزدیک منبر دعا گوید و مستحب است که دست بر رمّانه نهد که پیامبر در خطبه دست بر آن می نهاد.(1)

و به همین جهت مسلمانان همواره به زیارت قبر آن حضرت می شتافتند. ابن حجر عسقلانی، از عالمان برجسته اهل سنت می گوید:

در زمان خلافت خلیفه دوم، مردم گرفتار خشک سالی شدند. شخصی از اصحاب به قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله متوسل شد و گفت: «یا رسول الله! «اِستَسق لِأُمَّتِکَ فَاِنَّهُم قَد هَلکوا».(2)

در روایتی دیگر آمده است:

____________________

1- ابوحامد محمد غزالی، احیاء العلوم، ج3، ص473.

2- فتح الباری، ج2، ص412.

بلال پس از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به شام هجرت کرد. شبی از شب ها رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را در خواب دید که به او فرمود: ای بلال، این چه جفایی است که در حق ما کردی؟ آیا وقتش نشده است که به زیارت ما بیایی؟ بلال سراسیمه از خواب بیدار شد و سوار مرکب شد و به مدینه رسید و به طور مستقیم بر سر قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد. سپس گریست و صورت خود را به قبر مبارک مالید.(1)

قاضی عیاض هم می گوید: «زیارت قبر پیامبر سنت است و مسلمانان بر آن اجماع دارند».(2)

سمهودی نیز می گوید: «فاطمه زهراعليها‌السلام از تربت قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله برداشت و بر چشمانش گذاشت و چند بیت شعر سرود».(3)

در جایی دیگر آمده است که بلال حبشی خود را روی قبر شریف پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله انداخت و بدن خود را به قبر می سایید.(4) گاه عبدالله بن عمر از سفری باز می گشت، نزد قبر پیامبر می آمد و به آن حضرت سلام می داد. نافع بن هلال می گوید: «بیش از صد بار دیدم که عبدالله عمر به زیارت قبر پیامبر می آمد و می گفت: السلام علی النبی».(5)

همچنین آمده است که محمد بن حنفیه، پس از شهادت برادرش، امام حسینعليه‌السلام ، بر سر قبر آن حضرت آمد. پس بغض گلوی او را گرفت. آنگاه به سخن در آمد و آن حضرت را ستود.(6)

_____________________

1- 32.تاریخ دمشق، ج7، ص137؛ اسد الغابه، ج1، ص208؛ سیر اعلام نبلاء، ج1، ص358.

2- قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج2، ص83.

3- سمهودی، وفاء الوفا،ج4، ص1340.

4- 35.تاریخ الخمیس، ج2، ص173؛ منتهی السئول علی وسائل الوصول، ج4، ص317؛ نهایه الارب، ج18، ص403.

5- وفاء الوفا،ج4، ص1340.

6- العقد الفرید، ج3، ص196.

محمد بن حرب هلالی می گوید:

وارد مدینه شدم و به زیارت قبر پیامبر رفتم و آن را زیارت کردم و در برابر قبر شریف نشستم. در این هنگام عربی آمد و گفت: سلام برتو ای رسول خدا. شنیده ام خداوند فرموده است اگر آنان وقتی بر نفس خویش ستم کردند، به حضور تو برسند و توبه کنند و رسول خدا درباره آنان آمرزش بخواهد، خدا را تواب و رحیم می یابند. اینک با پشیمانی و استغفار از گناه خویش آمدم تا این بنده گناهکار را در پیشگاه خداوند شفاعت کنی، سپس گریه کرد و اشعاری را سرود و استغفار کرد.(1)

ابو خلال، شیخ حنابله در عصر خود نیز می گوید:

هیچ مشکلی برایم پیدا نمی شد، مگر آنکه قصد زیارت قبر موسی بن جعفرعليه‌السلام را می کردم و در آنجا به حضرت متوسل می شدم و خداوند نیز مشکلم را آسان می کرد.(2)

ابن حبِّان (درگذشته 350 ه .ق) در کتاب الثقات می نویسد:

بارها به زیارت قبر علی بن موسی الرضاعليه‌السلام رفتم. در مدتی که در طوس بودم، هر وقت مشکلی بر من عارض می شد، به زیارت قبر آن حضرت می رفتم و از خداوند می خواستم که مشکلم را برطرف کند و الحمدلله مشکلم برطرف می شد. این معنا را مکرر امتحان کردم و نتیجه گرفتم.(3)

در احوالات ابن خزیمه آمده است که وی چنان در برابر بارگاه علی بن موسی الرضا در طوس، تعظیم و تواضع کرد که همه همراهان وی در شگفت شدند.(4)

بنابراین، زیارت قبور مؤمنان، به ویژه زیارت قبر پیامبر، نه تنها شرک و حرام نیست، بلکه سنت مستحبی است که همواره مسلمانان به آن پای بند بوده اند و اهل بیتعليهم‌السلام و یاران نیز به زیارت قبر مطهر آن حضرت می شتافتند،

___________________

1- المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه،ج 3، ص597.

2- کتاب الثقات، ج8، ص456.

3- تاریخ بغداد، ج1، ص120.

4- تهذیب التهذیب، ج7، ص339.

ولی نخستین کسی که مردم را از زیارت قبر آن حضرت بازداشت، مروان حکم بود.

حاکم نیشابوری (درگذشته 405 ه .ق) از داود بن ابوصالح نقل می کند:

روزی مروان حکم شخصی را دید که صورت خودش را بر قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله گذاشته است. با شتاب به سوی او آمد و گردن او را گرفت و از جای بلند کرد و گفت: می دانی چه می کنی؟ منظور وی این بود که چرا به زیارت سنگ و کلوخ آمده ای؟ زائر، ابوایوب انصاری از صحابه پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بود. او گفت: آری، خوب می دانم که چه می کنم. من هرگز به زیارت سنگ نیامده ام، بلکه به زیارت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده ام. آنگاه گفت: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدم که فرمود: بر دین خدا گریه نکنید، اگر متولیانش اهل بودند و آنگاه که نااهلان بر آن حکم راندند، برایش بگریید.(1)

حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث می گوید که این حدیث صحیح است. این در حالی است که ابن تیمیه و وهابیون، با پیروی از امویان، مسلمانان را از زیارت قبر آن حضرت بازمی دارند.

از آنچه گذشت، در می یابیم که زیارت قبور، نه تنها بدعت نیست، بلکه از سنت و سیره پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، اصحاب و تابعین به شمار می آید و علمای اسلام بر آن اجماع دارند و فلسفه این عمل را نیز بی اعتنایی به دنیا و یاد کردن سفر آخرت می دانند.

همان گونه که در ابتدا گفتیم، دلیل وهابیت بر حرمت سفر برای زیارت قبر پیامبر نیز روایت ابوهریره است که می گوید رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: بار سفر نبندید، مگر به سوی سه مسجد؛ مسجدالنبی، مسجدالحرام، و مسجدالاقصی. بنابراین، سفر برای زیارت قبر پیامبر جایز نیست.

___________________

1- المستدرک، ج 4، ص515 ؛ احمدبن حنبل، مسند، ج 5، ص 422.

پاسخ

در این حدیث دو احتمال هست، اول اینکه مستثنا منه «مسجدٌ من المساجد» باشد، یعنی اینکه بار سفر بستن معقول نیست، مگر برای سه مسجد. در این صورت، این روایت دلیل بر حرمت بار سفر بستن برای زیارت قبر پیامبر، نخواهد بود؛ زیرا قبر پیامبر، مسجد نیست تا بار سفر بستن برای زیارتش حرام باشد؛ زیرا آنان که به مدینه مسافرت می کنند، هدفشان زیارت قبر پیامبر است. همچنان که غزالی می گوید:

حدیث درباره مساجد می گوید و مشاهد به معنای مسجد نیست، زیرا مسجدها پس از این سه، در فضیلت برابرند و در هر شهری مسجدی وجود دارد (و هیچ رجحان عقلی بین آنها وجود ندارد تا کسی برای دیدن آنها بار سفر ببندد.)، اما برکت زیارت مشاهد (انبیا و علما و اولیا) به حسب درجات آنها در نزد خدا تفاوتی عظیم وجود دارد.(1)

دوم اینکه گفته شود مراد روایت آن است که جز برای دیدن سه مسجد، بار سفر بستن جایز نیست. لازمه این برداشت، حرمت هر نوع سفری است، اگرچه به قصد زیارت هم نباشد.

از میان این دو احتمال، آنچه پذیرفتنی است، همان احتمال اول است، زیرا بنابر احتمال دوم فرد مسلمان هیچگاه از شهر و دیار خود نباید سفر کند، نه برای تحصیل و تجارت و زیارت، بلکه فقط مجاز است برای دیدن سه مسجد سفر کند.

ازاین رو، برداشت وهابیان از این روایت درباره حرمت بار سفر بستن برای زیارت، باطل است. افزون بر اینکه بنا بر روایاتی که گذشت، سفر برای زیارت قبر پیامبر، سفارش خود آن حضرت است.

__________________

1- «و الحدیث إنما ورد فی المساجد. و لیس فی معناها المشاهد، لأن المساجد بعد المساجد الثلاثه متماثله، و لا بلد إلا و فیه مسجد فلا معنی للرحله إلی مسجد آخر و أما المشاهد فلا تتساوی، بل برکه زیارتها علی قدر درجاتهم عند الله عزوجلّ».

با توجه به روایات و سیره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و اهل بیتعليهم‌السلام و صحابه و تابعین و حتی سیره ائمه مذاهب اهل سنت، زیارت قبور، به ویژه قبر پیامبر و اهل بیتعليهم‌السلام او، نه تنها جایز، بلکه مستحب است.

10-آیا نذر و قربانی کردن برای صالحان و مؤمنان، شرک و حرام است؟

از جمله اعمالی که وهابیون آن را تحریم کرده اند، موضوع نذر برای اولیا و صالحان است. بن باز، مفتی سابق وهابیان می گوید:

از اقسام کفر در فعل قربانی برای غیر خدا نمودن و قصد قربت به آنان نمودن است که کسی برای اصحاب قبور گاوی یا گوسفندی یا مرغی قربانی نماید.(1)

در همین راستا، وهابیان به ذبح و نحر برای اموات و اولیا اشکال می کنند. محمد بن عبدالوهاب می نویسد: «پیامبر با مشرکان جنگید تا اعمالی مانند قربانی کردن، تنها برای خدا باشد».(2)

پاسخ

باید دانست آنچه در میان مسلمانان، به ویژه شیعه رایج است، نذر برای خدا و اهدای ثواب برای صالحان و مؤمنان است. شیعیان معتقدند که نذر برای غیر خدا به این قصد که آن شخص، شایستگی نذر کردن را دارد و از آن جهت که مالک اشیا بوده و زمام امور به دست اوست، کفر و شرک است.

در مقابل، اگر مقصود نذرکننده این باشد که در واقع، نذرش، صدقه ای باشد تا ثواب آن را به اولیای الهی هدیه کند یا از جانب کسی که از دنیا رفته، انجام دهد، هیچ اشکالی ندارد. هر چند نذر کند که در مکان خاصی چنین کاری انجام دهد.

____________________

1- القوادح فی العقیده، ص16.

2- کشف الشبهات، ص62.

به گفته عزامی شافعی در فرقان القرآن، کسی که از چگونگی انجام این کارها از مسلمین آگاه باشد، می داند که قصد آنان از ذبایح و نذرهایی که برای مردگان، از انبیا و اولیا می کنند، چیزی جز صدقه از ناحیه آنان نیست و ثواب این اعمال را به آنان هدیه می کنند؛ زیرا دانسته اند که اجماع اهل سنت منعقد شده که صدقه زنده ها برای اموات مفید است و ثواب آن به آنها می رسد.(1)

احادیث متعددی در کتاب های اهل سنت، بر جواز چنین نذری دلالت دارد. ثابت بن ضحاک، از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روایت کرده است:

شخصی به حضرت عرض کرد: نذر کرده ام حیوانی را در بوّانه، نزدیکی ساحل ذبح کنم. آیا این نذر صحیح است؟ پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آیا در زمان جاهلیت در آنجا بتی پرستش می شد؟ عرض کرد: خیر. فرمود: آیا در آنجا محل به پا داشتن یکی از اعیاد جاهلیت بود؟ عرض کرد: خیر. فرمود: به نذر خود وفا کن، (در همان جا گوسفندی را ذبح کن) زیرا فقط در دو مورد، نذر کردن صحیح نیست، یکی نذر در معصیت خداوند و دیگری نذر در موردی که ملک خود او نباشد.(2)

ابو داوود در سنن خود روایت می کند:

زنی نزد پیامبر آمد و گفت: «من نذر کرده ام که در فلان مکان که در جاهلیت حیوان ذبح می کردند، قربانی نمایم، حضرت پرسید: آیا برای بت ها چنین می نمودند؟ گفت: نه. فرمود: به نذر خود وفا کن.(3)

بنابراین، اگر نذر، بنابر رسوم جاهلیت و برای بت و اعیاد کفار نباشد، وفای به نذر در مکان خاصی، مانند مشاهد و زیارتگاه ها اشکال ندارد. روایات اهل سنت نشان می دهد که از طرف دیگران می توان حج به جا آورد و اعمال آن را انجام داد که یکی از آنها قربانی کردن است.

____________________

1- 3.الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب،ج 5، ص182.

2- سنن ابی داود و کتاب الایمان والنذور باب ما یومر به من الوفاءبالنذر، ص630، ح3313.

3- 5.همان، ح3312.

در روایتی، انجام قربانی امام علیعليه‌السلام را از طرف پیامبر بیان می کنند. حنش می گوید: «علیعليه‌السلام را دیدم که دو قوچ قربانی کرد. پرسیدم: چرا دو تا؟ فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله وصیت کرده است که همیشه از طرف او قربانی کنم».(1)

بریده روایت کرده است: «زنی از پیامبر پرسید: آیا می توانم از طرف مادرم بعد از فوتش روزه بگیرم و حج به جای آورم؟ پیامبر فرمود: آری».(2)

سعد از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله پرسید:

مادرم فوت شده است و گمان دارم که اگر سخنی می گفت، صدقه ای می داد و یا می گفت برایش صدقه بدهم. آیا اگر من از طرف او صدقه دهم، سودی به حالش خواهد داشت؟ حضرت فرمود: آری. پرسید: کدامین صدقه سودمندتر است؟ فرمود: «الماء»، پس سعد چاهی کند وگفت: این برای مادر سعد باشد.(3)

این روایات به صراحت می گوید که بخشش زنده ها برای مردگان سودمند است و دیگر آنکه قصد و نیت در این گونه امور فقط خداست و مقصود گوینده از اینکه این صدقه یا نذر برای فلان مرده باشد، ثواب آن است، نه اینکه برای تقرب به مرده باشد. به همین جهت، سعد پس از حفر چاه گفت: «هذه لأمّ سعد»، یعنی ثواب آن برای مادرم باشد. دیگر نذرها، بخشش ها و قربانی ها که مسلمانان برای قبور انبیا و اولیا به نیازمندان هدیه می کنند، تنها به قصد تقرب به خدا و رسیدن ثواب آن به صالحان انجام می گیرد.

همانند روایت بالا از عایشه نیز نقل شده است که نویسندگان صحیحین و سنن معتبر نزد اهل سنت آن را نقل کرده اند:

______________________

1- سنن ابی داوود، کتاب الضحایا، باب 1، ص527، ح2790؛ مسند، ج1، ص150.

2- سنن ابی داوود، کتاب الوصایا، باب 12، ح2877؛ احمد بن حنبل، مسند، ج5، ص349.

3- سنن ابی داوود، کتاب الزکاه باب فی فضل سقی الماء، ص315، ح1681؛ تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 1، ص469؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 7، ص215؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص537.

و عن عائشهَ: أنَّ رَجُلاً قالَ لِلنّبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : إنّ أمّی إفْتلتتْ نَفسُها وَ أراها لَوْ تَکلَّمتْ، تَصدَّقتْ، فَهلْ لها مِن أجرٍ إنْ تَصدّقْتُ عنها؟ قال: نعم.(1)

عایشه می گوید: مردی نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت: مادرم مرد، اما اگر (پیش از مرگ) سخن می گفت (دستور) صدقه می داد. آیا اگر من از جانب او صدقه دهم، برای او فایده دارد؟ فرمود: آری.

دلیل دیگر بر جواز چنین نذرهایی، سیره مسلمانان است که برای برخی از قبور اولیا نذر می کردند و علما و فقهای سلف بر چنین کاری خرده نگرفته و آن را شرک نشمرده اند.

یکی از این قبرها در بغداد است که متعلق به یکی از نوادگان امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، به نام عبیدالله بن محمد است که به نقل خطیب بغدادی مسلمانان جهت نذر کردن برای آنجا و برآورده شدن حاجاتشان آن را قبرالنذور نامیده اند.(2)

خلاصه کلام اینکه آنچه نذر در معصیت و نذر در مال دیگران است، حرام و نارواست و نذری که برای خداوند باشد، در واقع صدقه ای است که ثواب آن به اولیای الهی هدیه می شود و دلیلی بر نفی آن وجود ندارد.

در حقیقت، اگر کسی، حیوانی را با قصد عبادت برای غیر خدا ذبح کند، همان طور که بت پرستان این کار شرک آلود را انجام می دادند، این کار شرک است، ولی اگر کسی، حیوانی را از طرف انبیا و اوصیا یا مؤمنان قربانی کند تا ثوابش را به آنها هدیه دهد، همانند آنکه برخی قرآن می خوانند و ثواب آن را برای انبیا و اوصیا یا مؤمنان هدیه می کنند، به یقین، در کار او پاداش بزرگ نهفته است.

_____________________

1- ریاض الصالحین، ص259، ح948.

2- تاریخ بغداد، ج 1، ص135.

قصد تمام قربانی کنندگان مسلمان، برای اولیای الهی نیز همین است و جز این نخواهد بود. چه شیعیان، چون ائمه خود به توحید باور دارند و می کوشند کار را برای خدا انجام دهند و هیچگاه برای مخلوقات، عمل عبادی انجام نمی دهند. اهل سنت نیز همانند شیعیان به انجام قربانی برای دیگران اذعان می کنند. چگونه است که با توجه به روایات وارده و نیت خالص نذرکننده به انجام کار برای خدا، محمد بن عبدالوهاب از طرف خود به دیگران نسبتی نامناسب می دهد و با برداشت شخصی دیگران را مشرک می داند. حال آنکه چنین برداشتی با برداشت همه پیشوایان مذاهب اسلامی در تعارض است تا آنجا که این سخن وی سبب تألیف کتابی توسط برادرش سلیمان در رد او شده است که آن را الرد علی من کفر المسلمین بسبب النذر لغیر الله نامید.(1)