حق الیقین جلد ۲

حق الیقین 0%

حق الیقین نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

حق الیقین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 19217
دانلود: 3502


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19217 / دانلود: 3502
اندازه اندازه اندازه
حق الیقین

حق الیقین جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل چهارم در احوال عالم برزخ است

اشاره

باید تصدیق کرد به عالم برزخ و ثواب و عقاب آن و باقی بودن روح بعد از مفارقت بدن چنانچه سابقا مذکور شد و به سؤال قبر و منکر و نکیر. بدان که برزخ ما بین موت را میگویند تا قیامت و چون میت را در قبر گذارند دو ملک می آیند از برای سؤال و حقتعالی روح را به او بر میگرداند از سر تا کمر و او را می نشانند و از او سؤال می کنند جمعی را که از ایشان سؤال می کنند بعضی از ایشان بعد از سؤال در راحت و نعمت اند و بعضی در عذاب و شدت و سؤال و ضغطه و فشار قبر در این بدن است و سایر امور برزخ با روح است و تفصیل این مطالب در ضمن چند فایده بیان میشود:

فایده اول در بیان بقای روح است در برزخ

بدان که شکی نیست در باقی بودن روح بعد از مفارقت از بدن و در آیات و اخبار متواتره مذکور است حق تعالی میفرماید که گمان مکن آنها که کشته شده اند در راه خدا مردگانند بلکه زندگانند نزد پروردگار خود در حالتی که روزی داده می شوند و شادند به آنچه خدا به ایشان عطا کرده است از فضل خود و شاد می باشند از برای مؤمنان که ملحق نشده اند به ایشان و در عقب ایشانند به اینکه خوفی بر ایشان نیست و اندوهناک نخواهند بود و در باب کفار یا منع کننده زکات فرموده است تا وقتی که بیاید احدی از ایشان را مرگ گوید پروردگارا برگردان مرا به دنیا شاید عمل شایسته بکنم در آنچه گذاشته ام در عقب خود از مال دنیا پس فرمود کلا نمیتواند شد این بدرستی که این کلمه ایست که او میگوید و فایده ندارد در عقب ایشان برزخی هست تا روزی که در قیامت مبعوث شوند و در احادیث بسیار از طرق خاصه و عامه مذکور است که بعد از مفارقت روح از بدن دنیا تعلق میگیرد به بدن لطیفی مثل بدن دنیا که در لطافت مثل اجسام ملائکه و جن است و به آن بدن حرکت میکند و پرواز میکند چنانچه مذکور شد و شیخ مفید به سند معتبر از یوسف بن ظبیان روایت کرده است که گفت در خدمت حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام بودم فرمود که مردم چه میگویند در ارواح مؤمنان بعد از مرگ ایشان گفتم میگویند در حوصله مرغان سبز می باشند گفت سبحان اللّه مؤمنان گرامی ترند نزد خدا از این چون وقت مرگ او می شود می آید بنزد او رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی و فاطمه و حسن و حسین و با ایشان ملائکه مقربان خدا هستند اگر گویا کرد خدا زبان او را به شهادت و از برای خدا به توحید و از برای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به نبوت و از برای اهل بیت به ولایت گواهی می دهد بر این رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی و فاطمه و حسن و حسینعليه‌السلام و ملائکه مقربان با ایشان و اگر زبانش بند شد حق تعالی مخصوص می گرداند پیغمبرش را به علم آنچه در دل او است از این عقاید پس آن حضرت شهادت می دهد به شهادت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی و فاطمه و حسن و حسینعليه‌السلام و هر که با ایشانست از ملائکه و چون حقتعالی روح او را نمود می برد این روح را بسوی بهشت در صورتی مثل این صورت که در دنیا داشته است می خورد و می آشامد پس مرده ای که تازه به نزد ایشان میرود می شناسد ایشان را به آن صورتی که در دنیا داشته اند و ابن بابویه در امالی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت کرده است که آن حضرت در شب معراج بر مرد پیری گذشت که در زیر درختی نشسته بود و کودک بسیاری بر دور او بودند حضرت از جبرئیل پرسید که این مرد پیر کیست گفت این پدر تو ابراهیمعليه‌السلام است فرمود که این اطفال که بر دور او جمع اند کیستند گفت اینها اطفال مؤمنان اند ایشان را غذا میدهد و علی بن ابراهیم از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام روایت کرده است که اطفال شیعیان ما را از مؤمنان تربیت میکند حضرت فاطمهعليه‌السلام

مؤلف گوید این سه حدیث احتمال تجسم روح و جسد مثالی هر دو دارد و احادیث بسیار که در باب ظهور انبیاء و اوصیاء بعد از وفات ایشان وارد شده است مانند احادیث نمودن حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به ابو بکر در مسجد قبا و نمودن حضرت امام حسنعليه‌السلام حضرت امیر را به اصحاب خود و دیدن حضرت امیرعليه‌السلام یوشععليه‌السلام را و سخن گفتن با او و ملاقات کردن حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام را و امثال اینها که در کتاب بصائر الدرجات و غیر آن بطرق متعدده روایت شده است با این دو احتمال احتمال جسد اصلی نیز دارند چنانکه شیخ مفید و جمعی از متکلمین و محدثین امامیه قائلند که بعد از سه روز یا بیشتر ارواح مقدسه انبیاء و اوصیاء به جسدهای اصلی معاودت می نمایند و ایشان را به آسمان می برند و دیدن حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انبیاء را در شب معراج بر این حمل کرده اند و احادیث مسخ شدن بنی امیه بصورت وزغ هر سه احتمال دارد اما در بعضی از آنها در جسد اصلی ظاهرتر است و در صحایف الابرار از فضل بن شاذان روایت کرده است که حضرت امیرعليه‌السلام در صحرای نجف بر روی سنگریزه خوابید قنبر گفت من جامه خود را در زیر تو بیندازم حضرت فرمود نه نیست مگر تربت مؤمنی یا مزاحمت نمودن در مجلس مؤمنی و با او همنشینی کردن اصبغ بن نباته گفت تربت مؤمن را دانستم که بود و خواهد بود و مزاحمت نمودن در مجلس او چه معنی دارد حضرت فرمود ای پسر نباته در این صحرا روح هر مؤمن و مؤمنه هست در قالب ها از نور بر منبرها از نور و حسن بن سلیمان نیز در کتاب محتضر قائم فضل بن شاذان این حدیث را روایت کرده است و در آخرش زیاد کرده است که ای پسر نباته اگر پرده برداشته شود هرآینه خواهی دید ارواح مؤمنان را که حلقه ها نشسته اند و به دیدن یکدیگر می روند و با یکدیگر صحبت می دارند و روح هر مؤمن در این وادی است و روح هر کافر در برهوت یمن است و ایضا در کتاب شفا و جلا روایت کرده است از حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام که میگویند روح مؤمن را در وقت غسل دادن که آیا میخواهی ترا برگردانیم بسوی جسدی که در آن بودی گوید چه میکنم بلاء و زیان کاری و غم را و کلینی از حضرت امام علی النقیعليه‌السلام روایت کرده است که خواب دیدن در اول خلق بنی آدم نبود و بعد از آن حادث شد راوی پرسید که سبب حدوث آن چه بود حضرت فرمود که خدای عز ذکره رسولی فرستاد بسوی اهل زمان خود ایشان را خواند بسوی عبادت الهی و اطاعت او گفتند اگر این را بکنیم از برای ما چه خواهد بود مالت از ما بیشتر نیست و عشیره ات از ما عزیزتر نیست گفت اگر اطاعت کنید مرا خدا شما را داخل بهشت میکند و اگر معصیت من می کنید خدا شما را داخل جهنم می کند گفتند جنت و نار چیست پیغمبر از برای ایشان وصف کرد گفتند ما کی به آنجا می رویم گفت بعد از مردن گفتند ما می بینیم مرده های خود را استخوان شده اند و پوسیده اند پس تکذیب ایشان به آن حضرت زیاده شد پس حقتعالی خواب دیدن را احداث کرد پس آمدند به نزد آن حضرت و خبر دادند به آنچه دیده بودند و تعجبی در این باب داشتند پیغمبر گفت خدا خواست حجت را بر شما تمام کند این حالت را بر شما وارد کرد بعد از مردن ارواح شما چنین خواهد بود تا وقتی که بدن های شما پوسیده باشد روحهای شما به این نحو معذب خواهد بود تا وقتی که بدنهای شما مبعوث گردد و در محاسن به سند صحیح از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام روایت کرده است که گفت به ابو بصیر که هر که از شما بر اعتقاد ولایت ما بمیرد شهید است هر چند در میان رختخواب خود بمیرد و زنده است نزد خدا و روزی میخورد و در احادیث بسیار وارد شده است که چون به زیارت قبور خویشان و برادران می روید مطلع می شوند و انس می گیرند به شما و چون بر می گردید وحشت بهم میرسانند و کلینی به سند کالصحیح از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام روایت کرده است که مؤمن به زیارت اهل خود می آید و می بیند چیزی را که دوست می دارد و از او می پوشانند چیزی را که کراهت دارد و کافر به زیارت اهل خود می آید و می بیند آنچه را نمیخواهد و می پوشانند از او آنچه را میخواهد و بعضی در هر جمعه می آیند و بعضی کمتر و بعضی بیشتر به قدر عمل ایشان و در روایت معتبر دیگر فرمود که هیچ مؤمن و کافری نیست مگر در وقت زوال شمس به زیارت اهل خود می آید اگر مؤمن می بیند که اهل او عمل صالح می کنند خدا را حمد می کند بر اینکه بر این حالت هستند و اگر کافر می بیند که ایشان اعمال صالحه می کنند موجب حسرت می گردد و به سند کالموثق از اسحاق بن عمار منقولست که گفت به حضرت امام موسیعليه‌السلام عرض کردم که آیا میت به زیارت اهل خود می آید فرمود بلی گفتم در چند مدت فرمود در هفته ای یا در ماهی یا سالی یک بار بقدر منزلت خود گفتم به چه صورت می آید فرمود بصورت مرغ لطیفی بر دیوار ایشان نشیند و بر ایشان مشرف میشود اگر ایشان را بخیر و خوبی ببیند شاد میشود و اگر بشر و پریشانی ببیند محزون و غمگین می گردد و به روایت دیگر فرمود که می آیند به قدر فضایل خود و بعضی هر روز و بعضی هر دو روز و بعضی هر سه روز و کمتر ایشان در هر هفته در وقت زوال شمس یا مثل آن بصورت گنجشک یا کوچکتر و با او ملکی می آید و به او می نماید آنچه باعث سرور اوست و از او دور می نماید آنچه باعث اندوه او است و بر می گردد با شادی و خوش حالی.

و ایضا از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام روایت کرده است که از پروردگار خود مرخص می شود حقتعالی دو ملک را با او میفرستد و بصورت بعضی از مرغان می آید و بر خانه خود می نشیند و نظر میکند بسوی اهل خود و سخن ایشان را می شنود و جمع میان این احادیث را در کتاب مرآت العقول ذکر کرده ام و سایر اخبار در بحار مذکور است و در حدیث معتبر منقول است که ابو بصیر از حضرت صادقعليه‌السلام سؤال کرد از ارواح مؤمنان فرمود که در حجره چندند در بهشت که می خورند از طعام آن و می آشامند از شراب آن و می گویند پروردگارا قیامت را از برای ما برپا کن و آنچه ما را وعده کرده ای عطا کن و ملحق کن آخر ما را به اول ما و ارواح مشرکان در آتش معذبند و می گویند برپا مدار از برای ما قیامت را و آنچه وعده داده ای بما به عمل میاور و ملحق مگردان آخر ما را به اول ما پس از این احادیث متواتر معلوم شد که روح بعد از بدن باقی است و معاقب و مثاب می باشد فی الجمله.

فایده ثانیه در بیان سؤال و ضغطه و ثواب و عقاب قبر است

بدان که اجماعی مسلمانانست که در قبر سؤال می باشد و روح را از برای سؤال به بدن بر میگردانند بلکه از ضروریات دین اسلام است و منکرش کافر است و ابن بابویه از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است کسی که سه چیز را انکار بکند شیعه ما نیست معراج و سؤال قبر و شفاعت و همچنین آمدن دو ملک از برای سؤال متواتر و ضروری است و در اکثر اخبار وارد است که یکی منکر است و دیگری نکیر و در بعضی از روایات وارد شده است که نسبت به مؤمنان مبشر و بشیر است نسبت به مخالفان منکر و نکیر است زیرا که از برای مؤمنان بصورتهای خوب می آیند و بشارت می دهند ایشان را به ثوابها و نعیم بی انتها و برای کافران و مخالفان بصورت مهیب می آیند و ایشان را وعید به عذاب میکنند و مشهور میان متکلمین امامیه آنست که سؤال قبر عام نیست بلکه مخصوص مؤمن کامل و کافر بحت است و مستضعفین و مجانین را سؤالی نیست و همچنین کسی را که بعد از گذاشتن میت در قبر تلقین کنند از او سؤال نمی کنند چنانچه در روایت وارد شده است که چون او را در قبر تلقین کنند دو ملک به یکدیگر میگویند بیا برویم تلقین حجت او کردند و شیخ شهید گفته است سؤال قبر حقست اجماعا مگر کسی که او را تلقین کرده باشند و بعضی از عامه در کتب خود نقل کرده اند از ابو تمامه باهلی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که چون بمیرد احدی از شما و خاک بر او بریزند پس یکی از شما نزد قبر او بایستد و بگوید ای فلان پسر فلانه و نام او و مادر او را بگوید او را می شنود و جواب نمی گوید پس بار دیگر بگوید او درست می نشیند و میگوید ارشاد کن ما را خدا ترا رحمت کند پس بگوید بیاد آور آن اعتقادی را که به آن از دنیا رفتی و شهادت به وحدانیت خدا و برسالت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و به آنکه پسندیدی خدا را از برای پروردگاری و اسلام را از برای دین خود و محمد را پیغمبر خود و قرآن را کتاب خود و علی و سایر ائمه را امام خود پس منکر و نکیر میروند و میگویند ما چرا اینجا نشسته ایم تلقین حجت او کردند و فرمود که اگر نام مادرش را نداند او را به حوا نسبت دهد و خلاف کرده اند که آیا انبیاء و اوصیاء را سؤال قبر می باشد یا نه تفکر در این مسأله ضرور نیست اگر چه عدم سؤال اظهر است و در سؤال اطفال نیز عامه خلاف کرده اند و اظهر عدم سؤال است.و شیخ مفید در شرح عقاید صدوق گفته است که ارواح بعد از موت اجساد بر دو نوعند بعضی منتقل به ثواب و عقاب می شوند و بعضی باطل می شوند و ثواب و عقابی نمی یابند و از حضرت صادقعليه‌السلام پرسیدند از کسی که می رود از دار دنیا روح او در کجا می باشد حضرت فرمود که هر که بمیرد و او ماحض ایمان باشد محضا یا ماحض کفر باشد محضا منتقل می شود روح او از هیکلی که دارد به مثل آن در صورت و جزا داده می شود به اعمال خود تا قیامت و چون حقتعالی اراده نماید که ایشان را محشور گرداند در قیامت انشاء میکند جسم و بدن او را و بر میگرداند روح او را به بدن اصلی او و محشور میگرداند او را که جزای اعمال او را وافی و کامل بدهد پس مؤمن بعد از موت منتقل می شود از جسد خود به جسدی که مثل آن جسد باشد در صورت پس او را در جنتی از جنتهای دنیا می برند و متنعم میباشد در آنجا تا روز قیامت و کافر منتقل می شود روح او از جسد او به جسدی مثل آن به عینه و می برند او را بسوی آتش که معذب باشد تا روز قیامت و شاهد این در مؤمن آنست که حقتعالی فرموده است در باب مؤمن آل یس به او گفته شد که داخل شود در بهشت گفت ای کاشکی قوم من علم به هم میرسانید به آمرزیدن پروردگار من و به آنکه او گردانید مرا از آنها که گرامی داشته است و دلیل بر حال کافر آنکه در باب فرعون و اصحاب او فرموده است که آتش را بر ایشان عرض می کنند در بامداد و پسین در روز قیامت می گویند داخل کنید آل فرعون را در شدیدترین عذابها و نوع دیگر آنست که سؤال و عذاب و ثواب ایشان را نمی باشد و در احادیث از حضرت صادقعليه‌السلام وارد شده است که سؤال قبر و رجعت از برای کسی است که محض ایمان داشته باشد یا محض کفر و باقی خلق را سؤال و رجعت نمی باشد و در احادیث وارد شده است که انبیاء و ائمهعليه‌السلام ارواح ایشان با بدنهای ایشان از زمین به آسمان می روند و تنعم ایشان در بدنهای اصلی است که در دنیا داشته اند و این مخصوص ایشان است و در غیر ایشان نمی باشد و از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقولست که هر که صلوات بر من فرستد نزد قبر من می شنوم او را و هر که صلوات فرستد از دور بر من می رسد و فرمود که هر که صلوات بر من فرستد یک مرتبه صلوات فرستم بر او ده مرتبه و هر که صلوات فرستد بر من ده مرتبه صلوات فرستم بر او صد مرتبه پس هر که خواهد صلوات را بسیار بفرستد و هر که خواهد کم بفرستد پس بیان کرد آن حضرت که بعد از بیرون رفتن از دنیا صلوات بر او را می شنود و این نمی شود مگر آنکه نزد حقتعالی زنده باشد و هم چنین ائمه هدی سلام کننده بر ایشان را از نزدیک می شنوند و از دور به ایشان می رسد و آثار صحیحه از ایشان بر این مضمون وارد شده است و حقتعالی فرموده است که شهیدان نزد خدا زنده اند و روزی به ایشان می رسد و روایت کرده اند که حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ایستاد بر سر چاه بدر و خطاب کرد مشرکانی را که در آن روز کشته بودند و در چاه افکنده بودند و فرمود به تحقیق که شما همسایه بدی بودید از برای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را از خانه خود بیرون کردید و از دیار خود را ندید پس اجتماع کردید بر عداوت او و با او جنگ کردید من وعده پروردگار خود را حق یافتم پس عمر به آن حضرت گفت یا رسول اللّه خطاب تو چیست با مرده هائی که جان ایشان رفته است حضرت فرمود بس کن ای پسر خطاب بخدا که تو شنواتر نیستی از آنها و نیست میان ایشان و میان آنکه ملائکه بگیرند ایشان را به گرزهای آهنی مگر آنکه من روی از ایشان بگردانم و منقول است که حضرت امیرعليه‌السلام سوار شد بعد از انقضاء حرب در بصره و در میان صفهای کشتگان می گشت تا رسید به کعب بن سور قاضی بصره که عمر او را نصب کرده بود و در فتنه بصره مصحفی بگردن انداخته بود و با اهل و فرزندانش به جنگ آن حضرت آمده بود و همه کشته شدند چون آن حضرت او را در میان کشتگان دید فرمود که او را بنشانید چون او را نشانیدند فرمود که ای کعب من وعده خدای خود را یافتم که حق بود آیا تو وعده خدای خود را یافتی که حق بود پس فرمود بخوابانید او را و چون به طلحه رسید با او نیز چنین کرد پس مردی از اصحاب به آن حضرت گفت که چه فایده دارد سخن تو با دو کشته شده که سخن تو را نمی شنوند فرمود ای مرد بخدا سوگند که هر دو سخن مرا شنیدند چنانچه اهل قلیب بدر سخن حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شنیدند و اینها از جمله اخباری است که دلالت می کند بر آنکه بعضی از مرده ها برمی گردد بسوی او روح او از برای تنعم ایشان یا عذاب ایشان و این عام نیست در هر که بمیرد بلکه به آن تفصیلی است که گفتیم تمام شد کلام مفیدرحمه‌الله و کلینی احادیث بسیار از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که سؤال کرده نمی شود در قبر مگر کسی که خالص کرده باشد ایمان را خالص کردنی و خالص کرده باشد کفر را خالص کردنی و اما جماعت دیگر از ایشان غافلند یعنی متعرض ایشان نمی شوند و به سند صحیح دیگر از آن حضرت روایت کرده است که سؤال از کسی می شود که ضغطه بر او واقع میشود و ایضا بسند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که دو ملک می آیند که مسمایند به منکر و نکیر بسوی میت در وقتی که مدفون شد صدای ایشان مانند رعد قاصف است و دیده های ایشان مانند برق خاطف زمین را می شکافند به نیشهای خود و مویهای ایشان آویخته که در میان آنها راه می روند و سؤال می کنند که کیست پروردگار تو و چیست دین تو اگر مؤمنست می گوید که خدا پروردگار من است و دین من اسلام است پس از او می پرسند که چه میگوئی در حق این مردی که از میان شما بیرون آمد گوید که آن محمد رسول خدا را از من می پرسید گویند شهادت میدهی که او رسول خداست گوید که گواهی میدهم که او رسول خداست پس به او بگویند بخواب خوابی که در آن خواب پریشانی نباشد و قبر او را نه زرع گشاده می گردانند و از برای او دری بسوی بهشت میگشایند و جای خود را در بهشت می بیند و اگر میت کافر باشد آن دو ملک به آن هیئت بر او داخل میشوند و شیطانی را در پیش او بازمی دارند که دیده های او از مس سرخ است چون آن سؤالها از او می کنند می گوید نمیدانم پس شیطان را به او میگذارند و مسلط می گردانند بر او در قبرش نود و نه اژدها که اگر یکی از آنها بر زمین بدمد هرگز گیاه از زمین نروید و دری از برای او بسوی جهنم می گشایند و جای خود را در آنجا می بیند و ایضا از ابو بکر خضرمی روایت کرده است که گفتم به حضرت صادقعليه‌السلام که کیستند آنها که در قبر از آنها سؤال می کنند فرمود کسی که ایمان را خالص کرده باشد و کسی که کفر را خالص کرده باشد پس گفتم باقی این خلق چه میشوند گفت بخدا سوگند که ایشان را وامی گذارند و اعتناء به شأن ایشان نمی کنند گفتم از چه چیز سؤال می کنند گفت از حجت و امامی که در میان شما است پس از مؤمن می پرسند که چه میگوئی در حق فلان پسر فلان یعنی امام زمان می گوید که او امام من است چون این را گفت میگویند به خواب خدا در دیده ات خواب استراحت بگذارد و دری از بهشت برای او بگشایند و پیوسته نسیم بهشت به تحفه به او میرسد تا روز قیامت و از کافر سؤال میکنند که چه میگوئی در حق فلان پسر فلان یعنی امام زمان گوید شنیده ام او را و نمیدانم کیست پس میگویند که هرگز ندانی و دری از جهنم بروی او می گشایند و پیوسته حرارت جهنم تا روز قیامت به او میرسد و بسند معتبر از حضرت کاظمعليه‌السلام روایت کرده است که سؤال می کنند در قبر از مؤمن که کیست پروردگار تو میگوید خدا و میگویند چیست دین تو میگوید اسلام میگویند کیست پیغمبر تو میگوید محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم میگویند کیست امام تو می گوید فلان گویند چگونه دانستی این را میگوید امری بود که خدا هدایت کرد مرا به آن و مرا به آن ثابت داشت به او گویند بخواب خوابی که خیالات پریشان در آن نباشد مانند خواب نو داماد پس دری از بهشت بروی او بگشایند که از شمیم بهشت و گلهای آن به او میرسد پس می گوید پروردگارا زود قیامت را برپا کن و قائم گردان شاید به اهل و مال خود برگردم و از کافر می پرسند که کیست پروردگار تو گوید خدا میگویند پیغمبر تو کیست گوید محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم میگویند دین تو چیست میگوید اسلام میگویند از کجا دانستی میگوید از مردم شنیدم که میگفتند من گفتم پس گرزی بر او زنند که اگر جن و انس همه جمع شوند تاب او را نداشته باشند پس می گدازد چنانچه قلعی می گدازد پس روح را برمی گردانند و دل او را در میان دو لوح از آتش می گذارند پس می گوید پروردگارا قیامت را دور گردان مؤلف گوید این حدیث دلالت می کند بر اینکه ایمان سنیان به خدا و رسول به اعتبار عدم ایمان به ائمه حق و توسل به ایشان ظنی و تقلیدی و بی ثبات است چنانچه در کتاب حسین بن سعید بسند معتبر از سلیمان خالد منقولست که گفت از حضرت صادقعليه‌السلام پرسیدم از آنچه ملاقات میکند او را صاحب قبر فرمود دو ملک هستند که ایشان را منکر و نکیر می گویند می آیند بنزد صاحب قبر و از او سؤال میکنند از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که آیا حق بود اگر از اهل شک است میگوید نمیدانم می شنیدم که مردم می گفتند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هست نمیدانم که حق بود یا دروغ پس بر او ضربتی می زنند که اهل سماوات و زمین بشنوند مگر مکلفان و اگر صاحب یقین است نمی ترسد و میگوید شهادت میدهم که او رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود آمد با هدایت و دین حق پس جای خود را در بهشت می بیند و قبر او را فراخ می گردانند و می گویند بخواب رو در نهایت استراحت و نیکوئی و ابن بابویه از حضرت امام رضاعليه‌السلام روایت کرده است که چون مؤمن بمیرد مشایعت میکنند جنازه او را هفتاد هزار ملک تا قبر او و چون او را داخل قبر کنند منکر و نکیر می آیند و او را می نشانند و می گویند کیست پروردگار تو و چیست دین تو و کیست پیغمبر تو می گوید پروردگار من خداست و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیغمبر من است و دین اسلام دین من است پس می گشایند قبر او را بقدر آنچه دیده او کار کند و طعام از برای او از بهشت می آورند و داخل میگردانند بر او نسیم و گل بهشت را و این است معنی قول حقتعالی( فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ ) یعنی در قبر( و جَنَّهُ نَعِیمٍ ) یعنی در آخرت و چون کافر بمیرد مشایعت میکنند او را هفتاد هزار ملک از زبانیه جهنم تا قبر او سوگند میدهد حاملان جنازه خود را که او را برگردانند بصدائی که همه چیز میشنوند بغیر جن و انس که مکلفند و میگویند که کاش مرا بازگشتی بود به دنیا پس از مؤمنان می شدم و می گوید مرا برگردانید

بسوی دنیا شاید عمل شایسته بکنم در آنچه گذاشته ام پس زبانیه جواب او را میگوید کلا این سخنی است که تو میگوئی و ملکی ایشان را ندا میکند که دروغ میگوید اگر بر گردد عود خواهد کرد به آنچه او را نهی کرده اند از او و چون او را داخل قبر کنند و مردم از او مفارقت کنند منکر و نکیر بیایند بسوی او در بدترین صورتها و او را بنشانند و سؤال کنند از او از دین او و از رب او و کتاب او پس زبانش مضطرب شود و نتواند جواب بگوید پس ضربتی از عذاب الهی بر او زنند که همه چیز از او بترسند پس باز از او سؤال کنند گوید من نمیدانم گویند هرگز ندانی و هدایت نیابی و رستگار نشوی پس دری از برای او بسوی جهنم می گشایند و بعوض نزال که از برای مهمان مهیا میکنند حمیم جهنم از برای او می آورند و اینست مراد از قول حقتعالی( وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ) یعنی در قبر( و تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ ) یعنی در آخرت و اما آنچه در قبر از او سؤال میکنند معلوم است که سؤال از عقاید ایمان میکنند خصوصا امامت ائمهعليهم‌السلام و احادیث از طرق خاصه و عامه متواتر است که در قبر از ولایت علی بن أبی طالبعليه‌السلام سؤال میکنند چنانچه شیخ کشی بسند معتبر از یونس بن عبد الرحمن روایت کرده است که من بخدمت حضرت رضاعليه‌السلام رفتم فرمود که علی بن ابو حمزه مرد گفتم بلی فرمود که داخل آتش شد پرسیدند از او امام بعد از پدرم گفت بعد از او امامی نمیدانم پس ضربتی بر او زدند که قبرش پر از آتش شد و به روایت دیگر فرمود که او را نشانیدند در قبرش پس سؤال کردند از ائمه نام همه را گفت تا آنکه بنام من رسید توقف کرد پس از پرسیدن از او پس بر سرش ضربتی زدند که قبرش مملو از آتش شد و در بصائر الدرجات از رز بن جیش روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود که چون بنده را داخل قبر کنند دو ملک بنزد او می آیند که اسم ایشان منکر و نکیر است پس اول چیزی که از او سؤال میکنند از پروردگار او است پس از پیغمبر او پس از ولی و امام او اگر جواب گفت نجات یافت و اگر عاجز ماند عذاب میکنند او را پس مردی گفت که اگر کسی پروردگار خود و پیغمبر خود را شناخت و ولی خود را نشناخت چونست حال او فرمودند مذبذب است نه از اینها است و نه از آنها و هر که را خدا گمراه کرد نمی یابی هرگز از برای او راهی بسوی نجات و گفتند به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یا نبی اللّه کیست ولی گفت ولی شما در این زمان علی است و بعد از او وصی او و از برای هر زمانی عالمی می باشد که خدا به او حجت تمام میکند بر خلق تا آنکه نگویند چنانکه گمراهان پیش از ایشان گفتند در وقتی که انبیاء ایشان رفتند گفتند پروردگارا چرا نفرستادی بسوی ما رسولی تا متابعت کنیم آیات ترا پیش از آنکه مذلت و خواری بما برسد و ضلالت ایشان آن بود که آیات را که اوصیاء بودند ندانستند پس حقتعالی در جواب ایشان فرمود بگو همه انتظار میکشیم پس شما نیز منتظر باشید پس بزودی خواهید دانست که کیست اصحاب صراط سوی یعنی راه راست و کیست آنکه هدایت یافته است و تربص و انتظار ایشان آن بود که می گفتند که در کار نیست ما را طلب شناختن اوصیاء تا آنکه امامی را بشناسیم پس خدا تعییر و سرزنش کرد ایشان را به این و اصحاب صراط اوصیاءاند که بر صراط می ایستند و داخل بهشت نمی شوند مگر کسی که ایشان را شناسد و ایشان او را شناسند و داخل جهنم نمی شود مگر کسی که ایشان او را شیعه خود ندانند و او ایشان را به امامت نشناسند زیرا که ایشان عرفهای الهی اند که مردم را به ایشان شناسانید و گواه گرفت بر ایشان در وقتی که پیمان ها از ارواح گرفت در روز میثاق و وصف کرده است ایشان را در کتاب خود در آنجا که فرموده است که( عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ ) یعنی در اعراف ما بین بهشت و دوزخ مردانی چند هستند که می شناسند همه را به سیمای ایشان و ایشانند گواهان بر موالیان و دوستان خود و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گواه است بر ایشان و از برای ایشان از بندگان عهد و پیمان گرفته است که اطاعت ایشان بکنند چنانچه حقتعالی فرموده است( فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ ) تا آخر آیه یعنی پس چگونه خواهد بود حال مردم در وقتی که بیاوریم از هر امتی گواهی را و بیاوریم تو را گواه بر گواهان در آن روز خواهند خواست و آرزو خواهند کرد آنها که ایمان نیاورده و کافر شده اند و نافرمانی رسول کرده اند در اطاعت اوصیاء و در سایر امور که کاش با زمین یکسان و هموار می شدند و کتمان نکنند در آن روز سخنی را از خدا یا کتمان نمی کردند سخنی از خدا در دنیا و شاذان بن جبرئیل در فضایل و غیر آن روایت کرده اند که چون فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام به عالم اعلی ارتحال نمود حضرت امیرعليه‌السلام گریان بخدمت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد حضرت فرمود چرا می گریی خدا هرگز دیده های تو را گریان نگرداند گفت والده ام فوت شده است حضرت گفت بلکه والده من فوت شده است و اولاد خود را گرسنه می داشت و مرا سیر می کرد و اولاد خود را ژولیده مو می گذاشت و مرا روغن می مالید و اللّه که در خانه ابو طالب یک درخت خرما بود سبقت می کرد در بامداد و از برای من می چید و از پسر عمان من پنهان می کرد از برای من پس حضرت برخاست و متوجه تجهیز او شد و پیراهن مبارک خود را داد که او را کفن کنند و در حالت تشییع جنازه او قدم را آهسته می گذاشت و بتأنی میرفت پا برهنه و در نماز او هفتاد تکبیر گفت و در قبر او خوابید و بعد از آن بدست کریم خود او را در لحد خوابانید و شهادت تلقین او کرد چون قبرش را پر کردند و مردم خواستند که برگردند سه مرتبه فرمود پسر تو نه جعفر و نه عقیل پسر تو علی بن ابی طالبعليه‌السلام چون برگشتند مردم گفتند یا رسول اللّه در این جنازه کاری چند کردی که در جنازه های دیگر نکردی فرمود بتأنی رفتن من از برای کثرت و ازدحام ملائکه بود و هفتاد تکبیر گفتن از برای آن بود که هفتاد صف از ملائکه بر او نماز کردند و اما آنکه بر لحدش خوابیدم از برای آن بود که در حال حیات او ضغطه قبر را ذکر کردم گفت وا ضعفا پس در لحدش خوابیدم که زمین او را نفشارد و اما آنکه کفن کردم او را به پیراهن خود از برای آن بود که روزی در حال حیات او قیامت را ذکر کردم و گفتم مردم عریان محشور خواهند شد گفت وا سوأتاه او را به پیراهن خود کفن کردم که او پوشیده محشور گردد و اما آنکه گفتم به او ابنک ابنک برای آن بود که دو ملک آمدند و از او سؤال کردند از پروردگارش گفت خدا پروردگار من است و گفتند کیست پیغمبر تو گفت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیغمبر من است گفتند کیست امام تو و ولی تو شرم کرد آنکه بگوید علیعليه‌السلام فرزند من پس به او گفتم بگو فرزند تو علی بن أبی طالبعليه‌السلام پس خدا دیده او را به این روشن کرد.

مؤلف گوید که این حدیث دلالت می کند بر آنکه از امامت امام پیش از زمان امامتش نیز سؤال می کنند و باید مخصوص کسی باشد که علم به امامت او بهم رسانیده باشد و محتملست که مخصوص حضرت فاطمهعليها‌السلام باشد

از برای جلالت او چنانچه آخر حدیث اشعار به آن دارد و کلینی بسند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که میت مؤمن را چون از خانه اش بیرون می آورند مشایعت می کنند او را ملائکه تا قبر او و ازدحام میکنند برای او تا قبرش میرسانند چون به قبرش رسید زمین به او می گوید مرحبا خوش آمدی و بسوی اهل خود آمدی بخدا سوگند که دوست می داشتم که مثل تو کسی بر روی من راه رود خواهی دید که با تو چه خواهم کرد پس قبر او را می گشایند بقدر آنکه چشم او کار کند و داخل می شوند بر او دو ملک در قبر او منکر و نکیر و سؤال می کنند از او کیست پروردگار تو می گوید خدا می گویند چیست دین تو می گوید اسلام می گویند کیست پیغمبر تو می گوید محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می گویند کیست امام تو می گوید فلان پس منادی از آسمان ندا میکند که راست گفت بنده من از فرشه ای بهشت در قبرش بگسترانید و دری از بهشت بسوی قبرش بگشائید و از جامه های بهشت بر او بپوشانید تا بیاید بنزد ما و آنچه نزد ما است از برای او بهتر است پس به او گویند بخواب مانند خواب نو داماد و بخواب خوابیدنی که در آن خواب پریشانی نباشد و اگر کافر باشد ملائکه مشایعت او کنند تا قبر او و زمین به او گوید لا مرحبا بجای بدی آمدی و اللّه که من دشمن می داشتم که مثل تو کسی بر روی من راه رود البته خواهی دید که با تو چه خواهم کرد پس بر او تنگ می گیرد و می فشارد او را تا استخوانهای پهلوهایش به یکدیگر می چسبند پس منکر و نکیر بر او داخل می شوند بغیر آن صورت که بر مؤمن داخل می شوند و او را می نشانند و روح او را تا کمر او بازمی گردانند و می گویند پروردگار تو کیست پس او مضطرب می شود می گوید می شنیدم که مردم می گفتند خدا می گویند هرگز ندانی و همچنین از پیغمبر و امام می پرسند همین جواب را گوید پس از آسمان ندا رسد که دروغ گفت بنده من فرش کنید قبرش را از آتش و بپوشانید او را جامه های آتش و بگشائید از برای او دری بسوی آتش تا بیاید بسوی ما و آنچه نزد ما است بدتر است از برای او از این حالت پس سه مرتبه گرز آتش بر او میزنند که در هر مرتبه آتش از قبرش پرواز میکند که اگر آن ضربتها را بر کوههای تهامه بزنند همه ریزه ریزه میشود و مسلط می گرداند خدا بر او در قبرش مارها که او را سخت می گزند و می درند و شیطان او را به غم و اندوه می دارد و صدای عذاب او را می شنوند هر که خدا خلق کرده است مگر جن و انس بدرستی که می شنوند صدای کفش های مشایعت کنندگان خود را و صدای بر هم زدن دست های ایشان را و اینست معنی قول حق تعالی( یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ) تا آخر آیه که تفسیر ظاهرش آنست که ثابت می دارد خدا آنها را که ایمان آورده اند بقول و اعتقاد ثابت زندگی در دنیا و آخرت و گمراه می کند و به خود وا می گذارد ظالمان را و میکند خدا آنچه می خواهد.و ایضا بسند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است که هیچ محل قبری نیست مگر آنکه هر روز سه مرتبه می گوید منم خانه خاک منم خانه بلا منم خانه کرم و بروایت دیگر میگوید منم خانه غربت منم خانه وحشت منم خانه کرم منم خانه فقر منم باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودال های جهنم پس در حدیث اول فرمود که چون داخل آن می شود بنده مؤمن میگوید خوش آمدی و نزد اهل خود آمدی تا آخر آنچه در حدیث سابق گذشت تا آنکه فرمود از برای او دری می گشایند که جای خود را در بهشت می بیند پس از آن در مردی بیرون آید که دیده های او از آن نیکوتر چیزی ندیده باشد پس مؤمن گوید ای بنده خدا هرگز از تو نیکوتر چیزی ندیده بودم گوید من اعتقاد نیکم که تو داشتی و اعمال صالحم که تو میکردی پس بگیرند روحش را و در آنجائی که در بهشت به او نموده بودند بگذارند و بگویند بخواب با دیده روشن پس پیوسته از بهشت نسیمی به جسد او میرسد که لذت و خوشبوئی او را بیابد تا مبعوث گردد در قیامت و چون کافر داخل قبر شود گوید لا مرحبا پس او را فشاری بدهد که استخوانهای او را رمیم کند و باز بحال اول برگردد و دری از برای او بسوی آتش بگشایند و از در مردی بیرون آید که هرگز به آن بد صورتی و قباحت منظر ندیده باشد پس گوید من عمل بدم که میکردی و آن اعتقاد خبیثم که داشتی پس روح او را همانجا که به او نموده بودند در آتش بگذارند و پیوسته نفخه از آتش به بدن او می رسد و الم و حرارت آن را در جسد خود یابد تا روزی که مبعوث شود در قیامت و چون کافر داخل قبر شود گوید لا مرحبا پس او را فشاری بدهد که استخوانهای او را رمیم کند و باز بحال اول برگردد و دری از برای او بسوی آتش بگشایند و از در مردی بیرون آید که هرگز به آن بد صورتی و قباحت منظر ندیده باشد پس گوید من عمل بدم که میکردی و آن اعتقاد خبیثم که داشتی پس روح او را همانجا که به او نموده بودند در آتش بگذارند و پیوسته نفخه از آتش به بدن او میرسد و الم و حرارت آن را در جسد خود یابد تا روزی که مبعوث شود و مسلط گرداند بر روح او شصت و نه مار عظیم که او را گزند و گوشتش را درند که اگر یکی از آن مارها بر زمین بدمد هرگز گیاه از آن نروید و بعضی از عامه از ابو هریره روایت کرده اند در تفسیر قول حقتعالی( یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ) که قول ثابت شهادتین است( وَ فِی الْآخِرَهِ ) در قبر است دو ملک داخل می شوند و سؤال می کنند از رب و از نبی و از قبله و از امام و امام علیعليه‌السلام است( وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ ) یعنی در قبر گمراه میکند ظالمان را از ولایت علیعليه‌السلام که جواب نمی گویند در وقتی که از امام سؤال می کنند و ایضا از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است که خدا را دو ملک هست که ایشان را ناکر و نکیر میگویند نازل می شوند بر میت و سؤال می کنند از پروردگار و پیغمبر و دین و امام و اگر بحق جواب گفت او را به ملائکه نعیم تسلیم می کنند و اگر عاجز شد به ملائکه عذاب چنانچه کلینی از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که سؤال کرده می شود میت در قبر او از پنج چیز از نمازش و زکاتش و حجش و روزه اش و از ولایت ما اهل بیت پس میگوید ولایت از کنار قبر مؤمن به آن چهار دیگر که هر نقصی که بر شما ها باشد بر من است که تمام کنم و ایضا از آن حضرت منقول است که چون میت مؤمن داخل قبر می شود نماز از جانب راست می آید و زکات از جانب چپ و بر پدر و مادر بر او مشرف می شود و صبر به کنار میرود و چون دو ملک داخل می شوند که سؤال کنند صبر گوید به نماز و زکات که دریابید صاحب خود را اگر شما عاجز شوید من او را در می یابم و در تفسیر امام حسن عسکریعليه‌السلام مذکور است که امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود هر که تقویت کند شیعه ضعیفی را که حجت بر نواصب نتواند کرد و حجت او را بر نواصبی تمام کند حق تعالی در روزی که او را داخل در قبر می کنند تلقین می کند که بگوید خدا پروردگار منست و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیغمبر منست و علی ولی و امام منست و کعبه قبله منست و قرآن سرور و شادی و ذخیره آخرت منست و مردان و زنان مؤمنه برادران و خواهران منند پس حقتعالی می فرماید که حجت خود را القا کردی و واجب شد از برای تو عالی درجات بهشت پس در آن وقت قبرش بهترین باغهای بهشت می گردد و در مجالس بسند صحیح از آن حضرت منقولست که چون مؤمن می میرد با او داخل می شود در قبرش شش صورت که یکی از آنها خوش صورت و خوش هیئت تر و خوشبوتر و پاکیزه تر است از باقی صورتها پس یکی در جانب راست می ایستد و یکی در جانب چپ و یکی در پیش روی و یکی در پائین پای و یکی در عقب سر آنکه خوش صورت تر است از بالای سر پس سؤال یا عذاب از هر جهت که می آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع می شود پس آنکه از همه خوش صورت تر است به سایر صورتها می گوید شما کیستید خدا شما را جزای خیر دهد از جانب من صاحب جانب راست می گوید من نمازم صاحب جانب چپ می گوید من زکاتم آنکه در پیش رو است می گوید من روزه ام آنکه در عقب است گوید من حجم و عمره ام و آنکه در پائین پا است گوید من بر و احسان به پدران مؤمنم پس آنها گویند که تو کیستی که از همه خوشبوتر و خوش روی تری گوید من ولایت آل محمدم و ابن بابویه به سند معتبر از علی بن الحسینعليه‌السلام روایت کرده است که آن حضرت در هر جمعه در مسجد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم را موعظه می کرد و از جمله آن موعظه این بود که ای فرزند آدم اجل تو سریع ترین چیزها است بسوی تو و نزدیکست که تو را دریابد و ملک روح تو را قبض کند و بر وی بسوی منزلی تنها پس برگردانند بسوی تو روح تو را و بیایند بسوی تو منکر و نکیر از برای سؤال تو و امتحان شدید تو و بدرستی که اول چیزی که از تو سؤال می کنند از دین تست که به آن اعتقاد داشته ای و از کتاب تست که آن را تلاوت می کرده ای و از امامی است که ولایت آن را اختیار کرده بودی پس می پرسند از عمر تو که در چه چیز فانی کرده ای و از مال خود که از کجا کسب کرده ای و در چه چیز تلف کرده ای پس عذر خود را بگیر و مهیا شو جواب را پیش از امتحان و سؤال اگر مؤمن و پرهیزکاری و عارفی به دین خود و متابعت ائمه صادقین کرده ای و موالات باولیاء و دوستان خدا کرده ای خدا حجت تو را تلقین تو می کند و زبانت را گویا می گرداند به ثواب پس جواب را نیکو می گوئی و بشارت می دهند ترا به بهشت و خوشنودی خدا و زنان نیکوی خوش خوی و استقبال می کنند تو را ملائکه به روح و ریحان و اگر چنین نباشی زبانت مضطرب می شود و حجت تو باطل می شود و کور می شوی از جواب و بشارت میدهند تو را به آتش و استقبال میکنند تو را ملائکه بنزل حمیم و سوختن جحیم.و اما ضغطه قبر و ثواب و عقاب آن فی الجمله اجماعی جمیع مسلمانان است چنانچه سابقا مذکور شد و از احادیث معتبره ظاهر می شود که ضغطه قبر در بدن اصلی است و عام نیست و تابع سؤال قبر است و کسی را که سؤال نکنند او را ضغطه نمی باشد و علی بن ابراهیم گفته است در تفسیر آیه( وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) برزخ امر بین الامرین و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است و این رد می کند قول کسی را که انکار عذاب قبر و ثواب و عقاب پیش از قیامت می کند و حضرت صادقعليه‌السلام فرمود که بخدا سوگند که نمی ترسم بر شما مگر برزخ را اما در وقتی که در قیامت با ما باشید ما اولائیم به شفاعت شما و ابن بابویه و دیگران از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده اند که چون سعد بن معاذ انصاری به رحمت الهی واصل شد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر فرمود که او را غسل دادند و حنوط کردند و چون جنازه اش را برداشتند حضرت بی کفش و ردا با جنازه او روان شد گاه جانب راست جنازه را می گرفت و گاه جانب چپ را و چون به قبر رسید حضرت خود داخل قبر او شد و بدست مبارک خود او را در لحد گذاشت و خشت بر او درست چید و فرجه ها را به گل و سنگ محکم می کرد و چون فارغ شد فرمود که می دانم او در قبر می پوسد و لیکن خدا دوست می دارد کسی که کار کند محکم کند پس مادر سعد گفت که ای سعد گوارا باد تو را بهشت حضرت فرمود ای مادر سعد جزم مکن بر پروردگار خود بدرستی که در قبر فشاری بسعد رسید پس صحابه گفتند یا رسول اللّه از برای سعد کاری کردی که از برای دیگری نکردی گفت چون ملائکه بی کفش و ردا در جنازه او می رفتند من تأسی به ایشان کردم و دستم در دست جبرئیلعليه‌السلام بود هر جا را که او می گرفت من می گرفتم و گفتند به آنچه نسبت به او بعمل آوردی و فرمودی که ضغطه باو رسید فرمود بلی با اهلش کج خلقی میکرد و به روایت دیگر فرمود در زبانش غلظتی بود با اهلش و در کتاب حسن بن سعید از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که چون سعد را دفن کردند حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطابی با او کرد و دستی بر قبرش مالید و پشت مبارکش لرزید و گفت با سعد چنین میکنند چون از این حالت سؤال کردند فرمود هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در قبر او را فشاری هست کلینی بسند موثق از حضرت باقرعليه‌السلام روایت کرده است که چون رقیه دختر حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بزجر عثمان و ضرب او بعالم بقا رحلت نمود حضرت بر سر قبر او حاضر شد و حضرت فاطمه در کنار قبر ایستاده بود و آب دیده مبارکش در قبر می ریخت و حضرت آب دیده اش را به جامه خود می گرفت و دعا می کرد پس فرمود که من ضعف او را میدانستم از خدا سؤال کردم که او را از ضغطه قبر امان دهد.

و ایضا بسند صحیح منقولست که یونس از حضرت امام رضاعليه‌السلام سؤال کرد از کسی که او را بر دار کشیده باشند آیا عذاب قبر به او میرسد حضرت فرمود بلی خدا هوا را امر نماید که او را به فشارد و در روایت دیگر از حضرت صادقعليه‌السلام منقولست که حضرت فرمود که پروردگار زمین و پروردگار هوا یکی است وحی می کند خدا به هوا پس می فشارد او را بدتر از ضغطه در قبر و ابن بابویه از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که حضرت رسول فرمود که عیسیعليه‌السلام به قبری گذشت که صاحبش را عذاب می کردند پس سال دیگر به همان قبر گذشت و او را عذاب نمی کردند از حقتعالی سؤال از سبب این کرد وحی کرد به او که ای روح اللّه فرزندی از او بالغ شد و راهی را اصلاح کرد و یتیمی را جای داد و رعایت کرد من او را آمرزیدم به کرده فرزند او و ایضا از آن حضرت منقولست که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که ضغطه قبر از برای مؤمن کفاره ایست که از برای آنچه از او صادر شده است از ضایع کردن نعمتهای خدا و ایضا از آن حضرت منقولست هر که بمیرد ما بین زوال روز پنجشنبه تا زوال شمس روز جمعه از مؤمنان خدا او را پناه دهد از فشار قبر و در روایت دیگر فرمود که هر که در شب جمعه و روز جمعه بمیرد فشار قبر و عذاب قبر از او دور گردد.

و علی بن ابراهیم بسند کالصحیح روایت کرده است از حضرت صادقعليه‌السلام که چون از کافر سؤال کنند در قبر و گوید نمی دانم ضربتی بر او بزنند که هر که خدا خلق کرده است بشنود بغیر از انسان و مسلط گرداند بر او شیطان را و دیده های او مانند مس گداخته سرخ باشد و گوید به او که من برادر توام و مسلط گرداند بر او مارها و عقربها و قبرش تاریک شود و او را فشاری بدهند که دنده های هر دو طرف در دنده های طرف دیگر داخل شود و در روایت دیگر فرمود که اگر دشمن خدا باشد و جواب صواب نگوید بر او ضربتی بزنند که هر دابه که خدا خلق کرده است از آن بترسد بغیر جن و انس پس دری بسوی او از جهنم بگشایند و به او گویند بخواب به بدترین احوال پس جای او چنان تنگ شود مانند تنگی سر نیزه در میان آهن حتی آنکه مغز سرش از ناخن های پایش بدر رود و خدا مسلط گرداند بر او مارها و عقربهای زمین را تا آنکه او را بدرند تا خدا او را مبعوث کند و از بدی حالش آرزوی قیامت کند و کلینی از حضرت باقرعليه‌السلام روایت کرده است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود که هیچ پیغمبری نبوده است مگر آنکه پیش از پیغمبری گوسفند می چرانید و من نیز گوسفند میچرانیدم قبل از نبوت و نظر می کردم بسوی شتران و گوسفندان که در چراگاه خود در غایت امنیت می چریدند و در اطراف ایشان چیزی نبود که آنها را از جا بدر آورد ناگاه همه می ترسیدند و سر از چرا بر میداشتند و من تعجب میکردم از حال ایشان تا آنکه جبرئیل مرا خبر داد که در قبر کافری را ضربتی میزنند که جمیع مخلوقات صدای او را می شنوند و میترسند پس در آن وقت دانستم که سبب فزع و خوف آنها آن بوده است پس پناه برید بخدا از عذاب قبر و راوندی از حضرت باقرعليه‌السلام روایت کرده است که هر که رکوع خود را تمام بعمل می آورد وحشت قبر بر او داخل نمی شود و از ابن عباس منقول است که عذاب قبر سه حصه است ثلثی از برای غیبت است و ثلثی از برای نمیمه است و نمیمه سخن چینی است و ثلثی از برای عدم احتراز از بول است و در محاسن بسند موثق از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که عمده عذاب قبر در بول است و در علل الشرایع بسند صحیح از آن حضرت منقول است که مردی از نیکان را یا از علمای بنی اسرائیل را در قبر نشاندند و گفتند ما صد تازیانه از عذاب الهی بر تو میزنیم گفت طاقت آن ندارم و پیوسته کم میکردند و او میگفت طاقت ندارم تا به یک تازیانه رسید بازگفت طاقت ندارم گفتند از این چاره نیست گفت به چه سبب این را بر من میزنید گفتند برای اینکه یک روز نماز بی وضو کردی و بر ضعیفی و مظلومی گذشتی و او را یاری نکردی پس یک تازیانه بر او زدند که قبرش مملو از آتش شد و کلینی بسند معتبر از ابو بصیر روایت کرده است که گفت از حضرت صادقعليه‌السلام سؤال کردم که آیا از ضغطه قبر کسی نجات می یابد فرمود پناه میبرم بخدا از آنچه بسیار کم است کسی که از آن رهائی یابد بدرستی که رقیه را چون عثمان ملعون شهید کرد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر قبر او ایستاد و سر بسوی آسمان بلند کرد و آب از دیده های حق بینش ریخت و به مردم گفت بیادم آمد آنچه از آن ملعون بر او واقع شد و رقت کردم از برای او و از خداوند رحیم سؤال کردم که او را بمن ببخشد و فشار قبر به او نرسد پس گفت خداوندا رقیه را بمن ببخش از ضغطه پس خدا آن مظلومه شهیده را به آن حضرت بخشید و فرمود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنازه سعد بیرون آمد و هفتاد هزار ملک تشییع جنازه او کردند پس حضرت سر بسوی آسمان برداشت و فرمود که مثل سعد کسی ضغطه بر او واقع می شود ابو بصیر گفت فدای تو شوم شنیده ام که ضغطه او برای آن بود که استخفاف به بول می کرد و احتراز از آن کم می کرد حضرت فرمود معاذ اللّه چنین نبود بلکه نبود مگر آنکه با اهلش به خلق بدی سلوک می کرد پس حضرت فرمود که مادر سعد گفت به او که بهشت تو را گوارا باد ای سعد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود ای مادر سعد حتم مکن بر خدا که البته او از عذاب قبر نجات یافته است و ایضا بسند صحیح از حضرت صادقعليه‌السلام منقولست که عمر بن یزید بخدمت آن حضرت عرض کرد که من از شما شنیدم که میفرمودید که همه شیعیان ما در بهشتند هر چند گناه کرده باشند حضرت فرمود که راست گفتم به تو و اللّه که همه در بهشتند گفتم فدای تو شوم بسیاری را گناه کبیره هست حضرت فرمود اما در قیامت پس همه شماها داخل بهشت خواهید شد به شفاعت پیغمبر مطاع و وصی واجب الاتباع او و لیکن و اللّه میترسم بر شما در برزخ

گفت برزخ چیست فرمود قبر از روزی که می میرید تا روز قیامت مؤلف گوید که از بسیاری اخبار معتبره ظاهر می شود که مؤمن را ضغطه نمیباشد چنانچه کلینی از ابو بصیر روایت کرده است که چون مؤمن را در قبر می گذارند روح او را با عالی بدن او برمی گردانند و سؤال میکنند از آنچه میداند از عقاید حقه چون جواب گفت دری از بهشت بسوی قبر او می گشایند که داخل می شود بر او نور و خنکی و بوی خوش بهشت گفتم فدای تو شوم پس کجا است ضغطه قبر فرمود هیهات بر مؤمنان از ضغطه چیزی نیست بخدا سوگند که زمینی که مؤمن بر روی آن راه میرود فخر میکند بر زمین دیگر که بر پشت من راه رفت و بر پشت تو راه نرفت و چون داخل قبر می شود زمین او را خطاب می کند که من تو را دوست می داشتم در وقتی که بر پشت من راه می رفتی اکنون که کار تو با من است میدانم که با تو چه کنم پس گشاده می شود از برای او بقدر آنکه دیده کار کند و جمع میان اخبار در غایت اشکال است و مؤمن را اگر حمل بر مؤمن کامل کنیم کاملتر از فاطمه بنت اسد و رقیه و سعد بن معاذ کم به هم میرسد مگر آنکه فاطمه و رقیه را حمل کنیم بر آنکه از باب احتیاط و اطمینان و خوابیدن و دعا بعمل آمده باشد و گوئیم که مراد از مؤمن معصوم است و کسی که تالی مرتبه عصمت باشد مانند سلمان و ابو ذر و امثال ایشان و ممکن است که احادیث عدم ضغطه مؤمن محمول باشد بر عدم ضغطه شدیده و منافات با ضغطه خفیفه معاذ نداشته باشد و در اخبار ضغطه معاذ اشعار به حقیقت آن هست یا آنکه حمل کنیم بر عدم ضغطه که بر وجه غضب باشد و ضغطه مؤمن بر وجه لطف باشد از برای آنکه قابل دخول بهشت گردد چنانچه ابتلای او به بلاهای دنیا از این جهت است یا آنکه گوئیم در صدر اسلام چنین بود که از برای غیر معصومین بر وجه عموم بود و بعد از آن بشفاعت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصومین از مؤمنین رفع شد و این وجه غریب است اگر چه در بعضی از اخبار بعدی دارد و در حدیث حسن کالصحیح از زراره منقول است که گفت از حضرت باقرعليه‌السلام پرسیدم که جریده را چرا با میت می گذارند فرمود از برای آنکه عذاب و حساب از میت دور می شود مادام که تراست و همه عذاب در یک روز و یک ساعت می باشد قدر آنکه میت را داخل قبر می کنند و قوم برمی گردند و دو جریده را از برای این قرار داده اند که در آن ساعت عذاب نکنند و هرگاه در آن وقت نشد ان شاء اللّه بعد از خشک شدن هم نمیشود.

مؤلف گوید که در توجیه این حدیث دو احتمال هست اول آنکه عذاب جسد اصلی در ساعت اول می باشد دویم آنکه ابتداء عذاب در ساعت اول می باشد هرگاه حقتعالی در آن وقت تفضل کرد و عذاب نکرد بعد از خشک شدن ان شاء اللّه عذاب نمیکند و این ظاهرتر است.